اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-03-02- حجت الاسلام والمسلمين لقماني - زندگي هوشمندانه و راههاي دوري از اشتباه(زيرکي در زندگي)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: زندگي هوشمندانه و راه‌هاي دوري از اشتباه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 02-03-97

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
چشم مي‌بندم نبايد جاده سرگرمم کند *** چند کوه و آبشار ساده سرگرمم کند
راه را در شهرهاي پر خيابان گم کنم *** يا دهي آرام و دور افتاده سرگرمم کند
هم نبايد کنج مسجدهاي دنج بين راه *** سجده سرگرمم کند، سجاده سرگرمم کند
دل به راهي داده‌ام چون رود و شرمم باد اگر *** برکه‌اي که دل به ماهي داده سرگرمم کند
مي‌رمم چون آهوان از مردمان ترسيده‌ام *** چشم آهويي کنار جاده سرگرمم کند

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما که دلتان گرم به خداي متعال است و هيچ چيزي نمي‌تواند شما را سرگرم کند. طاعات و عبادات شما قبول باشد. نماز و روزه‌هايتان مقبول، دعاهايتان مستجاب، دلهايتان آسماني، به سمت خداي امروز خوش آمديد. به بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان سلام مي‌کنيم، حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. ماه مبارک رمضان را به همه عزيزان سمت خدا تبريک مي‌گويم. انشاءالله روزها و ساعات بسيار با برکت و رحمت و مغفرت داشته باشند.
شريعتي: امروز هم مشتاق هستيم که از هنر خوب زيستن براي ما بگوييد که راه و رسم زندگي را ياد بگيريم با اقتدا به حضرات معصومين(ع)، منتهي قرار اين روزهاي ما اين است که قبل از شروع بحث يک مسأله فقهي بشنويم و وارد بحث شويم.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم، يکي از مسائل فقهي که همه ما به نوعي دچار شک و وسوسه مي‌شويم، بحث نيت هست. روزنه‌اي است که شيطان خوب نگهباني مي‌دهد و مي‌خواهد وارد شود. گاهي نيت مي‌کند به امام جماعت اقتدا کند، در اسم امام جماعت گير مي‌کند. در طواف همينطور، در عبادات همينطور، در روزه همينطور، حاج آقا من نمي‌دانستم روز هجدهم رمضان است، نيت روزه هفدهم را کردم، دوباره بايد روزه بگيرم؟ نيت چيست؟ آن چيزي که بنده و شما براي عمل آن مهيا مي‌شويم. همين که مي‌خواهي ماه مبارک را روزه بگيري، نيت سي روز است. نيت 29 روز است. ديگر تمام روزها را تک تک نيت کنيم، نياز نيست. همين که براي اعمال حج حوله احرام مي‌خرد، نيت است. ما سخت مي‌کنيم و خودمان را اذيت مي‌کنيم! کساني که وسواس دارند اسير اينطور موارد هستند. حاج آقا نمي‌توانم نيت کنم. همين مقدار که بنده براي سحري خوردن بيدار مي‌شوم، نيت است. پس نيت اين است که قبل از عمل، حين عمل و بعد از عمل بتوانيم بگوييم چه مي‌کنيم. لازم نيست بر زبان جاري کنيم. لازم نيست بلند بگوييم همه بفهمند. همين که در ذهن ما هست کافي است.
