برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 26-07-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: (قرائت دعاي سلامت امام زمان) براي آمدنش دعا کنيم و انشاءالله چشم ما به جمال نوراني حضرت مهدي روشن شود به حق اين روزها و شبها. سلام ميکنم به همه دوستان خوبم، خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي بسيار نازنينمان. به همه دوستاني که در هرکجا صداي ما را ميشنوند و تصوير ما را ميبينند، سلام ويژه ميکنيم. اآقاي دکتر لقماني سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم. بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم لحظه لحظههايشان سرشار از شادي و سلامتي و نشاط باشد.
شريعتي: انشاءالله پاييزتان سرشار از بهار باشد و دل و جانتان با طراوت و خرم باشد. در مورد راه و رسم زندگي آسان و آرام صحبت ميکنيم و نکات لطيف ايشان را ميشنويم.
حاج آقاي لقماني:
اي بار خدا به حق هستي، شش چيز مرا مدد فرستي
ايمان و امان و تندرستي، فتح و فرج و فراخ دستي
از نعمتهاي الهي اين شش چيز است که براي ما بسيار ارزشمند است. صحبت ما در مورد هنر خوب زيستن بود. فراز دوم صحبتمان را آغاز کرديم. چگونه به اين هنر دست يابيم؟ ابزار رسيدن به اين چيست؟ مواردي را اشاره کرديم در مورد سهل و آسان زندگي کردن که آموزههاي ديني براي ما يک زندگي آسان ميخواهند و ما گاهي خودمان سخت ميکنيم. الآن راهکاري که براي رسيدن به اين زندگي هست را بيان ميکنيم. نقشه راه رسيدن به يک زندگي آرام و آسان چيست؟
اولين راهي که در آيات قرآن اشاره شده ايمان و عمل صالح است. انسان وصل به آسمان شود کارهاي زمينياش حل ميشود. بنده اعتقاد دارم عزيزاني که الآن بيننده سمت خدا هستند، اول خدا به سمت آنها آمده است و بعد اينها به سمت خدا آمدند. به دل ميافتد و شما انجام ميدهيد. قرآن ميفرمايد: «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» (کهف/88) دو قدم بردارد کسي که ايمان و عمل صالح دارد،عمل صالح هر عملي که حرام و ممنوع نباشد عمل صالح است. گاهي کنار دريا عمل صالح است به چه نيت؟ رفع خستگي، تجديد قوا، گاهي سر سفره بهترين غذاها است و عمل صالح است. نتيجه چيست؟ قرآن ميفرمايد: «فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى» در آخرت پاداش نيکوتر ميدهيم «وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا يُسْراً» (کهف/88) ما دستور آساني به او خواهيم داد. همه چيز آسان باشد و تلخ نباشد. «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (فتح/4) تمام ذرات هستي سپاهيان خدا هستند، لشگريان خدا هستند. به تعبير بعضي علما که چقدر زيبا آيه 88 سوره کهف را بيان کردند. نتيجه عمل کردن به حرف خدا اين است که خداوند دستور ميدهد، زندگياش تلاطم پيدا نکند. دزدي، تجاوز، قتل، چون گوش به حرف ما ميدهد.
قومي به جد و جهد گرفتند زلف يار *** قومي دگر حواله به تقدير ميکنند
کم ميبرد ولي زياد گيرش ميآيد. يک عده خيلي درگير هستند. صبح تا ظهر کجا، دو بعد از ظهر به بعد کجا، هي ميدود ولي چيزي گيرش نميآيد. يک جملهاي اميرالمؤمنين(ع) دارد که اين جمله ميتواند هفتاد سال ما را اداره کند. کسي که بين خود و خدا را اصلاح کند، خدا بين او و مردم را اصلاح ميکند. «وَ مَنْ أَصْلَحَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ أَصْلَحَ اللَّهُ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ» (من لايحضره الفقيه، ج 4، ص 396) شما نماز اول وقت بخوان، در معامله دروغ نگو. در رفت و آمد چشمت را پاک کن. در ازدواج مراقب باش، ببين اينها با زندگي تو چه ميکنند. من دلم ميخواهد اين داستان را بگويم و گاهي به اندازه سه جلد کتاب، اين داستان اثر دارد.
مرحوم هاشمي نژاد در خيابان لالهزار تهران امام جماعت بودند. گفتند: من ديدم يکي از کاسبان بازار هر روز قبل از اينکه من روحاني در سجاده بيايم، ايشان مشغول نماز بودند و قرآن ميخواندند و نافله ميخواندند. يک روز گفتم: حاجي! چه شده که شما اينقدر به نماز دل ميدهي؟ گاهي انسان ميگويد: نمازه را بخوانيم راحت شويم! گاهي نه دل ميدهيم و عشق داريم. گفت: قضيه دارد! قضيه براي دهه پنجاه است. سي سال قبل، من سربازيام تمام شد و به مشهد رفتم. به زيارت علي بن موسي الرضا(ع) رفتم. از حرم بيرون آمدم يک جرقهاي به ذهن من خورد. از يک نفر پرسيدم: اينجا روحاني کاردرست چه کسي هست؟ آ شيخ حسنعلي نخودکي اصفهاني، خدمت ايشان رفتم. گفتم: حاج آقا من از تهران آمدم و تازه سربازيام تمام شده و سه حاجت دارم. اول زندگي من زندگي پرباري از نظر اقتصادي باشد. از مؤمناني نباشم که بخواهم هزار تومان خرج کنم، قبلش دو رکعت نماز وحشت بخوانم. راحت بدهم. دوم اينکه ميخواهم در جواني به حج بروم. سوم اينکه يک همسري ميخواهم که مادر باشد و عروسک نباشد. نسل، عاقبت و ابديت! نگاه يک مؤمن واقعي اين است. هرکدام را که گفتند، آ شيخ حسنعلي ميگفتند: نماز اول وقت! براي کسب و کار، براي حج، براي همسر نماز اول وقت بخوان. گفتم: اينها همه يک کليد شد. ايشان فرمود: بله ولي شاه کليد است! از همان روز شروع کردم به خواندن نماز اول وقت، دلم ميخواهد زندگي مرا ببينيد. اولين گام براي زندگي آرام، ايمان و عمل صالح است.
دوم تقوا و پاکدامني است. جنس اين هم نور است. جنس آرامش هم نور است. شورش، پلشتي، در هم ريختگي جنسش تاريکي است. در تهران چند وقت قبل، يک آقايي، خواهر و پدرش را در چند لحظه کشت. قرآن ميفرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْراً» (طلاق/4) هرکس تقواي الهي پيشه کند خداوند کار را آسان ميکند. به بن بست نميخورد. سالها گمان ميکردم چون گرفتاريم به خدا نميرسيم، اکنون فهميدم گرفتاريم چون به خدا نميرسيم. گاهي از نماز کم ميگذاريم، از قرآن کم ميگذاريم، کار دارم. انگار نماز و قرائت قرآن براي افراد بيکار است. بهترين کار اين است. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) ميخواهي گرههايت باز شود، تقوا، چشمت را پاک کن. زبانت را پاک کن. نيش زدن گره ايجاد ميکند.
ذره ذره کاندرين ارض و سماست *** جنس خود را هر يکي چون کهرباست
موريان مر موريان را طالبند *** حوريان مر حوريان را جاذبند
اگر ميخواهي گرههايت باز شود، گره باز کن. «ارْحَمْ تُرْحَم»، «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُم» (اسراء/7) خوبي بکنيد به خودتان خوبي کرديد. «وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/3) همه بينندگان تجربه کردند. گاهي از راه بي گمان يک نفر ميآيد، فلان چيز را ميخواهي؟ بله. ميگويد: اگر من20 سال پيش خانه نخريده بودم، الآن نميتوانستم بخرم. اگر ماشين نخريده بودم، اگر فلان چيز را نخريده بودم. «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» دلها به دست مقلب القلوب است. «ازمّة الأمور کلّا بيده» تمام کارها به دست اوست. تو بندگي کن!
