اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-08-30-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– نامه‌هاي حضرت امام رضا(عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامه‌هاي حضرت امام رضا(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 30- 08-96
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
ميان حوض سنگي ماهي من *** دل با قاصدک‌ها راهي من
زمين آرام آرام است امشب *** بخواب اي زخم کرمانشاهي من
شريعتي: سلام مي‌کنم به شما و سلام مي‌کنم به مردم غيور کرمانشاه و سلام مخصوص به همه مردم ايران که اين روزها دغدغه‌شان برداشتن باري از روي دوش مردم کرمانشاه است. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. خيلي خوش آمديد. حلول ماه ربيع را به شما تبريک مي‌گويم.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله. من هم به همه بينندگان عزيز سلام مي‌کنم و حلول ماه ربيع را تبريک عرض مي‌کنم و با همه برادران و خواهراني که در زلزله آسيب ديدند اظهار همدردي مي‌کنم. اميدوارم خداوند متعال به همه آنها توفيق عنايت کند و از ملت خوبمان تشکر مي‌کنم، ملتي که تعاون کردند، قرآن مي‌فرمايد: «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى‏» (مائده/2) انصافاً نشان دادند ايثارشان را در اين هواي سرد، همه جور همکاري کردند. اميدوارم خداي متعال همه را موفق بدارد و مشکلاتي که براي برادران و خواهران زلزله زده هست هرچه زودتر برطرف شود.
شريعتي: صحبت‌هاي مقام معظم رهبري را ديديم و شنيديم. انشاءالله خداوند آرامش و سکينه را بر قلب‌هاي مردم عزيزمان نازل کند و همه ما دست به دست بدهيم و با هم همدل و همراه شويم و مشکلات مردم عزيز کرمانشاه در اين فصل سال کمتر شود. ايام شهادت حضرت رضا (ع) را پشت سر گذاشتيم. مشهدالرضا دعاگوي شما بوديم و جاي شما خالي بود. امروز در ذيل بحث نامه‌هاي ائمه(ع) ظاهراً نامه‌اي از امام رضا را براي ما خواهيد گفت که سراپا گوش هستيم و مي‌شنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: زيارت شما قبول باشد. انشاءالله خداوند توفيق بدهد همه ما به زيارت حضرت علي بن موسي الرضا(ع) برويم. ابتدا يک نامه‌اي در مورد زيارت حضرت رضا(ع) عرض کنم. احمد بن محمد بن ابي نصر از اصحاب حضرت رضا(ع) هست. ايشان مي‌گويد: «قرأت کتابَ ابي الحسن الرضا بخطه» من نامه‌ي حضرت را که به خط حضرت نوشته شده بود را قرائت کردم. حضرت فرمودند: «أبلغ شيعتي» به شيعيان من اين خبر را برسانيد، «أَنَّ زِيَارَتِي تَعْدِلُ عِنْدَ اللهِ تَعَالَى أَلْفَ حَجَّةٍ و أَلْفَ عمره مُتَقَبّله» زيارت من معادل هزار حج و هزار عمره قبول هست. در يک روايتي امام جواد(ع) فرمودند که اين روايت ترغيب به زيارت امام رضا(ع) هست، حضرت يک شرطي گذاشتند براي اين زيارت مقبوله و آن شناخت و معرفت امام (ع) است. اينکه انسان امام(ع) را بشناسد و با معرفت زيارت کند. امام حجت خداست، در صلوات بر آقا حضرت رضا(ع) مي‌خوانيم «و حجتکَ علي من فوق الارض و من تحت الثري» امام حجت خداست، هم بر زندگان و هم بر مردگان. هم کساني که روي زمين هستند و هم کساني که زير زمين هستند.
