برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: حديثي از امام رضا(عليه السلام) در آمادگي ماه مبارک رمضان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 25- 02-97
بسم الله الرحمن الرحيم، و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين.
من بي تو دمي قرار نتوانم کرد *** احسان تو را شمار نتوانم کرد
گر بر تن من زبان شود هر مويي *** يک شکر تو از هزار نتوانم کرد
شريعتي: سلام ميکنم به همه بينندههاي خوب و نازنينمان، به همه شنوندههاي عزيز و گرانقدرمان، خدا را شاکر هستيم که باز هم اين توفيق را به ما داد که بتوانيم به ماه مبارک رمضان نزديک شويم و نفس بکشيم حال و هواي روزها و شبهاي اين ضيافت با شکوه را، انشاءالله خداوند متعال به همه ما توفيق بندگي در اين ماه بسيار پر نور را عنايت کند. خيلي خوشحاليم که امروز هم در کنار شما هستيم. قرار هست يک ماه رمضان متفاوت را با هم تجربه کنيم و انشاءالله سرشار از خير و برکت باشد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. به همه بينندگان عزيز سلام ميکنم. اميدوارم همه موفق باشند.
شريعتي: داريم کم کم نزديک ميشويم به ماهي که درهاي آسمان شب اول باز ميشود و تا شب آخر بسته نميشود. ماهي که اگر ميدانستيم چقدر عزيز و بزرگ است، آرزو ميکرديم کاش سراسر سال ماه مبارک رمضان بود. ولي ورود به اين ماه قطعاً يک سري آدابي دارد و نکتههايي را بايد رعايت کنيم که از دوستان خوبمان دعوت ميکنم پاي صحبتهاي دلنشين حاج آقاي نظري بنشينند و انشاءالله از اين آداب بشنويم و نکتههايي که ضروري است در پايان ماه شعبان رعايت کنيم.
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
کم کم به روزهاي پاياني ماه شعبان المعظم نزديک ميشويم. خوشا به حال کساني که از لحظات اين ماه شعبان خوب بهره بردند و اين سفره ماه شعبان که در حال جمع شدن است، توانستند از نعمتهاي معنوي اين سفره بهره لازم را بگيرند. هنوز هم وقت باقي است. خوب است تدارک کنيم. شايد اين حديث را براي بينندگان محترم خوانده باشيم. آقا اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايد: «أَشَدُّ الْغُصَصِ فَوْتُ الْفُرَصِ» (غررالحکم، ص 473) شديدترين اندوهها از دست دادن فرصتهاست. در اين فرصتهاي باقيمانده روزهاي آخر ماه شعبان عزيزان سعي کنند که بهره لازم را بگيرند. در آستانه ماه مبارک رمضان هستيم. ماه مبارک رمضان ماه ضيافت الهي است. در خطبه شعبانيه پيامبر آمده است «شَهْرٌ دُعِيتُمْ فِيهِ إِلَي ضِيَافَةِ اللَّه وَ جُعِلْتُمْ فِيهِ من أَهْلِ كَرَامَةِ اللَّه» (أمالي صدوق/ص93) ماهي است که خدا بندگانش را تکريم ميکند. هم مهمان ميکند و هم تکريم ميکند. مهماني يک آدابي دارد، وقتي بخواهيم جايي مهماني برويم، خودمان را مرتب ميکنيم و سعي ميکنيم به گونهاي باشيم که مناسبت آن مجلس را در نظر ميگيريم، و خودمان را مناسب آن مجلس قرار ميدهيم. يک هماهنگي بين خودمان و آن مجلس به وجود ميآوريم. لباس مرتب ميپوشيم و سعي ميکنيم عطر بزنيم. خودمان را از نظر ظاهر مرتب کنيم.
ماه خدا ميخواهيم سر سفره الهي بنشينيم. حتماً يک نيازهايي هست که آن نيازها را بايد انسان در ماه شعبان تدارک ببيند. اين نيازها در يک حديث بسيار نوراني و زيبا از حضرت علي بن موسي الرضا(ع) آمده که من آماده کردم. «عَنْ عَبْدِ اَلسَّلاَمِ بْنِ صَالِحٍ اَلْهَرَوِيِّ» اين عبدالسلام بن صالح هروي همان أباصلت است. بعضي از افراد مشهور ميشوند به کنيه! أباصلت کنيه است، مثل أبالفضل. لکن اسم ايشان عبدالسلام است. سلام يکي از اسامي خداست. پدرش هم صالح است. عبدالسلام بن صالح الهروي، اهل هرات بوده است. ايشان از اصحاب حضرت رضا(ع) و از ملازمين حضرت بود و از اصحاب حضرت جواد(ع) بود. ظاهراً در عصر حضرت جواد(ع) ايشان زنداني شد، زمان معتصم عباسي و متوسل به آقا حضرت جواد(ع) شد و از زندان نجات پيدا کرد. اين اباصلت هروي از کساني است که عامه و خاصه از ايشان روايت نقل کردند. مثلاً حاکم در مستدرک از ايشان روايت نقل کرده است. يکي از راويان حديث «أنا مدينة العلم و علي بابها» ايشان است. مورد وثوق عامه و خاصه بوده است.
