اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-11-03-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– نامه‌ها‌ي حضرت اميرالمؤمنين علي(ع)- نامه‌‌ي چهاردهم نهج‌البلاغه- نحوه تعامل با دشمنان

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامه‌‌ي چهاردهم نهج‌البلاغه- نحوه تعامل با دشمنان
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 03- 11-96

بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
گفتم از کوه بگويم قدمم مي لرزد *** از تو دم مي‌زنم اما قلمم مي‌لرزد
هيبت نام تو يک عمر تکانم داده *** رسم مردانگيت راه نشانم داده
پي نبرديم به يکتايي نامت زينب *** کار ما نيست شناسايي نامت زينب
من در ادراک شکوه تو سرم مي‌سوزد *** جبرئيلم همه بال و پرم مي‌سوزد
من در اعماق خيالم چه بگويم از تو *** من در اين مرحله    لالم، چه بگويم از تو
چه بگويم به خدا از تو سرودن سخت است *** هم علي بودن هم فاطمه بودن سخت است
روبروي تو که قرآن خدا وا ميشد  *** لب آيات به تفسير شما وا ميشد
آمدي شمس و قمر پيش تو سو سو بزنند *** تا که مردان جهان پيش تو زانو بزنند
چشم وا کردي و دنياي علي زيبا شد *** باز هم تکرار همان سوره اعطينا شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر مي‌گفت *** به گمانم به تو آرام پيامبر مي‌گفت
بي تو دنياي من از شور و شرر خالي بود *** جاي تو زير عبايم چقدر خالي بود
شريعتي: سلام مي‌کنم به روي ماه همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان، ميلاد با سعادت حضرت زينب کبري(س) را به همه دوستان عزيزم تبريک و شادباش مي‌گويم. مخصوصاً به پرستاران عزيزمان که همه قدر زحماتشان را مي‌دانيم و چقدر روز مبارکي است. انشاءالله براي همه پر برکت باشد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. سلام بر شما و همه بينندگان محترم. من هم روز ولادت با سعادت عقيله بني هاشم حضرت زينب کبري(س) را تبريک عرض مي‌کنم.
شريعتي: انشاءالله به برکت نام حضرت زينب بهترين‌ها نصيب همه ما شود. مي‌خواهم امروز يک تبريک ويژه بگويم به همه مادران شهداي مدافع حرم، به همه همسران صبور شهداي مدافع حرم که وقتي نام زينب کبري و صبوري زينب کبري، صبوري آنها هم در ذهن ما تداعي مي‌شود. براي همه آرزوي توفيق مي‌کنم. خدمت شما هستيم و بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي نظري منفرد: نامه‌اي که من امروز براي بينندگان محترم، آماده کردم نامه چهارده نهج‌البلاغه است. «و من وصيه له عليه السلام لعسکره قبل لقاء العدو بصفين‏» خلاصه اين نامه، تعامل اسلام با دشمنان چگونه است؟ کساني که با ما در عقيده مخالف هستند، اسلام هيچ کاري به کار آنها ندارد. هرکسي عقيده‌اش براي خودش محترم است. کساني که يک کيش و آئيني دارند، در بلاد اسلامي زندگي مي‌کنند از تمام امکاناتي که مسلمان‌ها برخوردار هستند، آنها از همه اين امکانات برخوردار هستند. يک شهروندي هستند، يک هموطني هستند مثل مسلمان‌ها، اما يکوقت گروهي هستند که به اعتقادي که مخالف با اعتقاد مسلمان‌هاست بسنده نمي‌کنند. بلکه وارد عمل مي‌شوند براي ضربه زدن. اينجا عقل حکم مي‌کند و دين حکم مي‌کند انسان مقابله کند و الا اسلام درست است جهاد يکي از فرائض اسلام هست اما خداوند متعال مي‌فرمايد: «وَ قاتِلُوهُمْ‏ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة» (بقره/193) قتال بکنيد تا اينکه فتنه نباشد. فتنه را  هيچکسي دوست ندارد. الآن در دنيا هم همينطور است. اگر يک جنگي اتفاق بيافتد، آن کساني که با آنها جنگ شده وظيفه خودشان مي‌دانند از خودشان دفاع کنند. خداوند متعال در سوره مبارکه حج مي‌فرمايد: «أُذِنَ‏ لِلَّذِينَ‏ يُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ» (حج/39) خداوند اذن داده و اذن داده شده به کساني که با آنها جنگ شده مقاتله کنند. تکليف معلوم است. چرا؟ چون «ظُلِمُوا» به آنها ظلم شده است. انسان نمي‌تواند تماشاگر باشد، دشمن متجاوزي بيايد حمله کند به وطن و ما دست روي دست بگذاريم و تماشاگر باشيم. «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ‏ النَّارُ» (هود/113) انسان رکون در برابر ظالم نبايستي بکند. اين نکته را عرض کردم براي اينکه بدانيد اگر اسلام جهاد را قرار داده براي اين نيست که ما برويم مردم را بکشيم. نه براي آدمکشي عمدتاً براي دفاع، براي اينکه از حقوق خودمان دفاع کنيم و اين وظيفه الهي و وظيفه عقلاني است. عقل انسان حکم مي‌کند که انسان يک جايي که احساس مي‌کند به حريم او تجاوز شد، از حريم خودش دفاع مي‌کند. حتي مي‌خواهم عرض کنم حيواني هم اگر ببيند به حريم خودش تجاوز مي‌شود، يک پرنده وقتي دشمن را مي‌بيند به سمت لانه‌اش مي‌خواهد بيايد، فرياد مي‌زند و دفاع مي‌کند. اين يک امر طبيعي است. بنابراين اين انتقاد را به اسلام نکنند که اسلام چرا جهاد دارد؟ اسلام جهاد دارد اما آياتي که مي‌فرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها» (انفال/61) اگر ديدي دشمن حربي، کافر آمده تجاوز کرده اما حالا حاضر شده صلح کند. حاضر شده کنار بيايد. حاضر شده دست از تجاوزش بردارد، پيامبر بپذير. يعني اسلام دين صلح و دين سازش است، دين آرامش است. اما يک جايي نياز هست که انسان مقابله کند. آنجايي که دشمن مي‌آيد و تجاوز مي‌کند و ظلم مي‌کند و به سخن گوش نمي‌کند، پيامبر خدا در جنگ‌ها اول دستور مي‌دادند با دشمن حرف بزنند. خود اميرالمؤمنين(ع) در سه جنگي که در زمان خودشان اتفاق افتاد، ابتدا افرادي را به ميدان مي‌فرستادند و قرآني به دست آنها مي‌دادند، مي‌فرمودند: مردم را دعوت به قرآن بکنيد که حجت بر آنها تمام شود. بعد آنها فرستاده‌ي اميرالمؤمنين را مي‌زدند و مي‌کشتند و مي‌فرمودند: ديگر حجت را تمام کرديم.
امام حسين(ع) شب عاشورا شمر نزديک خيمه‌هاي امام حسين آمد. يکي از اصحاب عرض کرد: اجازه مي‌دهيد با تير او را بزنم. فرمود: من نمي‌خواهم آغازگر جنگ باشم. در عاشوراي امام حسين بايد اين چيزها را ببينيم. امام حسين است که آمده مردم را به خير و خوبي دعوت کند، اجازه نمي‌دهد سپاهيانش شروع کنند و آغازگر جنگ باشند. روز عاشورا وقتي سپاه دشمن تير انداخت، چهار هزار تيرانداز شروع کردند به تير انداختن، حضرت فرمود: اينها فرستاده‌هاي دشمن است. ببينيد آنها شروع کردند. الآن ديگر مبارزه کردن حلال شد و جنگيدن مباح شد. هم اسلام مي‌خواهد در جهاد فتنه نباشد، هم سيره عملي معصومين(ع) اين بود که آنها آغازگر نبودند. فقط براي دفاع بوده است. اين را براي اين عرض کردم که يک دورنمايي از اسلام داشته باشيم که اساساً اسلام دين رحمت و دين صلح و آرامش است. دين امنيت است، براي اين آمده است. برخي چهره اسلام را به گونه‌ي ديگري معرفي نکنند. جالب است که اميرالمؤمنين(ع) در نامه چهاردهم فرضاً جنگ اتفاق افتاد و کافر هم کافر حربي است. کافر حربي آمده سلاح برداشته و