اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-03-15-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– آخرين وصاياي حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آخرين وصاياي حضرت اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 15- 03-97

بسم الله الرحمن الرحيم، و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
شام احياء مي‌گشايم با تو قرآن کريم *** وره اسراء است، بسم الله الرحمن الرحيم
سوره اسراء است، سبحان الذي اسراء علي *** روح پايين آمده امشب مي‌روي بالا علي
خواست وقت رفتنت در اين شب احياء خدا *** عرش خلوت باشد و تنها تو باشي با خدا
باز با مرضيه امشب، هم کلامت مي‌کنند *** با لب احمد خدا دارد سلامت مي‌کند
سدره و طوبي علي گويان و کوثر منتظر *** حمزه و عمار و سلمان و ابوذر منتظر
مي‌روي و چاه هم از درد تو آگاه نيست *** اين همه زخم نهان هست و مجال آه نيست
جمع مشتاقان پريشان مثل حال زينب است *** هر دلي در حلقه‌ي در ذکر يا رب يا رب است
اين سحر حتي اذانش بوي ديگر مي‌دهد *** اشهدش هم بوي پرواز کبوتر مي‌دهد
بست احرام و دلش را دست ليلا داد و بعد *** سجده نه، از شوق در آغوش يار افتاد و بعد
ناگهان نوري درخشيد و پريشان پشت در *** جبرئيل افتاد و هي مي‌خواند شق القمر
رد پايي از مسافر رو به دريا ماند و رفت *** او نماز صبح خود را هم شکسته خواند و رفت

شريعتي: «صلي الله عليک يا اميرالمؤمنين» سلام مي‌کنم به همه شما عزيزان، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، ايام شهادت مولي الموحدين اميرالمؤمنين علي(ع) را تسليت مي‌گويم. در شب قدر و در شب شهادت اميرالمؤمنين علي (ع) همراه شما هستيم. انشاءالله به برکت نام علي(ع) لحظات زندگي ما منور به نور ولايت حضرت باشد. انشاءالله توفيق زيارت نجف اشرف و توفيق زيارت مضجع نوراني نصيب فرد فرد ما شود. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. من هم شهادت مولاي متقيان اميرمؤمنان علي (ع) را تسليت مي‌گويم.
شريعتي: خيلي آدم بايد به خودش افتخار کند که يک شخصيت بزرگ و عظيمي مثل حضرت علي امامش باشد. کسي که قبل از رفتنش فرمود: «سَلُونِي‏ قَبْلَ‏ أَنْ تَفْقِدُونِي‏» (نهج‏البلاغه، خطبه 189) از من بپرسيد قبل از اينکه مرا از دست بدهيد. کسي که به راه‌هاي آسمان آشناتر از راه‌هاي زمين است. کسي که اگر دست به دستش بدهيم مي‌دانيم حضرت با پدري خودشان تمام بهشت را با تمام وسعتش مي‌تواند براي ما بخرد و ما را به آن مقصد و جايي که بايد برسيم، مي‌رساند. هنوز هم مي‌شود از حضرت پرسيد، کافي است فقط نهج‌البلاغه را باز کنيم و خطبه‌ها و نامه‌ها و کلمات قصار حضرت را مرور کنيم. خوشحاليم که روزهاي سه‌شنبه حاج آقاي نظري از نهج‌البلاغه براي ما مي‌گويند و بي شک يکي از نامه‌هاي نوراني حضرت را و يکي از وصاياي حضرت را براي ما خواهند گفت. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
