اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-10-20-حجت الاسلام والمسلمين لقماني – هنر خوب زيستن (سبک زندگي بدون اشتباه)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 20-10-96

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اگر عاشق نبودم، اينچنين پيرم نمي‌کردي *** به اين تن اين تن وامانده زنجيرم نمي‌کردي
بهشتت را چشيدم، بعد از آن راندي مرا از خود *** اگر بد بودم از اول نمک گيرم نمي‌کردي
مرا چون آبشاري ديدي از احساس رفتن پر *** وگرنه از بهشت خود سرازيرم نمي‌کردي
خلافت بود حق خائني چون من خداوندا *** از اول کاش اسير اين تعابيرم نمي‌کردي
شراب تلخ دنيا تشنگي را بيشتر کرده *** چه مي‌شد تشنه جان مي‌دادم و سيرم نمي‌کردي
جدايي کار خود را کرده اين از چهره‌ام پيداست *** اگر عاشق نبودم اينچنين پيرم نمي‌کردي

شريعتي: سلام به روي ماه شما، سلام به جواني پر نشاط شما، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. بيننده‌هاي خوبمان و شنونده‌هاي نازنين‌مان، انشاءالله هرجا هستيد بهترين‌ها نصيب شما شود. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله خوش و خرم و خرسند باشند و بهترين مقدرات الهي برايشان رقم بخورد و همه عاقبت بخير شوند.
شريعتي: امروز هم در ذيل بحث هنر خوب زيستن، روايت نوراني و بسيار پر برکت رسول گرامي اسلام را مرور مي‌کنيم. در جلسه گذشته ما به فراز هفتم رسيديم و حاج آقاي لقماني در مورد شادي و نشاط در زندگي صحبت کردند و نکات بسيار ارزشمندي که شنيديم. مباحث حاج آقاي لقماني و ديگر کارشناسان ما را دوستان مي‌توانند هم در سايت برنامه و هم در فضاي مجازي دنبال کنند و بهره‌مند شوند.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم، به لطف خداوند وارد فراز هفتم شديم و نکاتي را بيان کرديم. گفتيم: پيامبر فرمودند: «لا تشغل بعيش آخره الحسرة» تمام عمر مشغول و سرگرم لذت زندگي نباش. خوشي‌هاي زودگذر که پايانش حسرت و افسوس و ندامت است. يک نگاهي که انسان به زندگي هفتاد ساله بکند، گاهي بعضي‌ها عاقلانه زندگي‌ مي‌کنند و بعضي عوامانه زندگي مي‌کنند. در عوامانه هوس است. باري به هر جهت است و لذات زود گذر است ولي در عالمانه و حکيمانه نگاه به ابديت است. همان لذت‌ها هم هست ولي هدفمند است. سخنم را با يک جمله از صادق آل محمد(ص) آغاز کنم که خيلي زيباست و خيلي مفيد است. «اغبط الناس» کيست؟ما يک حسد داريم و يک غبطه. حسد اين است که شما يک نعمتي داريد و من بگويم: خدايا اين نعمت را از آقاي شريعتي بگير و به من بده يا کلاً از ايشان بگير. اين حسادت است. غبطه اين است که بگويم: اين نعمتي که ايشان دارد، الحمدلله، به من هم بده. اين غبطه است. مؤمن بايد هميشه در حال غبطه باشد و ديگري را ديد که از نظر کارهاي مثبت و مفيد و علم و دانايي برتر است بگويد: من هم همينطور باشم.
امام صادق (ع) روايتي دارد که خيلي زيباست. «اغبط الناس» کيست؟ غبطه‌خوار ترين افراد کيست؟ حضرت فرمودند: «أَغْبَطُ النَّاسِ‏ مَنْ كَانَ تَحْتَ التُّرَابِ» (من لا يحضره الفقيه/ج4/ص394) کسي که از دنيا رفته و زير خاک است. «قَدْ أَمِنَ الْعِقَابَ» آدم شر و گناهکاري نبوده است. از عقاب و عذاب خدا ايمن است. ولي دستش از قبر بيرون است. «وَ يَرْجُو الثَّوَابَ» منتظر يک ذره ثواب است و هيچکس به فکرش نيست. همه مشغول زندگي هستند. اين حسرت مي‌خورد و افسوس مي‌خورد. همه مشغول درگيري زندگي هستند. وقتي مشغول بود حواسش نبود بايد چه کار کند. «شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا» (فتح/11) بعضي‌ها را در جهنم گفتگو مي‌کنند، مي‌گويند: صبح تا شب اموال و زن و بچه ما را مشغول کرده بود. خودمان را فراموش کرديم، هدف را فراموش کرديم. آخرت را فراموش کرديم و حواسمان نبود. بعضي‌ها اينقدر زندگي را براي خودشان دل مشغولي درست مي‌کنند، يادش مي‌رود. خودش را فراموش مي‌کند. يکي از انسان‌هاي مثبت و مفيد که زيبا نگاه مي‌کنند، در مراسم تشييع يک نفر که از دنيا رفته بود، يک مقدار شر بود. دست زد گفت: آقاجان! اينکه دارد از دنيا مي‌رود،دوست شما، اگر دم قبر گفتند: مي‌خواهي برگردي و زندگي کني، خوشحال مي‌شوي يا نه؟ گفت: بله. گفت: آنوقت چه کار مي‌کني؟ گفت: اگر اين برگردد مي‌گويد: ديگر دروغ نمي‌گويم. نگاه ناجور نمي‌کنم. مال حرام نمي‌خورم. ايشان گفت: اگر شما جاي او بودي چه کار مي‌کردي؟ فکر کن يکبار ديگر شما را برگرداندند و برگشتي، يک جرقه زد و ديد درست است. پيامبر به اباذر فرمود: وقتي تشييع پيکر کسي رفتي، نخند. با بغل دستي‌ات حرف نزن! فکر کن اگر الآن تو جاي اين بودي، چه مي‌کردي؟ براي عرضه به خدا چيزي داري يا نه؟ اينها به انسان نشاط مي‌دهد. محال است انسان را افسرده کند. استفاده از لحظه‌ لحظه‌هاي زندگي را مي‌دهد. انسان را بالا مي‌برد. گفتيم: انبيا نمي‌گويند: بيا، مي‌گويند: «قل تعَالَوا» بالا بياييد. همه خور و خواب و خشم و شهوت، اين عوامانه است. دست پايين است. بالا بياييد. وژ
بعضي‌ها بعد از شصت سال، هفتاد سال، يک سفر زيارتي مي‌رود. مي‌فهمد زندگي يک طعم ديگري هم دارد. يک عده که اينچنين در خانواده پرورش يافتند که پدر و مادر والا بودند، انسان نگاه مي‌کند گاهي اين شصت سال به اندازه‌ي ششصد سال بازدهي دارد. برکت دارد. نشاط و شادماني ماندگار را از ما خواستند. فرقي نمي‌کند جوان هستي يا پير هستي. لذا اميرالمؤمنين(ع) يک جمله طلايي گفتند که هر روز صبح بايد اين جمله را مرور کنيم. فرمودند: کساني که در زندگي، جواني، عوامانه زندگي کنند پيري بدي دارند. دنبال مد و مدل ماشين است. تيپ و قيافه، وقتي پا به سن مي‌گذارد ديگر حوصله ندارد. روزگار بدي را مي‌گذراند. نگاه به گذشته مي‌کند، حالت ورشکستگي و سر شکستگي دارد. مي‌گويد: همه را از دست دادم. نيمه اول در انتظار نيمه دوم است. نيمه دوم در حسرت نيمه اول است. ولي اگر عالمانه زندگي کند هميشه نشاط دارد. از يک نفر پرسيدند: اگر به شما بگويند: ده روز ديگر از دنيا مي‌رويد، چه مي‌کنيد؟ ايشان گفت: دست به ترکيب کارهايم نمي‌زنم. بعضي هستند مي‌گويند: کارم را تعطيل مي‌کنم. از همه حلاليت مي‌طلبم. يک سفر زيارتي مي‌روم. اينطور زندگي کنيم. پاک و طيب و طاهر، يک زندگي بانشاط و سراسر شادابي داشته باشيم. تمام واجبات و مستحبات به انسان نشاط مي‌دهد. تمام مکروهات و محرمات نشاط را از انسان مي‌گيرد. قهقهه مي‌زند ولي از ته دل شاد نيست.
يا رب چه خوش است بي دهان خنديدن *** بي منت پا گرد جهان گرديدن
بنشين و سفر کن که به غايت نيکوست *** بي منت ديده خلق عالم ديدن
اين را از ما خواستند. چه چيزهايي اين شادابي و نشاط را از انسان مي‌گيرد. اين فراز بعدي بحث ماست. اولين چيز را امام فرمودند: حسد. خدا نکند در وجود کسي باشد. بد نيست يک دعا کنيم. خدايا به حق محمد و آل محمد کساني که در اين چنبره‌ي حسد گرفتار هستند، همه را نجات بدهد. انسان سر جايش نيست. حتي گاهي سر جاي خدا مي‌رود. خدا داده و اين زير بار نمي‌رود و قبول نمي‌کند. حسادت اين است که بنده آرزو کنم نعمتي که خدا به ديگري داده از او گرفته شود. حضرت امام فرمودند: کسي غلامش را برد روي پشت بام خانه‌اي که همسايه نسبت به او حسود بود. گفت: سر مرا ببر که فردا بيايند بدن مرا ببينند و او را دستگير کنند. حاضر است خودش را از بين ببرد براي اينکه به ديگري ضربه بزند. از آن طرف بعضي هستند در خانه را باز مي‌کند، همسايه نزديک عيد است يک دست مبل خريده است. الحمدلله! خدايا به او دادي به همه بده! اين سرش را روي بالشت بگذارد به سه سوت خواب است. ولي اين بنده خدا هي غلت مي‌زند. امام فرمودند: «الْحَسَدُ يُنَكِّدُ الْعَيْشَ‏» (غرر الحكم، ص300) رشک و حسد زندگي را سخت مي‌کند. مرتب انسان در زندگي ديگران سرک مي‌کشد. از زندگي خودش هم چيزي نمي‌فهمد. سر سفره دارد فقط بالا مي‌ريزد.
شبکه پنج يک برنامه زنده چند سال قبل داشت، روي آنتن با خانمي مصاحبه کردند. گفت: من طلاق گرفتم. مجري خانم گفت: چرا طلاق گرفتيد؟ گفت: سالگرد ازدواج خواهرم بود. شوهر خواهرم برايش يک ماشين صفر خريد. سالگرد ازدواج ما شوهرم برايم ماشين نخريد، من هم طلاق گرفتم! گفت: مي‌توانست بخرد؟ گفت: نه! گفت: پس چرا جدا شدي؟ گفت: من حسود هستم. ده بار ديگر هم شوهر کنم دوباره جدا مي‌شوم. ويران مي‌کند زندگي را و آرامش را از زندان مي‌گيرد. رفع حسد يک سلسله کارهاي کوششي دارد، يک کارهاي جوششي دارد. جوششي اين است که انسان از خدا بخواهد، بدي‌هايش را بداند. کوششي يواش يواش تعريف ديگران است. از همان که نسبت به او حسود است تعريف کند. نسبت به او محبت کند و از طرف او استغفار کند.
مورد ديگر هم که خيلي مؤثر و مفيد است اينکه انسان خودش را در معرض چنين اخباري قرار ندهد که فلان شخص چه خريده است؟ بعضي خانواده‌ها در ريز زندگي همديگر دخالت مي‌کنند. خبردار مي‌شوند. هر مقدار از اين هياهوها دور باشي آرامش انسان بيشتر است. اين اولين چيزي است که خوشي را از انسان مي‌گيرد. عيش انسان را مي‌گيرد. دوم فرمودند: سبکي در گفتار و رفتار. زود يک حرفي را زدن و نپخته بودن. بعضي‌ها هرچه به ذهنش مي‌رسد مي‌گويد. قبلش فکر نمي‌کند که بگويم يا نه. به جا هست يا نيست. بعضي وقت‌ها مي‌گويد: من رُک هستم. «هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد». در روايت داريم بدترين بندگان کسي است که تا وارد جمع شد همه دست و پايشان را جمع کنند. بترسند از نيش زبان و گفتارش! نکند يک تکه بياندازد و طعنه بزند. تا جايي که انسان مي‌تواند کم حرف بزند.
شخصي نزد يکي از اولياي الهي رفت. گفتند: يک دستور العمل به من بدهيد. گفت: يک کاري کن، صبح تا شب به ذکر شريف سکوت مشغول باش! لقمان حکيم گفت: سخني که مي‌خواهيد بگوييد، اگر ارزشش نقره است. سکوت شما ارزش طلا را دارد. سکوت کنيد. با سکوت شخصيت انسان عمق پيدا مي‌کند. طعم زندگي برايش فرق مي‌کند. اينقدر خوب است بعضي هستند خلوت دارند. يکبار ديگر هم اشاره کردم، مخصوصاً عزيزان جوان غير از شغل، شوق داشته باشند. خوش نويسي در خلوت، مطالعه، نقاشي، نوشتن، خواندن، هنرهايي که هست. اينها بعد مي‌دهد و کاري مي‌کند که انسان مثل استاد فرشچيان، يکي از تابلوهاي ايشان را آمدند بخرند، مبلغ بالا مي‌رفت، انساني که هدفمند و آرمان گرا است، ابديت را نگاه مي‌کند. ايشان گفتند: من يک تأملي کردم و گفتم: فلان مبلغ را بدهند يک روز تمام مي‌شود. چه کنيم اين تابلو تمام نشود؟ گفت مي‌روم به موزه آقا علي بن موسي الرضا(ع) تقديم مي‌کنم.
