اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-03-08-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد - نامه هاي حضرات معصومين عليهم السلام ( نامه 31 نهج البلاغه )


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامه‌هاي حضرات معصومين (عليهم السلام)- نامه 31 نهج‌البلاغه
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 08- 03-97

بسم الله الرحمن الرحيم، و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
آغوش سحر تشنه ديدار شماست *** مهتاب خجل ز نور رخسار شماست
خورشيد که در اوج فلک خانه اوست *** همسايه ديوار به ديوار شماست

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه روزه‌داران عزيز، مردم خوب و شريف ما، مخاطبان نازنين ما، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله اين لحظاتي که در کنار هم هستيم لحظات مفيد و پربار و پر برکتي باشد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. به همه بينندگان عزيز سلام مي‌کنم. آروزي موفقيت همه عزيزان را در اين ماه عزيز دارم.
شريعتي: ديگر کم کم به نيمه‌هاي ماه رمضان نزديک مي‌شويم. انشاءالله قدر اين لحظات را بدانيم و مهيا شويم به برکت نام و ياد امام مجتبي(ع) که به شب‌هاي قدر برسيم و نهايت بهره را از اين شب‌ها بگيريم. با توجه به اينکه در آستانه ميلاد با سعادت امام مجتبي(ع) هستيم، نامه 31 نهج‌البلاغه را با تمام زيبايي‌هايش براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
اين نامه 31 نهج‌البلاغه در حقيقت يک رساله زندگي است و اگر نبود از اميرالمؤمنين به جا نمانده بود و فقط همين نامه 31 بود ما مي‌توانستيم شخصيت اميرالمؤمنين را از همين نامه ترسيم کنيم که چه شخصيتي بودند. سزاوار است که والدين، پدر و مادرها، يک مرتبه ترجمه اين نامه را بخوانند. اين خيلي در تربيت فرزندان کمک مي‌کند. ما هر مقدار براي راهنمايي فرزندانمان وقت بگذاريم، کم گذاشتيم. به قول يکي از دوستان من مي‌گفت: من براي بچه‌هايم هستم. يعني دستاورد زندگي فرزندان هستند. در حقيقت بقاي زندگي انسان به فرزندان است. اين حديث را شنيده‌ايد «إِذَا مَاتَ الْمُؤمِنُ انْقَطَعَ عَمَلُهُ‏ إِلا مِنْ ثَلاثٍ» انسان وقتي از دنيا رفت، ديگر تمام مي‌شود. مگر سه چيز براي او مي‌ماند. يکي «صَدَقَةٍ جَارِيَةٍ» ساختماني کرده، اين ساختمان خيريه بوده، بيمارستان است، مسجد است، حسينيه است، مراکز خيريه مي‌ماند. يا «أَوْ عِلْمٍ يُنْتَفَعُ بِهِ» دانشي از خودش به جا گذاشته است. کتاب‌هايي که افراد دانشمند و فرهيخته نوشتند. اينها مانده و امروز هم از آن استفاده مي‌کنيم. «أَوْ وَلَدٍ صَالِحٍ يَدْعُو لَه‏» (عوالي اللئالي، ج 2) فرزند صالح باقي مي‌ماند. يعني پدر و مادر را در حقيقت باقي مي‌گذارد. ما هر مقدار براي فرزندانمان وقت بگذاريم کم گذاشتيم. بايد براي اينها زمان بگذاريم و اينها را درست تربيت کنيم.
نامه 31 در مراجعت از صفين حضرت به يک نقطه‌اي به نام حاضرين رسيدند. اما شارحين نهج‌البلاغه مي‌گويند: ما نمي‌دانيم اين مکان به چه مناسبتي به اين نام، نامگذاري شده است؟ چرا حاضرين شده است؟ چون حاضرين يعني دو تا حاضر. چرا؟ مشخص نيست. حضرت به اينجا که رسيدند اين نامه را مرقوم فرمودند و اين نامه يک رساله زندگي است. يک خانواده خوب، يک خانواده خوشبخت، يک خانواده سعادتمند، پدر، مادر، فرزندان، اگر به اين نامه توجه کنند همه چيز در اين نامه هست. حضرت مسائل اعتقادي را در اين نامه متذکر شدند. اينکه فرزندم هم من از دنيا مي‌روم و هم تو از دنيا مي‌روي. يعني انسان بداند که در اين دنيا ماندگار نيست و بعد وارد مسائل اخلاقي شدند. مسائل اخلاقي را خوب بيان کردند. مسائل اجتماعي را خوب بيان کردند. مسائل اقتصادي را خوب بيان کردند. مسائلي که بايستي انسان با جوانان و نوجوانان و کودکان مصاحبت کند. مثلاً حضرت يک عبارتي دارند و به امام حسن مجتبي مي‌فرمايند: «قلب نوجوان مثل زمين آماده بذر است.» بذر يعني دانه، هر دانه‌اي درونش بريزي، جواب مي‌دهد. زميني که زهکشي شده و اضافات آن گرفته شده، هر بذري درونش بريزي، جواب مي‌دهد. قلب جوان مثل زميني مي‌ماند که هر تخمي را بريزي، پاسخ مي‌دهد. اين نکات را حضرت در اين نامه دارند. ما بخشي از اين نامه را در فرصتي که خدمت بينندگان هستيم عرض مي‌کنيم. اين قسمتي که براي بينندگان انتخاب کردم، يک بخشي مربوط مي‌شود به انسان و ديگران. فرد و ديگران، يک بخشي هم مربوط به شخص خودمان است. يعني تکاليف اجتماعي و تکاليف فردي. مسئوليت‌هاي فردي و مسئوليت‌هاي اجتماعي! از مسئوليت‌هاي اجتماعي شروع مي‌کنيم.
