اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-12-29-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– نامه‌هاي امام باقر و امام هادي (عليهما السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامه‌هاي امام باقر و امام هادي (عليهما السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 29- 12-96

بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
سلام اي بهاران از ره رسيده، چه گلها که در پيش بازت دميده
سلام اي که باران و لبخند با توست، که عطر سلام خداوند با توست
بهاران من چشم عيد از تو روشن دل مادران شهيد از تو روشن
چه گلهاي سرخي است در آستينت، چه سروي است هم سفره هفت سينت
نترسيده‌ايم از زمستان، بهارا بيا گل بنه يک به يک شاخه‌ها را
ببين باز کرديم مشت خزان را، رجز خوان شکستيم پشت خزان را
بهارا تمام است کار زمستان، نمانديم ما زير بار زمستان

شريعتي: سلام مي‌کنم يک سلام بهاري به همه شما که متولد بهار هستيد. به همه شما که دلتان سبز است و دعا مي‌کنم در لحظات پاياني سال 1396 که بهترين‌ها در سال جديد براي شما رقم بخورد و انشاءالله امسال سال ظهور حضرت ولي‌عصر (عج) باشد و مقلب القلوب بهترين احوال را نصيب همه شما بکند. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. به همه بينندگان عزيز سلام مي‌کنم.
شريعتي: سال جديد را به شما تبريک مي‌گويم. ميلاد امام باقر را پشت سر گذاشتيم و در شب شهادت امام هادي هستيم. به نظر مي‌رسد برنامه امروز ما منور خواهد بود و متبرک خواهد بود به نام امام باقر و امام هادي(ع).
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
اميدوارم سالي که داريم به لحظات آخرش نزديک مي‌شويم، سال خوبي بوده و در پرونده اعمال ما چيزهاي خوبي نوشته شده باشد و سالي که در پيش داريم سال خوبي باشد براي همه بينندگان محترم و سال پر برکتي باشد. من سخن را با مولود ديروز يعني حضرت باقر آغاز مي‌کنم. حضرت باقر متولد سال 57 هجري هستند. مادر حضرت باقر دختر امام حسن مجتبي هستند، فاطمه بنت الحسن که در حديثي آمده «لم‏ يدرك‏ فى آل الحسن مثلها» (بحارالانوار، ج 46، ص 215) در ميان خاندان امام حسن نظير اين بانوي بزرگوار نبوده است. بنابراين حضرت باقر(ع) هم از طرف پدر به امام حسين مي‌رسند. هم از طرف مادر به امام حسن مي‌رسند و امام‌هاي بعد از حضرت باقر نسبشان به حسنين مي‌رسد. از طرف پدر به امام حسين و از طرف مادر به امام حسن مجتبي، در يک حديثي وارد شده که مادر حضرت باقر(ع) فاطمه دختر امام حسن کنار يک ديواري نشسته بودند که اين ديوار، ديوارهاي گلي بود و خم شده بود. مشرف به خراب بود. ايشان از جا بلند شدند و اشاره به ديوار کردند و فرمودند: «لَا وَ حَقِ‏ الْمُصْطَفَى‏ مَا أَذِنَ اللَّهُ لَكَ فِى السُّقُوطِ» (كافى/ ج 1/ ص 469) به حق پيامبر، خداوند اجازه فرو ريختن را به شما ندهد. از ديوار فاصله گرفتند، ديوار خراب شد. امام باقر مي‌فرمايد: به شکرانه اين آسيبي که از مادر من دفع شد، پدرم حضرت سجاد پول زيادي را صدقه داد. اين نشان مي‌دهد انسان براي دفع آسيب‌ها خصوصاً در ايام عيد نوروز که نزديک هست دلها را خوش کنيم و به نيازمندان جامعه برسيم و به آنها کمک کنيم. بياييم شادي‌ها را تقسيم کنيم. اين نکته‌اي در مورد حضرت باقر بود.
چون زمان برناه کوتاه است، يکي دو نکته در مورد حضرت باقر(ع) عرض کنم. عصر حضرت باقر(ع) عصر خلفاي مرواني بوده است. يعني شهادت حضرت سجاد سنه 94 است و 94 اواخر دوران حکومت وليد بن عبدالملک است. وليد بن عبدالملک از 86 تا 96 بود. شهادت امام سجاد(ع) سال 94 هست. يعني دو سال امامت حضرت زمان وليد بن عبدالملک است. بعد از وليد بن عبدالملک برادر ديگر ايشان سليمان بن عبدالملک سر کار آمده است، از 96 تا 99، 99 تا 102 عمر بن عبدالعزيز پسرعموي اينها سر کار آمده است. عمر بن عبدالعزيز پسر عموي سليمان بن عبدالملک است. در زمان عمر بن عبدالعزيز يک فضايي باز شد. عمر بن عبدالعزيز آمد يک کارهاي مثبتي را انجام داد. فدک را به اهل بيت برگرداند. دستور داد ديگر اهانت به اميرالمؤمنين نکنند. دستور داد محدثين احاديث را بنويسند. کار ديگري که عمربن عبدالعزيز کرد اين بود که فقها را جمع کرد، علما و فقها را در دمشق جمع کرد. چون پايگاه امويان و مروانيان دمشق بود. من جمله از کساني که دعوت شده بودند به دمشق آقا حضرت باقر(ع) بود. عمر بن عبدالعزيز ايشان را به دمشق دعوت کرد. غير از حضرت باقر کسان ديگر هم بودند مثل محمد بن کعب، ايشان هم از مدينه دعوت شده بود. از بصره و کوفه و مکه هم علمايي دعوت شده بودند. وقت خداحافظي و جدا شدن عمر بن عبدالعزيز يک پيغامي براي حضرت باقر(ع) فرستاد که من مي‌خواهم شما را ببينم. حضرت فرمودند: من مي‌آيم. چون ايشان خليفه بود، به حسب ظاهر عمر بن عبدالعزيز رهبر امت اسلامي بود. ايشان تواضع کرد و گفت: من خدمت شما مي‌آيم. خدمت حضرت باقر(ع) آمد و به حضرت عرض کرد: آقا مرا موعظه‌اي کن. حضرت باقر(ع) به ايشان جملاتي را فرمودند که من متن جمله را عرض کنم.
حضرت فرمودند: «اوصيک بتقوي الله» اين چيزي است که ما در شهر مي‌بينيم. معمولاً بزرگان ما ديگران را وصيت به تقوا مي‌کردند. اميرالمؤمنين(ع) به فرزندانشان حسنين وصيت به تقوا کرد. خدا هم وصيت به تقوا کرد، انبياء را وصيت به تقوا کرد. تقوا چيز خوبي است. تقوا حفظ و نگهداري انسان از وجود خودش است. انسان بايد در رانندگي هم تقوا داشته باشد. ايام عيد است، رانندگان محترم که به سفر مي‌روند، سعي کنند از چيزهايي که در سفر منجر به تصادف مي‌شود. منجر به بعضي آسيب‌ها مي‌شود در سفر. اميدواريم امسال با رعايت و احتياط و تقوا در رانندگي حادثه‌اي پيش نيايد. چون مردم براي تفريح مي‌روند، براي ديدن بهار و طبيعت مي‌روند. اين شيريني‌ها تبديل به حزن و اندوه نشود. بعد از وصيت به تقوا امام باقر(ع) سه جمله توصيه کردند که بايستي اين سه جمله را کارگزاران و اولياي امور و کساني که مملکت    را اداره مي‌کنند بايد به اين سه جمله توجه کنند. خطاب حضرت به کسي است که او ولي امر به است. فرمودند: «و اتخذ الکبير اباً و الصغير ولداً و الرجل أخاه» مردم سه دسته هستند. يا از انسان بزرگتر هستند. يا از انسان کوچکتر هستند. يا همسال با انسان هستند. امام(ع) به کسي که در رأس حکومت قرار گرفته و حاکم وقت است مي‌فرمايد: تعامل شما با مردم بايد اينگونه باشد. اگر کساني از شما بزرگتر هستند شما بايد نگاه پدرانه به آنها داشته باشي و آنها را پدر فرض کني و خودت را فرزند آنها به حساب بياوري و اگر آنها از شما کوچکتر هستند بايد نگاه شما نگاه فرزندانه باشد. پدر نسبت به فرزند چه نگاهي دارد؟ نگاه توأم با عطوفت و مهرباني و رأفت و گذشت و کمک، و اگر کساني در مملکت شما زندگي مي‌کنند، همسان شما و همسال شما هستند، نگاه شما بايد نگاه برادرانه باشد. سه قسم نگاه، نگاه فرزند به پدر، نگاه پدر به فرزند و نگاه برادر به برادر. اين سخن در عين اينکه کوتاه هست سخن بسيار زيبايي است. انسان سعي کند همه نگاه‌ها را مثبت کند نه نگاه منفي. اگر ما نگاه مثبت به ديگران داشته باشيم، در هر شرايطي، انسان از سه حال بيرون نيست، يا بزرگتر است، يا کوچکتر است يا مساوي انسان هست. نگاه بايد مثبت باشد. اين سخن حضرت باقر(ع) انسان را به ياد فرمايش اميرالمؤمنين مي‌اندازد. اميرالمؤمنين وقتي مالک را به مصر فرستاد، ايشان يکي از کارگزاران حضرت بود. فرمودند: وقتي به مصر رفتي با دو دسته مردم برخورد مي‌کني يا مسلمان يا غير مسلمان. بايد با همه به خوبي رفتار کني. «إِمَّا أَخٌ لَكَ‏ فِي‏ الدِّينِ‏ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ» (نهج‌البلاغه/نامه53) يا برادر ديني تو يا هم نوع تو!
ما اگر اينطور مسائل اسلام را ارائه بدهيم، کساني که مي‌آيند ما را نکوهش و مذمت مي‌کنند در مورد حقوق بشر، ما مي‌گوييم: ما مسلمان هستيم و اسلام ما اين هست. اين غرر کلمات اهل‌بيت(عليهم السلام) است. «اتخذ الکبيره أبا و الصغيره ولدا و الرجل أخا» اين را انسان بخاطر بسپارد و بزرگترها را پدر قرار بدهد و کوچکترها را فرزند قرار بدهد و همسان‌ها و همسال‌ها را برادر قرار بدهد.
شريعتي: با توجه به اينکه در آستانه سال جديد لحظات ما گره خورده با نام و ياد امام هادي که انشاءالله زيارت سامرا نصيب همه ما شود، از امام هادي بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: آقا حضرت هادي(ع) که ولادتشان بنا بر قولي امروز هست، حضرت متولد سال 212 يا 214 هستند. تاريخ با ترديد نقل کرده است. شهادتشان هم بعد از 42 سال يا 40 سال نقل شده است. در ماه رجب است اما با فاصله 42 سال يا 40 سال نقل شده، روز سوم ماه رجب سال 254. اگر ولادت 212 باشد، حضرت 42 ساله بودند، اگر 214 بودند حضرت هنگام شهادت چهل ساله بودند. ولادتشان از يک بانوي بزرگواري است به نام سمانه مغربيه که حضرت در مورد ايشان مي‌فرمايند: «من المؤمنات الصالحات» حضرت هادي خودشان در مورد مادرشان مي‌فرمايند. از زن‌هاي مؤمنه و صالحه بوده است. پدر بزرگوارشان هم حضرت امام جواد(ع) هستند. حضرت هادي خيلي از اوقات در زندان بودند.
من يک جرياني که امروز به درد بينندگان در اين پايان سال 96 و در آغاز سال 97 عرض کنم که فضا هم قرآني شود و انشاءالله در اين حلول ماه سال جديد عزيزان عنايت به قرآن بيشتر داشته باشد. شخصي به نام ابي عمر حذاء است. مي‌گويد: من در زندگي خيلي مشکل پيدا کردم و زمان حضرت جواد بود مشکلم را به صورت نامه براي حضرت جواد(ع) فرستادم توسط علي بن مهزيار، علي بن مهزيار هم از اصحاب حضرت جواد است و هم از اصحاب حضرت هادي(ع). قبر ايشان هم در اهواز است. علي بن مهزيار اهوازي، نامه نوشتم و مشکلاتم را منعکس کردم به امام جواد(ع) و مشکلات من ادامه پيدا کرد تا عصر حضرت هادي، چون عصر حضرت جواد هم يک عصر کوتاهي بوده است. من براي امام هادي(ع) نامه‌اي را نوشتم و نوشتم که من خدمت پدر بزرگوار شما مشکلم را منعکس کردم. مي‌گويد: «اني کنت سالت اباک عن کذا و کذا» آقاجان من از پدر شما مطالبي را سؤال کردم، «و شکوت اليه کذا و کذا» مشکلم را براي پدرتان فرستادم. «و اني قد نلت الذي احببت» من با نامه‌اي که خدمت پدر شما فرستادم مشکلم حل شد و به آن چيزي که مي‌خواستم رسيدم. «فاحببت ان تخبرني يا مولاي!» من دوست دارم شما به من خبر بدهيد «کيف اصنع في قراءه انا انزلناه» من چطور سوره «انا انزلناه» را تلاوت کنم؟ «اقتصر عليها وحدها في فرائضي و غيرها ام اقرا معها غيرها، ام لها حد اعمل به؟» من در نمازهايم فقط سوره «انا انزلناه» را بخوانم يا سوره‌هاي ديگر قرآن را هم بخوانم؟ آيا اين سوره حدي هم دارد که به آن حد بسنده کنم و اکتفا کنم. «فوقع عليه السلام و قرات التوقيع» اين وَقَّع معمولاً در نامه‌اي که مي‌نوشتند، در پايين نامه طرف اسمش را مي‌نوشت که مشخص باشد اين نامه کاتب و نويسنده‌اش چه کسي است. حضرت توسط علي بن مهزيار «وَقَّع» من آن توقيع را خواندم، حضرت فرمودند: آن چيزي که امروز براي ما لازم است، فرمودند: «لا تدع من القرآن قصيره و طويله» سعي کن قرآن را رها نکني. قرآن بايد در زندگي انسان باشد. چرا؟ گاهي انسان دچار حزن مي‌شود. اندوه مي‌شود. شايد مشکل جسمي نداشته باشد. مشکل مالي هم نداشته باشد. گاهي انسان بي خود دچار ناراحتي مي‌شود. خودش هم نمي‌داند اين نگراني از کجاست. آنچه به انسان آرامش مي‌دهد کلام خداست. «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوبُ» (رعد/28) قرآن شفاست. خداوند متعال مي‌فرمايد: «قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ‏ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ» (يونس/57) روح را صيقل مي‌دهد. روح را شفاء مي‌دهد. ما دارو مي‌خوريم بدن ما خوب شود. اما روح هم نياز دارد به اينکه انسان به خودش برسد. گاهي روح انسان با دارو شفاء پيدا نمي‌کند. ما وقتي براي تفريح مي‌رويم، الآن ايام بهار به تفريح مي‌رويم براي اين است که نشاط روحي پيدا کنيم و الا بدن ممکن است هيچ بيماري نداشته باشد. گاهي اينطور امور هم روح انسان را آزاد نمي‌کند. نياز دارد انسان مرتبط شود به ماوراي طبيعت تا روح آزاد شود. خداي متعال مي‌فرمايد: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ‏ الْقُلُوبُ»، «وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ» حضرت نهي مي‌کنند و مي‌فرمايند: از قرآن جدا نشو. بايد با قرآن بود تا آرامش روحي را پيدا کرد. نه سوره‌هاي کوچک قرآن و نه سوره‌هاي بزرگ قرآن را، يعني فقط به خواندن سوره «انا انزلناه» بسنده نکن. مدام با قرآن مأنوس باش که آرامش روحي پيدا کني.
در بعضي روايات هست که حداقل هر روز صد آيه قرآن بخوان. صد آيه قرآن زياد نيست. ممکن است انسان در دو صفحه قرآن اين صد آيه را بخواند. مثل سوره مبارکه واقعه و نبأ، سوره واقعه شايد دو صفحه قرآن باشد و 96 آيه هست. سوره مبارکه «قل هو الله احد» پنج آيه هست. سوره کوثر سه آيه هست. اينها چيزي نيست و اگر انسان بخواهد مداومت کند ممکن است در ظرف ده دقيقه يکصد آيه قرآن را تلاوت کند. توصيه حضرت اين است که به سوره مبارکه قدر بسنده نکند و از قرآن جدا نشو. فرمودند: «و يجزئک من قراءه (انا انزلناه) يومک و ليلتک مائه مره» مي‌تواني در شبانه روز صد مرتبه سوره قدر را بخواني. اين يک نامه از نامه‌هاي حضرت به ابي عمر حذاء.
شريعتي: به واسطه اينکه امروز زمان کمتري در خدمت شما هستيم، امروز صفحه 264 قرآن کريم، و ثوابي از تلاوت اين آيات را به روح بلند و آسماني امام هادي هديه کنيم. توصيه و نکته‌اي هست بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: به عنوان يک برادر کوچک عرض کنم که سعي کنيد در زندگي هميشه نيت مثبت بکنيد. نيت خير بکنيد که خداوند متعال به شما کمک مي‌کند. اميدوارم سال خوبي براي همه باشد. سال مبارک و کم حادثه‌اي باشد و سالي باشد که دلها خوش باشد. قرآن را فراموش نکنيد. ياد خدا و تلاوت قرآن روح انسان را نشاط مي‌دهد.