غافلم اشتباه کردم من *** عمر خود را تباه کردم من
اشتباه، اشتباه مي‌آرد *** پشت هم اشتباه کردم من
در ره عشق بي سرانجامي *** عمر خود را تباه کردم من
اشتباه يکي از رخدادهايي که گاهي اجتناب ناپذير در زندگي ما هست و ما مجبور هستيم با آن تکليفمان را مشخص کنيم. اگر بخواهيم باري به هرجهت و سر به هوا باشيم، در طول شصت، هفتاد سال مرتب اشتباه مي‌کنيم. ولي اگر يک تصميم بگيريم، چه کنيم اشتباه نکنيم، چند عامل را بيان کرديم. اول گفتيم: ريشه اشتباهات ما جهالت و ناداني است. با چراغ خاموش حرکت کردن در عرصه زندگي است که گاهي با ظلمت درگير هستيم. ما بايد حتماً يک مشعل و فانوس و چراغ فروزاني داشته باشيم. يا خودمان عالم باشيم يا با عقلا و خردمندان نشست و برخاست داشته باشيم که زندگي ما نوراني شود. هر مقدار ديد ما روشن‌تر باشد، اشتباهات ما کمتر مي‌شود. لذا روايت داريم گفتگو کردن با عالم در جايي که فرح بخش نيست. روح بخش نيست. در روايت داريم بهتر از گفتگويي که با جاهل بر فرش فاخر باشد. يعني علم اينقدر ارزش دارد؟ بله. يا مي‌فرمايد: «الجاهل‏ من‏ خدعته المطالب»‏ (غررالحكم، ص 74) اميرالمؤمنين فرمود: جاهل کسي است که خرده ريزهاي زندگي و چيزهاي جزئي صبح تا شب فکر او را مشغول کرده است. چشم و هم چشمي‌ها، براي مردم زندگي کردن، يا مي‌فرمايد: «العالم کبيرٌ و ان کان صغيرا» گاهي يک نوجوان دختر و پسر از من عالم‌تر و آگاه‌تر است. نگوييم: دوازده ساله است. بچه است. گرچه سن او کم باشد، کبير است. داريم «الجاهل صغير و إن‏ كان‏ شيخا» پيرمرد يا پيرزن باشد.
عامل دوم را گفتيم سر به هوا بودن و بي دقتي، خدا نکند انسان زندگي را جدي نگيرد. باري به هر جهت باشد. اميرمؤمنان سخني دارند، مي‌فرمايند: بازيگوش ساده انديش دچار خطا و اشتباه مي‌شود ولي سختکوش جدي به هدف مي‌رسد. حتي در مسائل زندگي، ما يک ملعون داريم، يک ملعونٌ ملعون داريم. بنده و شما روبروي آينه بايستيم و به خودمان بگوييم: لعنتي، مؤمن به مؤمن نبايد ملعون بگويد. اما در روايت داريم ملعون کسي است که بار زندگي‌اش را روي دوش ديگران بياندازد. ملعون ملعون کيست؟ کسي که زن و بچه‌اش محتاج ديگران باشند و اين بي قيد و بي خيال باشد. ما کساني را سراغ داريم مي‌گويد: شوهرم تن به کار نمي‌دهد. مي‌خواستم جدا شوم گفتند: فرض کن به جاي سه تا بچه، چهار تا بچه داري. صبح تا شب، جمعه و شنبه، تعطيل و غير تعطيل مي‌دوم براي پر کردن شکم اينها، شوهر خواهرم براي من و بچه‌ها لباس مي‌خرد. سخت‌کوشي و جديت خيلي تبعات بدي در زندگي دارد. مقابل سخت‌کوشي و جديت چيست؟ زيرکي و هوشياري است. بحث ما زندگي بدون اشتباه و هوشمندانه است. چه کار کنيم زيرک و هوشمند باشيم؟
يک فضاي بسيار نوراني در آموزه‌هاي ديني با واژه «کَيِّس» هست، کَيِّس، زيرک کيست؟ کَيِّس از کيسه مي‌آيد. کسي که هميشه کيسه به دنبال دارد، کيسه دانايي، بينايي، تجربه از زندگي ديگران، هوشمندي، مراقبت، احتياط، بي گدار به آب نزدن، اين زيرکي است. لذا گاهي مواقع 25 ساله است مثل آدم هشتاد ساله حرف مي‌زند. خدا نکند انسان آن طرف سر به هوا باشد، باري به هر جهت باشد. مي‌فرمايد: کسي که ژرف انديشي دارد در کارها و مراقب خودش هست، جواب را دقت مي‌کند، کمتر اسير اشتباه مي‌شود. کمتر بازيچه دست ديگران مي‌شود. امام صادق(ع) يک جمله‌اي دارند خيلي زيباست، خيمه‌هاي روضه‌هاي قديمي را ديديم که يک چوب بلند زيرش بود، به نام عمود! عرب مي‌گويد: دِعام! امام صادق فرمودند: «دِعَامَةُ الانْسَانِ الْعَقْلُ‏» (كافي، ج 1، ص 25) ستون وجود آدمي عقل و خردمندي است که بايد مراقب باشد. از عقل چه چيزهايي به دست مي‌آيد؟ زيرکي، فهم، حواس جمعي، احتياط، کساني که از نظر عقلي يک مقدار پايين هستند دقت نمي‌کنند. مرتب خود و خانواده را به دردسر مي‌اندازند. از سپاهيان عقل کياست است. زيرکي که انسان يک تصميم مي‌خواهد بگيرد، مخصوصاً تصميم‌هاي مهم، گاهي جوراب و کيف و کفش است، حالا يک بي احتياطي است، ضرر مادي دارد. ولي گاهي انتخاب همسر، شصت سال، هفتاد سال با زندگي انسان کار دارد. شغل است، شوق است، انسان بايد خيلي مراقب باشد. لذا مي‌فرمايند: کياست و زيرکي نورانيت است. غير از تجربه‌ها، مطالعات، نشست و برخاست يک نورانيت دروني هم بايد انسان داشته باشد. «المؤمن ينظر بنور الله»، «المؤمن کَيِّس» مؤمن يک نورانيتي در درون دارد، کياست و زيرکي که با نور خدا نگاه مي‌کند. با آن نور همه چيز را روشن مي‌بيند. لذا افرادي که واقعاً مؤمنانه زندگي مي‌کنند لغزش و خطا و ريزش ندارند. سقوط ندارد. مي‌فهمد بايد چه کار کند. اسير نمي‌شود و امير زندگي است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: بادهاي تند او را تکان نمي‌دهد.
امير مدينه نزد امام صادق(ع) آمد گفت: يک سؤال در دلم مانده است. مي‌خواهم از شما بپرسم. امام فرمودند: مي‌خواهي قبل از اينکه خودت بگويي، من بگويم: سؤال تو چيست؟ گفت: از کجا مي‌دانيد؟ فرمود: با زيرکي که دارم! بسياري از افرادي که اهل پرهيز هستند، به دلشان الهام مي‌شود و به ذهنشان مي‌افتد. امام(ع) فرمودند: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‏» (حجر/75) اين آيه را شنيده‌اي؟ ترجمه‌اش اين است که به يقين در اين کيفر براي هوشياران نشانه‌هاي عبرت هست. متوسِّمين از وَسِمَ مي‌آيد، يعني نشانه! نشانه‌هاي دور زدن، به سمت راست رفتن، عبور ممنوع را ديده‌ايد. افرادي که خردمند هستند در رانندگي متوجه مي‌شوند. در امور زندگي هم نشانه‌هايي هست. افراد دانا متوجه مي‌شوند. امام فرمودند: سخن پيامبر را شنيده‌اي که فرمود: «فِرَاسَةَ الْمُومِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل‏» (كافي، ج 1، ص 218) مؤمن زيرک کسي است که با نور خدا نگاه مي‌کند. در اين سخن مؤمن ما هستيم! انسان مي‌تواند اينطور زندگي کند؟ بله، زيرک باشد.
در کوچه و بازار و محيط‌هاي اقتصادي زيرکي را طور ديگري تعبير مي‌کنند. کسي که اهل دروغ و چرب زباني و کلاه گذاشتن است. مي‌گويند: فلاني خيلي زرنگ است. برادرش را ببين، توانست در يکي دو سال بار خودش را ببندد! همين انتقاد را به اميرالمؤمنين(ع) مي‌کردند. علي جان معاويه زيرک و زرنگ است ولي شما نه! هر کسي يک طور تهديد و تطميع مي‌کند. حضرت يک جمله فرمودند: اگر تقوا نبود، خداترسي و پرهيزگاري نبود، من زيرک‌ترين افراد عرب بودم. ولي تقوا هست. همين که بعضي مي‌گويند: چرا نظام اين کار نمي‌کند مثل بعضي کشورها براي جلب توريست؟ ما چهارچوب داريم. عيار و معيار داريم. در زندگي هم همينطور است، افرادي که مذهبي هستند خط قرمز دارند، به هر وسيله‌اي از هر طريقي نمي‌توانند کسب درآمد کنند.
يک جمله بسيار زيبايي هست از پيامبر اسلام، حضرت محمد(ص) درباره اين آيه است «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ‏ صَدْرَهُ‏ لِلْإِسْلامِ» (انعام/125) فرمودند: کسي که خداوند بخواهد او را هدايت و راهنمايي کند، سينه‌اش را مي‌گشايد. بعضي‌ها تحملشان فراوان مي‌شود. دريا دل هستند. سعه صدر دارند. پيامبر فرمودند: يعني خداوند در دل او نوري مي‌اندازد، دلش را گشاده و پهناور مي‌کند. اين نور را بايد پيدا کنيم. نه دروغ و دغل را! روايت داريم خداوند فرمود: مالي که از راه دروغ و حرام بدست بيايد، با حيله‌گري و مکاري بدست بيايد، نمي‌گذارم صاحبش لذتش را ببرد. کسي که از اين طريق ثروت جمع کند با فقر از دنيا مي‌رود.
داستاني که در مورد راهزن‌هاي بيرون شهر بود، خيلي در من اثر گذاشت. راهزني که با انواع دروغ و کلک اسب افراد را مي‌دزديد، زندگي‌ را از دست مردم خارج مي‌کرد، با دوستانش بيرون شهر کنار خرابه‌اي نشسته بودند. اين داستان را به عزيزان جوان و نوجوان تقديم مي‌کنم که چراغ راه باشد. راهزن با دوستانش نشسته بود. اسب سواري آمد، سريع رد شد. به اطرافيان نگاه کرد، گفت: اين اسب سوار را ببينيد. تا حالا من چندين بار اسبش را دزديدم ولي هنوز او سواره هست و من پياده هستم. گاهي مي‌خواهيم ثروت بدست بياوريم، گاهي فراتر برکت است. ماندگاري و لذت و کيف است. بعضي‌ها خيلي پول به دستشان مي‌آيد ولي چون سالم نيست، زود مي‌رود. برکت ندارد. مي‌گويند: اينها کيسه‌شان پاره است. ولي بعضي اندک مي‌آيد ولي مي‌ماند. هنوز او سواره است و من پياده! در مسائل زندگي هم همينطور است. زياد حسرت نخوريم چه کسي چه دارد، ببينيم چقدر لذت مي‌برد؟ چقدر برايش مي‌ماند و آرامش دارد؟ گاهي داشتن‌ها باعث پريشاني انسان مي‌شود. خواب آرام ندارد ولي گاهي دارد و آرامش هم دارد.
ريشه نورانيت چيست؟ «فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ‏ صَدْرَهُ‏ لِلْإِسْلامِ» پيامبر فرمودند: نورانيت در سينه است. ريشه اين نورانيت در کجاست؟ 1- پدر و مادر، مخصوصاً مادر. «و السعيد سعيد فى بطن امه» خوشبخت کسي است که در شکم مادر خوشبخت باشد و بدبخت کسي است که در شکم مادر بدبخت باشد. يعني ما به دنيا آمديم و ديگر خوشبختي و سعادت قطعي است، ديگر کاري نمي‌توانيم بکنيم، نه! پايه‌ها و بنيان‌هاي خوشبختي و بدبختي در وجود مادر است. صبح به صبح چه تلاوت مي‌کند. در طول روز پوشش چگونه است؟ چه گوش مي‌دهد؟ کجا نشست و برخاست دارد؟ زمين کويري است يا حاصلخيز است؟ بعضي زمين‌ها به زور سالي يکبار محصول مي‌دهد. بعضي زمين‌ها سالي سه چهار بار محصول مي‌دهد. بعضي هم اصلاً محصول نمي‌دهد. 2- معلم؛ گاهي يک جمله، شصت سال قبل از استاد و معلمش جمله‌اي ياد گرفته و در اين شصت سال به کار گرفته است. يک زندگي آباد و سرشار از نشاط و شادماني دارد. يکي هم جامعه است. چيزهايي که انسان مي‌بيند و مي‌شنود. در بهار بندگي ماه مبارک رمضان خداوند اين توفيق را نصيب همه کس نمي‌کند. سحرخيزي، عبادت، قرائت قرآن نصيب هرکسي نمي‌شود.
