برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: هنر خوب زيستن
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين لقماني
تاريخ پخش: 12-07-96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
بگذار که اين باغ درش گمشده باشد *** گلهاي تَرش، برگ و بَرش گمشده باشد
جز چشم به راهي به چه دل خوش کند اين باغ *** گر قاصدک نامه برش گمشده باشد
باغ شب من کاش درش بسته بماند *** اي کاش کليد سحرش گمشده باشد
بي اختر و ماه هست دلم مثل کسي که *** صندوقچهي سيم و زرش گمشده باشد
شب تيره و تار است و بلا ديده و خاموش *** انگار که قرص قمرش گمشده باشد
آن روز تو را يافتم افتاده و تنها *** چون هيبت نخلي که سرش گمشده باشد
پيچيده شميمت همهجا اي تن بي سر *** چون شيشهي عطري که درش گمشده باشد
شريعتي: «صلي الله عليک يا أباعبدالله» سلام ميکنم به همه دوستان خوبم، خانمها و آقايان، بينندهها و شنوندههاي بسيار نازنينمان. عزاداريهاي شما قبول باشد. امروز هم با سمت خدا همراه و در کنار شما هستيم. آقاي دکتر لقماني سلام عليکم و رحمة الله. ايام را تسليت ميگويم.
ج آقاي لقماني: بسم الله الرحمن الرحيم. بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله عزاداريهايشان قبول باشد و ذخيره آخرت و برکات بيشتر زندگيشان باشد.
شريعتي: به رسم چهارشنبهها از محضر نوراني شما استفاده ميکنيم. قبل از اينکه وارد فراز پاياني روايت نبي مکرم اسلام و سؤال آن جوان شويم، اگر نکتهاي هست بفرماييد.
حاج آقاي لقماني:
کربلا يعني مرور زندگي *** کربلا يعني خدا را بندگي
کربلا يعني که فردا باز هم *** اين حقيقت هست و اين آواز هم
به لطف خداوند همه ما در اين دهه اول محرم در عزاداريها شرکت کرديم، انشاءالله خداوند قبول کند. الآن که تاسوعا و عاشورا را پشت سر گذاشتيم، ميرويم براي سال آينده. در اين ده، دوازده روز گفتيم: يا حسين! بايد تا سال آينده با حسين باشيم. عزاداري ما اثر داشته باشد. گاهي در مجالس آنقدر انسان را مأيوس ميکنند نسبت به گناه که مغرور ميکند. نه مغرور، نه مأيوس! وقتي انسان بين اميد و نا اميدي باشد، مراقب خودش هست. شروع سخنم را با اين داستان زيبا آغاز کنم.
يک نفر روي عشق و علاقه و محبت شعري گفت:
حاجب اگر محاسبه حشر با علي است *** من ضامنم هرچه که خواهي گناه کن
بعضيها را ديديد. فقط گريه ميکنند. معلوم نيست ممکن است حق الناس باشد. تو هيأت ما بيا، اگر امام حسين حاجت تو را نداد؟ مگر تو وکيل وصي امام حسين هستي؟ ممکن است يک مسأله ديگر باشد. شب حضرت علي به خوابش آمد. گفت: حاجب شعرت را اصلاح کن! گفتي:
حاجب اگر محاسبه حشر با علي است *** من ضامنم هرچه که خواهي گناه کن
من ميگويم: اينطور بگو.
حاجب اگر محاسبه حشر با علي است *** شرم از رخ علي کن و کمتر گناه کن!
