اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-11-24-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– شرح خطبه‌ي حضرت زهرا(سلام الله عليها)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح خطبه‌ي حضرت زهرا(سلام الله عليها)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 24- 11-96

بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
باز باراني شدم انگار مي‌آيد کسي *** اين تو و اين نبض من بشمار مي‌آيد کسي
ذهن و آبادي هنوز از قصه و رؤيا پر است *** باز هم دست دعا بردار مي‌آيد کسي
گرچه اين دلواپسي‌ها ساده و تکراري‌اند *** شک ندارم بعد از اين تکرار مي‌آيد کسي
اي نگاهت سبز، نامت سبز خسته نيستي *** دست‌هايت را به من بسپار مي‌آيد کسي
يک نفر از پشت در آهسته پچ پچ کرد و گفت *** باز باراني شدم انگار مي‌آيد کسي

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله باران رحمت الهي بر تمام سرزمين پهناور ما ببارد و برکات الهي شامل حال همه ما شود. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. من هم خدمت شما و همه بينندگان محترم سلام مي‌کنم. آرزوي موفقيت براي همه عزيزان دارم.
شريعتي: با حاج آقاي نظري قرار گذاشتيم در اين روزهايي که مزيّن و منور است به نور حضرت صديقه طاهره، از خطبه‌ي نوراني حضرت بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين.
ما بخشي از خطبه را در جلسه قبل خدمت بينندگان محترم توضيح داديم و عرض کرديم طليعه‌ي اين خطبه مربوط به مباحث توحيدي مي‌شود و مباحث اصولي اسلام که همان توحيد و نبوت و عدل و امامت و معاد است. حضرت زهرا(س) فلسفه‌ي بعثت را بيان کردند که خداوند متعال براي اينکه امر را تمام کنند و جامعه در مسير صحيح خودشان قرار بگيرند، پيامبر را مبعوث رسالت کرد. در اين قسمت حضرت زهرا(س) رو کردند به مخاطبين، با مخاطبين سخن را آغاز کردند که شما اين باورهايي که من ذکر کردم در خطبه را داريد. خدا را پذيرفتيد، پيامبر را پذيرفتيد و معتقد به معاد هستيد. حالا وظيفه شما چيست؟ اين وظايفي که به عهده مردم هست که در حقيقت دستاوردهاي پيامبر و زحمت‌هاي رسول خداست را به مردم تذکر مي‌دهد. منتهي حضرت زهرا(س) اين خطبه را ده روز بعد از رحلت رسول خدا ايراد کردند و در اين خطبه مثل پدر بزرگوارشان، چطور با مردم به نرمي صحبت مي‌کردند. «وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ‏ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏» (آل‌عمران/159) فاطمه زهرا(س) با مردم با نرمي سخن مي‌گفت. «أنتم عباد الله نصبُ أمره و نهي و حملته دينه و وحيه و أُمناء الله علي انفسکم و بُلغائُهُ الي الامم» حضرت زهرا هم مسئوليت‌ها را برمي‌شمرد. هم با يک زبان نرم و با زبان ليّن با مردم صحبت مي‌کند. شما اي بندگان خدا! «نصب امره و نهي» مخاطبين امر و نهي الهي هستيد. نصب به علمي مي‌گويند که براي هدايت مي‌گذارند. يعني اوامر و نواهي خدا را شما از پيامبر گرفتيد وشما بايد براي ديگران تابلو شويد و اينها را برسانيد. «و حملته دينه و وحيه» حاملان و حافظان و نگهداران دين خدا و وحي الهي شما هستيد. چون پيامبر 23سال با اين مردم صحبت کرد. آنچه را از حضرت حق جل و اعلي گرفته بود بدون کم و زياد «ما يَنْطِقُ‏ عَنِ الْهَوى‏ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى‏» (نجم/3و4) همه را به مردم رساند. روايتي از عبدالله بن مسعود است که يکي از نويسندگان وحي است، ايشان مي‌گويد: پيامبر خدا وقتي قرآن را بر ما تلاوت مي‌کرد، بيست آيه را براي ما مي‌خواند و بعد از تلاوت توضيح و شرح لازم آن بيست آيه را براي ما مي‌دادند. «لِتُبَيِّنَ‏ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِم‏» (نحل/44) تبيين مي‌کرد تمام زوايا و مطالب مربوط به بيست آيه را بيان مي‌کرد و بعد بيست آيه ديگر را تلاوت مي‌کردند و توضيح لازم را مي‌دادند. پس شما مردم حَمَله‌ي دين خدا، حافظان دين خدا، نگهدارندگان دين خدا و وحي خدا هستيد. «و أُمناء الله علي انفسکم» شما امينان خدا هستيد. حافظان امانت الهي هستيد، دين و قرآن امانت الهي است. قرآن امانت الهي است. حضرت خطاب به مسلمان‌ها مي‌گويند.
