اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-06-21-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– شرح نامه حضرت امام موسي بن جعفر (عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: شرح نامه حضرت امام موسي بن جعفر (عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 21-06-96
بسم الله الرحمن الرحيم
حاج آقاي نظري منفرد: خدمت بينندگان محترم سلام عرض مي‌کنم. اين ايام مبارک را تبريک مي‌گويم. ايامي که در دهه‌ي آخر ماه ذي الحجه هستيم، ما از هجدهم ماه ذي الحجه که روز نصب اميرالمؤمنين(ع) در غدير خم توسط رسول خدا بوده است تا روز 25 ذي الحجه که هفته ولايت هست، خدمت همه عزيزان بيننده تبريک مي‌گوييم. روز گذشته روز بيستم ذي الحجه مصادف با روز ولادت با سعادت هفتمين امام و حجت خدا موسي بن جعفر(ع) بود. براساس روايت ابي بصير امام صادق(ع) در مراجعت از حج در منطقه‌اي به نام «ابواء» بود که در سال 128 هجري آقا موسي بن جعفر چشم به جهان گشودند و متولد شدند. به همين مناسبت در اين برنامه دو نامه از آقا موسي بن جعفر(ع) را خدمت شما تقديم خواهم کرد. اميدوارم از اين دو نامه استفاده لازم و کافي را ببريد. نامه اول نامه‌اي است که در پاسخ خليفه وقت يعني هارون الرشيد، امام(ع) مرقوم فرمودند.
اسماعيل بن بشير نقل مي‌کند که هارون الرشيد نامه‌اي را خدمت آقا موسي بن جعفر(ع) فرستادند. در آن نامه از حضرت درخواست پند و موعظه کردند. «کتب الرشيد الي ابن الحسن موسي بن جعفر(ع) عظني و اَوجز» مرا موعظه کنيد و کوتاه موعظه کنيد. موعظه يکي از چيزهايي است که انسان به آن نيازمند است و در يک حديثي وارد شده که پيامبر خدا اول شخصيت خلقت که رحمة للعالمين است، يکوقتي به جبرائيل فرمودند: من را موعظه کن. خوب است انسان بشنود از ديگران سخن را. تأثيري که سخن ديگران در انسان مي‌گذارد اگر شرايط فراهم باشد، اين تأثير را علم و دانستن انسان در انسان نمي‌گذارد. پيامبر اسلام گاهي به برخي از اصحاب مي‌فرمودند: براي من قرآن را تلاوت کنيد. به رسول خدا عرض شد: قرآن بر قلب مبارک شما نازل شده است. ما قرآن را از زبان شما شنيده‌ايم. فرمودند: آري، اما دوست دارم قرآن را از ديگري بشنوم. لذا گاهي ديگران قرآن را تلاوت مي‌کردند و رسول خدا گوش مي‌کرد. جبرائيل به رسول خدا سه موعظه کردند. اين سه موعظه اين است که به پيامبر عرض کردند: «أتانِي جَبرِيلُ فَقالَ يا مُحَمَّدُ عِش ما شِئتَ فَإنّكَ مَيِّتٌ» در آيه غدير مواعظ براي همه انسانهاست. فرمودند: پايان اين زندگي و پايان عمر انسان مرگ هست. هر مقدار انسان در دنيا زنده بماند و زندگي کند، پايان زندگي مرگ هست. «وَ أحبِب ما شِئتَ فَإنّكَ مُفارَقَهٌ» هرچه مي‌خواهي دوست داشته باشي، دوست داشته باش از آن جدا خواهي شد. «وَ اعمَل ما شِئتَ فَإنّكَ مَجزِيٌّ بِه» هرکاري هم دوست داري انجام بدهي، انجام بده و بدان آن کار تو با تو خواهد بود و تو اين کار را ملاقات خواهي کرد.