ايشان ميگويد: «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي اَلْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِي آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَهْرِ شَعْبَانَ» آخرين جمعه شعبان ميگويد: خدمت حضرت رفتم، حالا ممکن است دو روز به پايان ماه شعبان بوده يا بيشتر يا کمتر. «فَقَالَ لِي يَا أَبَا اَلصَّلْتِ إِنَّ شَعْبَانَ قَدْ مَضَى أَكْثَرُهُ» حضرت فرمودند: شعبان اکثرش تمام شده و گذشته «وَ هَذَا آخِرُ جُمُعَةٍ فِيهِ» آخرين جمعه ماه شعبان است. حضرت رضا(ع) در اين فرمايش ده دستور دادند براي آمادگي براي ورود به شهر ضيافت، براي ورود به ماه مبارک رمضان. اين ده دستور را من خدمت بينندگان عرض ميکنم.
فرمودند: «فَتَدَارَكْ فِيمَا بَقِيَ تَقْصِيرَكَ فِيمَا مَضَى مِنْهُ» اگر در بخشي از اين ماه تقصير کردي، نتوانستي روزه بگيري، نتوانستي استغفار کني، نتوانستي صدقه بدهي. چون يکي از آداب اين ماه صدقه دادن است. در اين ماه به خدا عرض ميکنيم «وَ اعْمُرْ قَلْبِي بِطَاعَتِكَ وَ لا تُخْزِنِي بِمَعْصِيَتِكَ وَ ارْزُقْنِي مُوَاسَاةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَيْهِ مِنْ رِزْقِكَ، بِمَا وَسَّعْتَ عَلَيَّ مِنْ فَضْلِكَ» خدايا به من توفيق بده، به من توسعه دادي، مال دادي، من از اين مالي که دارم به کسي که کمتر به او دادي، بتوانم از اين مالم انفاق کنم. بنابراين يکي از آداب اين ماه انفاق است. حضرت به اباصلت ميفرمايد: در باقيمانده اين ماه اگر کوتاهي کردي، تقصير به معني کوتاهي کردن است. اگر کوتاهي کردي، هنوز وقت باقي است. در بقيه اين ماه جبران کن.
دستور العمل دوم که حضرت ميفرمايند و بسيار دستور مهمي است، ميفرمايد: «وَ عَلَيْكَ بِالْإِقْبَالِ عَلَى مَا يُعِينُكَ و ترک ما لا يَعنيک» اين در روايت ديگر هم وارد شده است. ما گاهي وقتمان را که بسيار گران قيمت و ارزشمند است، در يک کارهاي بيهوده صرف ميکنيم. امام(ع) توجه و تذکر ميدهند که اقبال کن، روي کن به چيزي که براي تو مفيد است و از کارهايي که سودي به حال تو ندارد و مفيد به حالتان نيست، پرهيز کن. اين دستورالعمل ولو يک دستورالعمل کلي است، اختصاص به ماه مبارک رمضان ندارد، اما اين ايام يک ايام طلايي است. بايد مراقبت بيشتر شود و انسان از اين فرصت بهتر استفاده کند. اين دستورالعملي است که وقتي ما به خرد و وجدان خودمان رجوع کنيم ميبينيم همينطور است، انسان نبايد اوقات خودش را صرف کارهايي بکند که ارزش ندارد و وقت تلف کردن است. همانطور که در مال نبايد اسراف کند، در عمر هم نبايد اسراف کند. اينکه عمر ما به بطالت بگذرد!
