اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-07-19-حجت الاسلام والمسلمين لقماني – هنر خوب زيستن(ديدگاههاي مختلف درباره زندگي)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 19-07-96

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
عشق هر روز به تکرار تو برمي‌خيزد *** اشک هر صبح به ديدار تو برمي‌خيزد
اي مسافر به گلاب نگه‌ام خواهم شست *** گرد و خاکي که ز رخسار تو برمي‌خيزد
مگر اي دشت عطش نوش چه گناهي داري *** کاسبان نيز به انکار تو برمي‌خيزد
مگر آن دست چه بخشيد به آغوش فرات *** که از آن بوي علمدار تو برمي‌خيزد
پاس ميدارمت اي باغ که هر روز بهار *** به تماشاي سپيدار تو برمي‌خيزد
اي که يک قافله خورشيد به خون آغشته *** بامداد از لب ديوار تو برمي‌خيزد
کيستم من که به تکرار غمت بنشينم *** عشق هر روز به تکرار تو برمي‌خيزد

شريعتي: «السلام عليک يا أباعبدالله» سلام مي‌کنم به همه دوستان خوبم، خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي بسيار نازنين‌مان. انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. آقاي دکتر لقماني سلام عليکم و رحمة الله.
حاج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم. بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. اميدوارم سالم و سربلند و سعادتمند باشند.
شريعتي: امروز هم دوستان خوب ما منتظر هستند که از سبک زندگي از لسان شما بشنوند.
حاج آقاي لقماني:
زندگي زيباست اي زيبا پسند *** زنده انديشان به زيبايي رسند
آنقدر زيباست اين بي بازگشت *** کز برايش مي‌توان از جان گذشت
به لطف خداوند ما فراز اول صحبت‌مان را در مورد آرزوهاي زندگي تحت عنوان هنر خوب زيستن پشت سر گذاشتيم. روايتي که شخصي خدمت پيامبر اکرم آمد و سؤال کرد: يا رسول الله! دوست دارم خدا مرا دوست داشته باشد. مردم هم مرا دوست داشته باشند. وضع مالي من خوب شود. بدنم سالم و عمرم طولاني شود و با شما محشور و همنشين شوم. پيامبر فرمودند: اگر مي‌خواهي خدا تو را دوست داشته باشد، 1- تقوا داشته باشد 2- خوف از خداوند. همه‌جا خدا را ناظر بدان. اگر مي‌خواهي مردم تو را دوست داشته باشند. احسان و نيکي و احترام به مردم کن و هيچ نگاهي به دست و دارايي مردم نداشته باشد. اگر مي‌خواهي وضع مالي‌ات خوب شود، حقوق واجب مالي‌ات را ادا کن. اگر مي‌خواهي بدنت سالم باشد زياد صدقه بده. اگر مي‌خواهي عمرت طولاني شود، صله رحم کن. اگر مي‌خواهي با من رسول خدا محشور شوي، سجده‌هايت را طولاني کن. اين شش فراز براي اين بود که چه بخواهيم؟ الآن وارد روايت بعدي از پيامبر مي‌شويم که چگونه بخواهيم؟ خود خواستن روش دارد. چگونه وارد شدن و چگونه جستجو کردن، گاهي انسان شصت سال به دنبال سراب است. فکر مي‌کند آب مي‌جويد ولي وقتي روش را بداند، بحث ما را دنبال کند و فراز به فراز مرور کند آنوقت مي‌داند چقدر مي‌تواند از وقتش استفاده کند و اتلاف وقت نداشته باشد.