در اين حديث آمده است هارون الرشيد که از خلفاء عصر آقا موسي بن جعفر(ع) بوده است، نامه‌اي را براي حضرت نوشت و از حضرت درخواست موعظه کرد. در اين نامه دو نکته هست، يکي درخواست موعظه و ديگري کوتاه بودن و موجز بودن معجزه! چون اگر سخن فراوان شد، شنونده شايد همه مطالب را ضبط نکند. در خاطرش نسپارد اما اگر کوتاه شد سخن را حفظ مي‌کند. هارون الرشيد نوشت «عظني و اوجز» مرا موعظه کن و کوتاه موعظه کن. همينطور که گفته شد گاهي معجزه را شخص مي‌کند و گاهي موعظه کننده براي انسان يک رويداد خارجي است. يک حادثه است. يک منظره است. قرآن مجيد اينکه انسان پند بگيرد از امور مختلفي در زندگي، به اين اشاره مي‌کند و مي‌فرمايد: «قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْل‏» (روم/42) سير در زمين کنيد. آثار گذشتگان را ببينيد، در آثار گذشتگان دقت کنيد. اينها کساني بودند که يک روز مثل ما حيات داشتند، زنده بودند و زندگي کردند. از ميان رفتند و آثار آنها باقي است. پيام آثار آنها آن است که انسان ماندگار در دنيا نيست. خواهي نخواهي يک روزي بايد از اين سرا رخت ببندد و از اين جهان چشم بپوشد و از اين مرز دنيا و رهگذر دنيا عبور کند و بگذرد. بنابراين گاهي موعظه را شخص مي‌کند. گاهي يک منظره انسان را پند مي‌دهد. گاهي فکر و انديشه انسان و دانستني‌هاي انسان، انسان را پند مي‌دهد.
در اينجا از حضرت خواستند که ايشان را موعظه کند. امام(ع) در پاسخ هارون الرشيد يک سطر را مرقوم فرمودند. موعظه در يک عبارت کوتاه يک سطري اما در بردارنده و متضمن يک دنيا معناست. «فکتب عليه السلام اليه ما من شي تراه عينک الاّ و فيه موعظة» (سفينة البحار/ج3/ص368) تمام اين موعظه در يک سطر خلاصه مي‌شود و آن اين است که امام(ع) فرمودند: چيزي نيست که چشم تو ببيند مگر اينکه در آن چيز موعظه و پند براي توست. انسان‌ها براي انسان پند هستند. رويدادها براي انسان پند هستند. شب و روز براي انسان پند است. عمر و گذشت عمر براي انسان پند است. همين عبارت را انسان به خاطر بسپارد و سعي کند در زندگي از آنچه مشاهده مي‌کند پند بگيرد. از زندگي ديگران و حوادثي که در زندگي اتفاق مي‌افتد پند بگيرد. همينطور که ارزش شد همه چيزهايي که در برابر چشم انسان هست و مي‌بيند در حقيقت انسان را پند مي‌دهد و موعظه مي‌کند. حالا اين نامه از داخل زندان بوده يا قبل از اينکه حضرت را زندان ببرند، مشخص نيست. اصل نامه را مرحوم شيخ صدوق(ره) در امالي نقل کرده است.
اين فرمايش حضرت کاظم(ع) يادآور يک پيامي از آقا اميرالمؤمنين(ع) است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايند: «أَبْلَغُ نَاصِحٍ لَکَ الدُّنْيَا لَوِ انْتَصَحْتَ» بليغ‌ترين پند دهنده براي تو، دنياست. تطوراتي که انسان در زندگي مي‌بيند، دگرگوني‌ها و رويدادهايي که مي‌بيند، همه اينها انسان را پند مي‌دهد. منتهي يک شرطي دارد. حضرت مي‌فرمايد اگر تو پند پذير باشي. اگر با نگاهي که نگاه پذيرش پند است به امور انسان نگاه کني. در يک سخن ديگري آقا اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمايند: دو دسته مردم به دنيا نگاه مي‌کنند. يک عده‌اي پند مي‌گيرند. يک عده‌اي رغبتشان به دنيا زياد مي‌شود. «وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْهَ‏» (نهج‏البلاغه، خطبه 82) يک عده‌اي به خود دنيا نگاه مي‌کنند، دنيا اينها را نابينا مي‌کند. يعني در دنيا غرق مي‌شوند. يک عده‌اي دنيا را ابزار مي‌بينند. مثل عينکي که در چشم انسان هست و ابزار است براي ديدن چيزهاي ديگر. اينها بصيرت پيدا مي‌کند. هر دو هم به دنيا نگاه مي‌کنند و نظر به دنيا مي‌کنند اما براي برخي بصيرت است و براي برخي عدم بصيرت است. در حقيقت نابينايي است. اين نامه کوتاه حضرت کاظم(ع) بود. يکبار ديگر من متن نامه را بخوانم. «فکتب عليه السلام اليه ما من شي تراه عينک الاّ و فيه موعظة و السلام و صلي الله علي محمدٍ و آله حسبنا الله نعم الوکيل» هيچ چيزي چشم تو نمي‌بيند مگر اينکه آن چيز تو را موعظه مي‌کند.