شريعتي: اين آخرين برنامه ما در سال 1396 هست. از حاج آقاي نظري بخاطر تمام زحماتي که در اين مدت کشيدند تشکر مي‌کنم. انشاءالله سال جديد براي شما هم پر خير و برکت باشد و توفيق درک محضر شما را مکرر و مستمر داشته باشيم. در ايام تعطيلات عيد نوروز هم با سمت خدا در خدمت شما هستيم. مطالب کارشناسان ما حول محور علي بن ابي طالب(ع) است که انشاءالله برنامه مفيدي براي همه ما باشد. انشاءالله خداوند متعال آنچه در سال جديد براي بندگان مخلص خودش عنايت مي‌کند به همه ما مرحمت بفرمايد. بهار از تبار محمد است و جهان به تدريج در قلمرو اين بهار گام ميزند. فردا با يک زلزله صبح مي‌شود و آنگاه پيامبران با شاخه‌اي از گل محمدي به دنيا مي‌گويند: صبح بخير، فردا ما آغاز مي‌شويم. فردا جنگلي از پرنده، آسماني از درخت و دريايي از خورشيد خواهيم داشت. فردا پايان بدي‌هاست، فردا جمهوري گل محمدي است. کنار همه دعاهايمان سر سفره هفت سين در آغاز سال جديد دعا براي سلامتي و ظهور حضرت ولي عصر را فراموش نکنيم.
«و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»
«قالَ يا إِبْلِيسُ ما لَكَ أَلَّا تَكُونَ‏ مَعَ‏ السَّاجِدِينَ «32» قالَ لَمْ أَكُنْ لِأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ «33» قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «34» وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ «35» قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى‏ يَوْمِ يُبْعَثُونَ «36» قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ «37» إِلى‏ يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ «38» قالَ رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ «39» إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ «40» قالَ هذا صِراطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ «41» إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ «42» وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعِينَ «43» لَها سَبْعَةُ أَبْوابٍ لِكُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ «44» إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «45» ادْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ «46» وَ نَزَعْنا ما فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْواناً عَلى‏ سُرُرٍ مُتَقابِلِينَ «47» لا يَمَسُّهُمْ فِيها نَصَبٌ وَ ما هُمْ مِنْها بِمُخْرَجِينَ «48» نَبِّئْ عِبادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ «49» وَ أَنَّ عَذابِي هُوَ الْعَذابُ الْأَلِيمُ «50» وَ نَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْراهِيمَ «51»
ترجمه: (خداوند) فرمود: اى ابليس! چه شد تو را كه همراه (فرشتگان) سجده‏كنان نيستى؟ (ابليس) گفت: من اين‏گونه نيستم كه براى بشرى كه او را از گِلى خشك، از گِلى سياه و بدبو آفريده‏اى، سجده كنم. (خداوند) فرمود: پس از صف فرشتگان (واين مقام) خارج شو كه همانا تو رانده و مطرودى والبتّه تا روز جزا بر تو لعنت خواهد بود. (ابليس) گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزى كه مردم برانگيخته شوند، مهلت بده (و زنده بدار) (خداوند) فرمود: پس همانا تو از مهلت يافتگانى. (امّا نه تا روز قيامت، بلكه) تا روزى كه وقت آن معلوم است. (ابليس) گفت: پروردگارا! به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من هم در زمين (بدى‏ها را) برايشان مى‏آرايم و همه را فريب خواهم داد. مگر بندگان اخلاص‏مند (و برگزيده تو را) از ميان آنان. (خداوند) فرمود: اين (اخلاص و نجات مخلصان) راه مستقيمى است كه خود برعهده دارم. همانا براى تو بر بندگان (برگزيده) من تسلطّى نيست، مگر از گمراهانى كه تو را پيروى كنند. و البتّه دوزخ وعده‏گاه همگى آنهاست. براى آن هفت در است، براى هر در بخشى از آن گمراهان تقسيم شده‏اند. همانا پرهيزكاران در باغ‏ها و (كنار) چشمه سارانند. (به آنان خطاب مى‏شود:) با سلامت و امنيّت به باغها وارد شويد. و ما هرگونه كينه‏اى در سينه‏هاى آنان را بركنده‏ايم، (در نتيجه آنان) برادرانه بر تخت‏ها روبروى يكديگرند. در آنجا هيچگونه رنجى به آنان نمى‏رسد، از آنجا بيرون شدنى نيستند. (اى پيامبر!) به بندگانم خبر ده كه همانا من خودم بسيار بخشنده و مهربانم. و البتّه عذاب من نيز همان عذاب دردناك است. و آنان را از (داستان) مهمانان ابراهيم خبر ده.