شبي با خدا گفتگو کردم، گفتم: خدايا بيا عالم را قسمت کنيم. خدا رو به من کرد و لبخندي زد و بنده هم به او گفتم: درياها براي من و امواج براي تو. آسمان براي من و ابرها براي تو، يک لحظه آمدم سومي را بگويم. خدا گفت: تو بندگي مرا بکن، زمين و آسمان براي تو! «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ» کسي که تقوا داشته باشد، ما گناهان گذشته او را ميبخشيم. اجرش هم ميدهيم. کارش را آسان ميکنيم. راه دوم رسيدن به زندگي آرام و آسان! سوم دعاست. مغز عبادت است. چقدر ديديم کساني که اهل دعا هستند، همين که صبح بلند ميشود يک دعا ميخواند و به همه فوت ميکند. من صف اول پشت صف مقام معظم رهبري نماز خواندم و بعد ديدم که ايشان مثل افراد سنتي مساجد، اين طرف را روي مُهر، اين طرف را روي مُهر، اگر آدم اين کار را نکند نميتواند اين مسئوليت بزرگ را انجام بدهد. هرچه انسان در خانهي خدا خاضع تر و خاشع تر باشد، پرواز ميکند.
خدا شهيد دکتر چمران را رحمت کند. از خدا پروا کنيد تا پروا کنيم.
گل از گل، شبنم از شبنم نرويد *** اگر عطر ولايت را نبويد
پر از عطر دعا آيينههامان *** مفاتيح الجنان شد سينههامان
بعضيها سينهشان مفاتيح الجنان است. دعا چيست؟ «رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي» (طه/34) اينقدر من از اين دعا الهام گرفتم و انرژي و نور گرفتم، ديديد بعضيها سخت حرف ميزنند. پشت سر هم گرفتاري دارند، ميگويند: اين دعا را بخوان. بدهکاري دارند، گره دارند. «وَ يَسِّرْ لِي أَمْرِي» کار را براي من آسان کن. گاهي انسان نميتواند، دعا خيلي تأثير دارد. يک دعا هست، دعاي 27 ماه رمضان است. «اَللّهُمَّ ارْزُقْني فيهِ فَضْلَ لَيْلَةِ الْقَدْرِ» شب 27 ماه مبارک همسنگ شب قدر است. «وَصَيِّرْ أُمُوري فيهِ مِنَ الْعُسْرِ إِلَى الْيُسْرِ» دعا فوق العاده است. کساني که اهل دعا نيستند خيلي محروم هستند.
من در مسجدالحرام بودم. غير از ماه مبارک رمضان يک پاکستاني به من گفت: مفاتيح داريد. گفتم: نه! حساس شدم. گفتم: براي چه ميخواهيد؟ گفت: دعاي ابوحمزه امام سجاد! گفتم: ماه مبارک نيست. گفت: من با اين دعا انس دارم. به قدري دعاي خوبي است. روانشناسها و جامعه شناسها سه جلد کتاب مينويسند، «علل ناکامي جوامع» امام سجاد در دو جمله فرمود: خدايا، «اللَّهُمَّ إِنِّى أعُوذُ بِكَ مِنَ الكَسَلِ وَ الفَشَلِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزنِ وَ الجُبْنِ وَ البُخْلِ وَ الغَفلَةِ و القَسوَةِ و الذِّلَّةِ وَ المَسكَنَةِ وَ الفَقرِ وَ الفَاقَةِ وَ كُلِّ بَلِيَّةٍ وَ الفَوَاحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ» دوازده عامل را بيان ميکند. من دوست دارم عزيزان به خصوص جوانان اين دعا را بخوانند و بهره ببرند.
انسان هرچه بزرگتر شود آرام ميشود. بزرگترين اقيانوس آرام است. اگر انسان قطره باشد زود عوض ميشود، وصل به اقيانوس که شد آرام ميشود. يک محققي ميگويد: عربستان رفتم. در بيابانهاي عربستان ديدم طوفان مهيبي آمد، بعضي از دامهاي افراد از بين رفت. آمدم با او صحبت کردم ديدم خيلي عادي است. گفت: مقدر بود! ضرر تلخ است و نبايد بشود ولي وقتي اعتقاد راسخ داشته باشي، مهم نيست. بعضي هستند يک خط روي ماشينشان ميافتد ميخواهد خودش را بکشد. يک استکان در خانه بکشند، ميگويد: خاک بر سرم ديگر ست نيست! «ُثمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَه» (عبس/20) خدا راه را براي ما آسان قرار داده و ما سخت ميکنيم. بت پرستها بت را با دست خودشان ميتراشند و پاي آن گريه ميکنند. ما همينطور هستيم. يک سلسله از آداب و رسوم را فکر ميکنيم وحي منزل است که اگر وحي بود اينقدر راسخ نبوديم. «وَ نُيَسِّرُكَ لِلْيُسْرى» (اعلي/8) ما راه را براي شما آسان قرار داديم. اينجا قله بحث است. ما گاهي با يک سلسله کارهاي سخت براي خودمان ميکنيم. 1- چه چيزهايي زندگي را براي انسان سخت ميکند؟ وسواس، وسواس فکري، وسواس فعلي، يک نوع اختلال روحي و رواني، سخت! يکي از راهکارهاي معالجه وسواس به جهنم است. يعني چه؟ يک بنده خدايي را ديدم. ديدم دستش پوست پوست بود. فهميدم وسواس دارد. بعد که با من صميمي شد، گفت: وسواس دارم، چه کار کنم؟ گفتم: به جهنم! گفتم: حمام ميرويد؟ گفت: بله. گفتم: دو ساعت زير دوش هستيد؟گفت: بله! گفتم: ميخواهي بيرون بيايي بدنت به کاشي حمام ميخورد، دوباره برميگردي بشويي؟ گفت: بله دقيقاً! گفتم: همانجا بگو: به جهنم! اعتنا نکن! بعد ديدم ايشان گفت: اينقدر اين به جهنم به درد من خورد. دين ما دين آساني است.
يک نفر در يک کاروان يکي از روحانيون گم شد. نميتوانست حرف بزند. عمره را انجام دادند، فردا ميخواستند به عرفات بروند. خدا آيت الله صافي اصفهاني را رحمت کند. گفتند: ايشان حرف نميتواند بزند، عمره انجام داده است. ما ميخواهيم به عرفات برويم، نميتوانيم نيت چه بکنيم؟ اين دين ماست. با زبان بي زباني ايشان پرسيد: مکه آمدي چه کار کني؟ ايشان با اشاره گفت: آمدم حاجي شوم! فرمودند: همين نيت است. برويد! همين که لباس احرام بر تن کرديد، نيت است. همين که به مسجد الحرام آمديد، نيت است. بعضيها سخت ميگيرند. تلخ ميشود. وسواس خيلي بد است.
دومين چيزي که براي انسان سختي ايجاد ميکند دوري از نشاط در عبادت است. گاهي انسان زياد به خودش فشار ميآورد. اين خيلي بد است. نه از آن طرف بي ميلي و کسالت، نه از اين طرف فشار که انسان به خودش بياورد. در حد تعادل، يک داستان زيبا بگويم. امام صادق(ع) فرمودند: من نوجوان بودم. تازه مو روي صورتم روييده بود. طواف ميکردم و عرق ميکردم. هر نمازم را با يک وضو ميخواندم. يک روز پدرم به من گفتند: پسرم، «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَيْراً» وقتي خداوند براي يک نفر خوبي بخواهد و دوستش داشته باشد، عمل کم او را هم قبول ميکند. کمتر خودت را اذيت کن. اين دين ماست.
يک نوجوان نزد آيت الله شبيري زنجاني آمد، گفت: حاج آقا! من نماز شبهايم را چطور بخوانم؟ ايشان فرمود: شما سعي کن نماز صبحت قضا نشود. در خانه و فاميل ما اصلاً روحاني نبود. من يک دايي داشتم روحاني شده بود. ميآمد يک سري به مادرم بزند، گاهي شبها ميخوابيد. من گفتم: کنار دايي ميخوابم. يک شب بلند شدم ديدم مشغول نماز است. دايي من گفت: چرا بيدار شدي؟ گفتم: ميخواهم مثل شما نماز بخوانم. گفت: عزيزم، اين نماز شب است. نماز شب تو اين است که سه بار بگويي: سبحان الله و بخوابي! بعد اينقدر علاقهمند شدم طلبه شوم. روحاني شوم و نماز شب بخوانم. گاهي ما اينقدر سخت ميگيريم که نشاط نيست. يواش يواش از عبادت زده ميشويم. به اندازه! بعضي بدنها توان ندارد. بنده در کاروان دانشجويي دختران بودم، ما دختر دانشجويي داشتيم که قرآن را در طواف ختم ميکرد. گفتنش آسان است. بعضي هم نميتوانند يک صفحه را در طواف بخوانند.
سومين چيزي که فوق العاده مانع براي آسان بودن زندگي هست، زندگي فراتر از عرف جامعه است. بسياري از خانوادهها الآن اسيرش هستند. تفاخرات، تجملات، چشم وهم چشمي، مقايسهها! «عاشِرُوهُنَ بِالْمَعْرُوف» (نساء/19) آنچه عرف است. تا اينطور شد، انسان راحت زندگي ميکند. عامل بد مانع هست براي آرامش و آسايش در زندگي. وقتي انسان از يک نفر طلب دارد، «فَنَظِرَةٌ إِلى مَيْسَرَة» (بقره/280) مهلت بدهد. خدا جاي ديگر جبران ميکند. همين ذات اينکه انسان نسبت به افراد مهربان باشد، زيبا حرف بزند، زندگي را آرام ميکند. در جواب تلفنها و گفتگوها ديديد، عزيزم! فدايت شوم! گاهي واژهها تند است.
يک استاد دانشگاه تعريف ميکرد، من يکبار با خانواده به اصفهان رفتم. نزديک چهارراه يک ساختمان قديمي ديدم و محو اين ساختمان شدم. چراغ قرمز، سبز شد و متوجه نشدم. هي بوق ميزدند و متوجه نشدم. ديدم يک اصفهاني با موتورگازي در پنجره آمد، گفت: عمو اينجا ايستادي سبزتر از اين شود، نميشود! يک جملهي شيرين گفت! ميتوانست با لحن ديگري هم بگويد و خاطرهي تلخي براي او بسازد.
انسان ميتواند نسبت به همسر، نسبت به فرزند، ششمين چيزي که باعث سختي زندگي ميشود، تکلف است. زحمت است. تکلف چيست؟ اينکه انسان خود را به زحمت طاقت فرسا و سخت بياندازد به خاطر اينکه در نگاه مردم مثبت و خوب باشد و تعريف او را بکنند. اين اول بيچارگي انسان است. پيامبر فرمودند: ما اولياء و انبياء از تکلف بيزار هستيم. کساني که اهل تکلف هستند و پيرو پيامبر هستند، کاري ميکنند که پيامبر بيزار است. نه دوست نداريم، بيزار هستيم. تبري جستند! يک نفر نزد اميرالمؤمنين آمد و گفت: آقاجان من ميخواهم شما را دعوت کنم. فرمودند: يک شرط دارد. خودت را به زحمت نياندازي. مهمان که در زد هرچه هست بياوريد. دعوت کرديد، هر مقدار که ميتوانيد پذيرايي کنيد. آنوقت ببينيد چقدر افطاري دادنها و افطاري رفتنها زياد ميشود. پيامبر فرمودند: ما اولياء و انبياء از تکلف بيزار هستيم. بعد فرمودند: «وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ» (ص/86) من خودم اهل تکلف نيستم. گاهي اصحاب جمع بودند و پيامبر خيلي روان، يک روز خسته شدند. همه روي زانو نشسته بودند. پيامبر به اميرالمؤمنين رو کردند و پايشان را دراز کردند. علي جان! اين پاي من شکل چيست؟ حضرت علي و اصحاب هرکدام يک سخني گفتند. پيامبر ديگر پا را هم دراز کردند و گفتند: شکل اين پاي من است! بعد پايشان را جمع کردند و گفتند: خسته شده بودم.
من بعضيها را ميشناسم همينطور هستند. اينقدر راحت هستند. گفت: منزل يکي از اساتيد رفتم. يک ظرف هندوانه آورد. من يک قاچ برداشتم و خوردم. گفت: بيا طلبگي بخور. دوتايي نشستم و تا آخر خورديم. «لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها» (بقره/286) هرکسي در حد وسع و توانش زندگي کند. از آن طرف داريم کسي که اهل تکلف باشد، خداوند در همين دنيا آبرويش را ضايع ميکند. يعني خودش را به زحمت انداخته، عمر، جواني، دارايي، فرصتها را از دست بدهد و بعد هم با آبروي ضايع شده از دنيا برود. چون همه را خواسته راضي کند. همان سخن اميرالمؤمنين که فرمود: کسي که بين خودAA خدا را اصلاح کند، همين يک جمله شصت سال به زندگي انسان نورانيت ميدهد. کسي که بين خود و خدا را اصلاح کند، خدا بين او و مردم را اصلاح ميکند. بعضي هستند براي کسي يک سفره نيانداختند. ولي همه دوستشان دارند. مورد اعتبار و مورد اعتماد هستند.
«وَ ما أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ» بعد پيامبر فرمودند: «إِنِّي لا أُحِبُ الْمُتَكَلِّفِينَ» (كافي، ج 6، ص 275) من متکلفين را دوست ندارم. بيزار هستم.
شريعتي: روزهاي چهارشنبه در مورد هنر خوب زيستن صحبت ميکنيم که مورد نياز همه ماست. انشاءالله خداوند به همه ما توفيق عمل بدهد. اين هفته از شارح بزرگ صحيفه سجاديه، مترجم و مفسر قرآن کريم مرحوم فيض الاسلام ياد ميکنيم. انشاءالله از ثواب و برکات اين آيات به روح ايشان و همه آنهايي که پيش قدم بودند و خدمت کردند به معارف دين هديه کنيم. امروز صفحه 111 قرآن کريم، آيات 18 تا 23 سوره مبارکه مائده در سمت خدا تلاوت ميشود.
«وَ قالَتِ الْيَهُودُ وَ النَّصارى نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ وَ أَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشاءُ وَ يُعَذِّبُ مَنْ يَشاءُ وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ «18» يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِيرٍ وَ لا نَذِيرٍ فَقَدْ جاءَكُمْ بَشِيرٌ وَ نَذِيرٌ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ «19» وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَعَلَ فِيكُمْ أَنْبِياءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً وَ آتاكُمْ ما لَمْ يُؤْتِ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ «20» يا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِي كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى أَدْبارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ «21» قالُوا يا مُوسى إِنَّ فِيها قَوْماً جَبَّارِينَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ «22» قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمَا ادْخُلُوا عَلَيْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «23»
ترجمه: ويهوديان ومسيحيان گفتند: ما پسران خدا ودوستان (خاص) اوييم. بگو: پس چرا شما را به (كيفر) گناهانتان عذاب مىكند؟! (چنين نيست) بلكه شما نيز انسانهايى از مخلوقات اوييد (وامتيازى نداريد). (خداوند) هر كه را بخواهد (وشايسته بداند) مىآمرزد و هر كه را بخواهد عذاب مىكند، و حكومت آسمانها وزمين و آنچه ميان آن دو است از آن خداوند است، و بازگشت و سرانجام تنها به سوى اوست. اى اهل كتاب! همانا رسول ما در دورانى كه پيامبرانى نبودند به سوى شما آمد تا (حقايق را) براى شما بيان كند، تا مبادا بگوييد: مارا بشارت دهنده و بيمدهندهاى نيامد، براستى بشير و نذير برايتان آمد، و خداوند بر هر چيز تواناست. و (به ياد آوريد) زمانى كه موسى به قوم خود گفت: اى قوم من! نعمت خدا را بر خود ياد آوريد، هنگامى كه در ميان شما پيامبرانى قرار داد و شما را پادشاهان قرار داد (كه صاحب اختيار مال و جان و ناموس و حكومت شديد) و به شما چيزهايى داد كه به هيچ يك از جهانيان نداده بود. (موسى فرمود:) اى قوم من! به سرزمين مقدّسى كه خداوند براى شما مقرّر كرده وارد شويد و به پشت سر خود برنگرديد كه زيانكار مىگرديد. (بنىاسرائيل در پاسخ) گفتند: اى موسى! همانا در آن سرزمين گروهى ستمگر وجود دارد و ما هرگز وارد آن نمىشويم، تا آنان از آن سرزمين بيرون شوند، پس اگر از آنجا بيرون روند بىترديد ما داخل مىشويم! دو نفر از مردانى كه (از خدا) مىترسيدند و خدا به آنان نعمت (عقل وايمان و شهامت) داده بود، گفتند: از دروازهى شهر بر دشمن وارد شويد (و نترسيد) پس چون كه داخل شديد همانا پيروزيد و اگر ايمان داريد بر خدا توكّل كنيد.
شريعتي: از همينجا به امام رئوف، امام رضا(ع) سلام ميکنيم. انشاءالله زيارت مشهد الرضا نصيب همه دوستان خوب ما شود. همينطور زيارت اربعين سيد الشهداء(ع) که انشاءالله ما هم جزء زائرين اربعين باشيم. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 20 سوره مائده ميفرمايد: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ» ياد نعمتهاي خدا باشيد که بر شما نازل کردم. يادآوري نعمتها، اگر انسان مرور کند گذشته را که خدا چه نعمتهايي به او داده است. همين مقدار که دارد مرور ميکند اين شکر و سپاس نعمتهاست. ما يک سجده شکر داريم. يک صيغه شکر داريم. هردو عالي است. بعضي از بينندگان سؤال کردند، ما به سجده که ميرويم چه بگوييم؟ شکراً لله! خدايا شکر. الحمدلله رب العالمين، بعضي صبح تا شب الحمدلله ميگويند. «اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» نعمتهاي خدا را به ياد بياوريد. بعضي از نعمتها مثل عمر، ولايت، بندگي، عشق به برنامههاي مذهبي، عشق به نماز، انسان منتظر نماز باشد. چقدر زيباست! يک روايت بگويم که جايش در زندگي بسياري از مذهبيها خالي است. امام صادق(ع) فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ إِذَا أَنْعَمَ عَلَي عَبْدٍ نِعْمَةً» خدا وقتي يک نعمتي را به بندهاش ميدهد يک انتظاري دارد. «أَحَبَّ» دوست دارد که اثر آن نعمت را در زندگياش ببيند. به بعضي ميگويي: کاسبي چطور است؟ شصت سال ميگويد: کساد است. باغ و ويلا و خانه خريده است، هر روز ميگويد: کساد است. خوب بگو: الحمدلله! بعضي هستند غرق در نعمتهاي الهي هستند. بعد ميبيني دو تا بچه فلج در خانه دارد.
خانمي به من زنگ زد، اين را ميگويم که بينندهها همين الآن سر به مهر بگذارند و دست به آسمان دراز کنند و الحمدلله بگويند. خانمي گفت: دختري نوزده ساله دارم که نارسايي مغزي دارد. نوزده سال است من به اين سنجاق شدم. يک ساعت از خانه بيرون نميروم. گفت ولو براي دستشويي! آنوقت بعضي از ما سالم هستيم و مرتب نق ميزنيم و ناشکري ميکنيم. خدا همينطور با انسان رفتار ميکند. وقتي خدا نعمتي به انسان ميدهد دوست دارد اثرش را ببيند. يابن رسول الله اثرش چيست؟ امام صادق فرمود: «يُنَظِّفُ ثَوْبَهُ» لباسش را تميز نگه دارد. مؤمن بايد آراسته باشد. «وَ يُطَيِّبُ رِيحَهُ» بوي خوش بدهد. معطر باشد. براي پيامبر چه کسي عطر ميآورد؟ زينب عطار! يک خانم عطر فروش. يکوقتي که براي پيامبر و اهلبيتش عطر ميآورد، پيامبر ميآمدند و ميفرمودند: با آمدن تو خانه ما معطر شد! ايشان هم ادب داشتند و گفتند: با بوي شما عالم معطر شده است! «وَ يُجَصِّصُ دَارَهُ» خانهاش را آراسته و تميز کند.
لباس تميز، خودش معطر و خانه آراسته باشد. بعضي هستند از صبح عروسي زيرپوش عروسي را پوشيده و 35سال است ميپوشد. هرچه ميگوييم: عوض کن! ميگويد: حيف است. خانم در منزل همه بويي ميدهد غير از بويي که بايد بدهد. بوي پياز سرخ کرده ميدهد. من صحن جمهوري حرم امام رضا(ع) صحبت ميکردم. يک اشاره کردم به بحث دين، نشاط، زندگي، يکي از اساتيد دانشگاه زنگ زد و گفت: من عبور ميکردم صحبت شما را شنيدم. خيلي لذت بردم. مستقيم بازار رفتم، چند تا تي شرت خريدم و الآن ميپوشم. بچههاي من به قدري نشاط پيدا کردند. انسان وقتي سپاسگزاري کرد و در مسير خداوند استفاده کرد، «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم» (ابراهيم/7) خود شما را بزرگ ميکند. وقتي بزرگ شديد، خودتان هم ميفهميد بايد چه کنيد. «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ» (ابراهيم/34) نميتوانيد بشماريد، اما شکر کنيد.
استاد عزيز ما آيت الله خرازي ميفرمودند: يکروز با آيت الله بهجت جايي ميرفتيم. ايشان يک نگاهي به من کردند و فرمودند: اگر ما بنويسيم نعمتهايي که خدا به ما داده و آنهايي که فکر ميکنيم به ما نداده است، بعضي خيلي ناراحت هستند که پنج سال است دعا ميکنيم خدا فلان نعمت را به ما بدهد، نداده است. بنويسيم ببينيم چقدر ما بايد شکرگزار نعمتهاي خدا باشيم. بعد از ده سال به خانوادهاي که بچهدار نميشود، بچهاي ميدهد تا ميدود ميگويند: آرام! خوب بگذار بازي کند. منافذ پوستي اين بچه بسته است. اگر عرق کند حالش بد ميشود. الحمدلله بعضي از ما سالم هستيم، نعمت خدا را شکر کنيم. براي ديگران خدمت گزار باشيم. هرچه انسان شاکر نعمتهاي الهي باشد خداوند نعمتش را بيشتر ميکند.
شريعتي: بحث ما به مناسبت اين ايام و ايام شهادت امام سجاد(ع)، سيد الساجدين که ايام شهادت حضرت را پشت سر گذاشتيم و روزهاي دوشنبه بحث ما با حاج آقاي فرحزاد در مورد صحيفه سجاديه هست. حمدهاي صحيفه سجاديه را که نگاه ميکنند و شروع اين ادعيهها چقدر بلند و عميق است، چقدر پر مضمون است که متأسفانه ما از آن غافل هستيم.
حاج آقاي لقماني: دعاها سرشار از حمد و ستايش خداوند است. من خيلي با دعاي ابوحمزه انس دارم. اصفهان ما شصت سال است دعاي ابوحمزه در تمام سحرها خوانده ميشود. پيشنهاد ميکنم عزيزاني که ميخواهند طعم لذت دنيا را بچشند. فراز به فراز دعاي ابوحمزه را بخوانيد و انس داشته باشيد. در قنوت نماز چند عامل را امام سجاد براي سقوط افراد بيان ميکند. «لعلك رأيتني آلف مجالس البطالين» بيهودهگويان از هر دري حرف ميزنند. ميگويند، ميخندند. تا ميخواهد نماز بخواند شروع به خميازه کشيدن ميکند. نگاه به ساعت ميکند. «لعلك فقدتني من مجالس العلماء فخذلتني» (مصباحالمتهجد، ص 587) من همه جا رفتم غير از يک درس اخلاق و موعظه، در جلسه درس علما غايب بودم. اما همه جا حاضر بودم. با هرکس و ناکس رفتيم و آمديم. دعا فوق العاده است مخصوصاً آنجا که انسان ميخواهد مقابل خدا قرار بگيرد. سر به سجده و صورت به سجده بگذارد. اشک!
ربنا ما زارعان آيهايم *** تاجران رود و ابر و سايهايم
گريه را در بغض خود دم ميکنيم *** روي مژگان کشت شبنم ميکنيم
ما همه خنياگران چامهايم *** ساکن اشک و زيارتنامهايم
خدا نکند شيعه اشک نداشته باشد.
چون نيست درد دل ما نوشتني *** با اشک خود دو سطر به ايما نوشتهايم
خدا اينقدر دوست دارد بندهاش اشک داشته باشد. «مَا جَفَّتِ الدُّمُوعُ إِلَّا لِقَسْوَهِ الْقُلُوبِ وَ مَا قَسَتِ الْقُلُوبُ إِلَّا لِكَثْرَهِ الذُّنُوبِ» (بحارالانوار/ ج 67/ ص 55) چشمها خشک نميشود از اشک مگر به خاطر زيادي گناهان. حرام است نگاه به ملکوت بر چشمي که حرام پر شده باشد. اثر فقهي ممکن است نداشته باشد. روز قيامت، پشت چراغ هستيم و يک نفر ميآيد از جلوي ما رد ميشود. ولي اثر اخلاقي دارد. تأثيرگذار است. مراقبت نياز دارد. هرچه عزيزان مخصوصاً جوانان مراقبت از چشم و گوش بيشتر کنند. يک لحظه ببينيد چقدر خوب ميفهميد. چقدر خوب ميتواند حرف بزند. انشاءالله خدا نصيب همه ما بکند.
شريعتي: خيلي ممنون از شما و نکات خوبي که بيان فرموديد. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد گره از کار همهي دردمندان بگشا. دل همه را شاد بگردان. به ويژه سمت خداييهاي عزيز دلشان را شاد شاد بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).
شريعتي: يکي ز خير شهيدان گوشه چمنش *** سلام ما برساند به صبح پيرهنش
«السلام عليک يا أبا عبدالله»