اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-10-27-حجت الاسلام والمسلمين لقماني - هنر خوب زيستن(راههاي زندگي)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 27-10-96

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
در جاده‌‌ها ديگر سواري نيست باور کن *** گردي نمي‌خيزد غباري نيست باور کن
ايوان به ايوان مي‌روي اما گل نرگس *** بيرون از اين گلدان بهاري نيست باور کن
دريا خساست مي‌کند با دشت‌ها اي ابر *** باري که باراني بباري نيست باور کن
حتي اگر منصور هم باشي براي تو *** در کوچه‌هاي شهر داري نيست باور کن
حتي اگر ايوب هم باشي در اين عصر *** وقتي براي بردباري نيست باور کن
با آسمان هرشب به دنبال تو مي‌باريم *** در چشم‌هامان اختياري نيست باور کن
بر شانه‌ات يک کوه غم داري ولي دردي *** همسنگ با چشم انتظاري نيست باور کن
با تو قراري داشتيم از سالهاي دور *** ما را دگر صبر و قراري نيست باور کن
«اللهم عجل لوليک الفرج»

شريعتي: سلام مي‌کنم به هموطنان عزيزم، بيننده‌هاي خوبمان و شنونده‌هاي نازنين‌مان، ياد و خاطره‌ي همه جانباختگان حادثه بسيار غم انگيز نفتکش ايراني سانچي را گرامي مي‌داريم. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم روزها و لحظات خيلي خوبي را پيش رو داشته باشند. من هم صميمانه و با روحي بسيار اسير آلام و درد اين حادثه را تسليت عرض مي‌کنم. اميدوارم بقاي عمر بازماندگان باشد و ما را هم در غم خود شريک کنند.
شريعتي: مباحث روزهاي چهارشنبه الحمدلله مورد استقبال دوستان ما قرار گرفته است. از لطف و محبت و پيام‌هاي بسيار دلگرم کننده شما صميمانه سپاسگزاريم. امروز هم حاج آقاي لقماني دست پر آمدند، سراپا گوش هستيم و بحث امروز شما را مي‌شنويم.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم
ما را اسير خواب بي تعبير کردند *** در چهارچوب قاب‌ها زنجير کردند
من پيش از اين با چشمه‌ها همراز بودم *** روح مرا مرداب‌ها تسخير کردند
فراز جديد اين بحث ما همان بحث هنر خوب زيستن را در فراز هفتم با اين بحث جديد آغاز کنيم، راه‌هاي زندگي. سخن پيامبر اعظم را به لطف خداوند پيش رو قرار داديم که پيامبر فرمودند: «لا تشغل بعيشٍ آخره الحسره» صبح تا شب سرگرم و عبد و عبيد زندگي نباش که پايانش حسرت و پشيماني است. راه‌هاي زندگي چيست؟ چون بعضي از عزيزان خيلي درخواست کردند در اين زمينه نکاتي را بيان کنيم، نوجوانان و جوانان عزيز! از آغاز نوجواني شروع کنيد به انتخاب‌هاي جدي در زندگي. گاهي کيف و کفش و کلاه است. اگر نادرست انتخاب کنيم يک ضرر مادي دارد و قابل جبران هست. ولي بعضي انتخاب‌ها ديگر جبران پذير نيست. يک عمر از دست مي‌رود. از دستت رفته که رفته! قابل جبران نيست و نمي‌شود برگشت. گاهي در اشعار مي‌گويند: اي کاش مي‌شد سرنوشت را از سر نوشت! اينها ديگر جايگاه خودش را دارد. سه راه را مي فرمايند براي زندگي وجود دارد. 1- تلخ ترين راه 2- آسان ترين راه ولي راه سياه 3- والاترين راه
تلخ ترين راه راهي است که از تجربه مي‌گذرد. همه چيز را من مي‌خواهم خودم تک تک تجربه کنم. گاهي سي سال يک تجربه عمر مي‌گيرد. زمان مي‌برد و آدم پير مي‌شود. دوم آسان‌ترين راه، راهي است که از تقليد مي‌گذرد. بدون فکر، مثل ديگران بپوشم و بچرخم و بنوشم و بگردم. حالا پشت صحنه چيست توجه ندارم. ولي اين سياه ترين راه است. والاترين راه راهي است که از انديشه مي‌گذرد. فلسفه‌ي بعثت انبياء و امامت امامان اين است که ما را به اين سرچشمه برساند. بزرگترين انتخاب‌هايي که مي‌کنيم سنجيده باشد. با فکر باشد.