«السلام عليک يا اميرالمؤمنين، السلام عليک يا امام المتقين، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ يَعْسُوبَ الدِّينِ وَ قَائِدَ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ» امشب مناسبت‌هايي دارد. هم شب شهادت مولاي متقين اميرالمؤمنين علي(ع) هست و هم دومين شب از ليالي قدر است. امشب وارد دهه سوم ماه مبارک رمضان مي‌شويم. شب بيست و يکم ورود در دهه سوم ماه مبارک رمضان است. شب قدر شبي است که قرآن مجيد نازل شده است «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةٍ مُبارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ، فِيها يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ» (دخان/3و4) «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ» (قدر/1) شب بسيار بزرگي است. اين فرصت‌هايي که در زندگي پيش مي‌آيد بايد انسان خيلي غنيمت شمارد. شب قدر دو مطلوب درونش هست. يکي احياء است يعني شب زنده‌داري، اصلاً نفس اين شب زنده‌داري مطلوب است انسان نخوابد ولو هيچ کاري نمي‌کند، بيدار باشد. يکي هم اعمالي است که امشب وارد است، خواندن دعاي جوشن کبير، دعاي افتتاح که هر شب ماه مبارک رمضان وارد هست. نمازهايي که در شب قدر وارد است خصوصاً دو رکعت نمازي که بعد از حمد، هفت «قل هو الله» است. خيلي نماز خوبي است و سفارش شده است. استغفار در اين شب‌ها، غسل کردن، روايتي از آقا موسي بن جعفر هست که «من اغتسل ليلة القدر و أحياها إلي طلوع الفجر» چون «تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ، سَلامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (قدر/4و5) حضرت مي‌فرمايد: «من اغتسل ليلة القدر و أحياها إلي طلوع الفجر» خداوند متعال اين آدم را «خرج من ذنوبه» از گناهان بيرون مي‌آورد. معلوم مي‌شود خود احياء مطلوب است. غسل کردن مطلوب است. بنابراين اين فرصت را بايد غنيمت شمرد و ظاهراً در همين شب بيست و يکم ماه مبارک رمضان که وصي رسول خدا به شهادت رسيدند و از دنيا رفتند، وصي حضرت موسي يوشع بن نون هم در يک چنين شبي از دنيا رفتند.
اميدوارم بتوانيم همه امشب را احياء بگيريم، به آداب امشب توجه کنيم و از اين فرصت‌هاي بدست آمده در اين شب‌هايي که دهه آخر ماه رمضان که از امشب شروع مي‌شود و در پيش داريم بيشتر اهتمام بورزيم تا جزء کساني باشيم که در اين ماه رمضان يک عده‌اي را برات آزادي از آتش مي‌دهد. در ادعيه اين ماه هست «مُنَّ عَلَيَّ بِفَكَاكِ‏ رَقَبَتِي مِنَ النَّار في من تَمُّنُ عليک» جزء آن دسته باشيم. نامه‌اي که امروز قرائت مي‌کنم، براي روز بيستم ماه مبارک رمضان است. نامه بيست و سوم، «قاله قبل مَوته على سبيل الوصية لما ضربه ابن ملجم لعنه الله» بعد از آنکه حضرت ضربت خوردند، قبل از شهادتشان اين نامه را به عنوان وصيت فرمودند.
در چنين روزي يکي طبيبي را براي اميرالمؤمنين آوردند. اين طبيب اصالتاً ايراني بود. اثير بن عمر نامش بود، اهل انبار بوده و انبار جزء شهرهاي ايراني بوده است و الآن جزء عراق هست. دستور داد يک شش تازه گوسفند را براي من بياوريد. آن زمان امکانات نبود. اين شش را پاره کرد، رگي را از ميان شش بيرون آورد، دستمال را از سر مبارک اميرالمؤمنين باز کرد، اين رگ را داخل شکاف سر حضرت برد و بيرون آورد، يک نگاهي کرد