اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-07-04-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– نامه‌هاي حضرت امام حسين (عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامه‌هاي حضرت امام حسين (عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 04-07-96

بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
روز و شب در دل دريايي خود غم داريم *** اشک ارثي است که از حضرت آدم داريم
شادي هر دو جهان در دل ما پنهان است *** تا غمت در دل ما هست مگر غم داريم؟
گاه در هيأت رعديم و پر از طوفانيم *** گاه در خلوت خود بارش نم نم داريم
تازه آغاز حيات است شهيد تو شدن *** ما فقط غمزه‌ي چشمان تو را کم داريم
ابر در دايره عشق تو سرگردان است *** عقل و عشق است که در ذکر تو با هم داريم
در قيامت دل ما در پي قد قامت توست *** ما چه کاري به بهشت و به جهنم داريم
خنده‌ات جنت و اخم تو عذابي است اليم *** خوف داريم مگر از تو رجاء هم داريم
از ازل شور حسين بن علي در سر ماست *** تا ابد در دل تو داغ محرم داريم

شريعتي: «صلي الله عليک يا ابا عبدالله» سلام مي‌کنم به شما دوستان عزيزم، خانم‌ها و آقايان، بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله همه مشمول شفاعت حضرت سيد الشهداء بشويم و زيارت کربلاي معلي در اين ايام نصيب شما شود. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم. ايام را تسليت مي‌گويم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم. ايام شهادت سالار شهيدان، اباعبدالله الحسين(ع) را تسليت مي‌گويم. اميدوارم بتوانيم در اين ايام سوگواري وظيفه مسئوليتي که در رابطه با نهضت امام حسين(ع) داريم انجام بدهيم.
شريعتي: امروز هم قرار هست که از نامه‌هاي سيد الشهداء (ع) براي ما بگوييد. شايد هروقت ياد مکاتيب امام حسين(ع) مي‌افتم يک بغضي سراسر وجودم را فرا مي‌گيرد و فقط با وجود اين جمله «من الغريب الي الحبيب» آرام مي‌گيرم. همين جمله براي مظلوميت و غربت امام حسين کافي است. امروز از نامه‌هاي سيد الشهداء براي ما خواهند گفت که خدمتشان هستيم و سراپا گوش هستيم.
حاج آقاي نظري منفرد: در اين ايام که امام حسين(ع) نهضتشان را آغاز کردند، نامه‌هاي فراواني هست و من دو نامه را در اين فرصت عرض کنم. يک نامه، نامه‌اي است که امام حسين(ع) بعد از نامه‌هاي فراواني که مردم کوفه به امام حسين نوشتند، حضرت در پاسخ نامه‌هاي آنها از مکه به همراه مسلم بن عقيل(س) است. حدود دوازده هزار نامه براي حضرت در اين مدتي که حضرت در مکه بودند، يعني از سوم شعبان يا پنجم شعبان تا هشتم ذي الحجه نامه‌هاي فراواني را نوشتند. آخرين نامه‌هايي که براي حضرت فرستادند توسط هاني بن هاني و سعيد بن عبدالله حنفي نامه‌ها را خدمت حضرت در ماه مبارک رمضان فرستادند. سعيد بن عبدالله حنفي خدمت حضرت ماند و به کربلا آمد و به شهادت رسيد. جالب است بينندگان عزيز بدانند که سعيد بن عبدالله حنفي پيرمردي بود. روز عاشورا ايشان برابر امام حسين(ع) با زهير بن قين ايستاد و حضرت نماز خواندند. نماز حضرت که تمام شد سعيد بن عبدالله بدن خودش را سپر قرار داده بود. دوازده يا سيزده تير به بدن ايشان اصابت کرد. آخرين لحظات عمر سعيد بن عبدالله بود که به امام حسين(ع) روي کرد و از هيچ کدام از تيرهايي که خورده بود اظهار ناراحتي نمي‌کرد. جالب است اينها آنقدر عاشق ابي عبدالله و عاشق شهادت بودند محو در حضرت بودند. واقعاً درد را احساس نمي‌کرد. اين در روايات هست که درد را احساس نمي‌کرد. «لا يجدوا ألَم مس الحديد» «ألم» يعني درد. اينها درد خوردن تيرها را احساس نمي‌کردند. به امام حسين(ع) روي کرد و به حضرت عرض کرد: «أ وَفَيتُ» آقا من وفا کردم؟ حضرت فرمودند: «نعم و انت اماني في الجنه» همينطور که در دنيا برادر من بودي در رفتن به بهشت هم برادر من خواهي بود. سعيد بن‌عبدالله آخرين کسي است که نامه‌هاي مردم کوفه را آورد.