يک نکته‌اي را در مورد «أُمناء الله» بگويم. پيامبر خدا در چند جا به مردم فرمودند: «انى تاركم‏، فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى» (بحارالانوار،ج2، ص103) يعني کتاب و عترت را پيامبر به امانت در ميان مردم گذاشت. حضرت زهرا(س) در اين بيانشان مي‌خواهند به حديث ثقلين اشاره کنند. اين حديث ثقلين از احاديثي است که عامه و خاصه نقل کردند. مسلم در صحيح نقل کرده است. از احاديث مُسلّم است. يعني مُسلّم الصدور از پيامبر است. قطعاً پيامبر اين حديث را فرموده است. شما پس امين هستيد، امين نبايد در امانت خيانت کند. وقتي امين هستي پيامبر قرآن و عترت را در ميان شما گذاشته است، شما بايد اين امانت را به صورت درست به ديگران منتقل کني. پيامبر در بعضي از خطبه‌هايي که مي‌خواندند مي‌فرمودند: «و ليبلغ الحاضر الغائب» کساني که اينجا حاضر هستند مطالب مرا براي کساني که نيستند ابلاغ کنند تا حق به آنها برسد. «و بلغائه الي الامم» شما مبلغين هستيد. بايد اينها را به مردم برسانيد. بنابراين شما داراي چهار ويژگي هستيد: 1- اينکه مخاطبين به امر و نهي الهي شما هستيد. «يا ايها الذين آمنوا» خطاب به شماست. 2- شما حافظان و حاملان وحي هستيد. 3- شما امانت‌دار هستيد. 4- شما رساننده هستيد. پيامبر مبلغ بود از طرف خدا، شما مبلغ هستيد به مردم برسانيد. «الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ‏ أَحَداً إِلَّا اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسِيباً» (احزاب/39) آن کساني که رسالات الهي را مي‌رسانند و از خدا مي‌ترسند، از غير خدا نمي‌ترسند. اگر اين مردم رسالت‌هايي که پيامبر براي آنها داشت و به اينها ابلاغ کرد و آنها حافظان رسالت بودند، اگر آنها کوتاهي نکرده بودند و رسالت پيامبر را رسانده بودند، وضعيت مسلمان‌ها امروز خيلي بهتر از گذشته بود. از همين خطبه حضرت معلوم هست که کوتاهي کردند.
اساساً اين خطبه حضرت زهرا دو مسأله‌ي اساسي و محوري را بيان مي‌کند. فدک براي حضرت زهرا بود. عامه و خاصه نقل کردند، اما حضرت خطبه را براي فدک نخواندند. حضرت زهرا(س) مثل همسرشان اميرالمؤمنين شخصيتي هستند که اميرالمؤمنين در ذيل نامه عثمان بن حنيف مي‌فرمايد: «وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ‏ وَ غَيْرِ فَدَكٍ» من فدک و غير فدک را نمي‌خواهم. اگر آمدند مسأله‌ي فدک يا مسائل ديگر را دنبال کردند چون انسان بايد حقش را طلب کند. مي‌خواستند براي آيندگان روشن شود که اين حق من بوده و گرفته شده است و الا دو مسأله‌ي اساسي ديگر را حضرت زهرا دنبال مي‌کردند. در اين خطبه هم هست. 1- مسأله‌ي اينکه آنچه در سقيفه انجام شده است نادرست بوده است و اين را عامه هم فرمودند که آنچه در صحيفه انجام شده نادرست بوده است. نکته ديگر که اساسي است در اين خطبه، مسأله‌ي امامت اميرالمؤمنين است که وجود مقدس پيغمبر اکرم امامت اميرالمؤمنين را در غدير و غيرغدير تصريح کرده و بيان کرده است. لذا وقتي حضرت زهرا(س) به احد آمده بود و گريه مي‌کرد کنار قبر حضرت حمزه، يک آقايي به نام محمود بن لبيد مي‌گويد: من صداي گريه‌اي شنيدم. آمدم ببينم چه کسي در قبرستان احد گريه مي‌کند. نزديک که شدم از جوهره‌ي صدا يافتم صداي حضرت زهراست. عرض کردم: «يا بنت رسول الله! ما يُبکيک» چه چيزي شما را به گريه انداخت؟ به من فرمود: ديدي با علي چه کردند؟ ديدي با ابالحسن چه کردند؟ به ايشان عرض کردم بياييد اين حرف‌ها را براي مردم بازگو کنيد. حضرت زهرا(س) فرمودند: «ما تَرَک أبي لاحدٍ عذراً بعد يوم الغدير» بعد از غدير براي کسي عذري باقي نمانده است.