حضرت مي‌فرمايند: فرزندم! «يَا بُنَيَّ اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ» (نهج‏البلاغه، نامه31) خودت را مي‌تواني ترازو قرار بدهي، بين خودت و ديگران. يعني خودت را در يک کفه ترازو بگذار، ديگران را هم در يک کفه ترازو بگذار. تو انسان هستي و آنها هم انسان هستند. تو مؤمن هستي، ديگران هم مؤمن هستند. تو زنده هستي و آنها هم زنده هستند. تو آمال و آرزو داري، آنها هم آمال و آرزو دارند. يعني انسان خودش را بايد با ديگران مقايسه کند. بعد حضرت در ادامه بيان مي‌کنند، حالا که مقايسه کردي بايد چه کار کني؟ اينکه خودت را در يک کفه ترازو مي‌گذاري و ديگران را در يک کفه ترازو، اينها تنها به اين نيست که خودت را در روح يکسان با ديگران بداني. در نيت و در دل با ديگران يکسان بداني. مي‌فرمايد: «فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ‏» هرچه براي خودت دوست داري براي ديگران نيز دوست داشته باش. اگر آبرويت را دوست داري، آبروي ديگران را دوست داشته باش. مال خودت را دوست داري، مال ديگران را دوست داشته باش. وقت خودت را دوست داري، وقت ديگران را دوست داشته باش. حق خودت را دوست داري، حق ديگران را دوست داشته باش، فرزند خودت را دوست داري، فرزند ديگران را دوست داشته باش، نواميس خودت را دوست داري، ناموس ديگران را دوست داشته باش. خيانت نکن و احترام بگذار!
اين عبارت يک عبارت جامعي است و شاملي است. اينهايي که بنده ذکر کردم تمام مصاديق بود، نمونه‌ها بود. دوست داري ديگران سر تو را فاش نکنند، سر ديگران را فاش نکن. دوست داري امانتي که داري، در امانت تو خيانت نکنند، در امانت ديگران خيانت نکن. دوست داري آبرويت حفظ باشد، آبروي ديگران را حفظ کن. دوست داري ديگران غيبت تو را نکنند، غيبت ديگران را نکن. دوست داري ديگران به تو تهمت نزنند به ديگران تهمت نزن. اگر بخواهيم موارد را بشماريم، خيلي زياد است. يک دستور العمل کلي هست، حضرت به امام حسن مجتبي مي‌دهند، باز اين را عرض مي‌کنم، اين سخنان براي ديروز نيست. براي امروز و فرداي بشر است تا روز قيامت! اين سخنان زنده است. اختصاص به اسلام ندارد. شما به هر مکتب و آئيني اين کلمات را ارائه بدهيد، پذيراي آن هست. وقتي اميرالمؤمنين به مالک اشتر مي‌فرمايد: وقتي به مصر رفتي، مردم دو دسته هستند، يا برادر ديني تو هستند، مسلمان هستند و بايد با آنها خوب رفتار کني. يا اگر مسلمان نيستند، هم نوع تو هستند، بشر هستند، به عنوان يک انسان به آنها نگاه کن.