با مسلمان‌ها مي‌جنگد. آنجا نمي‌توانند کوتاه بيايند. بايستي انسان دست به کار شود و مقابله کند و خودش را مسلح کنند «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ‏ قُوَّة» (انفال/60) بايد خودش را مسلح کند و براي مقابله آماده شود تا آنها نتوانند به حريم اسلام و مسلمان‌ها تجاوز کنند و ستم کنند. فرضاً انسان مي‌خواهد شروع کند. اميرالمؤمنين ابتدا در اين نامه به سپاهشان مي‌فرمايند: «لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى‏ يَبْدَءُوکُمْ» شما آغازگر جنگ نباشيد. صبر کنيد تا آنها آغازگر باشند. اينها بايد تابلو شود که اسلام نمي‌خواهد شروع کننده باشد. اميرالمؤمنين الگوي تمام عيار يک مسلمان و يک مؤمن کامل است. آنها شروع کنند. «فَإِنَّکُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى‏ حُجَّهٍ» شما حجت داريد. حتي در روايتي يادم هست اين را نصر بن مزاحم در تاريخ صفين نقل کردند. تاريخ صفين از منابع دست اول است. آنجا نقل مي‌کند يک روزي اميرالمؤمنين(ع) از برابر سپاه عبور مي‌کردند. ديدند بعضي از فرمانده‌هاي سپاه با برخي از فرمانده‌هاي سپاه دشمن با هم نزاع لفظي مي‌کنند و به يکديگر دشنام مي‌دهند. اصحاب اميرالمؤمنين به آنها دشنام مي‌دهند، حضرت ايستادند و به فرمانده‌هاي سپاه رو کردند. فرمودند: «إِنِّي أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِين»‏ (نهج‏البلاغه، خطبه 206) فحش ندهيد. نمي‌خواهم شما فحش بدهيد. شما منطق داريد. منطق خودتان را ارائه بدهيد. مي‌فرمايند: شما حجت داريد. حرفتان را بر آنها بزنيد «وَ تَرْکُکُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى‏ يَبْدَؤُوکُمْ حُجَّهٌ أُخْرَى‏ لَکُمْ عَلَيْهِمْ» اگر شما صبر کرديد و آنها آغازگر حمله شدند اين يک حجت ديگر برايشان مي‌شود. اين حجت براي شما تمام مي‌شود، ما که شروع نکرديم. الآن هم در دنيا يک کشوري که متجاوز است، حمله مي‌کند. مي‌آيند کار کارشناسي مي‌کنند و مشخص مي‌شود کدام کشور متجاوز بوده او را مقصر مي‌دانند. او بايد غرامت پرداخت کند. اين روح اسلام است. اسلام مي‌گويد: شروع نکن. چرا شما شروع کني؟ اگر اسلام دين آدم کشتن و خونريزي بود که فرمايشات اميرالمؤمنين معنا نداشت. فرمايشات اميرالمؤمنين يعني شما شروع نکنيد. بگذاريم آنها شروع کنند بکشند. همين‌ها را ما تابلو کنيم و بگوييم: اسلام اين است. تبليغات ناروايي که از اسلام مي‌شود و چهره اسلام را کريه نشان مي‌دهند، مي‌گويند: اسلام دين آدم کشي است. اين غلط است. اين اسلام است و ما بايد حقيقت اسلام را از اميرالمؤمنين بگيريم. يکوقت ما اينها را از خودمان درست مي‌کنيم و مي‌گوييم: شما حق نداريد اظهار نظر کنيد. اسلام را بايد از منبع اصلي خودش گرفت. منبع اصلي اسلام يا قرآن است يا نهج‌البلاغه است يا احاديث پيامبر است يا احاديث معصومين است. قرآن مجيد مي‌فرمايد: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ» (انفال/61) اگر مي‌بينيد دشمن حاضر به صلح است سازش کنيد. قرآن مي‌فرمايد: «وَ قاتِلُوهُمْ‏ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَة» (بقره/193) شما شروع کننده نباشيد، «حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ‏ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِين‏» (بقره/191) اينها يک مسائلي هست همه مستند و با بهره گرفتن از کتاب الهي است. از نهج‌البلاغه اميرالمؤمنين است.
