اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-11-25-حجت الاسلام والمسلمين لقماني – هنر خوب زيستن(راههاي زندگي)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 25-11-96

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گهگاه تنفسي به اوقات بده *** رنگي به همين آينه مات بده
من مي‌دانم سرت شلوغ است ولي *** گاهي به خودت وقت ملاقات بده

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين، به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم روزها و لحظات بسيار شاد و خوشي را پيش رو داشته باشيد، انشاءالله.
شريعتي: انشاءالله حال دل همه خوب باشد در اين روزهاي زمستاني دلشان سرسبز باشد و بهاري و خرم، انشاءالله. قرار هست ياد بگيريم در روزهاي چهارشنبه هنر خوب زيستن را و نکاتي که حاج آقاي لقماني براي ما مي‌گويند. بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم
اينها همه از عنايت خوش بختي است *** حتي غم‌مان که آيت خوشبختي است
با تو که تمام ثروتت ايمان است *** بدبخت شدن نهايت خوشبختي است
يکي از ويژگي‌هاي والا که انسان‌هاي فهيم و فرزانه دارند، هنر خوب زيستن هست. هنر را گفتيم: آميزه و معجوني از دانايي و زيبايي، با صنعت و مهارت فرق مي‌کند. هنرمندانه زندگي کردن، چرا؟ چون عمر سرمايه است، هنرمندي مي‌خواهند انسان اين سرمايه را وصل به ابديت بکند. زندگي کردن بدون مرز و معيار و حدود و حريم هيچکس به جايي نمي‌رسد. عرايض پاياني بحث ما راه‌هاي زندگي بود. گفتيم راه‌هاي زندگي سه راه هست. 1- تقليد کورکورانه، بدون انديشه، سياه ترين راه است.2- راه دوم تجربه است. تجربه را گفتيم: تلخ ترين راه است. هر چيزي را انسان تک به تک و شخصي خودش بخواهد تجربه کند. ولي استفاده از تجربيات ديگران يک کار هوشمندانه است. 3- راه دانش و عقل و خرد، والاترين راه است. آيه‌اي که يکبار ديگر بخوانم اين است «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ‏ عِنْدَ اللَّهِِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ» (انفال/22) بدترين جنبندگان چه کساني هستند؟ کران و لال‌هايي که اهل انديشه و تعقل نيستند. اينها در دنياست، در آخرت هم تا سؤال مي‌کنند چرا جهنمي شديد؟ «لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِل‏» (ملک/10) اگر ما حرف شنو بوديم و اهل انديشه بوديم، «ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِير» الآن در جهنم با دوزخيان نبوديم. در بهشت کنار بهشتيان بوديم. حرف شنوي و تعقل!
بحث امروز ما يک بحث بسيار کاربردي است که فوق العاده از الآن زندگي ما به درد مي‌خورد. «قوام العيش» در آموزه‌هاي ديني به ما توصيه کردند زندگي‌تان استواري داشته باشد، دوام و بقاء داشته باشد. گفت: از پدري بسيار سالخورده پرسيدم: پدرجان چند سال است با همسرت، با خانمت زندگي مي‌کني؟ گفت: شصت سال است با هم زندگي مشترک داريم. تعجب کردم و گفتم: چطور با هم پير شديد ولي از هم سير نشديد؟ گفت: ما مربوط به نسلي بوديم که هر چيزي که عيب پيدا مي‌کرد آن را تعمير مي‌کردند، الآن زود تعويض مي‌کنند. بيش از پنجاه درصد طلاق‌ها براي دو سال اول زندگي است. چرا؟ اين روحيه نيست. زندگي قوام ندارد. پا برجايي ندارد. يک مطلبي را از حضرت علامه طباطبايي بيان کنم. ايشان خيلي نگاه به ابديت را مطرح مي‌کردند. گاهي سر وقت کتاب را مي‌بستند، آقايان ما براي ابديت آفريده شديم. چکيده تمام و آيات و روايات اين جمله علامه بود. وقتي همسرشان از دنيا رفتند، ايشان خيلي بي تابي مي‌کردند. نه اينکه گريه کنند. يکي از شاگردانشان خدمت ايشان رفت گفت: حضرت استاد شما استاد ما بوديد. ما را توصيه به صبر و بردباري کرديد. چرا شما اينطور هستيد؟ ايشان همينطور که گريه مي‌کردند و دستمال اشکي‌شان دستشان بود، گفتند: نمي‌دانيد اين خانم کدبانو بودند. مي‌دانستند من در خانه نياز به تمرکز دارم. هر يک ساعت يک ليوان چاي براي من مي‌آوردند و آرام در را باز مي‌کردند، حرفي نمي‌زدند که تمرکز من به هم بريزد. ليوان را کنار من مي‌گذاشتند و مي‌رفتند. من ديگر چه بکنم؟ ديگر از آن لحظه به بعد به خودشان عطر نزدند. به خاطر مرگ همسر!