يک نامه‌اي هست از آقا حضرت رضا(ع) خطاب به عبدالعظيم حسني است. عبدالعظيم حسني با چهار واسطه منتهي به آقا امام حسن مجتبي مي‌شود. هم خودشان امامزاده هستند و هم عالم بزرگواري هستند. شايد در يکي از جلسات خدمت بيننده‌ها عرض کرده باشم، آقا عبدالعظيم حسني کسي است که مشرف به محضر امام هادي(ع) شد و دينش را به حضرت هادي عرضه کرد. امام هادي(ع) به ايشان فرمودند: اين چيزهايي که شما به آن اعتقاد داري، همان دين من و دين پدران من و اجداد من هست. بر اين دين ثابت باش. عبدالعظيم حسني سه امام را درک کرده است. هم حضرت رضا، هم حضرت جواد و هم حضرت هادي (عليهم السلام) را درک کرده است. ايشان از حضرت رضا يک نامه‌اي را براي اولياي حضرت و براي شيعيان و دوستان حضرت دريافت کردند که اين نامه هم نکات بسيار اخلاقي و حکيمانه دارد و هم اينکه يک نکته‌اي است که بايد به آن توجه کنيم. خطري است که بايد از اين خطر پرهيز کنيم. حضرت فرمودند: «يَا عَبْدَالْعَظِيمِ أَبْلِغْ عَنِّي أَوْلِيَائِيَ السَّلَامَ» اين را از طرف من به اولياي من ابلاغ کن و به دوستان و علاقه‌مندان من سلام کن. اين ابلاغ سلام به همه کساني است که اطلاقش به تعبير ما هم زنده‌ها و هم نسل‌هاي آينده را فرا مي‌گيرد. اين پيام حضرت براي ما هم هست نه براي کساني که در آن زمان حيات داشتند. در روز قيامت کساني که از اولياي حضرت محسوب مي‌شوند و صدق اولياء بر آنها مي‌کند اين سلام به آنها مي‌رسد. به آنها از طرف من بگو «وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَايَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا» نگذارند شيطان وارد زندگي آنها شود. نگذارند شيطان حاکم بر آنها و مسيطر بر آنها شود. نگذارند غالب و چيره بر آنها شود. امام حسين(ع) روز عاشورا يک جمله‌اي خطاب به سپاه عمر سعد فرمود: «لَقَدِ اسْتَحْوَذَ عَلَيْكُمُ الشَّيْطَانُ فَأَنْسَاكُمْ ذِكْرَ اللَّهِ‏ الْعَظِيم‏» (المناقب، ج4، ص 100) شيطان بر شما مسلط شد که اينگونه شديد. شيطان دشمن ماست. قرآن مجيد تصريح مي‌کند که شيطان دشمن شماست. «لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ‏ أَوْلِياءَ» (ممتحنه/1)، «لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِين‏» (يس/60) بنابراين انسان با دشمن نبايد طرح دوستي بريزد و نگذارد شيطان وارد محيط زندگي‌اش شود و بر او مسلط شود. قطعاً او خيرخواه انسان نيست و قطعاً مي‌خواهد دست انسان را بگيرد و انسان را ساقط کند. خودش گفته و خداوند متعال در قرآن اين را بيان کرده که من سر راه بندگان تو مي‌نشينم و آنها را گمراه مي‌کنم و از راه خارج مي‌کنم. بايد حواسمان جمع باشد و دشمن شناس باشيم و مبادا دشمن به ما نزديک شود و قطعاً در صدد آسيب رساندن به ما هست. حضرت مي‌فرمايند: «وَ قُلْ لَهُمْ أَنْ لَايَجْعَلُوا لِلشَّيْطَانِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ سَبِيلًا» اين توصيه اول حضرت به دوست‌دارانشان هست. پيامبر خدا فرمودند: «أنا و عليٌ أبوا هذه الامة» پدر هميشه خيرخواه است.
