اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-11-04-حجت الاسلام والمسلمين لقماني – هنر خوب زيستن(راههاي زندگي)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 04-11-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
شريعتي: به نام او که در طلوع نگاهش قامتم قد مي‌کشد به دو رکعت صلاة عشق. سلام مي‌کنم به همه‌ي بيننده‌هاي خوبمان، شنونده‌هاي نازنين‌مان، انشاءالله هرجا که هستيد خداوند متعال پشت و پناه شما باشد. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم هرجا که هستند شاد و سالم و سلامت باشند و عاقبت بخير باشند.
شريعتي: روزهاي چهارشنبه ياد مي‌گيريم که خوب زندگي کنيم. حاج آقاي لقماني عزيز به ما ياد مي‌دهند هنر خوب زيستن را، هفته گذشته از تجربه شنيديم و نکات بسيار خوبي که همه به آن نياز داريم. سراپا گوش هستيم و بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم
آدم از بي بصري بندگي آدم کرد *** گوهري داشت ولي نذر قباد و جم کرد
فراز دوم بحث را، گفتيم: راه‌هاي زندگي سه گونه است. 1- راهي که از تقليد مي‌گذرد. آسان‌ترين راه است. 2- راهي که از تجربه مي‌گذرد. تلخ ترين راه است. هر چيزي را انسان بخواهد تک تک خودش تجربه کند. شخصي و فردي، عمر از دست مي‌دهد، يکي دو تا تجربه دارد. اين بد است. خوب است انسان از تجربيات ديگران استفاده کند. 3- راهي که از انديشه مي‌گذرد. اين والاترين راه است. يعني چيزي که انبياء و پيشوايان معصوم مي‌خواستند اين را به ما بفهمانند. راهي پر از انديشه داشته باشيم. به لطف خداوند تجربه را جلسه قبل پيش رو قرار داديم و مطرح کرديم. امروز راه دوم که از تقليد مي‌گذرد را مي‌خواهيم بگوييم.
روزنه‌هاي ورود دشمن، شيطان و شيطان صفتان در زندگي ما چند چيز هست. يکي از آنها تهديد است. اينکه الآن مد شده گزينه‌ها روي ميز هست. مورد دوم تطميع است. با چيزهاي ظاهري سر انسان را گرم کنند و از مسائل واقعي دور نگه دارند. سومين مورد تبليغ است، چيزهايي که خودشان مي‌خواهند، طوري که بنده و شما طبق همان ميل حرکت کنيم. يکي هم تقليد است. تقليد چيست؟ واژه تقليد يعني قلاده به گردن انداختن. اصطلاحش يعني پيروي بي چون و چرا، اگر انسان جاهل از عالم تقليد کند بيست بيست است. جاهل از عالم، مثلاً کسي که تخصصي در رشته پزشکي ندارد. نزد يک متخصص و فوق تخصص مراجعه مي‌کند. همه عقلاي عالم اين را ستايش مي‌کنند. مرجع تقليد هم براي نزد پزشک مي‌رود. پزشک هم براي امور ديني نزد مرجع تقليد مي‌آيد. اصول زندگي است. همينطور که آدم نزد يک نجار و مکانيک مي‌رود. مشکل تقليد اين است که انسان جاهل به جاهل مراجعه کند. خودA  اين طرف راه را بلد نيست، اين هم مي‌خواهد تبعيت کند. يا عالم به جاهل مراجعه کند يا عالم به عالم مراجعه کند. اين سه نوع تقليد بد است، ولي موردي که جاهل به عالم مراجعه کند خيلي خوب است. وقتي انسان سراغ تقليد رفت، پيروي بي چون و چرا، مد، قيافه، تيپ، اصلاح سر و صورتش هم اختيارش دست خودش نيست.