مضمون نامه‌ها مختلف بود، برخي از نامه‌ها که براي حضرت فرستاده بودند مضمونش اين بود که «ليس لنا امام و لا رأي لنا في غيرک» کس ديگري غير از شما را نمي‌خواهيم. برخي از نامه‌ها اينطور است. برخي از نامه‌ها مضمونش اين بود که ميوه‌ها رسيده است. چون امام حسين را تقريباً اواخر تابستان بود که به شهادت رساندند يا اول پاييز بود. هوا به شدت گرم بود. به شهر ما تشريف بياوريد.
برخي از نامه‌ها اين بود که «عجل القدوم الينا» شتاب کن در آمدن به کوفه. برخي از نامه‌ها مضمونش اين بود که آقا اگر به کوفه نيايي و دعوت ما را اجابت نکني، ما شکايت شما را به پيامبر خواهيم کرد! امضاهاي زيادي اين نامه‌ها داشت و اين نامه‌ها جالب است که امام حسين(ع) همراه خودشان آوردند. من حيفم مي‌آيد اين نکات را عرض نکنم. چون شما سؤال کرديد و من بايد خوب توضيح بدهم. امام حسين(ع) اين نامه‌ها را همراه خودشان آوردند. وقتي ملاقات با حر کردند و به سپاهيان حر فرمودند: شما نامه فرستاديد و من دعوت شما را اجابت کردم، حر به حضرت عرض کرد: من از نامه‌ها اطلاعي ندارم، من مأمور هستم شما را تحت الحفظ به کوفه ببرم و تحويل بدهم. عقبة بن سمعان که حيات داشته بعد از امام حسين و غلام بوده است، ايشان را نکشتند و طبري نقل مي‌کند روز عاشورا ايشان را گرفتند آوردند نزد عمر بن سعد و گفتند:     تو چه کسي هستي؟ گفت: غلام هستم. رهايش کردند. بعضي از قضاياي کربلا را طبري از ايشان نقل مي‌‌کند. به ايشان فرمودند: ظرفي که نامه‌ها درونش هست بياور. نامه‌ها را آوردند، دوازده هزار نامه بود. حر نامه‌ها را مشاهده کرد و نگاه کرد و گفت: درست است اما من جزء نويسندگان نامه نيستم. اين نامه‌ها را امام حسين(ع) شب عاشورا همه را دستور دادند معدوم کردند. شما سؤال مي‌کني چرا؟ چون برخي از کساني که براي امام حسين نامه فرستاده بودند در سپاه عمر بن سعد بودند و به طور طبيعي فردا اگر حمله شد به خيمه‌ها و اين نامه‌ها دست سپاهيان مي‌افتد، اين نامه‌ها را نزد ابن زياد مي‌فرستادند و صاحبان نامه را ابن زياد مطلع مي‌شد چه کساني بودند، اينها را مي‌گرفت و ممکن بود آسيب برساند. لذا امام حسين راضي به اين نشدند. چون اينها بعداً متنبه شدند و خيلي‌هايشان از اين حرکتي که کرده بودند، پشيمان شدند.