و به حضرت گفت: آقا وصيت کنيد! اينکه اميرالمؤمنين(ع) از ديروز صبحي که روز نوزدهم ضربت خوردند تا شب بيست و يکم که امشب هست حيات داشتند، اين از معجزات است. اين شمشيري که اين ملجم به فرق حضرت زدند، زهرآلود کرده بودند. جمجمه سر را شکافته و به مغز سر سرايت کرده است. الآن کسي که مويرگ‌هاي داخل معزش خللي ايجاد مي‌شود و خون لخته مي‌شود و جريان خون متوقف مي‌شود در کما مي‌رود و يا از دنيا مي‌رود و سکته مغزي مي‌کند. آنوقت مغز سر شکافته شده، جمجمه شکافته شده و زهر به بدن حضرت رسيده است. در روايتي مي‌گويد: در اثرآن زهر پاهاي مبارک پدرم آثار زهر در آن ظاهر شده بود. اينکه ديروز صبحي هنگام سحر و نماز صبح حضرت ضربت خوردند و تا امشب حيات حضرت ادامه پيدا کرده يک معجزه است. براي اينکه برکات وجودي حضرت بيان شود و حضرت را بشناسند. حضرت اجازه دادند مردم براي عيادت بيايند، فرمودند: سؤالها را کوتاه کنيد. اينجا همه گريه کردند، فرزندان و ديگران گريه کردند. بعد حضرت فرمودند: «وَصِيَّتِي لَكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِاللَّهِ شَيْئاً» (نامه 23 نهج‌البلاغه) وصيت من به شما دو چيز است. اولاً به خدا شرک نورزيد. پيامبر آمد که مردم را دعوت کند به اينکه براي مردم شريک قرار ندهيد. «وَ مُحَمَّدٌ (صلي الله عليه وآله) فَلَا تُضَيِّعُوا سُنَّتَهُ» وصيت دوم اين است که راه پيغمبر را ادامه دهيد. سنت پيغمبر را ضايع نکنيد، سنت پيغمبر روش پيامبر است. ببينيد پيامبر چه کار کرده است.
در اين دو کلمه موجز و کوتاه همه چيز را بيان کرد. توحيد، سنت پيامبر درونش همه چيز هست. راه پيغمبر قرآن است. راه پيامبر احاديث پيامبر است. راه پيامبر اوامري است که در قرآن مجيد امر کرده به اطاعت از پيامبر، «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ الرَّسُول‏» (آل‌عمران/32) همه چيز در اين دو جمله کوتاه هست. بعد فرمودند: «أَقِيمُوا هَذَيْنِ الْعَمُودَيْنِ» اين دو چيز عمود را، يعني توحيد و سنت پيامبر را حفظ کنيد، به پا بداريد، «وَ أَوْقِدُوا هَذَيْنِ الْمِصْبَاحَيْنِ وَ خَلَاكُمْ ذَمٌّ» اين دو چراغ را روشن نگه داريد. انتقادي بر شما نيست. اگر اين دو چراغ را روشن نگه داشتيد، و اين دو عمود خيمه را حفظ کرديد، هيچ انتقادي و هيچ ظني نسبت به شما نيست. اين اصل قضيه است. حضرت بعد از آنکه طبيب و پزشک اين اظهار نظر را کرد، به حاضرين رو کردند. دو سه جمله فرمودند. اين درس براي همه انسان‌هاست. فرمودند: من سه روز دارم،     هر انساني سه روز دارد. ديروز، امروز، فردا! فرمودند: «أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ» اين سه روز است. ديروز من با شما مصاحبت داشتم و رهبر شما و در کنار شما بودم. الآن در بستر مرگ افتادم و براي شما عبرت هستم. کلمه عبرت يعني انسان يک جرياني که مي‌بيند عبور کند و به خودش برسد. مي‌بينيد علي در بستر افتاده است و با مرگ فاصله‌اي ندارد، يک روز هم نوبت شماست. فرمود: «مَا أَكْثَرَ الْعِبَرَ وَ أَقَلَّ الِاعْتِبَارَ» چقدر عبرت در دنيا زياد است اما گيرنده عبرت کم است. ما مشغول دنيا شديم.