يکي از دوستان روحاني مي‌گفتند: يک اردويي رفته بودم. نصف شب تشنه شدم. ديدم يکي از جوان‌هاي اردو دو تا زانويش را بغل کرده و هي چرت مي‌زند. مي‌رود عقب دوباره جلو مي‌آيد. گفتم: خوب راحت بخواب. گفت: نمي‌توانم. گفتم: چرا؟ گفت: ديروز آرايشگاه بودم. اگر بخوابم تيپ موهايم به هم مي‌خورد. اسير مي‌شود. در زندگي امير نيست. اينطور تقليدها نشانه خودباختگي است. تقليدهاي کورکورانه، بي اعتقادي نسبت به مذهب و مکتب، ما خودمان غني هستيم. نبود غيرت ملي، نوشته‌هايي که روي لباس‌ها هست و بعضي‌هايش خيلي بد است. ترجمه‌اش را نمي‌داند و مي‌پوشد. ضعف نفس و خداي نکرده برهنگي فرهنگي که فرهنگ برهنگي مي‌آورد. دشمن اين کار را مي‌کند و از نظر فرهنگي ما را ضعيف مي‌کند.
يک جمله طلايي در بحث تقليد هست. عزيزاني که هنوز برايشان اين بحث جا نيفتاده است. وزارت مستعمرات بريتانيا به جاسوسانشان اين توصيه را کردند. طرز فکر و شيوه رفتار و گفتار خودتان را به مردمي که مي‌خواهيد مستعمري شما بشوند بياموزيد و آنها را به حال خود رها کنيد که براي هميشه از آن شما خواهند بود. وقتي من استدلال‌هايم مثل دشمن شد، رفتارم هم مثل او مي‌شود. وقتي طرز فکر عين دشمن شد، در گفتار و رفتار و پوشش و گويش عين او مي‌شوم. آنوقت براي هميشه از آن شما خواهند بود! اين خيلي بد است. حضرت آقا يک جمله‌اي دارند که بلاي بسيار بزرگي که برسر ملت‌ها مي‌آورند، آنها را از نظر حافظه‌ي تاريخي و داشته‌هاي تاريخي تهي مي‌کنند. ايران چندين هزار سال فکر و فرهنگ و تمدن دارد. کاري مي‌کند که طرف در پوشش هم سراغ ديگران مي‌رود. وقتي بي هويت شد در کوچکترين مسأله‌اي پيروي مي‌کند. دشمن اين را از ما مي‌خواهد. يک جمله‌اي که اخيراً رئيس جمهور آمريکا نسبت به مهاجران آفريقايي بيان کرد. به کل بشريت برخورد! همه را توهين و تحقير کرد. اين آمريکاي بدون روتوش است! استعمار و استکبار چه کار مي‌کند! اصلاً انسان نمي‌داند. آموزه‌هاي ديني انسان را بالا مي‌آورد.
مرحوم جلال احمد يک جمله‌اي گفتند، کسي که مي‌تواند کمر استعمار را به خاک بمالد، همين حاج آقا روح الله خودمان است. باورهاي ديني به انسان عزت مي‌دهد. «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ‏ وَ لِلْمُؤْمِنِين‏» (منافقون/8) باور انسان ياور انسان است. انسان هر مقدار از باورها فاصله بگيرد، حقير مي‌شود. ذليل مي‌شود. چه کسي ملت‌هاي آفريقا را اينطور تهي دست کرده است؟ همين استکبار که الآن اين جمله را مي‌گويد. آمريکاي بدون نقاب همين است، انسان را اصلاً انسان نمي‌داند. آنوقت اين انقلاب براي ما چه کار کرد. چه عزتي داد؟ نزديک دهه فجر هستيم. حضرت امام در بهشت زهرا در جملات آغازينش در بهشت زهرا، گفت: آقاي ارتشبد، نمي‌خواهي آزاد باشي؟ مي‌خواهي زير دست باشي؟ انقلاب براي اين است که به تو استقلال بدهد. چقدر بحث تقليد براي انسان بد است و چقدر استقلال خوب است. استقلال فکري، استقلال در زندگي، استقلال اجتماعي!
