اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-04-19-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي، آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)-شرح حديث بيست ونهم (توجه به خوف)



برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و نهم (توجه به خوف)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 19-04-98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
برگشته‌ام امشب به خود از راه نشابور *** شيرين دلکم يک دو دهن شور بخوان شور
اي سوره اعراف من اي قبله‌ي هشتم *** در ظلمت من پنجره‌اي باز کن از نور
اي طوس تو ميقات همه چله نشينان *** آبي‌تري از نور درخشان تري از طور
در حادثه موساي به هوش آمده ماييم *** سبحانک يا نور تر از نور تر از نور
سلام مي‌کنم به همه شما دوستان عزيز و نازنينم، بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان. هرکسي در هرجايي که هست انشاءالله همه ما زير سايه‌ي علي بن موسي الرضا باشيم، در ايام دهه کرامت و در ايامي که عيد ميلاد حضرت نزديک مي‌شود. انشاءالله خداوند متعال زيارت حضرت و توجهات حضرت را نصيب همه ما بکند. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. ايام پر برکت را تبريک مي‌گويم. ايامي که خداوند فضل خودش را بر زمين فرستاد. امام رضاي عزيز در ايران زميني که نگين است. انشاءالله خداوند توفيق بدهد، شناخت و معرفت ما از اين بزرگواران بيشتر شود و تابعيت بيشتري داشته باشيم.
شريعتي: چهل حديث حضرت امام را مرور مي‌کنيم، در هفته‌ گذشته وارد حديث بيست و نهم شديم، نکاتي را در مورد صدق و کذب شنيديم، يک جلسه در مورد ورع شنيديم، آثار ورع را براي ما گفتند. امروز در مورد خوف و ترس صحبت خواهيم کرد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، وصاياي پيامبر اکرم(ص) به اميرالمؤمنين(ع) بود و سفارش‌هاي ويژه، سومين سفارش رسيديم. «وَ الثَّالِثُ‏ الْخَوْفُ‏ مِنَ‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى كَأَنَّكَ تَرَاهُ» از خداوند بزرگ بترسي. کما اينکه مي‌بيني، مثل اينکه تو خداوند را از نزديک مي‌بيني. وقتي من در دلم يا در عالم عادي يک ترسي ايجاد مي‌شود براي موقعي است که کسي دارد نگاه مي‌کند. مي‌ترسم آبروي من برود، پليس را ببيني، حواست را جمع مي‌کني. از دور مي‌بيني اتوبان دوربين دارد، سرعت را کم مي‌کني. غير مجاز نمي‌روي. رؤيت ما نسبت به آن فرد محترم يا دوربين باعث مي‌شود عملکرد ما تغيير کند. از خدا بترس مثل اينکه داري خدا را مي‌بيني. بله ما با چشممان خدا را نمي‌‌بينيم، لذا در روايات ديگر دارد شما خدا را نمي‌بينيد، خدا شما را مي‌بيند. آنجا حياء کنيد.
اگر آدم آگاه بود نسبت به خدا، خودش را در محضر خدا ديد، اين خوف هم حس مي‌کند. واقعاً خدا ترسناک است؟ بايد ترسيد يا نه؟ جنس اين ترس چيست؟ يکجا مي‌گويد: انبياي الهي خدا ترس بودند. يکجا مي‌گويد: «لا خوفٌ عليهم و لا هم يحزنون» بالاخره کدام يک؟ اينها فرق دارد. کسي که از خدا ترسيد از غير خدا نمي‌ترسيد. کسي که از غير خدا ترسيد ديگر از خدا نمي‌ترسد. در بيان خوف حق تعالي سه جور اثر دارد. يکي از کمالات معنوي است. خوف از خدا داشتن يک کمال معنوي است. حضرت امام مي‌فرمايد: آدم از حيث معنوي وقتي خوف داشته باشد، يک پله بالاتر است. منشأ بسياري از فضايل نفساني است. فضيلت‌هاي نفساني را جذب مي‌کند وقتي آدم ترس از خدا داشت، يکسري از فضيلت‌ها را جذب مي‌کند. وقتي ترس از مسيري داشتم، اين مسير ممکن است سنگلاخ داشته باشد، کفش خوب مي‌پوشم. ممکن است تشنگي داشته باشد، آب برمي‌دارم. اين ترس به اين معنا، ترس از مسيري که داريم. پس يکسري فضيلت‌ها را براي خودم جمع مي‌کنم.
سوم از مصلحات مهمه نفس است. اصلاح مي‌کند نفس را، اينجا خطاست، اينجا مشکل داري. هم آرايشي و هم پيرايشي است. هم اضافه مي‌کند و هم کسر مي‌کند. ترس از خدا يک استحمام کامل است. اندازه دارد و گاهي تذکر عذاب است. خدايي که بهشت و جهنم را خلق کرده است. خدايي که عذاب اليم را در قرآن گفته است. آنجايي که شيطنت‌هاي نفساني هست اين خوف را کمرنگ مي‌کند. خدا مي‌بخشد اما «كَلِمَةُ حَقٍ‏ يُرَادُ بِهَا بَاطِل‏» مي‌شود با يک حقي باطل را اراده کرد. به اميرالمؤمنين گفتند: «ان الحکم الا لله» حکم فقط براي خداست! خدا مي‌بخشد، خدا بزرگ است. تعادل خوف و رجاء را از بين ببرد. کسي روي بند راه مي‌رود، يک چوب هم دستش است، شما مي‌گويي: اينقدر من اين آدم را دوست دارم الآن يک شمش طلا به او مي‌دهم. اين کج مي‌شود مي‌افتد! تعادلش را به هم ريختي. در خوف و رجاء تعادل به هم زدن با بهترين چيزها هم مي‌شود. «وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً» (اسراء/82) مي‌شود با آيه قرآن براي کسي خسارت ايجاد کرد.
من با خدا رفيق هستم، اينقدر از اين ادعاها زياد است. شيطان به همه زباني هم مسلط است. يک قرائتي برايت قرار مي‌دهد براي اينکه از مسير خوف خدا تو را دور کند.
تن آدمي شريف است به جان آدميت *** نه همين لباس زيباست نشان آدميت
همين را مي‌شود با يک قرائت شيطنت آميز اينطور خواند:
تن آدمي شريف است به جان آدميت؟ نه! *** همين لباس زيباست نشان آدميت
معني 180 درجه تغيير مي‌کند. در قرآن تعادل در خوف و رجاء هست. يک طرفه شود خراب مي‌شود. من اينقدر خدا را دوست دارم مي‌خواهم چند رکعت نماز صبح بخوانم! من اينقدر کريم هستم دو به اضافه دو هشت مي‌شود. اين جهل شما نسبت به قاعده رياضي است. خوف از خدا روش انبياي الهي بوده است. پيامبران الهي گريه مي‌کردند، بالآخره خدا با گريه است يا با خنده است؟ اين عدم تعادل داشتن و عدم فهم و ايجاد يک فهم ساختگي در ذهن، من از خدا يک چيزي در ذهنم بسازم و بپرستم و به آن افتراء بزنم، من به خودم بگويم: اينجا مي‌بخشد، چنين مي‌کند. فلاني اين کار را مي‌کند، اي بابا يک شب که هزار شب نمي‌شود. مگر خدا جهنم مي‌برد؟ يک مو بيرون باشد خدا اينطور است؟     به جاي خدا تصميم‌گيري و قضاوت مي‌کنم، بهشت و جهنم را تقسيم مي‌کنم و امضاء مي‌کنم. هرجا از اين حرف‌ها شنيديم، بگوييم: در قرآن و روايات هم داريم؟ نقطه تعادل را چه تعريف کردند؟
اهوال صراط، هول‌هايي که در صراط وجود دارد، آنجايي که از آدم حساب کشي مي‌شود. عذاب‌هاي گوناگون جهنم براي ما ذکر شده است. قرآن براي تفريحات ماست يا تنبهات است؟ حضرت امام مي‌فرمايد: يکي از مسائلي که آدم را در مقابل حق هوشيار نگه مي‌دارد احساس حضور در مقابل حق تعالي است. عالم محضر خداست. مؤمنين و متقين خودشان را با ترک نواهي، اين حضور را حس مي‌کنند. ترس دارند از اينکه يک چيزي خداي نکرده از آنها سر بزند. آدم با تقوا صفاتش اين است. مي‌گويد: آنجايي که خدا دوست ندارد، او را نمي‌بيند. ملاکم خدا دوست دارد و خدا دوست ندارد باشد. مجذوبين که به حق جذب شدند، به ترک توجه به غير و انقطاع از غير روي آوردند. به غير توجه ندارند، از خودشان مي‌ترسند. مي‌ترسند که نکند دلم پرت شود و جاي ديگر برود! کسي که خوابش مي‌آيد و پشت فرمان مي‌نشيند، تنها هم بنشيند باز هم مي‌ترسد. لذا استغفار در مورد انبياي الهي، از ذنوب نيست به معناي گناه، آنها معصوم هستند. استغفار از اين چيزهاست، اولياء و کُمَّل     به سبب غيريت و نفي علانيت است. اينکه غير از خدا چيزي را در عالم نبينند. لذا بسياري از استغفاراتي که انبياء و پيامبران الهي دارند، اين است که اصلاً کاري که در دنيا مي‌کنند، توجه به غير خداست، اگرچه در مسير خداست اما جذبه الهي نيست. همين که حضور ديگران را احساس مي‌کنند. از خدا مي‌خواهيم براي ما ايجاد کند و خوف و ترس ما از خدا باشد.        
چند مورد ويژه از خوف بگويم. امام باقر(ع) فرمود: «تَحَرَّزْ مِنْ‏ إِبْلِيسَ» از شيطان هم بترسيد، خوف از خدا يکي از زير مجموعه‌هايش حياء کردن از خداست، از شيطان هم بترسيد، حواسش جمع است اگر حواس ما پرت باشد. «بِالْخَوْفِ الصَّادِقِ» واقعاً بترسيد. «وَ إِيَّاكَ وَ الرَّجَاءَ الْكَاذِبَ» اميد، رجاء کاذب، الکي اميدوار باشي. خدا مي‌بخشد بي‌خودي! دليل هم داري؟ شرايط توبه را رعايت کردي که مي‌گويي توبه کردم؟ دلت پر از شوق گناه نيست. بعضي گناه مي‌کنند و دلشان پر از شوق گناه است. «من استهزء بنفسه» طرف خودش را مسخره کرده، يکي همين‌جاست. اينطور که مي‌گويي خدا مي‌بخشد و بهشت و جهنم را براي خودت تقسيم کردي، ببين خدا اينطور هست يا داري افتراء به خدا مي‌بندي؟ يهود همينطور بود، در سوره بقره داريم که مي‌گفتند: ما با خدا عهد داريم، خدا با ما چنين است. چه وقت از خدا عهد گرفتيد که خدا خبر ندارد؟ به عالم دين و متون ديني مراجعه کنيد.
خشيت و ترس از عذاب خدا «الْخَشْيَةُ مِنْ‏ عَذَابِ اللَّهِ شِيَمُ الْمُتَّقِينَ» شيمَ يعني خلق و خو، شالوده‌ي مؤمن اينطور است که دائماً با ترس است و جزء وجودش شده است. اهل تقوا چنين هستند. امام صادق(ع) ريشه‌ي اين نترسيدن از خدا را نشناختن خدا مي‌دانند. کسي که خدا را شناخت، مي‌ترسد. کسي که بهشت و جهنم را فهميد، مي‌ترسد. کسي که خداترس شد دل از دنيا مي‌کند. فهميد مسيري که مي‌رود خطرناک است. کسي که خداترس شد و عذاب‌هاي الهي را دانست، کسي که هم خير خدا را دانست که چطور مي‌رسد و هم دانست جايگاه عذاب الهي چيست، تعادل را حفظ مي‌کند.
«المؤمن بين المخافتين»مؤمن بين دو ترس است. «صدق رسول الله» خدا از رحمتش دور کند آنهايي را که سد عن سبيل الله شدند. در قم، در مصادر بحارالانوار کار مي‌کنيم، وقتي نگاه مي‌کنيم مرحوم مجلسي ذکر مي‌کند فلان کتاب از فلان‌جا، مي‌بينيم سند را پيدا نمي‌کنيم. سوزانده شده در کتاب سوزي‌ها و قصه‌هاي تاريخي و کتاب نيست. اينها روايات و سندهاي علمي ما با خون دل به ما رسيده است. چطور اينها را منتقل کنيم به اطرافيان و نسل بعد، اينها سليقه ديني نياز دارد. اينکه اينطور با خون دل به ما رسيده را درست منتقل کنيم.
پيامبر(ص) مي‌فرمايد: يکي از زمان گذشته‌ي خودش، نمي‌داند خدا گناهاني که کرده را آمرزيده يا نه؟ خدا عبادت‌هايي که کرده را آمرزيده يا نه؟ مخلوط با ريا و شرک بوده است. خدايا از گناهان و ثواب‌هايمان استغفرالله، خوف دوم از عمري است که برايش باقي مانده است. بين دو خوف گذشته و آينده است. گذشته را چه کردم؟ خدايا در آينده بنده تو هستم؟ اولين نگراني اميرالمؤمنين در زمان احتضار پيامبر اکرم(ص) اين بود که حضرت بشارت مي‌دهند و شهادت اميرالمؤمنين را مي‌گويند، اولين سؤالشان اين است که آيا دين من در آن لحظه پابرجا هست؟ ترس تا آن زمان بر پا برجا بودن صراط مستقيم است. اين را بايد ياد بگيريم. لذا يکي از جاهايي که خوب شيطان زمين مي‌زند اطمينان نسبت به آينده است. شيطان و تو! ما پرونده شيطان را بستيم و کنار گذاشتيم. آقا من مسجدي شدم، ريش و انگشتر دارم، ديگر شيطان سراغ من نمي‌آيد. شيطان سراغ همه مي‌رود! اگر قرار بود سراغ کسي نيايد سراغ پيامبران الهي نمي‌رفت. اينقدر روايت داريم که شيطان سراغ همه رفته است. از هيچکس هم نا اميد نمي‌شود. آخرين کسي که از انسان نا اميد مي‌شود، شيطان است. تا لحظه‌اي که جان به گلويش مي‌رسد سراغش مي‌آيد. قصه‌ي برصيصاي عابد را شنيده‌ايد که در لحظه آخر طناب دار را به گردنش انداختند، گفت: اينجا هم مي‌توانم نجاتت بدهم. گفت: چطور؟ گفت: به من سجده کن نجاتت مي‌دهم. گفت: چطور سجده کنم؟ گفت: با چشم‌هايت سجده کن! چشم‌هايش را بست او را بالا کشيدند. دروغگو هم هست. محل امن وجود ندارد! هم نسبت به گذشته و اينکه خداوند گذشته را ببخشد و خوف در دلت باشد، هم نسبت به آينده اطمينان پيدا نکني.
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «خَيْرُ الْأَعْمَالِ‏ اعْتِدَالُ‏ الرَّجَاءِ وَ الْخَوْفِ» بايد خير باشد و اعتدال داشته باشد. دارو برايت درست مي‌کنند، پنج واحد فلان چيز را بريز و ده واحد فلان چيز را بريز. نمي‌شود بگويي: آقا من مي‌خواهم از اين دارو زياد بخورم. يک شبه خوب شوم. اين سم مي‌شود! همه داروهاي عالم سم هم هستند. اگر ميزان را رعايت نکنيم سم مي‌شود. دارو بودن يا کشنده بودن به ماهيت خود شيء نيست، به اندازه مصرف آن است. خوف و رجاء همين است. لذا در روايات داريم يکطوري به خدا اميد داشته باشيد، گويي هيچ گناهي انجام نداديد. طوري از خدا بترسيد، گويي هيچ بخششي در کار نيست. تعادل خيلي سخت است. پيروي از اهل‌بيت و تفکر نياز دارد. جاهايي که شيطان سراغت مي‌آيد بايد در دهانش بزني. مي‌خواهد گناهي را برايت ساده کند، استصغار داشته باشد، يک معصيت را برايت کوچک کند، اينجاها زود بزن برود. امام صادق(ع) فرمود: عبد مؤمن نمي‌شود، «لَا تَكُونُ مُؤْمِناً حَتَّى تَكُونَ خَائِفاً رَاجِياً» ايمان به غير از خوف و رجاء با هم اتفاق نمي‌افتد. «حَتَّى تَكُونَ عَامِلًا لِمَا تَخَافُ وَ تَرْجُو» خائف و راجي هم اتفاق نمي‌افتد، مگر اينکه براساس خوف و رجاء عمل کند. براساس خوف چطور عمل مي‌کنيم؟ زود شروع مي‌کنيم خدايا مي‌ترسم از چيزهايي که قرار است بر سرم بيايد. فضيلت جمع مي‌کنم براي اينکه از مسير خوف دارم. رجاء چيست؟ اميد دارد خدا بهترين را به او بدهد. دنبال فضايل مي‌رود. عملکرد او براساس خوف و رجاء است. شيطان يک جايي در رجاء سراغ آدم مي‌آيد، مي‌گويد: خدا مي‌بخشد ولش کن. يکجايي در خوف مي‌آيد. مي‌گويد: آب که از سر گذشت، چه يک ني، چه صد ني! اين حرف‌ها براي آدم‌هاي خوب است، تو که مي‌داني قعر جهنم هستي! مي‌خواهد مرا از توبه منصرف کند. «صد بار اگر توبه شکستي باز آ» اينجا رجاء بايد بيايد خوف را خراب کند. خوف نابجا و خوفي که شيطان در دل ما وارد مي‌کند. حواسمان باشد که اگر تعادل شد، توبه و عمل صالح هم دارد. مثل دو بال است که آدم را به سر منزل مقصود مي‌رساند.
امام صادق(ع) فرمود: «الْخَائِفُ‏ مَنْ‏ لَمْ‏ تَدَعْ لَهُ الرَّهْبَةُ لِسَاناً يَنْطِقُ بِهِ» (تحف العقول/ص362) زبانش بند مي‌آيد کسي که خائف باشد. اولين علامت کسي که خوف خدا را دارد اين است که زبانش تحت کنترل خودش است. همينطور هر حرفي را به زبانش بيايد، نمي‌گويد. اگر کسي را مي‌خواهيم ببينيم که خوف از خدا ندارد، يا مي‌خواهيم خودمان را بسنجيم که فلاني درست شدي يا نه، نگاه کن ببين زبانت چقدر کار مي‌کند. همينطور پشت سر فلاني حرف مي‌زني يعني خداترس نيستي. در مورد احکام شرعي اين اتفاق مي‌افتد. بعضي مواقع همينطور نظر مي‌دهد. حلال است، حرام است، چنين و چنان است. در مجلسي که سه چهار پزشک نشستند، بگويند: در مورد سرماخوردگي چه پيشنهادي داريد؟ جلوي پزشک‌ها حرف نمي‌زنيم. اما يک جايي که بدانيم کسي اطلاعات ندارد، پزشک مي‌شويم و نظر مي‌دهيم و طبابت مي‌دهيم. اگر زبانت از خوف خدا بند آمد، حضرت آيت الله جوادي آملي در مورد يک مطلب يک آيه قرآن مي‌آورند و مي‌گويند: شايد اينگونه هم بشود گفت، اينگونه به نظر برسد. فلاني هم در کتاب اين را نقل کرده است. اينقدر در استناد دادن‌ها احتياط مي‌کنند، خيلي حساب شده هست. آنوقت بعضي به راحتي نظر مي‌دهند که اينجا چنين بوده است. قرآن اينطور نازل شده است. در محضر خدا هستيم، احتياط کنيم.
«إِذَا خِفْتَ‏ الْخَالِقَ‏ فَرَرْتَ إِلَيْهِ، إِذَا خِفْتَ الْمَخْلُوقَ فَرَرْتَ مِنْهُ» اگر از خالق ترسيدي، به طرف او فرار مي‌کني. اگر آدم خدا ترس شد، «اللهم اني اعوذ بک» خدايا به تو پناه مي‌برم، اما اگر از مخلوق خدا ترسيدي، از او فرار مي‌کني و طرفش نمي‌روي. حضرت يک راهکار مي‌دهد که حواستان باشد، از خدا بترسيد ولي بغل خودش برويد. راهکار را خودش مي‌دهد. اين ولايت پدر و مادر را خدا قرار داده براي اينکه شما طعم ولايت دنيايي را بچشيد. يکوقت بچه‌اي کار خطايي مي‌کند، وقتي مي‌گويي: چرا اين کار را کردي؟ يکباره در آغوشت مي‌آيد. به خودت پناه مي‌آورد. خيلي چيزها را بايد از بچه‌ها ياد بگيريم. خدايا گناه کرديم، خطا کرديم و آلوده هستيم، خدايا عمر ما تلف شد، خودت بهترين جبران کننده هستي. هيچ اميدي به غير تو نداريم!
امام صادق(ع) فرمود: «مَنْ‏ خَافَ‏ اللَّهَ‏، أَخَافَ‏ اللَّهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ؛ وَ مَنْ لَمْ يَخَفِ اللَّهَ، أَخَافَهُ اللَّهُ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ» اگر کسي از خدا ترسيد، همه از او مي‌ترسند. اگر ترسمان از خدا بود، ديگر تمام امت‌ها از ما مي‌ترسند. خودت را به خدا وصل کردي. اگر کسي از خدا نترسيد، خدا کاري مي‌کند که او از همه چيز بترسد. از فناي خودش و از بين رفتن مالش مي‌ترسد. دائم دلهره دارد. با ياد خدا دل آرام مي‌شود. اگر امتي از خدا ترسيد و از غير خدا نترسيد، محکم مي‌شود. آنوقت شهادت برايش افتخار مي‌شود. اگر خدا ترس بوديم و از خدا ترسيديم، خدا کمک مي‌کند. اين قاعده الهي و ناموس هستي است. «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ»
«مسکينٌ ابن آدم» بيچاره آدميزاد، بدبختي‌هاي آدميزاد است. امام صادق فرمود: بيچاره است. «مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ لَوْ خَافَ‏ مِنَ‏ النَّارِ كَمَا يَخَافُ مِنَ الْفَقْرِ لِأَمْنِهِمَا جَمِيعاً وَ لَوْ خَافَ اللَّهَ فِي الْبَاطِنِ كَمَا يَخَافُ خَلْقَهُ فِي الظَّاهِرِ لَسَعِدَ فِي الدَّارَيْن‏» (مجموعه ورام/ج2/ص112) اگر کسي، بني آدم، از آتش جهنم مي‌ترسيد همانطور که از فقر مي‌ترسيد، هم از آتش جهنم ايمن بود و هم از فقر ايمن بود. همين که فقر وجود دارد براي اين است که بعضي از آتش جهنم نمي‌ترسند. خدا ترسي نيست. نمي‌ترسد سر فلاني کلاه مي‌گذارد. نمي‌ترسد دروغ مي‌گويد، نمي‌ترسد در فلان موقعيت دولتي هست. موقعيت کاسبي هست و هرجا هست، گرانفروشي مي‌کند و دروغ مي‌گويد و جا به جا مي‌کند. اختلاس مي‌کند، خداترسي نيست. فقر ايجاد مي‌شود، به ازاي هزار ميليارد اختلاس، اينقدر آدم هم برايشان فقر ايجاد مي‌شود. اگر خداترسي بود اين فقر نبود. بعضي چيزها شاه کليد است. يعني اگر ما تبليغ دينداري و خداترسي کرديم، ديگر اين اتفاق نمي‌افتد. حضرت مي‌فرمايد: يک جايي اگر يک ثروت انباشته ديديد، دنبال جايي بگرديد که يک فقري جاي ديگر ايجاد شده است. از يک جيبي آمده تا به يک جيب ديگر رسيده است.
گاهي سوء مديريت هست، حسن معاش نداريم، بگرديد يک جايي يک خطايي در معاش داريد، يک منبع آب بزرگي است که سوراخ دارد و آب خالي مي‌شود، بايد بگردي سوراخ را پيدا کني. يک جاهايي پيدا نکرديم، اشتباهاتي که در خرج کردن داريم، نگاه کنيم کساني که وضعيت مالي خوب دارند چه مي‌کنند؟ خيلي با صداقت وضعيت مالي‌شان خوب شده است. راهش را ياد بگيريم. بعضي مواقع آدم مظلوم واقع مي‌شود و مالش را مي‌خورند. بعضي مواقع اتفاقي مي‌افتد که سر کارگري حق کسي را خورده است، اينها هم هست اما اگر همه را گردن ديگران انداختي، چيزي براي جبران خودت باقي نمي‌ماند. فکر نمي‌کني در اين موقعيت چه کنم. اگر قرار هست ده واحد فقير باشم، هشت واحد فقير باشم، دو واحد کمتر باشم. خيلي از جاها بي حساب و کتابي که هست در محاسبات اقتصادي، خودشان باعث گرفتاري خود شدند.
رسول الله(ص) فرمود: دو ترس و دو امنيت خداوند با همديگر براي بندگانش فراهم نمي‌کند، اگر در دنياي خودش، خودش را از من ايمن بداند، ترس نداشته باشد، در روز قيامت هراسان قرار مي‌دهم. کسي که خوف خدا را در اين دنيا نداشت، خوف و ترسش در اين دنيا زياد است. اما اگر در دنيا خوف خدا داشت، در آن دنيا ايمن است. ايمني اين دنيا را مي‌خواهي يا آن دنيا را؟ حواست باشد سرت کلاه نرود، «إِنَّما ذلِكُمُ‏ الشَّيْطانُ‏ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ» (بحارالانوار/ج20/ص16) شيطان اولياء را مي‌ترساند. شيطان مي‌ترساند، مي‌خواهي به ديگري کمک کني، امسال اگر اجاره را بالا نبرم، خودم چه کنم؟ تو بالا نبر، ديگري هم نمي‌برد. فرهنگ مي‌شود و قيمت پايين مي‌آيد. اگر همه اين کار را کرديم، فرهنگ سازي مي‌شود. سبقت در کار خير گرفتي. کسي که اولين ظلم را کرد، لياقتش در عذاب از همه بيشتر است. چون ساختار شکني کرد. اگر من قيمت را بالا بردم، ديگري به من نگاه کرد، همه اينطور هستند، چون يک نفر اگر اين کار را کرد، مي‌گويد: همه اينطور هستند. تا خودمان به هم رحم نکنيم اتفاقي نمي‌افتد. دنبال اتفاق کثير نباشيم، خدا که قرار است به ما رحم کند. بگذاريد به همديگر رحم کنيم و از خدا نتيجه بگيريم.
شريعتي: خوشا به حال آنهايي که ثمره‌ي ايمانشان ترس از خدا و خشوع از اوست و انشاءالله همين ترس ما را برساند به آنجايي که بايد برسيم. خوش به حال مردم ايران که زير سايه‌ي دسته گل‌هاي حضرت موسي بن جعفر هستند، از حضرت معصومه در قم گرفته تا شيراز حضرت شاهچراغ و احمد بن موسي و حضرت صالح بن موسي که اين هفته در مورد اين شخصيت‌ها صحبت مي‌کنيم. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات را هم به اين بزرگواران هديه کنيم. امروز صفحه 98 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ الَّذِينَ‏ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ‏ سَنُدْخِلُهُمْ‏ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها أَبَداً وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا «122» لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ وَ لا يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «123» وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلايُظْلَمُونَ نَقِيراً «124» وَ مَنْ أَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا «125» وَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُحِيطاً «126» وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِي النِّساءِ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَ ما يُتْلى‏ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ فِي يَتامَى النِّساءِ اللَّاتِي لا تُؤْتُونَهُنَّ ما كُتِبَ لَهُنَّ وَ تَرْغَبُونَ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدانِ وَ أَنْ تَقُومُوا لِلْيَتامى‏ بِالْقِسْطِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِهِ عَلِيماً»
ترجمه آيات: و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، به زودى آنان را در باغهايى كه از زير (درختان) آنها جوى‏ها روان است وارد مى‏كنيم. هميشه در آن جاودانند. وعده‏ى الهى حقّ است. و چه كسى در سخن از خداوند، راستگوتر است؟ (پاداش و عقاب و برترى) به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست! هر كه بدى كند بدان كيفر داده مى‏شود و جز خدا، براى خويش سرپرست و ياورى نيابد. و هر فردى كه كارهاى شايسته انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، در حالى كه مؤمن باشد، پس آنان به بهشت وارد مى‏شوند و كمترين ستمى به آنان نمى‏شود. و دين و آيين چه كسى بهتر از آن كس است كه خود را تسليم خدا كرده، در حالى كه نيكوكار است و از آيين ابراهيمِ حق‏گرا پيروى كرده است؟ و خداوند، ابراهيم را به دوستى خود برگزيد. و آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمين است تنها از آن خداوند است. و خداوند همواره بر هر چيز احاطه دارد. ودرباره‏ى (ارث) زنان از تو فتوى‏ مى‏خواهند، بگو: خدا درباره آنها به شما فتوى مى‏دهد، وآيه‏هاى قرآن كه بر شما تلاوت مى‏شود، درباره زنان يتيم كه حقّشان را نمى‏دهيد و مى‏خواهيد به ازدواجشان درآوريد و كودكانى كه مستضعفند (به شما فتوى‏ مى‏دهد) كه با يتيمان به انصاف رفتار كنيد و هر كار نيكى انجام دهيد، خدا از آن آگاه است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و از دهه کرامت براي ما بگوييد.
حاج آقاي سعيدي: «وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِهِ عَلِيماً» هرچيزي که از خير انجام بدهي، خدا مي‌بيند و جزا مي‌دهد و نسبت به آن عالم است. يکوقت نسبت به چيزي علم داريم ولي نمي‌توانيم کاري کنيم. علم خداوند فرق مي‌کند، خدا وقتي عالم است يعني مي‌تواند جزايش را هم بدهد. حواسمان به خير رساني به ديگران باشد، در وصيت‌نامه بزرگان هست که فرمودند: اگر تمام زندگي‌تان را صرف خير رساني به ديگران کرديد، ضرر نمي‌کنيد. بزرگترين خيرخواهي ما مي‌شود هدايت معنوي ديگران باشد. يک روايت به کسي ياد بدهيم، يکوقت خدمت به معنويت و دانش است، يکوقت ديانت مردم است. يکوقت خدمت به جسم است و يکوقت خدمت مالي است. بي تفاوتي بزرگترين درد است. درد بي دردي دوايش آتش است! حواسمان باشد نسبت به مردم بي درد نباشيم. انشاءالله خدا اين خير را به همه ما بدهد.
انشاءالله خدا زيارت امام رضا(ع) را قسمت همه ما بکند. زيارت حضرت معصومه(س) که اين کلمه معصومه، صفت را امام رضا(ع) براي حضرت گفتند. اين مسأله‌اي که زيارت‌ها چه اثري روي ما دارد و اينکه اين مشاهد شريفه که براي زيارتش مي‌رويم و علما و بزرگان به زيارت مدام در اينها مقيد بودند، يک اثري در ما مي‌گذارد. مجاورت‌ها روي ما اثر سنخيت مي‌گذارد. هرچقدر بيشتر کنار اينها باشيم و خودمان را در معرض اين نور قرار بدهيم، حال و هواي ما عوض مي‌شود. موقعي که شما وارد حرم حضرت رضا مي‌شوي، با حضرت حرف مي‌زني، خودماني با او حرف مي‌زني، از گذشته‌ات عذرخواهي مي‌کني، از عدم وفاي به عهدي که داشتي، موقعي که سبک بيرون مي‌روي حال و هوايت فرق مي‌کند. از خاصيت زيارت امام رضا سبک شدن است. در زيارت امامزاده‌ها هم اين اثر هست. سفرهاي خودتان را برنامه‌ريزي کنيد. حتماً به زيارت برويد، در روايات داريم که اهل‌بيت(ع) بعد از شهادتشان دستشان بازتر از زمان حياتشان است. نياز به باور و عملکرد دارد. خدايا زيارت آنها را به کرّات نصيب ما بکن و روزي باشد که ديگر زيارت اولي‌ نداشته باشيم.
قرار بر اين بود که چشم و گوش و قلب ما امام زماني باشد. اگر نگاهت به مسير، مسير خداپسندانه بود، مسيري که امامش امام زمان است. امام تو يکسري راهکارهايي را براي تو روشن مي‌کند، اگر مسير تو امام زماني شد، هر موقع بالا را نگاه مي‌کني مي‌بيني امام زمانت به تو لبخند مي‌زند. دوست دارم که آنطور که من دوست دارم زندگي مي‌کني. اگر در مسير تاريکي رفتي، ديگر آنجايي که امام چراغ انداخته نگاه نکردي، منتظر لبخند امام زمانمان نباشيم. انشاءالله امام زمان به زندگي‌هاي ما لبخند بزند و پرونده‌هاي ما وقتي به دست حضرت مي‌رسد، حضرت مباهات کنند و بگويند: اين شيعه ماست. خدايا به چشم ظاهر و دنياي ظاهرمان نصيب ما کن که امام زمان را ببينيم و از اعوان و انصار حضرت باشيم. «اللهم عجل لوليک الفرج»
شريعتي: در خرابات دلم خانه‌ي آبادي هست *** تا که بر روي زمين صحن گوهرشادي هست
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»