در اين دوازده روز رواق چشمهاي ما اشکي و نوراني شده است. دل پاک شده است. حيف است دوباره با ديدنيها و با شنيدنيها آلوده شود. چه کار کنيم؟ زيارت عاشورا ماني فست شيعه است. مبناي تفکر شيعه است. «اشهد انک قد اقمت الصلاة» ميخواهيم با حسين باشيم، نماز اول وقت بخوانيم. نمازمان ترک نشود. تا جايي که ميتوانيم نماز اول وقت بخوانيم. با وضوي شاداب و با توجه بخوانيم.«اشهد انک قد آتيت الزکاة» امور ماليمان را اصلاح کنيم. اين با حسين بودن است. اين اثر عاشورا است. اين اشکي که انسان را حسيني ميکند. «و امَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ» بي تفاوت نبودن نسبت به خود و خانواده. شفقت و مهرباني و هراس! «وَ نَهَيتَ عَنِ الْمُنْكَر» جلوي گناه را گرفتن با زبان خوش، نسبت به خود، نسبت به فرزند و همسر و دوستان، اين حسين است. اگر الآن امام حسين در جمع ما بيايند، به هرکدام از ما و عزيزاني که پشت دوربين هستند، بگويند: گوشي موبايلتان را بدهيد ببينم اين ده دوازده روز که عزاداري کرديد، من يک نگاهي به گوشي شما بکنم. به عنوان تشکر در خانه بيايند و در بزنند و بگويند: من حسين بن علي هستم که ده، دوازده روز عزاداري کرديد. ميخواهم در منزل شما يک چاي بخورم و تشکر کنم. ميگوييم: بفرماييد يا اينکه يک سري چيزهايي هست که خجالت ميکشم شما داخل بياييد! ببخشيد آقا پارچه بزرگ ندارم روي سر بياندازم، صبر کنيد. اگر امام حسين در جامعه ما بودند، دخترشان را چطور بيرون ميآوردند؟ بازار و خريد و فروش چطور بود؟ اين حسيني شدن است. اگر انسان اين تفکر را کرد، ساعت تفکر هم شصت دقيقه نيست، گاهي يک ثانيه است. بعد از برنامه يک گوشه خلوت بنشين و فکر کن چه کنم امام حسين مرا دوست داشته باشد و متفاوت باشم؟ اين بهتر از عبادت هفتاد سال است. آنوقت در هر لحظه زندگي انسان نورانيت و روحانيت است. فرشتگان زندگياش را اداره ميکنند. انسان ميتواند؟ بله. لازم نيست حتماً آيت الله العظمي باشد. يک انسان عادي ولي والا و پاک و تابناک ميشود.
شريعتي: يک وقتهايي يک اتفاقهايي ميافتد مثلاً ماه مبارک رمضان، شب قدر، روز عرفه، زيارت کربلا و زيارت مشهد، ايام حج است، آن مقطع ميشود نقطه عطف زندگي ما و آغاز شروع فصل بندگي ما، محرم و دهه اول محرم و بعد تاسوعا و عاشورا نقطه عطفي است که خيليها سالشان را از امروز شروع ميکنند با نکاتي که از شما شنيديم، انشاءالله به برکت نام امام حسين تغيير قابل توجهي در زندگي ما به برکت نام سيدالشهداء و به برکت اين اشکها و روضهها در زندگي ما به وجود بيايد.
روايت يک جواني را ميشنويم که از پيامبر چند چيز را طلب ميکنند و حضرت با حوصله تمام دارند به اين سؤالات پاسخ ميدهند و راهکارهايي را ارائه ميدهند. امروز فراز پاياني اين روايت را براي ما خواهند گفت که به نوعي اين روايت سبک زندگي ما را تعيين ميکند و راه و مسير و جهت را به ما نشان ميدهد.
حاج آقاي لقماني: فراز پاياني اين بود. گفت: يا رسول الله دوست دارم بعد از مرگ آن پنج ويژگي را پيدا کنم. خدا مرا دوست داشته باشد. محبوب القلوب مردم هم باشم. وضع مالي من عالي باشد. بدنم سالم و عمرم طولاني شود. وقتي از دنيا رفتم با شما محشور و همنشين شوم.
اگر انسان يک مقدار تأمل و تفکر کند پايش را از خط فراتر نميگذارد. من ديدم و ديدم و ديدم به اين ماه عزيز کساني که در مسير بودند، وضع مادي دنيويشان هم بهتر از ديگران بود. حتي ماديات! بدون دلهره، با آرامش و لذت. يا رسول الله ميخواهم با شما محشور شوم. ايشان فرمودند: عزيزم، «فَاطِلِ السُجود» سجدههايت را طولاني کن! اين کُد چيست، نميدانيم. معناي ظاهرياش اين است که وقتي به سجده ميروي به تعبير عموم نوک نزن. بعضي اينقدر تند به سجده ميروند و ذکر ميگويند، اصلاً درست نيست. با آرامش! هر مقدار نماز طولاني شود از عمر انسان کم نميشود. عجله نکن هيچجا خبري نيست.