حضرت اين نامه‌ها را شب عاشورا معدوم کردند و همراه خودشان براي اتمام حجت آورده بودند. پس هاني بن هاني و سعيد بن عبدالله حنفي روز دوازدهم ماه رمضان سال 60 به مکه آمدند و خدمت امام حسين(ع) رسيدند، نامه‌ها را آوردند. آخرين کساني بود از نظر تاريخ که نامه‌ها را آوردند. امام حسين(ع) روز نيمه ماه مبارک رمضان سال 60 حضرت مسلم(س) را به کوفه فرستادند. امام حسين(ع) در نامه نوشتند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ مِنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عليه السلام إِلَى الْمَلَإِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُسْلِمِينَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ هَانِئاً وَ سَعِيداً» هاني و سعيد عبدالله حنفي «قَدَّمَا عَلَيَّ بِکُتُبِکُمْ وَ کَانَا آخِرَ مَنْ قَدِمَ عَلَيَّ مِنْ رُسُلِکُمْ» اين آخرين کساني است که از فرستادگان شما نزد من آمده است. «وَ قَدْ فَهِمْتُ کُلَّ الَّذِي اقْتَصَصْتُمْ» من مطالب شما را خواندم و بر آن آگاه شدم. «وَ ذَکَرْتُمْ وَ مَقَالَهُ جُلِّکُمْ» مقاله اکثر شما را خواندم. شما نوشته بوديد: «أَنَّهُ لَيْسَ عَلَيْنَا إِمَامٌ فَأَقْبِلْ» ما امام نداريم، «لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يَجْمَعَنَا بِکَ عَلَى الْحَقِّ وَ الْهُدَى» يکي از اين نامه‌ها بود. اکثر نامه‌ها مضمونش اين بود که شما بياييد شايد خداي متعال به وسيله شما ما را بر حق و هدايت جمع کند. «وَ أَنَا بَاعِثٌ إِلَيْکُمْ أَخِي» حضرت نوشتند: من به سوي شما برادرم را فرستادم. اين شخصيت حضرت مسلم را مي‌رساند که مسلم تنها پسرعموي امام حسين نيست. تعبير به برادر مي‌کند. «وَ ابْنَ عَمِّي وَ ثِقَتِي» کسي که مورد وثوق من است. «مِنْ أَهْلِ بَيْتِي مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلٍ» بعد مي‌فرمايد پسرعمويم! «فَإِنْ کَتَبَ إِلَيَّ بِأَنَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ رَأْيُ مَلَئِکُمْ وَ ذَوِي الْحِجَى وَ الْفَضْلِ مِنْکُمْ عَلَى مِثْلِ مَا قَدَّمَتْ بِهِ رُسُلُکُمْ وَ قَرَأْتُ فِي کُتُبِکُمْ فَإِنِّي أَقْدَمُ إِلَيْکُمْ وَشِيکاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ» اگر ايشان براي من بعد از اينکه به کوفه آمد، نوشت آنچه که مضمون نامه‌هاي شماست، گفته‌هاي شما با عمل شما هماهنگ هست، من به زودي خدمت شما خواهم آمد. در ذيل اين نامه که ارشاد شيخ مفيد نقل کرده و کشف الغمه نقل کرده است. تاريخ يعقوبي که از تاريخ‌هاي قديمي است نقل کرده و سيد بن طاووس در ملهوف نقل کرده است. ابن شهرآشوب در مناقب اين نامه را نقل کرده است. اين جالب است که حضرت بعد از آنکه معرفي مي‌کنند مسلم را فرستادم مي‌فرمايند: «فَلَعَمْرِي» اين در حقيقت سوگند است. «مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ‏» امام بايد چهار ويژگي داشته باشد. رهبر امت اسلامي بايد چهار ويژگي داشته باشد. حضرت اين ويژگي‌ها را مي‌شمارند. امام کسي است که به کتاب الهي حکم کند، حاکم به کتاب باشد. يعني قرآن را بفهمد و براساس قرآن حکم کند. «الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ» امام کسي است که عدالت گستر باشد و به عدالت عمل کند. اين عبارت از قرآن گرفته شده است. خداي متعال مي‌فرمايد: انسان‌هاي شايسته کساني هستند که «قوامون بالقسط» آنجا قسط و عدل را اقامه مي‌کنند. نه تنها خودشان عمل مي‌کنند بلکه قائم به قسط هستند. مثل اينکه مي‌گوييم: قائم به نماز است. خداي متعال مي‌فرمايد: «أَقِيمُوا الصَّلاةَ» (بقره/43) کسي که نماز را به پا بدارد، نه تنها يکبار نماز بخواند. هميشه با نماز انس داشته باشد. قائم به قسط کسي است که در تمام شئون زندگي سيره‌اش اين باشد و عدالت را پيدا کند. «الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَقِّ» خودش دائن به دين حق باشد، يعني متدين به دين باشد. گاهي ممکن است کسي به عدل عمل کند اما باور و اعتقاد نداشته باشد. امام کسي است که خودش به اين باور رسيده باشد و دين حق را پذيرفته باشد و دين حق را باور کرده باشد. اين سه ويژگي است. «الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ» امام کسي است که خودش را به خدا داده باشد. خودش را وقف خدا کرده باشد. «وَ السَّلَامُ» اين چهار ويژگي بود که امام(ع) در اين نامه همراه مسلم بن عقيل فرستادند.