رأفت اسلامي را ببينيد تا چه حد است. من اين نامه را در اين روز مبارک انتخاب کردم بخوانم تا رأفت اسلامي را ببينيم. مي‌فرمايد: «فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِيمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ» اگر شما بر دشمن غالب شديد، دشمن را شکست داديد، دشمن رو به فرار گذاشت، در جنگ وقتي دشمن مغلوب شد فرار مي‌کند. «فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً» کسي که در حال فرار است را نکشيد. چه کسي دارد فرار مي‌کند؟ دشمن و کافر حربي. اين رأفت اسلامي نيست؟ ما اگر خودمان بوديم و دستورات اسلام نبود، چه مي‌گفتيم؟ مي‌گفتيم: بزن، دشمن است و بايد دشمن را از پا درآورد. اما اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايد: «فَإِذَا کَانَتِ الْهَزِيمَهُ بِإِذْنِ اللَّهِ» اگر خداوند نصرت داد شما مسلمان‌ها را پيروز کرد، شما سپاه من و لشگر من بر دشمن غالب شديد، «فَلَا تَقْتُلُوا مُدْبِراً» کسي که در حال ادبار است يعني پشت کرده است، پشت به جنگ کرده است. يکوقت شمشير را روبرو گرفته و دارد مي‌جنگد، نه. اما پشت کرده به جنگ و در حال بازگشت است. باز رأفت اسلامي را ملاحظه کنيد. «وَ لَا تُصِيبُوا مُعْوِراً» يک کسي در جنگ عاجز شده است. دست و پايش شکسته است. مصدوم شده است. اين را آزار ندهيد. اين را بايد پشت جبهه منتقل کرد و درمان کرد. «وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَى‏ جَرِيحٍ» اين رأفت اسلامي است.
اگر ديديد کسي مجروح است، بگويد: من بروم او را بکشم. نه! حق نداريد او را بکشيد. جريح يعني کسي که مجروح شده است. آسيب برداشته و جراحت دارد. من او را بکشم؟ نه. اينها را اميرالمؤمنين سفارش مي‌کند به سپاه خودشان، آمدند در ميدان جنگ، اين رأفت اسلامي است. «وَ لَا تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى» متعرض زن‌ها نشويد. آنها در حال جنگ نيستند. «وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ» ولي به شما فحش دادند، يا شما را سب کردند، به شما دشنام دادند، يا به بزرگان شما دشنام دادند. حتي به امراي شما دشنام دادند. اميرالمؤمنين(ع) همه جزئيات را بيان کرده تا رأفت اسلامي معلوم شود تا چه حدي هست. اين رأفت اسلامي است و اين اسلام است.
در يکي از جنگ‌ها زيد بن حارثه که به اصطلاح پسر خوانده پيامبر بود. خيلي مورد علاقه رسول خدا بود. يا خود ايشان يا پسر ايشان اسامه بن زيد، يکي از اين دو نفر بود. پيامبر اينها را فرستاده بود به يک جنگي، براي پيامبر خبر آوردند زيد بن حارثه در جنگ يکي از کفار را که داشته به او حمله مي‌کرده، کافر شهادتين را به زبان جاري کرده و مسلمان شده است. زيد بن حارثه هم او را کشته است. پيامبر خيلي ناراحت شد. وقتي از جنگ بازگشتند، زيد بن حارثه خدمت پيامبر آمد. رسول خدا فرمود: چرا آن مرد را در جبهه کشتي؟ مگر شهادتين را به زبان جاري نکرد و مسلمان نشد؟ عرض کرد چرا اما شهادتيني که او به زبان جاري کرد هنگامي بود که ديد من دارم بر او غلبه مي‌کنم و مي‌خواهم او را به قتل برسانم. اجراء شهادتين بر زبان از درون او نبود. از روي ناچاري بود که جانش را نجات بدهد. فرمود: مگر غير از اين است که مأمور به ظاهر هستي. مگر تو از قلب او خبر داشتي؟ چه مي‌داني در قلب او چه گذشت؟ چرا يک نفر را کشتي؟ اين رأفت اسلامي است. بنابراين ما از اين نامه چهاردهم نهج‌البلاغه که نامه اميرالمؤمنين است و خطاب به سپاهشان هست، استفاده مي‌کنيم. واقعاً اسلام دين رحمت و رأفت است. دين عطوفت و مهرباني است. حتي با کافر حربي! با کافري که بايستي با او جنگ کرد و مبارزه کرد.