در يک فرمايش ديگري فرمودند: «أ نسيتُم يوم الغدير» شما روز غدير را فراموش کرديد؟ محور اين دو خطبه اين دو امر است که اين اساس است چون بايستي مردم بدانند از چه کسي بايد پيروي کنند،چه کسي را بايد دنبال کنند، از چه کسي دين را بگيرند. ممکن است بعضي بگويند: اين مسائل براي 1400 سال قبل است. امروز شما براي چه خطبه‌ي حضرت زهرا را مي‌خوانيد؟ صحبت از امروز بکنيد. ما دين اسلام را پذيرفتيم، اين دين اسلام را بايد از چه کسي بگيريم؟ اين بايد براي ما روشن شود. حديث ثقلين اين امر را براي ما روشن کرده است که ما بايد دين را از قرآن و عترت بگيريم. «انى تاركم‏، فيكم الثقلين كتاب الله و عترتى، ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا ابدا» پيامبر خيلي روشن بيان کردند. اگر از اين دو چيز پيروي شود گمراهي درونش نيست. «و لن يفتقرقا حتى يردا علىّ الحوض» اين دو تا قيامت از هم جدا نمي‌شوند. پس ما بايد اين را بدست بياوريم. فاطمه زهرا(س) در اين خطبه روي اين دو امر تکيه کردند. يکي قرآن و ديگري عترت. لذا به مهاجرين و انصار خطاب مي‌کنند «و أمناء الله علي انفسکم» شما امينان خدا هستيد و بايد از اين دو چيز قرآن و عترت حراست کنيد و حفاظت کنيد. خودتان بايستي به اين عمل کنيد. بعد حضرت مي‌فرمايند: شما زعيم هستيد. «زعيمُ حقٍ له فيکم» يعني ضامن هستيد که اين حقي که براي رسول خداست به مردم ابلاغ کنيد. «کتاب الله ناطق و القرآن الصادق و نور الساطع و ضياء لامع» اول انگشت روي قرآن مي‌گذارد. همان چيزي که در حديث ثقلين آمده است. «کتاب الله» اول کتاب خدا است. اين کتاب خدا «حبل ممدودٌ» يک طرف اين حبل به دست خداست و يک طرف آن آويخته است، ما بايستي به اين حبل چنگ بزنيم. اينکه خداي متعال مي‌فرمايد: «و اعتصموا بحبل الله جميعا» اين حبل کنايه است. به اين طناب چنگ بزنيد. يعني چه؟ يعني از قرآن پيروي کن. اگر ما از قرآن پيروي مي‌کرديم تمام ملت‌هاي مسلمان و آداب و رسوم غربي‌ها را نياز نداشتيم. اسلام همه چيز را براي ما آورده است.