يک فرازي از تاريخ را عرض کنم. اميرالمؤمنين(ع) در راه رفتن به صفين، در مسير راه با مدائن برخورد کردند. امروز از مدائن يک ايواني به جا مانده است. کاخ‌هاي زيادي در اينجا بوده است و اين کاخ‌هاي سلاطين ايراني بوده است. امروز اين ايوان بر جاي مانده که واقعاً ديدني و عجيب است. يکي از اصحاب اميرالمؤمنين وقتي رسيدند و اين ساختمان‌هاي بلند را مشاهده کردند، اين شخص که از اصحاب اميرالمؤمنين است دو بيت شعر گفته است که مضمون اين اشعار اين است. مي‌گويد: اين ساختمان‌ها را بلند ساختند، زيبا هم ساختند. مدتي در اين ساختمان‌ها سکونت کردند. اما امروز خبري از آن ساکنين نيست و اين ساختمان‌ها سوت و کور است. مي‌گويد: کساني که بنا کردند و بناها را بلند و طولاني کردند، در اين ساختمان‌ها از خانواده و فرزند زندگي کردند و لذت بردند. «جَرَتِ الرِّيَاحُ عَلَى رُسُومِ دِيَارِهِمْ» امروز بادها در محل سکونت اينها تردد مي‌کند. «فَكَأَنَّهُمْ كَانُوا عَلَى مِيعَادِ» گويا اينها لحظه‌اي سر سفره‌اي مهمان بودند. اين شعر آموزنده و زيبايي است.
مستحضر هستيد که شعر تأثيرگذار است. از کلام معمولي بيشتر تأثير دارد. همين است که شعر با اينکه سالها گذشته است، هنوز طراوت خودش را دارد. اشعاري که زيبا هستند و از نظر قافيه و سجع زيبا هستند، طراوت خودش را دارد. اميرالمؤمنين شنيدند و شاعر را تخطئه نکردند که چرا شعر گفتي؟ اما فرمودند: حالا شعر گفتي، اين مناظر را ديدي در قالب نظم ريختي. خوب است قرآن هم بخواني. عرض کرد: کجاي قرآن اين مسأله را بيان کرده است؟ فرمود: سوره دخان! کدام آيات مبارکه سوره دخان؟ فرمودند: «كَمْ تَرَكُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ مَقَامٍ كَرِيمٍ وَ نَعْمَةٍ كَانُوا فِيهَا فَاكِهِينَ كَذَلِكَ وَ أَوْرَثْنَاهَا قَوْما آخَرِينَ فَمَا بَكَتْ عَلَيْهِمُ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ مَا كَانُوا مُنْظَرِينَ» (دخان/28) چقدر باغ‌ها و چقدر پست‌ها و مقام‌ها را به جاي گذاشتند و رفتند. بعد فرمود: اينها وارث بودند و بعد موروث شدند. يک روز خودشان وارث گذشتگان بودند و الآن رفتند و ديگران وارث هستند. دقيقاً اين فرمايش حضرت کاظم(ع) بيان همين است که انسان چشمش هرچه که مي‌بيند دنبال آيه و نشان و موعظه بگردد.