شريعتي: اين بشارت را بدهم همانطور که ديروز وعده داده بوديم به مناسبت ميلاد با سعادت زينب کبري(س) قرعه کشي زائرين کربلاي معلي اعلام شده و شما مي‌توانيد به سايت ما مراجعه کنيد. به مناسبت ميلاد زينب کبري(س) يک اتفاق مثبت هم افتاده است. اينکه قرار هست انشاءالله حدود هشتاد نفر از پرستاران عزيز را عازم کربلاي معلي کنيم. جزئيات اين طرح و اسامي را انشاءالله خدمت شما اعلام خواهيم کرد. روز ميلاد حضرت زينب(س) هست. شنيدن از نام بلند زينب کبري از زبان شما قطعاً لطف و حلاوت و شيريني ديگري دارد. قبل از تلاوت قرآن نکات شما را در مورد اين شخصيت بزرگ بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: حضرت زينب(س) دختر بزرگ اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا(س) است. يک خانم بسيار بزرگواري است که نياز به تعريف ندارد. ماجراي کربلا شايستگي حضرت زينب را مي‌رساند. يک کسي که نيمي از مسئوليت عظيم نهضت عاشورا به عهده ايشان بود. امام حسين سالار شهيدان است. حضرت زينب سالار اسيران است. خيلي مسئوليت بزرگي است. ايشان لحظات پاياني عمر اميرالمؤمنين کنار بستر پدر آمد، عرض کرد: پدر، ام ايمن يک حديثي براي من گفته است. مي‌خواهم از شما صحت اين حديث را بشنوم. فرمودند: لازم نيست بازگو کني. حديث همان است که ام ايمن براي شما گفته است. يک روز پيامبر در خانه فاطمه زهرا بود و هنوز حضرت زينب متولد نشده بودند. ام ايمن هم بوده است. پيغمبر خدا يک نگاهي به صورت اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين کرد و فرمودند: شما را مي‌کشند و قبرهاي شما پراکنده است. اين خبر را ام ايمن شنيده بود. حضرت زينب اين خبر را از ام ايمن شنيده بود. عرض شد يک چنين خبري را ام ايمن به من داده است. فرمود: «الحديث کما حدثتک ام ايمن» درست است و حديث همانطور است که ام ايمن به شما گزارش کرده است. اما من يک خبر را اضافه کنم. اين شهر کوفه که امروز شما دختر اميرالمؤمنين اين شهر و ديار هستي، يک روز شما را اسير مي‌کنند و وارد اين شهر مي‌کنند. اين را حضرت علي به حضرت زينب خبر دادند.
دختر براي پدر و مادر يک جايگاه خاصي دارد. پيامبر خدا يک دختر داشت و او را به پاره تن تعبير مي‌کرد. گاهي مي‌فرمودند: «فداها أبوها» پدر فداي فاطمه شود. اين خيلي جمله سنگيني است. حضرت زينب به اصطلاح فاطمه صغري مادر هست. دقيقاً جايگزين مادر است. اين دختر خانم وقتي متولد شد روايت دارد پيغمبر خدا در مدينه حضور نداشتند و به سفري رفته بودند. از سفر که مراجعت کردند اين نوزاد را در يک پارچه‌اي پيچيدند و محضر مقدس پيامبر آوردند. رسول خدا فرمودند: علي جان چه نامي براي او گذاشتي؟ عرض کردند: يا رسول الله من بر اسم بر شما سبقت نمي‌گيرم. هرچه شما مي‌فرماييد. فرمودند: من هم صبر مي‌کنم تا اسم اين دختر خانم و نوزاد از طرف خدا معين شود. جبرئيل محضر مقدس پيامبر آمد عرض کرد يا رسول الله! خداوند متعال مي‌فرمايد: نام اين دختر بزرگ فاطمه و اميرالمؤمنين را زينب قرار داد. زينب چه اسم زيبايي است. اگر زينب مرکب از دو کلمه باشد، «زين» و «أب» يعني زينت پدر! واقعاً حضرت زينب زينت پدر است. اين مبالغه نيست. يک دختر خانم کوچک است پنج ساله‌اي که خطبه مادرش حضرت زهرا را ايشان نقل کرده است. در همان سن کودکي در مسجد آمده و وقتي مادر خطبه مي‌خوانده، اين دختر خانم خطبه را ضبط کرد و از ايشان نقل شده است. دختري که وقتي کنار دروازه کوفه ايراد خطبه کرد آن شخص مي‌گويد: کانه اين کلمات از دو لب اميرالمؤمنين بعد از بيست سال خارج مي‌شد و اين بار سنگين نهضت امام حسين را به منزل رساند و درست به منزل رساند. نام اين نوزادي که خداي متعال سال پنجم يا سال ششم هجرت به اميرالمؤمنين و فاطمه زهرا مرحمت کرد از آسمان رسيد.