يک نکته‌اي را بايد بگويم که اساساً اسلام براي بشريت چه ارزشي قائل است. پيغمبر خدا در مدينه يک وقتي نشسته بودند، يک جسدي را از غير از مسلمان‌ها تشييع مي‌کردند. گاهي نکات تاريخي خيلي تأثير گذار است، جداي از اينکه شيرين است، آموزنده است. قرآن مي‌فرمايد: انسان بايد از قصه‌ها عبرت بگيرد. يک جنازه‌اي از غير مسلمان‌ها را تشييع مي‌کردند، طبيعتاً آن کساني که مشيع بودند از مسلمان‌ها نبودند. عبور اين جنازه از برابر پيامبر بود. پيامبر نشسته بود. وقتي جنازه برابر رسول خدا رسيد و مقابل پيامبر، پيامبر بلند شدند قيام کردند و ايستادند. جنازه که رد شد، نشستند. برخي از اصحاب به رسول خدا عرض کردند: يا رسول الله! اين که مسلمان نبود. مسلمان حرمت دارد و جنازه‌اش هم حرمت دارد. اينکه مسلمان نبود، براي چه قيام کرديد؟ فرمود: بله، مسلمان نبود اما «وليکن نفسٌ» او يک بشر بود. اين کلام پيغمبر خيلي عجيب است. اين دين اسلام هست نسبت به انسان‌ها، آن عبارت اميرالمؤمنين در نامه به مالک اشتر و اين فرمايش رسول خدا.    
يک نکته اين است که حضرت نمي‌فرمايد: «اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ من المسلمين» نه! مي‌فرمايد: «اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ» غير تو هرکس مي‌خواهد باشد. «فَأَحْبِبْ لِغَيْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ‏» آن غير مي‌خواهد مسلمان باشد يا غير مسلمان باشد. براي غير خودت دوست داشته باش، آنچه را که براي خودت دوست مي‌داري. «وَ اکْرَهْ لَهُ مَا تَکْرَهُ لَهَا» هرچه براي خودت نمي‌پسندي براي ديگران هم نپسند. هر بد که خود نمي‌پسندي بر کس مخواه اي برادر من! بر ديگري هم نخواه! حضرت در ادامه مي‌فرمايند: «وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ» ستم نکن همانطور که دوست داري به تو ستم نشود. اين فرمايش حضرت انسان را به ياد سخني مي‌اندازد که اين روزهاي آخر عمر به امام حسن و امام حسين فرمودند. واقعاً اينها بايد تابلو شود. اينها بايستي در جاهاي حساس دنيا زده شود تا اسلام را از اين ديد نگاه کنند و بدانند. روزهاي آخر عمر مولا اميرالمؤمنين به امام حسن و امام حسين مي‌فرمايد: «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ‏ عَوْناً» (نهج البلاغة، نامه 47) در خانه اگر کس است، يک حرف بس است! انسان بايد اسلام را از اين ديد ببيند. اين ظالم مي‌خواهد مسلمان باشد يا غير مسلمان باشد. هرکس ظلم مي‌کند، خصم او باش. دشمن او باش.
«وَ لِلْمَظْلُومِ‏ عَوْناً» اين ستمديده هرکس مي‌خواهد باشد. ياور او باش. فراموش نکنيم اميرالمؤمنين(ع) وقتي شنيد يک خلخالي را از پاي زن غير مسلماني درآوردند که در حيطه حکومت او و در قلمرو قدرت او بوده، فرمود: بميريد جا دارد که چرا به يک زن غير مسلمان ظلم شده است. «كُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ‏ عَوْناً» چه زماني؟ الآن 1439 هست. 1400 سال است که اميرالمؤمنين شهيد شده است. حقوق بشر را امروز بشر نوشته است. اميرالمؤمنين در عصري که مردم بت پرست بودند، عصر جاهليت اين را فرموده است. اينها واقعاً حکمت است. اسلام را بايد از اين ديد مشاهده کرد. اگر ما به فرزندانمان همين سفارشات را بکنيم، اينها سفارشاتي است که عقل انسان مي‌پسندد، جامعه و مردم مي‌پسندند، عقلا مي‌پسندند.
«وَ أَحْسِنْ كَمَا تُحِبُّ أَنْ يُحْسَنَ إِلَيْكَ» نيکو بدار همانطور که دوست داري به تو نيکي شود. يعني به ديگران نيکي کن همانطور که دوست داري به تو نيکي شود. برخي از افراد اينطور هستند، توقع دارند همه احترامشان کنند اما ديگران را احترام نمي‌کنند. انسان بايد در برابر ديگران، خودش را مانند ديگران قرار بدهد. اين نمونه‌ها مصاديق همان جمله‌ي حضرت است که «اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ» اينها نمونه‌هايش است. «أحسِن» به ديگران نيکي کن، همانطور که دوست داري به تو نيکي کنند. «وَ اسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِكَ مَا تَسْتَقْبِحُهُ مِنْ غَيْرِكَ» تو زشتي ديگران را گاهي زشت مي‌داني اما زشتي خودت را به حساب نمي‌آوري. چرا؟ اگر قرار هست انسان زشتي ديگران را ببيند، بايد زشتي خودش را هم ببيند. «وَ ارْضَ مِنَ النَّاسِ بِمَا تَرْضَاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِكَ» هرچه براي خودت راضي هستي و خوشت مي‌آيد، همان را براي مردم راضي باش. تا اينجا مربوط مي‌شد به«اجْعَلْ نَفْسَكَ مِيزَاناً فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ غَيْرِكَ» و اينها مصاديقش بود.