نکته سوم «وَ أَكْثِرْ مِنَ اَلدُّعَاءِ وَ اَلاِسْتِغْفَارِ» زياد دعا کن. شاهد بر اينکه حضرت ميفرمايد: زياد دعا کن، دعاهاي ماه شعبان است. در اين روزهاي پاياني ماه شعبان ميخواهم عرض کنم شايد در برنامههاي قبل سمت خدا هم اشاره کردم. اگر شده در اين روزهاي پاياني ماه شعبان يک مرتبه مناجات شعبانيه را مرور داشته باشند. به قدري فرازهاي اين مناجات زيباست و دعاهاي کليدي در زندگي انسان است. دعاهاي محوري است. مناجات شعبانيه از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده و همه ائمه اين مناجات شعبانيه را ميخواندند و با صلوات شعبانيه که روزها وارد شده فرق دارد. يک فراز آن را خدمت بينندهها بخوانم. «أَنْ تُصَلِّيَ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِکْرَکَ وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَکَ وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ» خدايا مرا جزء کساني قرار بده که دائماً به ياد تو باشم. اين دائماً به ياد خدا بودن معنايش اين است که خدا هم به ياد انسان است و انسان را در کارها و زندگي دنيا موفق ميکند چه رسد به آخرت، «اذکروني اذکرکم»، «وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَکَ» خدايا مرا جزء کساني قرار بده که پيمان تو را نشکنم، آن تعهدي که با تو کردم، به آن تعهد وفادار باشم. اگر انسان به پيمانهايي که با خدا بسته وفادار شد، به پيمانهايي که با مردم هم بسته وفادار خواهد شد و اعتباري در جامعه کسب ميکند و عزيز ميشود. «وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُکْرِکَ» خدايا مرا جزء کساني قرار بده که از سپاسگزاري تو در برابر نعمتها غفلت نکنم. باز اين دعا به خود انسان برميگردد. چون وقتي انسان خداي متعال را شکر کرد و سپاسگزاري کرد، «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُم» (ابراهيم/7) اين يک فرازي بود از مناجات شعبانيه که واقعاً زيباست. اگر انسان بعضي از فقرات را حفظ کند و در قنوت نماز بخواند بسيار خوب است. دستور العمل سوم زياد دعا کردن و استغفار کردن بود.
دستورالعمل چهارم؛ ميفرمايد: «وَ تِلاَوَةِ اَلْقُرْآنِ» در باقيمانده اين ماه زياد قرآن تلاوت کن. چون انسان وقتي قرآن تلاوت ميکند، تفاوت ميان دعا و قرآن اين است که در دعا عبد با خدا صحبت ميکند. در تلاوت قرآن خدا با انسان صحبت ميکند. حضرت امام(ره) ميفرمودند: دعا ساعد است و قرآن نازل است. قرآن کلام خداست. انسان وقتي کلام خدا را ميخواند، خداوند متعال يک عنايت خاصي به انسان ميکند. لذا قرآن مجيد ميفرمايد: «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن» (مزمل/20) هر مقدار براي شما ميسر است، قرآن بخوانيد. قرآن نورانيت دل ميآورد، قرآن صفاي باطل ميآورد. قرآن دل را رقيق ميکند. قرآن آماده ميکند که انسان به خواستههايش برسد، «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ» (اسراء/82) انسان چرا از اين شفاء غفلت کند؟ دواي دردهاي ما تلاوت قرآن است. لذا انسان هم دعا هم ميخواهد بکند يک مقدار از آيات قرآن را تلاوت کند و بعد دعا کند. لذا اين دستورالعمل چهارم را فرمودند: «وَ تِلاَوَةِ اَلْقُرْآنِ».
دستورالعمل پنجم؛ حضرت ميفرمايند: «وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ» توبه کن، از گناهاني که کردي توبه کن، انسان در زندگي لغزشهاي دارد. بعضي لغزشهاي بزرگ و بعضي لغزشهاي کوچک، ما معصوم نيستيم. ممکن است در کارهايي که ميکنيم خطا باشد. چرا توبه کنيم؟ حضرت يک علتي را ذکر ميکنند و ميفرمايند: «وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِيُقْبِلَ شَهْرُ رَمَضَانَ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» تو نميخواهي پاک شوي و با پاکي وارد شهر الله شوي؟ وقتي انسان ميخواهد مهماني برود خودش را پاک ميکند. در حقيقت توبه، طهارت است. «إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين» (بقره/222) خدا توبه کنندگان را دوست دارد. هم طهارت ظاهري لازم است که انسان نظافت کند. هم طهارت دروني و روحي لازم است. توبه طهارت دروني است. توبه روح انسان را پاک ميکند و زنگار دل را ميزدايد. حضرت ميفرمايد: توبه کن تا با پاکي وارد شوي و خالص شوي. خودت را براي خدا خالص کرده باشي. چون انسان وقتي توبه کرد ديگر گناه ندارد و پاک ميشود. «التَّائِبُ مِنَ الذَّنْبِ كَمَنْ لا ذَنْبَ لَه» (کافي/ج2/ص435) پاک پاک ميشود و وارد شهر ضيافت ميشود. آنوقت با شهر الله سنخيت پيدا ميکند. سنخيت پيدا ميکند با سفرهاي که ميخواهد کنار آن سفره بنشيند و از نعم آن سفره استفاده کند. تا سنخيت پيدا نشود نميتواند فيض را بگيرد. اگر نور مانعي جلويش باشد عبور نميکند. موانع نميگذارد انسان فيض الهي را که نور است بگيرد. بايد اين موانع را کنار بگذارد. گناه از جمله آن موانع است که نميگذارد انسان فيض را بگيرد. بنابراين فرمودند: توبه کن، «وَ تُبْ إِلَى اَللَّهِ مِنْ ذُنُوبِكَ لِيُقْبِلَ شَهْرُ رَمَضَانَ إِلَيْكَ وَ أَنْتَ مُخْلِصٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» پاک شوي و وارد اين شهر شوي.
