برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 13-10-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
صبحي گره از زلف تو وا خواهد شد *** راز شب تار بر ملا خواهد شد
تو آيهي وحدتي که با آمدنت *** هر قطبنما، قبلهنما خواهد شد
شريعتي: سلام ميکنم به همهي بينندههاي خوبمان و شنوندههاي نازنينمان، حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم روزها، ثانيهها و ساعات بسيار خوب و خوشي را داشته باشند. به همه دعا کنند ما هم دعاگوي آنها خواهيم بود. انشاءالله...
شريعتي: بحث ما با حاج آقاي لقماني هنر خوب زيستن هست و نکات خوبي که در ذيل روايت نوراني نبي مکرم اسلام حضرت محمد مصطفي(ص) ميشنويم. ما خدمت شما هستيم و ادامه روايت نوراني را خواهيم شنيد.
حاج آقاي لقماني: امروز وارد فراز هفتم ميشويم که پيامبر مهربان اسلام فرمودند: «لا تشغل بعيش آخره الحسرة» صبح تا شب و در تمام طول عمر مشغول عيش و خوشي نباش که پايانش حسرت و پشيماني است. فلسفهي بعثت تمام انبياء و امامت امامان و زحمات صالحان اين بوده که به ما بفهمانند در طول عمر که سرمايهي شما هست چه بکنيم سعادتمند شويم. نگاه به ابديتA نه امروز، لذا زندگي را دو نوع ترسيم ميکنند. زندگي هوس آميز، روزمرگي، خوشيهاي ناپايدار، فقط خوش و شاد هستيم اما به جايي نميرسيم. نوع دوم عاقلانه، خردمندانه، نگاه به ابديت و خوشيهاي خوب و ماندگار دارد. وقتي انسان هدفمند زندگي کند مثل تفريحهاي بين ساعتهاي درس در مدرسه است. چقدر کيف ميکند و لذت ميبرد. تمام خستگي از بدنش در ميرود. ولي وقتي بي هدف باشد، گاهي همين خوشيها خسته کننده ميشود. ملال آور ميشود. عزيزاني که با جغرافياي جهان و کشورهايي که گاهي بي دغدغه افراد زندگي ميکنند، بعضي از کشورها را آمار ميدهند در اين کشورها آرامش و آسايش صد در صد است. همه چيز فراهم است. اما آمار خودکشي هم در اينجا از جاهاي ديگر بالاتر است. ضديت، براي چيست؟ اينکه انسان فقط براي خوردن و نوشيدن و پوشيدن و چرخيدن و گرديدن خلق نشده است. براي انسان اينها کم است. اينها براي حيوانات است. بايد بالاتر بيايد.
ايجاد انديشه خوب زيستن قبل از انگيزه خوب زيستن باعث ميشود انسان در تمام زندگي و طول عمر احساس نشاط و شادماني ماندگار داشته باشد. انسان خليفة الله است، خليفه قائم مقام شخص است و وجودش براي اين دنيا ساخته نشده است. «مرغ باغ ملکوتم نيام از عالم خاک» بدترين ظلمي که شيطان و شيطان صفتان با انسان ميکنند همينجا انسان را زمينگير ميکند. اين بد است. من وارد بحث ميشوم ببينيم بحث امروز چقدر زيبا و زرين پيامبر اين واژهها را مهندسي شده، کنار هم گذاشتند. گاهي عزيزان سمت خدا همين امروز اگر بيننده باشند، شصت سال از عمرشان، هفتاد سال از عمرشان آباد ميشود. بعد هم وصل به ابديت ميشوند. عيش چيست؟ حيات و زندگي است. معيشت چيست؟ چيزي که ما به وسيلهي آن به زندگيمان ادامه ميدهيم. ما هم نياز به عيش داريم هم نياز به معيشت داريم. بعضيها معيشت را در خوردن و پوشيدن و مسائل ظاهري ميبينند. عدهاي ميگويند: فراتر از آسايش، آرامش است. آرامش روحي، وقتي هفتاد سال از زندگي را انسان فراتر از مسائل آسايشي ميبيند و گاهي مواقع سراغ مسائل آرامشي ميرود، اين زندگي ميشود. و الا مردگي ميشود. انسان گاهي زنده است ولي زندگي نميکند. بعضي از خانهها و خانوادهها آن عشق و علاقهي قلبي که بايد بين دو نفر باشد نيست، ميگويند: همديگر را تحمل ميکنيم و خيلي بد است. ميگويد: چرا اين عمر تمام نميشود؟ ولي گاهي مواقع آن طرف زندگي به معناي واقعي هست و از هر لحظه به اندازه هر سال استفاده ميکند و لذت ميبرند.
زندگي که همراه با هوس باشد، روزمرگي باشد، لذتهاي ظاهري باشد، خوش گذراني و غفلت باشد، اينها تمام راهزنهاي شخصيت انسان است.
به جاي زندگي هر لحظه مردن *** به جاي آب و نان خون آبه خوردن
اينجا نفس ولي خدا ميخواهد، اينجا جلسهي موعظه ميخواهد، اينجا پدر و مادر فهيم ميخواهد، نگاه به ابديت را به فرزند خودشان ياد بدهند. عزيزم، تو حيف هستي که اينطور از آن دل مردگي در بيايي. وقتي انسان قطره بود و وصل به اقيانوس شد، هيچوقت بو و رنگش عوض نميشود. خدا نکند انسان قطره بماند. خودش را در مد و مدل و قيافه و قامت و قد محدود کند. يواش يواش خسته ميشود. در بعضي از کشورها هست، آموزههاي ديني ندارند، تا از اينها خسته ميشوند سراغ مشروب ميروند. از او زده ميشوند، سراغ مواد مخدر ميروند. از اين زده ميشود، ديگر بدن جواب نميدهد، خودکشي ميکند. به پوچي ميرسد. تا کي صبح سر کار بروم، عصر بيايم. عصر براي خوش گذراني بروم. دوباره فردا اين دور ادامه داشته باشد. به چه دردي ميخورد. اما نوع دوم که زندگي به معناي زندگي هست، ميفرمايند: خردمندانه! عاقلانه!
قبلاً اشاره کردم حضرت مهدي(عج) اولين کاري که در جمعه ظهور ميکنند توسعه سياسي نيست. توسعه اقتصادي نيست. توسعه علمي نيست. توسعه عرفاني نيست، توسعه عقلاني است. عقل که آمد، علم ميآيد. عرفان و بندگي ميآيد، مال ميآيد و لذت هم ميآيد. «وضع الله يده علي رؤوس العباد» (بحارالانوار/ج12/ص182) دستشان را که بر سر افراد کشيدند، عقلها کامل ميشوند. تا عقلها کامل شد يک دختر زيبارويي از عراق، يک طبق طلاي زرين روي سرش هست، از عراق پياده تا شام ميرود و يک نفر مزاحم او نميشود. چون زشتياش را ميبينند و حس ميکنند. هيچکدام از ما نه فکرش را کرديم و نه فعلش را انجام ميدهيم که يک مادهي متعفّن مثل لجن با ميل و اشتها انسان بخورد، چون بدياش را احساس ميکند. اينجا را ميفهميم. زمان امام زمان(ع) وقتي عقل افراد کامل شد، با ميل و اراده نه فکر گناه ميکنند نه فعل گناه. انبياء آمدند ما را به اين حد برسانند. زمين ذخاير خودش را آشکار ميکند. علم الآن يک حرف از 27حرف است. بعد 26 حرف ديگر هم آشکار ميشود و زناني که در خانه هستند و مشغول چرخ ريسي هستند، فتوا ميدهند. چون عقلها کامل ميشود. بهترين کادو و بهترين هديه و بهترين پيشکشي که پدر و مادر ميتوانند به فرزندانشان بدهند، زمينهي افزايش عقل را در فرزندان ايجاد کنند. با علم و تقوا و پرهيز از گناه، با نشست و برخاست با عاقلان، هر صبح انسان ميتواند چند دقيقه کليپهاي معرفتي و مذهبي ناب گوش بدهد و از خانه خارج شود. گاهي با يک روايت کوچک ببينيد چه ميشود؟ مرتب انسان بيايد جايي که بايد باشد. يک خطي که ايجاد شد، انحرافي شد، تا آخر نرود و سر جايش برگردد. اين زندگي هست.
آن کسي که چو سيمرغ بي نشان است *** از رهزن ايام در امان است
رهزنها چه چيزهايي بودند؟ هوس، دلم ميخواهد. من اينطور حال ميکنم.
آن زنده که دانست و زندگي کرد *** در پيش خردمند زنده آن است
از منقبت و علم نيم ارزم *** ارزنده تر از گنج شايگان است
چرا کسب علم اينقدر فضيلت دارد؟ الآن عزيزان شنونده چهار ساعت، پنج ساعت کار کردند و زحمت کشيدند. منزل يا محل کار هستند. اگر سمت خدا را ميبينند و نکته و حکايتي ياد بگيرند براي آينده زندگيشان، هر جايي که ايستادند يا نشستند، فرشتگان بال و پرشان را زير بدن عزيزان پهن ميکنند. اينقدر ارزش دارد. الآن که بعد از ظهر است وخسته و کوفته هستند بالاتر از شب قدر دعايشان مستجاب است چون دارند کسب علم ميکنند. فرشتگان آمين ميگويند. ارزش علم! اينکه تأکيد ميکنند آگاهانه و عالمانه زندگي کنيد، نه عوامانه، با معرفت باشيم بخاطر همين است.
يک داستاني را بگويم که خيلي مفيد است. دههي 70 يکي از چهرههاي به نام سياسي در ايران از دنيا رفت. سي سال در رژيم قبل در ميتينگها، همايشها و جلسات فرياد ميزد: خدا نيست! دبير کل اول حزب توده در ايران از طرف شوروي سابق! دو هفته قبل از مرگش زن و بچهاش را خواست. گفت: ميخواهم وصيت کنم. همه دور تخت آمدند. وصيت چيست؟ الآن هوشياري من کامل است. وصيت ميکنم بعضي از اعضاي بدن من که مفيد هست به بدن يک انسان صالح پيوند بزنيد. دهه 70 هم کارت اهداي اعضاء نبود. گفت: الآن که بيمارستان بودم يک نگاهي به گذشتهام کردم. ديدم موقع مرگم هيچ چيز براي عرضه به خداوند ندارم. شايد اين کار من مفيد باشد. گفتند: بعد شما را کجا دفن کنيم؟ گفت: بدنم را در باغ وحش تهران ببريد و به رئيس باغ وحش بدهيد تا در قفس يکي از حيوانات درنده بياندازد شايد بدنم هم مفيد باشد. عمرم مفيد نبود!
به جاي زندگي هر لحظه مردن *** به جاي آب و نان خون آبه خوردن
سزاي زندگي زان بيشتر بود *** اگر يک ديدهي صاحب نظر بود
اين يک نوع زندگي است. البته مؤمن ولو مثل ايشان توبه کرده باشد، نميتواند بدنش را اينطور کند. چون بدن مؤمن محترم است. ما نميتوانيم بدن مؤمن را بسوزانيم. احترامش واجب است. يا مثل بعضي که ميگويند: از خدا خواستم عذاب مرا در دنيا قرار بدهد. شما که لب به دعا باز کردي، بگو: خدايا مرا ببخش. «ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الآخره حسنه» اين نشان ميدهد گاهي مواقع شصت سال، هشتاد سال عمر سرمايه انسان از دست ميرود بخاطر اين بينش. لذا پيامبر فرمودند: «لا تشغل بعيشٍ آخره الحسرة» صبح تا شب مشغول زندگي که ظاهري است و عوام فريب است و سطحي و زودگذر است نباش، که پايانش حسرت و پشيماني است. قيامت روز بينالمللي حسرت است. خوب و بد حسرت ميخورند. مراقب باش و از عمرت استفاده کن. وقتي انسان عاقلانه زندگي کرد، خوب است اما اگر خداي نکرده عاقلانه و خردمندانه زندگي نکند، مشغول باشد، مجنون ميشود. چون عاقل نيست. اين مستي ميشود. ما چند نوع مستي داريم؟ مستي جمال، فکر ميکند يک صورت زيبايي دارد مست است. ديگران را تحقير کند، تکه بياندازد، تمسخر کند. گاهي مستي مال است. اين بدبخت را ببين! آه ندارد با ناله سودا کند، هنوز مستأجر است ولي مرا ببين همه چيز دارم. اين مست است. گاهي مستي علم است. گاهي مستي مقام است. خدا نکند انسان به اين مرحله برسد، پيامبر فرمودند: همه شما دو نوع مستي را تجربه ميکنيد. مستي حب العيش، علاقه شديد به زندگي و خوشي، يک هم مستي مال، گاهي به اين مرحله ميرسيد. انفاق نميکند، اکرام نه، اطعام نه! گاهي اجازه براي اين کار نميدهي.
مجنون است، گاهي انسان ديوانه است. روايتي را اشاره کردم، پيامبر وارد مسجد شدند. ديدند جوانهاي مدينه يک نفر را دوره کردند و ميخندند. پيامبر فرمودند: «ما هذا» قضيه چيست؟ «يا رسول الله هذا مجنونٌ» اين ديوانه و جن زده است. جن موجود پنهان است. پيامبر فرمود: «لا، بل هذا مصابٌ» اين مصيبت زده است. مريض است. ميدانيد مجنون واقعي کيست؟ دختر و پسر جواني که صبح تا شب عمرش را در غير طاعت خدا تلف ميکند و حسرت نصيبش ميشود. بعد هم کاري نميتواند بکند. مجنون واقعي اوست. در هر سطح و سواد و مقام و موقعيتي هستي، هدفمند زندگي کن. عالمانه زندگي کن. کيف و لذت سر جايش است، اما عالي و متعالي خواهد بود.
يکي از انديشمندان ميگويد: الآن که 82 سالم است اکنون فهميدم چگونه بايد زندگي کنم. اگر بفهمد زيان هم رسيده،سود است. انسان بايد مرتب خودش را متهم کند. افرادي که سخنران يا نويسنده هستند، بديها را به خودشان نسبت ميدهند و خوبيها را به مخاطب، اين خيلي خوب است. مرتب با خودش ميگويد: نکند غافل باشد. اين خيلي خوب است منتهي نياز به خلوت و سکوت دارد. وسط شلوغيها اين اتفاق نخواهد افتاد. بايد انسان مراقب خودش باشد. بزرگان فرمودند: مراقبه، مراقبه، مراقبه! مراقب خودتان باشيد. گاهي موج آدم را ميبرد و خيلي بد است. «وَ كُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين» (مدثر/45) يک روز اين مطلب، يک روز اين مد، يک روز اين مسافرت و دورهمي، کنار هم نشستنهاي طولاني، صبح تا شب، آخرش حسرت است. يکي از چيزهايي که انسان را بر حذر ميدارند، اين است که افرادي که عوامانه زندگي ميکنند، زندگيشان دو نيمه دارد. نيمه اول در انتظار نيمه دوم، نيمه دوم در حسرت نيمه اول! صبح تا شب در طول هفته ميگويد:
عمر گران مايه به اين صرف شد *** تا چه خورم صيف و چه پوشم شتا
اگر بازيگر زندگي خود نباشيد، بازيچه ميشويد. بازيچه افراد و مسائل، جمله دوم ميفرمايد: اگر با عقل و خرد زندگي نکنيد، پرواز نکنيد، پرتاب ميشويد. اگر خودتان پرواز کنيد به جايي که ميخواهيد ميرويد. ولي اگر پرتاب شويد به جايي که ميخواهند، ميرويد. بعضيها حرف که ميزنند، از زبان شيطان و دشمن حرف ميزند. بدون فکر، چون عاقلانه زندگي نميکند. بعضيها تحليل دارند. در فراز و فرود حوادث پشت صحنهها را ميبينند و قضيه را ميفهمند. اين خيلي تفاوت دارد. لذا ميگويند: هر مقدار دل شما صيقلي شود، خوب و بد انجام نشده را ميبينيد. زشتيها و پلشتيها را انسان بو ميکشد و استشمام ميکند. اين خيلي تفاوت دارد.
يک جملهاي را خواجه عبدالله انصاري دارد که به عزيزان نسل جوان تقديم ميکنم. «به آن ميارزي که به آن ميورزي. بندهي آني که در بند آني» صبح تا شب فکر ما به چه چيزي مشغول است. «هرچيز که در جستن آني، آني» براي چه چيزي گريه ميکنيم در طول هفته و ماه و سال، همان مقدار ارزش ماست. گاهي يک ليوان در خانه ميشکند، من بر سرم ميزنم که خاک بر سرم شدم! ديگر ست نيست! همان مقدار آدم مي ارزد. گاهي نماز صبح قضا ميشود و مينشيند زار زار گريه ميکند. توفيق نماز شب از او گرفته ميشود محزون ميشود. ارزش هر آدمي به اندازه ارزش هر آهي است که ميکشد. لذا ميفرمايند: انسانهاي خردمند و قوي نه منتظر ميمانند کسي آنها را خوشبخت کند، نه اجازه ميدهند کسي آنها را بدبخت کند. اراده دارد. يک جمله از اميرالمؤمنين هست که فرمودند: اگر تمام دنيا را به من بدهند که دانهاي را از دهان مورچهاي دربياورم، اين کار را نميکنم. نسبت به انسان آدم، نسبت به همنوعان، کسي که ندارد، چگونه بايد زندگي کند؟ ما کساني را داشتيم مثلاً خدا يک نعمتي به او داده، تمام بچههايش بچه دارند. نداريم کسي که بچه نداشته باشد. تا يک نفر را ميبيند چنان تکه مياندازد. دل ميسوزاند. از نظر وضع مالي خوب است. اين بنده خدا مبتلا است. گاهي آنچنان سيلي ميخورد که دل يک نفر را ميشکند و ميسوزاند. شصت سال گريه ميکند.
يک خانمي دو سه هفته بود جان ميکند ولي جان نميداد. يکي از اقوامش زنگ زد به يک نفر که ميشناخت، گفت: ما چه کار کنيم؟ يک راه حلي بدهيد. ايشان گفت: من يکبار ديدم اين خانم با عروسش دعوا کرد. در گفتگوها به عروسش گفت: برو تو خودت را آويزان پسر من کردي! گفت: اين عروس خيلي موقّري بود، در دهانش را گرفت و زير گريه زد. خورد شد و رفت. برويد او را راضي کنيد. گفت: رفتند به دست و پايش افتادند، او را بوسيدند. گفت: بخدا قسم من اين کار را نکردم. بخشيد... عصر جان داد و راحت شد. گاهي يک جمله است. اينها تمام ابتلاء است. علم و مال و جمال ابتلاء است. هر مقداري که خداوند تو را از هر نظر بهرهمند کرده است، همان مقدار بايد پاسخگو باشي. لذا بعد از مرگ از چند چيز سؤال ميکنند. از عمر و جواني سؤال ميکنند. چرا؟ بهار زندگي است. از مالتان، از ولايت ما اهلبيت، خداي نا کرده انسان سر به هوا باشد، عوامانه زندگي کردن به جايي ميرسد که کافر ميگويد: «يا لَيْتَنِي كُنْتُ تُراباً» (نبأ/40) کاش خاک بودم.
يک تحقيقي در مورد چهرههاي به نام تاريخ کردم. لحظات آخر حيات اينها چطور از دنيا رفتند؟ حضرت امام رهبر کبير انقلاب، مشهور است که فرمود: «با دلي آرام و قلبي مطمئن و ضمير اميدوار به فضل و کرم خداوند از خدمت خواهران و برادران مرخص ميشوم و به رحمت خداوند اميدوارم.» از آن طرف هم کساني که هم نفس با رسول خدا بودند ولي نشناختند و نفهميدند. يکي از آن افراد مثل عمروعاص گفت: اي کاش انسان نبودم و مدفوع گوسفند آفريده ميشدم! اين فرصت را ببينيد.
تمام فرصت ما صرف شد در اين معنا *** که قيمت بهمان چه بود و کفش فلان
براي جسم خريديم زيور پندار *** براي روح بريديم جامهي خذلان
مطرود بودن، دور بودن، ديگر حال نماز ندارد. ديگر سجده ما اشک ندارد. گاهي مواقع آدم سيلي ميخورد. بنده خدايي گفته بود: ما دوره جواني هم چه کارهاي بيخودي ميکرديم. بلند ميشديم نماز شب ميخورديم، سيلي را ببينيد! گاهي انسان واژگون ميشود. مؤمنان و افراد صالح «يا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَياتِي» (فجر/24) تا از دنيا ميروند. اي کاش يک مقدار اينها را براي الآنم فرستاده بودم. در بهشت به بهشتيها، «ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيد» (آلعمران/182) اينهايي که از قبل فرستاديد، کار خودتان است. لذا آن جمله زيبا هست براي کساني که در زندگي مرتب پول روي پول و زمين روي زمين ميخريدند، روزي فرا ميرسد که بگويند: اي کاش براي امروزمان قطعهاي آسمان خريده بوديم. تقوا پيشه کنيد و منتظر باشيد آنچه ميفرستيد به دست شما ميرسد.
نزد ولي خدا آمد و گفت: آقاجان! من از مرگ بدم ميآيد. اسم مرگ و مراسم ختم و کفن ميآيد، ميترسم. ايشان فرمود: يک مقدار براي آن طرف کار صالح انجام بده. مشتاق ميشوي بروي ببيني آنجا براي خودت چه فراهم کردي. اينکه پيامبر فرمودند: هر ذکري يک درختي در پي دارد، هر عبادتي اينطور است، به شرطي که آتش نزنيد براي شما فراهم است باعث ميشود انسان عاقلانه، عالمانه و حکيمانه زندگي کند. انشاءالله!
شريعتي: هنر خوب زيستن در سايهي لحظاتي تأمل و تفکر که انشاءالله اين فرصت را براي خودمان فراهم کنيم، اوقاتي که اوقات ارزندهاي است و ميشود از آن بهترين استفادهها را کرد. تمام اين اتفاقاتي که شنيديم، يک تلنگر و هشدار جدي بود براي اينکه قدر اين لحظات زندگيمان را بدانيم، اين ميسّر نميشود مگر اينکه يک خلوتي داشته باشيم. يک کنج دنجي که بنشينيم و فکر کنيم و ببينيم چه کرديم و چه قرار است بکنيم؟ به جزء دهم قرآن کريم و آيات نوراني سوره مبارکه توبه رسيديم. امروز صفحه 188 قرآن کريم، آيات 7 تا 13 سوره مبارکه توبه در سمت خدا تلاوت ميشود. از علامه بزرگوار عسکري هم ياد کنيم که حق بزرگي بر گردن ما در نگارش تاريخ دارند و در اثبات حقانيت مقام بلند اهلبيت(ع)، روحشان شاد باشد و انشاءالله مهمان سفره اهلبيت باشند.
«كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عاهَدْتُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ فَمَا اسْتَقامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ «7» كَيْفَ وَ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ لا يَرْقُبُوا فِيكُمْ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً يُرْضُونَكُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى قُلُوبُهُمْ وَ أَكْثَرُهُمْ فاسِقُونَ «8» اشْتَرَوْا بِآياتِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِهِ إِنَّهُمْ ساءَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «9» لا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَ لا ذِمَّةً وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ «10» فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّكاةَ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «11» وَ إِنْ نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَ طَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ «12» أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «13»
ترجمه: چگونه مىتواند نزد خدا و رسولش، پيمانى با مشركان (عهد شكن) باشد، مگر كسانىكه نزد مسجدالحرام با آنان پيمان بستيد. پس تا هنگامى كه به عهدشان وفا دارند، شما هم وفادار بمانيد كه خداوند، متقيّن را دوست دارد. چگونه (مىتوان با آنان پيمانى داشت) در حالى كه اگر بر شما دست يابند، هيچ خويشاوندى و پيمانى را دربارهى شما مراعات نمىكنند. شما را با زبانِ (نرم) خويش راضى مىكنند، ولى دلهايشان پذيرا نيست و بيشترشان فاسق و (پيمان شكن) اند. (مشركان پيمان شكن،) آيات خدا را به بهاى اندكى فروختند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، به راستى آنان بد اعمالى انجام مىدادند. (مشركان پيمانشكن، نه تنها دربارهى شما، بلكه) دربارهى هيچ مؤمنى، (هيچگونه) حقّ خويشاوندى و (هيچ) عهد وپيمان را مراعات نخواهند كرد و ايشان همان تجاوزكارانند. امّا اگر توبه كردند و نماز بر پا داشتند و زكات پرداختند، در اين صورت برادران دينى شمايند. و ما آيات خود را براى گروهى كه مىدانند (و مىانديشند)، به تفصيل بيان مىكنيم. امّا اگر (به جاى توبه،) سوگندهاى خويش را پس از بستنِ پيمانشان شكستند و در دين شما، زبان به طعنه (و عيبگوئى) گشودند، پس با سران كفر بجنگيد. زيرا كه آنان را (پايبندى به) سوگندى نيست، باشد كه (با شدّتِ عمل شما،) از كردار خود باز ايستند. آيا با گروهى كه سوگندها (و پيمانهاى) خود را شكستند و به بيرون كردن پيامبر (از وطنش) همّت گماشتند، و آنان نخستين بار جنگ را با شما آغاز كردند، پيكار نمىكنيد؟ آيا از آنان مىترسيد؟ اگر ايمان داريد، سزاوارتر آن است كه از خدا بترسيد!
شريعتي: از دوستان عزيزي که همراهي کردند که بتوانيم جمع عظيمي از مشتاقان زيارت امام رضا را عازم مشهد بکنيم تشکر ميکنم. حتماً دعاي خير اين عزيزان بدرقهي راه همه ما خواهد بود. انشاءالله باز هم شاهد اين اتفاقات در برنامه باشيم. با کمکهاي شايد به ظاهر اندک بتوانيم گرههاي بزرگي را باز کنيم و کارهاي بزرگي انجام بدهيم. اشاره قرآني را بفرماييد و انشاءالله از مرحوم علامه عسکري براي ما بگوييد.
حاج آقاي لقماني: «يُرْضُونَكُمْ بِأَفْواهِهِمْ وَ تَأْبى قُلُوبُهُمْ» شما را با زبانشان راضي ميکنند در حالي که دلهايشان امتناع ميکند. آيه هشتم سوره توبه هست. يکي از فرازهاي زندگي که بايد بدانيم بحث قلب است. گاهي صبح از خواب بيدار ميشويم خيلي شاد هستيم و ميگوييم و ميخنديم. بعضي از روزها هم نه، مثل برج زهر مار هستيم. حال شوخي نداريم. با خودمان هم قهر هستيم. چرا اينطور است؟ اميرالمؤمنين فرمودند: قلب شما دو گونه است. اول من قلب را توضيح بدهم. قلب يعني چه؟ دگرگوني، حالي به حالي، تغيير حالت، هر لحظه انسان ممکن است يک حالتي داشته باشد. منتهي مقدماتش دست ماست. اميرالمؤمنين ميفرمايد: «إِنَّ لِلْقُلُوبِ شَهْوَةً وَ إِقْبَالا وَ إِدْبَاراً» دلهاي شما اقبال دارد و ادبار دارد. گاهي رو دارد. روي خوش آن هست. گاهي پشت دارد. وقتي قلب شما اقبال دارد، هرچه ميتوانيد نوافل را انجام بدهيد. انشاءالله زيارت مشهد نصيب همه شود. گاهي در حرم امام هشتم هستيم يا مسجد محل هستيم، چقدر انسان ميل به عبادت دارد. گاهي ميفرمايند: تا همين مقدار انجام بدهيد و فشار نياوريد. گاهي پدر و مادر لذت بسياري از عبادت ميبرد. انتظار نداشته باشد بچهاش هم همينطور باشد. بچهها براي زمانهاي خودشان هستند. آرام آرام بايد شيريني عبادت را بچشند. لذا يک نفر ميگفت: در خانواده ما اصلاً روحاني نبود. دايي من رفت روحاني شد. خود ايشان روحاني بود. ميگويد: گاهي ميآمد به مادرم سر بزند من ميرفتم کنار داييام ميخوابيدم. نيمههاي شب بلند ميشدم ميديدم دايي من نماز ميخواند. گفت: من نماز شب ميخوانم. من هم کوچک بودم و ميخواستم نماز شب بخوانم. گفت: عزيزم، اگر ميخواهي نماز شب بخواني، همينطور که در رختخواب خوابيدي سه بار بگو: سبحان الله! اين نماز شب تو هست. قدم به قدم! گاهي قلب انسان اينطور است. گاهي انسان توجه دارد و نشاط عبادت دارد.
چه چيزهايي به انسان نشاط ميدهد و چه چيزهايي نشاط را از آدم ميگيرد. ريشه اقبال قلب ديدنيها، گاهي چهرهها و صحنههايي و گاهي آيات قرآن، حاج آقا ما سواد نداريم. سوره حمد را انسان باز ميکند، يک بار دو بار بخواند. چند چيز به چشم و دل انسان نور ميدهد. نگاه به چهره پدر و مادر از سر مهرباني، نگاه به خانه کعبه، نگاه به چهره عالم رباني، نگاه به آيات قرآن، انسان را نوراني ميکند. از آن طرف اگر بنده و شما يک عکس مستهجن و زشت نگاه کنيم، تخريب آن در روح و قلب و وجود انسان به اندازه دو هزار کلمه فحش و ناسزا است. يک فيلم هر ثانيه 24 عکس است و هر دقيقه هزار و خردهاي عکس است. بيست دقيقه يک فيلم ناجور ببينيم، با قلب ما چه کار ميکند؟ همه را به هم ميريزد. يک گناه يک نقطهي سياه است. اگر صبح تا شب و شب تا صبح باشد ديگر هيچ... انسان در ديدنيها مراقب باشد.
2- شنيدنيها، امام باقر فرمود: «مَنْ أَصْغَي إِلَي نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَه» (کافي/ج6/ص434) کسي که پاي صحبت هر گويندهاي بنشيند او را پرستش کرده است. از خدا بگويد، خدا را پرستيده است. از شيطان، شيطان را پرستش کرده است. با چه کسي رفيق هستيم. در گوشمان از صبح تا شب به چه چيزي گوش ميدهيم؟
3- خوردنيها در قلب اثر دارد. طعام نور و طعام نار داريم. قرآن ميفرمايد: کساني که اموال يتيم را با ظلم و ستم ميخورند، آتش ميخورند. کسي که توجه به رزق و روزي ندارد، افراد پر تجربه، فهميده ميگويند: کسي که لقمهي حلال سر سفره بياورد، بچههايش خوب ميشوند. خمس داده باشد. از آن طرف هم لقمهاي نور است. با بسم الله درست ميشود. مادر با وضو غذا درست ميکند.
4- خواندنيها در قلب اثر دارد. بوعلي سينا فرمودند: من داستانهايي که دروغ است، نميخوانم. چون روحم به دروغ عادت ميکند.
5- گفتنيها، عرب ميگويد: جراحات شمشير التيام پيدا ميکند ولي جراحات زخم زبان نه! گاهي شصت سال طرف اشک ميريزد. مراقبت کنيم. قلب انسان به خاطر اينطور حرفزدنها تيره ميشود.
حضرت امام رهبر کبير انقلاب فرمود:
نشنو از ني، ني نواي بينوا است *** بشنو از دل، دل حريم کبريا است
ني بسوزد تل خاکستر شود *** دل بسوزد خانهي دلبر شود
تا دل ميسوزد و اشک جاري ميشود دعا مستجاب است. به ديگران صد هزار برابر مستجاب است. چرا انسان دل را تاريکخانهي عکاسي ميکند؟ هر روز عکسهاي ناجور، سخنان ناجور، گفتنيها و شنيدنيها ناجور، قلب طيب و طاهر، انسان يک زندگي نوراني خواهد داشت. انشاءالله!
شريعتي: از علامه عسکري براي ما بگوييد.
حاج آقاي لقماني: يکي از چهرههاي به نام در زمان معاصر ما علامه عسکري بودند ايشان خدمت و کمک بسيار بزرگي به جامعه بشريت کردند. ايشان توليد کننده بودند. گاهي افراد مصرف کننده هستند، گاهي توزيع کننده و گاهي توليد کننده هستند. ايشان خودشان باغبان بودند. کتابهايي که ايشان دارند مخصوصاً در بحث اعتقادي را حتماً مطالعه کنند. افسانهاي که در مورد شيعه هست. يا 150 صحابه ساختگي حتماً بخوانند. «معالم المدرستين» ايشان را بخوانند. بحثهايي که در زمينههاي مختلف دارند و ايشان بين مسائل حوزوي و دانشگاهي جمع کردند. انشاءالله خداوند ايشان را رحمت کند و همه ما را پيرو راه ايشان قرار بدهد.A A A
شريعتي: دوستان ميتوانند مباحثي که در برنامه توسط کارشناسان عزيز ما مطرح ميشود در سايت برنامه ببينند. فايلهاي صوتي و متني برنامه هم در سايت قرار دارد. کانالهاي ما در فضاي مجازي مخصوصاً پيام رسان سروش هم فعال است. مطالب و محتويات برنامه درآنجا قرار داده ميشود که ميتوانيد مراجعه کنيد. دو اثر از آثار حاج آقاي لقماني را با موضوع «نشاط و شادماني ماندگار در زندگي» را خدمت دوستان معرفي کنم. «سي راهکار براي افزايش آرامش و عشق، رضايت و آبرومندي،برنامهريزي و سربلندي»A A A نوشتهي حاج آقاي لقماني است. دوستان ميتوانند پيامک بدهند و ما آنها را راهنمايي خواهيم کرد. «لذت از جواني و شادابي در ميانسالي و کهنسالي» کتاب ديگري است که معرفي ميکنيم. «آموزههاي پزشکي و روانشناسي اقتصادي و فکري و فرهنگي» که انشاءالله دوستان مطالعه کنند و نشاط و شادابي روز به روز در زندگيشان عميقتر و بيشتر شود.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد الآن هرکس گره و گرفتاري در زندگياش دارد، همه را برطرف بگردان. نشاط و شادماني ماندگار نصيب ما بگردان. آنچه به بندگان خوبت عطا ميکني نصيب همه عزيزان سمت خدا و ديگران بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: اين هفته ما آخرين گروه از زائران اعزامي به مشهد الرضا را داشتيم. در طي هفتههايي که در خدمت دوستان در مشهد بوديم، کارشناسان ما زحمت کشيدند و اين عزيزان را همراهي کردند، دوستان تصويربردار ما اين تصاوير را ثبت کردند. قرار هست مجموعهاي از مستند اعزام زائر اوليها پخش شود. بهترينها نصيب شما شود. از همينجا دلهايمان را راهي مشهد الرضا کنيم. «اللهم صلي علي علي بن موسي الرضا المرتضي»A A A