در جملات بعدي هردو احتمال وجود دارد. هم ميتواند امور شخصي باشد و هم در ارتباط با اجتماع باشد. مي‌فرمايد: «وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تَعْلَمُ» چيزي را که نمي‌داني نگو. اين مي‌تواند هم مربوط به شخص انسان باشد، چون ممکن است من چيزي را که نمي‌دانم بگويم و ديگري را گمراه کنم. ديگري را دچار آسيب‌هايي بکنم، گاهي آسيب‌ها جبران ناپذير در زندگي است. قرآن مجيد مي‌فرمايد: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ‏ بِهِ‏ عِلْم‏» (اسراء/36) چيزي که نمي‌داني نگو. اميرالمؤمنين يک بياني دارد، مي‌فرمايد: «لا يستحيين‏ أحد إذا سئل عما لا يعلم أن يقول لا أعلم‏» (غررالحكم، ص 48) حياء نکنيد، شرم نکنيد، وقتي از شما چيزي سؤال مي‌شود، بگوييد: نمي‌دانم. چون نمي‌دانم تکليف مخاطب را روشن مي‌کند، اما مي‌دانم مخاطب را گمراه مي‌کند. او مي‌گويد: نمي‌دانم بروم سراغ کسي که مي‌دانم و از او سؤال کنم. قرآن مي‌فرمايد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) از کساني که اهل ذکر هستند، اهل علم هستند، اهل دانش هستند، از آنها سؤال کنيد اگر نمي‌دانيد. اين دستور العمل دستورالعمل بسيار مهمي است و کاربردي است و در زندگي انسان خيلي کاربرد دارد. ولو دانستني‌هاي تو کم است، انسان مي‌گويد: نمي‌دانم.
«وَ لَا تَقُلْ مَا لَا تُحِبُّ أَنْ يُقَالَ» سخني را نسبت به مردم نگو که دوست نداري نسبت به تو بگويند. اين سخن بسيار سخن خردمندانه و کليدي است. انسان گاهي ديگران را مورد سرزنش قرار مي‌دهد و بدگويي مي‌کند. مسخره مي‌کند، چرا؟ سوره مبارکه حجرات سوره اخلاقي عجيبي است. «لا يَسْخَرْ قَوْمٌ‏ مِنْ قَوْمٍ عَسى‏ أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُم» (حجرات/11)‏ شايد کسي که مسخره‌اش مي‌کني از تو بهتر باشد. گاهي برخي از افراد را دست مي‌اندازند، تمسخر مي‌کنند، تحقير مي‌کنند. اين کار شايسته نيست که انسان ديگران را تحقير کند و از ادب اسلامي به دور است. اگر برگردند يکي از اين سخنان را به انسان بگويند، انسان منقلب و ناراحت مي‌شود. او هم انسان است، من او را تحقير کنم و خودم تحقير نشوم. مگر کفه من از کفه تو سنگين‌تر است؟ خون من از خون تو قرمزتر است؟
اميرالمؤمنين يک عبارتي دارد مي‌فرمايد: «انّ اللَّه اخفى‏ وليّه‏ فى عباده‏» خدا بندگان خوبش را ميان اين بندگان مخفي کرده است. ما نمي‌شناسيم. «فلا تستصغرنّ عبداً من عبيداللَّهِ فربّما يكونُ وليّه وانتَ لاتعلم» بندگان خدا را حقير و کوچک نشمار. شايد همين بنده‌اي که از نظر تو حقير و کوچک است از اولياي خدا باشد و تو خبر نداشته باشي. تا اينجا فرمايشات آقا اميرالمؤمنين(ع) در مورد انسان و اجتماع و فرد و جامعه بود. از اينجا به بعد فرمايشاتي را انتخاب کردم که مربوط به شخص انسان است.