دستورالعمل ششم؛ حضرت ميفرمايد: «وَ لاَ تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِي عُنُقِكَ إِلاَّ أَدَّيْتَهَا» در روايات بسيار سفارش شده است. ما اگر بخواهيم يک جامعه سالمي داشته باشيم، در جامعه ما اعتماد حاکم باشد، انسان بايد امانتدار باشد. يا امانت، امانت مالي مردم است. يا سر مردم است، انسان بايد امانتدار باشد. «إِنَ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها» (نساء/58) اين دستور خداي متعال است و فراوان سفارش شده، در آيه شريفه هست «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِيتاءِ ذِي الْقُرْبى وَ يَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» (نحل/90) اگر انسان امانتدار نباشد، اين بغي است. بغي يعني تجاوز! لذا خيلي سفارش شده که انسان امانتدار و امين باشد. چرا پيغمبر خدا اينقدر در جامعه جا باز کرد؟ قبل از رسالتشان مشهور به محمد امين بودند. بنابراين دستور ششم اداي امانت است. «وَ لاَ تَدَعَنَّ أَمَانَةً فِي عُنُقِكَ إِلاَّ أَدَّيْتَهَا» امانت را ادا کن. گاهي امانت الهي به گردن ما هست. کودکان ما امانت الهي در دست ما هستند. ما بايد اين امانت را حفظ کنيم. حقوقي که از خداوند متعال نزد ما هست اينها امانت الهي است و بايد ادا کنيم. يک پهنه گستردهاي مسأله امانت دارد. برخي تصور ميکنند امانت فقط مال است، نه تنها مال نيست. همه اينها از مصاديق و از نمونههاي امانت هستند.
دستورالعمل هفتم؛ «وَ لا فِي قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلاَّ نَزَعْتَهُ» سعي کن درونت و روحت را از کينههايي که از ديگران داري پاک کني. اين به ظرفيت افراد برميگردد. بعضي از افراد هستند گاهي بخاطر يک امر جزئي آنچنان کينه طرف را به دل ميگيرند، که ميگويند: تا اين دماغ به سنگ لحد بخورد، نخواهم گذشت! گاهي برخي از والدين نسبت به فرزندانشان، البته فرزند بايد والدين را احترام کند اما فرزندشان را عاق ميکنند و ميگويند: ديگر از تو راضي نخواهم بود. والدين بايد سعه صدر داشته باشند و از فرزندانشان بگذرند، بايد به گونهاي تربيت کنند که آنها عاق نشوند. گاهي خود والدين سبب ميشوند فرزند عاق ميشود. اين دستور اسلامي است که انسان کينه ديگران را به دل نگيرد. من برخي از بزرگان را سراغ دارم، اينها در دعاهايشان ميگفتند: خدايا هرکس در حق ما بدي کرده، ما از او گذشتيم. در روايات هست بگذريد تا خدا بگذرد. ببخشيد تا خداي متعال ببخشد. وقتي انسان بخشيد و بر ديگران آسان گرفت، خداوند هم آسان ميگيرد.
خداي متعال به پيامبر ميفرمايد: «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا» (بقره/109) «فَاعفُوا» يعني بگذر. «وَ اصفحُوا» دقيقتر از گذشت است. در آيات ديگر هم هست «لَآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ» (حجر/85) صفحه را چرا صفحه ميگويند؟ انسان ورق ميزند. يعني ورق گذشته ديگر تمام شد. «فَاصفَح» با عفو هست. ممکن است شما نسبت به کسي که به شما بدي کرده به ظاهر بگذري اما در دلت ناراحتي هست. صفح اين است که انسان در دلش هم ناراحتي نباشد. اين عبارت حضرت اشاره به همين دارد. «وَ لا فِي قَلْبِكَ حِقْداً عَلَى مُؤْمِنٍ إِلاَّ نَزَعْتَهُ» نَزع کندن است، ميفرمايد: اين کينه را از دل بکن. اصلاً در دلت کينه نباشد. پيغمبر خدا در فتح مکه همين کار را کردند وقتي به اهل مکه فرمودند: شما با من دشمني کرديد و عداوت را نسبت به من به نهايت رسانديد. مرا محاصره اقتصادي کرديد و برخي از دوستان مرا کشتيد، پدر عمار و مادر عمار را کشتند. اصحاب پيغمبر را آواره کردند، يک عدهاي را به حبشه و عدهاي را به جاهاي ديگر فرستادند. محاصره اقتصادي کردند و پيامبر حدود چهار سال در شعب ماندند. بعد هم ايشان به مدينه مهاجرت کرد. من با شما چه کنم؟ اين جنگها را عليه من دامن زديد؟ جنگ بدر و جنگ احد و جنگ احزاب را، گفتند: ما با سابقهاي که از شما سراغ داريم، جز خير از شما هيچ گماني نميبريم. فرمود: همه شما را بخشيدم! اين شيوه رسول خدا در گذشت بود.