عزيزان بيايند در ماه رمضان تصميمي بگيرند، ورودي‌هاي ذهن و دل را کنترل کنند. نورانيت نصيب انسان مي‌شود. گاهي مواقع کوشش ظاهري نياز نيست، جوشش باطني که باشد کافي است. ماه رمضان بهترين نقطه شروع است. چند عامل براي اينکه بخواهيم حالت خودسازي داشته باشيم، نورانيت داشته باشيم، بايد باشد. يکي چشم پوشي از محرمات الهي و ممنوع‌هايي که خداوند گفته ممنوع است. بعضي از گناهان را داريم «لا تفعلوا» انجام ندهيد. بعضي از گناهان «لا تقربوا» يعني از چند صد متري چراغ چشمک زن سرخ روشن است. اينجا پرتگاه است. «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏» (اسراء/32) نزديک نشويد. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيم‏» (انعام/152) اقتصادي، اخلاقي، در اينطور موارد تصميم بگيريم خودمان را کنترل کنيم. پيامبر فرمودند: اگر خواستي جايي مرتکب گناه شوي، بخاطر ترس از خداوند، انجام ندادي خداوند در همين دنيا پاداش شما را مي‌دهد. نگاه شما، دل شما را متوجه عبادتي مي‌کند که خوشتان مي‌آيد. گاهي چهل سال، پنجاه سال آن عبادت را انجام مي‌دهيد. بعضي‌ها عشق صلوات هستند. عشق سجده هستند. عشق وضو و نماز اول وقت هستند. راه مي‌رود دعا مي‌خواند، دائم الصلوات است. کارهاي روزمره هم دارد. در راه که دارد مي‌رود مرتب سوره توحيد را مي‌خواند. سه مرتبه سوره توحيد را تلاوت کنيد ثواب يک ختم قرآن را دارد. در ماه رمضان هر آيه يک ختم قرآن است. خدا همان‌جا پاداش مي‌دهد.
2- گذشت از لذت‌هاي شيطاني به انسان نورانيت مي‌دهد، چقدر اين شعر زيباست!
اگر لذت ترک لذت بدانيم *** دگر لذت نفس لذت ندانيم
انسان چقدر رشد پيدا مي‌کند و شکوفا مي‌شود و بالنده مي‌شود و بوي خدا مي‌دهد. بعضي هستند يک جمله مي‌گويند، چنان به دل مي‌نشيند. معلوم مي‌شود خودش قبلش انجام داده است. ترک لذت‌هاي شيطاني، 3- صفا بخشيدن به دل، با فکر و مواظبت‌هاي روحاني، اينها به انسان کياست مي‌دهد. زيرکي مي‌دهد. واقعاً زيرک است و مي‌فهمد. بعد مي‌فرمايد: کنترل زبان، در ماه رمضان تمرين کنيم اول سکوت، مورد بعد اينکه انسان آرام آرام عطش نسبت به ذکر خدا پيدا کند. «مُولَعَةً بِذِكْرِكَ وَ دُعَائِك‏» خدايا حرص و ولع به ذکر خودت را به من بده. راه مي‌روم، بيدار هستم. مشغول ذکر تو باشم. ذکر، ذکر مي‌آورد. فعل فکر مي‌آورد. فعل سرنوشت انسان را عوض مي‌کند. مثل نخ تسبيح دنبال هم هست. امام باقر(ع) فرمودند: راه و رسم زندگي فردي و معاشرت اجتماعي در دو چيز است. گاهي خانوادگي و گاهي اجتماعي، حاج آقا ما چه کار کنيم؟ کاري به کار کسي نداشته باشيم. کسي هم کاري به کار ما نداشته باشد. امام مي‌فرمايند: مثل يک پيمانه پر است. اگر مي‌خواهيد آسوده خاطر باشيد، دو سوم آن زيرکي است. يک سوم آن تغافل است. خود را به نديدن زدن، ابزار رياست هم همين است. يک سلسله چيزها را انسان نديده بگيرد. مي‌گويد: نشنيدم بچه‌ي من اين حرف را زد! بعد آرام آرام تفهيم مي‌کند که اين حرف زشت بود. بسياري از نفهميدن‌ها و نشنيدن‌ها که به انسان آرامش مي‌دهد. پادشاهي در زندگي مي‌دهد. انسان زياد درگير و دلگير نيست. دو سوم کياست و يک سوم تغافل است. امام فرمودند: کسي که در بسياري امور چشم پوشي کند، زندگي گوارا نصيب او مي‌شود. هم کياست دارد و هم چشم پوشي مي‌کند.
شريعتي: شرح حال بعضي افرادي که به يک مقاماتي رسيدند، وقتي نقل مي‌کنند مي‌گويند: بر اثر يک چشم پوشي از خطا و اشتباه ديگران يک دريچه‌اي از نور به سمت ما باز شد و اين اتفاق براي ما افتاد.
حاج آقاي لقماني: انشاءالله خدا اين لحظه‌ها را نصيب ما بکند و از آن طرف اين شرح صدر و نورانيت را به ما بدهد. خيلي از بزرگان فرمودند: در يک لحظه به ما الهام شد که کاري انجام بدهيم. مثلاً سگي را ديديم که تشنه است. به او آب داديم، خورد و يک نگاهي به آسمان کرد. همين باعث شد سينه ما پر از حکمت شد. اين لحظه‌ها عجيب است. انسان بتواند فرصت‌ها را شکار کند و الا شکار مي‌شود. انواع هوشياري را بگويم.
1- هوشياري در عرصه کار و فعاليت؛ در برنامه‌هاي قبل اشاره کرديم که تاجر به نام ايراني مي‌گفت: من هيچوقت براي ثروتمند شدن عجله نمي‌کردم. خمس مالم را مي‌دادم، خداوند يک زيرکي به من داده بود، يک سوم مال من هميشه در انبار باشد که در اثر تلاطم‌ها ورشکست نشوم.
2- هوشياري در عرصه‌هاي اخلاقي؛ من عصباني مي‌شوم و دلم مي‌خواهد همه چيز بگويم اما خويشتن داري مي‌کنم. مخصوصاً در ماه رمضان!
بار ما شيشه تقوا و سفر دور و دراز *** کي توان بار سلامت به منزل بردن
گاهي يک ماه روزه مي‌گيريم و شب زنده‌داري مي‌کنيم، روز عيد فطر به ظهر نرسيده اين شيشه تقوا را آنچنان مي‌شکنيم و همه را از بين مي‌بريم.
3- هوشياري در عرصه‌هاي اجتماعي؛ انسان خودش را در معرض تهمت قرار ندهد. انسان خودش را در ديده‌ها بزرگ نشان ندهد. آفت هوشياري چيست؟ 1- شکم بارگي؛ بعضي اهل بطن هستند و بعضي اهل فهم هستند. کسي که مرتب شکمش را سير بکند، از فتانت و زيرکي محروم مي‌ماند.
4- آرزوهاي دور و دراز، سيري ناپذير، تمام نمي‌شود. تا 180 سال آينده برنامه‌ريزي کرده، زندگي خوبي دارد و آرام و قرار ندارد. رقابت، تفاخر، تجمل، اينها باعث مي‌شود انسان از زيرکي دور بماند. انشاءالله خداوند اين نيروي نوراني کياست و زيرکي را نصيب ما بکند که از لغزش‌ها در امان بمانيم.
شريعتي: نکات بسيار خوبي را شنيديم. امروز صفحه 328 قرآن کريم، آيات 73 تا 81AA  سوره مبارکه انبياء را تلاوت خواهند کرد.
«وَ جَعَلْناهُمْ‏ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ «73» وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ «74» وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ «75» وَ نُوحاً إِذْ نادى‏ مِنْ قَبْلُ فَاسْتَجَبْنا لَهُ فَنَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ «76» وَ نَصَرْناهُ مِنَ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فَأَغْرَقْناهُمْ أَجْمَعِينَ «77» وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِي الْحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِيهِ غَنَمُ الْقَوْمِ وَ كُنَّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِينَ «78» فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلًّا آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلِينَ «79» وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ «80» وَ لِسُلَيْمانَ الرِّيحَ عاصِفَةً تَجْرِي بِأَمْرِهِ إِلى‏ الْأَرْضِ الَّتِي بارَكْنا فِيها وَ كُنَّا بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عالِمِينَ «81»
ترجمه: وآنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما (مردم را) هدايت مى‏كردند و به آنان، انجام كارهاى نيك و برپايى نماز و پرداخت زكاة را وحى كرديم و آنان فقط عبادت كنندگان ما بودند. و به لوط، حكمت و دانش عطا كرديم و او را از قريه‏اى كه كارهاى زشت انجام مى‏دادند رهانيديم، براستى آنان مردمى بد و منحرف بودند. و او را در رحمت خويش وارد نموديم، همانا او از شايستگان بود. و (بياد آور ماجراى) نوح را از پيش (از ابراهيم و لوط) آن زمان كه (پروردگار خويش را) ندا كرد، پس (خواسته‏ى) او را اجابت كرديم، پس او و خاندانش را از (آن اندوه و) بلاى بزرگ، نجات بخشيديم. و او را در برابر مردمى كه آيات (و نشانه‏هاى) ما را تكذيب مى‏كردند، يارى داديم، بدرستى كه آنان، مردم بدى بودند، پس همه‏ى آنها را غرق كرديم. و داود و سليمان (را ياد كن) آن هنگام كه درباره كشتزارى كه گوسفندان قوم، شبانگاه در آن چريده (و آن را تباه ساخته بودند) داورى مى‏كردند و ما شاهد داورى آنان بوديم. پس ما آن (حكم حقّ) را به سليمان تفهيم كرديم و ما به هر يك از آنها، فرزانگى و دانش داديم، و كوهها را رام داود ساختيم (بطورى كه آنها) و پرندگان (با او) تسبيح مى‏گفتند، و ما انجام دهنده‏ى اين كارها بوديم. و به او (داود) فن زره سازى براى شما را آموختيم تا شمارا از (خطرات) جنگتان حفظ كند، پس آيا شما شكرگزار هستيد؟! و براى سليمان، تند باد را (رام نموديم) كه به فرمان او به سوى سرزمينى كه در آن بركت قرار داديم حركت مى‏كرد و ما به هر چيزى آگاهيم.
شريعتي: اي خداي متعال گرد غربت از ساحت کلام خود بردار و دلهاي ما را به نور قرآن جلا ببخش. اشاره قرآني را بشنويم.