مي‌فرمايد: «وَ اعْلَمْ أَنَّ الَّذِي بِيَدِهِ‏ خَزَائِنُ‏ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ قَدْ أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالاجَابَةِ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَكَ وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِيَرْحَمَكَ وَ لَمْ يَجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ مَنْ يَحْجُبُكَ عَنْهُ» (نهج‌البلاغه/نامه31) اين با ماه مبارک رمضان هم خيلي سازگار است. مي‌فرمايد: آن کسي که خزائن آسمان و زمين در اختيار اوست. «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر/21) قرآن مي‌فرمايد: خزائنُهُ. در دعاي افتتاح که شب‌هاي ماه مبارک رمضان وارد هست و از غرر دعاهاي ماست. خيلي دعاي عجيبي است. يک عبارتي در دعاي افتتاح هست، دعا کننده اينطور به خدا عرض مي‌کند: اي کسي که خزائن تو پايان ناپذير است! اين خزائن تو تمام نمي‌شود و پايان ناپذير است و از اين خزائن من مي‌خواهم. اينجا هم حضرت مي‌فرمايد: پسرم! کسي که به دست او خزائن آسمان و زمين است، چون انسان وقتي دعا مي‌کند يک چيزي را مي‌خواهد و چيز را از کسي مي‌خواهد که او در اختيار داشته باشد. انسان هيچوقت سراغ فقير نمي‌رود بگويد: بده، چون خودش ندارد.
در دعاي افتتاح هست «الَّذِي لا تَنْقُصُ خَزَائِنُهُ، وَ لا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلا جُودا وَ كَرَما» هرچه هم بدهي تمام نمي‌شود. جود و کرم تو اضافه مي‌شود. حضرت به فرزندش مي‌فرمايد: از اين خدا چيز بخواه! از خدايي که به دست او خزائن آسمان و زمين است، از او بخواه! او اجازه داده دعا کني. آيات صوم که در سوره مبارکه بقره است، تمام که مي‌شود، «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ‏ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون‏، أَيَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ كانَ مِنْكُمْ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعامُ مِسْكِينٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون‏، شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدىً لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَ مَنْ كانَ مَرِيضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَ لا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلى‏ ما هَداكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُون‏» (بقره/182-185) بعد خداي متعال مي‌فرمايد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون» (بقره/186) از اين معلوم مي‌شود دعاي روزه‌دار هم مستجاب هست. چون اين آيات به دنبال آيات روزه آمده است. لذا به بينندگان عزيز عرض مي‌کنم که ماه مبارک رمضان دعا کنيم، روايت دارد که دست‌هايتان را به دعا بلند کنيد. «ارْفَعُوا إِلَيْهِ أَيْدِيَكُمْ بِالدُّعَاءِ» دعا که مي‌کنيد از خداي متعال اين دو چيز را بخواهيد. «أَنْ يُوَفِّقَكُمْ لِصِيَامِهِ‏ وَ تِلاوَةِ كِتَابِه‏» (أمالي صدوق/ص93) خدا شما را موفق مي‌کند که روزه اين ماه را بگيريد. اين روزه ماه رمضان يک توفيق است. نصيب هرکسي نمي‌شود. گاهي بيمار است و نمي‌تواند روزه بگيرد و بايد از خدا بخواهد که سلامتي بدهد و بتواند روزه بگيرد. يکي هم اينکه قرآن تلاوت کند.
روايت دارد يک آيه از قرآن را در ماه رمضان تلاوت کردن ثواب يک ختم قرآن در غير از ماه مبارک رمضان دارد. در خطبه شعبانيه پيغمبر آمده که اگر کسي يک آيه از قرآن را در ماه مبارک رمضان تلاوت کند، اجر خواندن يک قرآن کامل را در غير ماه مبارک رمضان دارد. انسان اين را از خدا بخواهد. بعد دعا کند آن هم در لحظات افطار، قبل از افطار انسان احساس گرسنگي و تشنگي مي‌کند، اين حالت انسان را متصل مي‌کند که کم کم حال خوشي داشته باشد. نسيم معنوي مي‌وزد! انسان بايد خودش را در معرض آن نسيم معنوي قرار بدهد. احساس مي‌کند سيم وصل شده است. روايت داريم که در کافي است، مي‌فرمايد: وقتي احساس کرديد آن حالت معنوي پيدا شده است، خيلي مواظب خودتان باشيد. آن لحظه، لحظه اجابت است و لحظه‌اي است که خدا جواب مي‌دهد. ماه مبارک رمضان است. شخص روزه‌دار است. نزديک افطار است، گرسنه شده، تشنه شده، براي اطاعت پروردگار روزه گرفته است. ماه ضيافت است. مهمان خداست. اينها همه دست به دست هم داده، آنوقت خدا عنايت نکند؟ قطعاً خداي متعال عنايت مي‌کند.
بعد حضرت مي‌فرمايند: خداوندي که چنين قدرتي دارد و خزائن نزد اوست، «أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ» به شما اجازه داده دعا کني و او تکفل را اجابت کرده است. کجا تکفل کرده است؟ «أَسْتَجِبْ‏ لَكُم‏»، «فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ‏ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِي وَ لْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُون‏» (بقره/186) اين تکفل خداست. «وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالاجَابَةِ وَ أَمَرَكَ أَنْ تَسْأَلَهُ لِيُعْطِيَك‏» (نهج‌البلاغه/نامه 31)
برخي از عزيزان سؤال کردند: ما دعا مي‌کنيم مستجاب نمي‌شود. چرا مستجاب نمي‌شود؟ روايتي از پيامبر هست که فرمود: دعا هيچوقت رد نمي‌شود. چون خدا سميع الدعاء است. يا اجابت او مصلحت است به تأخير بيافتد، به تأخير مي‌اندازد. يا اجابت آن اصلاً به صلاح عبد نيست. خدا يک بلايي را از او دفع مي‌کند. يا اينکه به مصلحت او نيست اجابت شود، در قيامت جبران مي‌کند.  يعني اينطور نيست که دعا مستجاب نشود. انسان با اميد بايد دعا کند، منتهي گاهي مصلحت نيست. گاهي مصلحت با تأخير است. خداوند مجيب است. «الَّذِي لا تَنْقُصُ خَزَائِنُهُ، وَ لا تَزِيدُهُ كَثْرَةُ الْعَطَاءِ إِلا جُودا وَ كَرَما» منتهي بستگي دارد به اينکه وضعيت ما چگونه باشد. الآن وضعيتم را مي‌بينم مي‌گويم: اين کار براي من سودمند است. نه، شايد اين کار به ضرر من باشد. خداوند متعال اين دعا را مستجاب نمي‌کند، يک آسيبي را از من دفع مي‌کند. آن آسيب خيلي مهمتر از اجابت دعاست. گاهي با تأخير دعا را مستجاب مي‌کنند. خيلي‌ها به من گفتند: خواستيم خداي متعال بلافاصله داده است. «من حيث لا يحتسب» از جايي که گمان نمي‌کرديم خداي متعال داد. بنابراين خداي متعال غني است. «أَذِنَ لَكَ فِي الدُّعَاءِ»، «وَ تَكَفَّلَ لَكَ بِالاجَابَةِ» نه يک فقير، يک کسي که «بِيَدِهِ‏ خَزَائِنُ‏ السَّمَاوَاتِ وَ الارْضِ» آسمان و زمين و هرچه در آن است در اختيار اوست. انسان با اين خدا سر و کار دارد. بنابراين با خدا حرف بزنيم، با خدا درد و دل کنيم. با خدا خلوت کنيم. گاهي اين خلوت با خدا، حرف زدن با خدا، يک معنويت و روحانيتي براي انسان پيدا مي‌‌شود که شخص خودش مي‌داند. اين معنويت از صد دعايي که مستجاب مي‌شود براي او بيشتر ارزش دارد. يک لذتي مي‌برد که قابل مقايسه با لذت‌هاي مادي نيست.
شريعتي: انشاءالله اين شيريني و حلاوت را به همه ما بچشانند و من فکر مي‌کنم آنوقتي مي‌توانيم مهيا و مستعد چشيدن اين حلاوت شويم که يکي از همين سحرها و افطارها را تجربه کنيم و خودمان را در اختيار قدرت لا يزال خداي متعال بگذاريم و از آن صادقانه و ملتمسانه بخواهيم که «أذقنا حلاوة ذکرک» حلاوت ذکر خودت را به ما بچشان. فرازهايي از نامه 31 نهج‌البلاغه را شنيديم، نامه اميرالمؤمنين علي(ع) به امام حسن مجتبي، با توجه به اينکه در آستانه ميلاد با سعادت کريم اهل‌بيت امام حسن مجتبي(ع) هستيم. در اين روزها که وقت تلاوت قرآن کريم است، خيلي از ما به آياتي مي‌رسيم که اين آيات سجده واجب دارند. با توجه به صحبتي که قبل از برنامه کرده بوديم و درخواست مکرر بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، يک مسأله‌اي را با توجه به اينکه روال هر روز اين ماه هست، از احکام سجده واجب آيات قرآن کريم بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: آياتي که سجده واجب دارد، در چهار سوره هست. سوره فصلت، سوره سجده، سوره نجم و سوره علق است. اين چهار سوره سجده واجب دارد اما سوره‌هاي ديگر که سجده دارد، سجده‌هايش واجب نيست. اين چهار سوره فقط واجب است. به مجرد اينکه شخص آيه سجده را خواند و يا شنيد، فوري لازم است سر به سجده بگذارد. لازم نيست طهارت داشته باشد يعني وضو هم نداشته باشد بايد سجده بکند. لازم نيست به طرف قبله سجده کند. لازم نيست در سجده ذکري را بگويد. لازم نيست حجابي که در نماز هست را داشته باشد. همين مقدار که پيشاني را به سجده گذاشت و سجده کرد انجام وظيفه شده است. اين ذکري که در سجده وارد شده خوب است گفته شود اما لازم نيست. «لا اله الا الله حقاًّ حقاً لا اله الا الله ايماناً و تصديقا، لا اله الا الله عبوديتاً و رقاً، سجدت لک يا رب، تعبداً و رقا» اين ذکر خوب است اما گفتن آن در سجده لازم نيست. گفتن اين ذکر مستحب است.
شريعتي: دوستان ما اين ذکر را در کانال برنامه قرار مي‌دهند. انشاءالله در اين روزهاي ماه رمضان که خيلي با قرآن مأنوس هستيد به اين آيات که مي‌رسيد انشاءالله سجده کنيد با اين ذکري که حاج آقاي نظري اشاره کردند. امروز صفحه 334 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ كَذلِكَ‏ أَنْزَلْناهُ‏ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ «16» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى‏ وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ «17» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ «18» هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19» يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ «20» وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ «21» كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ «22» إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»
ترجمه: و اين گونه قرآن را (به صورت) آيات روشن نازل كرديم، و البتّه خداوند هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند. همانا خداوند در قيامت، ميان مؤمنان (مسلمان) و يهوديان و صابئين و نصارى‏ و مجوس و مشركان، داورى كرده و حقّ را از باطل جدا خواهد نمود، همانا خداوند بر هر چيزى گواه (و از همه چيز آگاه) است. آيا نديدى كه هركه در آسمان‏ها وهركه در زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوه‏ها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى خدا سجده مى‏كنند؟ البتّه بسيارى از مردم (به خاطر تكبر و لجاجت) قطعاً گرفتار عذابند، و هر كه را خدا خوار كند، هيچ احترام كننده‏اى براى او نيست، همانا خداوند هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد. اين دوگروه مخالف، (كثيرى كه اهل عبادتند باكثير ديگرى كه مستحق عذابند) درباره‏ى پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، پس براى كسانى كه كفر ورزيدند، لباس‏هايى از آتش بريده شده است، (و) از بالاى سرشان مايع جوشانى ريخته مى‏شود. با آن مايع جوشان (كه از بالاى سرشان ريخته مى‏شود)، آنچه در درون و برونشان هست گداخته مى‏شود. و براى (كيفر) آنان گرزهايى از آهن است. هرگاه اراده كنند كه از (شدّت) غم از دوزخ خارج شوند، به آن برگردانده مى‏شوند (و به آنان گفته مى‏شود:) بچشيد عذاب سوزان را. قطعاً خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام داده‏اند، به باغ‏هايى كه نهرها از زير (درختان) آن جارى است، وارد مى‏كند، در آن جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت داده مى‏شوند و در آن جا لباسشان از ابريشم است.
شريعتي: اي کشتي توفيق کجاست که در اين بحر کرم، غرق گناه آمده‌ايم! انشاءالله ماه مبارک رمضان، در روزها و شب‌ها، توفيق استغفار و توبه و تطهير پيدا کنيم تا به اوج شب‌هاي اين ماه که شب‌هاي نوراني قدر هست برسيم. به برکت اميرالمؤمنين و به برکت امام حسن مجتبي(ع). اين هفته قرار گذاشتيم از خطيب توانا مرحوم فلسفي ياد کنيم، حاج آقاي نظري براي ما در مورد اين شخصيت بزرگ خواهند گفت.    
حاج آقاي نظري منفرد: مرحوم آقاي فلسفي(ره) تنها يک خطيب نبود، يک مفسر خوبي بود. عالم بود. کتابي که ايشان تحت عنوان آيت الکرسي نوشته است، يک کتاب در مورد آيت الکرسي نوشتند. هم قلم، قلم شيوايي بود. ايشان جوان دارند، کودک دارند تحت عنوان گفتار فلسفي، خيلي زيباست و مطالب خيلي دسته بندي شده و مرتب است و پيداست که ايشان وقت گذاشته و کار کرده است. اين کتاب‌ها امروز هم کتاب‌هاي خوبي است و مرجع است براي کساني که مي‌خواهند در اين زمينه صحبت کنند و کار کنند. ايشان جداي از اين يک شرحي دارند بر دعاي مکارم الاخلاق حضرت سجاد(ع) که من دو جلد اين را ديدم و بسيار زيباست. يک کتاب ديگري از ايشان ديدم که روايات زيبايي است که خودشان گاهي مي‌خواندند، اين روايات را انتخاب کردند و جمع‌آوري و چاپ شده است. موفقيت آقاي فلسفي(ره)، يکوقتي خودشان مي‌فرمودند: مشوق من يک کسي شد که اين سابقاً منزل ما زمان پدرم رفت و آمد مي‌کرد. اول منبري که من رفتم يک پولي به من داد و من هنوز منبري نبودم و همان مشوق من شد. ايشان در خطابه آدم بي نظيري بود. در زمان رژيم گذشته خطابه‌هاي عجيب با منبرهاي عجيب حاکي از شجاعت ايشان و جرأت ايشان بود. بعد هم منجر به اين شد که ايشان را ممنوع المنبر کردند. انساني بود که جداي از اينکه خطيب بود، امکاناتي که داشت سعي مي‌کرد اين امکانات را به افراد نيازمند برساند. من در جريان    بودم که ايشان به افراد نيازمند کمک مي‌کرد. به برخي از آقايان اهل منبري که منبر آنها ممنوع شده بود و نمي‌توانستند زندگي‌شان را اداره کنند، براي آنها پول مي‌فرستاد. با قدرتي که داشت و در آن زمان اداره‌جاتي که بود و حرف ايشان را مي‌خواندند، گاهي يک صاحب حاجتي، گرفتاري وقتي به ايشان مراجعه مي‌کرد، ايشان نامه مي‌نوشت و تلفن مي‌زد و گره از کار مردم باز مي‌کرد. يک عالم جامعي بود، هم خطيب بود و هم انسان شجاعي بود. هم کارگشا بود براي مردم. اين از ويژگي‌ها و خصوصيات مرحوم فلسفي(ره) است.
من يک خاطره از ايشان دارم يکوقتي محضر ايشان بوديم، ايشان در خيابان ري بودند. صبح‌ها در ماه صفر مي‌آمدند در خيابان ري روضه داشتند. يکوقتي يکي از دوستان ما به من گفت: آقاي فلسفي روضه‌اي دارند، مي‌خواهيد بياييد در اين روضه شرکت کنيد. گفتم: موافق هستم. ايشان مرا نمي‌شناخت، من براي شرکت در جلسه رفتم. ايشان به من رو کرد و گفت: منبر برو! در اولين ديدار گفتند: منبر برو. من به ايشان عرض کردم من براي منبر آمادگي ندارم. سال 1369 بود. گفتم: آمادگي ندارم. ايشان فرمودند: منبري نبايد بگويد: آمادگي ندارم. يا مناسبتي در ايام هست، وفات هست، ولادت است، ماه رمضان است، يا اگر مناسبتي نيست، خود ايشان شروع به صحبت کرد. گفت: خداي متعال به انسان نعمت بيان داده است. شروع کرد در مورد بيان صحبت کرد. در همين فرصت من آماده شدم و منبر رفتم. ايشان خيلي تحسين کردند و خوششان آمد و گفتند: شما که مي‌تواني اينطور منبر بروي، چرا گفتي: نمي‌توانم منبر بروم؟    
شريعتي: خداوند مرحوم فلسفي را رحمت کند و همه آنهايي که به گردن ما حق دارند. همه آنهايي که در عرصه تبليغ دين شهره بودند و نام آور بودند. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اللهم صل علي محمد و آل محمد. خدايا به حق آقا امام حسن که کريم اهل‌بيت هست، در اين ماه مبارک ما را بي نصيب نگردان. مريض‌ها خصوصاً مريض‌هاي سخت را شفاي عاجل مرحمت بفرما. به برکت ماه رمضان نورانيت دل، صفاي باطن و توفيق عمل صالح به ما مرحمت بفرما. کساني که حاجت دارند و التماس دعا گفتند، در ماه رمضان حاجت مشروع آنها را روا بفرما. کشور ما را از توطئه‌ها حفظ کن. امنيت را بر ما مستدام بدار.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. تا رسيدن به شب‌هاي قدر، کمتر از پنج روز ديگر باقيمانده است. انشاءالله به برکت مولود اين ماه، امام حسن مجتبي(ع) نهايت بهره را ببريم و قدم به قدم اين پنج شب را دريابيم که شب قدري متفاوت و پربار را تجربه کنيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»