انسان گاهي يک گذشتي که ميکند، به قدري اثر دارد که اثرش از تلافي کردن در خود انسان بيشتر است. بنابراين اين جمله حضرت که انسان در آستانه ماه مبارک رمضان کينهها را از دل بزدايد، نَزع، کندن است. اين کينه را بکند. اين يک امر مهم اخلاقي است و بسيار اهميت دارد. وقتي کينه را از دل کند و پاک وارد شهر الله و ماه رمضان ميشوند و خداوند متعال اگر لغزشي هم داشته به برکت اينکه از ديگران گشته، خداوند متعال هم از او ميگذرد.
دستورالعمل هشتم؛ «وَ لاَ ذَنْباً أَنْتَ مُرْتَكِبُهُ إِلاَّ أَقْلَعْتَ عَنْهُ» اين هم يک نکته مهمي است. گفتيم: يکي از چيزهايي که قبل از ماه مبارک رمضان است، توبه و استغفار است. اين نکته جديدي است. گاهي انسان از يک گناهي توبه ميکند. اما باز دلش ميخواهد به آن گناه اقبال کند. برگردد! مثل کسي که معتاد هست به مواد مخدر، اين ترک ميکند اما باز دوباره رغبت دارد. اين فايده ندارد. بايد يک اراده قوي باشد، خودت را از گناه بکني، اين مهم است. يک عزمي ميخواهد. همينجا به برخي از کساني که به مواد مخدر اقبال کردند، عرض کنم. اينها بايد يک عزم قوي بکنند. وقتي پيامدهاي سوء اين را ديدند، خودشان را بِکَنند و عزم قوي داشته باشند. من برخي از افراد را ميشناسم، اينها سيگار ميکشيدند، يکوقتي پزشک به آنها گفته: سيگار ضرر دارد، همانجا زمين گذاشتند و براي هميشه ترک کردند. در باب گناه هم همينطور است. حضرت ميفرمايد: خودت را از گناه بکن! اينطور نباشد که الآن توبه کني و با توبه وارد ماه مبارک رمضان شوي، ماه مبارک رمضان که تمام شد مجدداً اقبال کني و دوباره روز از نو و روزي از نو! اين کافي نيست. بايد خودت را از گناه بکني. حضرت رضا يک فرمايشي دارد و ميفرمايد: «مَنِ اسْتَغْفَرَ بِلِسَانِهِ وَ لَمْ يَنْدَمْ بِقَلْبِهِ فَقَدِ اسْتَهَزَأَ بِنَفْسِهِ» کسي که با زبان توبه کند اما با قلب پشيمان نشود، اين خودش را مسخره کرده است. اين توبه نيست. توبه اين است که انسان خودش را از گناه بکند.
دستورالعمل نهم؛ حضرت ميفرمايد: «وَ اِتَّقِ اَللَّهَ وَ تَوَكَّلْ عَلَيْهِ فِي سِرِّ أَمْرِكَ وَ عَلاَنِيَتِكَ» تقوا و پرهيزگاري را برابر چشم مردم نداشته باش. در نهان هم تقوا داشته باش. حضرت امير(ع) ميفرمايد: «اتَّقُوا مَعَاصِىَ اللَّهِ فِى الْخَلَوَاتِ فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ» (نهجالبلاغه، حكمت 324) در خلوتها گناه نکنيد، آن کسي که ميبيند و شاهد هست، روز قيامت حاکم هست. او داوري ميکند. حضرت رضا چه دستورالعملي به ما دادند. ميفرمايد: اينطور نباشد بخواهي خودنمايي کني و در چشم مردم خودت را خوب جلوه بدهي. نه! تقوا را در پنهاني داشته باش. ميفرمايد: ميداني چه فايدهاي دارد؟ وقتي تقوا را در پنهاني و در برابر چشم مردم هم داشتي، يعني ظاهر و باطن تو يکسان شد و بر خدا توکل کردي، دنباله عبارت حضرت آيه شريفه هست، ميفرمايد: «وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اَللّ?هِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اَللّهَ بالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اَللّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْراً» خدا زندگي او را کفايت ميکند. کسي که در پنهان همانند آشکار تقوا داشت، و بر خداي متعال توکل کرد همان براي او بس است و خداي متعال او را کفايت ميکند.