شاعري شعري دارد، مي‌گويد: «نفرين به امتي که خرافات جهل را از اجنبي خريده و قرآن فروخته!» قرآني که «فيه تبيانُ کل شيء» همه چيز در اين قرآن است. راه‌هاي حق را قرآن نشان داده است. راه‌‌هاي باطل را نشان داده است. گفته از طاغوت پيروي نکنيد. اين صراط مستقيم است. اين صراط مستقيم را هر روز در نماز مي‌خوانيم. «صراط الذين انعمت عليهم» انسان‌هاي شايسته هستند، «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ‏ اللَّهُ‏ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» (نساء/69) اينها هستند و بايد از اينها پيروي شود. لذا حضرت زهرا با اين تعبير «کتاب الله ناطق» کتابي که خودش نطق مي‌کند و مي‌گويد. «و القرآن الصادق» قرآني که درونش هيچ خلافي وجود ندارد. هر چيزي صدق است. «ذلِكَ‏ الْكِتابُ‏ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين‏» (بقره/2)
«و نور ساطع» نوري که نور کمي نيست. نورش پرتو افشاني براي همه مي‌کند. «و ضياء لامع» چراغي که هميشه افروخته هست. از اين پيروي کنيم. بعد حضرت مي‌فرمايد: اين کتاب، کتابي است که شما را «وَ قَائِدٌ إِلَى الرِّضْوَانِ‏ أَتْبَاعَهُ مُودِّياً إِلَى النَّجَاةِ أَشْيَاعَهُ فِيهِ تِبْيَانُ حُجَجِ اللَّهِ الْمُنَوَّرَةِ وَ مَحَارِمِهِ الْمَحْدُودَةِ وَ فَضَائِلِهِ الْمَنْدُوبَةِ وَ جُمَلِهِ الْكَافِيَةِ وَ رُخَصِهِ الْمَوْهُوبَةِ»(من‏لايحضره‏الفقيه، ج 3، ص 567) اين فاطمه زهراست که اينطور از قرآن تعريف مي‌کند و قرآن را اينطور معرفي مي‌کند. ويژگي اول که حضرت فرمودند اين است که ايشان فرمودند: اگر قرآن را قائد خودتان قرار بدهيد، امام شما شود، شما را به رضوان خدا مي‌رساند. مي‌خواهيد خدا از شما راضي شود، قرآن را قائد خودتان قرار بدهيد. قرآني که همه چيز در آن هست. البته اهلش بايد اين قرآن را بيان کنند و بگويند. اهل اين قرآن، اهل ذکر هستند. «فَسْئَلُوا أَهْلَ‏ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (نحل/43) بايد انسان از اهل ذکر سؤال کند. اهل‌بيت فرمودند: اهل ذکر ما هستيم.
در روايتي هست اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «ما من آية في کتاب الله» هيچ آيه‌اي در قرآن نيست «إِلا وَ أَنَا أَعْلَم‏ في من نزلت و في اي زمانٍ نَزلت و في اي مکانٍ نزلت» من مي‌دانم اين آيه درباره‌ي چه کسي نازل شده، چه زماني نازل شده، چه مکاني نازل شده، صدر آيه مربوط به چيست؟ ذيل آيه مربوط به چيست؟ پيامبر خدا اينها را معرفي کردند که مردم اين طريق را طي کنند تا برسند به معارف حق اسلام و به تعبير حضرت زهرا(س) در يک بيان ديگر مي‌فرمايند: اگر مردم از علي بن ابي طالب پيروي کرده بودند، علي بن ابي طالب اين شتر خلافت را در يک سرچشمه‌اي مي‌برد که از آن سرچشمه مردم آب زلال و آب گواراي وحي را بخورند. عبارت حضرت اين است که زمام شتر خلافت را پيامبر به دست علي داده بود. اگر ايشان زمام خلافت را مي‌گرفت، آب گواراي وحي را به آنها مي‌داد و درهاي برکات آسمان و زمين به روي آنها باز مي‌شد. اين اندوه بزرگ حضرت زهراست. چرا از قرآن پيروي نکردند؟
فوايد پيروي از قرآن را حضرت زهرا مي‌شمارند. يکي از آن فوايد رضوان الله است. ما بايد دنبال رضاي خدا باشيم. اين پيروي از قرآن است. پيروي از قرآن انسان را به رضوان خدا مي‌رساند، «وَ رِضْوانٌ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ أَكْبَرُ» (توبه/72) اين بالاترين چيز است. 2- اينکه ما قرآن را بشنويم. ايشان مي‌فرمايد: «مؤدّياً الي النجاة استماعُه» قرآن چند مرحله را بيان مي‌کند که همه اينها مطلوب است، منتهي اين مراحل بعضي مقدمه است براي ديگري، يکي استماع قرآن يا تلاوت قرآن. گوش کردن قرآن يا قرآن خواندن، هردو امر شده است. قرآن را ببينيد «فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن‏» (مزمل/20) يا مي‌فرمايد: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» (اعراف/204)
مرحله دوم بعد از استماع، تدبر در قرآن است. سوره مبارکه صاد «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ‏ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ» (ص/29) تدبر در آيات مي‌کند. اين مرحله باعث مي‌شود وقتي انسان تدبر کرد، قرآن را بفهمد. وقتي قرآن را فهميد به نوبت بعدي مي‌رسد، عمل به قرآن. مراحل قبلي مقدمه است براي عمل کردن. حديثي در همين رابطه بخوانم که مرحوم کليني اين حديث را در کافي نقل کرده است. شخصي خدمت آقا اميرالمؤمنين آمد و به حضرت عرض کرد: مرا يک موعظه بفرماييد. حضرت فرمودند: «استمع ثم استفهم ثم استيقِن ثم استَقبل» قبل از آنکه موعظه کنم اين چهار مطلب را بايد در ذهنت يک مروري داشته باشي و بعد من برايت مطالب را بيان خواهم کرد. اول گوش کن، اين موضوعيت ندارد که من خدمت آقا اميرالمؤمنين رفتم، حضرت يک چيزي گفت. اما اينکه چه گفت، مي‌گويد: نمي‌دانم. معلوم مي‌شود گوش نکرده است. بعد از گوش کردن بفهم. آنچه که من گفتم را بفهم. مرحله سوم اينکه باور کن. چون ممکن است شما يک مطلبي را بفرماييد، من بفهمم اما به آن مطلب ايمان نياورم. باور نکنم و بگويم: اين مطلب درستي نيست. آن مطلبي که من بيان کردم باور کن. اگر به باور نرسيدي بگو من برايت توضيح بدهم که به باور برسي. توجيه شوي! مرحله چهارم عمل کن! همه اينها مقدمه است براي مرحله چهارم. استماع، بشنو. بفهم، باور کن و عمل کن. اينجا هم حضرت زهرا(س) اشاره به همين نکته مي‌فرمايد. مي‌فرمايند: «مؤدياً الي النجاة استماعه» کسي که قرآن را استماع کند، اين کشيده مي‌شود به رهايي و نجات انسان. چون مقدمه است. شنيدن مقدمه است. بعد از شنيدن انسان فکر مي‌کند و بعد باور مي‌کند و بعد از اينکه باور کرد، عمل مي‌کند.
مطلب سومي که ايشان در مورد قرآن بيان کردند، مي‌فرمايند: به وسيله قرآن حجت‌هاي الهي را که رابطه ميان خلق و خالق هستند، انسان مي‌شناسد. فرمودند: «فِيهِ تِبْيَانُ حُجَجِ‏ اللَّهِ‏ الْمُنَوَّرَة» انسان وقتي قرآن را تلاوت کرد يا استماع کرد و در آن تدبر کرد به اين نقطه مي‌رسد که مسأله‌ي امامت يک مسأله‌ي خدايي است. يک منصب الهي است. چون در قرآن آيات فراواني در اين رابطه هست که حجج الهي منصوب از طرف خدا هستند. يعني همانطور که پيامبران از طرف خدا به رسالت و نبوت منصوب مي‌شوند، «اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خدا بهتر مي‌داند چه کسي را رسول قرار بدهد. خدا بهتر مي‌داند چه کسي را امام قرار بدهد. چون امامت از سنخ نبوت است الا در يک چيز، آن هم وحي است. در حديث منزلت که هم در صحيح بخاري و هم در صحيح مسلم است. بخاري و مسلم در اين حديث اتفاق دارند که پيغمبر خدا قبل از آنکه به تبوک بروند، اميرالمؤمنين(ع) را در مدينه گذاشتند و حضرت فرمودند: يا رسول الله! من در مدينه بمانم؟ چون در تمام جنگ‌ها ايشان با پيامبر بودند. فرمودند: «أ ما ترضي ان تکون مني بمنزلة هارون من موسي إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِىَّ بَعْدِى» (كافى، ج 8، ص 106) تو همه آن منزلت‌هايي که هارون نسبت به موسي داشت، همه آن منزلت‌ها را داري الا يک مسأله، آنکه پيغمبر بعد از من نخواهد بود. يعني آنچه براي پيغمبر هست براي امام هست. خوب يک چنين کسي که همه چيز پيامبر را در اختيار دارد، خدا بايد او را تعيين کند و او را نصب کند. با رأي و آراء مردم نمي‌شود امام را نصب کرد. مسأله‌ي جانشيني پيامبر و خلافت رسول خدا از سنخ يک رئيس جمهور نيست که او کانديد شود و به آراء مردم بگذارند و مردم به او رأي بدهند. ممکن است کسي تبليغات خوبي داشته باشد و رأي آورده باشد، اما شايسته آن مقام و منزلت نباشد.
