اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-08-15-حجت الاسلام والمسلمين لقماني - هنر خوب زيستن(سرگرمي هاي غفلت بار در زندگي)

موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 15-08-96

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين

من فراتي تشنه لب بودم ز تف مي‌آمدم *** خواب حافظ ديده بودم از نجف مي‌آمدم
حافظ شوريده حالي ديده بودم چو مسيح *** پيش آن درياترين کمتر ز کف مي‌آمدم
با من و خورشيد و ماه آن شب سماعي تازه بود *** ني زنان همراه 72 دف مي‌آمدم
لشگر اشکم ز حسرت لشگر مختار بود *** کوفه کوفه نوحه بودم صف به صف مي‌آمدم
تير مي‌باريد بر قبر علي از شش طرف *** با دل شش گوشه باز از شش طرف مي‌آمدم
حافظ از مولا پيامي شعله ور آورده بود *** شعله ور از اشتياقي با شعف مي‌آمدم

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه دوستان خوبم، همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين، انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. يک سلام مخصوص به عزيزاني که از نجف اشرف و کربلاي معلي بيننده‌ي برنامه ما هستند. زيارت کربلا و کاظمين گواراي وجودشان باشد. انشاءالله ما هم عازم هستيم و روز چهارشنبه از کربلاي معلي از طريق نجف به کربلا به شما سلام خواهيم کرد و روز پنجشنبه از کربلا خدمت شما خواهيم بود. امروز افتخار داريم در محضر حاج آقاي لقماني عزيز باشيم. حاج آقاي فرحزاد در کربلا هستند و انشاءالله روز چهارشنبه خدمتشان خواهيم بود. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.


حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم. بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم انشاءالله سلامت باشيد. ايام اربعين را تسليت مي‌گويم.

شريعتي: ما روزهاي چهارشنبه از راه و رسم ساده و آرام و توأم با آسايش صحبت مي‌کنيم. اين فرمول‌هاي ظريف را در آينه آيات و روايات به ما مي‌گويند.


حاج آقاي لقماني:
در قيمت جان از تو کار خواهند *** اين گنج مپندار که رايگان است
مسپار به تن کارهاي جان را *** اين بي هنر از دور پهلوان است
به لطف خداوند وارد فراز اول از سخنان پيامبر عزيز مي‌شويم که در مورد هنر خوب زيستن است. اولين فراز را بيان مي‌کنم در هشت فرازي که پيش رو خواهيم داشت. «لا تشغل بطعام» غذا و طعام، صبح تا شب مشغول غذايي نباش که... غذا و طعام يک نقش فوق العاده‌اي در زندگي دارد. ما اگر بحث‌هاي روزهاي قبل و روزهاي آينده را مرور کنيم، گفتيم: از سه سالگي تا 103 سالگي مخاطب برنامه ما هستند، امروز بحث ما از پيش از تولد تا پس از مرگ مخاطب دارد. يعني يک بحث فراگير است. با هر عقيده و سليقه‌اي و با هر سني و سوادي. يک موضوعي که خيلي قابل تأمل است که نزديک اربعين هم هستيم و دعا مي‌کنيم تمام اربعيني‌ها به سلامت نزد خانواده‌هايشان برگردند. تأثير نسل در حادثه‌ي عاشورا است. بنده مقاله دارم و تحقيق کردم در مورد تأثير طعام بر غذا. فوق العاده نقش خاصي دارد. آخرين جمله امام حسين در عصر عاشورا «قد ملئت بطونكم‏ من الحرام» بعد فرمودند: قلب‌هاي شما براي همين سياه شده است. غذا خيلي تأثير دارد.
يکي از جلوه‌هاي خوب زندگي ما که در شخصيت‌هاي مختلف ديديم اين است کساني که اهتمام به طعام و غذا دارند در روحيه و رفتار خود خانواده و جنبه‌هاي اجتماعي و اخروي‌شان خيلي تأثير دارد. استاد محمد تقي جعفري که خدا رحمتشان کند، پدرشان نانوا بودند. ولي نانوايي بودند که بدون وضو دست به خمير نمي‌زدند. يعني پاي منبر بزرگ شده بودند و علاقه‌مند به روحانيت و جلسات بودند. استاد محمد تقي جعفري که در اين خانواده پرورش پيدا مي‌کند. وقتي پسرشان در لندن براي مداوا مي‌رفت، دعوتشان مي‌کنند، يکي از دانشجوها مرغي که ذبح شرعي نبوده، مجبور مي‌شوند بپزند. ايشان لب به اين غذا نمي‌زنند. يک سلسله سيگنال‌هايي، يک سلسله چشم باطن بيني، حرفي هم نزدند. حالا ممکن است بگوييم: فقهي طوري نبود. ولي با اخلاق ايشان جور نبود. گاهي مواقع مربوط به ما نيست. از آن طرف بعضي از افراد در خانواده مذهبي هستند ولي بچه‌ها عليه السلام نيستند.