اينها همه از عنايت خوشبختي است *** حتي غم‌مان که آيت خوشبختي است
با تو که تمام ثروتت ايمان است *** بد بخت شدن نهايت خوشبختي است
قوام العيش، زندگي پا برجا و هميشگي، سؤال مي‌کنند: چگونه مي‌توانيم زندگي‌مان را ادامه دار و استوار کنيم؟ در کوچه و بازار مي‌گويند: پول که باشد همه چيز جور است. از آن طرف عشق اول ازدواج باشد. مي‌گويند: مقام و موقعيت باشد. هردو مايه دار باشند، هردو باسواد باشند. بعد انسان که در زندگي مي‌رود مي‌بيند نه! اينها به هيچ دردي نمي‌خورد. گاهي شب عروسي ميلياردي خرج مي‌شود. دو هفته بعد با تلخي و سختي از هم جدا مي‌شوند. سراغ چشمه و سر چشمه برويم. حضرت علي(ع) فرمودند: «قوام العيش حسن التقدير و ملاکه حسن التدبير» چه فانوسي را روشن کنيم؟ چه شعله‌اي را روشن کنيم، حضرت فرمودند: استواري زندگي با اندازه نگاهداري خوب است. ملاک اندازه نگاهداري خوب چيست؟ خوب برنامه ريزي کردن. آينده را به زمان حال بياوريم زندگي ما خوب است. خوب برنامه ريزي کردن. زندگي که بخواهد اصولي باشد بايد ريزبيني در آن باشد. تکليف چيست؟ تکليف، من در سن فلان مکلف مي‌شوم، محدوديت مي‌آورد؟ بله. بايد بلند شوم نماز بخوانم. بايد روزه بگيرم و دروغ نگويم. چرا؟ چون من انسان هستم. با حيوان فرق مي‌کنم. «الَّذِينَ كَفَرُوا» کساني که کافر هستند، «يَتَمَتَّعُونَ‏ وَ يَأْكُلُونَ» (محمد/12) لذت مي‌برند و مي‌خورند، «كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ» مثل چهارپايان، ولي ما نمي‌خواهيم مثل چهارپايان باشيم، پس بايد مرز و معيار داشته باشيم. مينياتوري زندگي کنيم، ميلي‌متري، نه متري و کيلويي، شب قدر را حضرت فرمودند: «حسن التقدير» ترجمه‌اش اين است که اندازه نگاهداري خوب. چرا شب قدر مي‌گويند؟ شبي است که اندازه‌ها حفظ مي‌شود.
از آقا علي بن موسي الرضا سؤال کردند: شب قدر چيست؟ حضرت فرمودند: «هنداسه» هندسه! اندازه‌ها مشخص مي‌شود. کساني که بخواهند در زندگي موفق شوند مي‌توانند هر شب را شب قدر براي خودشان قرار بدهند و هر روز را روز قدر، اين قوام العيش دارد. ما براي ابديت آفريده شده‌ايم. چند روز ديگر ايام فاطميه دوم هست. از امام صادق(ع) سؤال کردند: شب قدر چيست؟ امام رضا اصولي را گفتند، ايشان مي‌آيند اسوه را بيان مي‌کنند. حضرت فرمودند: «الليل فاطمه» کسي که حق معرفت مادر ما، فاطمه زهرا را درک کند، شب قدر شب فاطمه است. حق معرفت مادر ما حضرت فاطمه زهرا را درک کند، شب قدر را درک کرده است. يعني اسوه آسماني را پذيرفت، هر روز او روز قدر است و هر شب او شب قدر است. اندازه نگاهداري و سنجيده زندگي کردن، اين باعث مي‌شود زندگي انسان قوام پيدا کند. برکت پيدا کند، رشد پيدا کند. من چند جمله در اين بحث بيان کنم که انشاءالله براي همه ما مفيد باشد.