شريعتي: اين بخش آخر را براي چه فرستادند؟ چرا حضرت احساس کردند که بايد ويژگي‌هاي امام را بنويسند؟
حاج آقاي نظري منفرد: چون کسي که در آن عصر حاکم بر امت اسلامي بود هيچ‌يک از اين ويژگي‌هاي چهارگانه را نداشت. در نامه‌هاي ديگر يا در برخوردهاي ديگر امام حسين(ع) تذکر دادند که کسي که امروز بر اريکه‌ي قدرت تکيه زده است و حاکم بر جان و مال مردم هست، هيچ صلاحيتي ندارد. روز بعد از خبر رسيدن مرگ معاويه به مدينه، مروان بن حکم در راه با امام حسين برخورد کرد. به حضرت عرض کرد: من شما را نصيحت مي‌کنم. بياييد با يزيد بيعت کنيد. اگر بيعت نکنيد کار بر شما مشکل خواهد شد. حضرت فرمودند: من با يزيد بيعت کنم؟ «اني لا يبايع مثله» نفرمودند: من بيعت نمي‌کنم! فرمود: کسي که مثل من باشد با يزيد بيعت نمي‌کند. چرا بيعت نمي‌کند؟ به جهت اينکه يزيد کسي است که اولاً شارب الخمر است. ثانياً آدمي است که افراد بي گناه را کشته است. «وَ يَزِيدُ رَجُلٌ فَاسِقٌ شَارِبُ الْخَمْرِ قَاتِلُ النَّفْسِ الْمُحَرَّمَهِ» بي گناه را کشته است. «مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ» رسمي و علني گناه مي‌کند و ابايي از گناه کردن ندارد. آدم سگ بازي است. «وَ مِثْلِى لَا يُبَايِعُ‏ مِثْلَه» (بحارالانوار/ج44/ص327) من با چنين کسي بيعت نمي‌کنم.
معيارهاي امام را حضرت در اين نامه با قسم بيان کردند. «فَلَعَمْرِي مَا الْإِمَامُ إِلَّا الْحَاکِمُ بِالْکِتَابِ الْقَائِمُ بِالْقِسْطِ الدَّائِنُ بِدِينِ الْحَقِّ الْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَلِکَ لِلَّهِ» اين چهار معيار را بيان کردند. يعني کسي که مي‌خواهد رهبر امت اسلامي باشد بايد اين ويژگي‌ها را داشته باشد. براساس کتاب الهي بايد حکم کند و معرفت به کتاب داشته باشد. به عدل عمل کند و به اين باور رسيده باشد و متدين و متعهد باشد و خودش را در راه خدا صرف کند. هيچکدام از اين معيارها در او نيست. اين را همراه مسلم فرستادند هم مردم آگاه شوند که امام بايستي چه ويژگي‌هايي داشته باشد و هم با اين نامه اعلام کند، کسي که امروز قدرت را در اختيار گرفته است و حاکم بر امت اسلامي هست، نه تنها اين ويژگي‌ها را ندارد، بلکه ويژگي‌هاي منفي در او هست که هيچ صلاحيتي براي اداره امور مسلمين را ندارد. اين يکي از نامه‌هاي حضرت بود.