دستورالعمل دهم؛ اين را تقاضا ميکنم حتماً خوب گوش کنند. اگر بشود اين را انسان در قنوت نمازهايش در روزهاي پاياني ماه شعبان بخواند. حضرت فرمودند: «وَ أَكْثِرْ مِنْ أَنْ تَقُولَ فِي مَا بَقِيَ مِنْ هَذَا اَلشَّهْرِ» در باقيمانده اين ماه زياد بگو: «اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» خدايا اگر در اين مدتي که از ماه شعبان گذشت از من در نگذشتي، در بقيه اين ماه از من درگذر. اين دعا کوتاه است! «اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» اين ده دستورالعمل بود. حالا يک باقيماندهاي از اين روايت هست، حضرت فرمودند: «فَإِنَّ اَللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى» خداوند متعال، چون نزديک ماه رمضان هستيم «يُعْتِقُ فِي هَذَا اَلشَّهْرِ رِقَاباً مِنَ اَلنَّارِ لِحُرْمَةِ هَذَا اَلشَّهْرِ [لِحُرْمَةِ شَهْرِ رَمَضَان]» چون به ماه خودش ميرسد، يک برات آزادي از آتش به عدهاي ميدهد. منتهي اين برات از آتش را بايد با اين دستورالعملهايي که حضرت رضا فرمودند بگيريم. اين دستورالعملها را انجام بدهيم که بتوانيم آزاد شويم. از قيد شيطان و از قيد نفس و از آتش آزاد شويم و وارد شهر ضيافت شويم. اين حديث را مرحوم شيخ صدوق(ره) در عيون نقل کرده و مرحوم صاحب وسايل، در جلد هفتم وسايل صفحه 218 باب هفده تحت عنوان «باب استحباب التهيوء عند دخول شهر رمضان» آنجا حديث را نقل کرده است.
شريعتي: انشاءالله خداوند در اين فرصت باقيمانده به همه ما کمک کند که انشاءالله به اعضاء و جوارحمان بندگي را بياموزيم، به دلمان انکسار و به چشممان گريه که انشاءالله با دلي پاک و روحي سبک وارد اين مهماني با شکوه شويم. امروز صفحه 320 قرآن کريم، آيات 114 تا 125 سوره مبارکه طه را تلاوت خواهيم کرد.
«فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يُقْضى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً «114» وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِيَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً «115» وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبى «116» فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَكَ وَ لِزَوْجِكَ فَلا يُخْرِجَنَّكُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقى «117» إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيها وَ لا تَعْرى «118» وَ أَنَّكَ لا تَظْمَؤُا فِيها وَ لا تَضْحى «119» فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى «120» فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوى «121» ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى «122» قالَ اهْبِطا مِنْها جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدايَ فَلا يَضِلُّ وَ لا يَشْقى «123» وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى «124» قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً «125»
ترجمه: پس (بدان كه) بلند مرتبه است خداى فرمانرواى بر حقّ، و تو (اى پيامبر!) بر خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن. وبه تحقيق، پيش از اين با آدم پيمان بستيم، امّا او فراموش كرد و ما عزم استوارى براى او نيافتيم. وزمانى كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده كنيد، پس همگى سجده كردند، مگر ابليس كه سرپيچى و امتناع كرد. پس گفتيم: اى آدم! همانا اين (ابليس) دشمن تو وهمسر توست، پس (مواظب باش كه با وسوسههايش) شما را از بهشت بيرون نكند كه به رنج ومشقّت خواهى افتاد. (در صورتىكه) همانا تو در آنجا (بهشت)، نهگرسنه مىشوى ونه برهنه مىمانى. ودر آنجا (بهشت)، نه تشنه مىشوى و نه از حرارت آفتاب آزار مىبينى. پس شيطان او را وسوسه كرد (و) گفت: اى آدم! آيا (مىخواهى كه) تو را به درخت جاودانگى و مُلك (و پادشاهى) فنا ناپذير راهنمايى كنم؟! پس (آدم و همسرش فريفته شده و) هر دو از آن (درخت ممنوعه) خوردند، پس (به ناگاه لباسهايشان ريخت و) شرمگاهشان براى آنان ظاهر شد و (ناچاراً) هر دو به چسبانيدن برگ (درختان) بهشت بر خودشان مشغول شدند و (اين چنين) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و بيراهه رفت. سپس پروردگارش او را برگزيد، پس (لطف خويش را) بر او باز گرداند و او را هدايت كرد. (خداوند به آدم وحوا) فرمود: از آن (بهشت و مقام والا) فرود آييد (كه) بعضى از شما، دشمن بعض ديگر خواهد بود، پس اگر از جانب من رهنمودى براى شما آمد، پس (بدانيد كه) هر كس از رهنمود من پيروى كند، نه گمراه مىشود و نه تيره بخت. و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مىكنيم.(در قيامت خواهد) گفت: پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى در حالى كه من (در دنيا) بينا بودم؟!