اين کاخ که مي‌بيني گاه از تو و گاه از من *** باقي چو نمي‌ماند خواه از تو و خواه از من
فردا من از شما جدا خواهم شد. يک مدت کوتاهي بدن من همسايه شما بوده و فردا از شما جدا مي‌شوم و زير خاک‌ها هستم. اين سه جمله اميرالمؤمنين(ع) را بايد انسان با طلا بنويسد و هميشه مقابل چشمش باشد. اين فرمايش اميرالمؤمنين يک عامل بازدارنده‌اي است که ما گاهي در عرصه‌هايي مي‌رويم که فراموش مي‌کنيم آينده ما چه خواهد شد. بعضي تصور مي‌کنند براي هميشه در اين دنيا هستند. به فکر آينده نيستند و فکر آينده را نمي‌کنند. «أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُكُمْ وَ الْيَوْمَ عِبْرَةٌ لَكُمْ وَ غَداً مُفَارِقُكُمْ» گاهي کلمات خيلي کوتاه است ولي بار معنايي آن زياد است.
حضرت سه مطلب را فرمودند. فرمودند: «إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِيُّ دَمِي وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِيعَادِي» من اگر زنده ماندم خودم صاحب دم هستم. يعني اين را بهانه قرار ندهيد که برويد يک عده را به قتل برسانيد، چون اين شبهه مي‌رفت و در جهان اسلام سابقه هم داشت. ممکن بود همين را بهانه قرار بدهند و بروند تعدادي را بکشند. نه من خودم مي‌دانم و خودم ولي دَم هستم! اگر از دنيا رفتم، ميعاد هرکسي اين است که از اين دنيا برود. کسي در اين دنيا باقي نمي‌ماند. دنيا اَمدي دارد. تا آن اَمد تمام شد انسان بايد از اين دنيا بگذرد.
«وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِي قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَكُمْ حَسَنَةٌ» اگر من گذشت کردم، اين گذشت براي من قربت است. چون خداي متعال مي‌فرمايد: «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا» (بقره/109) براي شما هم حسنه است. «فَاعْفُوا، أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» حضرت يک آيه‌اي تلاوت کردند، از اين استفاده مي‌شود که حضرت(ع) بيشتر عنايتشان به عفو و گذشت است. مي‌فرمايد: گذشت کنيد، دوست نداريد خدا شما را ببخشد؟ آقا اميرالمؤمنين خيلي اهل گذشت بودند. يک کسي مثل ابن ملجم اين کارها را انجام داده، حضرت مقداري شير را مي‌خوردند و مي‌فرمودند: باقي‌اش را به ابن ملجم بدهيد. گفتند: اين قاتل شماست! مي‌فرمود: بله، اما اسير شماست. حضرت بيشتر نظرشان روي عفو است. «فَاعْفُوا، أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ» بگذريد، دوست نداريد خداي متعال از شما بگذرد؟ بعد حضرت مي‌فرمايند: «وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ» اين نشانه‌ي بزرگي حضرت است. اين براي کسي است که آتيه‌اش را درست کرده باشد اما وقتي آتيه درست نباشد انسان از مرگ مي‌ترسد. مي‌داند الآن که مي‌خواهد وارد شود، وارد رضوان الهي مي‌شود. اميرالمؤمنين مصداق اين آيه شريفه است. «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ، ارْجِعِي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً فَادْخُلِي فِي عِبادِي وَ ادْخُلِي جَنَّتِي» (فجر/27-30) مي‌گويند: آخرين جمله‌اي که از اميرالمؤمنين(ع) شنيده شد يک آيه بود. بعد ديگر لب‌هاي حضرت روي هم آمد و چشم‌هاي حضرت بسته شد. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ‏ مُحْسِنُونَ‏» (نحل/128)اين آخرين جمله‌اي بود که از حضرت شنيده شد.
اميرالمؤمنين انساني بود به تمام معنا در تمام ابعاد شخصيتي، ابعاد کمالي انسان ممتازي بود و به قله رسيده بود. ابن ابي الحديد در حالي که آدم شيعه‌اي نيست، اما وقتي مي‌خواهد علي بن ابي طالب را بستايد، مي‌گويد: من نمي‌دانم اين شخصيت يک شخصيتي است در هر وادي وارد مي‌شويم يک شخصيت نمونه است. در شجاعت، در زهد، در عبادت، در ايثار و علم نمونه است! برخي خواستند بگويند: بزرگترين معجزه رسول خدا بعد از قرآن مجيد اميرالمؤمنين است. اميرالمؤمنين معجزه رسول خداست. مکتبي که توانسته يک چنين شخصيتي را تحويل جامعه بدهد که نهج‌البلاغه شاهد اين امر است. پيغمبر خدا فرمود: «أنا اديب الله و عليٍ أديبي» من ادب شده خدا هستم و اميرالمؤمنين ادب شده من است. اميرالمؤمنين فرمود: من همراه رسول خدا بود مثل بچه‌اي که همراه مادرش است. از کودکي در دهانم لقمه مي‌گذاشت. رسول خدا به من فرمود: يا علي! «إِنَّكَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَي‏ مَا أَرَي‏ إِلا أَنَّكَ لَسْتَ بِنَبِيٍّ وَ لَكِنَّكَ لَوَزِيرٌ وَ إِنَّكَ لَعَلَي خَيْرٍ» (نهج‏البلاغة، ص300) هرچه مي‌بينم تو مي‌بيني! تو پيامبر نيستي، وصي هستي!
امشب شهادت يک چنين شخصيتي است با اين روحيه، انسان وقتي به آخر خط زندگي مي‌رسد ديگر خودش را مي‌بازد. اما اميرالمؤمنين بعد از ضربت خوردن با سوگند مي‌فرمايد: «وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِي مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ كَرِهْتُهُ» من از مرگ «فجأَني» يعني مرگ ناگهاني. چيزي بر من وارد نشده که از آن ناخوشايند باشم. «وَ لَا طَالِعٌ أَنْكَرْتُهُ» طالع يک چيزي است که يک مرتبه طلوع مي‌کند. «وَ مَا كُنْتُ إِلَّا كَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ» من نيستم الا مانند کسي که شب دنبال آب مي‌گردد و کسي که طالب چيزي است و آن را پيدا کند. من از مرگ هراسي ندارم. اميرالمؤمنين يک چنين شخصيتي بود. بعد از آنکه اين پزشک به ايشان عرض کرد: وصيت کنيد، فرزندان حضرت، آقا را ممنوع الملاقات کردند. آمدند به مردم گفتند: ما مي‌خواهيم لحظات آخر کنار پدرمان باشيم. يک آقايي است به نام صعصعة بن صوحان عبدي، ايشان بعد از اينکه حضرت ممنوع الملاقات شد خواست حضرت را ملاقات کند، از اصحاب حضرت بود.
مرحوم ممقاني صاحب رجال يک روايتي را نقل مي‌کند از امام صادق(ع) که حضرت فرمودند: اميرالمؤمنين را نشناخت مگر صعصعه و اصحاب صعصعه! ايشان به ملاقات حضرت آمد، گفتند: ملاقات ندارد. گفت: من مي‌خواهم حضرت را ببينم. گفتند: حضرت ممنوع الملاقات است. گفت: پيغامي دارم به حضرت برسانيد و جوابش را به من بدهيد. گفت: به اميرالمؤمنين بگوييد صعصعه سلام شما را مي‌رساند و مي‌گويد: «السلام عليک يا اميرالمؤمنين، لقد کان الله في صدرک عظيماً و کنت بذات الله عليماً» مي‌گويند: صعصعه سه تا موقف داشته، يا چهار تا موقف که بي نظير بوده است.
يکي روزي که با حضرت امير بيعت کردند، بلند شد و به اميرالمؤمنين رو کرد و گفت: شما به حکومت و رهبري زينت دادي نه رهبري به شما زينت داد. خلافت شما را بلند نکرد، شما او را بلند کردي. خلافت به شما محتاج است نه شما محتاج به خلافت! يک کلام هم شايد در همين ساعات بعد از ظهر زد. گفت: سلام مرا به حضرت برسانيد و بگوييد: صعصعه مي‌گويد: «لقد کان الله في صدرک عظيماً و کنت بذات الله عليماً» خدا در روح تو يا علي بزرگ بود و تو خدا را شناختي. آمدند پيغام او را به حضرت رساندند. حضرت پاسخ دادند. اين جواب را در شب شهادت اميرالمؤمنين(ع) گوش بدهند. اينها دستورالعمل‌هاي زندگي است. اگر اين دستورالعمل‌ها را به کار بگيريم، سعادت و خوشبختي ما در همين است. وقتي پيغام را به حضرت رساندند، حضرت فرمودند: سلام مرا به صعصعه برسان و بگو: «فَلَقَدْ كُنْتَ خَفِيفَ اَلْمَئُونَةِ كَثِيرَ اَلْمَعُونَةِ» سلام مرا برسانيد و بگوييد: تو خوب دوستي براي ما بودي. کم هزينه و پر تلاش! هزينه‌اي براي من نداشتي. گاهي بعضي دوستان هزينه ساز و وبال هستند. اين جمله کوتاه حضرت هم شخصيت صعصعه را مي‌رساند و هم درس مي‌دهد که انسان بايد در زندگي، با ديگران چگونه باشد. بايد خيرخواه ديگران باشد که حضرت از او راضي باشد. کمک ديگران بکند نه اينکه باري روي دوش ديگران بگذارد.
در حديثي از اميرالمؤمنين(ع) هست که حضرت مي‌فرمايد: «مَلْعُونٌ‏ مَنْ‏ أَلْقَي‏ كَلَّهُ عَلَي النَّاسِ»‏ (الكافي، ج 5، ص72) ملعون است کسي که بارش را روي دوش ديگران بگذارد. ما بايد باري را از دوش ديگران برداريم، نبايد بار روي دوش ديگران بگذاريم. اين کلام چقدر بار دارد، چقدر پيام دارد، چقدر امروز در جامعه مي‌تواند تأثيرگذار باشد. چقدر دوستي‌ها و پيوندها را محکم مي‌کند. جمله سوم براي امشب است، چون مي‌دانيد تشييع جنازه اميرالمؤمنين محرمانه انجام شد. فقط بعضي از خواص حضور داشتند. يکي از اين خواص صعصعه است. اميرالمؤمنين را که تشييع کردند، اسم نجف قريين بوده است. دو تا تپه بوده، نجف نسبت به کوفه بالا است. حضرت را دفن کردند. سکوت فضا را گرفته بود. حضرت بايد طبق وصيت محرمانه دفن مي‌شد. همه ساک و بي صدا گريه مي‌کردند. وقتي حضرت را دفن کردند صعصعه آمد نشست. کنار قبر حضرت نشست و يک مشت از خاک قبر حضرت برداشت و روي سرش ريخت. يک نعره‌اي کشيد بي اختيار که همه را به گريه انداخت. گفت: سلام خدا بر تو يا علي! تو از دنيا رفتي و مردم تو را نشناختند. اگر اين مردم تو را شناخته بودند، «لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ‏ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِم‏ و لو فتحت لهم برکات السماوات و الارض» اگر اين مردم تو را شناخته بودند، درهاي برکات و رحمت الهي به روي آنها باز مي‌شد. نتوانستند عدل تو را تحمل کنند و علاقه تو را نسبت به مردم، توجه تو نسبت به رعيت، اميرالمؤمنين را عدلش کشت «قُتِلَ عَلِيٌّ فِي مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ» تو را نشناختند، اگر شناخته بودند خداي متعال درهاي رحمت را به روي آنها باز مي‌کرد و مردم از نزولات آسماني استفاده مي‌کردند. حضرت فرمود: بعضي از شخصيت‌ها هستند تا زماني که هستند مردم آنها را نمي‌شناسند. فرمود: فردا مرا مي‌شناسند. اين قريشي که اينقدر با من دشمني کردند، دشمني را به نهايت رساندند، يک روزي سر عقل مي‌آيد و آن روز حاضر هستند دنيا را بدهند و يک ساعت علي را ببينند، ديگر نمي‌شود. در خطبه 92 و 93 نهج‌البلاغه هست. در اين خطبه هست آن روز اينها آرزو مي‌کنند يک چنين نعمتي را از دست دادند، يک لحظه آن را ببينند. ما بايد قدر نعمت‌هايي که داريم را بدانيم. وقتي نعمت از دست رفت، انسان هي تأسف مي‌خورد و ديگر جبران ناپذير است.
