برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: نامههاي پيامبر اکرم(ص) و اهلبيت عليهم السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين نظري منفرد
تاريخ پخش: 17-05-96
بسم الله الرحمن الرحيم. اللهم صل علي محمد و آل محمد.
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان خوبم، خانمها و آقايان و بينندگان و شنوندگان گرانقدرمان، انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد. روزهاي سه شنبه را با حاج آقاي حسيني خداحافظي کرديم، البته روزهاي پنجشنبه ماه ذيالقعده در محضر ايشان خواهيم بود. از اين جلسه روزهاي سه شنبه در خدمت حاج آقاي نظري منفرد هستيم، از اساتيد بسيارگرانقدر، صاحب تأليفات متعدد، مسلط به علوم حديث و تفسير و تاريخ، انشاءالله جلساتي که خدمت ايشان هستيم، جلسات مفيدي باشد. سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي نظري منفرد: سلام عليکم، من هم به همه شما سلام ميکنم. اميدوارم که موفق باشيد.
شريعتي: براي ما توفيقي است که در خدمت شما باشيم. انشاءالله از محضر پر فيض شما نهايت بهره و استفاده را ببريم و انشاءالله لحظات مفيد و پر برکتي باشد. تشکر ميکنم که عليرغم مشغلههاي فراوان دعوت ما را پذيرفتيد و اينجا حضور داريد.
حاج آقاي نظري منفرد: انشاءالله اگر قابل باشم و بتوانم انجام وظيفه کنم و خداوند متعال مطالبي را بر زبان من جاري کند که براي بينندگان و شنوندگان فايده داشته باشد.
شريعتي: ارتباط تلفني ما با حاج آقاي حسيني قمي برقرار شده است. سلام عليکم.
حاج آقاي حسيني قمي: سلام عليکم و رحمة الله. سلام ميکنم به شما و همه بينندههاي عزيز و حضرت حجت الاسلام و المسلمين نظري منفرد. حضرت حجت الاسلام نظري منفرد شخصيتي هستند که بدون مبالغه بيش از سي سال است که از سخنرانيهاي ايشان، تأليفات ايشان استفاده ميکنم. نه تنها من بلکه بسياري از فضلاي حوزه، ايشان صاحب تأليفات فراواني هستند که من تعداد زيادي از تأليفات ايشان را استفاده کردم. از جمله در مورد زندگاني پيامبر اسلام، اميرالمؤمنين، فاطمه زهرا(س)، کتاب قصه کربلاي ايشان در تاريخ امام حسين، دهها بار منتشر شده و شايد به زبانهاي مختلف ترجمه شده باشد. از اساتيد بسيار خوب حوزه علميه هستند که کرسي درس در حوزه علميه دارند و مورد علاقه همه آيات، مراجع تقليد و فضلاي حوزه هستند و از همه مهمتراخلاق و تواضع مثال زدني ايشان است. در سالهايي که در سمت خدا بودم مکرر از ايشان سؤال ميکردم که اگر اشکالي در صحبتهاي من هست تذکر بدهند و از راهنماييهاي ايشان استفاده ميکردم. من يکي از مريدهاي پر و پا قرص ايشان و منبرهاي ايشان و تأليفات و قلم و سبک ايشان هستم، الآن هم مطالب ايشان را يادداشت ميکنم. دست ايشان را متواضعانه ميبوسم.
شريعتي: خيلي خوشحاليم که حاج آقاي نظري منفرد اينجا هستند. البته جاي شما خالي است. ولي خوشحاليم که انشاءالله پنجشنبههاي ماه ذيالقعده مزين به حضور حضرت عالي است. حاج آقاي حسيني در سفر تبليغي هستند و برايشان آرزوي موفقيت و توفيق فراوان ميکنيم.
حاج آقاي نظري منفرد: من هم خدمت حاج آقاي حسيني سلام ميکنم. حاج آقاي حسيني شکسته نفسي ميفرمايند و از اساتيد محترم حوزه هستند. بحمدالله سخنور قوي هستند و مورد توجه آيات و مراجع عظام هستند. اميدوارم خداوند متعال بر توفيقات ايشان بيفزايد و همانند گذشته ايشان در برنامه سمت خدا باشند و مردم از وجود ايشان بهره لازم و کافي را ببرند.
شريعتي: حاج آقاي حسيني از شما بابت حضور در برنامه در اين سالها تقدير و تشکر ميکنم. ابراز ارادت و سلام خالصانه هموطنان و مخاطبينمان را خدمت شما ابلاغ ميکنم. به اميد ديدار دوباره، در پناه خداي متعال پاشيد. حاج آقاي نظري منفرد مشتاق هستيم که بحث امروز شما را بشنويم.
حاج آقاي نظري منفرد: موضوعات و مسائل متعدد در برنامه سمت خدا گفته شده و عزيزان از اين برنامه بهره کافي را بردند. به نظرم رسيد مکتوباتي که از وجود مقدس پيغمبر اکرم و ائمه معصومين(عليهم السلام) به عنوان نامههاي اين بزرگواران که به اصحاب نوشته شده يا به شخصيتها نوشته شده يا برخي از نامههاي رسول خدا که به ملوک و پادشاهان نوشته شده و آنها را حضرت به اسلام دعوت کرده است، اين نامهها کمتر مطرح شده و اينها ذخايري است که برخي از اينها را در نهجالبلاغه ملاحظه ميکنيم. نهجالبلاغه تشکيل شده از خطب اميرالمؤمنين که دويست و چهل خطبه است. البته خطبههاي اميرالمؤمنين فقط اين مقدار نيست، مسعودي در «المروج الذهب» که از منابع قديمي است، و ايشان در سنه 332 مشغول نوشتن اين کتاب ارزشمند بوده است، اوايل غيبت کبري که آغازش 329 است. آن زمان ميگويد: مردم از خطبههاي اميرالمؤمنين 480 خطبه محفوظ هستند که براي يکديگر ميخوانند. دو برابر آن مقداري که مرحوم سيد رضي(ره) در نهجالبلاغه آورده است. البته مرحوم سيد رضي خطب اميرالمؤمنين را گزينش کرده است.240 خطبه را مرحوم سيد رضي تقريباً در نهجالبلاغه گرد آورده است، بخش دوم نهجالبلاغه بخش نامههاست که مطالب بسيار ارزشمندي در اين نامهها هست. مثل نامهاي که اميرالمؤمنين(ع) در حاضرين يک نقطهاي هست در مراجعت از صفين. اين نامهي اميرالمؤمنين به امام حسن مجتبي يک رساله زندگي است. يک درس خوشبختي است براي کساني که ميخواهند هم دنياي خوب و هم عقباي خوبي داشته باشند.
اينها بايد مورد توجه قرار بگيرد. نامهاي که اميرالمؤمنين به حکام و کارگزاران خود نوشتند. بخش آخر نهجالبلاغه هم که حکمتهاي نهجالبلاغه و کلمات قصار کوتاه اميرالمؤمنين است. ائمه ما(عليهم السلام) نامههايي دارند. مثلاً يک بخشي از اين نامهها توقيعات وجود مقدس وليعصر (س) است. نامههايي که از آقا حضرت رضا(ع) هست. نامههايي که حضرت امام صادق(ع) است. نامههايي که از امام حسين(ع) هست. ائمه نامههايي داشتند که اينها ذخاير ما هست و اينها به تعبير ديگر گنجينههاي ما است. به قول شاعر عرب که خطاب به اهلبيت ميگويد: «و انتم کنوز لاشيائکم *** و انکم ذهب الاحمروا» شما گنجهايي هستيد براي پيروانتان، و شما طلاي ناب و طلاي سرخ هستيد. ما با تمام گرفتاريهايي که در زندگي هست، بايد انسان يک وقتي براي خودش بگذارد. ما انسانها بيهوده آفريده نشديم. خداوند متعال در قرآن مجيد مکرر ميفرمايد: ما آسمانها و زمين را بيهوده نيافريديم و يک هدفي در پيام آفرينش بوده است. وقتي ما به اجزاي بدنمان نگاه ميکنيم، ميبينيم خداي متعال اين انگشت شَستي که به ما داده است، يکي از اين انگشتها روي دست برميگردد. چرا؟ حکمت اين چيست؟ يکي از بزرگان ميفرمود: من نشستم فکر کردم که اگر اين انگشت شست را نداشتيم. در زبان عربي هرکدام از اين انگشتها يک نامي دارد. سبابه، وسطي، خِنصر، بِنصر، اگر انگشت ابهام نبود، انگشت شَست نبود، دکمه يقهمان را نميتوانستيم ببنديم. پس اين بي هدف قرار داده نشده است. يا چشم انسان، زبان انسان، «أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ، وَ لِساناً وَ شَفَتَيْن، وَ هَدَيْناهُ النَّجْدَيْن» (بلد/8 -10) اگر انسان لب نداشت، نميتوانست سخن بگويد. تنها زبان نيست. مخارج خيلي از حروف از لب است. انسان اگر مقداري در مورد خودش بيانديشد و فکر کند، اينکه قرآن مجيد يکي از راههاي رسيدن به خدا را وجود خود انسان قرار داده است. «وَ فِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون» (ذاريات/21) انسان مقداري در مورد خودش بيانديشد. اين مغزي که خدا به انسان داده است. اين ظواهر و بيرون انسان بود. اگر به درون مراجعه کنيم، خداي متعال چه کرده است؟ اين ظاهر جوارح است، چشم جوارح است، گوش جوارح است، زبان جوارح است. اين کبدي که خداي متعال به انسان داده است. کبد را در گذشته ميگفتند که وسيله هضم غذاست. الآن محققين و پژوهشگران به اين نتيجه رسيدند که اين کبد هزاران فعاليت در درون سينه انسان ميکند. خوب اينها بي هدف آفريده شده است؟ کبد و کليه و قلب، معده و روده انسان تا مغز که يک عالم عجيبي است. يک کامپيوتري که بشر ساخته است، از مغز نسخه برداري کرده و ساخته است.
اين انسان که اميرالمؤمنين(ع) در ديوان خودشان که منسوب به حضرت هست، ميفرمايد: «أ تزعم انک جرم صغير و فيک انطوي العالم الاکبر» تو گناهي ميکني که يک جرم کوچکي هستي. خداي متعال در وجود تو اين عالم بزرگ را پيچيده و قرار داده است. دواي تو در خود تو هست و درد تو در خود تو هست. بايد چشمت را باز کني و ببيني. بنابراين خوب است ما يک مقدار وقتمان را براي خودمان بگذاريم و براي خودمان فکر کنيم و به خودمان برسيم. مشاغل دنيا هم به جاي خود است. اينکه انسان بيايد تنظيم کند. رواياتي هم در اين زمينه هست که انسان بيايد وقت را تقسيم کند و يک بخشي را براي استراحت، يک بخشي را براي کار و تلاش بگذارد. يک بخشي را براي علم آموزي، يک بخشي را براي معاشرت بگذارد، کار را تقسيم کنيم.
شريعتي: مقدمه بسيار خوبي بود. قرار شد که براي خودمان وقت بگذاريم، براي روحمان و به سمت خدا حرکت بکنيم و مسير را پيدا کنيم. چه بهتر از اينکه با نامههاي اهلبيت و نبي مکرم اسلام وارد اين مسير شويم و سير کنيم و طي طريق کنيم. از کدام نامه شروع ميکنيم و حسن مطلع ما کدام نامه هست؟
حاج آقاي نظري منفرد: نامههايي که از وجود مقدس پيغمبر اکرم رسيده، نامههاي زيادي هست و آن مقداري که ثبت شده و از وجود مقدس پيغمبر مانده است، برخي در منابع فقط به آن اشاره شده که مثلاً پيامبر به فلان شخص اين نامه را نوشته است. اصل نامه را متأسفانه به ما نرسيده، يا نقل شده و از ميان رفته است بخاطر حوادثي که پيش آمده است. اما برخي از اين نامهها، نامههاي مکتوبي است که از وجود مقدس پيغمبر اکرم به ما رسيده است. اين مقدار از نامههايي که از وجود مقدس پيغمبر اکرم به ما رسيده است، 229 نامه است که آن الفاظ و محتواي نامهها به ما رسيده است. نامههاي وجود مقدس پيغمبر اکرم را ميتوان به دو بخش تقسيم کرد. يک بخش نامههاي علمي حضرت است. در زمينه خداشناسي، مسائل اخلاقي، مسائل اجتماعي و فرهنگي، مسائل سياسي، مخاطب اين نامهها هم مختلف است. برخي از مخاطبين اين نامهها وجود مقدس اميرالمؤمنين(ع) هست که تحت عنوان «يا علي، يا علي» است. از باب نمونه عرض کنم، مرحوم شيخ صدوق در خصال، يکي از نامهها را نقل کرده که حدود چهارصد خصلت است. خصلتهاي چهارصد گانه! اين خودش يک گنجينه است. هرکدام از اينها ميتواند راهگشا باشد. يک گرهاي از کار باز کند. چون اين بزرگواران واقعاً راهنما بودهاند. «إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ» (رعد/7) بنابر يکي از تفسيرها که پيامبر تو براي هر قومي هدايت کننده هستي. يعني هدايت عام براي همه مردم و هم در طول زمان تا روز قيامت پيامبر هادي جامعه است. گفتنيها را پيامبر گفته است. مثال نامهاي که وجود مقدس پيامبر خدا به عبدالله بن مسعود دارند. اينها الفاظ پيامبر است که املاء شده و ابوذر يا عبدالله بن مسعود اينها را نوشتند. برخي از اين نامههاي وجود مقدس پيامبر اکرم نامههايي است که به ملوک نوشتند. مثلاً به قيصر روم نوشته است. به کسري پادشاه ايران نوشتند. اينها را دعوت به اسلام کردند. اين نامهها هم مطالبي درونش هست که قابل توجه است.
براي شروع امروز من از اينکه پيامبر چگونه نامه مينوشتند، ميگويم. آنطور که از منابع استفاده ميشود. وجود مقدس پيامبر اکرم نامههايشان را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز ميکرد. ما ميبينيم که قرآن مجيد هم با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز شده است. اين سابقه هم دارد يعني ما ميبينيم قبل از اسلام شريعتهايي که بوده آنها هم انبياي سلف هم کارهايشان را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز ميکردند. همين ميتواند يک سوژه باشد براي اينکه ما کارهايمان را چه قولاً و چه فعلاً با نام خدا آغاز کنيم. در يک حديث شريف هست که پيغمبر(ص) فرمود: «كلّ امر ذى بال لم يبدأ فيه باسم اللَّه فهو ابتر» هرکاري که انسان ميخواهد شروع کند، اگر آن کار را با نام خدا آغاز نکند، آن کار ناقص است. به پايان نميرسد. خصوصاً اگر يک امر مهمي باشد. من اشاره کردم به اينکه در گذشته هم انبياي گذشته انبيايي بودند که به توحيد و معاد دعوت ميکردند. آنها هم معمولاً کارهايشان را با نام خدا آغاز ميکردند. حالا به زبانهاي مختلف، انبيايي که زبانشان زبان عربي بود به عربي، کار را با نام خدا آغاز ميکردند. ممکن است بعضي از اين انبياء، انبيايي بودند که غير عربي به همان زبان خودشان نام خدا را آغاز ميکردند مثل حضرت موسي(ع)، يا حضرت عيسي(ع). اين انبياء هم کاري که شروع ميکردند با نام خدا آغاز ميکردند. ممکن است از مکاتيب آنها برخي به دست ما رسيده باشد. اما قرآن حکايت ميکند. مثلاً در سوره مبارکه هود خداي متعال داستان حضرت نوح(س) را که از اولين انبياي اولوالعزم است، ما پنج پيامبر اولوالعزم داريم. حضرت نوح، حضرت ابراهيم، حضرت موسي، حضرت عيسي و نبي مکرم اسلام(ص). خداي متعال ميفرمايد: «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» (شوري/13) در آخر سوره مبارکه احقاف ميفرمايد: «فَاصْبِرْ كَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ» (احقاف/35) اين پنج پيامبر، پيامبران اولوالعزم هستند که در آن آيه شريفه اسامي مبارکشان ذکر شده و در آيه آخر سوره مبارکه احقاف هم تعبير اولوالعزم شده است که چرا ما به اين انبياء، انبياي اولوالعزم ميگوييم؟ اينها انبيايي هستند که صاحب شريعت هستند.
داستان حضرت نوح را خداي متعال در سوره مبارکه هود ذکر کرده است، آنجا وقتي حضرت موسي ميخواهد سوار کشتي شود، ميفرمايد: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/41) قرآن بيان ميکند که نوح(ع) کارهايش را با بسم الله آغاز ميکرد. يا در رابطه با حضرت سليمان، حضرت سليمان از انبياء بني اسرائيل است. پسر حضرت داود است. در سوره مبارکه نمل وقتي مکاتبهي حضرت سليمان با بالقيس ملکهي سباء را خداوند نقل ميکند، آنجا ميفرمايد: «إِنَّهُ مِنْ سُلَيْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» (نمل/30) شايد زبان حضرت سليمان زبان عربي هم نبوده است، ولي خداي متعال به زبان عربي حکايت ميکند که سليمان(س) نامه را با بسم الله الرحمن الرحيم شروع کرد. بحمدالله بعد از نظام جمهوري اسلامي مکاتباتي که انجام ميشود اين سنت حسنه را ما ميبينيم. بالاي نامهها معمولاً با نام خدا شروع ميکنند. فقط نامه نوشتن نه، هر کاري را بايد با نام خدا آغاز کرد.
اين پيامبر بزرگوار اسلام نامههايشان را با بسم الله شروع ميکردند. در صلح حديبيه که پيامبر قرار شد آن سال به مکه نيايند. يک مصالحه بين پيامبر و قريش برقرار شد و قرار شد پيامبر سال آينده به مکه بيايند. حديبيه نزديک مکه است. مسلمانها محرم هم شده بودند، قرار شد همانجا از احرام بيرون بيايند. برخي اعتراض کردند که يا رسول الله شما به ما وعده عمره داده بوديد، الآن داريد برميگرديد. فرمودند: من که نگفتم امسال، انشاءالله شما به حج خواهي آمد «لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرامَ إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُؤُسَكُمْ وَ مُقَصِّرِينَ» (فتح/27) اين يکي از پيشگوييهاي پيامبر بود که خداي متعال در سوره مبارکه فتح اين را نقل کرده است. نزديک ايام حج هست، آن کساني که سال اول تشرفشان هست، البته مردها به نظر بعضي از فقها مثل حضرت امام(ره) ايشان احتياط ميکردند که حلق کنند. برخي از فقها ميگويند: نه، سال اول هم باشد ميتوانند تقصير کنند. حلق يعني تراشيدن سر و تقصير يعني کوتاه کردن.
پيامبر در نامههايشان عنايت داشتند که با نام خدا نامه را آغاز کنند، قريش يک نماينده به نامه سهيل بن عَمر فرستادند. اين نماينده با پيامبر در منطقه حديبيه صحبت کند، حديبيه الآن ميقات عمره است. حديبيه يکي از وروديهاي شهر مکه است و تا مکه فاصله دارد. آنجا وجود مقدس پيامبر قرار شد مصالحهاي را امضاء کنند، نماينده قريش سهيل بن عمر بودو کاتب هم اميرالمؤمنين(ع) بود که اين مصالحه بر اين مبنا بود که مسلمانها امسال مکه نيايند. سال آينده قريش از مکه خارج شوند. مسلمانها داخل مکه بيايند و عمره به جا آورند. پيامبر خدا فرمودند: مصالحه را بنويسيد. اميرالمؤمنين(ع) نوشتند: بسم الله الرحمن الرحيم! پيغمبر فرمود: بنويس بسم الله الرحمن الرحيم! سهيل بن عمر به رسول خدا گفتند: ما رحمان را نميشناسيم. شما اگر ميخواهيد بنويسيد، بايد همان چيزي که در عصر جاهليت نوشته ميشده «بسمک اللهم» را بنويسيد. پيغمبر دستور دادند که بنويسيد: بسم الله الرحمن الرحيم! به هر حال طرف کافر بود. فرمودند: هذا مصالحه محمد رسول الله با قريش! سهيل بن عمر اعتراض کرد و گفت: ما اگر شما را رسول خدا ميدانستيم مشکلي نداشتيم. عامه و خاصه اين را نقل کردند که پيغمبر خدا به اميرالمؤمنين فرمودند: رسول الله را پاک کن و همان نام من باشد. اميرالمؤمنين(ع) عرض کرد: يا رسول الله! من پاک نميکنم. اين اعتقاد راسخ اميرالمؤمنين را به پيغمبر ميرساند. اگر ما نهجالبلاغه را يک تورقي بکنيم، در ميان اصحاب رسول خدا هيچکسي به اندازه اميرالمؤمنين از پيغمبر خدا تعريف نکرد. کار به جايي ميرسد که عرض ميکند: «بابي انت و امي يا رسول الله» پدر و مادرم فداي تو اي رسول خدا!
کسي که در علم حرف اول را ميزد، يک شخصيتي که ابن ابي الحديد معتزلي که يک غير شيعي بود در اول نهجالبلاغه ميگويد: علوم را شما بررسي کنيد همه منتهي به اميرالمؤمنين ميشود. يک چنين شخصيتي در برابر پيامبر اينقدر متواضع بود. فرمودند: کجاست که من خودم پاک کنم؟ حضرت فرمودند: اينجاست. پيامبر خدا آمدند با دست مبارکشان پاک کردند و فرمودند: يا علي يک روزي ميرسد که تو به همين امري که امروز مبتلا شدم، مبتلا خواهي شد. اميرالمؤمنين کجا به اين امر مبتلا شد؟ در قصه حکميت. وقتي قرار شد صلح را بنويسند و حکميت را بنويسند، نوشتند: هذا مصالحه عبدالله اميرالمؤمنين! شاميها گفتند: اگر شما اميرالمؤمنين بودي که ما دعوا نميکرديم! حضرت يک تبسمي کردند و ياد آنجا افتادند. به ابن عباس فرمود: اين را پاک کن! اين هم از پيشگوييهاي وجود مقدس پيغمبر اکرم بود. در نامههايي که براي ملوک ميفرستادند، عنوان نامه را رسول الله ميگذاشتند. وقتي حضرت نامه را براي قيصر فرستادند، کاتبي که نامه را ميخواند، نوشته بود: رسول الله! کاتب آمد رسول الله را خط بزند. قيصر گفت: چرا خط ميزني؟ شايد اين پيامبر همان پيامبري باشد که «بشر به عيسي(ع)» تو آدم احمقي هستي که ميخواهي خط بزني؟ نگذاشت خط بزند.
شريعتي: تسلط شما به تاريخ مثال زدني است و من خوشحال هستم که نکتههاي لطيف تاريخي را از زبان شما خواهيم شنيد. در اين هفته برنامه ما مزين به نام و ياد مفسر قرآن کريم علامه بزرگوار ملا محسن فيض کاشاني است که از وجود ايشان شنيديم. صاحب تفسير صافي، صاحب محجة البيضاء و صاحب تأليفات متعدد هستند. شايد بيش از سيزده هزار بيت شعر از ايشان به جاي مانده است. امروز صفحه 40 قرآن کريم، آيات 246 تا 248 سوره مبارکه بقره در سمت خدا تلاوت ميشود.
«أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكاً نُقاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلَّا تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «246» وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً قالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَ لَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم «247» وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسى وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «248»
ترجمه: آيا نديدى گروهى از بزرگان بنىاسرائيل را كه بعد از موسى به پيامبر خود گفتند: براى ما زمامدار (و فرماندهى) برانگيز تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پيكار كنيم، او گفت: آيا احتمال مىدهيد كه اگر دستور جنگ به شما داده شود (نافرمانى كرده و) پيكار و جهاد نكنيد؟ گفتند: چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم، در حالى كه از خانه و فرزندانمان رانده شدهايم؟ پس چون دستور جنگ بر آنان مقرّر گشت، جز عدّه اندكى، سرپيچى كردند و خداوند به ظالمان آگاه است. وپيامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما مبعوث (وانتخاب) كرده است، گفتند: چگونه او بر ما حكومت داشته باشد در حالى كه ما از او به فرمانروايى شايستهتريم و به او ثروت زيادى داده نشده است؟ پيامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزيده و توان علمى و جسمى او را افزون نموده است وخداوند ملكش (فرماندهى ورهبرى) را به هر كس بخواهد مىبخشد وخداوند (احسانش) وسيع و (به لياقتها و توانايىهاى افراد) آگاه است. وپيامبرشان به آنها گفت: نشانهى حكومت او اين است كه تابوت (عهد) به سوى شما خواهد آمد، (همان صندوقى كه) آرامشى از پروردگارتان و يادگارى از ميراث خاندان موسى وهارون در آن است، در حالى كه فرشتگان آن را حمل مىكنند، همانا در اين موضوع، نشانهى روشنى براى شما است، اگر ايمان داشته باشيد.
شريعتي: از شخصيت ملا محسن فيض کاشاني براي ما بفرماييد.
حاج آقاي نظري منفرد: يک شعري از ايشان در خاطرم هست، ميفرمايد: «ز هرچه غير يار استغفرالله» يعني اين مصرع از شعر بوي توحيد و بوي توجه به خدا دارد. قرآن ميفرمايد: «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91) بگو خدا و باقي را رها کن. يعني به خدا تکيه کن. من در زندگي مرحوم ملا محسن فيض کاشاني هرچه ميبينم، کثرت تأليفات اين انسان را ميبينم، اصلاً نابغه بوده است. شرحي که ايشان در کافي دارد. چه کسي موفق ميشود اين شرح علمي را بخواند؟ تفسيري که ايشان دارد، تفسير صافي، ديوان شعري که دارد. در فلسفه هم کتابي دارد. در فقه هم کتابي دارد. کتابي دارد که اخيراً چاپ شده است به نام «النُخبه» که تطبيق فقه با اخلاق است. مثلاً در اخلاق ما سراغ طهارت روح ميرويم. در فقه هم سه نوع طهارت داريم. هم انسان خوش سليقهاي بود و هم انسان اهلبيتي بوده است. تفسير صافي، تفسير روايي است. هم انسان مُلايي بود. ايشان آقازادهاي دارد که اتفاقاً نامههاي ائمه را ايشان نوشته نوشته است. «مکاتيب الائمه» را آقازادهي ايشان نوشته است. چند وقت قبل بزرگداشتي براي ايشان در کاشان بود که سخنران جلسه من بودم، يکي از نوادگان ايشان ميگفت: مقداري کتاب خطي از ايشان درآمده که هنوز چاپ نشده است. اين همه کتابهاي مطبوع و چاپ شده ايشان هست که مورد استفاده است و بسياري هم هنوز چاپ نشده است. چقدر عمر بايد با برکت باشد.
يکوقتي يکي از بزرگان نسبت به ايشان در يک مسأله فقهي اختلاف داشتند. وقتي آن آقا در قزوين بود، دقت کرد و ديد حق با مرحوم فيض است. چهارصد سال قبل حرکت کرد از قزوين به کاشان آمد، در خانه ايشان که رسيد گفت: «يا محسن قد أتاك المسيء» محسن از القاب حضرت حق است. خطاب کرد: اي محسن، چون نام ايشان محسن بود. من گنهکار در خانه تو آمد، مرا بپذير! ايشان هم با آغوش باز استقبال کرد و او را در آغوش گرفت.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم.