برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 03-08-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
با سر رسيدهاي، بگو از پيکري که نيست *** از مصحف ورق ورقو، پرپري که نيست
شبها که سر به سردي اين خاک مينهم *** کو دست مهربان نوازشگري که نيست
بايد براي شستن گل زخمهاي تو *** باشد گلاب زمزمي و کوثري که نيست
قاري خسته تشت طلا و تنور نه *** شايسته بود شأن تو را منبري که نيست
آزاد شد شريعه همان عصر واقعه *** يادش بخير ساقي آب آوري که نيست
دستي کشيد عمه به اين پلکها و گفت *** حالا شدي شبيه همان مادري که نيست
ديروز عصر داخل بازار شاميان *** معلوم شد حکايت انگشتري که نيست
حتي صبور غافل بي صبر ميشود *** با خاطرات خسته ترين دختري که نيست
شريعتي: سلام ميکنم به همه دوستان خوبم، خانمها و آقايان، عزاداريهاي شما قبول باشد. اين شبها و اين روزهاي ما منور و مزين به نام حضرت رقيه(س) است، انشاءالله همه ما مشمول شفاعت و دستگيري حضرت سيدالشهداء(ع) و خاندان گرانقدرشان باشيم. حاج آقاي لقماني سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم. بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. سالروز شهادت دردانهي دلرباي سيدالشهداء را تسليت ميگويم.
شريعتي: يک سلام ويژه و مخصوص به همه شنوندههاي راديو قرآن ميگوييم، هموطنان خوب خارج از کشور که از طريق اينترنت برنامههاي ما را ميبينند. بحث ما با حاج آقاي لقماني در اين هفتهها بحث اين بود که در مسير زندگي آسان و آرام گام برداريم و پيش برويم و جلو برويم و به راهکارهاي بهتر زيستن آشنا شويم. ما خدمت شما هستيم و مشتاقانه بحث امروز شما را ميشنويم.
حاج آقاي لقماني:
آسان گذرانيد جهان گذران را *** زيرا که خردمند جهان خواند جهان را
ميدان جهان جمله فراز است و نشيب است *** اي مرکب تو حفظ نگهدار عنان را
آرام آرام داريم وارد اصل روايت ميشويم. مقدمات را گفتيم. گام نخست ورود به عرصهي زندگي آرام و آسان بينش و شناخت نسبت به کل عالم هستي است. اگر انسان يک مقدار پشت پردهها را دقت کند، آرامش آن صد چندان ميشود. يک جمله زيبايي هست که کساني که زندگي را عاقلانه مينگرند، به تمام حوادث به صورت فکاهي و خنده دار نگاه ميکنند. کساني که احساسي، سطحي، هيجاني، زودگذر، عوامانه نگاه ميکنند، حوادث زندگي برايشان تراژدي و غم بار است. مرتب غصه ميخورند. اين تکيه کلام بعضيها را ديديد، شد شد، نشد نشد! راحت هستند. اين نشد بهترش ميشود.
خواستگاري براي دختر يکي از آدمهاي محترم آمد. قرار گذاشته بودند ساعت پنج براي خريد بروند، ساعت چهار زنگ زدند، استخاره کردند بد آمد. بهانه! دختر خيلي به هم ريخت و حق داشت. پدر گفت: ناراحت نباش، اين نشد بهترش ميشود. همانطور هم شد. «تفاءلوا بالخير تجدوه» (ميزان الحكمه/3/2353) تفأل به خير بزنيد، پيدا ميکنيد. زندگي به خودي خود سختيهاي خاص خودش را دارد چون عالم ماده و طبيعت است. اصطکاک پيدا ميشود. يکوقت عالم معنويت است، نورانيت است مثل آخرت، در همين دنيا انسان ميتواند بهشت زودرس براي خودش مهيا کند. زندگي معنوي! ما الآن در اين سالن هستيم، چراغها روشن است. چه دو نفر اينجا باشيم، چه بيست نفر همه از اين چراغها استفاده ميکنيم. اصطکاکي نيست. نور هم در ذات خودش روشن است، ديگران را هم روشني ميبخشد. مشکلي نيست! مشکل در مسائل مادي است که ما ده نفر اينجا باشيم،پنج قرص نان باشد. اينجا بايد چه کار کنيم؟يکي از اين سه کار را انتخاب کنيم. يا انصاف، هرکسي سهم خودش را بردارد. يا ايثار، من کمتر بخورم، شما به ديگري بدهي. يا اگر چهار قرص نان باشد و اهل خانه پنج نفر باشند، کسي که ميگويد: ميل ندارم، مادر است. سلطان ايثار، قهرمان ايثار! سوم اينکه نه انصاف، نه ايثار، حرص و آز، من سهم شما را بردارم. اين جهان خواري و استکبار و امپرياليسم است. حق کشي و مظلوم کشي است. در عالم ماده اين است، چه بخواهيم، چه نخواهيم، اين اصطکاک هست. لذا شما کمتر برادري را ديديد، پدر و فرزندي را ديديد، داماد و پدر خانمي را ديديد که شريک شوند و بعد با مشکل مواجه نشوند. مرتب درگيري است چون هرکسي سهم بيشتري ميخواهد، ولي گاهي به سهم خودش راضي باشد مشکلي نيست.
اميرالمؤمنين يک جمله دارند، جان مطلب است. يعني نورافکن است، چراغي براي شصت سال زندگي ما هست. ديديد بعضي ميگويند: من ماشين بخرم، راحت ميشوم! من مدرک بگيرم و فارغ التحصيل شوم ديگر تمام است. هرچه جلو ميآييم بدتر ميشود. گرفتاري ما بيشتر ميشود. ماشين که ميخريم اعصاب خوردي ما بيشتر ميشود. چون در دنيايي که با بلا پيچيده شده است، ميخواهيم راحت باشيم امکان ندارد. حضرت ميفرمايد: «دَارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ» (نهج البلاغه، خطبه 226) دنيا خانهاي است که به بلا پيچيده شده است. مثال بزنم پيچيده شدن يعني چه؟ ما ميتوانيم تَري را از آب بگيريم؟ نه. شوري را از نمک بگيريم؟ نه، چربي را از روغن بگيريم؟ نه. اگر گرفتيم ديگر روغن نيست. ديگر نمک نيست. آب نيست. دنيا همين است. اگر ما سر قله برويم نگاه ما به زندگي اين باشد، چقدر راحت ميشويم. دنيا خانهاي است که با بلا، درد، رنج، گرفتاري، عجين شده است.
کجاييد اي شهيدان خدايي *** بلاجويان دشت کربلايي
دنبال بلا است. بعضي ميخواهند فرار کنند. راحت باشند. ميگويد: ما اُپن هستيم. ما بايد خوش باشيم. هرچه جلو ميرود خوش نيست. چون با مشکل مواجه ميشود. اينجا بايد چه کار کنيم؟ شناختي که ما به زندگي داشته باشيم زندگي ما آرام ميشود. لذا حضرت ميفرمايد: زندگي خودش به خودي خود مشکلاتي دارد، شما ديگر براي خودتان مشکلات ايجاد نکنيد. وقتي که من و شما اين نگاه را نداشته باشيم، افسرده ميشويم. دل مرده ميشويم. آدم کم ميآورد. الآن در جهان سيصد ميليون نفر افسرده هست. 260 ميليون نفر مضطرب هستند. ما سه حالت در زندگي ميتوانيم داشته باشيم. الآن زندگي، در گذشته سير کنيم افسرده ميشويم. کاش آن روز اين کار را نکرده بودم. کاش اين چيز را خريده بودم. کاش! اين افسرده ميشود.
در الآن در آينده زندگي کنيم، آيندهام چه ميشود؟ زندگيام چه ميشود؟ بچهها چه ميشوند؟ خانوادهام چه ميشود؟ اگر الآن در الآن زندگي کنيم، نشاط داريم. شادابي داريم. زيبايي يک بادکنک اين است که در بالا يک نخي به آن آويزان است و ميداند هر آن ممکن است منفجر شود و بترکد ولي باز هم ميرقصد. باز هم شاد است. تکان ميخورد و باز هم بالا ميرود. لذا پيامبر اسلام(ص) فرمودند: شما بزرگها مثل بچهها زندگي کنيد. ما پنج گروه سني داريم. کودک، نوجوان، جوان، ميانسال و کهنسال! از اين پنج گروه که ميگوييم هشتاد درصد اکثريت قريب به اتفاق از اين پنج گروه فقط يک گروه در الآن زندگي ميکنند. بچهها! بچهها وقتي ميخندند ديپلماسي نميخندند. وقتي گريه ميکنند واقعاً گريه ميکنند و صادقانه است. گاهي ما هم چون مدير عامل يک چيزي گفته، خيلي بي مزه چنان ميخندند ميگويد: تا حالا نشنيده بودم، خيلي زيبا بود. او هم ميفهمد من دارم دروغ ميگويم! بچهها در آن زندگي ميکنند. لذا پيامبر فرمود: مثل بچهها زندگي کنيد. بچهها چند ويژگي دارند. 1- «يَبکُون» بچهها راحت گريه ميکنند. شما هم گريه کنيد. مرد و زن هم ندارد. نه براي مسائل دنيايي گريه کنيم. براي خودتان، براي آينده، براي وضعيتي که هست. گاهي مواقع يک قطره اشک چقدر به انسان راحتي ميدهد.
مادر شهيدي گفت: من هروقت دلم براي عزيز دلم تنگ ميشود، براي علي اکبر امام حسين گريه ميکنم، سبک ميشوم. بعضيها يک مسئوليتي دارند. تا ميخواهد گريه کند يک دستمال کاغذي برميدارد و اينجا ميگذارد. راحت گريه کن. 2- «يَتَمَرغون بالتراب» خودشان را راحت در خاک قرار ميدهند. ابزار سلاح بچهها روي زمين افتادن است، تا چيزي ميخواهند روي زمين ميافتند. مقابل خداوند صورت و سينه و پيشاني را روي خاک قرار بدهيد. 3- بچهها اهل آينده نگري، ذخيره، توشه و حرص نيستند. مادر ميرود براي فرزند يک بسته بيسکوييت ميخرد. قول ميدهد روزي يک عدد بخورد. فردا ميگويد: مامان همه را خوردم. به فکر اينکه بابا قسط دارد و بدهي و اجاره خانه دارد، نيست. همين الآن را ميبيند. ولي گاهي حرص و آز نميگذارد آدم لذت از آن زندگي ببرد. جمله بعد اينکه پيامبر فرمود: بچهها اهل کينه ورزي نيستند. با دوستش دعوا ميکند، دو دقيقه بعد آشتي ميکند. حالا پدر و مادر دو سال است با هم سر دعواي بچهها درگير هستند. نکته پاياني اينکه پيامبر فرمودند: بچهها دلبستگي به دنيا ندارند. با دست خودشان ميسازند و با دست خودشان خراب ميکنند. شما مثل بچهها باشيد. زهد به نداشتن نيست. من ندارم الحمدلله! داشته باش ولي دل نبند. اسير نشو و رها باش!
از کجا بفهميم زاهد هستيم، صبح که از خواب بيدار شديم، بيشتر اميد ما به دارايي و موجودي و املاک است يا به خداوند؟ اين نشانهاش است. به چه چيزي توکل داريم؟ به چه آيندهاي مطمئن هستيم؟ پيامبرر فرمود: گاهي بچهها با آب و خاک خوب که ساختند بلند ميشوند با پا دوباره خراب ميکنند و بعد هم خودشان را تکان ميدهند.
يکبار پيامبر از کوچه رد ميشدند، به مسجد ميرفتند. همين صحنه براي بچهها اتفاق افتاد و پيامبر ديدند. شروع به گريه کردند. فرمودند: گاهي اَجل به ما بزرگترها مهلت نميدهد لباسمان را تکان بدهيم. اين بچهها لباسشان را تکان دادند و رفتند. گاهي ما سرگرم دنيا هستيم. اسير هستيم، امير نيستيم. يک روز پيامبر به طرف مسجد ميرفتند، بچهها بازي ميکردند، يار کم داشتند. اولين شخصيت جهان اسلام و شخصيت اول هستي، يا رسول الله ما يک يار کم داريم. در اين تيم ميايستيد يا اين تيم؟ چقدر صميمانه و ساده، پيامبر ديدند الآن نماز شروع ميشود و مردم هم منتظر هستند. اين چيزي که الآن روانشناسان به آن رسيدند، آن وقت ايشان انجام دادند. به بچه نگوييد: بده، بيا بگير! راحت ميشود. بگويي: بده نميدهد. مقاومت ميکند. پيامبر دست در جيبشان کردند و يک مشت گردو يا بادام درآوردند. فرمودند: مرا بيشتر دوست داريد يا گردو و بادام؟ گفتند: گردوها! بچهها گرفتند و از بازي هم منصرف شدند. نشستند به شکستن و خوردن. بعد پيامبر يک نگاهي کردند و فرمودند: امان از دنيا! برادرم يوسف را با يک کلاف نخ آمدند بخرند. اين بچهها به کمتر از آن کلاف و به يک مشت گردو فروختند. ذات دنيا! دنيايي که اين چنين است، چرا ما دل ببنديم. آرام و آسان!
اگر ميخواهيد عمر طولاني داشته باشيد، آهسته زندگي کنيد. يعني لازم نيست در بوق و کرنا باشيد. اميرالمؤمنين فرمود: بپوشان رفت و آمدت را، به يک بازاري تلفن زدي، به يک آدم متفکري که شايسته هست و وارسته هست، حاجي کجا هستند؟ بيرون شهر هستند. حالا هشت سال در هواپيما رفته و برگردد، ولي ميگويد: بيرون شهر هستند. رفت و آمدهاي شما، در چشم نباش. داراييات را زياد پشت ويترين قرار نده. يک مجلس جشن زياد شلوغ نکن. زمين ميخوري! باورهايت را! رفت و آمدت را بپوشان. دارايي و باورهايت را بپوشان و آهسته و آرام زندگي کن. اگر ميخواهيد عمر طولاني داشته باشيد از مديرکلي دنيا استعفا بدهيد. بعضيها صبح تا شب حرص ميخورند. زجر ميکشد. بعضي نه! راحت و ساده زندگي ميکنند.
گفت: يک مدتي بود من خيلي دلهره داشتم. رفتم نزد يکي از اساتيد و گفتم: وضعيت من اينطور است. اين را به عزيزاني ميگويم که گاهي دلهره و دلشوره دارند و از آينده ميترسند. يک کليد طلايي براي زندگي ما هست. گفت: نگران هستم که بيست سال ديگر من چه ميشود؟ استاد گفت: باور داريد مرا؟ گفت: بله. گفتند: هروقت اين شيطان سراغ شما آمد، بگو: «وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبادِ» (غافر/44) همه کارها را به خدا سپردم.
ما دو نوع ميتوانيم اطمينان آسماني پيدا کنيم، رحماني، الهي. 1- با توکل 2- با تفويض. توکل چيست؟ من چهل درصد، پنجاه درصد کارهاي اين پرونده قضايي را انجام دادم. باقياش ديگر فني است و کار من نيست. ميروم وکيل ميگيرم. آقاي وکيل من اين کارها را کردم، باقي کارها را شما زحمت بکشيد. ديگر تخصصي است. اين توکل است. به پنجاه درصدي که خودم انجام دادم، چشم دارم. اين توکل است. صبح کنکور، مادر ميآيد از زير قرآن رد ميکند. مادر بگو: توکلتُ علي الله! برو به سلامت! پشت جلسه کنکور پدر و مادر نشستند و با تسبيح ذکر ميگويند. اين توکل است. تفويض چيست؟ خدايا من ميفهمم. من ميدانم و علم دارم. همه چيز را به تو واگذار کردم. خدايي که 1- عالم است، 2- قادر است. 3- مصلحت اگر بداند انجام ميدهد. اين نگاه را انسان پيدا کند، راحت ميشود.
سرمايهداري و کارخانه داري نزد کشيش، پدر روحاني رفت. من همه چيز دارم. هر آنچه شما تصور کني، دارم. اما در زندگي آرامش ندارم. لذت نميبرم. در روايت داريم رزق هني! گوارا! بسياري از افراد ثروتمند هستند، ظهر يک کارگري را وسط يک ميدان شهر ميبيند که نان و پنير و انگور ميخورد. بعد هم سرش را روي زيلو ميگذارد و استراحت ميکند. حسرت او را ميخورد. ببين چقدر راحت خوابيد! آنوقت ما بايد با قرص بخوابيم. پدر روحاني، من لذت نميبرم از زندگي! پدر گفت: من يک راه به شما ميگويم. عزيزم همه چيز را سبز کن. گفت: چشم! رفت و تمام روپوش خدمتکاران را سبز کرد. پردهها را سبز کرد و ديوارها را سبز کرد. بعد از دو هفته نزد پدر روحاني براي تشکر آمد. گفت: اين راه حل شما خيلي هزينه بر بود. گفت: نيازي نبود. شيشههاي عينکت را سبز ميکردي! نگاهت را عوض کن. وقتي نگاه ما به زندگي و عالم هستي عوض شد، آرامش پيدا ميکنيم.
چند جلسه قبل گفتم: وقتي پردهها کنار ميرود، همه افراد ميگويند: حالا که ما اين طرف آمديم، پردهها کنار رفته و فهميديم زندگي اينقدر هم نياز به تشريفات و تجملات نداشت و بايد به خودمان ميرسيديم. تعريف ما را بکنند و بگويند: به به! چه مهماني با شکوهي بود. خودمان را براي مهماني کشتيم! تکلفها و زياده خواهيها و پيچيدگيها! گفت: هر روز را همان روز زندگي کن تا عمرت طولاني باشد. آنوقت تمام عمر زندگي خواهي کرد. بعضيها مردگي دارند. بعضي زنده هستند، زندگي نميکنند. تعداد کمي زندگي ميکنند. يعني به زندگي روزهايشان اضافه ميکنند. نه به روزهاي زندگي! لحظه لحظهها را قدر ميدانند. بينندگان عزيز برايشان خداي نکرده پيش آمده که يک هفته اضطراب دارند. خوابشان نميبرد، يک مشکل و گرفتاري دارند. تا آن مشکل حل ميشود، شب بخوابند و صبح بيدار شوند، ميگويند: چه خواب خوبي کرديم! هر لحظه انسان ميتواند همين را بگويد، به شرط اينکه بشناسد و آن نگاه را پيدا کند و قدر خودش را بداند. قدر جواني را بداند. لذا در روز قيامت از پنج چيز سؤال ميکنند. از عمرت، از جواني، مگر جواني بخشي از عمر نيست؟ بخاطر اهميتي که دارد جداگانه ميپرسند. جواني بهار زندگي است. از مال ميپرسند. از ولايت اهلبيت سؤال ميکنند. حتماً بايد جواب بدهيم. وقتي انسان براي سؤال آماده باشد، آماده ميشود. زندگي را تغيير ميدهد. پيامبر يک روز وارد مسجد شدند. ديدند جوانهاي مدينه يک نفر را دوره کردند که چرا ميخندند؟ پيامبر فرمودند: ما هذا؟ نفرمودند: «من هذا». قضيه چيست؟ گفتند: يا رسول الله! «هذا مجنونٌ» اين جن زده و ديوانه است. مجنون را چرا مجنون ميگويند. چون يک موجود نامرئي به نام جن دارد او را اذيت ميکند و کارهاي غير عادي انجام ميدهد. ديوانه، يعني ديو زده! پيامبر يک نگاهي کردند، چند قدم برداشتند و بعد فرمودند: «لا، بل هذا مصابٌ» اين مصيبت زده است، مريض است. ميدانيد مجنون واقعي کيست؟ ورق را برميگرداند. مجنون، ديوانه واقعي، دختر و پسر جواني است که جوانياش را در غير طاعت خداوند خرج ميکند. صبح تا شب! دور هم جک تعريف ميکنند. جايت خالي ديشب هشت کيلو تخمه خورديم. پنج ساعت، صبح تا شب خوش گذراني و ولخرجي ميکنند. اين ديوانه است! عمر را از دست ميدهد. اگر همين روايت را بگيريم تا لحظه پاياني عمر اصلاً زندگي عوض ميشود. نگاه ميکني انسان هشتصد سال عمر کرده است.
شريعتي: خيلي سال پيش روايتي از پيامبر ديدم که حضرت فرمودند: اگر آن چيزهايي که من از واقعيت و ماهيت دنيا ميدانستم، شما هم ميدانستيد. جانهاي شما احساس راحتي و آرامش ميکرد.