يک نکته را عرض کنم، يکي از دوستان من به من مي‌گفت: فلاني من هروقت مشکلي در زندگي برايم پيدا مي‌شود متوسل به حضرت زينب مي‌شود. چرا توسل به حضرت زينب مؤثر است؟ چون دلسوخته است. هم داغ فرزند ديده است. فرزند شهيد در کربلا داشته است. هم داغ برادر و برادر زاده ديده است. هم داغ عمو زاده ديده است. در يک روز داغ ديده است و خداوند به دل سوخته و قلب منکسر خيلي توجه مي‌کند. در حديث قدسي آمده است «أنا في قلوب منکسره» من در دلهاي شکسته هستم. شايد جهتش اين باشد ايشان مي‌گفت: من هروقت به حضرت زينب متوسل مي‌شوم، من براي ايشان نذر صلوات مي‌کنم. يک مقدار صلوات نذر مي‌کنم به روح حضرت زينب ثوابش را اهدا کنم و گاهي مشکل مرا گاهي بعضي از مشکلاتي که احتمال حلش را نمي‌دادم، به برکت اين بانوي معظمه مشکلات من حل شده است.
شريعتي: انشاءالله به برکت نام زينب کبري(س) همه حاجت روا شويم انشاءالله. دعا مي‌کنم انشاءالله خداوند به همه آنهايي که در انتظار فرزند صالح هستند، مخصوصاً کساني که دختر مي‌خواهند، انشاءالله خداوند فرزنداني صالح و دختر خانم‌هاي دسته گلي به همه عنايت کند. امروز صفحه 208 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه يونس در سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را به زينب کبري(س) هديه کنيم.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، الر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ الْحَكِيمِ «1» أَ كانَ لِلنَّاسِ عَجَباً أَنْ أَوْحَيْنا إِلى‏ رَجُلٍ‏ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قالَ الْكافِرُونَ إِنَّ هذا لَساحِرٌ مُبِينٌ «2» إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ما مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ «3» إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعاً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ «4» هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِياءً وَ الْقَمَرَ نُوراً وَ قَدَّرَهُ مَنازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَ الْحِسابَ ما خَلَقَ اللَّهُ ذلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ «5» إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان. الف، لام، را، اين است آيات كتاب استوار و حكمت‏آميز. آيا براى مردم شگفت‏آور است كه به مردى از خود آنان وحى كرديم كه مردم را بيم و هشدار بده و به مؤمنان بشارت بده كه براى آنان نزد پروردگارشان جايگاه نيكويى است؟ كافران گفتند: همانا اين مرد جادوگرى آشكار است! همانا پروردگارتان، خدايى است كه آسمان‏ها و زمين را در شش روز و دوران آفريد، سپس بر عرش استيلاء يافت (زمام امور را به دست گرفت). كار جهان را تدبير و سامان دهى مى‏كند. هيچ شفاعت‏كننده‏اى جز با اذن او نيست. آن خداوند است كه پروردگار شماست، پس او را بپرستيد. آيا پند نمى‏گيريد؟ بازگشت همه‏ى شما به سوى اوست. اين وعده‏ى حقّ الهى است. اوست كه آفرينش را آغاز مى‏كند، سپس آن را باز مى‏گرداند، تا كسانى را كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، به عدالت پاداش دهد و براى آنان كه كافر شده‏اند به سزاى كفرشان، نوشيدنى‏اى از مايع سوزان و عذابى دردناك خواهد بود. اوست كه خورشيد را درخشنده و ماه را تابان قرار داد و براى حركتِ ماه منزلگاه‏هايى قرار داد تا شماره‏ى سالها و حساب را بدانيد. خداوند اينها را جز بر اساس حقّ نيافريده است. خداوند آيات را براى آنان كه (مى‏خواهند) بدانند، به تفصيل بيان مى‏كند. همانا در رفت و آمد (واختلاف) شب و روز و در آنچه خداوند در آسمان‏ها و زمين آفريده است، براى مردم پرهيزكار نشانه‏هايى (بزرگ) است.