«حسن التقدير» چيست؟ اندازه نگاهداري خوب، ديديد بعضي تا ندارند، خيلي سنجيده زندگي مي‌کنند. تا وضع خوب شد خيلي ريخت و پاش مي‌کنند. اسراف، تبذير، يکي از چيزهايي که باعث مي‌شود انسان به فقر مبتلا شود، زندگي‌اش مي‌چرخد و واژگون مي‌شود همين مسائل است. نعمت‌هاي الهي را دور ريختن، گاهي هم کلاس مي‌گذارد. پنج تا مهمان داشتيم، ده تا غذا گرفتيم و همه را دور ريختيم! قرآن دو آيه در اين زمينه دارد. اي رسول ما! «وَ لا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلى‏ عُنُقِكَ» (اسراء/29) دو دستت را به پشتت نبر که سفت و محکم نگاهداري. يعني هيچي نخواهي بدهي. «وَ لا تَبْسُطْها كُلَّ الْبَسْطِ» دستت را باز نکن، پس چه کار کن. اگر اين کار را بکني ملوم و محصور مي‌شوي، ملامت مي‌شوي. بينابين، لذا يکبار پيامبر بين اصحاب بودند، صحبت همين قضيه شد، حضرت خيلي زيبا و هنري در هنر خوب زيستن، هم صدا و هم سيما، هنرمندانه يک مشت شن برداشتند، سنگ ريزه برداشتند و دستشان را محکم بستند. فرمودند اين سخت‌گيري است. تنگ گرفتن است. باز کردند فرمودند: اين اسراف است. بسياري ريخت و يک مقدار کمي ماند، حضرت مشتشان نيمه باز بود، فرمودند: اين اعتدال است. هم براي رفاه خود و زن و بچه، هم رسيدگي به ديگران، اطعام، اکرام، انفاق.
جمله دوم سوره فرقان است، عزيزان يکبار با حوصله آيات آخر سوره فرقان را حتماً بخوانند. سبک زندگي ديني را براي ما بيان مي‌کنند. «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ‏ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا» (فرقان/67) وقتي که انفاق مي‌کنند نه اسراف مي‌کنند و نه تنگ مي‌گيرند. «وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» اعتدال دارند. بحث ما در مورد اين است که چه کنيم زندگي ما دوام و بقاء داشته باشد؟ اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: رکن اول حسن التقدير است، اندازه نگاهداري، در مسأله‌ي قواي بدني، بعضي از دوستان فکر مي‌کنند هميشه اين بدن اينطور است. جواني، پيرمردي را ديد که قد خميده است. طعنه زد. پدر جان دنبال چه مي‌گردي؟ گفت: دنبال جواني‌ام! پيرمرد پاسخ داد: عجله نکن روزگار به رايگان در اختيارت قرار مي‌دهد اين کمان را، يعني قد تو خم مي‌شود. در همه مسائل فکر مي‌کند هميشه همينطور است. اجازه بدهيد يک مطلبي را يکبار ديگر بگويم.
بنده خدايي بود مي‌‌گفت: وضع برادرم خوب شد. در کار ساختمان بود. شب عروسي برادر خانمش در يک منطقه‌اي از شهرهايي که عموماً فقير بودند، اين را صدا زدند، آمد کلاس بگذارد. دست در جيبش کرد. وقتي آمدند عروس را ببرند، يک مقدار چک پول روي سر عروس ريخت. يک نفر بود، نگاهي کرد و آهي کشيد. خدايا ببين اگر ما بنده تو هستيم پس اينها چه هستند؟ شوهر من از صبح تا شب مي‌رود براي پنجاه هزار تومان کار مي‌کند. اينها را ببين انگار کاغذ روزنامه پخش مي‌کند! آه کشيد. اين برادر ما به چهل سال قبل برگشت. با 23 ميليارد تومان بدهي فرار کرد. اعتدال، اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «عليکم بالقصد في الغناء و الفقر» اگر بخواهيم يک مقدار ذره‌بين بگذاريم، حضرت اول فرمودند: غناء، بر شما باد به ميانه روي. نه ريخت و پاش، نه تنگ گرفتن، «في الغناء والفقر» اول در غناء، در فقر که گاهي ميانه روي پايين‌تر هست. ولي وقتي آبي به پوستت رسيد و يک مقدار وضعت خوب شد، مراقب باش. همانطور که الآن وضعت خوب شده، مي‌تواند ورق هم برگردد. «في الغناء و الفقر» در هر دو حالت.
دو تا فوتباليست بودند هردو از چهره‌هاي به نام بودند. با يک نفرشان مصاحبه کردند، گفت: وقتي من مطرح شدم و در تيم‌هاي بالا بودم عشق ماشين داشتم. «عليکم بالقصد في الغناء و الفقر» همينطور که صد ميليون، دويست ميليون به حسابم مي‌آمد، ماشين‌هاي آنچناني مي‌خريدم. يک ماه بعد مي‌فروختم و دوباره يک ماشين ديگر مي‌خريدم. سي ميليون ضرر مي‌کردم. من فکر مي‌کردم هميشه همينطور زندگي مي‌کنم. الآن که ديگر در بورس نيستم، ديگر خاطرخواه ندارم، ديگر تلفن و قرارداد نيست، به فقر و ناداري افتادم. جلوه دوم يکي ديگر از فوتباليست‌ها مي‌گفت: از شهرستان به يکي از تيم‌هاي به نام آمدم. تا مبلغ قرارداد نوشته شد، چک را به من دادند. مديرعامل باشگاه چک را از من گرفت، گفت: فردا صبح ساعت هشت بيا کارت دارم. من هرچه اين قضيه را يادم مي‌آيد دعايش مي‌کنم. در عرصه‌هاي مختلف انسان دغدغه‌ي کار خير داشته باشد. فردا صبح رفتم، گفت: بيا سوار ماشين من شو! رفتيم يک قسمتي از شهر، يکجايي آپارتمان پيش فروش مي‌کردند. دور انديشي، وقتي که وضعت هم خوب است مراقب باش! يک آپارتماني براي من پيش خريد کرد، گفت: برو يک جايي را اجاره کن و ماهي سه ميليون تومان براي هزينه من داد. من اگر چک را به تو بدهم همه را به باد مي‌دهي. الآن در اين آپارتمان هستم، ازدواج کردم و فرزند دارم و هر روز دعايش مي‌کنم. ميانه روي و اعتدال! اينکه انسان براي ديگران درد داشته باشد، دغدغه داشته باشد. دلش بسوزد. لذا در روايت داريم اولين چيزي که در زندگي مي‌خريد خانه باشد و آخرين چيزي که مي‌فروشيد خانه باشد. بعضي‌ها برعکس هستند. خانه را مي‌فروشند و بعد هم بيچاره مي‌شوند.
مورد دوم خيلي زيباست، ثمره‌ي سنجيدگي و حسن تدبير چيست؟ گاهي من اينقدر تأسف مي‌خورم. اي کاش ده ساله که بوديم ما را يک جايي حبس مي‌کردند و در يکي دو تابستان اينها را به ما ياد مي‌دادند. «من اقتصد في الغناء و الفقر» کسي که ميانه رو باشد، زماني که وضعش خوب است و زماني که ندارد «فقد استعد لنوائب الدهر» خودش را آماده کرده است براي پيشامدهاي روزگار، بعضي‌ها زندگي‌شان را به اندازه مي‌گذرانند. يک مقدار از حقوقش را براي روز مبادا پس‌انداز مي‌کند. تا موتور يخچال بسوزد، سکته نمي‌کند. موجودي دارد. «استعد لنوائب الدهر» خودش را آماده کرده است براي پيشامدهاي روزگار، مشکلي پيش آمد موجودي دارد. مشکلي پيش نيامد هم که پس انداز کرده است. يکي از بلاهايي که گريبان همه ما را مي‌گيرد، مخصوصاً عزيزاني که دوره نوجواني و جواني يک دوره سخت اقتصادي را گذراندند. بعد که وضعشان خوب شد، مي‌گويد: مي‌خواهم بچه‌هايم در رفاه باشند. يک هشدار به اينها بدهم. بزرگان ما فرمودند: بگذاريد بچه‌هايتان يک مقدار طعم فقر را بچشند، براي روزي که نداريد. اين فشار به انسان رشد و تکامل مي‌دهد. خدا نکند پدري تا بچه‌اش مي‌گويد: پول مي‌خواهم سريع به او بدهد. «الْمَالُ مَادَّهُ‏ الشَّهَوَاتِ‏» (نهج‏البلاغه، حكمت 58) مال ريشه و ماده‌ي شهوت‌ها و زياده‌خواهي‌هاست. اينها عموماً فاسد مي‌شوند. زندگي‌شان تباه مي‌شود. لذا بعضي از خانواده‌ها هستند وضعشان خوب است. مي‌گويد: تا پسرم دوچرخه مي‌خواهد مي‌گويم: اشکالي ندارد. سه ماه ديگر برايت مي‌خرم. مادر مي‌گويد: تو که مي‌تواني بخري! مي‌گويد: مي‌خواهم آرزو در زندگي‌اش داشته باشد. بعضي هنوز بچه لب باز نکرده مي‌گويند: چشم، امروز برويم برايت بخرم. وقتي اين در زندگي مستقل شد، فقر به او فشار آورد، زود از کوره درمي‌رود. گاهي اقدام به خودکشي مي‌کند. بايد بچه‌ها يک مقدار سختي بچشند براي روزي که نيست خودشان را آماده کنند.
حضرت علي(ع) فرمودند: «من اقتصد في الغناء و الفقر» کسي که ميانه روز باشد وقتي وضعش خوب است و عالي است، وقتي فقير است خودش را آماده کرده است براي پيشامدهاي روزگار، زود از کوره در نمي‌رود. لذا داريم «العالم بزمانه» کسي که عالم به زمان خودش باشد، «لا تَهْجُمُ‏ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ‏» (كافي،ج1،ص26) پيشامدها به او هجوم نمي‌برند. آماده است. از قبل اين تدبير را کرديم. حضرت فرمودند: «التَّقْدِيرُ نِصْفُ الْمَعِيشَهِ» (أمالى‏طوسى، ص614) نيمي از زندگي است. نيم ديگر حساب شده و سنجيده است. وقتي انسان حساب شده و سنجيده زندگي کرد، براي پيري‌اش غصه ندارد. ما چند پس انداز براي دوره ميانسالي و کهنسالي بايد داشته باشيم. 1- پس انداز عقلاني، در دوره نوجواني و جواني عقلمان را افزايش بدهيم با مطالعه، با نشست و برخاست با عاقلان، آنوقت اينها به انسان رشد مي‌دهد، آرامش مي‌دهد. هيچ چيز مثل مسائل معنوي به انسان آرامش نمي‌دهد. خودش را پيدا بکند، خود ارزشمندي، يک روايت با انسان چه مي‌کند. اينهايي که الآن ورشکسته شدند. خدايي که مي‌رساند همان خدا به ما عقل و تدبير داده است، همان خدا مي‌فرمايد: در زندگي انسان بايد مدبرانه عمل کند. بعضي از همکارهايي که ما در صدا و سيما داريم، ايشان در مصاحبه‌اي گفته بود: ما دهه چهل دوبلر بوديم، دو سه تا فيلم را دوبله مي‌کرديم مي‌توانستيم در تهران يک خانه نقلي بخريم. ولي گفتيم: خوش گذران باشيم. الآن مستأجر هستيم با چه وضعي! تقصير خدا چيست؟ خود ما هم بايد همت داشته باشيم و تدبير داشته باشيم.
فراز بعد حضرت فرمودند: منتهاي درجه کمال و تکامل و تعالي چيست؟ امام باقر(ع) فرمودند: «الْكَمَالُ كُلُّ الْكَمَالِ» ما روايت اين چنيني خيلي کم داريم. ناب است. تمامي کمال و تعالي و ترقي سه چيز است. 1- «التَّفَقُّهُ‏ فِي‏ الدِّينِ» فهم جامع در امور ديني، 2- «وَ الصَّبْرُ عَلَي النَّائِبَةِ» صبوري و بردباري در پيشامدهاي سخت زندگي. 3- «وَ تَقْدِيرُ الْمَعِيشَةِ» (كافي، ج 1، ص 32) به اندازه زندگي کردن. خداي ناکرده آدم داغ مي‌بيند، مصيبتي مي‌بيند. صبوري! تقدير در زندگي هم همسنگ با تفقه است. «من لا معاش له لا معاد له» کسي که معاش نداشته باشد، معاد ندارد. «مَنْ قُتِلَ دُونَ مَالِهِ فَهُوَ شَهِيد» (من لا يحضر الفقيه/ج4/ص95) کسي که براي حفظ مال و دارايي خودش کشته شود، شهيد است. اينقدر ماديات ارزش دارد؟ بله، انسان آبرويش را حفظ مي‌کند. چرا انسان ميانه روي و اعتدال در زندگي ندارد؟ قوام پيدا مي‌کند. ترسان و لرزان زندگي نمي‌کند. يکي از پس اندازهاي دوره کهنسالي انسان عقل است. ديگر چه؟ اقتصاد است. امور اجتماعي و امور عاطفي، اينها تقدير است. تا پدربزرگ و مادر بزرگ وارد فاميل شد، همه خوشحال شوند. نه اينکه دست و پايشان را جمع کنند. بگويند: خدا بخير بگذراند! عاطفي، اجتماعي، محبوب القلوب مردم بودن. بعضي‌ها چهل سال قبل از دنيا رفته، مي‌گويد: خدا رحمتش کند، چه زبان نرم و شيريني داشت. هروقت ما کنارش بوديم خوش بوديم.
شريعتي: اين خيلي ارزشمند است. چند روز پيش عيادت يکي از مريض‌ها رفته بودم، خانم مُسني بود که همسرش ماه‌ها روي تخت بيمارستان بستري بود. من گفتم: براي شما هم رفت و آمد سخت است. هر روز از مسير دوري مي‌آمد براي ملاقات، ايشان گفت: در طول زندگي با اين مرد يکبار بدي از او نديدم. اين پس انداز عاطفي است که اينجا به دادش مي‌رسد و چقدر بقيه از خدمت کردن به او لذت مي‌برند.
حاج آقاي لقماني: روايت داريم طوري زندگي کنيد که تا از دنيا رفتيد مردم نگويند: الحمدلله رب العالمين، بگويند: «انا لله و انا اليه راجعون» براي شما گريه کنند. اين خيلي مهم است. يعني دلشان بسوزد. مهربان بودن، دلسوز بودن، نيش نزدن، خيلي بد است. هم کوششي داريم، هم جوششي، خودمان تلاش کنيم و از خداوند هم بخواهيم. گاهي آدم‌هايي هستند مي‌گويند: من نمي‌توانم، انسان از خدا بخواهد و خودش هم تمرين کند. امام سجاد(ع) در دعاهايشان مي‌فرمودند: «إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ‏» (كافي، ج2، ص112) اگر نمي‌تواني حليم باشي تمرين کن که حليم باشي. تلقين! انسان هي با خودش بگويد: من مي‌توانم. امام سجاد(ع) در دعايشان اول ذکر صلوات بر محمد و آل محمد، بينندگان و شنوندگان مي‌دانند که در آداب دعا داريم، قبل از دعا صلوات، بعد از دعا صلوات، چرا؟ ممکن است در آزموني بگويند، کدام دعاست که همان وقت مستجاب مي‌شود؟ صلوات است. هرکسي با هر ويژگي بگويد، اول خدا اين را مستجاب مي‌کند. دعاي اول مستجاب مي‌شود، دعاي پاياني، دعاي خودتان را وسط بگذاريد، به برکت اين دو دعا، دعاي شما مستجاب مي‌شود. امام سجاد اول صلوات مي‌فرستادند و بعد از خداوند مي‌خواهند «قَومني بالبذل و الاقتصاد» خدايا زندگي مرا استوار کن، هم دست دهنده داشته باشم و هم ميانه روي و اعتدال. قصد يعني ميانه روي، اقتصاد يعني ميانه روي. بعد فرمودند: «وَ مَتِّعْنِي بِالاقْتِصَاد» (صحيفه سجاديه/دعاي20) اقتصاد، ميانه روي. اعتدال در رفتار، در گفتار، در محبت، حتي در دشمني و قهر انسان اعتدال داشته باشد.
کساني که در مسير پيشرفت خود در زندگي به خود سخت بگيرند، زندگي به آنها آسان خواهد گرفت. خيلي چيزها را آدم دوست دارد. عيد نوروز مي‌رسد دوست دارد کل زندگي را عوض کند، اعتدال! مي‌توانم روکش مبل را عوض کنم، چرا به شوهرم فشار بياورم؟ کساني که در مسير پيشرفت به خودشان سخت بگيرند، زندگي به آنها آسان خواهد گرفت. امروز را ديدن و سطحي زندگي کردن، کساني که آينده نگر هستند طوري زندگي مي‌کنند که اعتدال دارند. در مسير پيشرفت، در مسائل علمي به اوج مي‌رسد و وضع مالي‌اش هم خوب است. در مسائل اقتصادي اعتدال دارد، هميشه يک آينده خوبي دارند و يک آسايش و آرامشي دارند که انشاءالله ارزاني همه سمت خدايي‌ها باشد.
شريعتي: انشاءالله، از دور جديد تلاوت قرآن کريم 230 روز گذشته است. اين هفته ياد مي‌کنيم از همه شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي که انشاءالله همه با انبياء و اولياء محشور باشند. امروز صفحه 230 قرآن کريم، آيات 72 تا 81 سوره مبارکه هود در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«قالَتْ يا وَيْلَتى‏ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِي شَيْخاً إِنَّ هذا لَشَيْ‏ءٌ عَجِيبٌ «72» قالُوا أَ تَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ «73» فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهِيمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْرى‏ يُجادِلُنا فِي قَوْمِ لُوطٍ «74» إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ «75» يا إِبْراهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَ إِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ «76» وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِي‏ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً وَ قالَ هذا يَوْمٌ عَصِيبٌ «77» وَ جاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَ مِنْ قَبْلُ كانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ «78» قالُوا لَقَدْ عَلِمْتَ ما لَنا فِي بَناتِكَ مِنْ حَقٍّ وَ إِنَّكَ لَتَعْلَمُ ما نُرِيدُ «79» قالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلى‏ رُكْنٍ شَدِيدٍ «80» قالُوا يا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَنْ يَصِلُوا إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِنَ اللَّيْلِ وَ لا يَلْتَفِتْ مِنْكُمْ أَحَدٌ إِلَّا امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُها ما أَصابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَ لَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ «81»
ترجمه: (همسر ابراهيم) گفت: اى واى بر من! آيا داراى فرزند مى‏شوم در حالى كه من پيرزنم و اين شوهرم پيرمرد؟ براستى كه اين چيز عجيبى است! (فرشتگان به همسر ابراهيم) گفتند: آيا از كار خداوند تعجّب مى‏كنى؟ رحمت و بركات الهى بر شما اهل خانه (و خاندان رسالت) نازل باد، همانا او (پروردگارى) ستوده و بزرگوار است. پس چون ترس و وحشت از ابراهيم برطرف شد و بشارت (فرزند نيز) براى او آمد، درباره‏ى قوم لوط با ما به (گفتگو و) مجادله پرداخت (تا شايد در مورد آنان شفاعت كند). بدرستى كه ابراهيم، بردبار و صاحب آه و ناله و اهل توبه و انابه بود. (امّا از آنجا كه فرمان قهر الهى در مورد قوم لوط حتمى بود، لذا فرشتگان در پاسخ به تقاضاى شفاعت و تأخير در عذاب به او گفتند:) اى ابراهيم! از اين (تقاضا) صرف‏نظر كن، كه به تحقيق فرمان قهر پروردگارت صادر شده و قطعاً عذاب غير قابل برگشت به سراغ آنهاخواهد آمد. و هنگامى كه فرستادگان ما، (فرشتگان مأمور عذاب،) به سراغ لوط آمدند، درباره‏ى آمدن آنان غمگين شد و براى حفظ آنها (از آزار اين قوم شرور،) به تنگ آمد، (با خود) گفت: امروز، روز سختى است! و قوم لوط، كه سابقه‏ى كارهاى بد داشتند، به سرعت به سراغ او آمدند. (حضرت لوط، براى جلوگيرى از تعرّض مردم به فرشتگان، با اشاره به دخترانِ خود، به آنان) گفت: اى قوم من! اينها دختران منند، (كه مى‏توانيد با آنان ازدواج كنيد. اگر قصدى داريد) آنها براى شما پاك‏ترند، پس از خدا پروا كنيد (و دست به گناه نزنيد) و مرا در پيش ميهمانانم رسوا مسازيد، آيا در (ميان) شما يك نفر رشيد (جوانمرد) وجود ندارد؟ (كه بجاى گناه ازدواج را بپذيرد؟) (قوم لوط) گفتند: تو خود مى‏دانى كه براى ما هيچ حقّى نسبت به دختران تو نيست (و ما رغبتى به ازدواج نداريم)، خودت خوب مى‏دانى كه ما چه مى‏خواهيم. (حضرت لوط) گفت: اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم و يا به تكيه‏گاه محكمى پناه مى‏بردم! (وقتى كار به اينجا رسيد، ميهمانان) گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار تو هستيم، (درباره‏ى ما نگران مباش، زيرا) آنان هرگز به تو دسترسى پيدا نخواهند كرد. پس پاسى از شب گذشته، خانواده‏ات را (از اين سرزمين) بيرون ببر و (مراقب باش تا) هيچ كس از شما (به پشت سرش) متوجّه نشود. ولى همسرت (را با خود همراه مبر، زيرا) آن بلايى كه به همه مى‏رسد به او (نيز) خواهد رسيد. همانا وقت (نابودى) آنان صبح است. آيا صبح نزديك نيست؟!
شريعتي: انشاءالله لحظات زندگي همه ما منور به نور قرآن و اهل‌بيت گرامي اسلام باشد. خيلي‌ها جويا شدند که نتيجه قرعه کشي را بدانند. مرحله دوم قرعه کشي عتبات عاليات روز شنبه انجام شد. روز دوشنبه در سايت ما قرار داده شد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 75 سوره هود را انتخاب کردم. خيلي آيه کاربردي است. «إِنَّ إِبْراهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ» حضرت ابراهيم(ع) بردبار بودند. ترسان از خدا و بازگشت کننده به سوي خدا بودند. بردباري، اين فراز اول است. يکي از ابزارهاي آرامش و آقايي در زندگي حلم است. بردباري و تحمل است. اينکه انسان آستانه‌ي تحملش را بالا ببرد. حلم چيست؟ ضبط نفس، جلوي خود را گرفتن و عجله نکردن براي انتقام، عجله!