نامه دوم امام حسين(ع) براساس نقل طبري و برخي ديگران از کربلا فرستادند. برخي هم نوشتند که اين نامه را از بين راه فرستادند. کساني که گفتند: نامه را حضرت از کربلا فرستادند، براي عموم مردم کوفه فرستادند. لکن حضرت چند نفر را نام مي‌برند. آن چند نفري که نام مي‌برند يکي سليمان بن صُرد خزاعي است. يکي مصيب بن نجبه هست. يکي عبدالله بن وال هست، اينها را نام مي‌برند. چرا؟ اولاً اينها از اصحاب خوب اميرالمؤمنين هستند. برخي از اصحاب رسول خدا هستند. سليمان بن صرد خزاعي از اصحاب رسول خداست. برخي سؤال مي‌کنند که اينها براي چه به کربلا نيامدند؟ چرا امام حسين را ياري نکردند؟ مي‌دانيد اينها رهبر توابين هستند که بعد از شهادت امام حسين و قبل از مختار به خونخواهي حضرت قيام کردند و در عين الورده بين کوفه و شام در منطقه‌اي به شهادت رسيدند. علت نيامدن اينها اين بود که ابن زياد در کوفه حکومت نظامي کرده بود. يک سپاه را به طور کلي محاصره کرده بود. به طوري که در راه وقتي حضرت از برخي سؤال مي‌کردند: در کوفه چه خبر است؟ به حضرت عرض مي‌کردند: همين قدر بگوييم که کسي نمي‌تواند وارد شود و کسي نمي‌تواند خارج شود. هرکس بخواهد وارد کوفه شود يا از کوفه خارج شود، مأمورين کاملاً ايشان را مورد سؤال قرار مي‌دهند. خيلي از اينها در منازلشان محبوس شده بودند. بعضي نقل‌ها مي‌فرمايد: شصت هزار نفر را توسط رؤساي قبايل در قبايلشان زنداني کرده بودند و مأموريني گذاشته بودند که نتوانند بيرون بيايند. اگر حبيب بن مظاهر و مسلم با عوسجه و برخي از اصحاب حضرت مسلم توانستند خودشان را به کربلا برسانند، با ترفند خاصي خودشان را به کربلا رساندند.
اين نامه را امام حسين بعد از آنکه با حُر برخورد کرد و حُر دنبال حضرت بود تا حضرت در زمين کربلا فرود آمدند، برخي مثل طبري نوشتند که اين نامه را حضرت از کربلا فرستادند و برخي هم گفتند: از بين راه فرستادند. مضمون نامه اين هست که حضرت براي مردم کوفه نوشتند: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص» پيغمبر خدا «قَدْ قَالَ فِي حَيَاتِهِ» در زمان حياتشان فرمودند. معلوم مي‌شود مردم مي‌دانستند اين فرمايش حضرت سيد الشهداء است. «مَنْ رَأَى سُلْطَاناً جَائِراً مُسْتَحِلًّا لِحُرُمِ اللَّهِ نَاكِثاً لِعَهْدِ اللَّهِ مُخَالِفاً لِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِ يَعْمَلُ فِي عِبَادِ اللَّهِ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ ثُمَّ لَمْ يُغَيِّرْ بِقَوْلٍ وَ لَا فِعْلٍ كَانَ حَقاً عَلَى اللَّهِ أَنْ يُدْخِلَهُ مَدْخَلَهُ» فرمودند: پيغمبر خدا فرمود: کسي که بداند حاکم ستمگري که حرام الهي را حلال مي‌شمرد، يعني دقيقاً به منکرات عمل مي‌کند و پيمان‌هاي الهي را مي‌شکند. با سنت و روش پيامبر مخالف است. ميان بندگان خدا با گناه و ظلم عمل مي‌کند. شخصي ببيند يک حاکمي اين خصوصيات و ويژگي‌هاي را دارد، بنشيند دست روي دست بگذارد تغييري ندهد. نه با گفتارش و نه با عملش! مثل برخي از افراد که مي‌گويند: عيسي به دين خود و موسي به دين خود، ما که کاري به کسي نداريم. بي تفاوت هستند. مشهور است که مي‌گويند: انسان بايد يا حسيني باشد يا زينبي باشد. يا در ميدان بيايد، بجنگد و ايثار و جهاد کند. يا مثل حضرت زينب(س) حرف بزند. خطبه بخواند. به هر حال انسان در برابر منکر و باطل يک واکنشي بايد از خودش نشان بدهد.
فقها در کتاب‌هاي فقهي مي‌فرمايند: مراتب نهي از منکر سه تا است. يک مرتبه قلب است. انسان بايد قلباً از منکر بدش بيايد. يک مرتبه زبان است و با گفتار قوم است و يک مرتبه از عمل است. بايد يک مرتبه از مراتب نهي از منکر را انسان داشته باشد. با دل از منکر بدش بيايد و با قول منکر را نهي مي‌کند و با عمل منکر را نهي کند. حضرت مي‌فرمايد: اگر کسي سکوت کند و هيچ واکنشي نشان ندهد سزاوار است خداي متعال هرکجا اين سلطان جوار را مي‌برد، اين شخص ثابت را هم ببرد.    