«وَ مُرْهُمْ بِالصِّدْقِ فِي الْحَدِيثِ» به دوستان من بگو: سعي کنند خودشان را به راستگويي در گفتار عادت بدهند. در سخن گفتن راستگو باشند. ما اگر راستگويي را در جامعه خودمان منتشر کنيم، هم تبليغ کنيم به اينکه ديگران راستگو باشند و قبل از او خودمان راستگو باشيم، چون انسان وقتي کلامش تأثير مي‌کند که خودش به آن کلام عمل کرده باشد. اگر صدق در ميان جامعه رايج شود، ضريب اطمينان مردم به يکديگر خيلي بالا مي‌رود. خيلي نسبت به يکديگر اطمينان پيدا مي‌کنند. يکي از چيزهايي که در سالم سازي جامعه نقش دارد، راستي در گفتار است. انسان وقتي در کلامش و گفتارش راست گفت، خودش احساس راحتي مي‌کند. عذاب وجدان نمي‌گيرد. در يک حديثي يادم هست، «جُعِلَ الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ‏ مِفْتَاحُهُ‏ الکذب» همه بدي‌ها را در يک خانه گرد آوردند و کليد اين خانه را دروغ گذاشتند. ائمه عنايت داشتند که پيروانشان در گفتار راستگو باشند. ما از همين‌جا مي‌توانيم اسلام را نشان بدهيم. چيزهايي که اهل‌بيت عصمت و طهارت مي‌خواستند اينهاست. اين چيزي است که دنيا اين را مي‌پسندد. همه ملل و اقوام اين را دوست دارند، اينکه کسي در گفتارش صادق است و ظاهر و باطنش يکي است. آنچه زبانش مي‌گويد، قلبش مي‌گويد. خداوند متعال وقتي منافقين را بيان مي‌کند مي‌فرمايد: منافقين کساني هستند که ظاهرشان با باطنشان يکسان نبوده و دروغ مي‌گفتند. «وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَكُمْ‏ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُن‏» (بقره/14) فرمودند: به دوستان من و شيعيان من بگو در حديث و گفتار راستگو باشند.
«وَ أَدَاءِ الْأَمَانَه» اداء امانت کنند. خداوند متعال در قرآن مي‌فرمايد: «إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ‏ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها» (نساء/58) هم قرآن و هم حديث، ملاحظه مي‌کنيد فرمايشات معصومين(ع) چطور هماهنگ با کتاب خداست. پيامبر خدا فرمود: کتاب و عترت! «کتاب الله و عترتي» چون عترت هماهنگ با کتاب است و مبين کتاب است و مفسر کتاب خداست. «وَ مُرْهُمْ بِالسُّکُوتِ وَ تَرْکِ الْجِدَالِ فِيمَا لَايَعْنِيهِمْ» به آنها بگو: سعي کنند ساکت باشند. درگيري لفظي با هم نداشته باشند. جدال را اگر بخواهم يک معناي روشن بکنم يعني درگيري لفظي نکنيد. بگو مگو کردن آخرش به عداوت و دشمني ختم مي‌شود. انسان بايد ترک کند. در سيره حضرت رضا(ع) هست که ساکت بودند. خيلي کم سخن بودند. وقتي هم مي‌خواستند سخن بگويند، «و کان (ع) اکثر تمثلاته بالقرآن» بيشتر استناد به قرآن مي‌کردند. با قرآن صحبت مي‌کردند.
«وَ إِقْبَالِ بَعْضِهِمْ عَلَى بَعْضٍ» به دوستان من بگو: به يکديگر اقبال کنند نه ادبار، به سمت هم بيايند. يعني دوستي با هم داشته باشند و به هم علاقه‌مند باشند و مودت و محبت بينشان حاکم باشد. معناي اقبال همين است. قبله يعني روي کردن به طرف مسجد الحرام. «اقبال بَعضهم» يعني به سمت همديگر رو بکنند. به يکديگر نزديک شوند. «وَ الْمُزَاوَره» به زيارت يکديگر بروند. اسلام دستور به اتحاد و اتفاق داده است. به اينکه به زيارت يکديگر بروند و همديگر را ببينند تا برادري و برابري که اسلام دستور داده در جامعه بماند. اينها از سنت‌هاي اسلامي است. ما از هم بيگانه نشويم و زندگي ما مثل زندگي غربي‌ها نباشد که اينها گاهي کنار همديگر هستند و همديگر را نمي‌شناسند. در روايات ما سفارش شده که انسان توجه به همسايه داشته باشد. اين در همين راستا است. «فَإِنَّ ذَلِکَ قُرْبَهٌ إِلَيَّ» اين نزديک شدن و اين دوستي و زيارت، شيعيان را به من