شريعتي: ميلاد با سعادت حضرت زينب کبري بر همه مردم ايران مبارک باشد مخصوصاً پرستارهاي عزيز که قدردان زحماتشان هستيم. به خانواده‌هاي معظم شهداي مدافع حرم هم اين روز را به صورت ويژه تبريک مي‌گوييم. به مناسبت امروز دور اول اعزام زائرين عزيز به کربلاي معلي، اسامي نفرات برگزيده در سايت ما قرار گرفته است. دوستان ما تصميم گرفتند هشتاد نفر از پرستاران عزيز را عازم کربلاي معلي کنند. براي خانواده بزرگ سمت خدا هم دعا کنند و سلام ما را به حضرت سيد الشهداء برسانند. اشاره قرآني را بفرماييد و از شيخ اعظم، شيخ انصاري(ره) بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: آياتي که از ابتداي سوره مبارکه يونس تلاوت شد، در مورد اين بود که خداوند متعال نشانه‌هايي در اين عالم گذاشته که ما را به آن منتقل کند. يکي اختلاف شب و روز است. يکي خلق زمين و آسمان است که در جاهاي مختلف قرآن، «أَ أَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمِ السَّماءُ بَناها» (نازعات/27) يک مقدار انسان در اين مورد تفکر کند. آخر سوره آل عمران هست که «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ‏ اللَّهَ‏ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (آل‌عمران/191) تفکر در آيات الهي انسان را به خدا مي‌رساند. خداوند دو جور آيت براي ما گذاشته است. آيت به معني نشانه است. يک نشانه‌هاي آفاقي هست و يک نشانه‌هاي انفسي هست. نشانه‌هاي آفاقي همين چيزهايي است که خارج خودمان مشاهده مي‌کنيم. آسمان و زمين و موجودات فراواني که هست. آيات انفسي هم خود ما هستيم. قرآن مي‌فرمايد: «سَنُرِيهِمْ‏ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/53) اميدواريم نور قرآن در دل همه ما بتابد و ما از قرآن جدا نشويم و قرآن انيس ما باشد.
شيخ بزرگوار، شيخ انصاري(ره) يک شخصيتي است که تا امروز حوزه‌هاي علميه مديون روح بلند او و نوع آوري‌هايي که ايشان هم در فقه و هم در اصول داشته است، هستند. کتاب «فرائد الاصول» ايشان کتاب درسي حوزه است. بيش از يک قرن و نيم نزديک به 150 سال از رحلت شيخ مي‌گذرد. شيخ(ره) متوفاي 1281 قمري است. الآن 1439 هستيم. بيش از 150 سال از رحلت ايشان مي‌گذرد. آقاياني که بعد از ايشان آمدند حاشيه دارند بر حرف‌هاي ايشان. يعني گاهي فرمايشات ايشان را نقد مي‌کنند و گاهي ابرام مي‌کنند. نظراتي که 150 سال پيش شيخ داده است نظرات صائبي است. در بحث معاملات چون فقه ما از دو بخش تشکيل شده است، عبادات و معاملات، در بخش معاملات کتاب مکاسب ايشان که از سه بخش تشکيل شده است. مکاسب محرمه، بيع و خيارات، واقعاً کتاب عجيبي است. گاهي خداوند متعال به بعضي افراد عنايات ويژه‌اي مي‌کند، شيخ از آنهاست. يک مطلبي را از ايشان نقل کنم که براي بيننده‌ها تازگي داشته باشد. مرحوم شيخ انصاري در يک برهه‌اي از زمانشان دوره ناصرالدين شاه قاجار بوده است. دختر ناصرالدين شاه يک سفري به عتبات مي‌کند و به نجف مي‌آيد. زمان مرجعيت شيخ بوده است. بعد از صاحب جواهر (ره) که يک شخصيت برجسته است. کتاب جواهر ايشان نزديک 50 جلد است. شيخ را کسي نمي‌شناخت و شيخ هم احترام صاحب جواهر را در نجف داشت. خودش يک جايي نماز مي‌خواند، يک روز آمد نگاه کرد ديد که عدد معموميني که پشت سرش هستند، بيشتر از عدد معموميني هست که پشت سر صاحب جواهر هستند. سجاده‌اش را برداشت و آورد معموم صاحب جواهر شد. گفت: ديگر من نماز جماعت نمي‌خوانم. خدا وقتي انسان تواضع داشته باشد، انسان متواضع را بزرگ مي‌کند. تا انسان پستي پيدا نکند بزرگ نمي‌شود.
علت اينکه مرحوم شيخ مطرح شد، صاحب جواهر وصيت کرد ايشان بر او نماز بخواند. دختر ناصرالدين شاه به نجف آمد و درخواست ملاقات با شيخ کرد. آمد و شيخ را ملاقات کرد و برخي آمدند و گفتند: اين دختر شاه است. براي او تجملاتي را بياوريد. وقتي دختر ناصرالدين شاه وارد شد، شيخ از جايش بلند نشد. يک پذيرايي که از همه مردم مي‌شد از ايشان هم به عمل آورد. ملاقات صورت گرفت و سؤالات را مطرح کرد. پاسخ شنيد و رفت. دختر ايشان يا همسر ايشان مي‌گويد: يک زن سيده‌اي در نجف بود. پيرزني بود گاهي به منزل ما مي‌آمد و شيخ را ملاقات مي‌کرد و مسأله‌اي داشت. دختر ناصرالدين شاه وقتي رفت، بر حسب تصادف زن سيده منزل ما آمد. به شيخ خبر دادند اين زن سيده مي‌خواهد شما را ببيند. گفت: بگوييد بيايد. تا اين زن سيده از در وارد شد، شيخ به تمام قامت قيام کرد و ايستاد. به احترام سيادت او ايستاد. مسائل ايشان را گوش کرد و همه را پاسخ داد. احترام کرد و پيرزن را بدرقه کرد. مرحوم شيخ پسر نداشت. اولاد شيخ را اسباط شيخ مي‌گويند. نوه‌هاي دختري ايشان هستند. وقتي ايشان رفت، خانواده‌اش به ايشان گفتند: دختر ناصرالدين شاه آمد اينجا نشست شما هيچ واکنشي نشان ندادي. يک پيرزن ناشناخته آمد شما اينطور قيام کردي؟ فرمود: درست است و خودم مي‌دانم چه کردم. او دختر ناصرالدين شاه بود و براي خودش ملکي بود. اما اين دختر پيغمبر خدا بود. به خاطر پيامبر و دختر فاطمه زهرا من وظيفه خودم دانستم در برابر ايشان قيام کنم. يک کسي که بر کرسي مرجعيت نشسته و يک چنين شخصيتي ببينيد چقدر نسبت به مقدسات دين اهميت مي‌دهد که خانمي که با سي واسطه به رسول خدا مي‌رسد اينقدر مورد احترام شيخ است.
شريعتي:    رحمت و رضوان خدا بر شيخ اعظم، شيخ انصاري و همه علمايي که همه ما هميشه زير دينشان هستيم و به نوعي سر سفره‌شان داريم ارتزاق مي‌کنيم. دعا بفرماييد همه آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: از خداي متعال مي‌خواهيم اين شخصيت‌هاي بزرگي که واقعاً جمع کردند بين علم و ديانت و اخلاق، به ما توفيق بده ما هم در مسير اينها حرکت کنيم و از اينها تا آخر پيروي کنيم. براي جوان‌هاي کشورمان، دختران و پسران کشورمان از خداي متعال آرزو مي‌کنم و طلب مي‌کنم وسيله کار و ازدواج را براي آنها فراهم بفرمايد. خداوند متعال باران رحمتش را از ما دريغ ندارد. فرج حضرت بقية الله را نزديک بفرما.
شريعتي: انشاءالله زيارت مضجع شريف زينب کبري نصيب همه ما شود. در طوفان‌هاي زندگي يادمان نرود با خدا بودن بهتر از ناخدا بودن است. سلام مي‌کنيم به اسطوره‌ي صبر و استقامت زينب کبري(س).