شريعتي:
با وضو آمد به قصد ليلة الفرقت علي *** ابن ملجم در شب احياء چه قرآني گشود
قرآن ناطق امير مؤمنان علي(ع) است. قرار است فضاي برنامه را به عطر قرآن کريم معطر کنيم و ثواب تلاوت اين آيات را هديه کنيم به روح بلند و آسماني اميرمؤمنان علي(ع). امروز روز پانزدهم خرداد هم هست. سالروز قيام خونين پانزده خرداد و شهداي اين قيام را گرامي مي‌داريم و از آنها ياد مي‌کنيم. انشاءالله همه مهمان اميرالمؤمنين علي(ع) باشند، خاصه امام راحل عظيم الشأن و فرزندان گرانقدرشان. امروز صفحه 341 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه حج را تلاوت خواهيم کرد.

«يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ «73» ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ «74» اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ «75» يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ «76» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «77» وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباكُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هذا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلى‏ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ «78»
ترجمه: اى مردم! مثلى زده شده است، پس به آن گوش فرا دهيد، همانا كسانى كه به جاى خداى يكتا مى‏خوانيد، هرگز نمى‏توانند مگسى بيافرينند، هر چند (مشركان،) خدا را آن گونه كه شايسته اوست بزرگ نداشتند، قطعاً خداوند نيرومند و شكست ناپذير است. خداوند از ميان فرشتگان ومردم رسولانى برمى‏انگيزد، همانا خداوند شنوا و بيناست. آنچه را پيش روى آنها و پشت سر آنهاست مى‏داند و تمام كارها به خدا بازگردانده مى‏شود. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! ركوع كنيد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد. و در راه خدا جهاد كنيد چنان كه شايسته جهاد (در راه) اوست، او شمارا (بر همه‏ى امّت‏ها) برگزيد و در دين (اسلام) هيچ گونه دشوارى بر شما قرار نداد، آيين پدرتان ابراهيم (را پيروى كنيد)، او كه شما را از قبل مسلمان ناميد و در اين (كتاب نيز مطلب چنين است) تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد، پس نماز بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا تمسّك جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست، پس چه خوب سرپرستى است و چه خوب ياورى.
شريعتي: سالها مي‌گذرد، حادثه‌ها مي‌آيد، انتظار فرج از نيمه خرداد کشم. قرار گذاشتيم اين هفته از امام راحل عظيم الشأن ياد کنيم.
حاج آقاي نظري منفرد: در مورد آياتي که تلاوت شد نکته‌اي را بگويم. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» چهار امر در اين آيه هست. رکوع کنيد، سجده کنيد، خدا را بندگي کنيد و کار خوب انجام بدهيد تا رستگار شويد. يعني خداوند متعال رستگاري را نه تنها منوط به نماز کرده است، مي‌گويد: کار خوب انجام بدهيد. کار خوب يک معناي عام است و شامل خيلي از کارها مي‌شود. امشب صدقه را فراموش نکنيم. به مستمندان و نيازمندان جامعه سر بزنيم. بيماران را فراموش نکنيم. گره مشکلات در شب قدر باز مي‌شود. بايد در حق اينها دعا کنيم. روايت داريم اگر انسان در حق ديگران دعا کند ملائکه در حق او دعا مي‌کنند و دعاي ملائکه در حق انسان مستجاب مي‌شود. انشاءالله به اين آيه توجه کنيم. «وَ افْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» کار خوب انجام بدهيد تا رستگار شويد.
در مورد حضرت امام(ره) اين شخصيتي که بنيانگذار نظام جمهوري اسلامي بود. انساني که جز از خدا از چيزي نهراسيد.    سختي‌ها را تحمل کرد و روح خدايي و ايماني که داشت و شجاعتي که داشت در برابر تمام مشکلات ايشان را پا برجا و با استقامت نگه داشت. ما در مورد حضرت امام هرچه صحبت کنيم کم است. شخصيت امام در زمينه علمي يک شخصيت ممتازي بود. حوزه، مقام علمي امام را مي‌دانستند. امام وقتي به نجف رفتند در نجف مشهور بود امام در اصول خيلي کار کردند. رفتند در نجف فقه شروع کردند. بيع ايشان که الآن چاپ شده است. فقيه جامعي بودند. اين در بعد علمي است. در حکمت همينطور است. امام يک شخصيت کم نظيري بود. حکيم بود. در بعد عرفان جلسات عرفاني ايشان را فراموش نمي‌کنيم. نشان مي‌داد چه انسان عارفي هستند. عارف خودساخته‌اي که خودشان مقيد بودند آن عرفان را در زندگي عملي‌شان پياده کنند.
اما در زمينه مسائل سياسي، امام يک شخصيت سياسي بود که تمام سياسيون دنيا در برابر ايشان خاضع شده بودند. يعني پذيرفته بودند ايشان يک شخصيتي است. در زمينه سياست و مسا    ئل دقيق را خوب متوجه مي‌شود و خوب مي‌داند. يکي از مسئولين کشوري خودش براي من نقل کرد. گفت: گاهي بعضي از مسائل کشور را خدمت امام مطرح مي‌کرديم و نظرمان را خدمت امام مي‌گفتيم. نظر امام غير از آن بود که ما مي‌گفتيم. ما چون امام ولي امر مسلمين بود مجبور بوديم فرمايش ايشان را اجرا کنيم. بعد که در مقام عمل مي‌آمديم مي‌ديديم آنچه امام فرموده درست بوده نه آنچه ما فهميديم. روح تعبدي که در امام بود، مقيد به مستحبات بودند. شنيدم يکوقتي صبح امام گريه کردند. خانمشان پرسيد: چرا گريه مي‌کنيد؟ فرمودند: ديشب نماز شب من قضا شد. از خداوند متعال علو درجات را هم براي امام و هم براي فرزندانشان مي‌خواهيم.
شريعتي: ماه رمضان يک فرصت استثنايي است، يکي از آن نفحه‌‌هاي روحاني و نسيم‌هاي روح بخشي که به سمت دل ما مي‌وزد و پنجره‌اي را باز مي‌کند. خوش به حال آنهايي که قدر اين لحظات را مي‌دانند. مخصوصاً امشب که منور و مزين به نام اميرالمؤمنين است. انشاءالله قدر امشب را بدانيم و براي هم دعا کنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اللهم صل علي محمد و آل محمد. خدايا به روح بلند اميرالمؤمنين(ع) آن حالات روحاني که اميرالمؤمنين داشت، برخي از آن حالات را به ما هم عنايت بفرما. شب قدر است، ما را از در خانه‌ات محروم برنگردان. حسن عاقبت به ما مرحمت بفرما. کشور اميرالمؤمنين را از حوادث بد و از توطئه‌هاي دشمنان حفظ کن. کساني که پاسداري کشور ما را مي‌کنند، خدايا تأييدشان بفرما. مريض‌ها لباس عافيت بپوشان. امر فرج حضرت بقية الله را نزديک بفرما.
شريعتي: امشب حتماً براي آنهايي که دلشان مي‌خواهد راه و مسير زندگي‌شان را پيدا کنند، دعا کنيد. براي آنهايي که دلشان مي‌خواهد به سمت خدا حرکت کنند. دستشان را به دستان اميرالمؤمنين(ع) بسپارند، آنهايي که مي‌خواهند يک سال جديد را آغاز کنند. امشب نقطه شروع خيلي از ما مي‌تواند باشد براي شروع يک سال جديد، امشب را قدر بدانيم و از اميرالمؤمنين مدد بخواهيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»