امروز وارد بخش اول مي‌شويم. يک بحث بسيار کاربردي که انشاءالله همه عزيزان مخصوصاً عزيزان جوان بحث را پيگيري کنند. گاهي يک نکته درونش هست سالهاي سال عمر آدم احياء مي‌شود. تجربه چيست؟ تجربه را در واژه مي‌فرمايند:آزمايش، امتحان، آزمون، گاهي هم اندوه هست. کاري که انسان مي‌کند بعد از يک مدت مي‌گويد: اين برايم تجربه شد. زياد هم بد نبود. گاهي هم امتحان اندوه براي انسان است. خود تعريف تجربه را مي‌فرمايند: تجربه فقط اتفاقاتي نيست که براي انسان افتاده، بايد تجربه پيدا کند براي اتفاقاتي که خواهد افتاد. در آن موارد بايد چه کار کند. يک مصاحبه با يکي از افسرهاي راهنمايي رانندگي کردند که شما بهترين راننده را چه کسي مي‌دانيد؟ در نگاه عمومي ما مي‌رويم بيمه ماشين را تمديد کنيم. مي‌گويند: به به! شش سال است شما تصادف نکرديد. پس ما يک تخفيفي هم قائل مي‌شويم. افسر راهنمايي اين را راننده خوب نمي‌داند. مي‌گويد: راننده خوب کسي است که نه تنها تصادف نکرده بلکه کاري کرده ديگران هم با آن تصادف نکنند. اين مسأله را در مسائل اخلاقي و عبادي و اجتماعي بياوريم. آبرويي، کاري کند که تهمت هم به او نزنند. مورد سوء ظن هم قرار نگيرد. خودش را در معرض اتهام قرار ندهد. بي تجربه است.
شريعتي: يک پله بالاتر، کسي که هم آبروي خودش را حفظ مي‌کند و هم باعث حفظ آبروي ديگران مي‌شود. غيبت نمي‌کند ولي جلوي غيبت را هم مي‌گيرد.
حاج آقاي لقماني: تجربه دو گونه است. يک تجربه جاهلانه، يک تجربه عالمانه و خردمندانه، جاهلانه چيست؟ يکايک امور را در تحصيل، در شغل، در پوشيدني‌ها، در انتخاب همسر، همه را خودم مي‌خواهم تجربه کنم. اين خيلي بد است. گفت: مي‌خواستم وارد کوچه بن بست شوم، از پيري پر تجربه و دنيا ديده شنيدم که گفت: پسرم، جوان وارد نشو! کوچه بن بست است. گوش نکردم و وارد شدم وقتي از کوچه بيرون آمدم تمام موهاي سر و صورتم سفيد شده بود. تازه فهميدم کوچه بن بست است. بسياري از عزيزان جوان ما اينطور مي‌خواهند تجربه پيدا کنند. گاهي مواقع انسان عبرت‌هايي که هست، داستان‌ها و مصاحبه‌ها و گفتگوها، نيم ساعت آدم وقت صرف مي‌کند. دو سه تا داستان واقعي مي‌خواند، بيست سال، سي سال، چهل سالش احياء مي‌شود. دوباره اين را تجربه نمي‌کند. روايت داريم «من جَرَّب المُجَرّب» کسي که چيزي که تجربه شده است را دوباره تجربه کند، پشيمان مي‌شود. سر افکنده مي‌شود و افسوس مي‌خورد چرا دوباره اين را تجربه کردم؟ کساني را حافظه‌ي تاريخي ندارند، محکوم به تکرار اشتباه هستند. محکوم دوباره انجام مي‌دهد چون يادش رفته است. اصلاً تاريخ تکرار تجربه‌هاي ديگران هست براي ما. اگر انسان تاريخ دان باشد محال است دوباره آن اشتباه را مرتکب شود. در مسائل سياسي و اقتصادي همينطور است. اين تجربه جاهلانه!
عالمانه چطور؟ انسان زيرک است. کَيِّس است. بعضي‌ها بسيار زيرک هستند. يک نفر را سوار مي‌کند. انسان وارسته‌اي است. ببخشيد، بهترين جمله‌اي که در عمرتان شنيده‌ايد به من هديه بدهيد. وقتي که سال امام علي همايش جهاني برگزار شد. آن شخص رفت مقاله خواند، يکي از اساتيد به نام جهاني خيلي تشويق کرد. ايشان در ساعت تغذيه و تنفس آمد گفت: حضرت استاد يک توصيه به من بکنيد. يک جمله ايشان گفت. گفتند: عزيزم! جرأت نه گفتن را در زندگي داشته باش. بسياري از کساني که در زندان به سر مي‌برند، نتوانستند نه بگويند. بسياري از وصلت‌هايي که به شکست منجر شده است بخاطر اين است که نتوانسته نه بگويد. بسياري از شکست‌هاي اقتصادي به خاطر همين است. لذا افرادي که ماهر و پرتجربه هستند تجارتشان چند تا اصول دارد. اصل اولي که من در اين شصت سال تجارت موفق شدم اين بود که به خودم فهماندم تجارت بي رحم است. شوخي بردار نيست. جرأت نه گفتن. گاهي يک جمله چقدر زيباست. داستان‌هايي که انسان مي‌خواند، مصاحبه‌ها، من گاهي توصيه مي‌کنم عزيزان در طول شبانه روز داستان بخوانند. مقام معظم رهبري فرمودند: هر شب کتاب روي سينه من هست و من به خواب مي‌روم. داستان‌هاي کوتاهي هست اينقدر براي انسان خوب است که حد ندارد. يکي از اين داستان‌ها را بگويم.