نزديک مي‌کند. ائمه واقعاً خواهان اين معنا بودند که ما با يکديگر دوست باشيم. «وَلَايَشْغَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِتَمْزِيقِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً» اين خطري است که من قبل از خواندن اين نامه عرض کردم. حضرت فرمودند: خودشان را مشغول به پاره کردن شخصيت يکديگر نکنند. همديگر را خرد نکنند. نقد نکنند، اينقدر اين مسأله از نظر حضرت رضا(س) اهميت داشته «فَإِنِّي آلَيْتُ عَلَى نَفْسِي» من با خودم تعهد کردم. «أَنَّهُ مَنْ فَعَلَ ذَلِکَ» اگر کسي اين کار را بکند، «وَ أسْخَطَ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِي» دوستي از دوستان من، ولي از اولياي مرا ناراحت کند، «دَعَوْتُ اللهَ» او را نفرين کنم. «لِيُعَذِّبَهُ فِي الدُّنْيَا أَشَدَّ الْعَذَابِ» در دنيا خداي متعال او را به عذاب شديد دچار کند. «وَ کَانَ فِي الْآخِرَهِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» در آخرت هم از زيانکاران خواهد شد. اين نشان مي‌دهد مسأله دشمني با افراد، نقد کردن آنها، به آنها آسيب رساندن و اذيت کردن، چقدر از نظر امام(ع) نکوهيده و ناپسند است و چقدر امام(ع) سفارش مي‌کند که مسلمان‌ها با يکديگر برابر و برادر باشند و هواي يکديگر را داشته باشند. ملت ايران اين روزها مثل هميشه نشان دادند که واقعاً ائمه را دوست دارند و به حرف‌هايشان گوش مي‌کنند. اينطور به کمک هموطنان شتافتند در اين هواي سرد کمک کردند.
بعد حضرت فرمودند: مگر اينکه شخص برگردد و از اين کار پشيمان شود و توبه کند که خداوند متعال توبه پذير است. بياييم ناراحتي‌هايي که از همديگر داريم را کنار بگذاريم. انسان بايد اهل عفو و گذشت باشد. گذشت و عفو نشانه ظرفيت انسان است. پيغمبر خدا وقتي سه خصلت در او به وجود آمد صاحب خلق عظيم شد. آن سه خصلت را خداي متعال در يک آيه کوتاه در سوره مبارکه اعراف بيان کرد. «خُذِ الْعَفْوَ» (اعراف/199) عفو را بگير. اين يک اصل از نظر اسلام است. اگر ما اصل عفو، يعني گذشت و بخشش را در زندگي‌مان اصل قرار بدهيم به خيلي از ناراحتي‌ها و کدورت‌ها پايان داده مي‌شود. «وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ» امر به عرف کن. مردم بدانند و معروف را بشناسند. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ» (اعراف/199) اگر کسي خطايي کرد از اين اعراض کن. وقتي اين سه خصلت در وجود مقدس پيامبر پديد آمد، خداوند متعال او را مي‌ستايد، «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ» (قلم/4) اين يک نامه از نامه‌هاي حضرت رضا(ع) به عبدالعظيم حسني بود.
شريعتي: انگار نامه‌اي است که حضرت براي امروز ما نوشتند و پيامشان را حضرت عبدالعظيم به ما ابلاغ کردند. انشاءالله دوستاني که در تهران هستند و به حرم حضرت عبدالعظيم حسني مشرف مي‌شوند، قدر اين امامزاده واجب التعظيم را بدانند. دوستاني هم که در مشهد هستند انشاءالله دعاگوي ما باشند.
حاج آقاي نظري منفرد: يک نامه ديگر از حضرت رضا(ع) هست به محمد بن ثنان. محمد بن ثنان يکي از اصحاب حضرت رضا(ع) است. يک نَسب از محمد بن ثنان به زاهر يکي از شهداي 72 تن شهيد کربلا بوده است، مي‌رسد. لذا به ايشان مي‌گويند: محمد بن ثنان زاهري! در زيارت ناحيه مقدسه آمده است. «السلام علي زاهر مولي عمرو بن حمق الخزائي» ايشان ظاهراً با عمروبن حمق خزائي که از اصحاب اميرالمؤمنين بوده هم پيمان يا خدمتگزار حضرت بوده است. محمد بن ثنان از اصحاب حضرت رضا(ع) است. ايشان يک نامه براي حضرت مي‌نويسد و از حضرت سؤال مي‌کند: چرا بايد نماز بخوانيم؟ خداوند متعال که به نمازهاي ما نياز ندارد!
گر جمله کائنات کافر گردند *** بر دامن کبرياش ننشيند گرد
امام(ع) مي‌فرمايد: «ان علة الصلاة اقرارٌ بربوبيه لله» آدم آن اعتقادي که دارد خدا رب العالمين است، اين اعتقاد را نبايستي نشان بدهد؟ نبايد عملاً نشان بدهد که من قبول دارم خداي متعال رب العالمين است، نگهدار عالم است، آفريدگار عالم است. در نماز اين اقرار تجلي مي‌شود. اين اقرار دروني در نماز تجلي مي‌شود. يعني انسان در عمل نشان مي‌دهد که به آن خدايي که معتقد هست، رب العالمين و خالق است. در برابر خداي متعال مي‌ايستد و اعتراف مي‌کند به اينکه تقصير کرده و از خداي متعال طلب مي‌کند که نمي‌خواهد خداي متعال اگر لغزشي داشته از او بگذرد. چشم پوشي کند. مي‌گويند: نماز همانند چشمه‌اي است که انسان هر روز خودش را پنج بار در اين چشمه شست و شو بدهد. پس يکي از علت‌هاي نماز تجلي‌گاه معتقدات انسان است. يکي هم اينکه ارتباط با خدا برقرار کند و اگر در زندگي لغزشي دارد، خداي متعال از لغزش او بگذرد و با نماز نشان بدهد که خدايا من تو را در دنيا فراموش نکردم. تو هم در دنيا مرا فراموش نکن و در آخرت هم فراموش نکن. اينها چيزهايي است که در اين نامه آمده و حضرت در اين نامه فلسفه نماز را بيان کردند.
شريعتي: اين هفته در برنامه از شيخ حر عاملي ياد مي‌کنيم، صاحب کتاب وسايل الشيعه که با نکاتي که حاج آقاي نظري بيان مي‌کنند با اين شخصيت بيشتر آشنا شويم. امروز صفحه 145 قرآن کريم، آيات 131 تا 137 سوره مبارکه انعام در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«ذلِكَ أَنْ لَمْ يَكُنْ رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرى‏ بِظُلْمٍ وَ أَهْلُها غافِلُونَ «131» وَ لِكُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ «132» وَ رَبُّكَ الْغَنِيُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ ما يَشاءُ كَما أَنْشَأَكُمْ مِنْ ذُرِّيَّةِ قَوْمٍ آخَرِينَ «133» إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ «134» قُلْ يا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلى‏ مَكانَتِكُمْ إِنِّي عامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَكُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ «135» وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَ ما كانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلى‏ شُرَكائِهِمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ «136» وَ جَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَ الْأَنْعامِ نَصِيباً فَقالُوا هذا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَ هذا لِشُرَكائِنا فَما كانَ لِشُرَكائِهِمْ فَلا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَ ما كانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلى‏ شُرَكائِهِمْ ساءَ ما يَحْكُمُونَ «136» وَ كَذلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَكاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُونَ «137»
ترجمه: اين (اتمام حجّت و هشدار) براى آن است كه پروردگارت هرگز از روى ستم، آبادى‏هايى را كه اهلش (از شناخت حقّ) غافلند نابود نمى‏كند. (خداوند ابتدا مردم را از غفلت و جهل بيرون مى‏آورد و با پيامبرانش به آنان هشدار مى‏دهد و سپس اگر قبول نكردند هلاكشان مى‏كند). و براى هر كس بر اساس آنچه انجام داده‏اند درجاتى است، و پروردگار تو از آنچه مى‏كنند غافل نيست. و پروردگار تو بى‏نياز و صاحبِ رحمت است. اگر بخواهد، شما را مى‏برد و پس از شما هر كه را بخواهد جايگزين مى‏كند، همان گونه كه شما را از نسل قوم ديگرى پديد آورد. به راستى آنچه وعده داده مى‏شويد، آمدنى است و شما نمى‏توانيد (خدا را) ناتوان سازيد (و از كيفر و عدل او بگريزيد). بگو: اى قوم من! بر جايگاه و سيرت خويش عمل كنيد كه من نيز (بر اساس سيرت خويش) عمل مى‏كنم و به زودى خواهيد دانست كه سرانجام آن سراى از كيست، همانا ستمكاران رستگار نمى‏شوند. و (بت پرستان) از آنچه خداوند از كشت و چهارپايان آفريده است، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند: اين قسمت براى خداست و اين قسمت براى (بت‏هايى كه هم) شريكان (خدايند، هم شريك اموال) ما پس آنچه سهم شركا و بت‏ها بود به خدا نمى‏رسيد، ولى هرچه سهم خدا بود به شركا مى‏رسيد، چه بد است آنچه داورى مى‏كنند! و (بت پرستان) از آنچه خداوند از كشت و چهارپايان آفريده است، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند: اين قسمت براى خداست و اين قسمت براى (بت‏هايى كه هم) شريكان (خدايند، هم شريك اموال) ما پس آنچه سهم شركا و بت‏ها بود به خدا نمى‏رسيد، ولى هرچه سهم خدا بود به شركا مى‏رسيد، چه بد است آنچه داورى مى‏كنند! و بدين سان (بت‏ها و خادمان بت‏ها كه) شريكان آنها (در اموالشان محسوب مى‏شدند،) كشتن فرزند را براى بسيارى از مشركان (به عنوان قربانى براى بت‏ها) زيبا جلوه دادند تا آنان را به هلاكت كشيده و آيين آنان را مشتبه سازند. و اگر خداوند مى‏خواست چنين نمى‏كردند (و به اجبار جلو آنان را مى‏گرفت)، پس آنان را با دروغ‏هايى كه مى‏بافند واگذار.
شريعتي: انشاءالله دل و جانتان گرم باشد به برکت اين آيات نوراني و انشاءالله دلتان بهاري باشد به برکت ماه ربيع الاول که ماه نبي مکرم اسلام است. اشاره قرآني را بفرماييد و در خدمت شما هستيم.
حاج آقاي نظري منفرد: يکي از پيام‌هايي که اين صفحه از قرآن دارد، خداوند متعال مي‌فرمايد: «إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ» به وعده‌هاي خداوند متعال مطمئن باشيد. خداي متعال هرچه وعده داده است، عمل مي‌کند. آنچه به شما وعده داده شده مي‌آيد. اگر وعده داده که رزق شما را بدهد، مي‌دهد. اگر خداي متعال فرمود: اگر تقوا پيشه کرديد من براي شما راه باز مي‌کنم «وَ مَنْ يَتَّقِ‏ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» (طلاق/2) باز مي‌کند. اگر خداي متعال فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ‏» (توبه/120) اجر محسنين را مي‌دهد. اگر خداي متعال فرمود: کسي که در دنيا کار خوب انجام بدهد، کار خوب او را مثقال و ذره هم باشد حساب مي‌کنيم. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه‏» (زلزله/7) انسان به وعده‌هاي خداوند متعال اميدوار باشد. اين پيام يکي از آياتي است که در اين صفحه از قرآن تلاوت شد.
شريعتي: در اين دور جديد از برنامه سمت خدا اتفاقات خوبي افتاده است و آن ياد علماي بزرگي است که به گردن ما حق دارند را زنده و احيا مي‌کنيم. اين هفته از شيخ حر عاملي ياد مي‌کنيم. همه ما با وسايل الشيعه ايشان آشنا هستيم. اما اين تنها کتاب ايشان نيست و ايشان خدمات ارزنده بسياري را ارائه دادند در طول حيات پر برکتشان، از ايشان براي ما بگوييد.