شريعتي: از استاد فرشچيان کم يادگار نداريم. ضريح حضرت سيدالشهدا، ضريح امام رضا(ع)، انشاءالله براي حضرت زهرا ضريح مي‌سازيم و به قول حميدرضا برقعي «و دست‌هاي فرشچيان طرح مي‌زند آن را» انشاءالله!
حاج آقاي لقماني:
گر تو آدمزاده هستي علم الاسماء چه شد؟ *** قاب قوسينت کجا رفته است او ادني چه شد؟
شعر براي حضرت امام است. اين آيات را ايشان بلا تشبيه همچو زمرد و برليان تراشيده است.
بر فراز دار فرياد أنا الحق مي‌زني *** مدعي حق طلب أنيت و انا چه شد؟
در بيت پاياني شکسته نفسي مي‌کنند.
اين عبادت‌ها که ما کرديم خوبش کاسبي است *** دعوي اخلاص با اين خودپرستي‌ها چه شد؟
گاهي يک لغزش به باد مي‌دهد. يک مطلبي را به عزيزان هديه کنم که درگفتار مراقب نيستند. شخصي گفت: با يکي از اولياي الهي که آدم پاکي بود به سفر کربلا رفتيم. پشت صحنه‌ها و پشت پرده‌ها را مي‌ديد. زن و شوهر گفتند: از حرم بيرون آمديم، اين خانم يک تکه تلخ به شوهرش انداخت. همه شوهر دارند و ما هم شوهر داريم. وقتي به محل اقامتمان آمديم، ولي خدا به همه گفت: قبول باشد، قبول باشد. به اين خانم هيچي نگفت. اين خانم با اعتراض گفت: چرا به من نگفتيد: قبول باشد؟ گفتند: پشت در حرم امام حسين(ع) همه را ريختيد. سبکي در گفتار! آنوقت ببينيد انسان چقدر دشمن تراشي مي‌کند. چقدر داغ درست مي‌کند. زندگي را تلخ مي‌کند. آه اسمي از اسماء خداوند است. آنوقت خدا نکند کسي از دست ما دلگير شود و آه بکشد و حرفي نزند. مي‌گويند: بد است. اي کاش بيايد داد بزند. بد و بي‌راه به ما بگويد. يکي بر سر ما بزند و يک مقدار خالي شود. فشار عذاب کمتر مي‌شود. يک مقدار از همين امروز در گفتار مراقب باشيم. بعضي در گفتار عسلي هستند. هيچوقت داد نمي‌زند. لطيف و مخملي حرف مي‌زند.
حاج خانم شب قدر در مسجد است، دختر خانمي مي‌آيد يک مقدار موهايش پيداست. جوراب نازک پايش است. آرايش کرده است. صدايش مي‌زند، شکلات به او مي‌دهد و او را مي‌بوسد و مي‌گويد: شب بيست و يکم برايت جا گرفتم. حتماً بيايي! آرام در گوشش مي‌گويد: پوشيده‌تر بيا! يک مورد براي خدا درست مي‌کند. صحنه قيامت که افرادي مي‌آيند، يکي از گروه‌ها که همه قد مي‌کشند ببينند چه کساني هستند، با شکوه و عظمت متوجه نمي‌شوند. خدايا اينها چه کساني هستند؟ مي‌گويند: اينها کساني بودند که در دنيا محبت خدا را در دل بندگان قرار مي‌دادند. روحاني بوده خوش زبان، خادم مسجد بوده شيرين زبان، پدر و مادر بوده نسبت به بچه‌ها، فرهنگي بوده و خوش زبان بوده است. گفت: اگر پول در جيب نداري، عسل در دهان داشته باش. انسان به زيبا حرف زدن عادت کند. «يا بُنَيَّ»، فاطمه زهرا نسبت به اميرالمؤمنين «يا أبالحسن»، ترجمه آزادش علي جان، فدايت شوم! زن نسبت به شوهر خوش زبان باشد و شوهر نسبت به زن، چه زندگي مي‌شود. ما کينه‌ها و منفي نگري‌ها را از دل بهشتي‌ها گرفتيم. روبروي هم مي‌نشينند، «علي سُرُرٍ» سرير جايي که شاد هستند. شروع به گفتگو مي‌کنند، چهره به چهره با مهرباني تمام و تمام مهرباني! زيبا حرف زدن فوق العاده تأثير دارد. بعضي‌ها سالهاي سال از دنيا رفتند، يکبار ما نديديم حرف زشت بزنند. عادت کنيم به زيبا حرف زدن و حرف زيبا زدن. خوب فکر کردن و حرف خوب زدن!
در روايت داريم اگر مؤمن گاهي مواقع گول بخورد، بهتر از اين است که منفي نگر باشد و گول بزند. انسان مي‌داند قيمت اين شي هشت هزار تومان است. اين مي‌گويد: ده هزار تومان، مي‌گويد: بخاطر حفظ شخصيتم طوري نيست. خدا جبران مي‌کند. نه اينکه از آن طرف منفي نگر باشد و نسبت به همه بد بين باشد. اين خيلي بد است. همه چيز را سياه ديدن، خاکستري ديدن، چه چيزي زندگي را تلخ مي‌کند؟ عيش و شادکامي را از انسان مي‌گيرد، سوء الخلق، بد اخلاقي، خوش اخلاقي چيست؟ حسن خلق چيست؟ در بعضي از خانواده‌ها، شهرهاي مختلف بودم، گاهي سؤال مي‌کنند: اين خوش اخلاقي چيست؟ گاهي يک آقايي در مهماني‌ها و جشن‌ها شکلک درمي‌آورد. مثل فلاني راه مي‌رود، همه مي‌خندند. مسخره مي‌کند. همه مي‌گويند: ماشاءالله چه شوهر خوش اخلاقي داري. يک جمله هم پسوندش دارد که ما هم يک شوهر داريم برج زهر مار است. خوش اخلاقي چند رکن دارد، عيش انسان را به هم مي‌ريزد. 1- چهره باز و گشاده، مخصوصاً عزيزان مذهبي! ما بايد يک آشنايي زدايي بکنيم. بعضي‌ها هستند فکر مي‌کنند مذهبي هستند قيافه‌شان عين کوير لوت مي‌ماند. هميشه گرفته و عبوس ناک هستند. 2- زبان نرم، واژه‌ها نرم است. مليح و دلنشين است. واژه‌ها و حروف بار دارد. بعضي‌ها مرتب کلمات نرم به کار مي‌برند. 3- قلب مهربان که انسان دلسوز باشد. گاهي نمي‌تواند با يک نيازمند همراهي کند ولي همدلي که مي‌تواند بکند. مي‌گويد: دو رکعت نماز مي‌خوانم براي اينکه تمام مشکلات افراد برطرف شود. زيارت، يک کار انفاق را به نيابت از ميلياردها نفر انجام مي‌دهد. کساني که به دنيا نيامدند، کساني که به دنيا آمدند و از دنيا رفتند، کساني که الآن هستند، چرا انسان اين کار را نکند. وجودش خير است. چقدر انسان مي‌تواند خير برساند.
آيت الله بهاءالديني فرمودند: اگر نيت‌هايتان را خير کنيد، خداوند اختيار موجودات را به دست شما مي‌دهد. جايي از آيت الله بهاءالديني حکايتي بيان کردم، يک نفر قمي بود و مداح بود. من در حسينيه آيت الله بهاءالديني ديده بودم ايشان محضر آيت الله بهاءالديني چه اشعاري مي‌خواندند، به من گفت: شما تکه‌ها و نکاتي از آيت الله بهاءالديني گفتيد؟ گفتم: بله، کتاب آيت بصيرت زندگي نامه ايشان را نوشتم و آشنا هستم. گفت: من يک مطلبي بگويم که شم نشنيده‌ايد و نديده‌ايد. گفتم: بسيار خوب! گفت: يکبار در محضر آيت الله بهاءالديني مداحي کردم تا اشعارم تمام شد، ديدم آيت الله بهاءالديني صدا مي‌زند حاج اسد الله بيا! نشستم و احترام کردم، ديدم در گوش من گفتند: من در دنيا يک مقدار دستم تنگ است، هرکس در خانه مرا مي‌زند و چيزي مي‌خواهد ندارم به او بدهم. اما وقتي از دنيا رفتم، سر قبرم بيا، هرچه خواستي به تو مي‌دهم.
آيت الله خزعلي وارد گلستان شهداي اصفهان شد، اطرافيان ديدند ايشان مستقيم سر قبر شهيدي رفت، ده دقيقه، يک ربع، بيست دقيقه، يک نفر گفت: جلسه‌تان دير مي‌شود. به زور ايشان را بلند کردند. خدا آيت الله خزعلي را رحمت کند. وقتي سوار ماشين شدند، گفتند: حاج آقا شما اصفهاني نيستيد. اين شهيد را چطور مي‌شناسيد؟ فرمود: وارد گلستان شهدا شدم، يک لحظه چشمي را پيدا کردم ديدم فرشتگان فوج فوج از آسمان بر سر قبر اين شهيد مي‌آيند و به آسمان مي‌روند. طلبه و پاسدار شهيد جلال افشار مربي عقيدتي سپاه بود. حسن خلق، اول چهره باز وگشاده، زبان نرم و لين، قلب رحيم و مهربان اين سه مورد را امام صادق فرمودند.
چهارمين موردي که چه کنيم زندگي ما عيش و لذت داشته باشد و به هم نخورد، امام رضا(ع) فرمودند: دست دهنده! سخاوت، گاهي علمي است، گاهي آبرويي است، گاهي اقتصادي است. تا يک سؤال مي‌کني راحت جواب مي‌دهد. بعضي‌ها راحت يادداشت‌ها و کتاب‌هايشان را مي‌دهند. حاج آقاي قرائتي که خدا حفظشان کند راحت اين کار را مي‌کنند. سخاوت در امور اقتصادي مي‌تواند گره گشايي کند. گاهي يک دعا، مي‌رود براي زلزله زدگان، يک طفلي را مي‌بيند داغدار است. امام باقر فرمودند: هيچ اطاعتي را کوچک نشماريد. شايد از نظر ديگران بگويند: اين چه کاري است؟ ولي خدا مي‌پذيرد و به همين مقدار پذيرفته مي‌شود و روزي که انسان نيازمند است آنقدر فرياد رسي مي‌کند که انسان خودش را نجات مي‌دهد و دست دهها و صدها نفر را هم مي‌گيرد و مي‌برد. اينها زندگي را شيرين مي‌کند.
گوارايي‌ها و ناگوارايي‌ها زندگي را بگوييم. اميرالمؤمنين فرمودند: «وَ لَا عَيْشَ‏ أَهْنَأُ مِن‏ العافيه» گاهي هست زندگي مي‌کنيم ولي کيف نمي‌کنيم. خوراک مي‌خوريم ولي لذت نمي‌بريم. خيلي‌ها هستند مي‌گويند: همه چيز در زندگي دارم، ولي کيف نمي‌کنم. زندگي برايم گوارا نيست. يک نفر يک چرخ دستي دارد ميوه فروش است، دست فروشاست، اينقدر با زن و بچه کيف مي‌کند که يک پادشاه کيف نمي‌کند. گفت: نان خشک و خالي خوردن ولي آرامش خاطر داشتن بهتر است از تکيه بر اريکه سلطنت و بدون آرامش خاطر. اميرالمؤمنين (ع) فرمودند: «وَ لَا عَيْشَ‏ أَهْنَأُ مِن‏ العافيه» هيچ عيش و زندگي گوارا تر از سلامتي نيست، سلامتي جسم و سلامتي روح. چقدر انسان نشاط و شادابي پيدا مي‌کند. خدا نکند انسان يک گوشه‌ي زندگي‌اش در عافيت مشکل پيدا کند.
فراق دلت هست و نيروي تن *** چو ميدان فراخ هست گويي بزن
نباشد هميشه زبان در دهان *** نباشد هميشه زبان در بدن
من اين روز را قدر نشناختم *** بدانستم اکنون که در باختم
روي تخت بيمارستان يک کلمه مي‌خواهد بگويد، نمي‌تواند.
شريعتي: همين‌جا براي شفاي همه بيماران دعا کنيم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد، به حق اولياي مقربت، به حق بهترين بندگانت، به حق ناله‌هاي حضرت مهدي در دل شب، آنهايي که مريض دارند و مريضي دارند، الآن لباس عافيت و سلامتي بر تن‌شان بپوشان. «وَ لَا عَيْشَ‏ أَهْنَأُ مِن‏ العافيه» هيچ زندگي گواراتر از عافيت نيست. حضرت فرمودند: «اهن العيش» زندگي گواراتر و بهتر نيست از ترک کردن تکلف‌ها. خودت را به زحمت انداختن. پيامبر فرمودند: تکلف در دنيا هيچ پاداشي ندارد. خداوند قسم خورده آبرو ريزي مي‌شود و آخرت هم که هيچ پاداشي ندارد چون تکليف است. گوش به فرمان خدا بودن پاداش دارد. تکلف نه، براي اينکه در دل ديگران جا کني. اينقدر زمانه مي‌‌چرخد که در دل آنها هم جا پيدا نمي‌کني. چون فراتر از خواسته من مي‌خواهي عمل کني.
سومين چيز فرمودند: «القناعة اهناء العيش»بر سر کوي قناعت حجره‌اي بايد گرفت! قناعت گواراترين زندگي است، انسان نگاهش به دست و زندگي ديگران نباشد. آزاد و آزادانه به آنچه دارد بسنده کند. اقتصادي، اجتماعي، خانوادگي، چشم و هم چشمي، تجمل و تفاخر نباشد. چهارم؛ اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: هيچ لذتي کسي از زندگي نمي‌برد مگر اينکه با دشمن خودش همراه نشود. بدترين دشمن انسان شيطان است. شبکه‌هاي مجازي که گاهي دين و ايمان افراد را مي‌گيرند. کلمات و عباراتي مي‌دهد که روز قيامت يکي را نمي‌تواند جواب بدهد. جوگير شدم! يعني چه تو عقل داشتي. کسي که همراه با دشمن خود نشود، بهترين زندگي را خواهد داشت. آرامش در دنيا و در آخرت، خدا انشاءالله اين ويژگي را به همه ما عطا کند.
شريعتي: انشاءالله تمام زندگي‌‌ها سرشار از آرامش و آسايش باشد و همه در صحت و سلامت و عافيت باشند و همه مشکلات دانه دانه حل شود و مردم عزيز ما برسند به جايي که بايد برسند. انشاءالله همه منتظر باشيم که حضرت ولي عصر بيايند که آرامش واقعي آن وقت محقق خواهد شد. امروز صفحه 195 قرآن کريم، آيات 48 تا 54 سوره مبارکه توبه در سمت خدا تلاوت مي‌شود. در اين هفته از مقام حجت الاسلام علي دواني، مورخ و عالم گرانقدر دوران معاصر ياد مي‌کنيم که خدمات ارزنده‌اي را ارائه دادند. انشاءالله سر سفره امام رضا(ع) متنعم باشند.
«لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَ قَلَّبُوا لَكَ الْأُمُورَ حَتَّى جاءَ الْحَقُّ وَ ظَهَرَ أَمْرُ اللَّهِ وَ هُمْ كارِهُونَ «48» وَ مِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ ائْذَنْ لِي وَ لا تَفْتِنِّي أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ «49» إِنْ تُصِبْكَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَ إِنْ تُصِبْكَ مُصِيبَةٌ يَقُولُوا قَدْ أَخَذْنا أَمْرَنا مِنْ قَبْلُ وَ يَتَوَلَّوْا وَ هُمْ فَرِحُونَ «50» قُلْ لَنْ يُصِيبَنا إِلَّا ما كَتَبَ اللَّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ «51» قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ وَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِكُمْ أَنْ يُصِيبَكُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَيْدِينا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَكُمْ مُتَرَبِّصُونَ «52» قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً لَنْ يُتَقَبَّلَ مِنْكُمْ إِنَّكُمْ كُنْتُمْ قَوْماً فاسِقِينَ «53» وَ ما مَنَعَهُمْ أَنْ تُقْبَلَ مِنْهُمْ نَفَقاتُهُمْ إِلَّا أَنَّهُمْ كَفَرُوا بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلَّا وَ هُمْ كُسالى‏ وَ لا يُنْفِقُونَ إِلَّا وَ هُمْ كارِهُونَ «54»
ترجمه: (منافقان) پيش از اين دنبال فتنه‏گرى بودند وكارها را براى تو واژگون جلوه مى‏دادند، تا آنكه حقّ آمد وامر خدا آشكار شد (وپيروز شديد)، در حالى كه آنان ناراحت بودند. و برخى از آنان (بهانه‏جويانِ ترسو) مى‏گويند: به من اجازه بده (به جبهه نيايم) و مرا (به گناه و) فتنه مينداز. آگاه باشيد كه اينان در فتنه (و گناه) سقوط كرده‏اند و همانا جهنّم بر كافران احاطه دارد. اگر به تو نيكى رسد (و پيروز شوى،) منافقان را ناراحت مى‏كند، ولى اگر به تو مصيبتى وشكستى برسد، مى‏گويند: ما چاره‏ى‏خويش را از قبل انديشيده‏ايم (واين را پيش‏بينى مى‏كرديم) و بر مى‏گردند، در حالى كه خوشحالند. بگو: هرگز جز آنچه خداوند براى ما مقرّر كرده است، به ما نخواهد رسيد. او مولاى ماست و مؤمنان بايد تنها بر خداوند توكّل كنند. (اى پيامبر! به منافقان) بگو: آيا براى ما جز يكى از دو نيكى (فتح يا شهادت) را انتظار داريد؟ ولى ما منتظريم كه عذاب خداوند يا از سوى خودش يا به دست ما به شما برسد. پس شما منتظر باشيد، ما نيز با شما در انتظار مى‏مانيم. (به منافقانى كه به جاى حضور در جبهه، قصد كمك مالى دارند) بگو: چه از روى علاقه انفاق كنيد وچه از روى كراهت، هرگز از شما پذيرفته نخواهد شد، زيرا شما قومى فاسق بوده‏ايد. و چيزى منافقان را از پذيرفته شدن انفاقشان منع نكرد، جز اينكه به خدا و پيامبرش كافر شدند و نماز را جز از روى كسالت و بى‏حالى به جا نمى‏آورند و جز از روى كراهت و بى‏ميلى انفاق نمى‏كنند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 48 سوره توبه، خداوند مي‌فرمايد: «لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ» گاهي چندين سال است فتنه را مي‌شنويم و معنايش را نمي‌دانيم. طلافروش‌ها وقتي طلايي را مي‌فروشند، مقابل چشمت له مي‌کند و بعد در آتش مي‌اندازد. عرب اين را فتنه مي‌گويد. عيار طلا معلوم مي‌شود. چند عيار است؟ چه مقدار مس با اين قاطي است؟ چند چيز جزء اموري است که صد در صد در زندگي من و شما هست. يکي هدايت است. «إِنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى‏» (ليل/12) بدي و خوبي، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) آزادي در انتخاب، «إِنَّا هَدَيْناهُ‏ السَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3) پيري همراه با شکستگي، فرقي نمي‌کند. وقتي کودک بود حرف زدن و غذا خوردنش، آب ازگوشه دهان مي‌آمد. شکسته هم که شد همينطور مي‌شد. اينها حتمي و صد در صد است. آساني به دنبال سختي، دو تا آساني «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ يُسْراً» (شرح/5و6) به دنبال هر سختي دو آساني است. يکي هم امتحان و آزمون‌هاي الهي. فتنه «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ‏ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ» (بقره/155)
امام صادق(ع) فرمودند: وقتي صحنه قيامت برپا مي‌شود، زن زيبارويي را مي‌آورند. مرتکب گناه شده است. اينجا مثل حرف‌هايي که هست، خدا مي‌خواست بهترش را به ما بدهد! من مرتکب گناه شدم. چرا خدا مرا خلق کرد؟ زن زيبارويي را مي‌آورند. چرا گناه کردي؟ اين جمله را مي‌گويد. خدايا تو مرا زيبا خلق کردي، مي‌خواستي مرا زشت خلق کني!!! خطاب مي‌شود برويد حضرت مريم را بياوريد. تا حضرت مريم را مي‌بيند خجالت مي‌کشد حرف از زيبايي خودش بزند. آقايي را مي‌آورند او هم همين جمله را مي‌گويد. خطاب مي‌شود حضرت يوسف را بياوريد. «وَ غَلَّقَتِ الْأَبْوابَ‏ وَ قالَتْ هَيْتَ لَك‏» (يوسف/23) به سوي من بيا! «قالَ مَعاذَ اللَّه‏» اين خجالت مي‌کشد. مورد سوم يک کسي که بلا و سختي ديده مي‌گويد: خدايا مي‌خواستي اينها را براي من مقدر نکني که من سراغ حرام بروم. حضرت ايوب را مي‌آورند. اين دوباره خجالت زده مي‌شود. دعا کنيم از امتحان‌ها سربلند بيرون بياييم. آمد نزد امام گفت: از خدا بخواهيد من امتحان نشوم. امام فرمودند: نمي‌شود، دعا مي‌کنم از امتحان سر بلند بيرون بياييد. مال داري، علم داري، قدرت داري، سربلندي داري، اينها همه امتحانات است، انشاءالله دعا کنيم و همه سربلند بيرون بياييم.
خدايا به حق محمد و آل محمد همه کساني که بر ما حق دارند، من جمله حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي دواني مورخ بسيار تلاشگر و زحمت‌کش را با اولياي خودت محشور بگردان. خدايا تمام زندگي‌ها را امروز با لطف و عنايت خودت شيرين شيرين بگردان. ما را عاقبت بخير بفرما. فرج نور چشم ما، حضرت مهدي(ع) را برسان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»