معناي دوم اين است که مسير زندگي را بنا بر عبوديت قرار بده. ما ارتباطات متعالي که امروز مِديتيشن ميگويند، سه نوع داريم. ارتباطي که با خداوند داريم، عادت، عبادت، عبوديت! شيخ بهايي ميفرمايد:
در عبادت کرده عادت چون صبي *** آخر وقت و اقل واجبي
با دوستان و رفقا دل ميدهد. تا به نماز ميايستد، خميازهها شروع ميشود. خارشها شروع ميشود. عجله و سرعت!
چون ز روي شوق کردي بندگي *** آن زمان داري نشان زندگي
آنوقت زنده هستي و الا مرده متحرک هستي. بعضي سي ساله ميميرند و شصت ساله دفنشان ميکنند. سي سال پيش مرد. مرده عمودي بود. بعضيها زنده هستند. نماز که ميخواند ميفهمد. سجدهها را ميفهمد. عبادت ميکند. سوم عبوديت است. تفاوت عبادت با عبوديت اين است که گاهي عبوديت انسان در ترک بعضي موارد هست. ماه شريف رجب که اينقدر روزه در آن ثواب دارد. خانم روزه مستحبي گرفته است. آقا ساعت يازده صبح از محل کار زنگ ميزند به خانه که يک ناهار مرتب و کاردرست، درست کن. من ظهر به خانه ميآيم با هم ناهار بخوريم. شما بفرماييد: اولين جمله که اين خانم مذهبي ميگويد، چيست؟ اين همه ناهار با هم خورديم کجا را گرفتيم؟ من روزه هستم! امروز خودت ناهار را بخور! اگر بخواهد عبوديت کند بايد بگويد: چشم، الآن ناهار درست ميکنم. چون عبوديت گاهي در ترک عمل است. اطاعت و گوش به فرمان بودن کافي است. گاهي ما در حرم امام رضا از بسم الله الرحمن الرحيم تا پشت مفاتيح را ميخوانيم اما بيرون که ميآييم با يک مقدار غيبت همه را پاک ميکنيم. چون ميخواهيم عبادت کنيم و عبوديت نداريم. تا حرف کسي مطرح ميشود. بگو: ببخشيد من خبر ندارم! گفت: يک حرفي زد گفت: حاضر هستم تا اهواز بروم ثابت کنم! يک اهل دلي گفت: چرا حرفي ميزني که مجبور شوي براي اثباتش تا اهواز بروي؟ عادت، عبادت، عبوديت! وقتي عبوديت شد انسان بنده خوب خدا ميشود. حرف شنوي ميخواهد. گاهي در نرفتن است و گاهي در انجام ندادن است. اين مهم است. وقتي انسان در اين مسير افتاد، ميبيند نورانيت و روحانيت و برکات بسياري شامل حالش ميشود.