خواهر يک نفر را در تهران کسي اذيت مي‌کرد و تماس مي‌گرفت. يکبار به اين خانم پيام داد، من در پارک مقابل خانه شما روي نيمکت نشستم. به برادرش گفت، او هم خونش به جوش آمد. چيزي برداشت و ديد يک نفر روي نيمکت نشسته است. درجا زد او را کشت. عجله در انتقام! چند دقيقه بعد يک پيام آمد، فکر کردي من او هستم. من آن طرف بودم؟ يک بي‌گناه را کشت بخاطر بي حلمي و بي صبري! پيامبر اسلام(ص) يک جمله دارند «إِنَّمَا بُعِثْتُ لاتَمِّمَ‏ مَكَارِمَ الاخْلاقِ‏» (مكارم‏الاخلاق، ص 8) من مبعوث شدم براي اخلاق و صفات خوب را نهادينه کنم. «بُعِثْتُ لِلْحِلْمِ‏ مَرْكَزاً» (مصباح‏الشريعة، ص 154) اگر ما پيرو پيامبر هستيم همين را ياد بگيريم. براي حلم مرکز باشم، صبور باشم، شکيبا باشم. عزيزاني که کارهاي فرهنگي مي‌کنند و در زندگي فرزند دارند بايد خيلي صبور باشند. بچه کوچولو همه چيز را مي‌فهمد. کاري را با موبايل مي‌کند که دکترا نمي‌تواند. گاهي پنج سال جلوتر از سنش حرف مي‌زند. «وَ لِلْعَمَلِ مَعْدِناً» معدن دانش هستم، «وَ لِلصَّبْرِ مَسْكَناً» مسکن و محل صبر هستم. اگر کسي بخواهد پيرو پيامبر باشد، پيامبري بکند، کار فرهنگي بکند هم حلم مي‌خواهد، هم علم مي‌خواهد و هم صبر مي‌خواهد. لذا اميرالمؤمنين فرمودند: «الحلم تمام العقل» (غررالحکم/ص286) يعني عاقل‌ترين افراد حليم‌ترين هستند. بعد فرمودند: «رأس الرياسه» کساني که مي‌خواهند رياستي داشته باشند، مخ رياست حلم است. اگر زود جوش بياورد و بي تابي بکند و يک حرفي بزند، در يک مصاحبه‌اي تازه شر درست مي‌شود. حلم، زينت علم است، ريشه سلم و سلامتي است. اگر بتوانيم تمرين کنيم. حضرت صادق فرمودند: «إِذَا لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ‏» اگر حليم و بردبار نيستي تمرين کن. خودت را به بردباري بزن تا حليم و بردبار شويم انشاءالله.
شريعتي: خيلي بايد تمرين کنيم که حلم را تجربه کنيم و تمرين کنيم. مخصوصاً در فضاي مجازي که اين روزها آدم يک چيزهايي را مي‌بيند که بخش عمده‌اش برمي‌گردد به اينکه کم صبر و کم طاقت هستيم و حليم نيستيم. انشاءالله فرصتي پيش بيايد که در اين مورد صحبت کنيم. اگر نکته‌اي باقي مانده بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: اين هفته قرار است يادي از شهداي عزيز کنيم، ايام دهه فجر را پشت سر گذاشتيم، ماهي يکبار در گلستان و گلزار شهداء و بهشت زهرا برويم. بنشينيم و نگاه کنيم، بعضي از شهداء خيلي سنشان از ما کمتر بوده است، نکند ما ياد اينها را فراموش کنيم. نام اينها را فراموش کنيم. به برکت اين عزيزان است که من امروز اينجا روايات مي‌خوانم. بايد خودم را مديون بدانم.
امروز براي شهدا وقت نداريم *** از عشق مگو قصه که ما وقت نداريم
با حضرت شيطان سرمان گرم گناه است *** از بهر ملاقات خدا وقت نداريم
در کوفه تن غيرت ما خانه نشين است *** بهر سفر کرب و بلا وقت نداريم
فرصت بگذاريم و برويم تجديد پيمان بکنيم و ببينيم چقدر زندگي ما برکت پيدا مي‌کند، انشاءالله.
شريعتي: فردا مباحث آقاي دکتر رفيعي که در روز پنج‌شنبه تقديم شما مي‌شود، دنبال کنيد و بهره‌مند شويد. حالا که صحبت از شهداء شد، ياد بعضي از اين ديوار نوشته‌ها مي‌افتيم. ديوار نوشته‌هايي که شايد خيلي کوتاه باشد ولي بسيار تأثير گذار و خاطره انگيز. شهدا را ياد کنيم ولو با صلواتي بر محمد و آل محمد.