يکي از علماي طراز اول حوزه علميه قم گفتند: من رژيم قبل سمت ايران شهر، سيستان بلوچستان تبعيد شدم. بين راه که مي‌رفتم گفتم بروم به يکي از دوستان تبعيدي سري بزنم. رفتم و خسته راه بودم. لباسم را درآوردم و رفتم تجديد وضو کنم. دستم خيس بود، آمدم لب طاقچه يک کشکول بود. من هم خيلي خسته بودم. کشکول را باز کردم. کشکول مرحوم شيخ بهايي خيلي کتاب خوبي است. يک داستاني را از بوذرجمهر حکيم ديدم. مي‌گويد: اگر در شرايطي هستي که راه گريز نداري، گاهي انسان در يک شرايطي هست که مي‌تواند هجرت کند. گاهي نه! کسي که اسير است، اسرايي داشتيم که در چند سال اسارت حافظ کل قرآن برگشتند. اگر در يک موقعيتي بوديد يک همسري داريد که اينطور است، فرزندي که اينطور است. دو کار مي‌توانيد بکنيد 1- صبح تا شب بنشينيد غصه بخوريد و اشک بريزيد. بعضي‌ها هستند مي‌گويند: من فقط غصه مي‌خورم. کاري نمي‌توانم بکنم. 2- در همين موقعيت و شرايط بهترين استفاده را بکنيد. مقداري که مي‌توانيد از عمرتان استفاده کنيد. بگوييد: من که الآن در اين موقعيت هستم و راه گريزي ندارم. پس بيايم از عمرم استفاده کنم. بهره بري بيشتر! ايشان گفتند: من اين کشکول را بستم. دوستمان چاي درست کرده بودند. يک چاي خوردم و بلند شدم. حاج آقا الآن رسيديد. اين همه راه، خسته و کوفته! ايشان گفتند: من بايد به محل تبعيدم بروم. رفتند آنجا و تفسيري را شروع به نوشتن کردند. در اين چند ساله الآن چندين جلد تفسير در مسائل نهج‌البلاغه قرآن دارند. عمر و تجربه! چقدر اينها به درد انسان مي‌خورد و مفيد است.
اينکه خاک سيه‌اش بالين است *** اختر چرخ ادب پروين است

خانم پروين اعتصامي قبل از مرگ يک قطعه شعري نوشتند، عنوانش اين بود «آخرين منزل هستي» اين را به پدرشان سيد يوسف اعتصامي دادند. گفتند: بابا من قبل از شما از دنيا مي‌روم. وقتي از دنيا رفتم اين شعر را روي سنگ قبر من حک کنيد. الآن قبر ايشان کنار قبر حاج شيخ فضل الله نوري در صحن حرم حضرت معصومه(س) است.


اينکه خاک سيه‌اش بالين است *** اختر چرخ ادب پروين است
گرچه جز تلخي ز ايام نديد *** هرچه خواهي سخنش شيرين است
صاحب آن همه گفتار امروز *** سائل فاتحه و ياسين است
دوستان به که از او ياد کنند *** دل بي دوست، دل غمگين است
خواب بر سينه بسي جان فرساست *** سنگ بر سينه بسي سنگين است
هرچه باشي و ز هرجا برسي *** آخرين منزل هستي اين است

چه کار کنيم که الآن زنده هستيم بهتر استفاده کنيم؟ تجربه، کلمات حکيمانه، اشعار زيبا، مي‌تواند انسان استفاده کند. جايگاه تجربه چيست؟ فوق العاده است. تجربه طبيب ماهري است که پس از بيماري بر بستر مريض مي‌آيد و حق الزحمه آن بسيار گران است. يک کاري مي‌کند، يک بلايي سرش مي‌آيد تازه مي‌فهمد اي کاش انجام نداده بود. چون مي‌خواهد خودش تجربه کند. تجربه معلم سخت‌گيري است که اول امتحان مي‌کند و بعد درس مي‌دهد و حق التدريس آن بسيار گران است. مدرسه‌ي تجربه بسيار خوب است ولي افسوس که شهريه آن به بهاي عمر تمام مي‌شود. مگر اينکه انسان بخواهد عاقلانه از تجربيات ديگران استفاده کند. کلمات حکيمانه که افراد گفتند. مي‌فرمايند: تجربه نامي است که افراد روي اشتباهات خود مي‌گذارند. مرتب اشتباه مي‌کند و بعد مي‌گويد: مگر اينکه کاري نکند که دوباره اشتباه را مرتکب شود.
يک جوان بي تجربه را ديديد مي‌گويد: پول آن طرف ترس است. چون تجربه ندارد. افراد پر تجربه مي‌گويند: افرادي که نترس بودند الآن در قبرستان آرميده‌‌اند. ترسوها هنوز دارند کف بازار پول جمع مي‌کنند. انسان سنجيده به ميدان برود و دقيق و حساب شده انجام بدهد. بعضي از شرکت‌‌هاي هرمي را ديده‌ايد. خود و چندين خانواده را بيچاره و بدبخت کرده است. پدرم بلد نبود پول دربياورد. يک تکه زمين بود کشاورزي مي‌کرد دخترها را شوهر بدهد و پسرها را زن بدهد. آبرو، اين الآن مي‌خواهد شش ماهه و يک ساله به مرتبه فلان تاجر برسد. همه را پول مي‌کند و دست يک شرکت مي‌دهد، همه از بين مي‌رود. چقدر داشتيم. ريش گرو گذاشته، آبرو وسط گذاشته و از خانواده‌هاي ديگر هم گرفته است. الآن اين وضعيت پيش آمده است. امير مؤمنان(ع) فرمودند: عقل دو گونه است. عقل طبيعي و عقل تجربي، ديگر زيباتر از اين نمي‌شود. عقل طبيعي عقلي است که ما با آن به دنيا مي‌آييم. پدر و مادر ما از نظر عقل چگونه بودند، ما هم همينطور هستيم. ولي در بعضي از خانواده‌ها ديديم گاهي يک نوجوان چهارده ساله و پانزده ساله، دختر يا پسر به اندازه يک فرد هفتاد ساله مي‌فهمد. در اين زمانه خيلي هستند. بخاطر عقل تجربي است. اهل مطالعه هستند.
گاهي مواقع افراد عاقل و حکيم جلساتي را دارند. بحث‌هايي که الآن در گوشي‌ها هست. اميرمؤمنان مي‌فرمايند: عقل طبيعي و عقل تجربي داريم. هردو مايه سود است و تنها کسي مورد اطمينان هست که هم عقل داشته باشد و هم دين. بعد مي‌فرمايند: آنکه از عقل و جوانمردي بي بهره باشد بيشترين کارش گناه است. اين چراغ شصت سال زندگي انسان است. کسي که از عقل و جوانمردي بي بهره باشد. بيشترين کارش گناه است، ولي کسي که عاقل است خودش را ارزان نمي‌فروشد. هيجاني و احساساتي نمي‌شود. مي‌فهمد بايد چه کند. باز حضرت فرمودند: انسان عاقل از وقايع ديروز عبرت و سرمشق مي‌گيرد و آن را چراغ راه خود قرار مي‌دهد. پشتيبان زندگي خود قرار مي‌دهد. لازم نيست انسان هر چيزي را مرتب هي خودش تجربه کند. گفتيم: گاهي بعضي‌ها در شصت، هفتاد سال به اندازه ششصد، هفتصد سال از عمرشان استفاده مي‌کنند.
جمله‌ي بسيار زيبايي است که حضرت علي (ع) فرمودند: سعي کنيد عبرت و تجربه ديگران قرار نگيريد. اين جمله فوق العاده است. گاهي جوان چهار ستون بدنش سالم است قدر نمي‌داند. تک چرخ مي‌زند، همه تأسف مي‌خورند. يک ريگ زير تاير موتور باشد بدبخت مي‌شود! حتماً بايد به سرش بيايد تا بفهمد. بنده سراغ دارم کساني را که بخاطر همين تند رفتن‌ها بدن از کار افتاده است. پدر و مادر صبح تا شب اشک مي‌ريزند.
عقل و عاقل، اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: «الْعَقْلُ‏ حِفْظُ التَّجَارِب‏» (نهج‏البلاغه، نامه 31) عقل يعني حفظ تجربه، کسي که تجربيات را حفظ مي‌کند. کَيِّس و زيرک کيست؟ کَيِّس از کيس مي‌آيد. ترجمه فارسي‌اش يعني کيسه، چيزي که انسان از دوره نوجواني هرچه مي‌بيند در اين کيسه قرار مي‌دهد. ديگر خودش انجام نمي‌دهد و به سر خودش نمي‌آيد. اين کَيِّس و زيرک است. از زندگي ديگران درس مي‌گيرد. در خواستگاري، در ازدواج، در شغل، در رفاقت، چقدر اينها به درد انسان مي‌خورد. گاهي در صفحه حوادث روزنامه‌ها مي‌خواني، مي‌بيني ممکن است در زندگي خودت هم رخ بدهد. اميرالمؤمنين فرمودند: «الْعَاقِلُ‏ مَنْ‏ وَعَظَتْهُ التَّجَارِبُ»‏ (من‏لايحضره‏الفقيه، ج 4، ص 388) بهترين موعظه براي انسان عاقل تجربه‌هاست. تجربه‌هاي خود يا ديگران ديگر خودش مرتکب نمي‌شود. يک جمله‌اي است بسيار زيباست. حضرت فرمودند: چهار چيز نياز به چهار چيز دارد. علم، نياز به عمل دارد. علم بي عمل فايده ندارد. دوم فرمودند: حَسب، نياز به ادب دارد. من نوه آيت الله فلاني دارم و فلان تاجر به درد نمي‌خورد. بايد ادب داشته باشم. صرف نسبت فايده ندارد. سوم اينکه قرابت نياز به مودت دارد. چهارم اينکه عقل نياز به تجربه دارد. اگر کسي تجربيات ديگران را استفاده نکند، ضميمه عقلش نکند عقل يواش يواش آب مي‌رود و کم مي‌شود. اشتباهات زياد مي‌شود و انسان بيچاره مي‌شود. لذا تلخ ترين راه براي زندگي تجربه است.