حاج آقاي لقماني: گاهي ما به نماز چه نگاهي ميکنيم؟ نمازِ را خوانديم راحت شديم. پيامبر به بلال فرمودند: بلال ما را راحت کن. اذان بگو! يک جمله به همه عزيزاني تقديم کنم که نماز ميخوانند يا گاهي کاهل نماز هستند. ببينند چه ثروتي را از دست ميدهيم. ابن مسعود محضر پيامبر آمد. پيامبر نماز جماعت خواندند. بعد از نماز افراد ميآمدند و سؤال ميکردند. يا رسول الله! من امروز به شما اقتدا کردم. به بسم الله نماز جماعت نرسيدم. وضعم خوب است. بروم در مسجد چند تا برده بخرم در راه خدا آزاد کنم؟ پيامبر فرمودند: ابن مسعود! اگر بردههاي کل کرهي زمين را بخري و در راه خدا آزاد کني، ثواب از دست رفتهي بسم الله جبران نميشود. يک نماز جماعت است. يک ذکر، يک نگاه محبت آميز، يک گره گشايي است. من دوست دارم هر جلسه که خدمت شما هستم اين را بگويم. عزيزان اين را يادداشت کنند و هر روز نگاه کنند و از منزل بيرون بروند.
پيامبر با يکي از اصحاب از قبرستان رد ميشدند. يک بنده خدايي از دنيا رفته بود. خانمش غش کرد. برادرش از حال رفت. هرکس ميگفت: نميگذارم دفنش کنيد! پيامبر يک نگاهي کردند و به کسي که همراهشان بودند، فرمودند: «الرَّكْعَتَانِ مُخَففتان أَحَبُ إِلَيَ مِنَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا» دو رکعت نماز کوچک، بدون مستحب، انسان سريع بخواند! اذان و اقامه و مستحبات نه! کوچولو، کوچولو، «مُخَفّفتان» براي کسي که از دنيا رفته است، محبوبتر است از دنيا و آنچه در دنيا هست. اين غش کردن به درد او نميخورد. قبلاً چه کار کرده است؟
گاهي مواقع ديديد که سر چه چيزي دعوا ميکنيم؟ سر چه چيزهايي وقت و عمرمان را هدر ميدهيم؟ زار زار گريه ميکند چا رينگ ماشين من اسپرت است؟ در سرش ميزند که چرا پردهها با مبلها ست نيست؟ من بدبخت هستم. يکي از دوستان روحاني ميگفتند: من مسجد مقدس جمکران مشرف شدم. شب چهارشنبه بود. از مسجد بيرون آمدم ديدم خانمي مرا شناخت. حاج آقا! من يک مشکلي دارم. تقاضا ميکنم تو را به حق محمد و آل محمد دعا کنيد. گفتم: چشم! آمدم. دوباره ديدم آمد و گفت: حاج آقا يادتان نرود. من گرفتار هستم. بيچاره هستم. دوباره اصرار کرد. کنجکاو شدم. فکر کردم شوهرش زندان است و دو تا بچه معتاد دارد... کوله باري از مشکلات دارد که اينقدر اصرار ميکند. گفتم: مشکل شما چيست؟ گفت: پارسال شوهرخواهر من براي خواهرم، سالگرد تولدش يک ماشين صفر خريده است. من چهل شب چهارشنبه است جمکران ميآيم که خدا به دل شوهرم بياندازد او هم براي من يک ماشين بخرد! دنيا پر از کودکان کهنسال است.
مسجدي که يک رکعت نماز معادل با صد هزار رکعت نماز است. مسجد الحرام! فرمود: نمک آشتان را هم از ما بخواهيد. ولي در اين مسجد چهل شب چهارشنبه با اين زحمت آمدي و چه ميخواهي؟ بگو: خدايا گره از مشکلات همه باز کن و دل همه را شاد کن. اين نصيب خودت هم ميشود. بعضي هستند مثل کودکان کنار دريا هستند، به سنگ ريزهها حواسشان پرت ميشود. در حالي که در مقابل سنگهاي قيمتي در اعماق دريا هستند.
ما چو طفلان تن به شغل خاکبازي دادهايم *** ور نه گويا آسمانها در خم چوگان ماست
نه دنيا را شناختيم و نه خودمان را. مقابل اين نگاه چيست؟ طمع، حرص و آز، زياده خواهي، هرچه انسان ميدود سير نميشود. خدا نکند انسان اسير طمع شود. به هيچ وجه آسايش و آرامش پيدا نميکند. کسي که قانع باشد و به آنچه خدا به او داده بسنده کند، اميرالمؤمنين فرمود: پادشاهي ميکند. الآن چند درصد از بينندگان عزيز ما پادشاه زندگي هستند؟ پادشاهي! روايت داريم انسان قانع اگر گفت: من مالک دنيا و آخرت هستم، قبول کنيد. به آنچه داري قانع باش، ولي به آنچه هستي قانع نباش. از خداوند بيشتر بخواه. در مسائل معنوي و علمي، اما به آنچه داري قانع باش. وقتي اين نگاه را پيدا کردي عينک سبز ميشود. آرام، دلنشين، يک زندگي سراسر راحت و روان خواهيم داشت انشاءالله.
شريعتي: انشاءالله همه زندگيها سرشار از آرامش و آسايش باشد و همه مشکلات و گرفتاريها با دستان سه ساله سيد الشهداء(ع) باز شود. اين هفته قرار هست از مقام علمي آيت الله سيد محمد کاظم قزويني تجليل کنيم که خدمات بسيار ارزندهاي را به معارف اهلبيت (ع) داشتند. از تأليفات و شخصيت ايشان گفتيم. کتابي ايشان دارند «فاطمه الزهرا من المهد الي اللحد» فاطمه زهرا از ولادت تا شهادت! بسيار کتاب خوب و دسته بندي شدهاي است. کتابهايي در تاريخ و فضيلت اهلبيت نبي مکرم اسلام دارند. انشاءالله با اهلبيت محشور باشند. امروز صفحه 118 قرآن کريم، آيات 58 تا 64 سوره مبارکه مائده در سمت خدا تلاوت ميشود.
«وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ «58» قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ هَلْ تَنْقِمُونَ مِنَّا إِلَّا أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلُ وَ أَنَّ أَكْثَرَكُمْ فاسِقُونَ «59» قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ «60» وَ إِذا جاؤُكُمْ قالُوا آمَنَّا وَ قَدْ دَخَلُوا بِالْكُفْرِ وَ هُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما كانُوا يَكْتُمُونَ «61» وَ تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ «62» لَوْ لا يَنْهاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ عَنْ قَوْلِهِمُ الْإِثْمَ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَصْنَعُونَ «63» وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ وَ لَيَزِيدَنَّ كَثِيراً مِنْهُمْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْياناً وَ كُفْراً وَ أَلْقَيْنا بَيْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَساداً وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ «64»
ترجمه: و هرگاه كه شما (به وسيلهى اذان، مردم را) به نماز فرامىخوانيد آن را به مسخره و بازى مىگيرند. اين به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمىانديشند. بگو: اى اهل كتاب! آيا جز اين بر ما خورده و عيب مىگيريد كه به خداوند و به آنچه بر ما نازل شده و بهآنچه از پيش (بر پيامبران گذشته) نازل گرديده، ايمان آوردهايم؟ همانا بيشتر شما از مرز حقّ بيرون رفته و فاسقيد. بگو: آيا شما را به بدتر از (صاحبان) اين كيفر در پيشگاه خدا خبر دهم؟ كسانى كه خداوند آنها را لعن و بر آنها غضب كرده و افرادى از آنان را به شكل بوزينهها و خوكها درآورده و طاغوت را پرستيدند (و اطاعت كردند)، جايگاه آنان نزد خداوندبدتراست و از راه راست گمراهترند. و هرگاه (منافقان يا بعضى از اهل كتاب) نزد شما آيند، مىگويند: ايمان آورديم، در حالى كه آنان با كفر بر شما وارد مىشوند و با همان كفر بيرون روند و خداوند به آنچه كتمان مىكردند آگاهتر است. و بسيارى از آنان (مدعيان ايمان) را مىبينى كه در گناه و ظلم و حرامخوارى شتاب مىكنند. بهراستى چه زشت است آنچه انجام مىدهند. چرا علماى نصارا و يهود آنان را از سخنان گناه آلود وخوردن مال حرام بازنمىدارند؟ چه بد است آنچه انجام مىدهند. و يهود گفتند: دست خدا بسته است. دستهايشان بسته باد و به سزاى اين گفتار، از لطف خدا دور شوند. بلكه دو دست (قدرت) خدا گشوده است، هرگونه بخواهد انفاق مىكند و البتّه آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده، كفر و طغيان بسيارى از آنان را مىافزايد و ما تا روز قيامت دشمنى و كينه در ميانشان افكنديم. هر بار كه براى جنگ، آتش افروزى كردند، خداوند آن را خاموش ساخت. آنان همواره در زمين، به فساد و تبهكارى مىكوشند، و خداوند مفسدان را دوست نمىدارد.
شريعتي: از همينجا به امام رئوف، امام رضا(ع) سلام ميکنيم. انشاءالله زيارت مشهد الرضا نصيب همه دوستان خوب ما شود. آنهايي که انشاءالله امسال زائر اربعين سيدالشهداء هستند، خداي متعال پشت و پناهشان باشد. دوستاني که تمايل به شرکت در طرح زائر اوليها را دارند، ميتوانند براي ما پيامک ارسال کنند. به سايت ما مراجعه کنند، همينطور ميتوانند به صفحه پيام نماي برنامه مراجعه کنند تا در اين طرح عظيم که دل خيليها را شاد ميکند سهيم و شريک شوند.
حاج آقاي لقماني: آيه 62 سوره مبارکه مائده ميفرمايد: «وَ تَرى كَثِيراً مِنْهُمْ يُسارِعُونَ فِي الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ أَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ» بسياري از افراد را ميبينيد که بر گناه و معصيت از همديگر سرعت ميگيرند. بر عدوان، تعدي و تجاوز به روح ديگران و حرام خواري مثل ربا و رشوه و بدکاري ميکنند. دنيا را به چند چيز تشبيه کردند. مزرعه، «الدُّنْيَا مَزْرَعَهُ الْآخِرَهِ» (مجموعه ورام، ج 1، ص 183) يا از آن طرف گفتند: سوق، بازار! يکي هم ميدان مسابقه است. در ميدان مسابقه چه ميخواهيم؟ حرکت، سرعت، سبقت! حرکت «وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ» (حج/77) به دنبال کار خير باشيد و حرکت کنيد. جامد و ساکن و بي حال و بي خيال نباشيد. هرکار خيري که انجام بدهيم ده برابر حسنه دارد. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) ولي هر کار بد و گناهي يک برابر است. امام سجاد فرمود: «وَيْلٌ لِمَنْ غَلَبَتْ آحَادُهُ أَعْشَارَهُ» (معاني الاخبار، ص 248) واي بر کسي که يکيهايش بر دهتاييها بچربد. خسران را ببينيد! مجنون کسي است که صبح تا شب به بطالت بگذراند. پيامبر فرمود: دو رکعت نماز کوتاه براي شخصي که از دنيا رفته است، محبوبتر است از آنچه در دنيا است. کساني که مرتب در زندگي زمين روي زمين ميخرند، روزي ميرسد که بگويد: اي کاش براي امروزمان قطعهاي آسمان خريده بوديم!
سرعت، «وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم» (آلعمران/133) سبقت «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات» (بقره/148) هم حرکت، هم سرعت و هم سبقت! قهرمان اتومبيل راني جهان مايکل شوماخر است. با او مصاحبه کردند که چرا چند سال است شما نفر اول هستيد؟ چه شد در اين مسابقه مرتب از رقبا جلو ميزنيد؟ گفت: کار من يک رمز دارد، جايي که رقبا ترمز ميگرفتند من گاز ميدادم.
يک سفر عمره با کاروان رفتيم. يک نفر 82 سال داشت و هنوز عمره نيامده بود. يکي از دوستان ايشان را براي اعمال برد. گفتم: چه شد ظهر او را بردي؟ گفت: تا وارد مسجدالحرام شديم و نگاه به کعبه کرد، به من گفت: آقاي احمدي شصت سال دير آمدم! يک گوشه دنيا مرتب زمين روي زمين خريدم و فکر کردم اين آخر دنياست و الآن پشيمان هستم. هم فعل انجام، هم سرعت و هم سبقت! انشاءالله...
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد فعل خير را نصيب ما بگردان. سرعت در خيرات نصيب ما بگردان. سبقت در خيرات نصيب ما بگردان به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
شريعتي: دو هفته تا اربعين سيدالشهداء باقي است. انشاءالله اين زيارت نصيب همه شما شود. مهمان ويژه برنامه فرداي ما حاج آقاي ميرباقري عزيز خواهند بود و ما از شهر مقدس قم در خدمت شما هستيم.
«و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»