شريعتي: امروز صفحه 89 قرآن کريم، آيات 66 تا 74 سوره مبارکه نساء در سمت خداي امروز تلاوت مي شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را هديه به روح بلند و آسماني حضرت سيدالشهداء و اصحاب با وفاي حضرت هديه کنيم.
«وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنا عَلَيْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِيارِكُمْ ما فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِنْهُمْ وَ لَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما يُوعَظُونَ بِهِ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتاً «66» وَ إِذاً لَآتَيْناهُمْ مِنْ لَدُنَّا أَجْراً عَظِيماً «67» وَ لَهَدَيْناهُمْ صِراطاً مُسْتَقِيماً «68» وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً «69» ذلِكَ الْفَضْلُ مِنَ اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ عَلِيماً «70» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً «71» وَ إِنَّ مِنْكُمْ لَمَنْ لَيُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصابَتْكُمْ مُصِيبَةٌ قالَ قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُنْ مَعَهُمْ شَهِيداً «72» وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً «73» فَلْيُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَياةَ الدُّنْيا بِالْآخِرَةِ وَ مَنْ يُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً «74»
ترجمه: و اگر به آنان حكم مى‏كرديم كه تن به كشتن دهيد (ويكديگر را به فرمان ما بكشيد) يا از خانه و سرزمين خود بيرون رويد، جز افرادى اندك، اين دستور را انجام نمى‏دادند و اگر آنان به آنچه پند داده مى‏شوند عمل مى‏كردند، برايشان بهتر و در پايدارى مؤثرتر بود. و در اين صورت يقيناً ما از جانب خود پاداشى بزرگ به آنان مى‏داديم. و قطعاً آنان را به راهى راست هدايت مى‏كرديم. و هر كس كه از خدا و پيامبر اطاعت كند، پس آنان (در قيامت) با كسانى همدم خواهند بود كه خداوند بر آنان نعمت داده است، مانند پيامبران، صدّيقان، شهيدان و صالحان و اينان چه همدم‏هاى خوبى هستند. اين همه تفضّل از سوى خداست و خداوند براى آگاه بودن بس است. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! (در برابر دشمن هوشيار باشيد و به علامت آمادگى) سلاح خود را برداريد، پس به صورت دسته‏هاى پراكنده و نامنظّم يا همه با هم بسوى دشمن حركت كنيد. وهمانا از شما كسانى‏اند كه (هم خودشان سست مى‏باشند وهم) عامل كُندى و دلسردى رزمندگان مى‏شوند، چون به شما مشكلى برسد، مى‏گويد: خدا بر من منّت نهاده كه همراه آنان (در جبهه) حضور نيافتم (يا همراه آنان شهيد نشدم) واگر فضل وغنيمتى از سوى خداوند به شما برسد، آن‏چنان كه گويا ميان شما و او هرگز دوستى نبوده (تا نفع شما را نفع خود داند) خواهد گفت: اى كاش (در جهاد) با آنان بودم تا به رستگارى بزرگ (پيروزى و غنائم) مى‏رسيدم. پس بايد در راه خدا كسانى بجنگند كه زندگى دنيا را به آخرت مى‏فروشند و كسى كه در راه خدا مى‏جنگد، كشته شود يا پيروز گردد، بزودى پاداشى بزرگ به او خواهيم داد.
شريعتي: در روضه‌ها و مجالس و هيأت‌ها همه کساني که التماس دعا گفتند را دعا کنيد، انشاءالله قدر اين روزها را بدانيم و همه ما بتوانيم خودمان را به امام حسين و يارانشان برسانيم. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: در آياتي که تلاوت شد خداوند متعال کسي که از خدا و پيامبر اطاعت کند با چهار دسته خواهد بود. «وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفِيقاً» اينکه در سوره مبارکه حمد مي‌‌خوانيم «صراط الذين انعمت عليهم» آيه مبارکه‌اي که در سوره نساء هست، بيان مي‌کند «صراط الذين انعمت عليهم» را که اينها انبياء و شهداء و صديقين و صالحين هستند. اميدوارم که خداي متعال همه ما را با اين چهار دسته محشور بفرمايند.
شريعتي: نکته‌اي از نامه دوم باقي مانده است؟
حاج آقاي نظري منفرد: بخش ديگري از نامه دوم هست که حضرت مي‌فرمايد: اينهايي که الآن قدرت را در اختيار دارند در همين نامه هست. اينها کساني هستند که «أَنَّ هَؤُلَاءِ الْقَوْمَ قَدْ لَزِمُوا طَاعَةَ الشَّيْطَانِ» اينها دنباله شيطان هستند. «وَ تَوَلَّوْا عَنْ طَاعَةِ الرَّحْمَنِ» اينها پشت به اطاعت خدا کردند. «وَ أَظْهَرُوا الْفَسَادَ» اينها فساد را نمايان کردند. «وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ» حدود الهي را معطل گذاشتند. «وَ اسْتَأْثَرُوا بِالْفَيْ‏ءِ» اموال بيت المال را به خودشان اختصاص دادند. بيت المالي که براي مسلمين هست، اينها را خودشان به يغما بردند. «وَ أَحَلُّوا حَرَامَ اللَّهِ وَ حَرَّمُوا حَلَالَهُ» حرام خدا را حلال کردند و حلال خدا را حرام کردند. بعد حضرت مي‌فرمايند: «وَ إِنِّي أَحَقُّ بِهَذَا الْأَمْرِ» من بايستي بر اين جايگاه بنشينم. چون پيامبر خدا فرمود: «الحسن‏ و الحسين‏ امامان قاما أو قعدا» اشاره به آن مي‌کند. «لِقَرَابَتِي مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص» ما بستگان نزديک پيامبر هستيم. «وَ قَدْ أَتَتْنِي كُتُبُكُمْ» نامه‌هاي شما به ما رسيد. «وَ قَدِمَتْ عَلَيَّ رُسُلُكُمْ» فرستادگان شما نزد من آمدند. «بِبَيْعَتِكُمْ» که شما با نماينده من بيعت کرديد که شما با نماينده من بيعت کرديد. «أَنَّكُمْ لَا تُسَلِّمُونِّي وَ لَا تَخْذُلُونِّي» شما مرا تنها نگذاريد. «فَإِنْ وَفَيْتُمْ لِي بِبَيْعَتِكُمْ» اگر شما به بيعت‌تان عمل کرديد، «فَقَدْ أُصِبْتُمْ حَظَّكُمْ وَ رُشْدَكُمْ» اين به نفع شماست. شما به بهره خودتان مي‌رسيد. «وَ نَفْسِي مَعَ أَنْفُسِكُمْ وَ أَهْلِي وَ وُلْدِي مَعَ أَهَالِيكُمْ وَ أَوْلَادِكُمْ فَلَكُمْ بِي أُسْوَةٌ» من هم در کنار شما خواهم بود و اسوه و الگوي شما مي‌شوم. «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلُوا» اگر نکرديد «وَ نَقَضْتُمْ عُهُودَكُمْ» عهد شکني کرديد «وَ خَلَعْتُمْ بَيْعَتَكُمْ» بيعت‌تان را زير پا گذاشتيد، «فَلَعَمْرِي مَا هِيَ مِنْكُمْ بِنُكْرٍ» اين چيز منکري نيست، چيز جديدي نيست. چون شما با پدر و برادر من همين کار را کرديد. «لَقَدْ فَعَلْتُمُوهَا بِأَبِي وَ أَخِي وَ ابْنِ عَمِّي» با پسر عم من مسلم همين کار را کرديد. «وَ الْمَغْرُورُ مَنِ اغْتَرَّ بِكُمْ» کسي که فريب شما را بخورد، فريب خورنده است. مغرور، فريب خورنده کسي نيست مگر کسي که به شما مغرور شود. «فَحَظَّكُمْ أَخْطَأْتُمْ وَ نَصِيبَكُمْ ضَيَّعْتُمْ» شما حق خودتان را از بين برديد. حظ و بهره خودتان را ضايع کرديد. ضرر به خود شما برمي‌گردد. «فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى‏ نَفْسِهِ» قرآن مي‌فرمايد: هرکسي پيمان شکست، شکستن پيمان و ضرر و آسيبش به او برمي‌گردد. «وَ سَيُغْنِي اللَّهُ عَنْكُمْ وَ السَّلَامُ» خدا مرا از شما بي نياز مي‌کند و اين پايان نامه بود.
شريعتي: «من الغريب الي الحبيب» چه اتفاقي افتاده است؟ چرا اين يک خط نامه همه روضه هست براي ما؟
حاج آقاي نظري منفرد: در حقيقت نامه‌اي از امام حسين به حبيب بن مظاهر است. حبيب شخصيت برجسته‌اي بوده است. در برخي از روايات هست که «كان (ع) يختم‏ القرآن‏ في الليله» در يک شب يک ختم قرآن مي‌کرد. يعني شب زنده داري به تمام معنا داشت. وقتي حبيب به شهادت رسيد، در کتاب‌هاي مقتل آمده است امام حسين چهره‌اش حالت انکسار پيدا کرد. امام حسين(ع) بالاي سر يک تعدادي رفت. يکي از کساني که بالاي سرش رفت، حبيب بن مظاهر است. حبيب کسي است که خودش را در برابر نيزه‌ها و تيرهاي دشمن قرار داد. در مورد اصحاب امام حسين با آغوش باز از نيزه‌ها استقبال مي‌کرد و حبيب يک چنين شخصيتي بود.
ايام سوگواري و ايام مصيبت امام حسين(ع) است. وقتي اصحابش همه شهيد شدند و تنها شد و فرياد «هَلْ‏ مِنْ‏ ذَابٍ‏ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُول‏ الله» بلند شد. «هل من ناصرٍ ينصرني، هل من معين يعينني، هل من ذابٍ يذُبُّ عن حرم رسول الله» کسي جواب نداد. بعد به کشته‌ها و شهدا رو کردند. «فنادي يا مسلم بن عوسجه يا حبيب بن مظاهر» حبيب را صدا کردند. اين نشان دهنده شدت علاقه امام حسين(ع) را با اين عزيزان. بعد فرمودند: اين شيران بيشه شجاعت و دلاوران صحنه جنگ، چرا من شما را صدا مي‌زنم جواب نمي‌دهيد؟
من مقيد هستم يک مطلبي که مي‌خوانم باشد و اين را بخوانم و حتماً مستند باشد. کتابي هست به نام «المفيد في ذکر سبط الشهيد» نويسنده از کساني است که ساکن لبنان است. ايشان در اين کتاب نقل مي‌کند که وقتي امام حسين شهدا را صدا زد، حبيب و مسلم بن عوسجه و برير و زهير، اين بدن‌هاي قطعه قطعه‌ شروع به تکان خوردن کردند. چون شب عاشورا به امام حسين عرض کردند: اگر ما بارها کشته شويم و زنده شويم، دوست داريم با شما کشته شويم. حضرت فرمودند: «فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا» (احزاب/23) صلي الله عليک يا أباعبدالله...
شريعتي: انشاءالله عزاداري‌هاي شما قبول باشد. انشاءالله به حرمت اشک‌هايي که مي‌ريزيد و به عظمت شب‌ها و روزهايي که متبرک به نام سيد الشهداء(ع) شده است، هرکسي هر حاجتي دارد، دعاهايش بر درگاه استجابت، دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: خدايا تو را به خون مقدس أباعبدالله الحسين مي‌خوانيم و شهدايي که در طول اين چند سال جنگ تحميلي و بعد از جنگ تحميلي، شهداي مدافع حرم که اينها همه برگرفته از نهضت امام حسين هست. خداوند ما را رهرو راه اين شهدا قرار بدهد. ما را روز قيامت سر افکنده در برابر شهدا قرار ندهد. انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي را پايدار و استوار بدارد. مقام معظم رهبري را طول عمر و سلامتي عنايت بفرمايد. خداوند جوان‌هاي علاقه‌مند به امام حسين را که ايستادند و دنبال رو ابي عبدالله هستند را حفظ بفرمايد. فرج آقا امام زمان را نزديک بفرمايد.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. تا تو زمين سجده‌اي سر به هوا نمي‌‌شوم! «السلام عليک يا أبا عبدالله»