شريعتي: انشاءالله خداوند به همه ما توفيق بدهد در آنچه مي‌بينيم موعظه و پند را پيدا کنيم. انشاءالله از آن طريق وارد مسير و راهمان شويم. در اين هفته در برنامه از علامه بزرگوار اميني صاحب کتاب الغدير تجليل مي‌کنيم که خدمات بسيار ارزنده‌اي را در ساحت قدسي اميرالمؤمنين و ولايت حضرت داشتند. انشاءالله روحشان شاد باشد و همنشين اميرالمؤمنين باشند. اگر نکته‌اي در مورد علامه اميني هست بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: علامه اميني (ره) معروف و مشهور نزد اکثر مردم هستند به خاطر تأليف گرانبهايي که از ايشان به جاي مانده و آن کتاب الغدير هست. البته علامه اميني تأليفات ديگري هم دارند. درباره شهدايي از علماي اسلام کتابي دارند به نام «شهداء الفضيله» و يک کتاب ديگري دارند که به نام « سيرتنا و سنتنا» هست. در سفري که داشتند اين کتاب را تأليف کردند. منتهي کتاب الغدير ايشان معروف است. مطلب در مورد ايشان زياد است. اما نکته‌اي که در مورد ايشان عرض مي‌کنم از مرحوم آيت الله ملکوتي(ره) امام جمعه تبريز شنيدم که مرد عالم و بزرگواري بود. ايشان فرمودند: من اين را مشاهده کردم. علامه بزرگوار اميني(ره) که اين کتاب تراوش فکري و زحمات چندين ساله اوست که قلم زده است، آن روح ولايتمدار ايشان و علاقه‌اي که به ساحت قدسي اميرالمؤمنين(ع) داشتند، وقتي مي‌آمدند به حرم اميرالمؤمنين مشرف شوند، وارد نمي‌شدند. جلوي رواق و ايوان مي‌ايستادند و همين که نگاهشان به ضريح مقدس اميرالمؤمنين مي‌افتاد، آنقدر گريه مي‌کردند که از حال مي‌رفتند. يعني يک شخصيتي که اميرالمؤمنين را شناخته بود، مظلوميت اميرالمؤمنين را لمس کرده بود. يک شخصيتي که عمرش را در راه اميرالمؤمنين صرف کرده بود اينطور فناء در اميرالمؤمنين بود. مرحوم آيت الله ملکوتي براي من نقل کردند، ايشان مي‌ايستادند، گريه مي‌کردند و از حال مي‌رفتند و برمي‌گشتند.
يک نکته ديگر هم از ايشان عرض کنم. يکي از دوستان خوب من که ساکن تهران است، نقل مي‌کردند ايامي که ايشان در بيمارستان در تهران بستري بودند، مرحوم علامه اميني در تهران از دنيا رفتند و جسد ايشان را به نجف منتقل کردند در کنار کتابخانه‌ي ايشان دفن کردند. مي‌فرمودند: من به عيادت ايشان در بيمارستان رفتم. حال ايشان به شدت وخيم بود. ساعت آخر عمر ايشان بود. خدمت ايشان رفتم و سلام کردم. معمولاً وقتي به عيادت مي‌روند، سؤال مي‌کنند: حال شما چطور است؟ پاسخ بيمار هم اين است که بهتر هستم، همانطور هستم يا بدتر شدم! من به ايشان عرض کردم: حال شما چطور است؟ ايشان هيچکدام از اين سه پاسخ را ندادند. اينکه انسان بايد بندگي را از اين شخصيت‌هاي برجسته ياد بگيرد. به من فرمودند: بهتر از بدتر هستم. گفتند: اين جمله يعني چه؟ فرمود: معناي اين جمله شکر خدا کردن است. من اگر بدتر از اين بودم چه مي‌کردم؟ يعني مرحومه علامه اميني(ره) در آن لحظات آخر يک کسي که به عيادت ايشان مي‌آيد، سعي مي‌کند در همان حال هم يک جمله‌اي را بگويد که آن عيادت کننده استفاده کند و ضمناً اين عبارت نشانگر ظرفيت و روحيه بزرگ اين شخصيت است. اما مع ذلک به اين حالت راضي است. مي‌گويد: خدايا راضي هستم اگر بدتر از اين بودم چه مي‌شد؟ اين مضمون رواياتي است که از معصومين رسيده است که هميشه به زيردست خودتان نگاه کنيد نه بالادست. يک کسي که بيماري‌اش از تو شديدتر است، بگو: خدايا شکرت! من اگر مثل او بودم چه مي‌کردم؟
شريعتي: انشاءالله همه اين بزرگان سر سفره اهل‌بيت(ع) متنعم باشند. دوستاني که نجف مشرف مي‌شوند حتماً سر مزار شريف ايشان بروند و فاتحه‌اي را تلاوت کنند. ما هم براي علو درجات ايشان بر محمد و آل محمد صلوات مي‌فرستيم. امروز صفحه 75 قرآن کريم، آيات 187 تا 194 سوره مبارکه آل عمران در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ لَتُبَيِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَكْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ وَ اشْتَرَوْا بِهِ ثَمَناً قَلِيلًا فَبِئْسَ ما يَشْتَرُونَ‏ «187» لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ‏ «188» وَ لِلَّهِ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «189» إِنَّ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لَآياتٍ لِأُولِي الْأَلْبابِ‏ «190» الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ «191» رَبَّنا إِنَّكَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَيْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ أَنْصارٍ «192» رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِياً يُنادِي لِلْإِيمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ كَفِّرْ عَنَّا سَيِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ «193» رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى‏ رُسُلِكَ وَ لا تُخْزِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّكَ لا تُخْلِفُ الْمِيعادَ «194»
ترجمه: و (به ياد آور) زمانى كه خدا از كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى) داده شد، پيمان گرفت كه حتماً بايد آن را براى مردم بيان كنيد و كتمانش نكنيد، پس آنها آن (عهد) را پشت‏سرشان انداختند وبه بهاى كمى مبادله كردند، پس چه بد معامله‏اى كردند. گمان مبر كسانى كه به آنچه كرده‏اند، شادمانى مى‏كنند و دوست دارند براى آنچه نكرده‏اند ستايش شوند، مپندار كه آنها از عذاب الهى رسته‏اند، (زيرا) براى آنها عذابى دردناك است. وحكومت آسمان‏ها و زمين براى خداست و خداوند بر هر كارى تواناست. همانا در آفرينش آسمان‏ها و زمين و در پىِ يكديگر آمدن شب و روز، نشانه‏هايى (از علم، رحمت، قدرت، مالكيّت، حاكميّت و تدبير خداوند) براى خردمندان است. (خردمندان) كسانى هستند كه ايستاده و نشسته و (خوابيده) بر پهلو ياد خدا مى‏كنند و در آفرينش آسمان‏ها و زمين انديشه مى‏كنند (و از عمق جان مى‏گويند:) پروردگارا! اين هستى را باطل و بى هدف نيافريده‏اى، تو (از كار عبث) پاك و منزّهى، پس ما را از عذاب آتش نگهدار. پروردگارا! هر كه را تو (بخاطر اعمال بدش) به دوزخ افكنى، پس بى شك او را خوار و رسوا ساخته‏اى و براى ستمگران هيچ ياورى نيست. پروردگارا! همانا ما دعوت منادى ايمان را شنيديم كه (مى‏گفت:) به پروردگارتان ايمان بياوريد، پس ايمان آورديم. پروردگارا! پس گناهان ما را بيامرز و زشتى‏هاى ما را بپوشان و ما را با نيكان بميران. (خردمندان مى‏گويند:) پروردگارا! آنچه را به واسطه‏ى پيامبرانت به ما وعده داده‏اى، به ما مرحمت فرما و ما را در روز قيامت خوار مساز كه البتّه تو خلاف وعده انجام نمى‏دهى.
شريعتي: اين «ربّنا» هاي پاياني سوره آل عمران عجيب به دل مي‌نشيند. حاج آقاي نظري منفرد از اين «ربنا»‌ها براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي نظري منفرد: آياتي که تلاوت شد، پنج «ربَّنا» دارد. اين «رَبَّنا»ها به دنبال يک مطلبي است که خداي متعال بيان مي‌کند و اين است که انسان‌هايي «ربَّنا» مي‌گويند که اول انديشيده‌اند. به اين باور رسيده‌اند خلقت آسمان و زمين بيهوده نيست و اين نظام است که در آسمان حاکم است. «الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ» اين اولي است. پنج «ربَّنا» هست. من خدمت بينندگان محترم عرض کنم، با اين تفکر و توجه اين پنج ربَّنا را بخوانيم، خداي متعال وعده اجابت داده است. بعد از اين پنج ربَّنا مي‌فرمايد: «فَاسْتَجابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏» وقتي مي‌خواهي با خدا صحبت کني، تفکر و ياد خدا کردن و بعد اين پنج ربَّنا را بخوانيد، بعد هم خداي متعال اجابت مي‌کند و وعده اجابت داده است. اين نکته‌اي بود که خواستم در مورد اين آيات بگويم.
نامه دوم نامه‌اي است که آقا حضرت موسي بن جعفر به عبدالله بن جُندب که يکي از اصحاب حضرت هست، نامه‌اي را خدمت حضرت نوشته و از حضرت سؤال کرده که اين سؤال ايشان سؤال خيلي از افراد هست. کارهايي که ما مي‌خواهيم براي ديگران انجام بدهيم، مثلاً مي‌خواهيم يک زيارت براي خودمان بکنيم و يک زيارت براي پدر و مادرمان، دوستمان و فرزندمان، آيا اين مي‌شود يا نمي‌شود؟ «کتبت الي ابي الحسن موسي ع اساله عن الرجل يريد ان يجعل اعماله من الصلاة و البر و الخير اثلاثا» نماز مي‌خواند مي‌خواهد اين نماز را سه تقسيم کند. «ثلثا له» مي‌خواهد يک ثلثش را براي خودش قرار بدهد. «و ثلثين لابويه» دو ثلث هم براي پدر و مادرش قرار بدهد. «او يفردهما من اعماله بشي‏ء مما يتطوع به بشي‏ء معلوم» (بحارالانوار/ جز71/ صفحه 68) يا اينکه براي هرکدام از اينها جداگانه يک عملي را انجام بدهد نه شريک کند. از حضرت سؤال ديگري پرسيدند: «و ان کان احدهما حيا و الاخر ميتا» اگر يکي زنده است و يکي از دنيا رفته است، مي‌توانم کارهاي خيرم را براي اينها انجام بدهم يا نه؟ «قال فکتب الي اما للميت فحسن جائز و اما للحي فلا الا البر و الصلة» (بحارالانوار/ جزء 71/ صفحه 68) اگر اينها از دنيا رفتند انسان مي‌تواند انجام بدهد. اما اگر حيات دارند، به آنها نيکي کن و صله رحم کن. من اين را توضيح بدهم.
ما براي کارهايي که براي ديگران انجام مي‌دهيم اينها اگر حيات داشته باشند، انسان نمي‌تواند به جاي آنها نماز بخواند. به جاي آنها نمي‌تواند روزه بگيرد. ما در اعمال عبادي فقط يک واجب را داريم که اگر شخص زنده باشد، مي‌تواند ديگري نيابت از او بکند و آن حج است. اگر يک کسي برايش حج واجب شده باشد و بر او حج مستقر شده باشد و حالا نمي‌تواند، از استطاعت خارج شده فرض کنيد از نظر بدن استطاعت بدني ندارد. اين مي‌تواند يک نايب بگيرد و او را اجير کند که برايش حج به جا آورد. اما اگر کسي نمازهايش را نخوانده است، يا روزه نگرفته است، نمي‌تواند نايب بگيرد. در زيارت‌ها مي‌شود. چون زيارت‌ها جزء واجبات نيست. در کارهاي مستحبي مي‌شود. مثلاً کسي حج مشرف شده مي‌خواهد طواف مستحبي بکند.
از موسي بن جعفر روايتي هست، سؤال مي‌کنند که خيلي‌ها گفتند: براي ما طواف کن. من نمي‌توانم براي افراد تک تک طواف کنم. آيا مي‌توانم يک طواف بکنم به نيت تمام آن افراد و وقتي باز مي‌گردم به آنها بگويم: براي شما طواف کردم. حضرت مي‌فرمايد: بله، مشکلي ندارد. براي امور مستحبي مي‌شود. ولي در واجبات تا وقتي کسي زنده است نمي‌شود به جز حج. لذا حضرت در پاسخ فرمودند: اگر زنده است نمي‌شود. نسبت به زنده آدم مي‌تواند احسان کند. کار خوب انجام بدهد و صله رحم بکند و زيارت مستحب انجام بدهد.
شريعتي: انشاءالله خداوند به همه پدرها و مادرها سلامتي بدهد و آنهايي هم که از بين ما رفتند، برايشان گامي برداريم و خيرات کنيم تا انشاءالله ثوابي به روح آنها برسد و انشاءالله جايگاهشان بهتر و بهتر شود. بعضي از دوستان در مورد اهميت و ارزش استغفار سؤال پرسيدند: اين استغفار يعني چه؟ آيا همين «استغفرالله ربي و اتوب اليه» هست يا يک مقوله ديگري است که اين همه ثواب و برکت دارد؟
حاج آقاي نظري منفرد: خداي متعال در اول سوره مبارکه هود مي‌فرمايد: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ» (هود/3) از نظر ادبي ما در ادبيات عرب سه تا حرف داريم که با اين سه حرف يک جمله به جمله ديگري عطف مي‌شود. يا يک کلمه به کلمه ديگري عطف مي‌شود. يکي واو است. يکي «فا» و يکي «ثم» است. واو براي جمع است. «فا» براي ترتيب است. اما «ثم» براي تراخي است. يعني اين دو جمله که با «ثم» عطف شده است، تراخي يعني فاصله، اين يک چيز ديگري است. دو مقوله جدا از هم است. اگر گفتيم: فلان شخص آمد، «ثم» فلان شخص آمد. معلوم مي‌شود نفر دوم با تأخير آمده است. «فا» ترتيب بلا درنگ است. اما «ثم» ترتيب با درنگ است. در اين آيه که تلاوت شد، از سوره مبارکه هود، خداي متعال مي‌فرمايد: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً» معلوم مي‌شود استغفار غير از توبه است. خيلي‌ها تصور مي‌کنند استغفار همان توبه است. خداي متعال يکي از اسامي‌اش غفار است. غفار الذنوب است. غفار يعني گناه را مي‌پوشاند. استغفار طلب بخشش از خداست. يعني خدايا من به گناه آلوده هستم اول مرا ببخش و توبه ارتباط برقرار کردن با خداست. من پاک شوم و بعد بتوانم با تو ارتباط برقرار کنم. پس معناي استغفار طلب غفران و بخشش است و توبه رجوع الي الله است. انسان بايد ابتدا پاک شود، بعد که پاک شد با پاک پيوند ببندد. اما صيغه استغفار که در جلسات قبل اشاره کرديم همان «استغفرالله ربي و أتوب اليه» است. اين صيغه استغفار است. اگر کسي بخواهد خيلي استغفار کامل بکند، «استغفرالله الذي لا اله الا هو الحيّ القيوم، الرحمن الرحيم، بديع السماوات و الارض» آن استغفار کامل است اما استغفار تحقق پيدا مي‌کند با همين جمله «استغفر الله ربي و أتوب اليه» انساني که از کار بدي که انجام داده پشيمان شده است، چون پشيماني شرط استغفار است و تصميم دارد آن کار را ديگر انجام ندهد، مي‌گويد: «استغفرالله ربي و أتوب اليه».
شريعتي: ايام بر شما مبارک باشد، ايامي که مزين به نام اميرالمؤمنين علي(ع) و حضرت موسي بن جعفر باب الحوائج است. حاج آقاي نظري عزيز دعا بفرمايند و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: اميدوارم اين ايامي که عيد است، خداوند اين عيد را بر همه مسلمين و بر پيروان اميرالمؤمنين مبارک بگرداند. مکرر گفتند براي جوان‌ها دعا کنيد. خدايا جوان‌هاي ما را از لحاظ اعتقادي و اخلاقي حفظ کن. وسيله ازدواج آنها را و وسيله اينکه بتوانند وصلت کنند و زندگي تشکيل بدهند فراهم کن. خدايا حسن عاقبت به ما مرحمت بفرما. رهبر بزرگوار ما و ساير مراجع ما تأييد بفرما. امر فرج حضرت بقية الله را نزديک بفرما.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. در پناه خداي متعال باشيد و ما را دعا بفرماييد.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»