حاج آقاي نظري منفرد: مرحوم شيخ حر عاملي، اهل جبل العامل و اصالتاً لبناني هستند. ايشان يک سفري به عراق کرده و بعد هم به مشهد مقدس آمده و مجاور شده در مشهد و در مشهد از دنيا رفته و قبر ايشان در صحن حضرت برابر ايوان حضرت مقابل شبکه پنجره فولاد هست. ايشان تقريباً حدود سيصد سال پيش زندگي مي‌کرد و شخصيت بسيار بزرگواري است. کتاب وسايل الشيعه خيلي بزرگ است. ايشان مجموعه کتب اربعه را به انضمام کتاب‌هاي ديگر دارد. چون گاهي از خصال، گاهي از علوم و اين کتاب‌ها و معاني الاخبار هم گاهي نقل مي‌کند. تنها منحصر به کتب اربعه نيست. سي و شش هزار و اندي حديث را ايشان در کتاب وسايل الشيعه جمع آوري کرده که يک مجموعه غني است و بايستي بگوييم يک موصوعه حديثي است. تمام اين احاديث را دسته بندي کرده و هرکدام را در جاي خودش آورده که براي مراجعه کننده آسان باشد. فرض کنيد بخواهد يک حديثي را در کتاب طهارت پيدا کند، يا در صلاة پيدا کند يا در ديات، يا در اجاره، يا در دِين، همه را دسته بندي کرده است و گاهي هم يک حديثي نقل کرده که در اين حديث يک سؤالي از امام شده و دو سه بخش داشته است. يک بخشي مربوط به معاملات بوده، يک بخشي مربوط به عبادات بوده، ايشان تقطيع کرده و بخشي که مربوط به عبادات بوده در عبادات آورده است. آن بخشي که مربوط به معاملات بوده در بخش معاملات آورده است. گاهي هم ذيل يک بابي که دارد اشاره کرده و مي‌گويد: اين را قبلاً هم اشاره کرديم و بعداً هم اشاره مي‌کنيم. وسايل يک چنين مجموعه نفيسي است که در بيست جلد و اخيراً در سي جلد چاپ شده است. ايشان آثار ديگري هم دارد. يکي از آثار ايشان صحيفه ثانيه سجاديه است. صحيفه اول سجاديه پنجاه و چهار دعا دارد. دعاهايي که از حضرت سجاد نقل شده است خيلي بيش از اين هست. ايشان آمده اقدام کرد يک بخش از دعاهاي حضرت را که غير از صحيفه، در صحيفه نبوده جمع آوري کرده است، صحيفه ثانيه سجاديه شده است. ديگران هم آمدند اين کار را کردند و شش تا صحيفه تا الآن جمع آوري شده است. مرحوم محدث موريان يک صحيفه را جمع آوري کرده است. مرحوم سيد محسن امين صاحب اعيان الشيعه، ايشان هم جمع آوري کرده است. ايشان کتابي دارد به نام «الفصول المهمه في الاصول الائمه» که روايات معصومين(ع) است. ايشان ديوان شعري دارد که حدود بيست هزار بيت است. شاعر توانايي بوده است. اکثر اين اشعار مدح پيامبر و خاندان پيامبر است. ايشان در ايامي که مشهد بوده است، کتابي نوشته است به نام «الفوائد الطوسيه». کتابي ايشان دارد کلامي است. «تنزيه معصومين عن السهو و النسيان» معصوم نه تنها گناه نمي‌کند، خطا و اشتباه هم نمي‌کند. رساله‌هاي زيادي دارد، يک رساله در مورد «صلاة جمعه» دارد. يک رساله براي اجماع دارد. يک رساله در مورد تواتر قرآن دارد. اينها کتاب‌هاي ايشان هست، وفات ايشان سال 1104 بوده که الآن حدود 335 سال از رحلت ايشان مي‌گذرد.
شريعتي: ديروز کتاب «جهاد با نفس» ايشان را معرفي کرديم. جلد يازدهم وسايل هست که به صورت مستقل ترجمه و چاپ شده که مرحوم آيت الله بهجت هم توصيه مي‌کردند اين کتاب را بخوانيد. دوستان اگر تمايل به تهيه اين کتاب‌ها دارند به 20000303 پيامک بزنند تا دوستان ما آنها را راهنمايي کنند.
حاج آقاي نظري منفرد: ايشان يک کتابي به نام «اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات» دارد. بسيار کتاب خوبي است. ترجمه به فارسي هم شده است. موضوعش زندگي چهارده معصوم است. در جلد آخر اين کتاب که بخشي مربوط به حضرت ولي‌عصر است، ايشان دو سه مطلب از خودش نقل مي‌کند. مي‌گويد: من در سنين کودکي شايد شش ساله بودم. در همان جبل العامل مبتلا به يک بيماري صعب العلاج شدم. آنقدر بيماري من شديد بود که والدين من ديگر نااميد شده بودند. من به حال عادي نبودم، در حال بيهوشي و اغما بودم. در همان حال که شش ساله بودم گريه کردم و متوسل به حضرت ولي‌عصر شدم و در همان حال حضرت را زيارت کردم و دست مبارکشان را به بدن من کشيدند و من صحت پيدا کردم از بيماري که مشرف به مرگ بودم. اين يکي از چيزهايي است که در آخر کتاب «اثبات الهداة» نقل کرده است.
شريعتي: قرار شد به عنوان حسن ختام يک نکته‌اي از حضرت رضا(ع) براي ما بگوييد و خداحافظي کنيم.
حاج آقاي نظري منفرد: يکي از روات حضرت رضا(ع) ريان بن صلت است. ايشان از حضرت روايت را نقل کرده است. ايامي که حضرت رضا(ع) به مرو تشريف آوردند، توقف حضرت در مرو حدود سه سال بود و بعد به سرخس و سناباد تشريف آوردند و حضرت در اينجا به شهادت رسيدند. ايشان مي‌گويد: من شنيدم آقا به مرو تشريف آوردند. از وطن خودم حرکت کردم خدمت حضرت بروم، هم سلامي خدمت حضرت عرض کرده باشم و حضرت را زيارت کرده باشم. وقتي مي‌خواستم حرکت کنم از منزل، دختران من به من گفتند: پدر به سفر مي‌روي براي ما سوغات بياور. به خطه خراسان که مي‌روي براي ما انگشتر بياور. گفتم: چشم! سفرهاي سابق خيلي با سختي همراه بود. به طور کلي اين درخواست دختران از ذهن من رفت و فراموش کردم. من آمدم نزديک مرو رسيدم، با خودم گفتم: خدمت حضرت که مشرف شدم از حضرت چه بخواهم؟ بخاطرم رسيد به حضرت عرض کنم: يکي از پيراهن‌هايي که داريد به من بدهيد داخل کفنم بگذارم. اين در خاطرم بود که از حضرت درخواست کنم. به مرو آمدم. خدمت حضرت رسيدم. بعد که بلند شدم براي خداحافظي گريه‌ام گرفت. اشکم جاري شد و به طور کلي درخواستي که خودم از حضرت رضا داشتم هم فراموش کردم. وقتي از حضرت جدا شدم که بروم. حضرت فرمودند: ريّان! خدمت حضرت برگشتم! دستشان را زير تشکي که روي آن نشسته بودند بردند و يک پولي درآوردند و گفتند: با اين پول براي دخترانت انگشتر تهيه کن و بعد يک پارچه‌اي به من دادند و گفتند: اين پارچه لباس من است و در کفنت بگذار. يک مرتبه متحير ماندم! من که در دلم نيت کرده بودم از حضرت چيزي را طلب کنم. امام و حجت خدا اشراف در دلها دارد به اذن الله و از آنچه در وطن بين ايشان و دخترانشان رد و بدل شده است، امام با خبر بودند. حضرت رضا بسيار رئوف است و شيعيان و علاقه‌مندانش را دوست دارد. هيچکس از در خانه امام رضا دست خالي برنمي‌گردد. اميدواريم همه با معرفت اين امام بزرگوار را زيارت کنيم.
شريعتي:
دل شيخ نشابور، دل پير هرات است *** دل نور محمد، عطر صلوات است
دل گفتم و اين دل سجاده‌ي مکه است *** تسبيح مدينه است، مهر عتبات است
انشاءالله دلهاي ما گرم باشد به محبت امام رضا(ع). دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: خدايا به حق محمد و آل محمد باران رحمتت را بر ما نازل کن. خدايا اين عزيزاني که در اين فصل سرما، آسيب ديدند مشکلاتشان را که مردم و دولت همت کردند براي رفع مشکلات آنها، برطرف بفرما. براي جوان‌هاي ما وسيله کسب و کار و ازدواج فراهم بفرما. حاجت عزيزان را برآورده بفرما. فرج آقا امام زمان را نزديک بفرما.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. سلام مي‌کنيم به حضرت رضا(ع) و دلهايمان را راهي مشهد الرضا مي‌کنيم.