«طُولُ التَّجَارِبِ‏ زِيَادَةٌ فِي الْعَقْل‏» (بحارالانوار،ج 75، ص 128) تجربه‌هاي طولاني باعث افزايش عقل انسان مي‌شود. مي‌فهمد چه بکند. از انسان پر تجربه يک سؤال کرد که يک توصيه به من بکنيد. پاسخ دادند: عزيزم! پيش از آنکه بر تو قرآن بخوانند، قرآن بخوان! قبل از اينکه بر تو نماز بخوانند، نماز بخوان. سوم اينکه قبل از اينکه عبرت و تجربه ديگران شوي، از ديگران تجربه بياموز. عبرت‌ را چرا عبرت مي‌گويند؟ عبور، از ظاهر به واقع رسيدن است. تعبير خواب را چرا تعبير خواب مي‌گويند؟ ظاهرش حوادث است و افرادي که آشنا نيستند نمي‌توانند اينها را با هم پيوند بدهند. ولي مُعبّر از ظاهر عبور مي‌کند و به واقع مي‌رسد.A A  A  خواب ديده از دنيا رفته وحشت مي‌کند. عمر طولاني مي‌شود. خواب ديده در آب افتاده و دارد خفه مي‌شود، ناراحت نباش! علمت زياد مي‌شود. خواب ديده در مسجد الحرام در حال طواف است. قداست پيدا مي‌کني، تقرب به خدا پيدا مي‌کني. ظاهر چيز ديگر و باطن چيز ديگري است. پيش از آنکه عبرت براي ديگران شوي از ديگران عبرت بگير. چقدر صبح تا شب انسان مي‌تواند عبرت بگيرد.
امام کاظم(ع) يک جمله طلايي دارند. فرمودند: هر چيزي که اطراف ما در حال جريان هست عبرت و تجربه براي ماست. يک اعلاميه ختم عبرت براي ماست. يک خانواده‌اي که داغدار مي‌شوند براي انسان عبرت است. يک مصيبتي که براي فردي پيش مي‌آيد عبرت براي انسان است.
شريعتي: يک مشکلي هست و به نظرم وقتي اين در زندگي ما تأثير دارد که اين ديده ما ديده‌ي عبرت بين باشد. غافل نباشيم. من بيشتر وقت‌ها غافل هستم و اين عبرت‌ها را نمي‌بينم. اين مشکل زندگي امروز ما هست.
حاج آقاي لقماني: به قول مرحوم سهراب سپهري: «چشم ها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد» مولانا مي‌فرمايد: کاري به چشم ندارد «مي‌رود از سينه‌ها در سينه‌ها، از ره پنهان صلاح و کينه‌ها» سينه را بايد بشوييم آنوقت چشم هم عبرت‌ها را مي‌بيند. يعني کسي بايد اهل باشد. مرحوم شهيد دستغيب در دعاي کميل دارند، گاهي يکبار مي‌گويند: واي واي! بعد صد تا موعظه زيرش مي‌شنوي براي کسي که دل آماده باشد. اين خيلي مهم است. اينکه انسان بداند مي‌تواند در طول عمر ده برابر، بيست برابر بازدهي داشته باشد و بفهمد. بتواني هزار سال زندگي کني، يکي از چهره‌هايي که چند روز قبل به رحمت خدا رفتند، حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي مظاهري در اصفهان بودند. من دو سه نکته را به عنوان پاسداشت ايشان بگويم. عالم خدومي بودند. شصت سال ايشان دعاي ابوحمزه و دعاي کميل را احياء کردند. سحرها تخته فولاد اصفهان دعاي ابوحمزه و دعاي کميل مي‌خواندند. شصت سال نغمه‌هاي معنوي و ملکوتي، بسيار مورد علاقه حضرت آقا بودند. شصت سال دار القرآن، دانشکده علوم قرآن، ابا بصير، حاج آقا مهدي مظاهري که براي شادي روح ايشان و کساني که در سانحه کشتي از دنيا رفتند يک صلوات محمدي ختم کنيد.
ششصد و خرده‌اي خيريه در اصفهان هست. خيريه‌هاي خيلي مهم، دغدغه خاطر داشت. الآن باقيات الصالحات است. من در اين حد وسعت ندارم، اما مي‌توانم دلها را گرم کنم و ديگران را تشويق کنم و زبان نرم داشته باشم. مي‌توانم براي ديگران دعا کنم. روايت داريم انسان عاقل از يک سوراخ دوبار گزيده نمي‌شود. پس اگر من يک اشتباه را دوبار انجام بدهم در عقل خودم بايد شک کنم. حتي به قول افسر راهنمايي نبايد ن يکبار هم مرتکب شود. بايد يک مقدار فراتر از اين مسائل باشد.
بدبخت واقعي کيست؟ اميرالمؤمنين فرمودند: بدبخت و زيانکار واقعي کسي است که از سرمايه‌هاي عقل و تجربه سودي نبرد و از ذخايري که خدا در اختيار او قرار داده بي بهره باشد. تفاوت انسان و حيوان در عقل است. بعضي‌ها چقدر بدبخت هستند. نعمت الهي را کنار مي‌گذارند و شيطان پرست مي‌شوند. به جاي اينکه اين خانه و خانواده کانون پرورش فرزند باشد، حيوان مي‌آورد. سگ، گربه، انسان!
معني انسان نگنجد از بزرگي در دهان *** ساده لوح آن کس که گويد هست انسان زير پوست
عقل، اگر کسي عاقل باشد چه مي‌تواند با خودش بکند. خدا نکند عاقل نباشد. امام حسين در دعاي عرفه دارد: خدايا به کسي که عقل دادي چه ندادي؟ و به کسي که عقل ندادي چه دادي؟ دو سه جمله پاياني اين فراز را بگويم. از حضرت علي (ع) هست. فرمودند: تجربه‌ها تمام ناشدني است. يعني اگر کسي چشم تجربه بين داشته باشد، تمام نمي‌شود. مدرسه روزگار انسان را از تجارب سودمند بهره‌مند مي‌سازد. به شرطي که ببيند و بفهمد و بيابد. ره آورد تجربه عبرت گرفتن است. نه عبرت شدن! عبرت بگيرد نه اينکه عبرت بشود. از موفقيت انسان حفظ تجربه است. «من التوفيق حفظ التجربه» نکته ديگري که حضرت فرمودند: پيروزي در پرتو احتياط و احتياط کاري در آزمودگي و کسب تجارب در زندگي است. چقدر مي‌تواند تجربه‌ها مفيد باشد. کارهاي درست بدون خطا ره آورد حفظ تجربه‌هاست. انسان مي‌تواند اينچنين زندگي کند؟ بله. گزينش بهتر ثمره‌ي تجربه امروزي است.
جمله پاياني من يک داستان کوتاه است. در يکي از خوابگاه‌هاي دانشگاه يک دختر خانم دانشجو نزد خانمي آمده بود که از طرف نهاد مقام معظم رهبري براي تبليغ رفته بود. حاج خانم، يک پسري است خيلي به من علاقه دارد و دوستم دارد. گفته من تنها کسي که دوست دارم شما هستيد و اگر نباشيد من شب‌ها نمي‌خوابم. اين خانم خوب گوش کرده بود. ايشان گفته بود: دخترم! خيلي دوستت دارد؟ بله. يک کار مي‌گويم امشب بکن. کارت تلفن بگير از ورودي خوابگاه شماره‌اش را بگير و فقط يک سلام کن. ببين چه مي‌گويد؟ ايشان شماره گرفته بود و سلام کرده بود. طرف گفت: سلام مريم خودتي؟ سکوت کرد. ماندانا خودتي؟ محبوبه خودتي؟ ليست داده بود. اين گريه کنان نزد اين خانم آمد. گاهي به اينجا ختم مي‌شود الحمدلله! گاهي مواقع بعضي‌ها فريب مي‌خورند بخاطر چرب زباني‌ها! فضاهاي مجازي را ببينيد چقدر افراد را فريب مي‌دهد. چقدر مي‌تواند زندگي انسان با برکت و طيب و طاهر باشد به خاطر يک تجربه زيبا، انشاءالله.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيدم در ذيل بحث‌مان که هنر خوب زيستن هست. انشاءالله بتوانيم از تجربيات ديگران استفاده کنيم. به تعبير اميرالمؤمنين که وقتي از تجربيات ديگران استفاده مي‌کني انگار به اندازه همه آنها عمر کردي و زندگي کردي و داري از زندگي بهره‌مند مي‌شوي. نکته‌اي را اواسط بحث اشاره کرديد. اين اتفاقي که در برنامه سمت خدا افتاده است، يادبود شخصيت‌هاي ما که همه به نوعي مديون آنها هستيم، شرح زندگي آنها ورق به ورق و خط به خط براي ما تجربه است. انسان‌هاي موفقي که همه مي‌توانيم از زندگي آنها درس بگيريم و در زندگي به کار بگيريم. اين هفته ياد مي‌کنيم از شخصيت وارسته، معلم اخلاق حضرت آيت الله مجتهدي تهراني که انشاءالله خداوند رحمتشان کند و مهمان سفره اهل‌بيت(ع) باشند. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را هديه کنيم به روح بلند ايشان و همه جانباختگان حادثه کشتي سانچي و انشاءالله بهره‌اي از تلاوت آيات ما به روح اين عزيزان برسد. امروز صفحه 202 قرآن کريم آيات 94 تا 99 سوره مبارکه توبه در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ‏ إِذا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ قُلْ لا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبارِكُمْ وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «94» سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَيْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ جَزاءً بِما كانُوا يَكْسِبُونَ «95» يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنْ تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لا يَرْضى‏ عَنِ الْقَوْمِ الْفاسِقِينَ «96» الْأَعْرابُ أَشَدُّ كُفْراً وَ نِفاقاً وَ أَجْدَرُ أَلَّا يَعْلَمُوا حُدُودَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ «97» وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ مَغْرَماً وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ عَلَيْهِمْ دائِرَةُ السَّوْءِ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ «98» وَ مِنَ الْأَعْرابِ مَنْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ يَتَّخِذُ ما يُنْفِقُ قُرُباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَ صَلَواتِ الرَّسُولِ أَلا إِنَّها قُرْبَةٌ لَهُمْ سَيُدْخِلُهُمُ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «99»
ترجمه: هنگامى كه از جهاد برگشتيد، (منافقانِ متخلّف از جنگ تبوك،) براى شما عذر مى‏آوردند. بگو: عذرتراشى نكنيد، ما هرگز حرف شما را باور نمى‏كنيم، خداوند ما را از اخبار (و احوال) شما آگاه كرده است. خداوند و پيامبرش عملكرد شما را مى‏بينند، آنگاه نزد خدايى كه داناى پنهان و آشكار است بازگردانده مى‏شويد و او شما را به آنچه مى‏كرديد، آگاه خواهد كرد. هنگامى كه از جهاد نزد منافقان بازگشتيد، براى شما به خدا سوگند مى‏خورند تا از (گناه و سرزنشِ) آنان چشم بپوشيد. پس، از آنان اعراض و دورى كنيد كه آنان پليدند و به خاطر آنچه بدست خود كسب مى‏كرده‏اند، جايگاهشان دوزخ خواهد بود. براى شما سوگند مى‏خورند تا شما از آنان راضى شويد. (بدانيد كه شما هم) اگر از آنان راضى شويد، قطعاً خداوند از گروه فاسق، خشنود نخواهد شد. باديه‏نشينانِ عرب (به‏خاطر دورى از تعليم وتربيت وسخنان پيامبر)، در كفر ونفاق شديدترند وبه اينكه حدود آنچه را خدا بر پيامبرش نازل كرده ندانند سزاوارتر، و خداوند دانا و حكيم است‏. بعضى از باديه‏نشينان، كسانى هستند كه آنچه را انفاق مى‏كنند، (به خاطر نفاق يا ضعف ايمان،) ضرر حساب مى‏كنند وبراى شما پيش آمدهاى بد را انتظار مى‏كشند. بر خود آنان پيش آمد بد باد! و خداوند شنوا و داناست. امّا برخى از عرب‏هاى باديه‏نشين، كسانى هستند كه به خداوند و روز قيامت ايمان دارند و آنچه را انفاق مى‏كنند، وسيله‏ى قرب به خدا و (جلب) دعا و صلوات رسول مى‏دانند. آگاه باشيد كه همين انفاق‏ها، براى آنان موجب قرب است. به زودى خدا آنان را در رحمت خويش وارد مى‏كند. همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد. نکته‌اي هم از آيت الله مجتهدي تهراني بشنويم.
حاج آقاي لقماني: آيه 94 سوره توبه، خداوند مي‌فرمايد: «وَ سَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى‏ عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ» يکي از بحث‌هاي بنيادين و اعتقادي ما تجسم اعمال است.
اگر بار خار است خود کشته‌اي *** اگر پرنيان است خود رشته‌اي
هرچه کني به خود کني *** گر همه نيک و بد کني
ديدن اعمالي که انسان انجام مي‌دهد توسط خودش، خوب يا بد، خير يا شر، آيه 105 همين سوره مي‌فرمايد: «وَ قُلِ اعْمَلُوا» برويد هرکاري مي‌خواهيد بکنيد «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» اينجا معصومان را هم بيان مي‌کنند. ائمه هم اعمال شما را مي‌بينند. همانطور که ما شيعه‌ها مي‌دانيم روزهاي دوشنبه و پنج‌شنبه يا دوشنبه و جمعه اعمال ما خدمت جان جانان و امير آفرينش حضرت مهدي(عج) عرضه مي‌شود. انشاءالله حضرت لبخند مي‌زنند و خوشحال مي‌شوند. بد نيست عصرهاي جمعه ده دقيقه مانده به اذان مغرب دو رکعت نماز امام زمان خوانده شود و تقديم به حضرت کنيم. اعمال عرضه مي‌شود. حضرت لبخند مي‌زنند و خوشحال مي‌شوند و گاهي هم خداي ناکرده غصه مي‌خورند که چرا اينطور مي‌کنيم. يک روز جبرئيل از طرف خداوند جمله‌اي براي پيامبر اعظم عقل کل آورد. «يَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ‏ فَإِنَّكَ‏ مَيِّتٌ» (خصال صدوق/ج1/ص7) از روايت‌هاي خاص است. هرگونه دوست داري زندگي کن. ولي بدان روزي مي‌ميري! بسياري از ما فکر مي‌کنيم ابدي هستيم ولي بدان مي‌ميريم. دوم «وَ اعْمَلْ مَا شِئْت‏ فَإِنَّكَ مُلاقِيهِ» هرکاري مي‌خواهي بکن ولي بدان عمل خودت را ملاقات مي‌کني. سوم اينکه هرکس را مي‌خواهي دوست داشته باش ولي بدان يک روز از او جدا مي‌شوي. زياد دلچسب نباش و وابستگي نداشته باش. در روايت داريم شخصي که از دنيا مي‌رود در قبري که هست، نماز يک طرف مي‌‌آيد، روزه يک طرف مي‌آيد، خمس، ولايت اهل‌بيت مي‌آيد به صورت تجسم، حتي داريم که قبر خودش همراه خودش مور و مار ندارد، اعمال شماست که مي‌آيد. تجسم اعمال! هرکاري مي‌خواهي بکن ولي بدان عمل خودت را ملاقات خواهي کرد.
يکي از اساتيد کاردرست که مرحوم مطهري از ايشان به خوبي و به نيکي ياد مي‌کنند، گفتند: يک روز سر درس آمدند. مدرسه صدر بازار اصفهان، طلبه‌ها آمدند نشستند و ايشان شروع به گريه کردند. زار زار و بلند گريه کردند. گفتند: حضرت استاد چه شده است؟ گفتند: من در عالم رؤيا ديدم که صبح بلند شدم، نماز شب را خواندم و بعد خوابيدم. يک چرتي زدم که بشود موقع درس بيايم. خانم من آمد مرا بيدار کرد. بيدار نشدم. بچه‌ها آمدند بيدار نشدم. از دنيا رفتم! در عالم رؤيا مي‌بينم. مردم همه فهميدند بدن مرا پياده تا تخت فولاد آوردند، بدن را کنار قبر گذاشتند. قبر آماده، مستحب است سه بار بدن را نزديک قبر بياورند و برگردند. مرده وحشت مي‌کند. خدايا به حق محمد و آل محمد در اين لحظات از همه ما فريادرسي کن. گفتند: وقتي مرا براي بار سوم آمدند در قبر بگذارند، ديدم سگي ظاهر شد. گفتم: شما؟ گفت: استاد اخلاق، عالم گرانقدر، يادت هست در منزل گاهي يک ذره اخلاقت نسبت به همسرت تند مي‌شد، من همان هستم. تا صبح قيامت با تو همنشين هستم. ايشان گفتند: من همان لحظه شروع به گريه کردم. گفتم: يا أبا عبدالله الحسين! من روضه خوان شما بودم. براي شما گريه مي‌کردم. نگذاريد اين سگ با من وارد شود. تجسم اعمال و جدي گرفتن اين مسائل! ديدم يک لحظه آقا امام حسين ظاهر شدند و نگاه به سگ کردند و گفتند: برو! حاج ميرزا علي آقا از مواليان و دوستان ماست. ما اين راه‌ها را داريم ولي بايد حياء داشته باشيم و مراقب باشيم. در گفتار و رفتار، مخصوصاً در مسائل اخلاقي تجسم اعمال مي‌آيد. انشاءالله همه ما متنبه و بيدار باشيم و مراقب خودمان باشيم.
من يک مدتي خدا توفيق داد در مدرسه علميه شاگرد مرحوم آيت الله مجتهدي تهراني بودم. اگر بخواهيم آيت الله مجتهدي تهراني را تعريف کنيم ايشان ظاهر و باطن همين بودند. مدرسه هوشمند نداشتند و هر کدام از موزاييک‌ها يک رنگ بود. ولي از نظر اخلاص هوشمند بودند. طلبه‌هاي بسيار خوبي تربيت کردند. بسيار خوش نفس بودند. من ديدم بعضي‌ها مرتب در ماشين سي‌دي‌هاي اخلاق ايشان را گوش مي‌دهند. تأثير کلام داشتند. نشان مي‌دهد ايشان با بالا کارشان درست بوده که مي‌توانستند اينقدر تأثير گذار باشند. انشاءالله خدا ايشان را رحمت کند و همه ما را ببخشد و بيامرزد.
شريعتي: همانطور که وعده داده بوديم، پنج شنبه گذشته در خدمت آقاي دکتر رفيعي بوديم و از مباحث ايشان استفاده کرديم و از شهر مقدس قم خدمت شما رسيديم. از اين هفته پنج‌شنبه‌ها قرار است مباحث استاد آقاي دکتر رفيعي را پيگيري کنند. قرار هست دوستان ما مجموعه مباحث ايشان را در جمع دانش پژوهان دنبال کنند و پيگيري کنند. مجموعه مباحث اخلاقي ايشان را که مطمئن هستم مثل هميشه مورد استفاده همه ما قرار مي‌گيرد. دعوت مي‌کنم فردا بيننده و شنونده مباحث آقاي دکتر رفيعي در برنامه سمت خدا باشيد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.A A  A 
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد آنچه گفتيم و شنيديم براي خودت محسوب بگردان. ما را عاقبت بخير بگردان. دل همه را شاد بگردان. به حق محمد و آل محمد تمام گرفتاري‌ها، بيماري‌ها و درد و غم را از خانواده‌ها برطرف بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. به رسم چهارشنبه‌ها به امام رئوف، امام رضا(ع) سلام مي‌کنيم.
«اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي»