اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-06-07-حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد– نامه‌هاي حضرت امام محمد باقر(عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامه‌هاي حضرت امام محمد باقر(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 07-06-96

بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
امشب از آسمان چشمانت، دسته دسته ستاره مي‌چينم
در غزل گريه‌ي زلالت آه، سرخي چهار پاره مي‌بينم
زخم‌هاي دل غريبت را، مرهم و التيام آوردم
باز از محضر رسول الله، به حضورت سلام آوردم
در شب تار تيره فهمي‌ها، روشني را دوباره آوردي
آسمان را کسي نمي‌فهميد، تا که با خود ستاره آوردي
ساحت مستجاب سجاده، بندگي را تو يادمان دادي
دل ما شد اسير چشمانت، دلمان را به آسمان دادي
آيه آيه پيام عاشورا، در احاديث روشنت گل کرد
امتداد قيام عاشورا، در تب اشک و شيونت گل کرد
دم به دم در فرات چشمانت، ماتم کربلا مجسم بود
چشم تو لحظه‌اي نمي‌آسود، همه عمر تو محرم بود
چلچراغي ز گريه روشن کرد، در دلم اشک بي امان تو
تا هميشه مناي چشمانم، وقف اندوه بي کران تو

شريعتي: سلام مي‌کنيم به امام محمد باقر، باقر العلوم(ع) در سالروز شهادتش، به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي خوبمان سلام مي‌کنم. عزاداري‌هاي شما قبول باشد. حاج آقاي نظري منفرد سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم و رحمة الله، من هم به شما و همه بينندگان محترم سلام عرض مي‌کنم. شهادت پنجمين امام و حجت خدا حضرت امام محمد باقر(ع) را تسليت مي‌گويم.
شريعتي: انشاءالله زيارت بقيع نوراني نصيب همه ما شود. انشاءالله برکات آن زيارت به سمت ما هم بيايد و همه ما هم بهره‌مند شويم. امروز برنامه ما رنگ و بوي امام محمد باقر را خواهد داشت. باز هم نامه‌هاي حضرت را ورق را خواهيم زد و نکات لطيفش را خواهيم شنيد. در آينه مکاتبات ياران و دوستدارانشان و احاديث روشن اين ائمه که امروز حاج آقاي نظري از آن حضرت براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي نظري منفرد: با يک فرمايش زيبا و يک حکمتي از آن حکيم بزرگوار و آن معلم و مدرس بزرگوار که جزء بنيانگذاران مکتب اهل‌بيت(ع) به شما مي‌رود، شروع مي‌کنم. امام محمد باقر(ع) فرمودند: شيعه در زمان حضرت باقر(ع) احکام دين و مناسک دين را نمي‌دانست. به برکت اين مؤسس و بنيانگذاري که ظرف زماني به او اجازه داد شاگرداني را تربيت کند و انسان‌هايي را تحويل جامعه بدهد که هرکدام استاد و شخصيت برجسته‌اي بودند. حضرت مي‌فرمايد: «القلوب ثلاثه» قلب‌ها سه دسته هستند. «قَلبٌ مَنكوسٌ» بعضي از قلوب واژگون هستند. «وَ مَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي‏ الْخَلْقِ‏ أَ فَلا يَعْقِلُونَ» (يس/68) بعضي از قلوب واژگون هستند. قرآن مجيد از اين قلوب اينطور تعبير مي‌کند. مي‌فرمايد: «قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ‏ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ» (اعراف/179) دين دارند اما تفقه نمي‌کنند. مثل سخني که انسان بر ديوار بخواند. چشم دارند اما بصيرت ندارند. گوش دارند اما شنوايي ندارند. اما چرا اضل از حيوان هستند؟ حيوان مي‌بيند، حيوان گاهي با دستور صاحبش مي‌ايستد و با دستور صاحبش حرکت مي‌کند. اما اينها نه به هيچ سخني گوش مي‌کنند و نه به هيچ فرماني، فرمان برداري مي‌کنند. بعضي از قلوب واژگون هستند. ظرف واژگون را شما نمي‌توانيد داخلش چيزي بريزيد.
«و قلبٌ فيهِ نُكتَةٌ سَوداءُ فالخَيرُ و الشَّرُّ فيهِ يَعتَلِجانِ» خوب است ما به خودمان مراجعه کنيم و ببينيم کدام يک از اين سه دسته دل و روح را داريم. کلمه قلب در روايات به همان روح انسان اطلاق شده است. «فِي قُلُوبِهِمْ‏ مَرَضٌ» (بقره/10) در مورد منافقين نه اينکه واقعاً دل آنها مريض است، نه! روحشان مريض است. بعضي از دلها هست که حضرت مي‌فرمايد: هم خوبي داخلش مي‌آيد و هم بدي داخلش مي‌آيد. خيلي از افراد اينطور هستند. مثل قلب اول نيستند که واژگون باشند و هيچي در آن نباشد. خير و شر در آن مي‌آيد، منتهي اين بستگي دارد به اينکه انسان کداميک از اين خير و شري که در دلش افتاده را جذب کند و به سوي خودش بکشاند. بعضي از افرادي که خير داخل دلشان است جذب خير مي‌شوند، همان فردي که خير داخل دلش آمده، شر هم داخل دلش مي‌آيد. جذب شر مي‌شود. اينجاست که انسان بايد عقل را حاکم کند. حاکميت عقل مي‌تواند راهنماي خوبي باشد که اگر من به خير عمل کنم چه برکاتي دارد و چه آثار خوبي دارد. اگر به شر عمل کنم چه تبعاتي دارد و چه آثار بدي دارد؟ در روايت هست که امام کاظم(ع) مي‌فرمايد: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ‏ لَمْ‏ يُحَاسِبْ‏ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ»‏ (كافي، ج 2، ص 453) از ما نيست کسي که هر روز خودش را حسابگري نکند. اين چگونه است؟ ما يک کار اقتصادي که مي‌کنيم بلافاصله محاسبه مي‌کنيم که سود برديم يا زيان کرديم؟ چطور انسان خودش را در ترازوي خوب و بد نگذارد و خودش را وزن نکند؟ اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الاكْبَرِ» (وسائل‌الشيعة، ج16، ص 99) خودتان را وزن کنيد قبل از آنکه شما را وزن کنند. بنابراين يک دلي هم هست که خوب و بد با هم هست.
«و قَلبٌ مَفتوحٌ فيهِ مِصباحٌ يَزهَرُ و لا يُطفَأُ نُورُهُ إلى يَومِ القِيامَةِ و هُو قَلبُ المؤمِنِ» روح سوم روحي است که چراغ هميشه در آن روشن است و مصباح هميشه در آن روشن است و خاموش نمي‌شود تا روز قيامت! آن انسان‌هايي که از همان لحظه‌ي اولي که از صبح بيدار مي‌شوند، در صدد اين هستند که يک کاري کنند، گره‌اي را بگشايند، دست مستمندي را بگيرند، گمراهي را هدايت کنند و غمي را از دلي بردارند. دلي را شاد کنند و دلي را آرام کنند. دائماً در اين فکر و انديشه هستند. اين قلب مفتوح است. اين تقسيمي که امام(ع) فرمودند، انسان بايد يک مراجعه به خودش داشته باشد و ببيند واقعاً کدام يک از اين اقسام سه گانه هست. انشاءالله هيچکدام از ما قلب منکوس نداريم. انشاءالله از دسته سوم باشيم که قلبي باز و چراغ عقل و انديشه و تفکر در اين قلب هميشه روشن باشد و نورانيت دل باعث شود انسان را هميشه در مسير هدايت قرار بدهد و به هدايت منتهي شود.
اميرالمؤمنين(ع) نظير اين تعبير را دارد. حضرت مي‌فرمايد: «قَدْ أَحْيَا عَقْلَهُ‏» (نهج‌البلاغه/ص337) بعضي از افراد عقل را در وجود خودشان زنده کردند. «وَ أَمَاتَ نَفْسَهُ» نفس را ميرانده‌اند. «وَ بَرَقَ لَهُ لامِعٌ كَثِيرُ الْبَرْقِ» برقي در دل آنها جهيده است که خيلي نوراني بوده است. «فَأَبَانَ لَهُ الطَّرِيقَ» راه را براي او روشن ساخته است. تشخيص داده که چه راهي را بايد برود. «وَ سَلَكَ بِهِ السَّبِيلَ وَ تَدَافَعَتْهُ الابْوَابُ إِلَي بَابِ السَّلامَةِ» هر روزي که پشت سر گذاشته است، روز دري را به سوي انسان مي‌گشايد و با شب بسته مي‌شود. وارد آن روز شده و سلامت بوده است. بسته شده به سلامتي بسته شده است، تا به باب اصلي مي‌رسد که آن مرگ است. اين انساني که در وجودش هميشه نور تلألو و تابش دارد، آن را مي‌برد تا به دار سلامت برسد و خداي متعال هم دست انسان را مي‌گيرد. بنابراين انشاءالله خداوند متعال به همه ما توفيق بدهد که از دسته سوم باشيم. کساني که در دلشان نور عقل هميشه روشن است و با مشعل عقل حرکت مي‌کنند. عقلانيت را ملاک قرار دادند، اينها هرگز نه در زندگي پشيمان مي‌شوند و نه نادم مي‌شوند و نه از مسير منحرف مي‌شوند.
شريعتي: فرمودند: «أَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللّه‏ُ فِى قَلْبِ مَنْ يَشآءُ» علم يک نوري است که خداوند در دل انسان‌ها قرار مي‌دهد، اميدواريم که ظرف دل ما مستحق اينطور علم شود که منشأ برکاتش نصيب همه ما شود و سرچشمه‌ي اين علم حضرت باقرالعلوم هست که انشاءالله خداوند سنگريزه‌اي از سلسله جبال علوم باقري را به همه ما عنايت و مرحمت کند. روزهاي سه شنبه ما در مورد نامه‌هاي نبي مکرم اسلام و اهل بيت گرانقدرشان صحبت مي‌کنيم. امروز در سالروز شهادت امام باقر(ع) نامه‌هاي آن حضرت را به اتفاق مرور مي‌کنيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي نظري منفرد: نامه‌اي که امروز خدمت عزيزان تقديم مي‌کنم، نامه‌اي است که امام(ع) به شخصي به نام سعد الخير نوشتند. سعد الخير يکي از اصحاب حضرت هست و اين لقب الخير را حتماً بخاطر اينکه اين شخص يک انساني بوده که نيت خير داشته و کارهاي خير مي‌کرده است. چون مي‌دانيد در اسلام نيت خير هم خير است. بر خلاف نيت شر! انسان نيت خير بکند برايش ثواب مي‌نويسند اما نيت بد بکند تا عمل نکرده و اجرايي نکرده براي او بد نوشته نمي‌شود. شايد اين لقبي که به ايشان داده شده به اين جهت باشد که انسان خيري بوده است. لذا ملقب به سعد الخير شده است.
امام(ع) براي ايشان در اين نامه نوشتند: «أُوصِيكَ‏ بِتَقْوَي‏ اللَّه‏» من تو را به تقواي الهي وصيت مي‌کنم. «فإنّ فيها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ، والغَنيمَةَ في المُنقَلَبِ» مي‌فرمايد: تقوا دو فايده دارد، يک فايده دنيوي دارد. انسان را از تلف شدن حفظ مي‌کند. انسان متقي کمتر دچار هلاکت‌هاي دنيوي مي‌شود. تقوا يعني پروا، اگر کسي در زندگي احتياط را براي خودش يک اصل قرار داد که در حديث هست که امام صادق(ع) به عمران بصري فرمود: «و خُذْ بِالاحْتِيَاطِ فِي‏ جَمِيعِ‏ أُمُورِكَ‏ مَا تَجِدُ إِلَيْهِ سَبِيلا» (وسائل‌الشيعة، ج 27، ص 172) در جميع امورت احتياط کن. نمي‌داني اين غذا مضر است يا نه، نخور! يک مسيري را که طي طريق مي‌کني، فرض کن راننده هستي، اگر احتياط نکني ممکن است از جاده منحرف شوي يا سرعت غير مجاز داشته باشي، تصادف کني. آهسته رانندگي کن. احتياط اين است که انسان دست به آن نگذارد. يا تلف بدني است يا تلف روحي است. تقوا انسان را از تلف حفظ مي‌کند و به سلامت مي‌دارد.
يادم هست در کتاب‌هاي تفسيري آمده است، اول سوره مبارکه بقره خداوند مي‌فرمايد: «الم،ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِين‏» (بقره/1و2) مفسرين وارد اين واژه شدند که اين متقين چه کساني هستند؟ برخي از مفسرين نظرشان اين هست که انسان اگر در يک بياباني که در آن بيابان تيغزار است، انسان از پا برهنه است. مي‌خواهد راه برود، همينطور بدون محاسبه و حساب و کتاب پايش را زمين نمي‌گذارد. نگاه مي‌کند ببيند يک نقطه‌اي که تيغ نباشد، آنجا پايش را زمين مي‌گذارد. اين تقواست. اين تقوا در همه شئون زندگي لازم است. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: «التقوي‏ مفتاح‏ الصلاح‏» (غررالحكم، ص 271) تقوا کليد خوبي‌هاست. من يک جريان شنيدني را عرض کنم که جالب است.
يادم هست حدود سي سال قبل در ماه رجب مشهد مشرف بودم. روز ولادت آقا اميرالمؤمنين(ع) بود. يکي از دوستان مشهدي ما صبح اول وقت در حرم به هم رسيديم. به من فرمود: مي‌خواهي امروز منزل يکي از مراجع مشهد برويم؟ من گفتم: برويم. به اتفاق ايشان منزل حاج ميرزا جواد آقاي تهراني آمديم. ايشان منزل محقري داشت. دق الباب کرد. شايد ساعت هشت صبح بود. ايشان آمدند در را باز کردند، بنده آن بزرگوار را تا آن روز نديده بودم. اما آن آقا چون مشهدي بود ايشان را مي‌شناخت و مراوده داشتند. داخل منزل رفتيم، يک اتاق کوچکي در منزل کوچک ايشان بود. يک ميزي بود، ايشان آمد پشت ميز نشست و ما هم محضر ايشان نشستيم و يک معارفه‌اي صورت گرفت و ايشان بنده را معرفي کرد. گفتند: ايشان از روحانيون قم هستند که به مشهد مشرف شدند. ايشان اظهار لطف کردند. در اين ميان که مشغول صحبت بوديم، در خانه زده شد. ايشان دم در رفتند و در را باز کردند، يک جواني وارد منزل شد که غير روحاني بود. زانو زد پشت ميز ايشان، گفت: من از دانشجويان دانشگاه رضوي هستم. روز ولادت اميرالمؤمنين(ع) روز سيزده رجب بود. به ايشان عرض کرد من آمدم از شما عيدي بگيرم. اما پول نمي‌خواهم. من آمدم کسب معنويتي بکنم از آن روح لطيف شما استفاده‌اي بکنم و عيدي من باشد و تحفه‌اي باشد که از دست مبارک شما مي‌گيرم. اين عيدي‌هاي معنوي است که ماندگار است و گره گشا است. ايشان فرمودند: من شما را به تقوا توصيه مي‌کنم. اين چيز مرسوم و متداولي است. پيغمبر خدا در جنگ احد وقتي سپاهيان در برابر هم صف کشيدند، برابر سپاه در ميدان جنگ ايستاد و فرمود: تقوا داشته باشيد. به امام حسن و امام حسين و به اميرالمؤمنين(ع) مي‌فرمودند: «اوصِيكُما بِتَقوَى اللّه» بهترين وصيت من به شما دو فرزندم تقواي الهي است. بعد يک جمله فرمودند: خداوند متعال در قرآن مجيد به چيزهاي مختلفي امر کرده است. به نماز امر کرده است. به زکات امر کرده است. به حج امر کرده است. به روزه امر کرده است. خيلي از چيزها را امر کرده است. بعضي از اوامر مثل اينهايي که ذکر شد، اوامر فرضي وجودي است. بعضي از چيزها اوامر فرضي نيست. اوامر استحبابي است. مستحب است که انسان انجام بدهد. بعضي از چيزها را خداوند مکرر امر کرده است. مثلاً «اقم الصلاة» در قرآن مکرر امر شده است. «آتوا الزکاة» مکرر امر شده است. «وَ لِلَّهِ عَلَى‏ النَّاسِ‏ حِجُ‏ الْبَيْتِ‏ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلا» (آل‌عمران/97) بعضي از چيزها مکرر امر شده است. ايشان فرمودند: هيچ چيزي در قرآن مجيد به اندازه تقوا و به تعداد تقوا به آن امر نشده است. فرمودند: 83 مورد امر به تقوا شده است. گاهي در يک آيه شريفه دو مرتبه، مثلاً در آيه شريفه آخر سوره مبارکه حشر خداوند مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ‏ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ‏ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ» (حشر/18) در يک آيه دو بار امر به تقوا شده است. چرا اينقدر تقوا اهميت دارد؟ که برخي از مفسرين مثل فخر رازي اينکه دو بار امر به تقوا شده، آيا تأکيد به «اتقوا» اول است يا تأسيس است. بعضي مي‌گويند: تأکيد است و بعضي مي‌گويند: تأسيس است. معناي تأسيس اين است که معناي «اتقوا» دوم غير از «اتقوا» اول است. نه تأکيد باشد، تأسيس است. ايشان فرمودند: اين تکرار امر به تقوا، اهميت تقوا را نشان مي‌دهد. اينکه خداي متعال به متقين وعده داده است. «وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ‏» (اعراف/128)، «وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ‏ غَيْرَ بَعِيد» (ق/31)، «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ‏ الْمُتَّقِينَ‏» (مائده/27) حضرت در اين نامه به سعد الخير همان نکته را اشاره مي‌‌کند.
حضرت مي‌فرمايند: «أُوصِيكَ‏ بِتَقْوَي‏ اللَّه فإنّ فيها السَّلامَةَ مِن التَّلَفِ، والغَنيمَةَ في المُنقَلَبِ» منقلب قيامت است. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (شعرا/227) اينجا منقلب است. اينجا انسان مي‌بيند تقوا چه غنيمتي است و چه سود بزرگي است. بعد مي‌فرمايد: «إنّ اللّه عَزَّوجلَّ يَقِي بِالتَّقوى عَنِ العَبدِ ما عَزُبَ عَنهُ عَقلُهُ» گاهي بعضي از امور را انسان از عقلش پنهان مي‌شود. يعني عقل توجه نمي‌کند. بالاخره انسان يک جايي خطا مي‌کند. يا اصلاً توجه ندارد و فراموش مي‌کند. خدا بخاطر اين تقوايي که اين بنده دارد، حفظش مي‌کند آن چيزي که عقلش به آن نرسيده و توجه نکرده و آنجا نگهش مي‌دارد. يعني اينقدر ارزش دارد. در اينجا يک اشاره به آيه‌ي شريفه‌اي که در سوره طلاق است مي‌کند. . «وَ مَنْ يَتَّقِ‏ اللَّهَ‏ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ،ُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بالِغُ‏ أَمْرِهِ‏ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدْراً» (طلاق/2 و3) اين خيلي مهم است. ما گاهي سوراخ دعا را گم مي‌کنيم. گاهي نمي‌دانيم چطور بايد از گرفتاري‌ها برهيم. خداي متعال مي‌فرمايد: «وَ مَنْ يَتَّقِ‏ اللَّهَ» کسي که تقواي خدا را پيشه کرد،‏ «يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً» من راه را برايش باز مي‌کنم. اين وعده الهي وعده حقي است و تخلف ناپذير است. مخرج يعني خروج، بيرون آمدن از گرفتاري‌ها، بياييم اين کار را امتحان کنيم. واقعاً اين وعده‌اي که خداي متعال داده که کساني که گرفتاري روحي و جسمي دارند، با مشکلات عديده‌اي دست و پنجه نرم مي‌کنند، يا خودشان يا کساني که مربوط به آنها هستند، بياييم اين راه را پيشه کنيم. خوب است انسان يک آزمايشي بکند. تقوايي که خداي متعال فرموده واقعاً جواب مي‌دهد؟ قطعاً جواب مي‌دهد. «وَ مَنْ أَصْدَقُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ حَدِيثاً» (نساء/87)، «إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ‏ الْمِيعاد» (آل‌عمران/9) خدا وعده‌اي که داده، خلاف نمي‌کند. اگر فرمود: تقوا باعث مي‌شود خدا راه برون رفته از مشکلات را براي انسان باز مي‌کند. حالا يا مشکل مادي يا مشکل معنوي، هرچه هست.
حضرت باقر(ع) يک سفري به شام داشتند، از تاريخ مدينه به ابن عساکر اين استفاده مي‌شود. عمر بن عبدالعزيز، دو سال و نيم، سه سال سر کار بوده است. حضرت باقر(ع) را خواستند، حضرت به دمشق رفتند. حضرت يک ديداري با عمربن عبدالعزيز داشتند. عمر بن عبدالعزيز به حضرت عرض کرد: اين مطلب را بفرماييد. حضرت همان جمله که به سعد الخير نوشتند را فرمودند. فرمودند: «اوصيکَ بتقوي الله» من شما را سفارش به تقواي الهي مي‌کنم. بعد يک جمله لطيفي را به عمر بن عبدالعزيز فرمودند. عمر بن عبدالعزيز خليفه مسلمين بود. صاحب قدرت بود و حاکم بود. حضرت فرمودند: «يتخذ الکبير اباً و صغيرا ولداً و الرجل أخا» با سه دسته از مردم بايد سه گونه رفتار کرد. يا افرادي که در جامعه هستند و شما بر آنها خليفه هستيد، بزرگتر از شما هستند. آن را پدر خودت به حساب بياور. يا کوچکتر از تو هستند، خود را پدر آنها قرار بده. يا مساوي تو هستند، آنها را برادر خودت قرار بده. اين جمله را حضرت فرمود، عمر بن عبدالعزيز منقلب شد. يعني با همه بايستي معامله پدري و فرزندي و برادري داشته باشي. ابتدا وصيت به تقوا کردند. يعني آن وصيتي که به يک نفر سوقه يعني شهروند مي‌کند، همان وصيت را به حاکم هم مي‌کند. منتهي با اين تفاوت که براي ايشان آثار تقوا را مي‌شمارد، به مناسبت منصبي که او دارد، براي اينکه نسبت به مردم آن مهرباني و مدارا را داشته باشد، مي‌فرمايد: نسبت به بزرگترها فرزند باش، نسبت به کوچکترها پدر باش. نسبت به کساني که هم سن شما هستند، برادر باش. اين يک بخشي از اين نامه است.
شريعتي: برخي از اين احاديث که توصيه‌هاي اخلاقي حضرات معصومين است، انگار براي همين امروز ما گفته شده است. براي من جوان، براي من نوجوان، براي من پدر، براي من صاحب منصب، براي من که در اجتماع نفس مي‌کشم و قدم مي‌زنم و ما چقدر غافل هستيم. احساس مي‌کنيم براي آن زمان بوده و تمام شده اما امروز مي‌بينيم که نيازمند هستيم و مثل يک هواي تازه در وجود ما بايد جريان داشته باشد. امروز صفحه 61 قرآن کريم، آيات 84 تا 91 سوره آل عمران در برنامه سمت خدا تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند و آسماني حضرت باقرالعلوم (ع) هديه کنيم و از ثواب و برکاتش بهره‌مند شويم.
«قُلْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ‏ عَلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ عَلى‏ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عِيسى‏ وَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‏ «84» وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ‏ «85» كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْماً كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ وَ شَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَ جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِين‏ «86» أُولئِكَ جَزاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏ «87» خالِدِينَ فِيها لا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ يُنْظَرُونَ‏ «88» إِلَّا الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ «89»  إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بَعْدَ إِيمانِهِمْ ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَنْ تُقْبَلَ تَوْبَتُهُمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الضَّالُّونَ‏«90» إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْ‏ءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَ لَوِ افْتَدى‏ بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ‏ «91»
ترجمه: بگو: به خدا و آنچه بر ما نازل شده و آنچه بر ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و اسباط (پيامبران از نسل يعقوب) نازل گرديده وآنچه به موسى و عيسى و پيامبران ديگر، از طرف پروردگارشان داده شده (به همه‏ى آنها) ايمان آورده‏ايم و ميان هيچ‏يك از آنها فرقى نمى‏گذاريم وما تنها تسليم (فرمان) او هستيم. و هر كس غير از اسلام به سراغ دينى ديگر برود، پس هرگز از او قبول نمى‏شود و او در قيامت از زيانكاران خواهد بود. چگونه خداوند هدايت كند گروهى را كه بعد از ايمان و گواهى بر حقّانيت رسول و آمدن معجزات و دلايل روشن بر ايشان، باز هم كافر شدند، و خداوند گروه ستمكاران را هدايت نمى‏كند. آنان (كه با آن همه دلايل روشن وسابقه‏ى ايمان، مرتدّ شدند،) كيفرشان آن است كه لعنت خدا و فرشتگان و عموم مردم بر آنان باشد. آنها همواره مورد لعن (خدا وفرشتگان ومردم) هستند، نه عذاب از آنان كاسته شود و نه به آنها مهلت داده شود. مگر كسانى كه پس از آن، (از كفر و ارتداد) توبه كنند و (كردار و افكار خود را) اصلاح نمايند، كه همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. البتّه كسانى كه پس از ايمان آوردن، كافر شدند وسپس بر كفر خود افزودند، هرگز توبه‏ى آنها پذيرفته نخواهد شد و آنها همان گمراهانند. همانا كسانى كه كفر ورزيدند و در حال كفر (بدون توبه) مردند، اگر چه زمين را پر از طلا كرده و به عنوان فديه و باز خريد (از عذاب) بدهند، هرگز از هيچ يك از آنان پذيرفته نمى‏شود. آنان را عذابى دردناك است و برايشان هيچ ياورى نيست.
شريعتي: تسليت من و همه همکارانم را در برنامه سمت خدا به مناسبت سالروز شهادت امام باقر(ع) پذيرا باشيد. اين هفته ياد مي‌کنيم از عالم جليل القدر مرحوم محمد حسين غروي اصفهاني که از علماي بسيار وارسته و بي نظير دوره ما هستند. رحمت و رضوان خدا بر ايشان باد. اکثر آنها سر سفره امام باقر و امام صادق قلم زدند و نفس کشيدند و پيش آمدند. از مرحوم غروي اصفهاني بفرماييد و بعد هم اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: مرحوم آيت الله غروي اصفهاني استاد علامه طباطبايي بودند. استاد آيت الله العظمي ميلاني بودند. همينطور آيات عظام ديگر و شاگرد پرور بودند. از نظر زهد و تقوا در اوج بودند. يک عالم جامعي بودند هم فقيه، هم اصولي، شرحي در کفايه دارند. شرحي مفصل بر مکاسب دارند. حکيم هستند وشاعري توانا به زبان عربي و صاحب کتاب «انوار قدسيه» هستند و به زبان فارسي اشعار ناب و زيبا دارند. يکوقتي يکي از علماي نجف که خدا رحمتش کند از دنيا رفت. ايشان هم مشهور به آيت الله غروي بود. مي‌گفتند: من در زمان حيات مردم آيت الله محمد حسين غروي به منزل ايشان براي زيارتشان رفتم. آنوقت يک جوان شانزده ساله‌اي بودم. وارد منزل ايشان شدم. ايشان را در حالت خاصي ديدم. به ايشان سلام کردم، جواب مرا ندادند. تعجب کردم! سلام مستحب و جواب سلام واجب است. بعد از مدتي ايشان سر برداشتند و من را مشاهده کردند و من را جلو طلبيدند و پيشاني مرا بوسيدند و معذرت خواهي کردند که اصلاً متوجه سلام ايشان نشدند. جالب اين است که به من فرمودند: اين حالت مرا ديدي که من در خودم نبودم؟ لذا سلام شما را هم نشنيدم. عرض کردم: بله! فرمودند: من تمام اشعاري که درمدح اهل‌بيت گفتم، در اين حالت گفتم. تمام اشعار زيباي عربي را که در مدح رسول خدا، در مدح اميرالمؤمنين، در مدح صديقه طاهره و مدح ائمه طاهرين(عليهم السلام) است در اين حالت است. يک حالت روحاني و انقطاعي ايشان پيدا کرده و در حال انقطاع اين اشعار را سرودند.
اين آياتي که تلاوت شد، برخي از اين آيات پيامش اين است که باب توبه براي انسان‌ها تا چه زماني باز است؟ اين را براي اين مي‌گويم که عزيزان هيچوقت از رحمت خدا مأيوس نشوند. داريم «وَ لا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ‏ الْكافِرُون‏» (يوسف/87) مأيوس شدن يکي از گناهان کبيره است. تا انسان جان دارد باب توبه باز است. مي‌تواند گذشته خودش را هرچند زياد خطا کرده است، جبران کند. لذا خداي متعال مي‌فرمايد: «قُلْ يا عِبادِيَ‏ الَّذِينَ‏ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً» (زمر/53) عزيزان اميدوار شوند اگر احياناً خطا کردند، از خطاي خودشان استغفار کنند، باب توبه باز است. تا انسان حيات دارد مي‌تواند توبه کند و در پيشگاه خداي متعال که همه چيز ما از اوست و به سوي او باز مي‌گرديم، به سوي او توبه کند.
در مورد اين نامه که امام باقر به سعد الخير نوشتند، يک تعبير ديگري هم از آثار و برکات تقوا هست. امام باقر فرمودند: تقوا باعث سلامتي از تلف مي‌شود. غنيمت بر منقلب و در قيامت هست. تقوا انسان را حفظ مي‌کند از چيزهايي که خودش به آن توجه ندارد اما به وسيله تقوا خدا او را حفظ مي‌کند. امام باقر فرمود: خداوند متعال به برکت تقوا يک نوري به او مي‌دهد که ناداني‌ها و نابينايي‌هاي او را تبديل به بينايي مي‌کند و تبديل به بينايي مي‌کند. خداي متعال مي‌فرمايد: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» (انفال/29) اگر تقواي خدا را پيشه کرديم همان نور است. ما فرقان را به شما عطا مي‌کنيم. فرقان يعني چيزي که انسان را بين خير و شر و فقر بگذارد. همان نورانيت روح است که بتواند خوب را از بد و خير را از شر تشخيص بدهد. تقوا يک نورانيتي در انسان ايجاد مي‌کند که خير و شر را مي‌شناسد. انشاءالله همه ما از متقين باشيم.
شريعتي: امروز به حق امام باقر(ع) همه دعاها مستجاب است. دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي نظري منفرد: خدايا تو را به حق آقا امام محمد باقر قسم مي‌دهيم که فهم ما را نسبت به دينت زياد گردان. ما را انيس قرآن و انيس خودت قرار بده. خدايا محبت ما را به خودت و اولياي خودت زياد گردان. نورانيت دل، صفاي باطن، توفيق عمل خالص به ما مرحمت بفرما. کشور و نظام جمهوري اسلامي، مقام معظم رهبري را حفظ کن. ارواح طيبه شهدا و والدين ما، امام، حق داران بر ما، همه را از ما خشنود و بر علو درجاتشان بيفزا. در فرج وجود مقدس حضرت ولي عصر تعجيل بفرما. قلب اين بزرگوار را از ما خشنود بدار.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»