دو سه نکته در مورد سجده بگويم. مسجد را چرا مسجد ميگويند؟ با اينکه در مسجد، قنوت هم داريم. رکوع هم داريم، ولي سجده را ميگويند. اميرالمؤمنان فرمود: سجده منتهي و اعلاي عبادت است. بعضي در سجده کيف ميکنند. امام سجاد را ديدند که جوان بودند در کنار کعبه بودند. بنده کوچولوي کوچولوي تو! گاهي يکي قد ميکشد و سينه سپر ميکند. فرمود: من بنده کم مقدار و حقير تو هستم. «لَنْ يَسْتَنْكِفَ الْمَسِيحُ أَنْ يَكُونَ عَبْداً لِلَّه» (نساء/172) عيسي مسيح ابايي نداشت بگويد: من عبد خدا هستم! «اشهد انک عبده»، «قال اني عبدالله» چقدر خوب است انسان بنده باشد. مسجد محل سجده است. يک جمله طلايي به جوانان هديه کنم. زيباترين حس سجده آن است که در گوش زمين پچ پچ ميکني و در آسمان صدايت شنيده ميشود! آنوقت مگر آدم از عبادت سير ميشود؟
جمله دوم اين است. سيد علي آقاي قاضي استاد اخلاق علامه طباطبايي يک جمله دارند که من اين جمله را که شنيدم تا دو هفته از عبادات خودم بيزار بودم. «ما نميدانيم اگر خدا در بهشت به ما بگويد: لازم نيست نماز بخوانيد، ما چه بکنيم؟» يعني براي ترس از جهنم نيست، براي عشق بهشت نيست. من کيف ميکنم نماز ميخوانم! امام حسين(ع) شب عاشورا مهلت گرفتند که «اني اُحِبُّ الصلاة» من به نماز عشق ميورزم! ظهر نماز، شب نماز شب! اين چيست؟
علامه طباطبايي ميگويد: همسرم چهار، پنج بار باردار شد. بچه افتاد. يک روز از حرم اميرالمؤمنين به منزل برميگشتم. دم منزل دست لطيف و مهرباني را روي شانهام احساس کردم. صورت را برگرداندم. ديدم يک سيدي است که خيلي ساده و بي آلايش است. تا صورت برگرداندم يک جمله به من گفت: اي عزيز دنيا ميخواهي نماز شب بخوان. آخرت ميخواهي نماز شب بخوان! از آن روز تا الآن سي سال ميگذرد. اينقدر حرف ايشان در من تأثير گذاشت که بعد از سي سال يک شب نماز شب من ترک نشد. فرموند: «هيچکس لذت امور ظاهري را نميبرد، کسي که نماز با توجه بخواند.» برويم فلانجا شيشليک بخوريم. فلانجا جادهاش با صفا است. نه اينکه آنجا نرود. برايش اولويت ندارد. کسي که نماز با توجه بخواند ديگر امور دنيوي برايش طعم ندارد.
يکي از اصحاب امام صادق از امام در مورد عيش پرسيد. امام فرمود: دلهايي که از ياد خدا خالي است. «قلوب خلت من ذكر الله فأذاقه الله حب غيره» خداوند حبّ اشياء را ميکشاند. با کفش کِيف ميکند. با لباس، با مد، با پرده، چون دل خالي است. از محبت و ذکر خدا خالي است. نزديک اقيانوس نرفته است. يک مهماني ميرود و ميآيد و مبلها را ميبيند غصه دار ميشود. پردهها را ميبيند غصهدار ميشود. ماشين ميبيند، غصهدار ميشود. روي ماشينش خط انداختند، دو دستي بر سرش زد که خاک بر سرم شد! به جهنم که انداختند. تمام محبت اين است. بعد کسي که همين ماشين و زندگي را دارد، اسير نيست. چون لذت عبادت برايش شيرين است. «طُوبى لِمَنْ عَشِقَ الْعِبادَةَ وَ عانَقَها» در مورد محشور شدن هم يکي دو جمله بگويم. پس حضرت فرمود: سجدها را طولاني کنيد که شيطان هم گفت. وقتي يک نفر به سجده ميرود شيطان وا ويلا ميگويد که اين بنده از دست من خارج شد.
آمد نزد رسول خدا گفت: يا رسول الله! من دلم ميخواهد دوستم داشته باشي، من شما را دوست داشته باشم. زندگي من خوب شود. فرمودند: به شرطي که سجدهها را طولاني کني. براي عبادت وقت بگذاري. عزيزاني که ديدار خصوصي با رهبر انقلاب دارند. ايشان مکرر اين سفارش را ميکنند. وقت ويژه براي عبادت با خداوند داشته باشيد. نماز را بايد بخوانيد. روزه را بايد بگيريد. ولي گاهي نيم ساعت قبل از اذان صبح، بين الطلوعين انسان يک قرائت قرآني داشته باشد. يک خلوتي، يک اشکي داشته باشد. لذا ميفرمايد: وقتي پردهها کنار ميرود، بعضي ميگويند: اينقدر هم لازم نبود به تشريفات برسد. چرا به خودش نرسيد. با خودشان چه کار کردند؟ بعضي انسانها طوري ميميرند که همانطور زندگي ميکنند. آيت الله جوادي آملي چندين بار فرمودند: انسان دروغگو رؤياي صادقه نميبيند. صبح تا شب دروغ ميگويد. هيچ تناسبي ندارد. «نوريان مر نوريان را طالبند» در حشر هم همينطور است.
روايت داريم جامع است و انسان را زنده و بيدار ميکند. اصناف و مردم چند دسته هستند. بعضي روز قيامت به شکل مورچه محشور ميشوند. بعضي به شکل ميمون، بعضي سگ و بعضي خوک و بعضي گرگ، باطن عملشان در دنيا اينطور است. کساني که متکبر هستند، علم و مدرک و پول و شهرت دارد. کسي را عددي حساب نميکند. روز قيامت به صورت مورچه هستند و افراد پا روي آنها ميگذارند. افرادي که از حرام خواري ابا نداشتند. ميگويد: وضع من بايد توپ شود. من بايد فلان و فلان را داشته باشم. مرتب جمع آوري ميکند. به شکل خوک محشور ميشوند. چون خوک نجاست خوار است. افرادي که زبانشان تيغ دارد، تيز و تند و تلخ است. وارد جلسه ميشود ميگويد: واي فلاني آمد. اينها به شکل گرگ محشور ميشوند. خوي درنده دارند. آنهايي که به هر طريقي اذيت ميکنند، سگ ميشوند. افرادي که نمام و سخنچين هستند به شکل ميمون ميشوند. چه کساني به صورت انسان محشور ميشوند؟ کساني که انسان بودند. بعضي از پدربزرگها و مادربزرگها ماشاءالله، ميگويد: ناراحت نباش اگر لقمه حلال سر سفره بياوري، بچههايت منحرف نميشوند. گاهي مواقع عبادت ميشود و گاهي عصيان ميشود. لقمه خيلي تأثير دارد. در فکر و نيت انسان تأثير دارد.
آيت الله بهاءالديني فرمودند: در تابستان گرم و کشنده قم، بعد از ظهر يک نشاني از يک بچه خواستيم. سه ساعت ما را در کوچههاي قم چرخاند آخر هم راستش را نگفت. بعضي بچهها هستند گل هستند. آدم دوست دارد آنها را ببوسد. اينقدر آراسته هستند. بعضي از نوجوانان عفيف و پاکدامن هستند. «طُوبَي لِمَنْ كَانَتْ أُمُّهُ عَفِيفَةً» (عللالشرائع، ج 2، ص 564) خوشا به حال کسي که مادرش عفيف و پاکدامن است. غذاي خوب خورده و شير خوب داده است. بعضي از مادران بچههايشان را به مجلس عزاي امام حسين ميآورند و همان لحظه که روضه خوانده ميشود، به بچه شير ميدهند. ميگويد: دلم ميخواهد اشکم را با شيرم بخورد. همين بچه بعد قندان در روضه ميآورد. بعد چاي ميآورد. بعد طلبه ميشود. بعد هيأتي ميشود. بعد دانشجو ميشود. بعد عاشق امام حسين ميشود. اينهايي که مدافع حرم هستند و شهيد بين المللي هستند در پارتي تربيت نشدند. نعوذ بالله پاي ماهواره و منقل و مشروب بزرگ نشدند. در مجلس امام حسين بزرگ شدند. مثل شهيد محسن حججي که گفت: حاجي ناراحت نباش براي امام حسين بايد سر داد و به اوج رسيد. انشاءالله خدا ما را جزء اين گروه قرار بدهد.
شريعتي: سؤال يک جوان از پيامبر باعث شد ما چندين جلسه از سبک زندگي بشنويم و انشاءالله با راه و رسم زندگي کردن و رسيدن به حيات طيبه آشنا شويم و حالا هم که ايام عزاداري حضرت سيدالشهداء(ع) است، حضرت و ياران و اصحابشان و اهلبيتشان خوب به ما ياد دادند که چطور زندگي کنيم و سبک زندگي ما بايد به چه سمت و سويي برود. انشاءالله با مدد اهلبيت(ع) در اين مسير قدم برداريم و برسيم به جايي که بايد برسيم. امروز صفحه 97 قرآن کريم، آيات 114 تا 121 سوره مبارکه نساء تلاوت ميشود.
«لا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْواهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «114» وَ مَنْ يُشاقِقِ الرَّسُولَ مِنْ بَعْدِ ما تَبَيَّنَ لَهُ الْهُدى وَ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ الْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ ساءَتْ مَصِيراً «115» إِنَّ اللَّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دُونَ ذلِكَ لِمَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا بَعِيداً «116» إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا إِناثاً وَ إِنْ يَدْعُونَ إِلَّا شَيْطاناً مَرِيداً «117» لَعَنَهُ اللَّهُ وَ قالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً «118» وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّيَنَّهُمْ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لَآمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً «119» يَعِدُهُمْ وَ يُمَنِّيهِمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً «120» أُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ لا يَجِدُونَ عَنْها مَحِيصاً «121»
ترجمه: در بسيارى از (جلسات و) سخنان درگوشى آنان، خيرى نيست، مگر (سخن) كسى كه به صدقه يا كار نيك يا اصلاح و آشتى ميان مردم فرمان دهد و هر كس براى كسب رضاى خدا چنين كند پس به زودى او را پاداشى بزرگ خواهيم داد. و هركس پس از آنكه هدايت برايش آشكار شد با پيامبر مخالفت كند و راهى جز راه مؤمنان را پيروى كند، او را بدان سوى كه روى كرده بگردانيم و او را به دوزخ افكنيم كه سرانجام بدى است. همانا خداوند از اينكه به او شرك ورزيده شود (بدون توبه) درنمىگذرد ولى پائينتر و كمتر از آن را براى هر كس كه بخواهد (و شايسته بداند) مىبخشد. و هركس به خداوند شرك ورزد حتماً گمراه شده است، گمراهى دور و دراز. (مشركان) به جاى خدا، جز معبودانى مؤنث (كه نام زن بر آنها نهادهاند مانند لات و مناة وعُزّى) نمىخوانند وجز شيطان سركش وطغيانگر را نمىخوانند. خداوند لعنتش كند وقتى كه گفت: من حتماً از بندگان تو سهمى معيّن خواهم گرفت (و گروهى را منحرف خواهم كرد). و حتماً آنان را گمراه مىكنم و قطعاً به آرزوها سرگرمشان مىسازم و دستورشان مىدهم كه گوش چهارپايان را بشكافند (تا علامت باشد كه اين حيوان سهم بتهاست) و به آنان فرمان مىدهم كه آفرينش خدا را دگرگون سازند. و هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست و سرپرست خود بگيرد، بىگمان زيان كرده است، زيانى آشكار. (شيطان) به آنان وعده مىدهد و ايشان را در آرزو مىافكند و شيطان جز فريب، وعدهاى به آنان نمىدهد. آنانند كه جايگاهشان دوزخ است و از آن راه گريزى نيابند.
شريعتي: اشک آب حيات ماست. دعا ميکنم که انشاءالله بين ما و اشک فاصله نيافتد. به همه مخاطبان خوب خارج از کشور سلام ميکنم. همينطور شنوندگان خوب راديو قرآن که همراه ما هستند. از لطف و محبت همه شما سپاسگزار هستم. اشاره قرآني را بشنويم و بعد از از علامه شوشتري براي ما بگوييد.AA AA AA
حاج آقاي لقماني: آيه 119 سوره نساء ميفرمايد: «وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِيناً» يک روز بين المللي داريم، روز بين المللي حسرت، روز قيامت! همه حسرت ميخورند. خوب و بد حسرت ميخورند. خوبها چرا خوبتر نبودند؟ خوبترها چرا خوبترين نبودند. بدها چرا خوب نبودند؟ چرا از عمرشان استفاده نکردند. محصولش چيست؟ خسران است. «وَ الْعَصْرِ، إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْر» (عصر/1و2) تمام انسانها در زيانکاري هستند. «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (عصر/3) خسران چيست؟ يک کسي ميخواست کتاب لغت بنويسد، گفت: در کشورهاي عرب زبان بروم و واژهها را پيدا کنم. آمد ديد يک يخ فروشي داد ميزند، «ارحموا» به من رحم کنيد که دچار خسران شدم. نه سرمايه ماند و نه سودي بردم. يخهايش آب شد. سرمايه آب شد، سود هم نبرد. اين خسران است. فهميد عرب به چه چيزي خسران ميگويد. گاهي من سودي ميبرم ولي اصل مالم را برميگردانم. ميگويند: ضرر، عدم سود. ولي گاهي مواقع اصل و فرع و همه ميرود. خداي نکرده مثل کساني که ورشکست ميشوند. اين را خسران ميگويند. همه ما را تهديد ميکند. گاهي خسران اعتقادي است. گاهي اجتماعي است، آبرو است. شيطان از کم شروع ميکند، ولي به کم قانع نميشود. تا آبروي انسان را دچار خسران نکند دست بردار نيست. اول با يک دروغ شروع ميکند. اول با نشستن چند دقيقهاي، ديدن چند دقيقهاي ولي بعد رها نميکند. اين جمله به قدري در وجود من اثر کرد. قلهاي که يکبار فتح شود، تفريحگاه عمومي خواهد شد. مواظب قلهي وجوديتان باشيد. بعضي رفقا هستند ميگويند: يک پُک بزن. يکبار بيا برويم. يکبار نگاه کن! يکبار بخور. يکبار که بشود ديگر عادي ميشود. بعضي هستند همين يکبار را هم اجازه نميدهند. مراقب حجاب، مراقب عفاف، مراقب خوردنيها و ديدنيها باشيم. همه اينها که منحرف شدند، از اول اينطور نبودند. در طول شصت سال عمرمان چند سال به حج مشرف ميشويم؟ نهايتاً دو بار، سه بار. ايشان هجده بار پياده به حج مشرف شدند. اگر الآن زمان حضرت علي(ع) بود، چند درصد احتمال ميداديم جزء سران سپاه حضرت علي باشيم؟ شمر جزء سران سپاه حضرت علي در جنگ صفين بود. شمر جانباز بود. در جنگ صفين تير به بازويش خورد. اگر اين تير به جلو خورده بود شهيد شده بود. در رکاب امام حسن و امام حسين در خدمت حضرت علي بود. اما با يک زاويه انحراف رفت و برنگشت و دچار خسران شد. عصر عاشورا روي سينه امام حسين بنا بر نقلي نشست. گفت: ميدانم پسر بهترين زنان عالم هستي ولي با اين حال سر از بدنت جدا ميکنم!
شمر يعني درد قولنج زمين، شمر يعني لعنة للعالمين
شمر يعني هجو شبنم با شراب، شمر يعني احتکار آفتاب
قوم ما در قتلگاه روزگار، ميشناسد شمرهاي بي شمار
يک درسي بايد در مراکز علمي به نام شمرشناسي بگذارند. همه ما ميتوانيم شمر شويم. همه ما ميتوانيم عمر سعد باشيم. همه ما ميتوانيم حر باشيم. حر روز دوم محرم گفت: مادرت به عزايت بنشيند. روز دهم محرم گفت: چه نام خوبي مادرت برايت انتخاب کرد. وقتي به امام حسين خبر دادند حر دارد ميآيد، به حضرت گفتند: امام اعتنايي نميکند. ولي امام بلند شدند و دو دستشان را باز کردند و حر را به سينه چسباندند. حر صبح تا الآن منتظرت بودم! قربان امام حسين! بعضي در اين ايام حر ميشوند. پاک ميشوند و از عزاداري خارج ميشوند، اينقدر ارزش دارد. پذيرش هست، ما بايد يک قدم برداريم. خسران تهديدي براي ما هست. عاقبت بخيري فرصتي براي ما هست. بايد مراقب باشيم. مراقبه، مراقبه، مراقبه!