حاج آقاي لقماني: آيه 80 اين سوره را انتخاب کردم. در مورد حضرت داود هست که خداوند فن زره سازي را به او آموخت. «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ» عنوانش را کار و ابتکار، افتخار و افتخار و افتخار گذاشتم. يکي از ويژگي‌هايي که مؤمنان بايد داشته باشند، اين است که اهل تلاش و کوشش باشند. يک جوان خوش قد و قامت و دلربايي که رو به پيامبر مي‌آمد و سخني مي‌گفت، پيامبر خيلي لذت مي‌بردند. بعد سؤال مي‌کردند: آيا اين جوان شغل و حرفه‌اي دارد؟ گفتند: نه، مي‌فرمودند: از چشم من افتاد! کار و تلاش، مخصوصاً ابتکار و نوآوري، در اين آيه چند نکته هست. «وَ عَلَّمْناهُ» اختراعات، الهامات الهي است. کساني را داشته‌ايم براي اختراع در نظام تا به بن بست مي‌رسيدند، مي‌رفتند گوشه حرم امام رضا(ع) مي‌نشستند و از حضرت مي‌خواستند. خدا رحمت کند حاج حسن تهراني مقدم پدر موشکي ما را، بعضي از دانشمندان هسته‌اي ما، در مسير اختراعات گاهي مي‌ديدند هيچ راهي نيست. از امام رضا کمک مي‌خواستند که کشور براي شماست، براي اهل بيت است. سيد حسن نصرالله گفت: هر زني که در خيابان‌هاي لبنان در کمال امنيت و آرامش قدم مي‌زند، مديون شهيد حاج حسن تهراني مقدم است. يک شخصيت فرا ملي و بين المللي، نشان مي‌دهد ما بايد براي حفظ نظام گام‌ها را فراتر برداريم. اينکه حضرت آقا فرمودند: ما در حال پي ريزي تمدن نوين اسلامي در سطح جهان هستيم. مي‌فرمايد: «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ» حضرت داود مبتکر صنعت زره سازي بود. انبياء اهل تلاش و کوشش بودند و فقط اهل دعا و ذکر نبودند. «لِتُحْصِنَكُمْ» صنعت بايد در خدمت مردم باشد نه در سلطه مستکبرين! «شاکِرون» وقتي خداوند نعمتي به شما داد بايد شاکر و سپاسگزار باشيد. دعا کنيم به کساني که اين امنيت را براي کشور ما آوردند. فرمودند: هر مقدار ابتکار و کار شما بيشتر باشد، خدمت رساني شما بيشتر است. اميرالمؤمنين فرمود: بزرگترين تفريح کار است!!! مخصوصاً اگر شغل با شوق عجين باشد. بعضي‌ها ا شغلشان لذت مي‌برند در هر زمينه‌اي باشد. با آن زندگي مي‌کند. خدمت رساني مي‌کند. وقتي خدمت رساني شد، باقيات الصالحاتي باقي مي‌ماند تا هميشه همه استفاده مي‌کنند و طلب مغفرت مي‌کنند.
شريعتي: اين هفته از مرحوم ملاصدرا ياد مي‌کنيم و نکاتي را هم از زبان کارشناسان شنيديم. دوست داريم از زبان شما هم مطالبي را بشنويم.
حاج آقاي لقماني: يکي از چهره‌هاي به نام جهاني در فلسفه ايشان بودند. ملاصدرا و فارابي و خواجه نصيرالدين طوسي از چهره‌هاي به نام جهاني هستند. ايشان به نام فلسفه معروف شدند و معروف هستند ولي در عرفان و مکاشفه هم يد طولايي داشتند. سرآمد بودند. يکي از جلوه‌هاي خاص شخصيت ايشان تعبد ملاصدرا بود. وقتي که گره‌اي در کار ايشان پيش مي‌آمد از کهک قم به حرم حضرت معصومه مي‌آمدند، وضو و زيارت و دو رکعت نماز و سر به سجده مي‌گذاشتند و گره باز مي‌شد. اين نشان مي‌دهد ما به هر رتبه‌اي رسيديم نبايد سر نخ را فراموش کنيم.
بندگي کن تا که سلطانت کنم *** تن رها کن تا که جانانت کنم
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد اين ماه مبارک رمضان را آخرين ماه رمضان عمر ما قرار مده. توفيق بصيرت و کياست و زيرکي در استفاده از لحظه لحظه‌هاي اين ماه نصيب ما بگردان. دل همه را در اين ماه شاد شاد بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ‏ شَهْرٍ» خيلي‌ها در سحرهاي پرنور و وقت افطار منتظر آن شبي هستند که از هزار ماه برتر است و مي‌دانند مقدرات ما در اين شب رقم مي‌خورد. خيلي‌ها براي رسيدن آن شب که اوج قله‌ي رمضان المبارک است لحظه‌شماري مي‌کنند. تا رسيدن به اولين شب قدر فقط يازده روز فرصت داريم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»