اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-05-16-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي – آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و نهم


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و نهم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 16-05-98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
زخمي‌ام التيام مي‌خواهم *** التيام از امام مي‌خواهم
السلام عليک يا ساقي *** من عليک السلام مي‌خواهم
گاهگاهي کمي جنون دارم *** من جنوني مدام مي‌خواهم
تا بگردم کمي به دور سرت *** طوف بيت الحرام مي‌خواهم
لحظه‌ي مرگ چشم در راهم *** از تو حسن ختام مي‌خواهم
در نجف سينه بي قرار از عشق *** گفت: لا يمکن الفرار از عشق

سلام مي‌کنيم به مولاي گندمگون، اميرالمؤمنين علي(ع) و کم کم داريم مهيا مي‌شويم براي برپايي جشن بزرگ غدير، انشاءالله هرکس در اين راه قدم برمي‌دارد، نگاه پدرانه‌ي حضرت مولا نصيبش باشد. سلام به شما دوستان عزيز و نازنينم، بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين، حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: امروز هم در محضر چهل حديث حضرت امام هستيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي سعيدي: اين حديث بسيار طولاني و پر نکته است. باز هم احساس قصور مي‌کنيم در مقابل کلام اهل‌بيت، حديث را به اينجا رسانديم، «وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ وَ عَلَيْكَ بِصَلَاةِ اللَّيْلِ» حضرت سه بار مي‌گويد، «وَ عَلَيْكَ‏ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ‏ وَ عَلَيْكَ‏ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ‏ وَ عَلَيْكَ‏ بِصَلَاةِ الزَّوَالِ» دو عبارت است. صلاة زوال همان ظهر است، حضرت امام دو عبارت دارند يکي اشاره به نماز نافله ظهر دارد، هم نماز ظهر. «وَ عَلَيْكَ بِتِلَاوَةِ الْقُرْآنِ‏ عَلَى كُلِّ حَالٍ» برتو باد که تلاوت قرآن داشته باشي. آن چيزي که حضرات اهل‌بيت به آن مقيد بودند. افرادي که از پشت در خانه پيامبر رد مي‌شدند، صداي تلاوت حضرت را مي‌شنيدند. حرف و سخن خداست، اگر آدم مي‌خواهد حرف بزند با خدا بزند، اين کلام الله است. کلامي است که معصومين نسبت به اين آرامش مي‌گرفتند. التيام بوده، خطبه‌ي متقين اهل تقوا داروي خودشان را در قرآن پيدا مي‌کنند. شفاء است، قلب آدم را صيقل مي‌دهد و چشم آدم را نوراني مي‌کند. قرآن مي‌گويد: هرچقدر مي‌توانيد و برايتان ميسور است، قرآن تلاوت کنيد.
يکوقت ديدم بعضي در تلفن همراهشان يک برنامه نصب کرده و روزي يک آيه روي صفحه تلفن مي‌آيد. بارها مغازه‌دارهايي را ديدم که کنار دخل يک قرآن دارند، وقتي مشتري نيست، قرآن مي‌خوانند. اين يعني خدايا من دوست دارم با تو حرف بزنم و کلامت را ببينم. نگاه کردن به قرآن نور و برکت دارد. دل آدم باز مي‌شود و اين اثر را دارد. اينکه آدم صبحش را با قرآن شروع کند بسيار خوب است. ارتباط من با کلام توست، با نوراني‌ترين چيزي است که فرستادي. «کتاب الله و اهل‌بيتي» اين دو عدل هم هستند و هدي للناس هستند. اگر قرار شد سراغ هدايت برويم تلاوت هم مقدمه است براي تدبر در قرآن و مراجعه به قرآن. وقتي حضرت مي‌گويد: «عليکَ» يعني خيلي تأکيد مي‌کنم. «وَ عَلَيْكَ بِرَفْعِ يَدَيْكَ فِي صَلَاتِكَ وَ تَقْلِيبِهِمَا» بر تو باد به بالا بردن دست‌ها، يکي الله اکبر اول نماز و يکي اشاره به قنوت را گفتند. اساتيد ما مي‌فرمودند: قنوت قسمت گدايي و التماس است. قسمت اين است که بگويي: خدايا من چيزي نيستم ولي خيلي چيزها مي‌خواهم. شيرين‌ترين قسمت‌هاي نماز را بزرگان ما از حيث تواضع بحث سجده مي‌دانند و از جيث گدايي کردن نزد خدا حالت قنوت را مي‌گويند. بعضي قائل به وجوب و بعضي قائل به استحباب ولي خيلي قنوت تأکيد شده است. آنهايي که نماز را مي‌فهمند، در سرّ و صلاتشان مثل اينکه يک رمان عاشقانه مي‌خواني، مي‌بيني اين آدم با نمازش پرواز مي‌کند و با خداوند عشق مي‌کند. ما مي‌خوانيم شايد چيزي هم متوجه نشويم. در قرائت قرآن و قنوت‌هايمان حواسمان باشد. با خدا صميمي حرف بزنيم و بزرگترين خواسته‌هاي ما فرج امام زمان(عج) باشد. لذا نماز بي امام زمان نخوانيم. آخر نمازت شده بگو: «اللهم عجل لوليک الفرج» نمازت با امام زمان گره بخورد.
خدا رحمت کند آقاي مجتهدي مي‌فرمود: قبل از نمازتان مي‌خواهي شروع کني الله اکبر بگويي، بگو: «السلام عليک يا أباعبدالله» مي‌گفت: بگوييد گناهش با من! گناه نداشت، شوخي مي‌کرد که ياد ما بماند. نمازمان را با اهل‌بيت گره بزنيم که اصل نماز خود آن بزرگواران هستند. در بحث قنوت روايت داريم «وَ عَلَيْكَ بِالسِّوَاكِ عِنْدَ كُلِّ وُضُوءٍ» حتماً بحث مسواک زدن را حضرت تأکيد مي‌کنند. وقتي ما عطف مي‌کنيم دو چيز بايد هم وزن هم باشند. من به فلاني يک خانه و يک خودکار بخشيدم. شما مي‌گويي: اين تناسب ندارد! از پيامبر داريم که فرمود: اگر سخت نبود و براي امتم مشقت نداشت من مسواک زدن را براي آنها واجب مي‌کردم. اينقدر تأکيد شده است. بحث صلاتي که با مسواک باشد و با شانه کردن باشد، تفاوت ثواب دارد و ثوابش مضاعف مي‌شود. مقدمات را رعايت کردن مهم است. من اهميت مي‌دهم بدنم و لباسم خوشبو باشد. حفظ مقدمات در اينکه شما به چه نتيجه‌اي برسي خيلي مهم است.
«وَ عَلَيْكَ بِمَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ فَارْكَبْهَا» بر تو باد خوش اخلاقي و محاسن اخلاق، «وَ مَسَاوِي الْأَخْلَاقِ فَاجْتَنِبْهَا» سوء خلق و بداخلاقي‌ها را دوري کني. بحث ما وارد اخلاق شد، جايي که وقتي وارد مي‌شويم تعابير اهل‌بيت عوض مي‌شود. «وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ‏ عَظِيمٍ‏» (قلم/4) آن اسلحه‌اي که خدا براي جذب به پيغمبر داده است. آن خلق حسنه‌ي پيغمبر که رقابتي با آن خلق وجود ندارد. خلق محمدي که اصلاً خلق را به نام پيامبر مي‌شناسيم. يکي از راه‌حل‌ها توسل و تمسک به اهل‌بيت در مسير اخلاق است. خدايا اخلاقم را خوب کند. خدايا مگر حضرت نگفت: نماز بخوانيد همانطور که من نماز مي‌خوانم. مگر خداوند نگفت: پيغمبر براي شما اسوه‌ي حسنه است. فقط در نماز اسوه هست يا در جميع وجوه زندگي، آنجا اسوه است. آنجا اگر پيغمبر اينجا بود اين کار را مي‌کرد؟ اين دادي که زدي را مي‌زد؟ اين بي تربيتي که العياذ بالله از زبان من بيرون آمد، اين اتفاق مي‌افتاد؟ قطعاً نمي‌شد. اگر پيغمبر حضور داشت من جلويش اين کار را مي‌کردم و با ديگري اينطور حرف مي‌زدم؟
در مسأله‌ي خُلق، عبارت است حالتي در نفس که انسان را دعوت به عمل مي‌کند. وقتي چيزي اخلاق مي‌شود، دعوت به عمل، يعني اخلاقيات آدم را منجر مي‌کند که رفتارش يک مدل و طور ديگري باشد. بدون رويه‌ي فکر، لازم نيست هربار فکر کني. آدم خوش اخلاقي است. فکر نمي‌کني الآن بايد چه بگويم؟ عليکم السلام، حتي به احسن جواب بدهي، «و رحمة الله» حال شما چطور است، خوبي؟ خوش اخلاق است. لذا طرف خواب هم مي‌بيند در خواب هم خوش اخلاق است. آدم بداخلاق در خواب هم بداخلاق است. آنجايي که اخلاق آدم لو مي‌رود در عصبانيت‌هاست. سر بزنگاه است. لذا حضرت مي‌فرمايد: رفيقت را در عصبانيت بشناس. يکي از راه‌هاي شناخت است که در عصبانيت پرده‌ها کنار مي‌رود. يکوقت من لحظه‌ي عصبانيت در مسجدالنبي بودم، مقابل در حضرت صديقه طاهره(س)، يک پيرمردي که ايراني بود و مسن بود، عينک قطور هم زده بود، مي‌خواست جلو برود نماز بخواند. آقاي شرطه اين پيرمرد را هول داد و اين خيلي عصباني شد و شروع به جرّ و بحث کرد. من نگاه کردم ديدم اين بنده خدا سرخ شده است. سريع جلو رفتم و شانه‌هايش را گرفتم تا آرامش کنم. يک دقيقه فحش داد و يک تکراري درونش نبود!! بعد از يک دقيقه آرام شد و رفت. اگر عصباني شدي هنوز زبانت دست تو هست يا نيست؟ حرمت مکان و شخصي که وجود دارد. اين زبان تو دست توست. در عصبانيت عنان گرفته مي‌شود و آنوقت ذات آدم بيرون مي‌زند. لذا امام صادق مي‌فرمايد: مي‌خواهي بشناسي در عصبانيت‌ها نگاهش کن.
گاهي اخلاقيات ابتدا از روي تفکر و رويه حاصل مي‌شود تا به مرحله ملکه برسد. اول تمرين مي‌کند و خودش را نگه مي‌دارد. مثل تمرين‌هايي که اهل‌بيت گفتند: هنگام عصبانيت دهان بسته باشد. يکي از بهترين حالت‌هاي خوق خلقي، خوش خلقي در زبان است. خودت را نگهدار و حرف نزن. عصباني شدي، عکس العمل، خداي نکرده دست آدم بالا مي‌رود، ماشيني که خوب راه مي‌رود ولي ترمز و فرمان نداشته باشد. بهترين حالت اين است که ماشين ترمز و فرمان داشته باشد ولي راه نرود. زبان تيز داشته باشد و بتواند حرف بزند، عقل هم پشت سرش نباشد، ضايع مي‌کند. از وجود نازنين اميرالمؤمنين که نامش عبادت است و باعث شيريني است. حضرت مي‌فرمايد: «الْخُلُقُ‏ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمَارِ الْعَقْلِ» (عيون الحکم/ص47) اگر عاقل بودي، ثمره‌اش خوش اخلاقي است. آدم عاقل کيست؟ بنده خداست. هرکسي درس خواند، عاقل نيست. عاقل کسي است که خوب بندگي مي‌کند. مفهوم فهميده با مفهوم باسواد متفاوت است. يک عمل حکيمانه انجام بدهد، يک قصاوت و اتصالي انجام مي‌دهد. اين مادربزرگي که از همه سوادش کمتر است مي‌داند چه کند. روايات ما مي‌گويد: گناه، حکمت را از بين مي‌برد و عقل را ضايع مي‌کند. ممکن است کسي عاقل نباشد، زور زيادي هم داشته باشد ولي حکمت چه شيرين است، حکمت داشتن و عاقل بودن. ميوه عقل است.
اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ‏ حَسُنَتْ‏ خَلِيقَتُهُ‏ طَابَتْ عِشْرَتُهُ» (عيون الحکم/ص443) کسي که اخلاقش خوب باشد، مصاحبتش خوب است. مي‌گويند: مهماني مي‌خواهد برود، به روي باز صاحبخانه مي‌رود نه به سفره‌ي باز او! در شرکت‌ها و هواپيمايي و جاهاي مختلف، وادار مي‌کنند که يک سري افراد با روي خوش از شما استقبال کنند تا ترغيب شما به خريد بيشتر شود. يکوقت يک کسي در باغ گل است و خوش اخلاقي را هم به باغ گل مي‌دهد و هرکسي از کنارش رد مي‌شود، مي‌گويد: به به! چه آدم خوش اخلاقي است و چه بوي گلي از اين باغ مي‌آيد ولي خود کسي که در باغ است از اخلاق خودش بيشتر لذت مي‌برد. روايات ما مي‌گويند: زجري که بداخلاق از اخلاق خودش مي‌برد. ديگران دوستش ندارند. مدارا ندارند و از او بدشان مي‌آيد. خودش هم از زندگي لذت نمي‌برد. فکر مي‌کند با بي ادبي و بي اخلاقي نسبت به ديگران کارش را پيش مي‌برد. لذتي از زندگي نبرده است. نزد خدا چقدر پس رفت داشتي.
«إِنَّ صَاحِبَ‏ الْخُلُقِ‏ الْحَسَنِ‏، لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ» (کافي/ج3/ص258) مثل روزه‌دار شب زنده‌دار است، کار سختي است ولي نشدني نيست. مگر بهشت را به بهانه مي‌دهند، به بها است و زحمت دارد. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ‏ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) وقتي جاهل و بي ادب با شما صحبت مي‌کند و شما با سلم پاسخش را بدهي، مگر آسان است؟ وقتي ملکه شد آسان مي‌شود. يک رفتار آگاهانه‌اي که عادت شده است. امام صادق(ع) فرمود: «مَا يَقْدَمُ‏ الْمُؤْمِنُ‏ عَلَى‏ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَمَلٍ بَعْدَ الْفَرَائِضِ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنْ أَنْ يَسَعَ النَّاسَ بِخُلُقِه‏» (مجموعه ورام/ج2/ص188) بعد از واجبات هيچ چيز آدم را به خدا نزديک نمي‌کند، مگر اينکه با مردم خوش اخلاق باشد. اميرالمؤمنين (ع) مي‌گويد: دو صفت داشته باشيد، زنده بوديد يا مرده. اگر با آنها بوديد و زنده بوديد، از زندگي با شما کيف کنند. «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ‏ عِشْتُمْ‏ حَنُّوا إِلَيْكُم‏» (نهج‌البلاغه/ص470) از ديدن شما حالشان خوب شود. اگر مُرديد براي شما گريه کنند. نگويند: خدا را شکر مُرد و از دستش راحت شديم! هرکدام از اخلاقيات، اگر وقار داري، با وقار باش ولي هيبت ترس نداشته باش. مي‌گويند: طرف شجاعت دارد ولي خداي نکرده وارد حماقت مي‌شود. اندازه را نگه دار. اگر وقار داريم، خدايا به من وقار بده ولي هيبت نمي‌خواهم. وقار سنگيني است و بزرگي و بزرگواري است. ديگران در ارتباط با تو ترس نداشته باشند. راحتي ديگران به خاطر سبک بودن تو است. آن هيبت را نداشته باش و ترسناک نباش تا ديگران با تو راحت باشند. اخلاق را بايد ياد گرفت، آدم از همنشيني ياد مي‌گيرد. ده روز آدم يکجا باشد مي‌بيند تکه کلام‌هايش عوض شد. مدل رفتاري‌اش عوض شد. رفيقي دارد نماز اول وقت مي‌خواند، او هم نباشد بعد از بيست روز اذان مي‌گويند، يک حال ديگري هستي. در نوع گويش و پاسخ به تلفن تأثير دارد. اول سلام کنم، مگر در مکالمات ما پيش سلام بودن ارزش نيست؟ چرا گوشي را برمي‌داريم سلام نکنيم؟
روايت داريم «إِنَّ أَحَبَّكُمْ‏ إِلَيَ‏، وَ أَقْرَبَكُمْ‏ مِنِّي يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَجْلِساً أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَشَدُّكُمْ تَوَاضُعاً» آنهايي که کنار من و همنشين من هستند، خوش اخلاق‌ترين شما هستند. آنهايي که از همه متواضع‌تر است و فخرفروشي به ديگران ندارد. به برادر مؤمن تواضع داشته باشد. يکي از پر روايت‌ترين بحث‌هاي اخلاقي ما بحث غرور و تواضع است. در دعاي بيستم صحيفه سجاديه هست که خدايا اگر جلوي چشم مردم يک درجه بالا رفتم، من را از اين طرف پايين بياور. وگرنه همين تعريف مردم آدم را جهنمي مي‌کند. خدايا خودت مي‌داني من چيزي نيستم. اميرالمؤمنين در خطبه‌ي متقين مي‌فرمايد: وقتي از اهل تقوا تعريف مي‌کنند، مي‌ترسند و خوف آنها را مي‌گيرد. تواضع آدم را همنشين پيغمبر مي‌کند. خلق خوش آدم را همنشين پيغمبر مي‌کند.
امام صادق(ع) فرمود: «مَا حَدُّ حُسْنِ‏ الْخُلُقِ‏» از حضرت پرسيدند: حد حسن خلق چطور است؟ حضرت فرمود: «قَالَ تُلِينُ جَانِبَكَ وَ تُطِيبُ كَلَامَكَ وَ تَلْقَى أَخَاكَ بِبِشْرٍ حَسَنٍ» (کافي/ج2/ص103) نرم خو بودن، سر شاخ نباشد. بعضي درگير هستند، سوار تاکسي درگير است. خانه درگير است. از همه چيز بهانه مي‌گيرد. حالش هم خوب باشد نق مي‌زند. نقد کردن با نق زدن فرق دارد، نقد کردن عيب تو را مي‌گويد و اصلاح مي‌کند. نق زدن يک مدل ديگر است. اصل در نه است! مي‌خواهم نق بزنم، با آدم‌ها درگير نبودن و مهربان بودن. کلامت طيب باشد، فلاني در دلش چيزي نيست اينطور مي‌گويد! نيست ولي اين حرف‌ها را زد. شمشيري که کلام و زبان من دارد بر دل ديگري جراحت وارد مي‌کند. خوشرو باشيم، تا مي‌بينيم لبخند بزنيم. علماي امروز در بحث روانشناسي مي‌گويند: همان اول که وارد خانه مي‌شويد سي ثانيه فرصت داريد جوّ خانه را عوض کنيد. قديمي‌ها مي‌گفتند: غم و غصه را پشت در بگذار و داخل خانه شو!
شريعتي: يکي از کارشناسان گفتند: اگر سفره‌ات خالي‌ هم باشد با يک لبخند مي‌تواني سفره را سرشار از محبت کني.
حاج آقاي سعيدي: اگر سفره پر باشد با يک بداخلاقي مي‌تواني سفره را چنان تلخ کني که هيچکس دست و دلش به غذا نرود. اگر شما را دعوت کنند و شما را دعوت به بي احترامي کنند، تحريک به سفره مي‌شوي؟ مي‌گويي چقدر خوش گذشت؟ نه، مگر مي‌شود جايي باشي و بگويي: فلاني من مشکل دارم، مي‌گويد: فکر مي‌کني فقط تو مشکل داري؟ اين هنر است که مشکلات را کم کنيم. پيامبر(ص) فرمود: غر زدن نسبت به مشکلات، مشکلات را تشديد مي‌کند و گاهي از خود مشکل بيشتر مي‌کند. در ماشين نشستيم، تشنه هستيم يک کسي تحمل مي‌کند و يک کسي غر مي‌زند. آن تشنگي آنقدر فشار نمي‌آورد که نق زدن او فشار مي‌آورد.
روايت داريم بنده خدا به جايي مي‌رسد به خاطر بداخلاقي «دَرَک» جهنم، چاه عميقي است که ته چاه را گويند، بداخلاقي آدم را به اينجا مي‌رساند. اگر بخواهم اخلاقم را درست کنم، بفهمم چه اثري دارد، بداخلاقي و خوش اخلاقي با من چه کار مي‌کند. حسن خلق رزق آدم را زياد مي‌کند. خدا در رزق را براي آدم خوش اخلاق باز مي‌کند. «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُدِرُّ الْأَرْزَاقَ‏ وَ يُونِسُ الرِّفَاقَ» خدا برايش رزق را زياد مي‌کند، رفاقت را محکم مي‌کند. «يَعْمُرُ الدِّيَارَ» با حُسن خلق زمين‌ها آباد مي‌شود. «وَ يَزِيدُ فِي الْأَعْمَارِ» عمر آدم زياد مي‌شود. کيفيت عمر هم زياد مي‌شود، يعني طرف ممکن است سي سال عمر کند ولي عمرش با برکت و لذت است. خطاها را ذوب مي‌کند، مثل اينکه خورشيد، يخ را ذوب مي‌کند. حُسن خلق، خطاها را ذوب مي‌کند.
در روايت داريم «حُسْنُ الْخُلُقِ يُثْبِتُ‏ الْمَوَدَّة» (تحف العقول/ص45) دوستي را سست نمي‌کند، دوستي‌ات پا برجا مي‌ماند. با رفيقت خوش اخلاق باش. خوش زبان باش. چيزي نگو دلش بشکند و ناراحت شود. احترام رفيق را نگه داشتن خيلي در روايات آمده است. دوستان و محبيّن او زياد مي‌شوند و انس نفوس به آن زياد مي‌شود. مردم جذب او مي‌شوند. يکي از عوامل جذابيت خوش اخلاقي و محبوبيت است. اخلاق ما فيلم نباشد و واقعي باشد. نسبت به کسي حسادت نداشته باشم و برايش سلامت بخواهم. در معامله‌ها مي‌گوييم: خدا برکت بده. به هم دعا کنيم، اين براي طرف مقابل اشتياق مي‌آورد و اثر هم دارد. روايات زبان معصوم است و خطا ندارد و اگر عمل کني به نتيجه مي‌رسي، آخر سر هم اگر عمل کني، اجر مي‌بري. کسي که بداخلاق باشد، خانواده‌اش از او بيزار مي‌شوند. مادر باشد، پدر باشد، پدر و مادري که خدا محبتشان را در دل فرزند قرار داده، مي‌شود با بداخلاقي مورد نفرت بچه‌هايشان قرار بگيرند. مگر بهترين هديه‌، هديه‌ي عيب‌ها نيست. اميرالمؤمنين فرمود: «من أحبّک نهاک» کسي که دوستت دارد، نهي مي‌کند. پدر و مادر، فرزندت را خوش اخلاق بار بياور. در ماشين نشستي، زبانش را طيّب بار بياور. انشاءالله خوش اخلاق باشيم و آن را نگه داريم. شيطان سراغ همه ما مي‌آيد با بداخلاقي و حسادت و حرص، با قناعت نداشتن و بي صبري، صبر يکي از کليدهاي اصلي خوش اخلاقي است. صبر باعث مي‌شود من قبل عملم فکر کنم و فکر و تعقل اخلاق مرا درست مي‌کند. خدايا از رذايل اخلاقي و اخلاق بد به تو پناه مي‌بريم، کمک ما کن!
شريعتي: از مجموع روايات و نکته‌هاي آقاي سعيدي متوجه شدم خوش اخلاقي شايد بروزش ظاهر بشاش و خندان ما باشد. يعني مجموعه‌اي از رفتارهاست که مي‌تواند شخصيت ما را شکل بدهد و در مجموع مي‌توانند بگويند: ما انسان خوش اخلاقي هستيم. آدمي که اهل صداقت است و اهل دروغ نيست. همه خوبي‌هايي که در اين سالها به شدت به آن نياز داريم. امروز صفحه 126 قرآن کريم، آيات 109 تا 113 سوره مائده را تلاوت خواهيم کرد.
«يَوْمَ‏ يَجْمَعُ‏ اللَّهُ‏ الرُّسُلَ فَيَقُولُ ما ذا أُجِبْتُمْ قالُوا لا عِلْمَ لَنا إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «109» إِذْ قالَ اللَّهُ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ اذْكُرْ نِعْمَتِي عَلَيْكَ وَ عَلى‏ والِدَتِكَ إِذْ أَيَّدْتُكَ بِرُوحِ الْقُدُسِ تُكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَ كَهْلًا وَ إِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ التَّوْراةَ وَ الْإِنْجِيلَ وَ إِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي فَتَنْفُخُ فِيها فَتَكُونُ طَيْراً بِإِذْنِي وَ تُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ بِإِذْنِي وَ إِذْ تُخْرِجُ الْمَوْتى‏ بِإِذْنِي وَ إِذْ كَفَفْتُ بَنِي إِسْرائِيلَ عَنْكَ إِذْ جِئْتَهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَقالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «110» وَ إِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوارِيِّينَ أَنْ آمِنُوا بِي وَ بِرَسُولِي قالُوا آمَنَّا وَ اشْهَدْ بِأَنَّنا مُسْلِمُونَ «111» إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ «112» قالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشَّاهِدِينَ «113»
ترجمه آيات: روزى (فرا رسد) كه خداوند، پيامبران را گرد آورد پس بگويد: به دعوت شما چه پاسخى داده شد؟ گويند: ما علمى (به حقيقت امر) نداريم، همانا داناى غيب‏ها تويى تو. زمانى كه خداوند فرمود: اى عيسى پسر مريم! نعمتم را بر تو و بر مادرت ياد كن. آنگاه كه تورا با «روح‏القدس» (جبرئيل) تأييد كردم. در گهواره (به اعجاز) و در بزرگسالى (به وحى) با مردم سخن گفتى و آنگاه كه كتاب و حكمت و تورات و انجيل به تو آموختم، و (فراموش مكن زمانى را كه) به اذن من از گِل (چيزى) به صورت پرنده ساختى و در آن دميدى، پس با اذن من پرنده‏اى شد، و با اذن من كور مادرزاد و پيسى گرفته را شفا مى‏دادى، و آنگاه كه به اذن من، مردگان را (زنده) از گور بيرون مى‏آوردى، و (به ياد آور) زمانى كه (دست ظلم) بنى‏اسرائيل را از تو كوتاه كردم، آنگاه كه تو دلايل روشن برايشان آوردى، پس كافران از ايشان (درباره‏ى معجزات تو) گفتند: اين، چيزى جز سحر آشكار نيست. و (به ياد آور) زمانى كه به حواريّون (ياران مخصوص حضرت عيسى) وحى فرستادم كه ايمان آوريد، گفتند: ايمان آورده‏ايم و شاهد باش كه ما مسلمان و تسليم هستيم. (ياد آور) زمانى كه حواريون گفتند: اى عيسى بن مريم! آيا پروردگارت مى‏تواند (با دعاى تو) از آسمان، خوانى (از غذا) براى ما فرود آورد؟ عيسى گفت: اگر مؤمنيد، از خدا پروا كنيد! گفتند: (ما نظر بدى نداريم و بهانه جو نيستيم بلكه) مى‏خواهيم از آن بخوريم و دلهايمان اطمينان يابد و بدانيم كه به ما راست گفته‏اى و بر آن مائده‏ى آسمانى از گواهان باشيم.
شريعتي: براي مشارکت در طرح قرباني عيد قربان به سايت ما مي‌توانيد مراجعه کنيد.
حاج آقاي سعيدي: عيد غدير نزديک است، حواسمان باشد امام زمان به رفتار ما نگاه مي‌کند. دغدغه‌ي آدم وقتي چيزي باشد نسبت به آن عمل دارد. دو ماه به عيد نوروز چطور هستيم؟ اين حال را داشته باشيم. محاسبه‌ي ذهن افراد، يک ماه به عيد بازار شلوغ است. اهميت غدير چقدر است؟ هرچقدر تحول و تغيير ديديد، همان قدر براي ما مهم است. اگر خطر زيادي در جاده باشد از چند کيلومتري هشدار مي‌زنند. هشدارهاي غدير و اهميت غدير را ببينيم. نکند غديرها بيايد و من کاري نکرده باشم. فکر کني و دغدغه‌ات باشد، خدا قسمت مي‌کند و بدان امام زمان نگاهت مي‌کند.
شريعتي: فقط سيزده روز تا عيد غدير باقي است. «الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»