يکي از علمايي که بسيار خوش سليقه در بيان مسائل بودند، شيخ جعفر شوشتري بودند. يک جايي ايستاده بودند، يک الاغي بار آجر آورد. بار را انداخت و بعد يک نگاهي به شيخ جعفر کرد و رفت. شيخ جعفر گفت: فهميدي به من چه گفت؟ ايشان به من گفت: آ شيخ جعفر تو که اينجا ايستادي من بارم را سالم به مقصد رساندم. تو که اينجا ايستادي سالم رساندي يا نه؟ بعد از چشمها عبرت ميگيرند. بعضي از دلها عبرت ميگيرند. يک مطلبي را ايشان دارند در مورد علي اکبر امام حسين، فرمودند: اينکه بعضيها گفتند: امام حسين را شمر کشت، نه! خولي کشت، نه! ميدانيد امام حسين را چه کشت؟ داغ علي اکبر کشت. وقتي که امام حسين بالاي بدن چاک چاک علي آمدند، ديکر نتوانستند حرفي بزنند. امام نتوانستند بايستند، با سر زانو آمدند. صورت روي صورت گذاشتند. ولدي، ولدي! امام حسين را داغ جوان کشت. ديگر امام حسين (ع) مراعات چشم دشمن را نکردند. دو جا امام بلند گريه کردند، يکي وقتي که علي اکبر خواست به ميدان برود. از عزيزان داغ ديده و پدر و مادران جوان از دست داده عذر ميخواهم. داغ خيلي بد است.
يکي از خانمهاي حوزه علميه قم در سفر تبليغي خيلي زيبا و دسته بندي شده در مورد مصائب و پاداشش صحبت کرده بود. همه هم گريه کرده بودند. آخر کار مادر شهيدي گفته بود: بيا دخترم. او را بوسيد و گفت: الهي سالم باشي. خدا شوهرت و بچههايت را حفظ کند و داغ نبيني! داغ مهري است که روي آتش ميگيرند و سرخ ميشود و به بدن موجود زنده ميزنند. تمام وجود را به لرزه درميآورد. وقتي علي اکبر ميخواست به ميدان برود، زن و بچه فهميدند و سيلي به صورت زدند. اشک ريختند، خواهران علي دور علي آمدند حلقه زدند. زينب تا شنيد آنچنان سيلي به صورت زد، واي بر من! امام يک جمله فرمودند: علي را رها کنيد! او به خدا پيوسته است. همه فهميدند علي برود ديگر برنميگردد. صداي شيون بلند شد. امام عمامه صحاب رسول الله را روي سر علي گذاشت. کمربند پيامبر را به علي بست. شبه پيامبر، شانه از جيب درآوردند و محاسن علي را شانه کردند. رکاب گرفتند. علي سوار اسب شد. يک نگاهي به قد و قامت علي کردند و صورت برگرداندند و بلند بلند شروع به گريه کردند و عمر سعد را نفرين کردند. خدا نسلت را قطع کند که نسل مرا قطع کردي! يکجا هم وقتي امام بالاي سر علي آمدند خواستند بدن را بلند کنند، ديدند عرباً عربا است. يعني تکه تکه است. فقط يک جمله فرمود: جوانان بني هاشم بياييد، برادرتان را به خيمهها ببريد! «السلام عليکم يا اهل البيت النبوه»
شريعتي: انشاءالله خداي متعال ما را در سنت ذبح عزيزانمان پيش پاي محبوب سرافکنده نکند. دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي لقماني: خدايا به حق علي اکبر امام حسين، جوانان ما را خوشبخت بگردان. از گزند حوادث مصون بدار. به حق محمد و آل محمد هرکس هر حاجتي دارد، به حق اين جوان دلرباي امام حسين، به حق آقا علي اکبر امام حسين تمام گرهها را باز کن. دلها را شاد بگردان و اين محرم را ماه متفاوت براي حسيني شدن ما مقدر بفرما. به برکت صلوات بر محمد و آل محمد(ص).
شريعتي:
سيب سرخي سر نيزه است، دعا کن من نيز
اين چنين کال نمانم به شهادت برسم
«السلام عليک يا أبا عبدالله»