اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-05-23-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي-آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-شرح حديث سي ام


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث سي‌ام

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي

تاريخ پخش: 23-05-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.

بي جمالت خبر از دل، اثر از عشق نبود *** تا خداوند علي گفت و تو را خلق نمود

در دل کعبه نشستي و دلش روشن شد *** کعبه حاجي شد و آماده‌ي چرخيدن شد

بي سبب نيست که در قلب همه جا داري *** آنچه خوبان همه دارند، تو يکجا داري

بي سبب نيست که آرام و قرار همه‌اي *** پدر خاکي و آرام دل فاطمه‌اي

باز شد کعبه دلش از لب خندان شما *** سينه چاکي چه مي‌آيد به محبان شما

کعبه يک سنگ نشان بود، تو جانش دادي *** دل اين سنگ نشان را تو نشانش دادي

ساغر عشق به دست تو فقط مي‌آيد *** هرکه عاشق شده پاي تو وسط مي‌آيد

«الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين» سلام به شما دوستان عزيز و نازنينم، همه آنهايي که مي‌خواهند براي غدير امسال به عشق اميرالمؤمنين سنگ تمام بگذارند. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.

حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. ايام ولايت اميرالمؤمنين علي(ع) را تبريک مي‌گويم و از خدا مي‌خواهم ما را از متمسکين و متوسلين به ولايت اميرالمؤمنين قرار بدهد و ما را در اين مسير موفق بدارد. انشاءالله قدر اين نعمت را بدانيم و به شکرانه‌ي آن براي غدير قدم برداريم.

شريعتي: امسال يک قراري گذاشتيم که انشاءالله يکي از سنت‌هاي بسيار پسنديده و نيکو غدير، سنت اطعام را به صورت ويژه نسبت به همسايگان خود انجام بدهيم. امروز در مورد بيماري‌هاي قلب و دل براي ما صحبت خواهند کرد در ذيل بحث سي‌ام از چهل حديث حضرت امام، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي سعيدي: حديث سي‌ام را شروع مي‌کنيم، اين حديث زيبا از کلام مبارک امام باقر(ع) است. حديث در مورد قلب زياد داريم. مسأله‌ي قلب مسأله‌ي جدي است چون فرمانده است، اگر قلبي مريض باشد، عملکرد هم عملکرد مريضانه يا بيمارانه مي‌شود. اين روايت با اين مطلع شروع مي‌شود که حضرت تقسيم بندي مي‌فرمايند، «إِنَّ الْقُلُوبَ أَرْبَعَةٌ» (کافي/ج2/ص422) چهار نوع قلب داريم. «قَلْبٌ‏ فِيهِ‏ نِفَاقٌ‏ وَ إِيمَانٌ» قلبي که نفاق و ايمان هردو در آن هست. «وَ قَلْبٌ مَنْكُوسٌ» قلبي که وارونه است، قلبي که ظرف هست اما ظرفي است که برعکس نگه داشتن، کوزه برعکس است و قابليت ورودي ندارد. «وَ قَلْبٌ مَطْبُوعٌ» قلبي که مُهر خورده و ورودي ندارد. «وَ قَلْبٌ أَزْهَرُ أَجْرَدُ» قلبي که نوراني است و مي‌درخشد. قلبي که صاف است. از امام باقر سؤال کردند: اين نوراني قلب ازهر که مي‌فرماييد، چيست؟ «فَقُلْتُ مَا الْأَزْهَرُ قَالَ فِيهِ كَهَيْئَةِ السِّرَاجِ» شکل چراغ است. چراغي که هم خودش روشن است و هم اطرافش را روشن مي‌کند. «فَأَمَّا الْمَطْبُوعُ» قلب مطبوع چيست؟ «فَقَلْبُ الْمُنَافِقِ» قلب دورو، قلبي که ظاهرش با باطنش فرق دارد. قلبي که در باطن دوري از خدا و در عمل ظاهري دستور مي‌دهد يک طوري رفتار کن ولي طور ديگري باش. اگر انسان گرفتار شد، ديگر مُهر ديگر زده مي‌شود. اگر نبي خدا و امام زمان هم بيايند صحبت کنند، تأثير ندارد.

«وَ أَمَّا الْأَزْهَرُ» قلب نوراني «فَقَلْبُ الْمُؤْمِنِ» قلب مؤمن نوراني است و سراج است. حضرت دو مورد را مي‌گويند: «إِنْ أَعْطَاهُ شَكَرَ» اگر خدا چيزي داد، قلبش شاکر است. الهي الحمدلله رب العالمين «وَ إِنِ ابْتَلَاهُ صَبَرَ» اگر مبتلا شد صبر بر بلا مي‌کند. باز هم الهي شکر، خدايا، هرچه از دوست رسد نيکوست. همه را از جانب او زيبا مي‌بيند که فرمود: «و ما رأيت الا جميلا»، «وَ أَمَّا الْمَنْكُوسُ» آنچه مثل ظرف وارونه است، «فَقَلْبُ الْمُشْرِكِ» قلب کسي است که شرک دارد نسبت به خداوند، قلب کسي است که شريک گرفته و حالا هم شرک خفي را مي‌گيرد، به معناي کسي که مؤثري را در وجود غير از خدا مي‌بيند، لذا کار را براي او انجام مي‌دهد، در شرک خفي و ريا اين بود که آدم کار را خالصاً لوجه الله انجام ندهد و براي ديگري انجام بدهد، يک نظري داشته باشد، فلاني ببيند، فلاني انجام بدهد. «ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآيَةَ أَ فَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلى‏ وَجْهِهِ أَهْدى‏ أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ» کدامشان؟ آن کسي که صورت روي زمين گذاشته درست راه مي‌رود يا کسي که بر صراط مستقيم حرکت مي‌کند. آن کسي که ايستاده و دارد جلويش را نگاه مي‌کند اين بهتر راه مي‌رود و به درست قدم زدن نزديک است يا کسي که صورتش به زمين است و حرکت مي‌کند. اين خيلي برخورد با موانع را زياد مي‌کند. اينها هردو در چشم داشتن مشترک هستند. در داشتن ظرف و قلب با هم مشترک هستند، اما در عدم بصيرت براي اينکه افق درستي را نشانه نگرفتند، جاي درستي را نگاه نمي‌کنند. لذا هردو حرکت دارند ولي اين کجا و آن کجا، صدمه‌اي که اين مي‌خورد و صلاح و فلاحي که ديگري دارد.

«فَأَمَّا الْقَلْبُ الَّذِي فِيهِ إِيمَانٌ وَ نِفَاقٌ» حضرت يک مصداق ذکر مي‌کنند، «فَهُمْ قَوْمٌ كَانُوا بِالطَّائِفِ» قومي بودند که در طائف بودند، اگر يکي از اينها مي‌مرد اگر به حال نفاقش مي‌مرد که هلاک شده بود، اگر به حالت ايمانش مرده بود، نجات پيدا مي‌کرد. روايات ديگري هم داريم که لحظه‌اي که انسان دچار گناه مي‌شود، لحظه‌اي است که جهت‌گيري قلب او نسبت به خداوند عوض مي‌شود. لحظه‌اي که کسي از وجه الله رو برگرداند، اگر مرگ او را در بر بگيرد، به قول امام باقر به صورت هلاک از دنيا مي‌رود. هر پزشکي در دوره‌اي که آموزش مي‌بيند به او آموزش مي‌دهند که بدن چيست و اين قلب به منزله‌ي چيست؟ اهميت اين چقدر است و جايگاهش چيست؟ «يا مقلب القلوب» خدايي که تقليب مي‌کند و خدايي که عوض مي‌کند. «حول حالنا الي احسن الحال» خدايا حال ما را به بهترين حال برگردان. امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «أَنَّ مَنْزِلَةَ الْقَلْبِ‏ مِنَ الْجَسَدِ بِمَنْزِلَةِ الْإِمَامِ مِنَ النَّاسِ» (علل الشرايع/ج1/ص109) امام در بين مردم چه جايگاهي دارد؟ مردم نگاه مي‌کنند و پيروي مي‌کنند، افعال و گفتارش اسوه است. قلب همينطور است. آدميزاد دنبال قلبش مي‌رود، قلبش کجا بسته است. يک نفر که با او صحبت مي‌کنند، مي‌خواهد خواستگاري برود، با او صحبت مي‌کنند، مي‌گويند: دلت يک جاي ديگر گير است، کس ديگري را مي‌خواهي بگو، اگر چيز ديگري مي‌خواهي بگو، نظرت جاي ديگر هست، بگو. ما مي‌فهميم وقتي دل به جايي مشغول شد ديگر دلبستگي به جاهاي ديگر نيست. هم در دنيايش همين است و امام و پيشرو است. تو را دنبال خودش مي‌کشاند. اگر دل به خدا بسته شد، اگر دل به ولايت اميرالمؤمنين بسته شد، ديگر مشغوليت از جاي ديگر از بين مي‌رود.

از مرحوم علامه اميني(ره)، کسي که خودش را وقف اميرالمؤمنين کرد و چه زندگي شيريني داشتند. ايشان در کشورهاي مختلف براي تحقيق کتاب مختلف رفته بود، از ايشان پرسيدند: آب و هوا آنجا چطور بود؟ ايشان گفته بود: توجه نداشتم. حواسم نبود. ايشان اجازه مي‌گرفتند در کتابخانه‌اي که بودند که بمانند. من از يکي از اساتيدمان شنيدم که ايشان هم با واسطه نقل مي‌کرد، ايشان خيلي آب و غذا کم مي‌خوردند که بتوانند آنجا هوشيار باشند و بمانند و احتياج به چيزي نداشته باشند و مطالعه‌شان سنگين باشد و روي اين قضيه بتوانند اسناد جمع کنند. اين عشق به ولايت است و انشاءالله خدا در همه ما زنده کند و عاشق باشيم که فرهنگ عاشقي کار کردنش با فرهنگ معمولي فرق دارد و خستگي ندارد. به عشق اميرالمؤمنين انشاءالله توفيق داشته باشيم و بتوانيم کار کنيم.

پيامبر(ص) فرمود: « إِذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَ إِذَا خَبُثَ‏ الْقَلْبُ‏ خَبُثَ الْجَسَدُ» (خصال/ج1/ص31) اگر قلبش پاک شد، عمل و ظاهرش پاک مي‌شود. جسد به معني بدن و حالت بيروني، قلب و جد وقتي در کنار همديگر مي‌آيند، مثل درون و بيرون، وقتي قلبش پاک شد، تمام آلودگي‌ها رفت، جسد و بيرونش هم پاک مي‌شود. پاکي به اين معني که ديگر اعمال بدي از او سر نمي‌زند. چون به منزله‌ي امام بود، راهنما بود. «اذا خبُثَ» وقتي آلوده و کثيف شد، جسد بيروني، ظاهرش هم خبيث مي‌شود. رنگ رخساره خبر مي‌دهد از سرّ ضمير!! بعضي مواقع براي اصلاح نفست بايد از همين بيرون شروع کني. حضرت أباعبدالله(ع) حرام‌خواري را مي‌گويند. هرچه آدم کار کند روي ورودي، به خصوص         مال حرام و حلال، آنچه مي‌گويد و مي‌شنود، آن چيزي که آدم مي‌شنود روي قلبش تأثير مي‌گذارد. آنچه مي‌بيند، نگاه کردن روي قلب تأثير دارد. اينها هم از بيرون قلب ما را آلوده مي‌کند، هم وقتي قلب آلوده شد، تمايل به ديدن و شنيدن و خوردن چيزهايي که نبايد زياد مي‌شود. يکوقت هوس به گناه ندارد ولي يکوقت هوس پيدا مي‌کند، اين براي قلب مريض است. «فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ‏ اللَّهُ مَرَضاً» (بقره/10) خداوند مرض او را زياد مي‌کند. قاعده اين است که طبق قانوني که براي ما قرار داده، پرورش بدهد. سن آدم‌ها زياد مي‌شود، بد باشند يا خوب باشند، مرض آدم‌ها زياد مي‌شود. بد باشند مرضشان زياد و خوب باشند مرضشان کم مي‌شود. خوبي‌شان زياد مي‌شود. خدا مسير را مسير ازدياد قرار داده و مسير کمال است. يک نفر حرص مي‌زند و در حرصش دست و پا مي‌زند.

خاصيت يک دل خوب چيست؟  رسول گرامي اسلام مي‌فرمايد: قلب‌ها، ظرف‌هاي الهي هستند. آن چيزي که خدا از همه بيشتر دوست دارد، دوست‌داشتني‌ترين ظرف‌ها نزد خداوند، رقيق‌ترين و با صفا ترين و محکم‌ترين است. با برادران ديني و آنهايي که بايد رقيق القلب باشيم، يکي از چيزهايي که پيغمبر خيلي توصيه کردند و خيلي نهي کردند از دوران جاهليت با فرزندانشان خيلي بد رفتار و تلخ رفتار بودند. نزد پيغمبر آمد و افتخار کرد، من نه فرزند دارم يکي را نبوسيدم. حضرت خيلي او را نهي کرد. پيامبر با حضرت زهرا چطور برخورد مي‌کردند، حضرت را روي پاي خود مي‌نشاندند. خدا رقيق القلب‌ها را دوست دارد. آنهايي که نسبت به حيوانات رقيق القلب هستند. آقازاده‌ي آيت الله بهجت مي‌فرمودند که ايشان حتي اجازه نمي‌دادند پشه‌ها را بکشم. اينقدر رقيق القلب بودند. خداوند آن کسي که از همه صاف‌تر است و آلودگي ندارد، از گناه پاک است را دوست دارد. ذنب هم در واژه‌ي ذنب گناه است و هم در واژه‌ي قلب هست که به هم گره خوردند، فسادپذيري قلب زياد است. يک جايي يک اتاقي را براي بيمار قرار مي‌دهند و مي‌گويند: نبايد به اين اتاق نزديک شوي. قلب خيلي فسادپذير است. يک ذره گناه و آلودگي بيايد، خاک مي‌گيرد. خدا قلب صاف را خيلي دوست دارد. آن کسي که در مسير ذات الهي محکم است، تشويش و تزلزل ندارد. تشکيک، نسبت به خدا مي‌گويد: خدا رزاق است. توکلش نسبت به خداست. بعضي را کوه تکان نمي‌دهد. حضرت امام را کوه تکان نمي‌داد. حضرت امام وصل بود، مي‌فرمود: من مأمور به انجام کارم هستم. وقتي پرسيدند: چه حسي داريد در آسمان ايران هستيد؟ گفتند: هيچ احساسي! انشاءالله خدا ما را جزء آنهايي قرار بدهد که آنها را دوست داريم. انشاءالله خدا ما را از شيعيان واقعي حضرات اهل‌بيت قرار بدهد.

پيامبر اکرم(ص) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ (تَبَارَكَ‏ وَ تَعَالَى‏) لَا يَنْظُرُ إِلَى صُوَرِكُمْ وَ لَا إِلَى أَمْوَالِكُمْ» خدا به صورت و مال نگاه نمي‌کند. ما مي‌خواهيم قضاوت کنيم، از روي ظاهر طرف است. حتي به واسطه همين ظاهر خيلي از ما را گول مي‌زنند. طرف مي‌گويد: گول ظاهرش را خوردم. حساب بانکي او را ديدم. کلامش را ديدم. اما خدا که گول نمي‌خورد. «وَ لَكِنْ يَنْظُرُ إِلَى قُلُوبِكُمْ وَ أَعْمَالِكُمْ» (أمالي/ص536) خدا دو چيز را نگاه مي‌کند، قلب و عمل! دلت بايد پاک باشد ولي اثبات شيء که نفي ما ادا نمي‌کند. لذا قلب و عمل با هم است. در روايت داريم کسي که عملش صالح نيست دروغ مي‌گويد که قلبش با خداست. «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ‏ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيم‏» (آل‌عمران/31) بگو، اگر ادعاي محبت خدا داري ديگر از اين بالاتر نداريم، تبعيت نياز دارد. مگر همينطور دوستت دارم، است. يکي گفت: من مي‌خواهم دختر شاه را بگيرم، پنجاه درصد حل است، اينکه من مي‌خواهم!! يک روايت خيلي قشنگ است، حضرت اعراب مي‌دهند، در مصباح الشريعه است و امام صادق(ع) مي‌فرمايد: «إِعْرَابُ‏ الْقُلُوبِ‏ عَلَى أَرْبَعَةِ أَنْوَاعٍ رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ» (مصباح الشريعه/ص121) ما چهار نوع اعراب براي قلب داريم. «فَرَفْعُ الْقَلْبِ فِي ذِكْرِ اللَّهِ تَعَالَى» قلبي که مرفوع است، قلبي است که با ياد خداست. «علي بذکر الله تطمئن القلوب» آنهايي که دلتان ناراحت است و تشويش داريد، بدانيد خدا هست و مي‌بيند. خدا در مسير جريان من هست. يکي از اساتيد مي‌گفت: «لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْم‏» (بقره/255) خدا را که چرت نمي‌گيرد، خدا بيدار است. موقعي که به پوچي و افسردگي مي‌رسم، زماني است که خدا را در نظر ندارم. نگاه مي‌کنم فلاني به موفقيت رسيد و من نرسيدم، مقايسه مي‌کنم. خدا بيدار است، برنامه‌هايش سر وقت است، تو بندگي کن به غير شرط مزد، خدا خود بنده پروري بلد است.

شريعتي: يکوقتي راز آرامش يکي از علما که خدا رحمتش کند را پرسيدم. مي‌گفت: وقتي خداوند مي‌فرمايد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» کوچکترين کاري بکني او مي‌بيند، در جاي ديگر مي‌فرمايد: «وَ ما تَسْقُطُ مِنْ‏ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُها» (انعام/59) يعني برگي نمي‌افتد مگر اينکه او خبر دارد، معلوم است دارد مرا مي‌بيند، من براي چه غصه بخورم و دست و پا بزنم. من تکليفم را انجام مي‌دهم و اين آرامش در وجودش کاملاً محسوس بود.

حاج آقاي سعيدي: طلاسازها يک صفحه‌ي چرمي دارند، بين ميز کارشان پهن مي‌کنند، ديگر با طلا راحت کار مي‌کند، مي‌داند هرچه بريزد اين پايين محفوظ است. نگران نيست و خيلي راحت مي‌شکند. عمر ما طلاست و عمل ما طلاست اما نزد خدا محفوظ است. انشاءالله خداوند براي همه ما خير بخواهد. «وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فِي الرِّضَا عَنِ اللَّهِ» فتح يعني باز شدن، ما يک مقام تسليم نزد خدا داريم که خدايا من تسليم هستم. اين مقام تسليم يعني من کوششي بر خلاف آن نمي‌کنم. رضا از آن بالاتر است، مقام تسليم شما کاري انجام نمي‌دهي ولي ممکن است دلت راضي نباشد. مثل تسليم، يکي را که اسير مي‌گيرند. اما مقام رضا بالاتر از تسليم است، چون «الهي رضاً بقضائک» خدايا من راضي هستم. من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد!!! فتح دل آدم را باز مي‌کند. «وَ خَفْضُ الْقَلْبِ فِي الِاشْتِغَالِ بِغَيْرِ اللَّهِ» خفض، پايين آوردن، قلب اگر زير پايي شود، زير دست و پا بيافتد، دلت مشغول غير خدا مي‌شود. بچه‌ وقتي تلويزيون مي‌بيني، پيشت مي‌آيد و هي صورتت را مي‌گيرد و برمي‌گرداند و مي‌گويد: به من توجه کن! وقتي ما نماز مي‌خوانيم رو به قبله هستيم ولي رو به خدا نيستيم، هي بايد يک کسي بيايد و صورت ما را برگرداند، به من نگاه کن، به تلويزيون و حواست به اين طرف و آن طرف نباشد. دل را زير پا مي‌اندازد و خرابش مي‌کند. مشغول غير خدا شويد، چون بي ارزش هم هست مشغوليتش يک حالت آب شور دارد. مشغوليت به آب شور هي مي‌گوييم از من استفاده کن، حضرت مي‌گويد: تا اينکه هلاکش کند. حيف است به غير خدا مشغول باشيم. اينقدر شيرين است با خدا بودن که هيچ چيز قابل مقايسه نيست. اما يکوقت يکي ذائقه ندارد، يکي مشغوليت ديگر دارد، آن ديگر توضيحي ندارد.

«وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِي الْغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ تَعَالَى» قلب مي‌ايستد و ديگر پيشرفت ندارد. وقتي که ايستاد، آب که راکد شد، ديگر فاسد مي‌شود و بو مي‌گيرد. در غفلت، اينکه من آگاه به حضور الهي نباشم. گفت: روزي هزار بار بگوييد: خدا، خدا. يعني خدايا من حواسم هست که تو مي‌بيني. خدايا من حواسم هست که زندگي من در دنيا تمام مي‌شود. خدايا من حواسم هست که تو چه کسي هستي. «و أنا أنا و أنت أنت» خدايا هم تو تويي و هم من، من هستم. شناخت نفس خيلي مسأله‌ي بزرگي است.

سلامت قلب ما را چه چيزي تضمين مي‌کند؟ از پيامبر سؤال شد که قلب سليم چيست؟ در قرآن داريم «وَ لا تُخْزِنِي يَوْمَ يُبْعَثُونَ، يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ، إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (شعرا/87-89) قلب سليم چيست؟ پيامبر فرمود: «أَنَّهُ سُئِلَ مَا الْقَلْبُ السَّلِيمُ فَقَالَ دِينٌ‏ بِلَا شَكٍ‏ وَ هَوًى وَ عَمَلٌ بِلَا سُمْعَةٍ وَ رِيَاءٍ» (مستدرک الوسايل/ج1/ص113) دين و روش و عملکرد و اعتقاد شما، شک و هواي نفس درونش نباشد. يعني يقين و اعتقاد راسخ به خدا داشتن در تمام صفات و ذات به خدا و وحدانيت و قادر بودن او، هوا نداشته باشي، جهت‌گيري ديگر نداشته باشي، دلت سمت ديگر نرود. عملي که درونش ريا نباشد، سمعه يعني شهرت طلبي، عملي که قربتاً الي الله باشد، يکبار خواندم که خداوند بعضي از اهل بهشت را در بهشت قرار داده و در جاي بالايي هستند، آنهايي که مسئول هستند نگاه مي‌کنند که عمل اين عمل صالح نيست، خدايا چرا عمل صالح نيست؟ خداوند مي‌فرمايد: اينها از من خواستند که خدايا عمل مرا فقط خودت خبر داشته باشي. ملائکة الله هم نفهمند، زنده باد عملي که فقط خدا آگاه باشد و فقط آدم نسبت به خدا. از حضرت مسيح(ع) هست «الْقُلُوبُ‏ مَا لَمْ‏ تَخْرِقْهَا الشَّهَوَاتُ وَ يُدَنِّسْهَا الطَّمَعُ» (تحف العقول/ص504) تا وقتي شهوات و دَنس به معني آلوده کردن، تا وقتي طمع آنها را از بين نبرده، تا آن زمان قلب سالم است. عواملي که مي‌تواند قلب را خراب کند، شهوات هستند، آلودگي‌ها هستند. «وَ يُقْسِهَا» قلب را قسي مي‌کند. «النَّعِيمُ» نعيم حالت رفاه زيادي است، خوش‌گذراني است، «إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى‏، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى‏» (علق/6و7) رؤيت استغني به واسطه‌ي نعمت زياد که در او ايجاد مي‌شود، ديگر از حالت طبيعي خارج مي‌شود و قساوت قلب مي‌شود. «فَسَوْفَ تَكُونُ أَوْعِيَةً لِلْحِكْمَةِ» اگر اينها اتفاق نيافتاد، شهوات نبود، اگر اينها آمد قلب قسي مي‌شود و از جايگاه حکمت خارج مي‌شود.

بعضي سختي‌ها که حضرت مي‌فرمايد: اينهاست که دل آدم را جاري مي‌کند، سختي‌هاست که قساوت قلب را از بين مي‌برد. کساني که مريضي‌هاي طولاني دارند، دردسرهاي زيادي دارند، آدم‌هاي پخته‌تري هستند. در خواستگاري اتفاق مي‌افتد اگر کسي بيايد مسأله را بگويد که پسر من در ناز و نعمت بزرگ شده، هيچ سختي نکشيده و هيچ کاري نکرده است، اين را ما امتياز مي‌گوييم يا در مذمت اين بنده خدا مي‌گوييم. بعضي از چيزها آدم را مي‌سازد. بعضي محروميت‌ها و سختي‌ها، ظرف حکمت مي‌شود. رفاه زدگي‌ را از بين مي‌برد.

علامت سلامت قلب چيست؟ حضرت علي(ع) فرمود: «لَا يَسْلَمُ‏ لَكَ‏ قَلْبُكَ‏ حَتَّى تُحِبَّ لِلْمُؤْمِنِينَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ» (بحارالانوار/ج75/ص8) قلبت سالم نمي‌شود و نفاق در قلبت هست تا وقتي آن چيزي که براي مؤمنين مي‌خواهي، براي خودت هم بخواهي. يعني يک چيزي باشد، خوب براي من ولي براي او چيز ديگري مي‌خواهم، اين دو رو بودن و نفاق در قلب، قلب سالم، واقعاً آن چيزي که براي ديگري مي‌خواهد براي خودش هم مي‌خواهد. اگر فلاني را مي‌بيند خطا مي‌کند، دلش مي‌سوزد، همان دل مي‌گويد: نمي‌خواهم به جهنم بروي. امر به معروف و نهي از منکر پايه‌اش اين است که دلت براي ديگران بسوزد، بچه‌ها براي پدر و مادر اهميت دارند. فرهنگ غربي مي‌گويد: بي خيال، هرکس هرطور شد. منتهي در ماديات اينطور نمي‌گويد. چون ماديات برايش مهم است. يک دارويي را در کشور کفر بياورد و بگويد: من مي‌خواهم اين را بفروشم. بايد از صد فيلتر رد شد. بدن مردم است و مهم است. روح مردم هرکس در اعتقادش آزاد هست، هرچه دلش مي‌خواهد بگويد و هرچه را خواست تبليغ کند، چون اصلاً مسائل معنوي مهم نيستند. اما ما آدم تصور مي‌کنيم، حيوان هوشمند نمي‌گوييم. حيوان هوشمند در سعادت بدن خودش دست و پا مي‌زند. حيوانات هرچه هوشمند‌تر، مي‌گوييم: چه حيوان تکامل يافته‌تري است. اما ما انسان را حيوان تکامل يافته نمي‌دانيم، موضوعش را يک چيز ديگر مي‌دانيم. لذا در معنويت هم همين است، پايه‌ي امر به معروف و نهي از منکر، مي‌گوييم: ما هزار تا فيلتر و جا داريم که مردم جهنمي نشوند. سوختن روحشان براي ما مثل سوختن جسمشان بلکه خيلي مهمتر بايد مهم باشد. اما فرهنگ غربي مي‌گويد: جسمش براي من مهم است. من براي دنيايش کار مي‌کنم. فيلتر مي‌گذارم، غذا اين را بخور، روي برچسب غذا مي‌نويسم: اين غذا بد است. اين خوب است. اين چربي دارد و اين قند دارد. لذا آدمي که در آن وادي شد و خودش را حيوان هوشمند ديد، اگرچه آدمي که به آدم بودن خودش بود، همين جسم و بدنش را هم به شرافت تعلق روح معنوي و الهي همين را هم شريف مي‌داند. ما خودمان اجازه نداريم به بدنمان صدمه بزنيم. اين هم شرافت پيدا مي‌کند. آدمي که دين تعريف مي‌کند با آدمي که کفر تعريف مي‌کند خيلي فرق دارد. جنبه حيواني و انساني و اشرف مخلوقات بودنش خيلي متفاوت است.

امام صادق(ع) به سند کافي شريف هست که مي‌فرمايد: در موقع قبض روح مؤمن رسول گرامي اسلام(ص)، فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين(ع) بالاي سر او مي‌آيند، اينطور برايش آيه تلاوت مي‌شود، امام صادق خيلي زيبا مي‌گويند. خدايا چقدر مردن با ايمان قشنگ است. «وَ يَقُولُ‏ يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ‏ الْمُطْمَئِنَّةُ إِلَى‏ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ‏ ارْجِعِي إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً بِالْوَلَايَةِ» برگرد به طرف خدا در حالي که خشنود به ولايت هستي. «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين». «مَرْضِيَّةً بِالثَّوَابِ» خشنودي از اين پاداشي که به تو مي‌دهيم. «فَادْخُلِي فِي عِبادِي‏ مَعَ مُحَمَّدٍ [ص‏] وَ أَهْلِ بَيْتِهِ [ع‏]» آدم را دعوت کنند بين انبياي الهي و پيغمبر بيا، همنشين أباعبدالله باش. به خدا زندگي در اين دنيا ارزش آلودگي ندارد. مرغ باغ ملکوتم ني ام از عالم خاک! ما براي اينجا نيستيم، درک کنيم براي کجا هستيم. «وَ ادْخُلِي جَنَّتِي‏» بيا در بهشت من، جنت آنجايي است که حسين باشد و اهل‌بيت باشد وگرنه در اين دنيا هر چيزي يک سختي خودش را دارد. زنده باد زندگي اهل‌بيتي و دلي که براي اهل‌بيت مي‌تپد. زنده باد دلي که سرش به دنيا مشغول نيست. گول دنيا را نخورده، همه را جمع کني روي همديگر هيچي ارزش ندارد.

سعدي اگر عاشقي کني و جواني *** عشق محمد بس است و آل محمد

شريعتي: انشاءالله دلمان آرام شود. ما در مورد آرامش صحبت مي‌کنيم، به همين بهانه سراغ چهل حديث حضرت امام آمديم که با کلام نوراني اهل‌بيت(ع) حاج آقاي سعيدي نسخه‌ي آرامش را براي دلهاي ما بنويسند و ما هم عمل کنيم. امروز صفحه‌ي 133 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.

«فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «45» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ وَ خَتَمَ عَلى‏ قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِهِ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ ثُمَّ هُمْ يَصْدِفُونَ «46» قُلْ أَ رَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللَّهِ بَغْتَةً أَوْ جَهْرَةً هَلْ يُهْلَكُ إِلَّا الْقَوْمُ الظَّالِمُونَ «47» وَ ما نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَ أَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ «48» وَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا يَمَسُّهُمُ الْعَذابُ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ «49» قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى‏ إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ «50» وَ أَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلى‏ رَبِّهِمْ لَيْسَ لَهُمْ مِنْ دُونِهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «51» وَ لا تَطْرُدِ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداةِ وَ الْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ ما عَلَيْكَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ ما مِنْ حِسابِكَ عَلَيْهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَكُونَ مِنَ الظَّالِمِينَ »

ترجمه آيات: پس ريشه‏ى گروه ستمكاران بريده شد و سپاس، مخصوص خداوندى است كه پروردگار جهانيان است. بگو: چه فكر مى‏كنيد، اگر خداوند، شنوايى و بينايى شما را بگيرد و بر دل‏هاى شما مهر بزند، جز خداوند، كدام معبودى است كه آنها را به شما باز دهد؟ ببين كه ما چگونه آيات را به گونه‏هاى مختلف بيان مى‏كنيم، امّا آنان (به جاى ايمان و تسليم) روى بر مى‏گردانند. بگو: چه خواهيد كرد اگر عذاب خداوند، به طور پنهان و ناگهانى يا آشكارا به سراغ شما آيد، آيا جز گروه ستمگران هلاك خواهند شد؟ و ما پيامبران را جز به عنوان بشارت دهنده و بيم دهنده نمى‏فرستيم، پس كسانى كه ايمان آورند و (كار خود را) اصلاح كنند، پس بيمى بر آنان نيست و اندوهگين نمى‏شوند. و كسانى كه آيات ما را تكذيب كردند، عذاب الهى به خاطر فسق و گناهشان، دامنگير آنان مى‏شود. (اى پيامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمى‏كنم كه گنجينه‏هاى خداوند نزد من است و من غيب هم نمى‏دانم و ادّعا نمى‏كنم كه من فرشته‏ام، من جز آنچه را به من وحى مى‏شود پيروى نمى‏كنم. بگو: آيا نابينا و بينا برابرند؟ آيا نمى‏انديشيد؟ و به وسيله‏ى آن (قرآن) كسانى را كه از محشور شدن نزد پروردگارشان بيم دارند هشدار ده (زيرا) غير از خداوند، براى آنان ياور و شفيعى نيست، شايد كه پروا كنند. و كسانى را كه بامداد و شامگاه پروردگارشان را مى‏خوانند، در حالى كه رضاى او را مى‏طلبند، از خود مران. چيزى از حساب آنان بر عهده‏ى تو نيست و از حساب تو نيز چيزى بر عهده‏ى آنان نيست كه طردشان كنى و در نتيجه از ستمگران شوى.

شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي سعيدي: «اللهم عجل لوليک الفرج» انشاءالله خدا چشم و دل ما را روشن کند به ظهور مهدي فاطمه.

شريعتي: ساغر عشق فقط به دستان تو مي‌آيد و هرکسي هر جايي که عاشق شده، پاي تو وسط مي‌آيد. غدير پايتخت دل عاشق است. انشاءالله قدر اين روزها را بدانيم و براي غدير گام برداريم. تا عيد غدير شش روز فرصت باقي است.

«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»