از شيخ فضل الله نوري سؤال کردند: چرا نوه شما اينطور است؟ نوه شيخ فضل الله پاي چوبه دار است و ايشان دست مي‌زد و مي‌رفت. چرا اينطور است؟ ديديد گاهي مواقع عموم مي‌گويند: چرا بعضي از بچه‌هاي آخوند اينطور هستند؟ ايشان گفتند:قضيه دارد. وقتي در نجف ما بوديم و اين بچه به دنيا آمد، مادرش شير نداشت. آنوقت شير خشک نبود. دايه شير مي‌داد. يک نفر را پيدا کرديم. دايه‌هاي دو گونه بودند بعضي روزي دو سه بار شير مي‌دادند. بعضي‌ها بچه‌ را مي‌بردند. هفته‌اي دو بار سه بار مي‌آوردند بچه را ببينيم. اين از آنهايي بود که بچه را برد. گفت: من اينطور مي‌توانم شير بدهم. شش ماه گذشت و بعد از شش ماه به ما خبر دادند اين خانم ناسِبي است. سبّ به حضرت علي مي‌کند. شش ماه گذشت از آنوقت ما فهميديم اين بچه يک مقدار در رستگاري مشکل دارد. ممکن است بعضي از عزيزان بگويند: تقصير بچه نيست. عالم علت و معلول است، دنيا است. چه بخواهيم، چه نخواهيم. بالاخره لقمه حلال انسان حرامزاده را حلال زاده مي‌کند و برعکس! اينقدر طعام اهميت دارد که پنجمين سوره قرآن به نام غذا است. مائده! حضرت عيسي بنابر ابزار طبابت مبعوث شد. دعايي که حضرت عيسي دارند خدايا نازل کن بر ما «مائِدَةً مِنَ‏ السَّماء» (مائده/114) از آسمان غذاي آسماني که «تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» (مائده/114) عيد بگيريم. يعني طعام اينطور مؤثر است؟ بله. فوق العاده مؤثر است. غذايي که با شرايط باشد نور مي‌شود. غذايي که بدون شرايط باشد نار مي‌شود. «فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ‏ إِلى‏ طَعامِه‏» (عبس/24) انسان بايد ببيند اين عدسي که اين خانم مي‌خواهد بپزد درونش ريگ نباشد. گاهي مواقع طعام معنوي!
ما چند دهان داريم. يک دهان مادي، غذايي که مي‌خوريم. دهان ديگر هم داريم گوش، چشم! با دهان غذاي جسم مي‌خوريم، رشد مي‌کنيم. توليد نسل، زنده بودن. انسان بايد زنده باشد تا زندگي کند. ولي با گوش و با چشم و طعام معنوي حتي علماي اخلاق مي‌فرمايند: گاهي يک صحنه‌اي را انسان مي‌بيند يک فکر بدي برايش ايجاد مي‌شود. با اين فکر بزرگ مي‌شود. با اين فکر پير مي‌شود و مي‌ميرد. سراسر فکر منفي است. غذا،«فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ‏ إِلى‏ طَعامِه‏» غذا فوق العاده مؤثر است. کساني که اهتمام به نوع غذا دارند در افکارشان هم مؤثر است. لذا بزرگان مي‌فرمايند: غذايي که با شرايط، مثلاً شب عروسي غذاي بيرون را عروس و داماد بخورند اشکال ندارد اما اخلاقاً آن شب، چون ممکن است نطفه منعقد شود با بسم الله خودشان غذا درست مي‌کنند. غذاي بازار مکروه است. حرام نيست. با شرايط که باشد انسان امير بر زندگي باشد غذا نور است. لذا ما در آموزه‌هاي ديني چند کتاب داريم از آن طرف در مورد طب نبي، طب صادق، طب الرضا، اينها همه اهتمام شده است. تمام شرايط گفته شده است. فرازي در مورد اهميت غذا هست که «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ‏ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» (قريش/4) اول غذا و بعد امنيت! در ذهن ما برعکس است. اول غذا و طعام است و اهميت غذا را مي‌رساند. اينقدر تأثير دارد.
خدا آيت الله جوادي آملي را حفظ کند. چندين بار فرمودند: اهل دلي صبح تابستان از تاکسي پياده شد. مي‌خواست جايي برود. همينطور که قدم مي‌زد تا وارد کوچه‌اي شود، نبش کوچه يک مغازه آب ميوه فروشي بود. تابستان‌ها ديديد که يخ مي‌آورند، يکي دو قالب يخ مي‌آورد در مغازه مي‌گذارد و مي‌رود. آن کسي که زودتر مي‌آيد برمي‌دارد. اين اهل دل نگاه کرده بود که از دل يخ‌ها آتش فوران مي‌کند. يک نگاهي کرد و دنبال کارش رفته بود. برگشت و ديد مغازه باز است. ببخشيد! اين ليوان آب هويج يا آب سيب چقدر قيمت دارد؟ سه هزار تومان! ولي اگر همه را آب ميوه بدهيد، بايد کامل آب ميوه بدهيم اما ما زرنگي مي‌کنيم و نصفش را آب ميوه و باقي را يخ مي‌ريزيم و در مخلوط کن مي‌ريزيم و طرف که مي‌خورد حال مي‌آيد. ايشان فرمود: الآن فهميدم چرا از يخ‌ها آتش درمي‌آيد. قضيه اين بود. شما بايد کامل بدهيد داريد آتش مي‌خوريد. بعضي از مواقع هست آدم در مهماني‌ها يک چند لقمه اضافه مي‌خورد. آنهايي که اهل تحجد هستند ديگر بيدار نمي‌شوند. خيلي عجيب است. از آن طرف هم روايت داريم کسي که شب شام مي‌خورد، مي‌داند چهار پنج لقمه ديگر جا دارد تا سير شود، پس مي‌زند. روايت داريم به اندازه هر لقمه‌اي که نمي‌خورد ثواب بيست شب نماز شب برايش نوشته مي‌شود. از آداب غذا خوردن است. از آداب غذا خوردن با وضو غذا خوردن است. بسم الله گفتن است. الحمدلله گفتن است. با جمع بودن است. بعضي‌ها از پنج صبح تا يازده صبح سفره صبحانه پهن است. يکي پنج مي‌خورد، يکي ساعت شش مي‌خورد. با هم بودن و دور هم بودن لذت دارد. گاهي يک نفر غذا نمي‌خورد و در جمع مي‌آيد. «الَّذِي أَطْعَمَهُمْ‏ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» آيه بعد قسم به غذا است. «وَ التِّينِ‏ وَ الزَّيْتُون،وَ طُورِ سِينِين‏» (تين/1و2) قسم به انجير، قسم به زيتون، آيه‌اي که دعا درونش است، اشاره کرديم «رَبَّنا أَنْزِلْ‏ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماء» مائده چيست؟ هم غذا گفته شده و هم طبقي که در آن غذا هست.
سراغ غذاهاي مطلوب، محبوب و پسنديده برويم. غذا شرايط و آداب دارد. سخني از فاطمه زهرا(س) هست، دوازده آداب دارد. در آيه قرآن هم هست. «کلوا» و «لا تأکلوا»ها، بايدها و نبايدها!
شريعتي: در مورد طعام صحبت مي‌کنيم و نقش بسيار اساسي و ارزنده‌اي که در آسايش و آرامش ما در زندگي دارد و باعث مي‌شود برکت به زندگي ما بيايد. همه در برابر اين طعام و غذا مسئول هستند، خاصه سرپرست خانواده و نان آور خانواده.
حاج آقاي لقماني: حتماً حلال و طيب باشد. در فرهنگ عمومي و کشورهاي مختلف مي‌گويند: غذا بايد تميز باشد. بهداشتي باشد. در فرهنگ ديني علاوه بر بهداشتي حلال باشد. طيب و طاهر باشد. سؤال مي‌کنند بعضي از عزيزان که چه تفاوتي دارد؟ گاهي مواقع غذا پاک است، مثل حوضي که تازه شستيم و آب درونش ريختيم. زلال و شفاف، الآن کسي خواست آب بخورد، شير را باز مي‌کند. اين پاک است و آن طيب است. «كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُم‏» (بقره/57) طيب باشد. ديديد بعضي‌ها حساس هستند. روي شغل، روي درآمد، از اين طرف هم بعضي مي‌گويند: من مي‌خواهم وضعم توپ شود، هرچه شد شد! يک مدتي که مي‌گذرد هم خودشان و هم اطرافيان مي‌گويند: اِ... يک طور ديگري شدند. پله پله! نابودي نرم و سيلي بي صدا! «كُلُوا مِنَ‏ الطَّيِّباتِ‏ وَ اعْمَلُوا صالِحا» (مؤمنون/51) محصول و خروجي طيبات عمل صالح است. عمل صالح چيست؟ يکبار ديگر اشاره کرديم. عملي که حرام و ممنوع نباشد. اين عمل صالح است. حتماً لازم نيست بنده يک مدرسه بزرگ بسازم. گاهي مواقع سلام کردن، نشاني را درست دادن، مهرباني کردن، اخلاق خوب! «كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا» (اعراف/31) اسراف نکنيد. گاهي مواقع اسراف لطمه به بدن مي‌زند. پزشکان مي‌گويند: اکثر سنگ قبرهاي قبرستان تاريخ قمري‌اش براي ماه شوال است. چرا؟ ماه رمضان تمام شده و آزاد است. بد خوري و پرخوري، از پا درمي‌آيند. در روايت داريم از کساني که از دنيا رفتند بپرسيم: شما چطور از دنيا رفتيد؟ مي‌گويند: با دهان و دندانمان قبر را کنديم. از بس بد خورديم و پر خورديم.
مورد بعد مي‌فرمايند: «وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ‏ اللَّهُ‏ حَلالًا طَيِّباً» (مائده/88) هم مراقبت باشيد آداب فقهي حلال باشد. هم مراقب باشيد طيب باشد، دلچسب باشد. اگر کسي ما را پس مي‌زند، سقوط مي‌کند بد سقوطي! انسان بد نيست ديگر حيوان مي‌شود. از مسير خارج مي‌شود. قرآن مي‌فرمايد: غذاهاي کافران و کساني که پس مي‌زند، مي‌فرمايد: «الَّذِينَ‏ كَفَرُوا» کساني که کافر هستند. اول «يَتَمَتَّعُونَ» لذت مي‌برند و بهره مي‌برند. همانطور که اشاره کرديم بعضي زندگي را مثل بستني مي‌دانند. «وَ يَأْكُلُونَ كَما تَأْكُلُ الْأَنْعامُ» (محمد/12) مثل چهارپايان! يعني يک مرز خاصي است در رزق و روزي، اگر انسان مراعات نکرد، سقوط مي‌کند. از انسانيت خارج مي‌شود. مثل چهارپايان انعام مي‌شود. تفاوت انسان با حيوان چيست؟
انسان غذايي که مي‌خواهد بخورد، مخصوصاً مکتبي و مذهبي است. حلال هست يا نه؟ مباح است يا نه؟ حيوان اينها را پس مي‌زند. مي‌گويد: هرچه مي‌خواهد باشد. علفي که مي‌خورد براي هرکسي مي‌خواهد باشد. از آن طرف هم مباح است يا نه، کاري ندارم. افراد اينطور مي‌شوند. يک نمونه خيلي کوچک را بگويم. آيت الله ناصري بيان مي‌کردند که لرزه به بدنم افتاد. ايشان فرمودند: شما قصابي مي‌رويد گوشت بخريد. يکوقت مي‌گويد: چه گوشتي مي‌خواهيد؟ بنده روحاني دستم را روي اين گوشت مي‌گذارم که از اين به من بدهيد. انگشت من چقدر ما گوشت تماس داشت؟ ايشان فرمودند: براي همين مقدار چربي که دست من خورد، روز قيامت بايد جواب بدهيد. بنده سر شانه شما مي‌زنم. مي‌گويم: آقاي شريعتي! قلباً راضي نيستيد. روز قيامت براي همين مقدار ساييدگي بايد جواب بدهم.
گفتند: يک بنده خدايي بود خيلي شوخي مي‌کرد. با دوستش قرار گذاشت که هرکدام مردند به خواب ديگري بروند. از دنيا رفت، شش ماه طول کشيد به خوابش نيامد. يک شب به خوابش آمد، گفت: مرد حساب! ما با هم قرار داشتيم. گفت: آن طرف چه خبر؟ گفت: همين مقدار بگويم که هرچه ما در دنيا شوخي کرديم، آنها جدي نوشتند. يک مثال خيلي ملموس است که گاهي مذهبي‌ها زياد مراعات نمي‌کنيم. در جلسه روضه مي‌رويم. چون مي‌خواهيم کفش ما حفظ شود، پا روي کفش‌ها مي‌گذاريم و مي‌رويم. من بعضي جاها ديدم. روز قيامت بايد بايستيد و تک تک اينها را راضي کنيد. گاهي کساني که زياد مذهبي نيستند، در پياده رو مي‌رود، يک مشت تخمه برمي‌دارد و مي‌خورد! اِ... اينها هست. من با چشم خودم ديدم. انسان بايد جواب بدهد.
بعضي مي‌گويند: حاج آقا ما دوره نوجواني وارد باغي شديم ميوه‌اي برداشتيم و گفتيم: طوري نيست. يا اينکه جايي طلبي را نداديم و طرف را پيدا نمي‌کنيم. کنار پل صراط يک عابربانک هست. اگر بنده بدهي دارم مي‌دانم مبلغ چقدر است و طلبکار کيست. بايد به دست شما برسانم. اگر در منزل شما بيايم شر درست مي‌شود. پست مي‌کنم و به يک پيک مي‌دهم و به طريقي به دست شما مي‌رسانم. فلاني من اين مبلغ را به شما بدهکار بودم. خدمت شما باشد. يا اينکه مبلغ را نمي‌دانم و طرف را نمي‌دانم. چه کار کنم؟ اينجا صدقه مي‌دهم به عابر بانک مي‌رود و ذخيره مي‌شود. پل صراط که جلوي مرا گرفت کارت مي‌کشم و مي‌گويم: بفرماييد. مورد بعد اينکه مبلغ را مي‌دانم و طرف را نمي‌شناسم اين رد مظالم هست. برعکسش هم رد مظالم است. «يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ، وَ أُمِّهِ وَ أَبِيهِ، وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِيهِ» (عبس/34 -36) بايد طلب مرا بدهي. يک بخشي را مي‌بخشم اما يک بخشي را احتياج دارم. در حق الناس، در رزق!
يک پارکينگي را مي‌خواستند بسازند، به مناقصه گذاشتند. پيمانکار تقلب کرد و يک نفر از کارمندهاي مجموعه برنده شد. يک چک صد ميليوني در پاکت گذاشت و به او داد. دو سال نگذشت اطرافيان گفتند: دختر و پسرش کراکي و معتاد شدند. گفت: من مي‌دانم کجا چه غلطي کردم. لقمه حرام! رزق را بايد خيلي جدي بگيريم. کسي که امير بر زندگي باشد از هر جايي لقمه و طعام نمي‌خورد ولي کسي که اسير شد چرا.
شريعتي: شايد دغدغه‌ي خيلي از خانم‌هاي متدين باشد که مي‌گويند: ما نمي‌دانيم شوهرمان از کجا درآمد دارد؟ يا مي‌دانند که ممکن است اين رزق شبهه ناک باشد. در اين بحث جاي اينها کجاست؟
حاج آقاي لقماني: اگر نمي‌دانيم از نظر فقهي اشکال ندارد. خيلي مي‌پرسند: ما ايام عيد نوروز مهماني مي‌رويم. طرف هم عليه السلام نيست. يک چاي و شيريني مي‌خوريم. چه کار کنيم؟ اگر نمي‌دانيم بگوييم: انشاءالله اين از همين درآمد يک هفته و يک ماهش است. به آن خمس تعلق نگرفته و حلال است. اما اگر مي‌خواهيم يک خرده فراتر بگوييم، آن مقداري که خورديم خمسش را حساب مي‌کنيم و مي‌دهيم. مثلاً ده هزار تومان است و من دو هزار تومان خمس مي‌دهيم. اما اگر مي‌خواهيم نسبت به شوهر بگوييم، مي‌تواند خمس کنار بگذارد. اما خانم درآمدي ندارد مي‌فرمايند: اگر احتمال مي‌توند بدهد مشکلي نيست. شايد اينطور، شايد... ولي اگر نمي‌تواند اجازه بگيرد، از دفتر مرجع تقليدش اجازه بگيرد. عموماً بايد يک مقدار با مماشات و احتمال رد شود چون زندگي فلج مي‌شود. ولي بي تفاوت هم نبايد بود. گاهي يک جمله مهربان به همسر بگويد: من راضي نيستم زياد تشريفاتي باشد. حلال باشد ولي کم باشد.
آقايي نزد پيامبر آمد گفت: يا رسول الله! همسر من به محض ورود من به خانه به استقبالم مي‌آيد. لباس مرا مي‌گيرد، خسته نباشيد مي‌گويد. خستگي از بدنم دور مي‌شود. تا خارج مي‌شوم دنبال من مي‌آيد. تا غصه مي‌خورم مي‌گويد: براي چه غصه مي‌خوري؟ براي رزق و روزي که خداوند رزاق است. اگر براي آخرت است که انشاءالله خدا غصه و غمت را پايدار کند. اگر براي ما غصه مي‌خوري خودت را به زحمت نيانداز. اين خانم من چگونه است؟ پيامبر مهربان فرمودند: از کارگزاران و عمّال خدا روي زمين است. بعضي از خانم‌ها هستند مي‌‌گويند: من راضي نيستم خمس ندهي! خمس بده کمتر مي‌خوريم. زندگي ما خوب مي‌شويد. فرزندانشان گل هستند. کساني که به اربعين مي‌روند همين‌ها هستند و در اين خانه تربيت شدند. اگر کسي اسير طعام باشد پيامبر فرمود: مشغول نباش، اسير طعام نباش که پايانش مدفوع است. خودت را بيچاره نکن! زياد به تن و هيکل نرس. به روح برس! جاي شما جان شماست.


در زمين مردمان خانه مکن *** کار خود کن کار بيگانه نکن
کيست بيگانه تن خاکي تو *** کز براي اوست غمناکي تو

نمي‌خواهد زياد به خودت برسي. در زندگي امير باش. اميرالمؤمنين آمدند پشت قبرستان بقيع، يک نخلستاني بود براي ابي نِيزر بود. ابي نيزر مي‌گويد: تا حضرت را ديدم، ديدم لباس‌هايشان گلي است و از نخلستان آمده بودند. يک نگاهي به من کردند و فرمودند: غذا داري من گرسنه هستم؟ گفتم: شرمنده! يک کدو با مقداري نان جو داشتم و ظهر خوردم. يک تکه کدو با نان مانده است که دندانم قادر به خوردن آن نبود، همين است. حضرت فرمود: بياور. ما اينطور طاقت نداريم و خود حضرت هم فرمود: شما نمي‌توانيد مثل ما زندگي کنيد. ولي به عنوان الگو گرفتن، ساده زيست بودن. افراد را ديديد. از خواب حضرت موسي «لَنْ نَصْبِرَ عَلى‏ طَعامٍ‏ واحِد» (بقره/61) ما يک غذا را طاقت نداريم. خيلي تشريفاتي هستيم. بعضي اينطور هستند که فقط چه بخورند. از ظهر تا شب چه خورديم؟ از صبح شنبه تا ظهر جمعه منتظر هست کباب به بدن بزند. معصومين يک غذاهايي را سفارش کردند مثل عدس که اشک چشم را زياد مي‌کند. عسل! اينکه زياد انسان اسير نباشد. حضرت به هر صورتي بود چند لقمه خوردند. بعد فرمودند: تو حق بر گردن من داري و من مي‌خواهم اين حق را ادا کنم. غذا چه بود و حضرت چه نگاهي دارند؟ رفتند داخل چاه زدند و چشمه‌اي جوشيد. حضرت کاغذ و قلم خواستند و به نام ابي نيزر وقف عام کردند. بعد که از چاه بيرون آمدند، حضرت يک گوشه نشستند و دو سه بار دست به شکم کشيدند و فرمودند: مرده باد بنده شکم! مرده باد بنده شکم! شکمي که با سه لقمه سير مي‌شود مردم براي پر کردنش چه کار مي‌کنند؟ «لا تشغل بطعام» اسير نباش! همين طعام به آخرت هم کشيده مي‌شود. کساني که در دنيا مراعات مي‌کردند. مثلاً يک مسافرت مي‌خواهد برود به کاسب محل مي‌گويد: ببخشيد من آمدم ماستي خريدم و ممکن است مبلغي باشد، چيزي بدهم يا حلال مي‌کنيد؟ ممکن است مبلغي يادم رفته باشد. مي‌گويد: شما طلبکار باش. من بدهکار نباشم! يک بنده خدايي نان سنگک مي‌گيرد بعد مي‌بيند دو تا سنگ را از روي نان بر نداشته است. کنار مي‌گذارد و مي‌برد به نانوا تحويل مي‌دهد. کساني که اينطور حساس هستند ببينيد غذايشان چيست، «كُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِيئاً بِما أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخالِيَةِ» (حاقه/24) بخوريد، بياشاميد،A  گواراي وجودتان باشد. ما رزق گوارا کم داريم. گاهي مي‌خوريم سير مي‌شويم. گاهي تک تک سلول‌ها سير مي‌شود. مي‌گوييم: چقدر چسبيد. چه غذايي بود! طعام انسان سخي دواست. طعام انسان بخيل درد است. يعني چشمش دنبالش است. بعضي هم مي‌بخشند. کريمانه و سفره‌شان هميشه باز است. پيامبر فرمودند: مردم چهار دسته هستند. سخي، بخيل، لئيم، کريم! سخي کسي است که مي‌خورد و مي‌خوراند. بخيل کيست؟ کسي که مي‌خورد و به ديگران نمي‌خوراند. رفتن به مهماني را دوست داريم و پس دادنش را دوست نداريم. لئيم کسي است که نه مي‌خورد و نه مي‌خوراند. کريم نمي‌خورد ولي مي‌خوراند! شب قدر همه را بخشيدم و حلال کردم. در طعام هم همينطور است. بعضي اطعام که مي‌کنند اينقدر لذت دارد که به عمق جان انسان مي‌رسد. اما براي کساني که در دنيا از هر غذايي به هر صورتي خواستند لذت ببرند، «لَيْسَ‏ لَهُمْ‏ طَعامٌ‏ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ»(غاشيه/6) طعامي براي اينها نيست مگر خار خشک و بد بو! «لا يُسْمِنُ وَ لا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ» (غاشيه/7) نه فربه مي‌شوند و نه از گرسنگي رهايي پيدا مي‌کنند. فقط مي‌خورند.
آيه ديگر هست براي کساني که در غذا مراعات نمي‌کنند، مي‌فرمايد: طعام گناهکاران چيست؟ «طَعامُ الْأَثِيمِ، كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي‏ الْبُطُون‏» (دخان/44 و 45) مثل داغ سرب شده است. چون اينجا هر چيزي بود به هر صورتي بود، خورديد. اميرالمؤمنين(ع) يک جمله دارند خيلي زيباست. «من أکَلَA  ما يَشتَهي و لَبِسَ ما يَشتَهي و رَکِب ما يَشتهي» بعضي‌ها مي‌گويند: به شما چه؟ من اينطور حال مي‌کنم. بدن من است! مي‌خواهم با اين وضع ديده شوم. مي‌خواهم مشروب بخورم. گوشت خوک بخورم. به شما چه؟ «رَکب ما يَشتهي» در اين منطقه دل بعضي مي‌سوزد. اين ماشين را سوار نشو. مي‌گويد: مال خودم است! مي‌توانم سوار مي‌شوم. حضرت فرمودند: کسي که بپوشد آنچه که ميل دارد. بخورد آنچه که اشتهاء دارد. سوار شود آنچه دلش مي‌خواهد، خدا نظر لطفش را از او برمي‌دارد و نگاهش نمي‌کند. مي‌رود تا نابود شود. مگر اينکه بميرد يا دست بردارد. بعضي هستند بخاطر طعام و غذا کارهايي مي‌کنند که خيلي بد است. آيت الله بهاءالديني فرمودند: خيابان چهار مردان قم دوجوان بي ادبي بودند. روي گربه نفت ريختند آتش زدند. اين گربه مي‌رفت و اينها مي‌خنديدند. بعد ايشان مي‌گفتند: رضاشاه آمد بدون مقدمه کُلت کشيد و اين دو تا را کشت. خدا از ظالم با ظالم ديگري انتقام گرفت. اينها ثبت مي‌شود و در همين دنيا به خود ما برمي‌گردد.A A  A A A  A 
شريعتي: اگر به هر دليلي تا الآن به نکاتي که شما گفتيد توجه نکرديم، يک مقدار تلاش کنيم براي رسيدن به جايي که بايد برسيم. انشاءالله تلاش کنيم و برسيم به جايي که بايد برسيم. انشاءالله روز چهارشنبه با حضور حاج آقاي فرحزاد در خدمت شما خواهيم بود. امروز صفحه 130 قرآن کريم، آيات 19 تا 27 سوره مبارکه انعام در سمت خدا تلاوت مي‌شود.
«قُلْ‏ أَيُ‏ شَيْ‏ءٍ أَكْبَرُ شَهادَةً قُلِ اللَّهُ شَهِيدٌ بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ أَ إِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَةً أُخْرى‏ قُلْ لا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّما هُوَ إِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنِي بَرِي‏ءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ «19» الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «20» وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآياتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «21» وَ يَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعاً ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا أَيْنَ شُرَكاؤُكُمُ الَّذِينَ كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ «22» ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قالُوا وَ اللَّهِ رَبِّنا ما كُنَّا مُشْرِكِينَ «23» انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَفْتَرُونَ «24» وَ مِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَ جَعَلْنا عَلى‏ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لا يُؤْمِنُوا بِها حَتَّى إِذا جاؤُكَ يُجادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ «25» وَ هُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَ يَنْأَوْنَ عَنْهُ وَ إِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَشْعُرُونَ «26» وَ لَوْ تَرى‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ «27»
ترجمه: بگو: چه موجودى در گواهى برتر و بزرگتر است؟ بگو: خداوند ميان من و شما گواه است. و اين قرآن به من وحى شده تا با آن شما را و هر كه را كه اين پيام به او برسد هشدار دهم. آيا شما گواهى مى‏دهيد كه با خداوند، خدايان ديگرى هست؟ بگو: من گواهى نمى‏دهم. بگو: همانا او خداى يكتاست و بى ترديد من از آنچه شما شرك مى‏ورزيد، بيزارم. كسانى كه به آنان، كتاب (آسمانى) داديم (يهود و نصارى)، محمّد را همانند فرزندان خود مى‏شناسند (و بشارت‏هاى انبيا و كتب آسمانى پيشين را منطبق بر آن حضرت مى‏بينند، ولى حاضر به پذيرفتن آن نيستند) پس كسانى كه به (فطرت و رشد و سعادت آينده) خودشان زيان‏زدند، ايمان نمى‏آورند. و كيست ستمكارتر از آن كس كه به خداوند دروغ بندد، يا آيات الهى را تكذيب كند؟ همانا ستمگران رستگار نمى‏شوند. و روزى كه آنان را يكسره محشور مى‏كنيم، سپس به كسانى كه شرك ورزيدند گوييم: كجايند شريكان خدا كه شما بر ايشان گمان (خدايى) داشتيد؟ پس (از آن همه فريفتگى به بتان، در پيشگاه خدا) عذرى نيابند جز آنكه (از بتان بيزارى جسته و) بگويند: سوگند به خدا! پروردگارمان، ما هرگز مشرك نبوده‏ايم. بنگر كه چگونه عليه خود دروغ گفتند و (تمام بت‏ها و شريكان كه همواره مى‏ساختند از نزد آنان محو شد و) آنچه به دروغ و افترا به خدا نسبت مى‏دادند از دستشان رفت. بعضى از آنها كسانى هستند كه (به ظاهر) به سخن تو گوش مى‏دهند، ولى ما بر دلهايشان پرده‏هايى قرار داده‏ايم تا آن را نفهمند و در گوشهايشان (نسبت به شنيدن حقّ) سنگينى قرار داديم و آنان به قدرى لجوجند كه اگر هر آيه و معجزه‏اى را ببينند، باز هم به آن ايمان نمى‏آورند تا آنجا كه چون نزد تو آيند با تو جدال مى‏كنند و كسانى كه كافر شدند مى‏گويند: اين نيست جز افسانه‏هاى پيشينيان. و آنان، مردم را از آن (پيامبر و قرآن) باز مى‏دارند و خود نيز از آن دور و محروم مى‏شوند، (ولى بدانند كه) جز خودشان را هلاك نمى‏سازند، و (لى) نمى‏فهمند. و اگر آنان را، آن هنگام كه بر لبه‏ى آتش (دوزخ) نگه داشته شده‏اند ببينى، پس مى‏گويند: اى كاش! (بار ديگر به دنيا) بازگردانده شويم و آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤمنان (واقعى) باشيم.
شريعتي: کتاب «کامل الزيارات» نوشته «ابن قولويه قمي» کتاب بسيار ارزشمندي است در باب زيارات حضرات معصومين(ع) خاصه زيارت سيدالشهداء امام حسين(ع) هست. دوستاني که اهل مطالعه و تحقيق هستند، مي‌خواهند از ثواب و زيارتA  امام حسين(ع) مطلع شوند، حتماً اين کتاب را تهيه کنند. گزيده کامل الزيارات هم در اين ابعاد چاپ شده است. براي تهيه کتاب‌ها به 20000303 پيامک بدهيد.
حاج آقاي لقماني: يک نکته که قابل توجه است اين است که در طعام و رزق بايد منشأ و ريشه را ببينيم. خانم‌هايي که در منزل مشغول طبخ غذا هستند، گاهي مواقع هرکسي در هر صنف و کاري هست بايد نسبت به کاري که مي‌کند بازنگري داشته باشد. خداي نکرده گاهي مواقع کار مفيد ما نسبت به اين درآمد ما يک صدم است. گاهي نصف است و گاهي يک سوم و گاهي بيشتر است. وقتي منشأ‌ها را اصلاح کنيم خود اين غذا طبيعتاً طيب و طاهر خواهد بود.
خدايا به حق محمد و آل محمد آنچه گفتيم و نوشتيم به امضاي زيبا و زرين آقا امام زمان قرار بده. تمام زائران اربعين را به سلامت به آغوش خانواده‌ها برسان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»