چند جمله در اين زمينه بگويم. يک جمله‌اي خداوند به امت يکي از انبياء فرمود. اين هديه باشد براي عزيزاني که گاهي در اين زمينه‌ها دغدغه خاطر دارند. خداوند خطاب به يکي از پيامبران فرمود: به مؤمنانم بگو: «لا تلبسوا لباس اعدايى» شما که به من ايمان داريد، لباس دشمنان مرا نپوشيد. چه فرقي مي‌کند براي غربي‌ها باشد يا جاي ديگر؟ نه! «و لا تطعموا مطاعم اعدايى» غذاي آنها را هم نخوريد. چرا؟ «فتكونوا اعدايى» شما هم دشمن من مي‌شويد. اينکه بعضي از فتواي مراجع بزرگ ما اين بوده که تشبه به کفار حرام است. بعضي از لباس‌هايي که گاهي مواقع شکل آنها مي‌شود بخاطر همين است. در واژه‌ها و در عبارات، يک نهضتي بر پا شود، کلمات خودي را ببينيم. بومي سازي واژه‌ها، در تعارفات، در کلمات آهنگيني که به همديگر مي‌گوييم و احترام مي‌گذاريم. استقلال و عزت انسان را مي‌گويد. وقتي که خبرنگار مي‌گويد: بعد از پيروزي انقلاب من آمدم با امام مصاحبه کردم، شروع کردم دغدغه خاطرها و تلخي‌ها را گفتم. ديدم امام مثل يک پدر پير و پر تجربه همه را گوش کردند و من جواني کردم بعضي از موارد را گفتم. تا صحبتم تمام شد امام به من رو کردند و فرمودند: پسرم! ولي با اين حال الآن در ايرانA  براي ايران، در تهران تصميم گيري مي‌شود نه در لندن و واشنگتن، تا به حال کداميک از غربي‌ها عکس زنده ياد تختي را به لباسشان زدند؟ پروفسور حسابي و دکتر چمران، ريز علي خواجوي را روي لباسشان زدند که ما عکس آنها را مي‌زنيم. تيپ موهايمان را مي‌خواهيم مثل آنها کنيم؟ اين چه چيزي براي انسان است؟ عزت نفس، شخصيت، بدي تقليد اين است. محال است انساني صاحب شخصيت و دانايي به تمام معنا باشد و اين تقليدهاي کورکورانه را بکند. يک انسان فرهنگي مي‌گويد: من هر روز صبح که مي‌خواهم از خانه خارج شوم و به سر کار بروم، يادم هست چهل سال قبل آمريکايي‌ها در کشور چه مي‌کردند.
در قضيه فتنه اخير، مگر اينها دم از ملي گرايي نمي‌زدند. پس چرا پرچم را سوزاندند. مسجد را آتش زدند. عکس سردار سليماني را آتش زدند. عکس شهيد را آتش زدند. ايراني مي‌خواهند که ايران نباشد و ويران باشد. آنها اين را مي‌خواهند. مي‌خواهند ايران سوريه اول باشد، نشد. الآن مي‌خواهند سوريه دوم باشد. استقلال و عزت نفس! اين عزيز فرزانه مي‌گفتند: من هر روز صبح که از خانه خارج مي‌شدم مي‌گويم: امروز 23 بهمن سال 57 است. ملت ايران آمريکايي‌ها را بيرون کردند و خودشان مستقل بر سرنوشت خودشان حاکم هستند. چه چيزهايي هست سر به هوايي و تقليد را از انسان دور مي‌کند؟ راه‌هاي رهايي از تقليد، تقليد منفي و تقليدي که سياه است. صادق آل محمد(ص) سه ويژگي را بيان مي‌کنند. امام فرمودند: «عَلَي الْعَاقِلِ أَنْ يَكُونَ عَارِفاً بِزَمَانِهِ‏» (كافي، ج 2، ص 116) زمانه شناس و زمان شناس باشد. کسي که زمان شناس باشد عين برج مراقبت است. هواپيماي دشمن هنوز وارد سرزمين نشده، آژير مي‌کشد. زمان شناس است. ولي کسي که نمي‌بيند، نمي‌فهمد و سرش را پايين انداخته به زندگي روزمره مشغول است، نمي‌بيند. کسي که زمان شناس هست مي‌داند دشمن اولين گامي که برمي‌دارد ايجاد ترديد است در باورهاي ديني. شک خيلي خوب است به شرط اينکه به يقين برسد.2- تضعيف 3- تحقير اين سه گام را برمي‌دارد نسبت به آموزه‌هاي ديني که آرام آرام ما را تهي کنند. لذا شبهات و شک‌هايي که ايجاد مي‌کنند در همين است. امام صادق(ع) فرمودند: عين برج مراقبت باشد. زمان شناس باشد. «الْعَالِمُ‏ بِزَمَانِهِ‏ لا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ‏» (كافي، ج 1، ص 26) کسي که آشنا به زمان باشد حوادث به او روي نمي‌آورد. غافلگير نمي‌کند.
زمان شناس يعني چه؟ زمان شناس مقتضيات زمان است و شرايطي که ما در آن هستيم. بدانيم ما چه ويژگي‌هايي داريم و دشمن مي‌خواهد با ما چه بکند؟ از درون ما را تهي کند. مرعوب کند، بحث ما تقليد است. اين عامل اول است.
دوم اينکه امام فرمودند: اگر مي‌خواهي اهل تقليد کورکورانه نباشي، حفظ شأنيت و شخصيت خويش، تعالي شخصيت. همان شعر حضرت امام که فرمود:
گر تو آدمزاده هستي، علم الاسماء چه شد
«قاب قوسينت» کجا رفته است، «او ادني» چه شدA A  A 
بر فراز دار فرياد «انا الحق» مي‌زني
مدعي حق طلب انيت و انا چه شد
صوفي صافي اگر هستي بکن اين خرقه را
دم زدن از خويشتن با بوق و با کرنا چه شد
تعالي شخصيت، انسان گل سر سبد هستي است. کسي که اينطور شد، هيچوقت آقا پسر ديگر لوازم آرايش زنانه استفاده نمي‌کند. حلقه در گوشش، يک حيوان در بغل نمي‌گيرد نمايش بدهد. انسان بزرگ و بزرگوار مي‌شود و از تقليد دور مي‌شود. سوم اينکه فرمودند: «حافظاً لسان» کسي که ارزشمند است پوک و پوچ نيست مراقب زبان است، سخن گوي شيطان نباشد. حرفي که مي‌زند قبلش تأمل کند. شيطان مي‌خواهد چه کار کند؟ «الشَّيْطانُ‏ يَعِدُكُمُ‏ الْفَقْر» (بقره/268) نداريم، نمي‌شود، بدبخت هستيم، بيچاره هستيم. همه از دست رفته‌اند، که يواش يواش آدم احساس مي‌کند هيچ چيزي در دستش نيست. در حالي که ما اين همه سرمايه‌هاي عالي داريم. شبکه‌هاي خارجي را ديديد، حرف مفت خيلي مي‌زنند ولي مفت حرف نمي‌زنند. از آن طرف برايشان مي‌آيد. در درون مرعوب کنند افراد را، در درون تهي کنند. خدا نکند کسي عبد و عبيد اينها باشد. صبح تا شب حرفشان را گوش مي‌دهد. يک احساس ضعف و ناتواني بر او مستولي مي‌شود، يک حالت افسردگي، ولي کسي که باورهاي ديني دارد پشت پا مي‌زند به اين، حالت تقليد ندارد و کورکورانه پيروي نمي‌کند راست قامت است. راست قامت بلند تاريخ خواهد بود، زنده و ارزنده!
چهارم اينکه اميرالمؤمنين فرمودند: «من عرفَ شرفَ معنا» کسي که گوهر انساني و شرافت باطني خودش را پيدا کرد، دو اثر دارد، او را از پستي‌هاي شهوت دور مي‌کند. «رحم الله من عرف نفسه» خدا رحمت کند کسي که قدر خودش را بداند. خدا نکند انسان صفحه‌ي نمايش مانيتورش عکس هاي ناجور باشد. شنيدني‌هاي ناجور، صبح تا شب مسائل پايين دستي باشد. پست مي‌شود. کسي که حصار دور شهوات و ميل‌هاي نفساني بچيند، هدفمند و آرمان گرا، حدود و حريم داشته باشد قدر خودش را مي‌داند. باز فرمودند: کسي که وارد لغزشگاه‌هاي شهوات نشود، قدر خودش را مي‌داند. باز فرمودند: وقار و طمأنينه پيدا مي‌کند، ارزشمند مي‌شود. گاهي يک جمله، يک نکته، يک حديث و يک آيه اينقدر انسان را ارزشمند مي‌کند، کسي که قدر خودش را دانست، لحظه‌اي اهل تقليد نيست. اهل انديشه مي‌شود. خدا نکند دشمن در اين حوزه‌ها برما وارد شود. بعد از مدتي انسان ناخودآگاه مرعوب مي‌شود. ولي اگر مراقب باشد هميشه نگاه به آسمان دارد.
پنجمين چيزي که انسان را از تقليد و سر به هوايي و اطاعت بي چون و چرا خارج مي‌کند، خودبسندگي و خويشتن باني است. اميرالمؤمنين فرمودند: «من عفت اطرافه حسنت اوصافه» کسي که گردش چشمانش عفاف آميز باشد. پاک نگاه کند، خار و خاشاک و هيزم در قلبش نريزد. قطعه‌اي از آسمان هميشه جلوي چشمش باشد. آسماني فکر کند. «عَفَ» يعني خودبسندگي، گلي که پوشيده در گلبرگ باشد، عرب «عَف» مي‌گويد. به آنچه دارد قانع است. عفاف محصول حياء است. ثمره عفاف حجاب است. اول حياء و بعد عفاف و بعد حجاب. اول توي سر و بعد موي سر، وقتي درون سر اصلاح شد کار حل است. «طُوبَي‏ لِمَنْ‏ كَانَتْ أُمُّهُ عَفِيفَةً» (علل‌الشرائع، ج 2، ص 564) خوشا به حال کسي که مادرش عفيف و مهربان است. «من عفت اطرافه» کسي که آنچه دور و اطراف او هست، «حسنت اوصافه» صفات خوبي پيدا مي‌کند چون ورودي‌هاي ذهن پاک است. زنگ موبايل انسان نشان دهنده شخصيت انسان است. بعضي‌ها اين آهنگ انتظار را ذکر صلوات گذاشتند. گاهي يک آيه قرآن است. گاهي يک حکمت است. تا اينکه شيطاني و شيطان صفتي باشد. اين انسان را از حالت تقليد خارج مي‌کند و راست قامت و والا مي‌گرداند. «من عفت اطرافه حسنت اوصافه» صفاتش خوب مي‌شود. در ديدن اشياء و در ديدن اشخاص، مراقب است. همکارهايي که انسان دارد اگر هرچه نگاه مي‌کند آتش شهوت شعله ور مي‌شود. گناه، گناه، ويروس گناه منتقل مي‌شود. صبح تا شب در طول هفته و ماه و سال با خودش چه کار مي‌کند.
دو نکته از اميرالمؤمنين(ع) بگويم. فرمودند: «من عفَ» کسي که چشمش عفيف و پاک باشد. در ديدني‌ها مراقب است. دکمه بزند خيلي از صحنه‌ها مي‌آيد، فيلم‌ها مي‌آيد نمي‌بيند. رد مي‌شود. «من عَف» در شنيدني‌ها، در گفتگوها، خويشتن داري مي‌کند. گناهانش سبک مي‌شود. خفيف مي‌شود و سبکبال مي‌شود. در طول روز دغدغه خاطر ندارد و پريشان خاطر نيست. نزد خداوند قدرش بالا مي‌آيد و عظيم مي‌شود.
بي‌جهت نيست بعضي از جوانان که نماز شب مي‌خوانند، خداوند به فرشتگان به اين جوان مباهات مي‌کند. در طول روز مراقب هست، عفاف دارد و در طول شب مشغول عبادت است. «عظم عند الله قدره» چه چيزي انسان از زندگي مي‌خواهد؟ جمله بعد فرمودند: کسي که نفس خودش را کريم و بزرگ بدارد، حقير ندارد و صبح تا شب ببيند که چه کسي چه مي‌پوشد، چه رفتاري مي‌کند و او هم همين کار را بکند. کسي که قدر خودش را بداند و کريمانه زندگي کرد، اختلافات، گناهان، درگيري‌ها، مخالفت‌ها با خداوند کم کم مي‌شود. چون ارزشمند است. تمام انبياء آمدند به انسان بگويند: تو حيف هستي. با خودت چنين نکن! قدر خودت را بدان. «من کرمت نفسُه» کسي که کريمانه خود ارزشمند باشد نه پيرو چون و چرا «هانت الدنيا عنده» دنيا با تمام زرق و برقش نزد او کوچک است.
اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «كَانَ لِي فِيمَا مَضَي‏ أَخٌ فِي اللَّهِ» (نهج‌البلاغه/ح289) برادري داشتم، «وَ كَانَ يُعْظِمُهُ فِي عَيْنِي صِغَرُ الدُّنْيَا فِي عَيْنِهِ» نزد من خيلي بزرگ و بزرگوار بود، چون دنيا نزد او خوار و خفيف بود. مي‌خواهيم نزد اميرالمؤمنين ارج و ارزش پيدا کنيم، عظمت پيدا کنيم، ببينيم نسبت به دلبستگي‌هاي ظاهري چقدر اسير هستيم. اگر آزاد هستيم بدانيم نزد اميرالمؤمنين جايگاه داريم. نه اينکه انسان نپوشد و نخورد. اينکه انسان اسير شود. باز حضرت فرمودند: کسي که چنين باشد «صغر الدنيا عنده» دنيا نزد او صغير است. از هر وسيله‌اي براي رسيدن به پست و مقام استفاده نمي‌کند. براي رسيدن به مال استفاده نمي‌کند. براي رسيدن به لذات ظاهري استفاده نمي‌کند. از تقليد دورش مي‌کند. «من غلب هواه علي عقله ظهرت عليه الفضايح» کسي که هواهاي نفساني روي عقلش را گرفت، بي آبروي و فضيحت و سبکي سراغ او مي‌آيد. اين خيلي بد است، انسان نداند چه کار مي‌کند. بعضي خيلي بي هدف هستند. فقط فکر خوش گذراني هستند. چه چيزي نشان دهنده عقل فرد است. اميرالمؤمنين فرمودند: «يستدل علي عقل الرجل بالعفة و القناعة» عفاف، عفت و خويشتن باني و خويشتن يابي و يکي هم قناعت، هم در عرصه اخلاقي و هم در عرصه‌ي اقتصادي و مالي، آنوقت ببينيد انسان چقدر احساس خوب و خوشي پيدا مي‌کند. چقدر حالت انس با خداوند برايش شيرين است و سبک مي‌شود. خدا نکند انسان صبح تا شب در هفته و ماه و سال اسير اين دلبستگي‌هاي ظاهري باشد. بيچاره مي‌شود. انشاءالله خداوند در اين لغزشگاه‌ها همه ما را حفظ کند.
شريعتي: ابايي ندارم اگر دوباره تکرار کنم و بگويم: همه نکاتي که از حاج آقاي لقماني ذيل بحث هنر خوب زيستن پرداختيم، مستلزم اين است که بنشينيم و براي خودمان فرصتي قرار بدهيم و فکر و تأمل کنيم وگرنه باز هم روز از نو و روزي از نو.
حاج آقاي لقماني: بي دليل نيست که «تفکر ساعة» به معناي ساعت و شصت دقيقه نيست. گاهي يک لحظه هست، گاهي انسان زندگي يک نفر را ديد که شصت سال، هفتاد سال چه گذشته است. آن لحظه که ثمر مي‌دهد و انسان سر جاي اصلي‌اش برمي‌گردد بهتر از هفتاد سال عبادت است. اينها در شلوغي اتفاق نمي‌افتد. خلوت نياز دارد. اشک مي‌خواهد. قرائت قرآن مي‌خواهد. اگر خدا اين توفيق را به انسان بدهد و انسان هم قدم بردارد، طعم زندگي طور ديگري مي‌شود.
شريعتي: امروز صفحه 209 قرآن کريم آيات 7 تا 14 سوره مبارکه يونس از جزء يازدهم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«إِنَ‏ الَّذِينَ‏ لا يَرْجُونَ‏ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَ «7» أُولئِكَ مَأْواهُمُ النَّارُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «8» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ «9» دَعْواهُمْ فِيها سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ وَ تَحِيَّتُهُمْ فِيها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «10» وَ لَوْ يُعَجِّلُ اللَّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجالَهُمْ بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا فِي طُغْيانِهِمْ يَعْمَهُونَ «11» وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى‏ ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «12» وَ لَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ وَ ما كانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ «13» ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ «14»
ترجمه: قطعاً آنان كه به ديدار ما (و دريافت نعمت‏هاى اخروى) اميد ندارند و (تنها) به زندگى دنيادل خوش كرده‏اند و به آن آرام گرفته وتكيه مى‏كنند و نيز كسانى كه از نشانه‏هاى (قدرت) ما غافلند. آنان به خاطر آنچه كه عمل مى‏كردند، جايگاهشان آتش است. به يقين آنان كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، پروردگارشان آنان را به خاطر ايمانشان هدايت مى‏كند. و در باغ‏هاى پرنعمت كه نهرها از زير پايشان جارى است اقامت دارند. دعا و نيايش آنان در بهشت، «سُبْحانَكَ اللَّهُمَّ» (خدايا تو پاك و منزّهى) است و درودشان در آنجا سلام است و پايان نيايش آنان، «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ» (سپاس و ستايش مخصوص خداست) مى‏باشد. و اگر خداوند براى مردم به همان شتاب كه براى خود خير مى‏طلبند، در رساندن بلا به آنان شتاب مى‏نمود، قطعاً اجلشان فرا رسيده بود. پس كسانى را كه به ديدار ما اميد (و باور) ندارند به حال خود رها مى‏كنيم تا در سركشى خويش سرگردان بمانند. و هنگامى كه ضررى به انسان برسد، در حالى كه به پهلو خوابيده يا نشسته و يا ايستاده است، ما را مى‏خواند، ولى چون ضرر را از او برطرف ساختيم، چنان به راه خود مى‏رود كه گويى هرگز ما را براى گرفتارى كه به وى رسيده بود، نخوانده است! اين‏گونه براى اسرافكاران، عملكردشان زيبا جلوه مى‏كند. وهمانا ما امّت‏هاى پيش از شما را چون ستم كردند، هلاك كرديم. (زيرا) پيامبرانشان براى آنها معجزات آوردند، ولى آنها ايمان نياوردند. ما اين گونه گروه تبهكاران را كيفر مى‏دهيم. سپس شما را پس از (هلاكت) آنان، جانشينانى در زمين قرار داديم، تا ببينيم شما چگونه عمل مى‏كنيد.
شريعتي: يادآوري کنم که دوستان براي اطلاع و آگاهي از محتويات برنامه، فايل‌هاي صوتي و چکيده‌اي از نکات متني برنامه در کانال ما در فضاي مجازي قرار دارد. کانال پيام رسان سروش هم فعال است. فايل‌هاي صوتي و متني برنامه هم در سايت برنامه سمت خدا قرار دارد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 14 سوره يونس، «ثُمَّ جَعَلْناكُمْ خَلائِفَ فِي الْأَرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُون» ما شما را جانشينان گروه قبلي قرار داديم تا ببينيم شما چه کار مي‌کنيد. يکي از صحنه‌هاي زندگي براي انسان فرصت شماري است.
فرصت شمار صحبت کز اين دو راه منزل *** چون بگذري ديگر، نتوان به هم رسيدن
گاهي خداوند فرصت‌هايي را به انسان مي‌دهد ببيند چه کار مي‌کند. خلائف جمع خليفه، جانشين است. انسان قائم مقام صاحب مقام است. قائم مقام خداوند روي زمين، مي‌خواستم همه مرا بشناسند، انسان را خلق کردند که خليفة الله مي‌شود. لذا انسان مي‌تواند در مسير زندگي مثل دايره حرکت کند. تا ابد دور خودش بچرخد. خوردن براي دويدن، دويدن براي خوردن! خوردن براي دويدن و دويدن براي خوردن! مي‌تواند مثل خط راست باشد. بي‌نهايت تا ابديت، فضايل اخلاقي، ملکوتي و معنوي، انتخاب با انسان است. لذا مي‌فرمايد: زندگي صحنه‌ي زيبايي هنرمندي ماست! هنر خوب زيستن! اگر کسي قدر خودش را نداند سقوط مي‌کند. آيه سقوط انسان چيست؟ الآن يک آزمايش کوتاه مدت، ببينيم ما نسبت به ده سال قبل صعود داشتيم يا سقوط. قرآن در سوره مريم آيه 59 مي‌فرمايد: «فَخَلَفَ‏ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ» (مريم/59) فرصت زندگي را به بعضي داديم. نعمت‌هايي داديم، سلامتي و عقل و عزت و آبرو، ولي بعد از مدتي، چرب و شيرين زندگي براي اينها مزه کرد. سقوط کردند با دو کار، «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»، «خلفٌ» جانشين، آمدند اما بلد نبودند چه کنند. کج راه رفتند. 1- نماز را ضايع کردند. گاهي مي‌خواندند و گاهي نمي‌خواندند. ديروقت مي‌خواندند. نشد نشد، شد شد! نسبت به پنج سال قبل من روحاني صعود داشتم يا سقوط؟ عزيزي که خدا به او نعمت‌هايي داده است، چقدر نسبت به نمازمان مقيدتر شديم؟ اين راهش است. اين به عنوان يک نماد و معيار هست.A  يکي اين است و بقيه هم هست. در گفتار، هرچه انسان پا به سن مي‌گذارد بدتر شده يا بهتر شده است.
مشهد يک بنده خدايي در حرم امام هشتم گفت: حاج آقا، پدر من، 65 سال دارد. هرکاري مي‌کنيم نماز نمي‌خواند. گاهي مواقع مي‌گويد: نمي‌شود. گاهي از آن طرف يک عشق خاصي نسبت به عبادات، نسبت به اخلاقيات دارد. دوم «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»، گام دو سقوط است. صبح تا شب حرف کيف و لذت و خوش گذراني و دورهمي است. ابر و باد و مه و خورشيد و فلک در کارند که اين صبح تا شب به خوش گذراني‌هاي افراطي است. سر به هوا است. قرآن مي‌فرمايد: «فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا» ما به زودي اينها را با اين وضعيت تباهي که دارند، خودشان را سزاي گمراهي خواهند ديد. «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»، در ديدني‌ها عکسي که در مانيتور کامپيوتر ما هست، اينها چيست؟ در شنيدني‌ها، در پوشيدني‌ها، دلم مي‌خواهد اينطور بيايم. دلم مي‌خواهد اينطور حرف بزنم. اينها سقوط است. اگر انسان مراقبت نکند يواش يواش،هرکسي را شيطان بنا به فراخور خودش آرام آرام لغزان مي‌کند و سقوط مي‌کند. مراقبه، مراقبه، مراقبه! انشاءالله همه ما مراقب باشيم در کوچکترين کارها تا بزرگترين تصميم‌هايي که داريم.
شريعتي: اين هفته در برنامه از شيخ انصاري، اين مرد بزرگ و اين فقيه بسيار بزرگ صحبت مي‌کنيم. براي ما از ايشان بگوييد.
حاج آقاي لقماني: سه عامل باعث سعادت انسان در زندگي است. 1- پدر و مادر، ريشه‌ها، مايه‌ها، اصالت خانوادگي 2- معلم وتربيت 3- جامعه. بعضي از خانم‌ها آمدند نزد مادر شيخ انصاري، اين داستان هديه به عروس و دامادهاي عزيز و گل باشد و خليفة الله تربيت کنند. بعضي از خانم‌ها نزد مادر شيخ انصاري آمدند و گفتند: خوش به حالت چه بچه‌اي تربيت کردي. هرجا مي‌رويم دهان باز مي‌شود آيت الله العظمي شيخ انصاري. همه جا صحبت از اوست. مادر فرزانه و فهيم گفت: هربار که من به مرتضي شير دادم، با وضو و با بسم الله، با طهارت، مرتضي چيزي نشد! به هوس کار نيايد، دل ما مي‌خواهد اينطور شود. نخير!
به هوس کار نيايد، به تمنا نشود *** کاندر اين راه بسي خون جگر بايد خورد
بايد انسان زحمت بکشد و باقيات الصالحات سر جايش هست. انشاءالله همه ما از اين نعمت‌ها بهره ببريم.
شريعتي: انشاءالله خداوند به همه پدر و مادرهايي که در انتظار فرزند هستند فرزندان صالحي عنايت کند، انشاءالله. دعا بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد تمام گناهان ما را ببخش و بيامرز. آنچه به بهترين و برترين بندگانت عطا مي‌کني نصيب ما هم بگردان. خانه و خانواده‌اي که علاقمند به فرزند هست، به حق محمد و آل محمد به زودي صاحب فرزند بگردان. به حق محمد و آل محمد جلسه امروز ما را به امضاي زيبا و زرين ولي خودت حضرت مهدي(ع) برسان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: دوستداران دکتر رفيعي برنامه فردا را ببينند. مجموعه مباحث اخلاقي ايشان در جمع دانش پژوهان که هفته گذشته اولين قسمت آن پخش شد. انشاءالله مفيد واقع شود. بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»