کسي که مي‌خواهد در جاي رسول خدا بنشيند بايد آگاه به احکام باشد. بايد معصوم باشد. مردم از کجا خبر دارند که ايشان آگاه هست يا نيست. آيا ايشان معصوم هست يا نيست؟ براين اساس است که شيعه مي‌گويد: امام بايد منصوب باشد از طرف خداي متعال. لذا حضرت زهرا(س) در اين عبارت مي‌فرمايد: «فِيهِ تِبْيَانُ حُجَجِ‏ اللَّهِ‏ الْمُنَوَّرَة» حجت‌هاي الهي که اينها واسطه‌هاي ميان خلق و خالق هستند، به همين قرآن شناخته مي‌شوند. يعني اگر کسي به قرآن مراجعه کند، قرآن اينها را معرفي مي‌کند.
شريعتي: در روزهايي که خدمت حاج آقاي نظري هستيم نامه‌هاي ائمه و اولياء بزرگ خدا را مرور مي‌کرديم. در اين ايام به همين مناسبت خطبه حضرت زهرا(س) با فرازهاي نوراني‌اش را مرور مي‌کنيم. انشاءالله همه بهره‌مند شويم و انشاءالله خداوند توفيق عمل به همه دانسته‌هايمان را عنايت بکند و انشاءالله انس ما را با معارف اهل‌بيت روز به روز بيشتر و بيشتر بکند. امروز صفحه‌‌ي 229 قرآن کريم، آيات 63 تا 71 سوره مبارکه هود در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. در اين هفته قرار هست ياد کنيم از همه شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي و تجليل کنيم از مقام شامخ آنها، ثواب تلاوت آيات امروز را هديه مي‌کنيم به روح همه شهداء و امام شهداء.
«قالَ‏ يا قَوْمِ‏ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كُنْتُ عَلى‏ بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ آتانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَنْ يَنْصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَما تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ «63» وَ يا قَوْمِ هذِهِ ناقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوها تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابٌ قَرِيبٌ «64» فَعَقَرُوها فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ «65» فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّيْنا صالِحاً وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَ مِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ «66» وَ أَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيارِهِمْ جاثِمِينَ «67» كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ أَلا بُعْداً لِثَمُودَ «68» وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِيمَ بِالْبُشْرى‏ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ «69» فَلَمَّا رَأى‏ أَيْدِيَهُمْ لا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلى‏ قَوْمِ لُوطٍ «70» وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ يَعْقُوبَ «71»
ترجمه: (صالح) گفت: اى‏قوم من! آيا نظر شما اين است كه اگر از طرف پروردگارم معجزه داشته باشم واز جانب او مشمول رحمت شده باشم، (لب فروبندم و تبليغ نكنم؟) پس اگر من خدا را معصيت كنم (و رسالت‏الهى را انجام ندهم)، چه كسى در برابر (قهر) او ياريم خواهد كرد؟ پس شما جز خسارت و زيان چيزى به من نمى‏افزاييد. و (صالح در بيان معجزه‏ى خود گفت:) اى قوم من! اين شتر ماده (كه به اراده‏ى) خداوند (آفريده شده) معجزه‏اى براى شماست، پس او را آزاد بگذاريد تا در زمين خدا (چرا كند و از مراتع و علف‏هاى آن) بخورد، و آزارى به او نرسانيد كه بزودى عذاب (الهى) شما را فرا خواهد گرفت. پس (على‏رغم آن همه سفارشات و تهديدات، قوم ثمود) شتر را پِى كردند (و دست و پايش را بريدند)، پس (صالح) گفت: (براى مدّت) سه روز در خانه‏هايتان بهره‏مند باشيد (كه بعد از آن عذاب الهى فرا خواهد رسيد)، اين وعده‏اى است راست و حقيقى. چون (پس از گذشت سه روز،) فرمان (قهر) ما آمد، صالح و كسانى را كه به همراه او ايمان آورده بودند، به رحمت خود (از عذاب) نجات داديم و از خوارى آن روز (رهايى بخشيديم. اى رسول ما!) همانا پروردگارت، همان تواناى شكست ناپذير است. و ستمگران را صيحه‏اى (آسمانى) فرا گرفت، پس در خانه‏هايشان به روى در افتادند (و مردند). آنچنان (قوم ثمود در اثر اين صيحه و زلزله نابود شدند) كه گويى هرگز در آنجا ساكن نبوده‏اند، بدانيد كه همانا ثمود به پروردگارشان كفر ورزيدند. بدانيد كه ثمود (از رحمت الهى) دور باد. و همانا فرستادگان ما (كه فرشتگانى به صورت انسان بودند)، ابراهيم را مژده آورده گفتند: سلام، (ابراهيم نيز) گفت: سلام. پس زمانى نگذشت كه گوساله‏ى بريانى را (براى پذيرايى) نزد آنان آورد. پس چون (ابراهيم) ديد كه دست آنان به سمت غذا دراز نمى‏شود (و از آن نمى‏خورند)، آنان را نشناخت و ترسى از آنان در دل او افتاد (كه شايد غذا نمى‏خورند تا نمك‏گير نشوند و بتوانند براحتى سوء قصد خود را انجام دهند)، امّا ميهمانان گفتند: مترس، همانا ما براى (قلع و قمع) قوم لوط فرستاده شده‏ايم. و همسر ابراهيم ايستاده بود، پس (چون گفتگوها را شنيد،) خنديد، ما او را به (فرزندى به نام) اسحاق و پس از اسحاق، (فرزندى به نام) يعقوب بشارت داديم.
شريعتي: در مورد قرعه‌کشي کربلاي معلي از ما زياد مي‌پرسند. 245 هزار نفر از دوستان ما در اين طرح بزرگ و نوراني شرکت کردند، دوستان ما تلاش مي‌کنند اسامي را به تدريج در سايت قرار مي‌دهند. شايد حدود ده استان قرعه کشي شده است. در اين هفته از شهداي گرانقدر انقلاب اسلامي ياد مي‌کنيم و تجليل مي‌کنيم از همه پدران و مادران صبور شهدا، همسران و فرزندان شهدا، انشاءالله خداوند به همه اجر بدهد و صبر عنايت کند. انشاءالله خداوند برادرخانم‌هاي حاج آقاي نظري منفرد را رحمت کند که دونفر از آنها از شهداي بزرگوار هستند. آرزو مي‌کنيم که انشاءالله مهمان سفره سيدالشهداء باشند. از فضيلت و اجر شهداي انقلاب و همه شهداء از صدر اسلام تا به حال اشاره‌اي داشته باشند و نکته قرآني را بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: شهادت يک فضيلت بزرگي است که نصيب هرکسي نمي‌شود و اين گوي را هرکسي از ميدان نمي‌تواند ببرد، ما بعد از دعاي افتتاح که از ادعيه خيلي خوب ماست، دعا کننده به خداي متعال عرض مي‌کند: «و قتل في سبيلک فوفق لنا» معلوم مي‌شود شهادت توفيق است. خدايا توفيق قتل در راه خودت را نصيب من کن. اولياي خدا بعد از آنکه مدارج کمال را تمام مي‌کردند از خدا مي‌خواستند که شهادت را نصيب آنها بکند کما اينکه اميرالمؤمنين(ع) بعد از جنگ احد به رسول خدا عرض کردند: يا رسول الله! عموي من شهيد شد. بني اعمام من شهيد شدند، چرا من ماندم؟ فرمود: تو هم روزي به شهادت خواهي رسيد. شهادت يک توفيق است. انشاءالله خداوند به همسران و فرزندان و پدر و مادران اين شهداء صبر و اجر بدهد اما اين نويد را بدهم اين شهيد يک ذخيره‌ي بزرگي براي آن خانواده و مايه‌ي عزت آن خانواده هست. امام(ره) فرمودند: شهدا شمع و چراغ ما هستند. روايت داريم اولين قطره‌ي خون شهيد که روي زمين ريخته مي‌شود، خداي متعال تمام گناهان او را مي‌آمرزد. پيغمبر خدا فرمود: «فوق کلَّ برٍّ بِر الا القتل فان المؤمن اذا قتل في سبيل الله فليس فوقه بِرّ» بالاي هر خوبي، خوبي هست اما بالاي شهادت ديگر هيچ خوبي نيست. چرا؟ چون شهيد جانش که عزيزترين چيزها نزد او بوده است، در طبق اخلاص گذاشته و به پيشگاه خدا تقديم کرده است. خداوند هم بالاترين اجر و مزد را به آنها داده است. اميدواريم ما هم رهرو خوبي براي شهيدان باشيم و فرداي قيامت در برابر اين شهدا که جان دادند، سر افکنده نباشيم.
شريعتي: چه خوب گفت:
کجا گلهاي پرپر مي‌فروشند *** شهادت را مکرر مي‌فروشند
دلم در حسرت پرواز پوسيد *** کجا بال کبوتر مي‌فروشند
انشاءالله خداوند به همه ما توفيق شهادت عنايت کند و انشاءالله همه شهدا را رحمت کند.
حاج آقاي نظري منفرد: در اين صفحه که تلاوت شد خداوند داستان حضرت صالح را مطرح کردند. خداوند براي آزمايش قوم صالح يک ناقه‌اي را قرار داد و دستور داد به اين ناقه کاري نداشته باشند. «فَعَقَرُوها» اين ناقه را کشتند. «فَقالَ تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ» بعد از آنکه ناقه را کشتند، حضرت صالح به آنها فرمود: شما تا سه روز ديگر بيشتر زنده نخواهيد بود و عذاب الهي نازل خواهد شد. در رابطه با اين آيه شريفه جرياني را از حضرت هادي به خاطرم آمد، تعريف کنم.
يک روز متوکل عباسي از روزهاي گرم تابستاني دستور داد حضرت هادي يک مسافت طولاني را پياده بروند، خودش و همه وزرا سوار بر اسب بودند اما به حضرت هادي دستور داد پياده اين مسافت را طي کنند. حضرت عرق کردند. اين ماجرا اتفاق افتاد و هدف متوکل اين بود که حضرت را با اين کار اذيت کند و تحقير کند. يک شخصي است از نزديکان متوکل، اين شخص پسرش به مکتب خانه مي‌رفته درس مي‌خوانده، در آن مکتب خانه در مورد اين صحبت مي‌شود که حضرت هادي(ع) آن روز پياده مي‌رفته است. اين بچه از قول پدرش براي استادش نقل مي‌کند که حضرت علي بن محمد الهادي را پياده بردند. مسافت زياد بود. ايشان خسته شده بودند. عرق کرده بودند. از قول پدرش نقل مي‌کند که از نزديکان متوکل بود که حضرت هادي فرمود: «تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ» اين را پسرآن شخص که از نزديکان متوکل بود براي استادش گفت که حضرت اين آيه را تلاوت کرد. تا استاد اين را شنيد. گفت: عجب! حضرت اين آيه را فرمودند؟ گفت: پدرم گفته بله. گفت: پس متوکل سه روز ديگر بيشتر زنده نيست. متوکل سالم و سر حال بود و بيماري نداشت. دشمني او را تهديد نمي‌کرد. روز سوم، شب پسر متوکل، يک عده‌اي از جند و سپاه در قصر ريختند هم متوکل را کشتند و هم وزيرش. اين فرمايش حضرت هادي که فرمود: «تَمَتَّعُوا فِي دارِكُمْ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ ذلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ».
شريعتي: دعا بفرماييد همه آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اللهم صل علي محمد و آل محمد. خدايا به حق زهراي اطهر ما را از رهروان خوب فاطمه و پدر فاطمه و همسر فاطمه و اولاد فاطمه قرار بده. وسيله کسب و کار براي جوان‌هاي ما و ازدواج فراهم بفرما. اين ملتي که در روز 22 بهمن اينطور مثل هميشه آمدند، خدايا مشکلات اين کشور و ملت را خودت حل بفرما. به مسئولين ما توفيق خدمت بيشتر عنايت بفرما. نزولات آسماني را بر ما بيش گردان. امر فرج حضرت بقية الله را نزديک بفرما.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. «و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»