زندگي و سبک زندگي مخصوصاً از نوع آرامش‌دار، چيزي بوده که تمام انبياء به دنبال اين بودند براي ما ترسيم کنند. آيات قرآن را که مرور مي‌کنيم «إِنَّمَا الْحَياةُ الدُّنْيا» (محمد/36) «يَعْلَمُونَ‏ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا» (روم/7) تمام ترسيم زندگي دنياست. چگونه زندگي کردن، فلسفه بعثت انبياء همين مسأله است. شيوه زندگي! شصت سال، هفتاد سال ما بيراهه نرود. امامت امامان هم همين است. لذا گاهي موارد در آيات و روايات و سخنان معصومان، عجله و شتاب براي خيرات هست. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرات‏» (بقره/148) «وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُم‏» (آل‌عمران/133) «عجلوا بالصلاة» در مواردي که انسان شارژ هست، کوک هست، «لا تقولوا»، «لا تفعلوا»، «لا تقربوا»، «لا تقولَنَّ» نهي مي‌شود. در دو مورد همه ما انسان‌ها پاشنه آشيل و نقطه ضعف داريم. «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏» (اسراء/32) نزديک نشويد، با يک شوخي، با يک نگاه، در مسائل اقتصادي همه ما نقطه ضعف داريم. «وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْيَتِيم‏» (انعام/152) نزديک به مالي نشويد که شيطان شما را وسوسه کند. سرعت گير است، آنجا سرعت را زياد مي‌کنيم، سرازيري برو. زندگي چيست؟ زندگي هديه‌ي خداوند به انسان است. پس سبک زندگي هديه انسان به خداوند است. هديه چيست؟ هديه چيزي است که بنده به شما بدهم و شما با ميل و سليقه و انتخاب برداري. يادگاري شود، دوست دارم هميشه براي شما باشد. اين هديه است. سبک زندگي چطور؟ سبک زندگي بايد همين ويژگي‌ها را داشته باشد، ولي گاهي انسان شصت سال، هفتاد سال اين هديه را از خدا مي‌گيرد و بعد چه پس مي‌دهد؟ خداي نکرده تيرگي و تباهي و سياهي.
جمعي خدمت آيت الله بهاءالديني بوديم. يک نفر از علما گفت: حاج آقا يک توصيه به ما بفرماييد. ايشان فرمودند: بفهميد در زندگي چه مي‌کنيد! جان مايه‌ي تمام آيات و روايات همين است. «الفقه هو الفهم» فقيه کيست؟ فهيم است. بصير کيست؟ فهيم است. ما دانشمند کم نداريم، بينش‌مند کم داريم. لذا حضرت مهدي(ع) که ظهور مي‌کند اولين کاري که در جمعه ظهور مي‌کنند، توسعه سياسي نيست. توسعه اقتصادي نيست. توسعه‌ي عرفاني نيست. توسعه‌ي علمي نيست. توسعه‌ي عقلاني است. عقل که بالا رفت، فهم زياد مي‌شود. فريادهاي ظاهري انسان کم مي‌شود ولي عمق پيدا مي‌کند. اشتباه هم نمي‌کند. لذا عمر شريف پيامبر 63 سال بود و يکبار ايشان نگفت: عجب! چه اشتباهي کرديم!؟ يکبار نگفتند: اي کاش! ما مي‌توانيم برسيم؟ بله. معرفت و فهم که بالا رفت اشتباهات انسان کم مي‌شود. کم کم گاهي چهل روز مي‌گذرد، يک اشتباه نمي‌کند. يک گناه نمي‌کند.
يک نفر نزد يکي از عالماني که چشم بصيرت داشت، رفت. گفت: مگر مي‌شود انسان گناه نکند؟ ايشان فرمود: بنده چهل روز است گناه نکردم! الآن هم جواناني را مي‌شناسم به اندازه يک، دو، سه روحاني، روحانيت و معنويت دارند. چون مراقب هستند و بينش و فهم دارند و قدر خودشان را مي‌دانند. وقتي انسان قدر خودش را دانست زندگي را مثل يک بستني مي‌داند. زندگي مثل يک بستني است. پيش از آنکه آب شود بايد از آن لذت برد. صبح تا شب شادي و تفريح، ابر و باد و مه و خورشيد و فلک درکارند که من قهقه بخندم! نياز هست ولي چه مقدار. دسته دوم هم اين است، زندگي و تلاش و کوشش. مثل يک قفل رمزدار بايد رمزش را پيدا کنيم تا بتوانيم قفل را باز کنيم. بايد سريع و تند جواب داد.
نگاه سوم، زندگي مدرسه‌اي است با دو زنگ، زنگ اول ديني، آخرين زنگ حساب. در اين مدرسه نود دقيقه درس مي‌خوانيم و بعد بيست دقيقه تفريح! چقدر زيباست. تفريح و شادي و خنده و خوردن و پوشيدن داريم. اما به اندازه! بعد از اينکه يک ساعت تحصيل کرديم، بيست دقيقه هم تفريح مي‌کنيم. وقتي انسان هدفمند شد و مرز و معيار و حدود و حريم داشت، بالا مي‌آيد و فهم پيدا مي‌کند. خانواده‌هاي عادي که با يک خانواده والا وصلت مي‌کنند، همسايه مي‌شوند،AA  شراکت پيدا مي‌کنند، اينکه توصيه مي‌کنند حتماً هفته‌اي يک برنامه مذهبي داشته باشيد، بخاطر همين است. يعني رشد پيدا مي‌کنيد. عوامانه زندگي نکنيد. همه ما نياز داريم.
وقتي انسان همه چيز را مثل بستني خواست لذت ببرد، انباشت ثروت، عنوان و مقام، گاهي مواقع طمع با انسان چه مي‌کند. چند سال قبل که دولت وقت خواست يارانه را ثبت نام کند، بعد گفتند: خوشه، طبق خوشه يارانه مي‌دهيم. يک بنده خدايي وضعش خيلي خوب بود. تا خبر دار شد، گفت: چه کنم تمام اين يارانه را از دولت بگيرم؟ فکر کرد و به اين نتيجه رسيد. من تمام موجودي و دارايي‌ام را به نام اهل خانواده بزنم. بگويم: هيچي ندارم که اين يارانه را بگيرم. تمام موجودي را به نام خانم زد. سيصد ميليون را به نام خانم زد. مغازه را به نام بهروز و باغ را به نام شهروز زد. گذشت و دولت اعلام کرد ما همه را يکسان مي‌دهيم. نتوانستيم قضيه را جمع کنيم. ماه اول ديد خيلي چسبيد. ماه دوم موعد چک‌هايش فرا رسيد. آمد به خانم گفت: اين را به نام من کن موعد چک‌ها رسيده است. خانم گفت: حاجي من پيري و کوري دارم! برو از بچه‌ها بگير. طمع! ضرب المثلي هست گاهي انسان روي زمين خم مي‌شود صد توماني را بردارد، ده هزار تومان از جيبش مي‌افتد. گاهي اينطور است. نزد پسرش رفت گفت: مغازه را به من بده! گفت: بابا گير نده! ايشان پاي دريا از تشنگي دق کرد و مرد! زندگي مثل بستني است. بايد عقل و فهم داشته باشيم.
يکي از عزيزان حوزه علميه قم مي‌گفت، وقتي براي يارانه‌ها ثبت نام مي‌کردند، بعضي مراجع فتوا دادند کساني که مي‌توانند يارانه نگيرند و اين خرج کشور شود. نزد يکي از مراجع رفتم، به قرآن پناه بردم. قرآن را باز کردم. اين آيه آمد «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ‏ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صالِح‏» (هود/46) اي فرزند نوح، اين براي تو نيست. اگر بگيري کار غير صالحي انجام دادي. قرآن را بوسيدم و کنار گذاشتم و گفتم: خدايا من به حرف تو گوش مي‌دهم. تو هم به حرف من گوش بده و جبران کن. سه روز بعد، سه برابر به درآمدم اضافه شد. ده روز بعد هفت برابر شد. به يک ماه نرسيد که ده برابر جايگزين شد. چون به حرف خدا گوش دادم. زندگي مدرسه‌اي است با دو زنگ، زنگ اول دين، انسان مکلف مي‌شود. آخرين زنگ حساب است، موقع مرگ! وقتي انسان زندگي را اينطور ديد. مراقب گفتار و رفتار و پندارش هست. آنوقت ببينيد چه زندگي نوراني پيدا مي‌کند. سبک زندگي!
شريعتي: اين فهمي که از آن صحبت مي‌کنيم فهم اکتسابي است. يعني بايد دنبالش باشيم بدست آوريم يا اينکه يک مسيري را طي مي‌کنيم و اين فهم خود به خود به سمت ما مي‌آيد؟
حاج آقاي لقماني: اکتسابي است ولي گاهي در يک نشست و گفتگو يک جمله و يک جرقه، گاهي يک دعا، بعداً خواهيم گفت که چقدر انسان مي‌تواند از فرصت‌ها استفاده کند ولي طبيعتاً ما بايد دغدغه خاطر خوب بودن را داشته باشيم. هنر خوب زيستن، نه خوش زيستن! در خوب زيستن خوشي هم هست. تفريح و شادي هم هست. عميق هم هست. منتهي گاهي با خنده نيست، با قهقهه نيست. در درون انسان شاد است.
آن يکي در کنج مسجد مست و شاد *** وان دگر در باغ ترش و بي مراد
در باغ است اما دل شاد نيست. راه شادي از درون دان نه از برون! اشتباه ما همين است. فکر مي‌کنيم بايد خوب‌تر باشيم و خوشبخت‌تر باشيم ولي هرچه مي‌دويم نمي‌رسيم. خبرنگاري از انسان فرهيخته‌اي پرسيد: بزرگترين آرزوي فرو خورده‌ي شما چيست؟ يعني ده سال، پانزده سال اين آرزو را داريد. ايشان گفت: صادقانه بگويم. تا کنون آرزوي فرو خورده نداشتم. اين جمله را تقديم مي‌کنم به عزيزاني که آغاز زندگي هستند. صادقانه بگويم: تا کنون آرزوي فرو خورده نداشتم. با خودم صادق بودم. به مقدار امکانات از خودم انتظار داشتم. خوشبختي چيست؟ تنظيم انتظارات با امکانات! گاهي يک نفر يک چرخ دستي دارد و ميوه مي‌فروشد و خوشبخت است. يک نفر چه ساختماني دارد و چه وضعيتي دارد اما شاد نيست. تنظيم انتظارات با امکانات! وقتي انسان به گذشته نگاه مي‌کند شکر کند. خدا را در زندگي ببيند. نگاه به الآن مي‌کند توکل کند. نگاه به آينده مي‌کند، اميد به خدا داشته باشد و بزرگترين مشکلي که در زندگي داريم اعتقاد به خدا داريم ولي اعتماد نداريم. اگر اعتقاد همراه با اعتماد باشد، سبک زندگي آرام و آسان پيدا مي‌کنيم.
شريعتي: سطر به سطر کلام شما را که دنبال مي‌کنم، احساس مي‌کنم واقعاً نياز به همان بينش و نوع نگرش به دنيا داريم که اگر اين نوع نگاه اصلاح شود خيلي از مشکلات ما حل مي‌شود.
حاج آقاي لقماني: «قُلْ‏ تَعالَوا» (انعام/151) بياييد بالا، وقتي انسان پاي قله باشد، سنگ ريزه‌ها را درشت مي‌بيند. وقتي بالا رفت قلوه سنگ‌ها را ريز مي‌بيند. تفاوت عقاب با کلاغ چيست؟ کلاغ براي اينکه خيس نشود زير سقف مي‌رود ولي عقاب بالاي ابرها مي‌رود. اين تفاوت را از ما خواستند. اين نگاه را خواستند. وقتي انسان اينطور بالا آمد و نگاهش اينطور شد، هر چيزي را سر جاي خودش مي‌بيند. معصومين با سخنانشان آمدند ما را به اينجا برسانند. روايتي که پيامبر اول در مورد آسان بودن زندگي صحبت مي‌کند. معصوم و عقل کل مي‌گويد: ما دلمان مي‌خواهد شما آسان و آرام زندگي کنيد. هرچه خطا و اشتباه هست براي ماست و هرچه خوبي است براي خداوند است. پيامبر فرمود: من و انبياء از تکلف بيزار هستيم. تکلف چيست؟ خود را به خاطر چشم ديگران به زحمت و سختي انداختن. چند درصد خانواده الآن اسير هستند؟ تجمل، تفاخر، به رخ کشيدن‌ها، علتش اين است که ما از اين مسير دور شديم. علتش اين است که ما فکر کنيم مبل ما که خوب باشد، تلويزيون اينطور باشد ما محبوبيت پيدا مي‌کنيم. در حالي که دلها به دست خداي متعال است. گاهي خدا با يک نگاه «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مريم/96) به زودي در دلها محبت شديد ايجاد مي‌کند. اين خيلي مهم است.
چند نکته در مورد آسان بودن بگويم. پيامبر هم فرمودند و لازم هست بگويم فلسفه‌ي آيات قرآن در زندگي همين است که ما هم قدر خودمان را بدانيم و هم عبد و عبيد مسائل زندگي نشويم. «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر» (بقره/185) شما راحت باشيد. در آسايش باشيد. اگر تکليف را تکليف گويند، يعني از کلفت و سختي به خاطر اين است که انسان انجام مي‌دهد و در دراز مدت لذتش را مي‌برد. لذا بنده کار کردم چون کار اصلي من تحقيق و نويسندگي است، ميانبر راه ترين راه‌ها بندگي است. هرچه انسان بخواهد راه‌هاي ميانبر غير از اين مسير را برود، راه طولاني‌تر مي‌شود. سخت‌تر مي‌شود. راه ميانبر براي رسيدن به تعالي و تکامل حتي دنيا، «يا دنيا اخدمي من خدمني» خداوند به دنيا خطاب مي‌کند: دنيا در خدمت کسي باش که در خدمت من است. کارهايش را آسان کن. برايش مشکلي ايجاد نکن. تا حالا شده بنده و شما نزديک اذان ظهر در اداره‌اي کار داشته باشيم، بگوييم: کارمان را انجام بدهيم و بعد نماز مي‌خوانيم. مي‌رويم و اتفاقاً کارمان انجام نمي‌شود و وقت نماز هم بايد حرص بخوريم و قدم بزنيم و معطل شويم. برداشت دوم هم اينکه نماز بخوانم و خدا خودش درست مي‌کند. نماز که مي‌خوانم کارمندي که چهار ساعت نبود، مي‌رسد و کارم انجام مي‌شود. هردو را تجربه کردم. تو رزق حلال بخواه، من زياد به تو مي‌دهم! «و اتعبي من خدمک» به سختي بيانداز کسي که در خدمت تو بود. صبح تا شب فکر پول است. بعضي هستند سر سفره فکر پول هستند. اين فرزندان هم از پدر ياد مي‌گيرند، تو که مي‌خواستي زرنگ بازي دربياوري، من زرنگ‌تر از تو هستم.عزيزي فرهنگي بود. مي‌گفت: حقوقم که مي‌گيرم قسط و بدهي مي‌دهم و با برکتش يک زندگي آبرومند دارم. آرام هست. برادرش تاجر است اما درگير است. «يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر»، «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ» (قمر/17) ما قرآن را براي شما آسان کرديم. «ثُمَ‏ السَّبِيلَ‏ يَسَّرَه‏» (عبس/20) ما راه را براي شما آسان قرار داديم. سهولت، نمي‌تواني ايستاده بخواني، نشسته بخوان. نمي‌تواني خوابيده نماز بخوان. نمي‌تواني وضو بگيري، تيمم کن. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ‏ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل‌عمران/159) اگر سخت بودي، خشن بودي، از دور تو پراکنده مي‌شدند. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم‏» (آل‌عمران/159) خدا يک دل مهرباني به تو داد.
يک جمله هست من يادداشت کردم که جلوي چشم من باشد و يادم باشد. پيامبر فرمودند: من نيامدم که سخت‌گيري کنم. اشکال تراشي کنم، بلکه آمدم مهرباني کنم. چه مهربان پيامبري داريم! سؤال کردند: يا رسول الله! شما زيباتر هستيد يا برادر شما حضرت يوسف؟ ايشان فرمودند: او از من زيباتر بود. ولي من با نمک‌تر هستم. خوش اخلاق‌تر و خوشمزه تر و مليح‌تر هستم. يک نفر يک آدرس و نشاني مي‌خواهد، بده. يک مشاوره دارد، انجام بده. «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُم‏» قلب تو را آرام کرد. اين عکسي که نسبت به پيامبر مي‌دهند که مربوط به سن 18 سالگي است. تا اين عکس را به رهبر کبير انقلاب دادند، ايشان روشنفکر بازي درنياوردند، عکس را پرت کنند. بوسيدند و بالاي سرشان نصب کردند که اگر پايشان درد گرفت رو به اين عکس نباشد. طبق شمايل پيامبر اين عکس را ترسيم کردند. هميشه يک لبخند مليحي روي لب‌هاي پيامبر بود. مهرباني و آسان گيري!
پيامبر فرمودند: «أَ لا أُخْبِرُكُمْ» آيا من به شما خبر ندهم که بهترين شما کيست؟ فرمودند: کسي که ملايم باشد. نرم باشد. راحت جوش بخورند و آسان گير باشند. همسر پيامبر نزد رسول خدا آمد و گفت: يا رسول الله! بعضي از زنان را در مدينه ديدم که از دست شوهرانشان ناراحت هستند. چرا؟ بعضي مي‌گويند: شوهر ما عطر نمي‌زند. يک عده مي‌گويند: شوهر ما به ما نزديک نمي‌شود. يک عده مي‌گويند: شوهر ما گوشت نمي‌خورد. هنوز موقع نماز نبود. پيغمبر يک طرف عبايش به زمين مي‌کشيد و آشفته به طرف مسجد رفتند. فرمودند: بگوييد الصلاة! همه آمدند. ساعت ده صبح بود. پيامبر روي منبر نشستند و فرمودند: من که پيامبر شما هستم و از طرف خداوند مبعوث شدم، کنار زنانم مي‌روم، گوشت مي‌خورم. عطر مي‌زنم. در دين سختي و تلخي نداريم.
بعضي از مذهبي‌هاي ما، متأسفانه کساني که وسواس دارند، اولين صدمه را به خودشان مي‌زنند. بعد به ديگران مي‌زنند و زجر مي‌کشند. ولي اگر طبق چيزي که شرع گفته عمل کنيم، تکلف نباشد، خود درگيري نباشد، يک زندگي بسيار آرامي خواهيم داشت.
شريعتي: انشاءالله خودمان را نزديک کنيم به تمام قله‌هايي که تمام انبياء مخصوصاً نبي مکرم اسلام و اهل‌بيتشان دوست داشتند ما به آنجا برسيم. اين هفته در مورد شخصيت مفسر بزرگ قرآن کريم، مرحوم طبرسي صحبت مي‌کنيم. صاحب تفسير گران سنگ مجمع البيان، ديروز هم کتاب تاريخ چهارده معصوم ايشان را در برنامه معرفي کرديم. دوستان براي تهيه کتاب‌ها به 20000303 پيامک بدهند و انشاءالله دوستان ما با آنها تماس خواهند گرفت و خواهند گفت: چگونه مي‌توانند کتاب‌ها را تهيه کنند. امروز صفحه 104 قرآن کريم، آيات 163 تا 170 سوره مبارکه نساء تلاوت مي‌شود. روزهاي چهارشنبه ما منور و مزين به نام امام رضا(ع) است. چه خوب است که ثواب تلاوت آيات را به حضرت رضا(ع) هديه کنيم. روزهاي چهارشنبه که براي ما يادآور صلوات خاصه حضرت هست و همه دوستاني که مشهد الرضا هستند دعا گوي همه سمت خدايي‌ها و مردم عزيز ما باشند.
«إِنَّا أَوْحَيْنا إِلَيْكَ كَما أَوْحَيْنا إِلى‏ نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِيسى‏ وَ أَيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيْمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زَبُوراً «163» وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً «164» رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كانَ اللَّهُ عَزِيزاً حَكِيماً «165» لكِنِ اللَّهُ يَشْهَدُ بِما أَنْزَلَ إِلَيْكَ أَنْزَلَهُ بِعِلْمِهِ وَ الْمَلائِكَةُ يَشْهَدُونَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً «166» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً «167» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً «168» إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً «169» يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمُ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ فَآمِنُوا خَيْراً لَكُمْ وَ إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «170»
ترجمه: (اى پيامبر!) ما به تو وحى كرديم، آن گونه كه به نوح و پيامبران پس از او وحى كرديم. و (همچنين) به ابراهيم، اسماعيل، اسحاق، يعقوب، اسباط (/ فرزندان يعقوب)، عيسى، ايّوب، يونس، هارون و سليمان وحى كرديم و به داود، «زبور» داديم. وبه پيامبرانى كه پيش از اين داستان آنان را برايت باز گفته‏ايم وپيامبرانى كه ماجراى آنان را براى تو نگفته‏ايم نيز وحى كرديم و خداوند با موسى سخن گفت، سخن گفتنى ويژه. پيامبرانى (را فرستاديم) كه بشارت‏دهنده و بيم‏دهنده بودند، تا پس از پيامبران، براى مردم بر خدا حجّتى نباشد و خداوند همواره شكست‏ناپذير و حكيم است. (گرچه كفّار، بهانه مى‏گيرند) ولى خداوند، به آنچه بر تو نازل كرده گواهى مى‏دهد، كه به علم خود بر تو نازل كرد و فرشتگان نيز (بر حقّانيت تو) شهادت مى‏دهند و گواهى خداوند (براى تو) كافى است. قطعاً كسانى كه كافر شدند و (با القاى شبهه و تهمت و تحقير) مردم را از راه خدا باز داشتند، به تحقيق گمراه شدند، گمراهى دور (از نجات). همانا كسانى كه كافر شدند و ستم كردند، خداوند بر آن نيست كه آنان را بيامرزد و به راهى هدايتشان كند. مگر به راه جهنّم، كه براى هميشه در آن ماندگارند و اين (عذاب و كيفر) بر خداوند آسان است. اى مردم! همانا پيامبر از سوى پروردگارتان همراه با حقّ (قرآن) براى شما آمده است. پس ايمان بياوريد كه براى شما بهتر است و اگر (ناسپاسى كرده و) كفر ورزيد پس (بدانيد كه) آنچه در آسمان‏ها و زمين است از آن خداست و خداوند، دانا و حكيم است.
شريعتي: در اين هفته‌هاي اخير که روزهاي پنجشنبه ما مزين به حضور استاد سفر کرده ما حاج آقاي مهندسي(ره) است، خيلي از دوستان از مباحث استقبال کردند، دوراني بوده که ما جوان بوديم و صحبت‌هاي دلنشين مرحوم مهندسي. اين روزها را از دست ندهيد و حتماً از بيانات نوراني و دلنشين ايشان استفاده کنيد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: آيه 164 سوره نساء مي‌فرمايد: «وَ رُسُلًا قَدْ قَصَصْناهُمْ عَلَيْكَ مِنْ قَبْلُ وَ رُسُلًا لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْكَ وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً» کلام! واژه کلام را من مراجعه کردم به معناي زخم است. تأثيرگذاري و تأثير پذيري، يک جمله‌ي بسيار فاخري اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: انسان دو ويژگي دارد. خِرد و سخن. با خرد بهره مي‌ستاند و با سخن بهره مي‌رساند. چقدر زيبا است. انسان‌ها اين ويژگي را دارند اگر بتوانند خوب استفاده کنند و بهره بستانند و بهره برسانند. من يک قضيه در مورد کلام بگويم. بهشت حرام است بر هر کسي که بد و زشت سخن مي‌گويد.
يک مسابقه فوتبال مقابل جمعيت چند ده هزار نفري، بعضي از تماشاگر نماها به داور فحش دادند. ديدند اين مرد محترم بلند بلند شروع به گريه کرد. فحش به مادرش دادند. چرا بايد زبان انسان اينطور باشد؟ يکي از منافقين به منزل يکي از علماي قم زنگ زد. دختر کوچکش گوشي را برداشت. گفت:ما پدرت را کشتيم. پشت تلفن بچه دق کرد و مرد! چرا ما اينطور هستيم. گاهي زبان هم مي‌تواند هم راه بهشت را براي انسان باز کند، اينقدر مفيد باشد. پيامبر اسلام در روايتي فرمودند: «لَو لَا تَکثيرٌ فِي کَلَامِکُم وَ تَمريجٌ فِي قُلُوبِکُم» کلام مشکلي ندارد، قلب هم مشکلي ندارد. اين تکثير در کلام است. زياده گويي‌ها، پراکنده گويي‌ها، بعضي ذهنشان مثل درختي است که هر لحظه گنجشک روي آن مي‌نشيند و بلند مي‌شود و بعضي آرامش دارند. اگر اينقدر زياد حرف مي‌گيرد «تمريجٌ في قُلُوبکُم» دلهايتان تَمريج، چراگاه نباشد. علماي اخلاق مي‌فرمايند: در خيابان که مي‌رويد به هر ويترين مغازه‌اي نگاه نکنيد. هر ماشيني ديدي نگويي: آخ! «تمريجٌ في قُلُوبکم» در ديدني‌ها، شنيدني‌ها، گاهي در جلسات، بعضي از مهماني‌ها شش ساعت طول مي‌کشد و کلماتي که گفته مي‌شود هيچ ربطي ندارد و فقط دل آشوب کن هستند. «درختي در لرستان سر بريدند کلنگي از آسمان افتاد و نشکست که از بوي دلاويز تو مستم!» هيچ ربطي به هم ندارد. خوب است که انسان گاهي براي خودش نهي کند. بگويد: من روزي پنج دقيقه بيشتر در فضاي مجازي نمي‌روم!
پيامبر فرمودند: اگر دلت اينقدر فرودگاه هوس‌ها و افکار مختلف نبود، «لَرَأيتُم مَا أرَى وَ لَسَمِعتُم مَا أسمَع» مي‌ديدي آنچه من مي‌ديدم. تصور کنيد ما در منزل حضور فرشتگان را احساس کنيم. چه مي‌شود؟! «وَ لَسَمِعتُم مَا أسمَع» کلام وحياني را مي‌شنويد. سخنان اولياء را مي‌شنويد. واردات و صادرات قلبي! اگر بخواهيم انسان مفيدي باشيم بايد واردات و صادرات را کنترل کنيم و ديده‌بان بگذاريم. شخصي نجار بود نزد شيخ رجبعلي خياط آمد، فرمود: شغلت چيست؟ گفت: نجار هستم. گفت: براي قلبت در درست کردي که هرکسي را راه ندهي؟ پيامبر فرمود: آنچه من مي‌بينم شما هم مي‌ديديد و آنچه من مي‌شنوم شما هم مي‌شنويد. کلام اينقدر مؤثر است. گاهي يک جمله زيبا شصت سال انسان را هدايت مي‌کند. بدترين دوست کسي است که جرأت نسبت به گناه را با اين کلمات به انسان بدهد. «قولاً کريماً» (اسراء/23)، «قولاً مَيسُورا» (اسراء/28) هنر خوب زيستن حدود ندارد. بعضي از کلمات طيب و پاک است و بعضي ناپاک است. کلمات انرژي و بار دارد. من پيشنهاد مي‌کنم دوستان روزي يک جمله کوتاه که در کتاب‌هاي چهل حديث و نهج‌البلاغه هست را مطالعه کنند، تا شب با اين زندگي کنند. ببينند چه صفاي خاطري پيدا مي‌کنند.
شريعتي: ما در مورد هنر خوب زيستن در آينه کلام نوراني رسول خدا در هفته‌هاي آتي همراه با حاج آقاي لقماني صحبت خواهيم کرد. کانال سروش برنامه بعد از مدتي وقفه مجدداً فعال شده است. مي‌توانيد از مطالب و محتواي آن استفاده کنيد و بهره‌مند شويد. دعا بفرماييد.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق محمد و آل محمد کم حرف زدن و ذکر شريف سکوت را به همه ما بياموز. ما را عاقبت بخير بگردان. تعجيل در فرج جان جانان و امير آفرينش حضرت مهدي(ع) بگردان. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).
شريعتي: «السلام عليک يا أبا عبدالله»