شريعتي: «اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ» انشاءالله در اين فرصت باقيمانده همه ما مورد عنايت خداوند متعال قرار بگيريم به حق حضرات معصومين(ع). اين دعا را که حاج آقاي نظري هم در ذيل روايت نوراني امام هشتم(ع) اشاره کردند، هم در مفاتيح الجنان ميتوانيد مراجعه کنيد. اشاره قرآني را بفرماييد و بعد هم از مرحوم آيت الله بهجت براي ما بگوييد.
حاج آقاي نظري منفرد: آياتي که تلاوت شد، آيات سوره مبارکه طه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى، قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِي أَعْمى وَ قَدْ كُنْتُ بَصِيراً، قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُنا فَنَسِيتَها وَ كَذلِكَ الْيَوْمَ تُنْسى» اين آيات يک هشدار مهمي است که نتيجه اعمال انسان در دنيا ممکن است هم در دنيا و هم در آخرت ظاهر شود. از اين آيات اين استفاده ميشود. اولاً«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» معيشت مربوط به دنياست. معيشت ضَنک، يعني معيشت تنگ، يعني خداوند متعال کسي که از ياد او غافل شود، معيشت ضنک شود. نه اينکه دستش از مال تهي ميشود. کار زندگي گره ميخورد. ممکن است کسي از نظر مال در رفاه باشد، اما سختيهاي ديگري را داشته باشد. از ناحيه خودش يا از ناحيه کساني که مربوط او ميشوند. فرزند او، همسر او، فاميل او، نزديکان او، دوستان او، بعد خداي متعال فرمودند: «وَ نَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ أَعْمى» روز قيامت هم نابينا محشور ميشود. به خدا عرض ميکند: خدايا من در دنيا بصيرت داشتم. اينجا چرا نابينا شدم؟ خداي متعال ميفرمايد: تو در دنيا ما را فراموش کردي، اين نتيجه فراموشي در دنياست. از اين آيات استفاده ميشود که گاهي برخي از کارهاي انسان هم اثر وضعي مادي و دنيوي دارد و هم اثر اخروي.
شريعتي: انشاءالله خداوند متعال ما را هميشه متوجه خودش بکند و هميشه ذاکر خداي متعال باشيم. انشاءالله ما را از اين معيشت ضنک که نتيجه اعراض از ذکر خداست ما را برهاند و زندگي ما رو به جلو باشد. از آيت الله بهجت براي ما بگوييد.
حاج آقاي نظري منفرد: مرحوم آيت الله العظمي بهجت(ره) يک شخصيتي بودند که حقيقتاً بايستي عرض کنم در عصر ما ناشناخته بودند. خود ايشان هم نميخواستند شناخته شوند. هم از القاب ايشان خوشش نميآمد، اين مُهري که داشتند «العبد محمد تقي بهجت» اصلاً در دنيا نبودند. انسان وقتي به آن لذات معنوي رسيد، آنچنان متوجه او ميشود که ديگر اين لذات مادي براي او اهميتي ندارد. مرحوم آيت الله العظمي بهجت وقتي نماز ميخواند همين روحيه را داشت. برخي از افراد مثل بنده حقير وقتي نماز ميخوانيم زود ميخواهيم نماز را تمام کنيم و از نماز جدا شويم. اما مرحوم آيت الله بهجت با نماز حال ميکرد. بهترين حالات را در نماز داشت. گريهها و حالاتي که در نماز داشت. به نظر من اين به يک امر برميگردد. آن معرفت به خداست. اگر انسان به آن مقام معرفت رسيد و خدا را يافت، خدا را شناخت، دل ميبندد. قرآن مجيد در يک جمله ميفرمايد: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» (بقره/165) چرا «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ»؟ انسان فرزندش را دوست دارد، مال را دوست دارد و جانش را دوست دارد. اما قرآن ميفرمايد: «وَ الَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ» مؤمنين شديدترين محبتشان براي خدا ميشود. چون خدا را يافته است.
امام سجاد(ع) در دعاي مکارم الاخلاق به خدا عرض ميکند خدايا اگر تو در زندگي من نباشي، مرا ببر. جان مرا بگير. من آن زندگي را نميخواهم. «وَ عَمِّرْنِي مَا كَانَ عُمُرِي بِذْلَةً فِي طَاعَتِكَ» مرحوم آيت الله العظمي بهجت اينطور شده بود. من غير از اينکه ايشان را ديده بودم، يک سال ماه مبارک رمضان توفيق اين را داشتم که ايشان در مسجد فاطميه نماز ميخواندند و بعد از نمازشان منبر ميرفتم. مرحوم آيت الله العظمي بهجت معمولاً با کسي حرف نميزدند و استخاره را هم با اشاره جواب ميدادند. فقط از منبر که پايين ميآمدم يک طيب الله به بنده ميگفتند. لطفي داشتند، ايام تابستان که مشهد مشرف ميشدند، چون روزهاي جمعه ايشان در مسجد فاطمي يک روضه داشتند. در مشهد هم روضه داشتند، اگر احياناً من مشهد بودم زنگ ميزدند. يک خاطره از ايشان عرض کنم.
يک روز من از درس برميگشتم، کاري داشتم از جلوي منزل ايشان عبور ميکردم. زماني بود که ايشان ميخواستند از منزل خارج شوند و براي درس تشريف بياورند. اين آقاياني که همراه آقا بودند زودتر از منزل بيرون آمده بودند و منتظر بودند آقا از در بيرون بيايند. چشمشان به من که افتاد، گفتند: فلاني آقا دارند تشريف ميآورند. نميخواهيد آقا را ببينيد، گفتم: چرا. از منزل بيرون آمدند، خدمتشان سلام کردم. به من فرمودند: يک مدتي نبوديد، عرض کردم آقا من تبليغ بودم. فرمودند: خوشا به حال شما که تبليغ ميرويد و دين را تبليغ ميکنيد. ما اين کنار افتاديم و تبليغي نميکنيم. مرحوم آيت الله العظمي بهجت يک چنين روحيهاي دارد. در حالي که در اوج بودند. در خدا فاني بودند. اينطور شکسته نفسي ميکردند. ديگران را به تبليغ دعوت ميکردند. يک چنين شخصيتي بودند. رحمت و رضوان خدا بر او باد. انساني بود ساخته شده از نظر روح، هم در جوار قبر آقا اميرالمؤمنين ساخته شده بودند، هم از برکات وجودي ايشان، افراد بهره ميبردند. از کساني بودند که حضرت مسيح(س)، حضرت صادق فرمودند و روايت در کافي است. نقل ميکنند: حضرت مسيح فرمودند: با کسي معاشرت داشته باشيد که «من يذکرکم الله رؤيته» وقتي نگاه به چهره او ميکنيد، شما را به ياد خدا بياندازد. نگاه به چهره آيت الله العظمي بهجت انسان را به ياد خدا ميانداخت. يکوقتي من خدمت ايشان عرض کردم که يک موعظهاي بفرماييد. فرمودند: خدا را هميشه در زندگي ناظر ببين! من فراموش نميکنم اين موعظه ايشان را و اگر اين موعظه را داشته باشيم و توجه کنيم براي هميشه ما بس است.
شريعتي: خدا مرحوم آيت الله بهجت را رحمت کند و همه علمايي که بر گردن ما حق دارند، آنهايي که نبودنشان واقعاً با هيچ چيزي پر نميشود و اينجاست که بايد گفت: عالمي از نو ببايد ساخت از نو آدمي! انشاءالله خداوند توفيق بدهد که قدر آنهايي که هستند را بدانيم و از محضرشان بهرهمند شويم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اللهم صل علي محمد و آل محمد. فردا روز چهارشنبه طبق آنچه در تقويمها نوشته شده روز آخر ماه شعبان است. از اين فرصت ميشود استفاده کرد. آنهايي که توان روزه گرفتن دارند، بتوانند روزه بگيرند. روايت دارد انسان يک روز هم شده از ماه شعبان را روزه بگيرد و به استقبال ماه مبارک رمضان برود. انشاءالله خداوند توفيق بدهد که بتوانيم روز آخر ماه شعبان را روزه بگيريم. خدايا به حق محمد و آل محمد آنچه که از خير و خوبي براي مقربان درگاهت، عباد صالحت در اين ماه شعبان عنايت کردي، نصيب همه ما بفرما. خدايا حوائج بينندگان و شنوندگان اين برنامه را برآورده بفرما. وسيله کسب و کار براي جوانان ما فراهم بفرما. فرج آقا امام زمان را برآورده بفرما. ماه رمضاني که در پيش هست خدايا به ما توفيق نشستن سر سفره ضيافت خودت را عنايت بفرما. خدايا به حق محمد و آل محمد توفيق روزه اين ماه را به ما مرحمت بفرما. امنيت را در کشور ما مستدام بدار.
شريعتي: برنامه را با اين حديث از حضرت امام رضا پايان بدهيم،«اَللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ».