موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)- شرح حديث بيست و هفتم (عبادت و حضور قلب)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 22-03-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
هرچقدر اين خاک باران خورده و تر ميشود *** بيشتر از پيشتر جانش معطر ميشود
اين حريم آسماني گنبدش فيروزهاي است *** روز و شب مفروش با بال کبوتر ميشود
هر رواقش آينه در آينه نور است نور *** صحن در صحنش صلاة ظهر محشر ميشود
دل تمنا ميکند باب الکرم را عاقبت *** با امام مجتبي اينجا ميسر ميشود
قال باقر، قال صادق مينشيند بر زبان *** دور تا دور حرم يک روز منبر ميشود
کربلا هم ميرسد اينجا لبي را تر کند *** طرح سقاخانهها روزي مقدر ميشود
روضهخوان اينجا نشسته روضهخواني ميکند *** در دلم تازه غم و اندوه مادر ميشود
سلام ميکنم به همه بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، هشتم شوال سالروز تخريب قبور نوراني ائمه بقيع را تسليت ميگويم. انشاءالله با نابودي آل سعود يک روز براي همه حضرات عشق گنبد و ضريح بسازيم. آرزو ميکنم زيارت مسجدالنبي و زيارت مرقد ائمه نوراني بقيع و همينطور مرقد گمشده حضرت فاطمه زهرا نصيب همه ما شود و در آن روزگار باشيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله که توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. عرض تسليت دارم، مصيبت بزرگي است و انشاءالله خداوند آن روز را بياورد و آن منتقم واقعي همه حقهاي ضايع شده را جبران کند.
شريعتي: آقاي سعيدي در سر تبليغي بودند و خدا قوت ميگوييم. در خدمت چهل حديث امام خميني هستيم. با احاديث و نکات لطيفي که امام راحل ما در اين کتاب آوردند. در جلسه گذشته حديثي که براي ما شرح دادند در مورد حضور قلب بود. اينکه عبادات ظاهر و باطن و روحي دارند و خوشا به حال آنهايي که به روح عبادات بيشتر توجه ميکنند.
حاج آقاي سعيدي: حديث بيست و هفتم حديثي بود که امام صادق(ع) از تورات نقل کردند. «يَا ابْنَ آدَمَ، تَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي» براي بندگي من از غير ببر و موقعيتي را براي بندگي من بگذار. «أَمْلَأْ قَلْبَكَ غِنًى» من قلبت را پر از غني ميکنم. جاي بينيازي در قلب است. قلب بايد مناعت طبع پيدا کند. يکوقت کسي مال ندارد ولي منيع الطبع است. يک نفر مال زياد دارد ولي گدا صفت است. من دنبال طلب و کار تو ميروم، به من توکل کن و دنبال کار من باشد و براي عبادت من فراغ پيدا کن. «وَ أَمْلَأَ قَلْبَكَ خَوْفاً مِنِّي» دلت را پر از خوف از خودم ميکنم. يا خوف از ماده و دنيا است يا خوف از خداست. هرکدام از اين خوفها آمد، ديگري ميرود و چقدر خوب است پر از خوف خدا باشد. پر از شحاعت ميشود وقتي خوف خدا آمد. کسي که ميداند بر همه مسلط است به واسطه پشتوانه خدا بودن. شهيد بهشتي ميفرمودند: يکوقتي ميخواهند ما را از مرگ بترسانند، ما اين مرگ را خودمان دنبالش هستيم و اين را دوست داريم. شما ما را از پيروزي ميترسانيد. «وَ إِنْ لَاتَفَرَّغْ لِعِبَادَتِي» اگر براي عبادت من فراغت پيدا نکردي و بندگي نکردي، «أَمْلَأْ قَلْبَكَ شُغُلًا بِالدُّنْيَا» من دلت را از مشغوليت به دنيا پر ميکنم. مثل اينکه بگويم: من دو به اضافه دو را جمع کردم، چهار شد. واقعاً دو به اضافه دو چهار است و فاعليت من نقشي ندارد. خداوند همه کارها را انجام ميدهد ولي ذات جدايي از خدا مشغوليت به دنياست. منتهي مثل بچهها که خانه خودشان را آخر دنيا ميبينند. ما خيلي بزرگتر از اين حرفها هستيم که دنيا بتواند ما را در خودش جا بدهد. «ثُمَّ لَاأَسُدَّ فَاقَتَكَ، وَ أَكِلْكَ إِلى طَلَبِكَ» برو دنبال کار خودت ببينم چه ميکني.
مطالبي را عرض کرديم، مسأله حضور قلب را حضرت امام خيلي واضح بيان کردند، حضور قلب در نماز را مثال زدند، که فراغت در وقت براي عبادت پيدا کن. زمان خاص براي عبادتت بگذار. الآن نماز اول وقت است. يکي در آن زمان فراغت قلب پيدا کن. به چيز ديگري فکر نکن. حضور قلبي که عرض کرديم مراتب دارد. يکوقت ميگويم: من آدم قوي هستم. يک قوي به نسبت يک بچه کوچک يا آدم قويتر. يکي نسبت به اولياي خاصه حق است. اينجا دست ما از آن کوتاه است. بعضي مراتب براي مردم عادي هم ممکن است حاصل شود و بايد دانست حضور قلب به طور کلي تقسيم ميشود. حضور قلب در عبادات و حضور قلب در معبود، حواسم به اين عبادتم باشد و حواسم به خدا باشد. حضور قلب از همين اول است يعني از عبادت به معبود برسد. مثل بچهاي که شروع به نماز خواندن ميکند. يک مثالي را حضرت امام در قسمت اول ميزنند. ميگويند: حواست به تعريف و تمجيد باشد. ميگويند: يک شعر خيلي قشنگ و پر مفهوم و با عبارات قشنگ در مورد اينکه از يک آقايي تمجيد کنند، يک مادر شعر قشنگي را به فرزندان ياد ميدهد و ميگويد: اين را براي پدرت بخوان. اين بچه پنج ساله است، اين را حفظ کرده و براي پدر ميخواند و خيلي معاني قشنگي دارد. شايد بچه خيلي از عبارتها و مفاهيم و آرايههاي ادبي را متوجه نشود اما ذات شعر زيباست. ذات شعر برانگيختن احساسات پدر را دارد. ذات شعر نيکويي تحسين را در خودش دارد. پس بچه ميخواند. مثل نماز خواندن من است، يکوقت ميگويم: الحمدلله رب العالمين، چرا حضرت امام تفسير مينويسد و صفحات متعدد در اين کلمه ميماند و ميگويد و دُر از کلامش ميبارد؟ در مورد خيلي از عبارات نوشته است «والله اعلم» ديگر بيشتر از اين را خدا ميداند. ما همين را گفتيم و اختصار ميکنيم.
الله اکبر يعني چه؟ يعني خدا بزرگتر از وصف شدن است. عبارتهايي مثل آن بچه، عبارتها خيلي بالاست. اگرچه معنايش هم به معناي واقعي درک نميکنيم ولي ميفهمم دارم حمد و ثنا ميکنم. اين ثنا کردن خيلي مهم است. لذا حضرت امام ميفرمايد: کسي اينجا حق ندارد وارد شود از خودش کلامي را بياورد، چون مخاطب خداست. بايد در شأنيت خدا حرف زده شود. من احاطهاي نسبت به خدا ندارم اما کساني مثل پيامبر (ص) اينها را از جانب خدا ميآورند. لذا عبادت توقيفي است. حضرت امام ميگويد: ما نميتوانيم ببينيم سلاطين را چطور احترام ميکنند و ما هم خدا را اينطور احترام کنيم. خيلي شأن خدا را پايين آورديم و اين را بدعت ميگويند. طرف ميگويد: چون اينطور قشنگتر است من اين کار را ميکنم. شأنيت خدا را مگر درکي داري که بگويي چه چيز قشنگتر است. چون به اين آدم اينطور احترام ميگذاشتم به خدا اينطور احترام بگذارم. آن آدم و خدا را يکي کردي؟ شأنيت و احترام را، لذا عبادت توقيفي است. شأن گويش خود را در حد يک آدم معمولي آوردي.
جز از طريق وحي و الهام الهي نميشود به عبادت دست پيدا کرد. مثل همان بچه، معني را نفهمد هم کلام، کلام زيبايي است. آرايههاي ادبي از يک اديب به او رسيده است. از معدن علم به او رسيده است. نميشود در عبادت به اين معنا تصرفي کرد. حضور قلب به صورت اجمالي همين حالتي بود که عرض کردم. مثال طفلي بود که قصيده ميگويد. سر عبادت را نميداند. مسأله اين است که تفصيلاً، اين مرتبه کاملتر است. کامل کامل تفصيلي براي احدي ممکن نيست جز اولياي الهي و ايشان اين قيد را در هر مرحله ميزنند ولي بعضي مراتب نازلهاش براي ما هست. 1- معاني الفاظ و عبادت را درک کنيم. حمد مخصوص خداست. نزد علامه طباطبايي(ره) آمدند و گفتند: شما چطور نماز ميخوانيد، من به معاني توجه ميکنم. ايشان گفته بود: پس کي نماز ميخواني؟ حسنات الابرار و سيئات المقربين، اينها جايگاه دارد. پله پله است.
توجه به معاني نماز، «اياک نعبد و اياک نستعين» چه ادعايي ميکنم؟ خدايا تو را ميپرستم و فقط از تو کمک ميخواهم. آدم اينها را بشنود، يکوقت به ما ميگويند: فلاني شما که اين حرف را زدي، ديروز اينطور ميگفتيد؟ من الآن فقط از خدا کمک ميخواستم، چرا اميدم به ديگران افتاد؟ لذا نماز براي آدم مصلح ميشود. منيع الطبع بودن، خاصيت نماز است. به معاني نماز توجه کنيد همه عزت و بزرگي و خشوع در مقابل خداوند است. مثال حضرت امام خيلي روي نماز است. اسرار عبادت را به قدر امکان بفهمد. چرا خدا اين نماز را براي ما عبادت قرار داده است. خاصيت سجده چيست؟ کتاب لغت را باز ميکني نوشته نهاية الخضوع، سجده نهايت خضوع است. سکنات ظاهري آدم هم تغيير ميکند. يعني در نماز که ايستادي حال خضوع نداري، با ريش بازي ميکني، خضوع در جانش نيست. حواسم باشد که به قدر امکان اسرار عبادت را بفهمد که چرا خداوند اينطور با ما برخورد کرده است. خداوند نيازي به عبادت ما ندارد که فکر کنيم نماز خواندم، چه منتي سر خدا گذاشتم. کجا مچ او را ميگيريم؟ آنجايي که ميگويد: مدتي است من نماز را کنار گذاشتم. چرا؟ آخر دائم بدبختي ميآورم و مشکلات دارم، فکر ميکند نماز ميدهد و رفع مشکلات ميکند. تو خودت و نماز خواندنت براي خدا بود. «انا لله» را حضرت امام خيلي قشنگ معنا ميکنيم. ما ميگوييم از خدا هستيم، ايشان ميگويد: همه چيز براي خداست. همه ملک و ملکوت براي خداست. هرچه اين را دقيقتر باور کرديم، ماليت، ملکيت، غصههاي دنيايي، اينها براي ما کمرنگتر ميشود و زندگي پر از بهجت و شادي ميشود. زندگي با خدا شيرين است و زندگي غير خدايي درد سر است.
شريعتي: در مورد آرامش صحبت ميکنيم و اين آرامش در ذيل همين نکات نوراني که در احاديث و کلام حضرات معصومين هست محقق ميشود و اينجا با اين نگاهي که شما داريد، همينطور است.
حاج آقاي سعيدي: ميبيني طرف اوج دارايي مادي دارد، ولي بدون معنويات دست و پا ميزند. نگران از دست دادنش است و روز به روز پير ميشود. پير را به معني نزديک شدن به مرگ و ملاقات با خدا نميداند، ميگويد: دارم تمام ميشوم. از حضرت حمزه چنين روايتي است. آمدند گفتند: ما در جواني هم تو را ديده بوديم و تو آدم شجاعي بودي. ولي اينطور جنگيدن را از تو نديده بوديم. گفت: آن موقع نگاه من به مرگ فرق ميکرد. الآن شجاعت و نگاهم به مرگ اين است که من به شوق مرگ ميجنگم و اين جنگيدن با قبل فرق ميکند. لذا در اوج جواني هم به شادابي در پيري نيست. انشاءالله ياد بگيريم.
راه حلهاي ايجاد حضور قلب، آنهايي که رنج ميبرند از اينکه حواسم نيست، در يک وادي ديگر ميروم و برميگردم، چه کنيم برگرديم؟ افهام نمودن به قلب، به قلب اهميت عبادت را بدهيم. بدانم چقدر ارزش دارد، چقدر اهميت دارد. اگر در يک خانه شما بگوييد: آقاي مهندس ببخشيد، من ميخواهم يک جاهايي از خانه را حذف کنم، اين پنجره را بيست سانت اين طرف بياورم. اين ستون را برداريد! نگاه ميکند که نميتوانيد ستون را برداريد، خانه ميريزد. «الصلاة عمود الدين» بدانيم جايگاه عبادتها کجاست. اگر روز قيامت نماز ما قبول شد، بقيه پذيرفته ميشود. بدانيم پايه کجاست. ميگويد: اينها چيست؟ اصل فلان مطلب است، اين را بچسب. ميخواهي خريد کني در مغازه ميروي، ميگويد: آقا اين مد است، الآن جنس پارچهاش چيست؟ اين مقاومتش چقدر است؟ آب ميرود يا نه. ميخواهي يک پيراهن بخري، اگر برايت گشاد باشد ميگويد: پيراهن است، دو بار بپوشي آب ميرود و اندازهات ميشود. اگر تنگ باشد، ميگويد: دو بار تن بزني گشاد ميشود. شيطان همينطور است، ميخواهد يک طوري به تو ثابت کند. اصلي را فرع قرار ميدهد. حضرت امام ميفرمايد: اين را به قلبت نفوذ بده که اين عبادت، عبادت کيست؟ الآن ميخواهم هديه درست کنم، يکوقت ميخواهم هديه بخرم، خيلي مسائل خاص را رعايت ميکنم، هرچه ارزش آن فرد براي من بيشتر باشد، نوع هديهاي که تهيه ميکنم با عشق بيشتري تهيه ميکنم. ميگويد: او از من يک چيزي خواست.
يک خانمي به من ميگفت: حاج آقا به نظرم عروس من پسرم را چيز خور کرده است. گفتم: چرا؟ گفت: رفتم خانهاش ديدم خورشت کرفس ميخورد. ميگفت: من ماندم! گفتم: اين نميفهمد که چه ميخورد. اين معجزه عشق است. اگر دانستيم جلوي چه کسي ايستاديم و اين چه اثري در ما دارد. با قلب من چه کار ميکند؟ «تنهي عن الفحشاء و المنکر» اصلاً مرا از بديها منزجر ميکند، ذاتش اين است. وقتي به نماز طور ديگري نگاه ميکنيم. همينطور که فلان قرص را سر ساعت ميخوريم چون فلان ميکروب را از بين ميبرد. حواسمان باشد سر ساعت نمازمان تنهي عن الفحشاء و المنکر است. ميل ما را به بديها کم ميکند.
يک اعمال حسنه يک صورت باطني و ملکوتي دارند. مثلاً روايت امام صادق(ع) هست که حضرت ميفرمايد: «الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ فِي أَوَّلِ وَقْتِهَا وَ أَقَامَ حُدُودَهَا» (وسايل الشيعه/ج4/ص124) آن کسي که ميخواند حدود نمازش را درست ادا ميکند. يک ملکي آن را بالا ميبرد به صورتي که آن نماز نوراني است، ميدرخشد. آنوقت نماز دعا ميکند. «حَفِظَكَ اللَّهُ كَمَا حَفِظْتَنِي» خدا حفظت کند همانطور که مرا حفظ کردي. خدا از همه بلايا نگهت دارد که مرا حفظ کردي. «وَ مَنْ صَلَّاهَا بَعْدَ وَقْتِهَا» نماز را بگذاريم آخر وقت بخوانيم، «مِنْ غَيْرِ عِلَّةٍ» علتي هم نداشته باشد، يکوقت عذري داري، «فَلَمْ يُقِمْ حُدُودَهَا» نماز در حاشيه زندگي ما بيايد، «رَفَعَهَا الْمَلَكُ» يک ملکي او را بالا ميبرد اما در حالي که سياه است، درخشنده نيست. «سَوْدَاءَ مُظْلِمَةً وَ هِيَ تَهْتِفُ بِهِ» نماز يک کلمهاي به او ميگويد: «ضَيَّعْتَنِي ضَيَّعَكَ اللَّهُ كَمَا ضَيَّعْتَنِي» مرا ضايع کردي، خدا ضايعت کند. «وَ لَا رَعَاكَ اللَّهُ كَمَا لَمْ تَرْعَنِي» همينطور که رعايت حال مرا نکردي، انشاءالله خدا هم رعايت حال تو را نکند. چه چيز آدم را نفرين کند؟ ستون دين آدم، آدم را نفرين کند. نمازمان را ضايع نکنيم. يکوقتي حال و هوا نداري، بخواهي سبحان الله را کم کني، ولي با کسالت نباشد. اگر ديدي ميخواهي سه تا سبحان الله بگويي ولي با زور و کسالتي است، نه، نگو. اين را علماي اخلاق توصيه ميکنند نگو. همين سبحان ربي الاعلي و بحمده را بگو، اما با حضور قلب بگو. تندتر بخوان، اما آنچه را که با کسالت و بي ميلي و منت سر خدا باشد، ميخواهم نباشد. مسأله نشاط را دقت کنيم.
هر عملي که انجام ميدهيم يک تجسمي پيدا ميکند. حضرت امام صادق ميفرمايد: وقتي مؤمن از قبرش برانگيخته ميشود، زمان حساب و کتابش ميشود، شخصي، جواني يا يک موجودي با او بلند ميشود، نوراني است. جلوي راهش ميرود، در حول و سختيهاي روز قيامت ميافتد، آن جوان به او ميگويد: ناراحت نباش. اين جلو ميرود و راه باز کن و در مواقع خطر جلو ميرود. آن مؤمن ميگويد: تو چه کسي هستي؟ «أَنَا السُّرُورُ الَّذِي كُنْتَ أَدْخَلْتَهُ عَلى أَخِيكَ الْمُؤْمِنِ فِي الدُّنْيَا» (ثواب الاعمال/ص150) من همان شادماني هستم که به در برادر مؤمنت در دنيا وارد کردي. من همان لبخند هستم و آمدم گرههاي تو را باز کنم. پس هرچيزي که انجام ميدهيم، دستي که سر يتيم ميکشيم، کاري که از دستت برميآيد، جايي سروري وارد ميکني، ميگويد: من همان سرور هستم و آمدم گره تو را باز کنم. «خَلَقَنِي اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- مِنْهُ لِأُبَشِّرَكَ» خدا مرا از آن سرور آفريد براي اينکه برايت بشارت باشم. يک مفهوم اين روايت اين است: آنجايي که آدم تلخي را براي کسي بياورد، حرفي بزند کسي مکدر شود، نيشي بزني، اين ميخواهد چه کار کند؟ لذا هر اعمال ما صورت دارد. اثري در ملکوت و باطن ما ميگذارد، اعمالي که انجام ميدهيم در آن دنيا براي ما مصالح ساختماني ميشود. اين در حديث معراج هست. پيامبر اکرم ميبينند يکسري افراد هستند، دست از کار ميکشند. ملائکه دوباره کار ميکنند. ميپرسند: چرا؟ ميگويند: مصالح نميآيد. عمل صالح من در اين دنيا، صورت مصالح من در آن دنيا هست. مثال عمل صالح را اينجا در حضور قلب حضرت امام مقداري از نماز ميزنند که من حضور قلب دارم. بسم الله الرحمن الرحيم، دارد ميرود. الحمدلله، رفتم خانه همسايه و خيابان و توقف، سبحان ربي العظيم، حواسم جمع شد. دوباره محاسبه ميشود، ملاک ما در مصالحمان دقيقاً حضور قلب است، ملاک در نماز، اگر دائم حواست پرت بود نمازت درست نيست. حضور قلب مثل تمبري است که روي نماز ما ميخورد و بالا ميفرستد. اعمال ما جزء جزء ميرود، الله اکبر نماز ما رفت و بقيه نرفت.
يک اثري هم در قلب عابد ميگذارد. قلب عابد را نوراني ميکند. مثل شستشو است، آدم وقتي لباس چرک ميشويد دستش هم تميز ميشود. لازم نيست دستت را مستقل بشويي، ثواب برايت نوشته ميشود ولي قلبت هم شوق ثواب پيدا ميکند. چون منطبق با فطرت آدم هست. کم کم کسالت ميرود و بعد شوق پيدا ميکند و بعد ديگر خواب را از آدم ميگيرد. پيغمبر ما پشت سر هم نماز شب نميخواند، يک مقدار ميخوابيد دوباره بلند ميشد و نماز ميخواند. نه اينکه بگويد: فلاني بيدارم کن، خوابش نميبرد. حال منقلب است. ايشان ميگويند: امام باقر(ع) آمدند امام سجاد را ديدند، حالتشان از عبادت خيلي منقلب است و پاها ورم کرده است، اشک ريختند و گفتند: چرا اين کار را ميکنيد؟ حضرت امام سجاد گفتند: صحيفه علي را بياوريد. آوردند، يک مقدار کمي حضرت خواندند و منقلب شدند و کنار گذاشتند. فرمودند: علي چطور عبادت ميکرد! ارزش بندگي خداست، آنها يک چيزي فهميدند که اينگونه عمل کردند. از خدا ميخواهيم اين بزرگان و سببهاي متصل ارض و سماء را، هرچه بيشتر شناختش را در وجود ما فروزانتر کند.
شريعتي: انشاءالله نمازهاي ما توأم با حضور قلب باشد و ما را بالا ببرد و ذخيره قبر و قيامت ما شود. سالروز تخريب قبور ائمه بقيع را تسليت ميگويم. انشاءالله با نابودي آل سعود زيارت حضرات معصومين در بقيع نوراني نصيب همه شما شود. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را هديه کنيم به روح بلند نبي مکرم اسلام حضرت صديقه طاهره و ائمه بقيع، امام سجاد، امام مجتبي، امام باقر و امام صادق و حضرت ام البنين، همه آنهايي که در کنار پيغمبر بودند و امروز در بقيع نوراني آرميدند. امروز صفحه 70 قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«ثُمَ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعاساً يَغْشى طائِفَةً مِنْكُمْ وَ طائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ ما لا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كانَ لَنا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ ما قُتِلْنا هاهُنا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلى مَضاجِعِهِمْ وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ«155» إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِيمٌ «156» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا وَ قالُوا لِإِخْوانِهِمْ إِذا ضَرَبُوا فِي الْأَرْضِ أَوْ كانُوا غُزًّى لَوْ كانُوا عِنْدَنا ما ماتُوا وَ ما قُتِلُوا لِيَجْعَلَ اللَّهُ ذلِكَ حَسْرَةً فِي قُلُوبِهِمْ وَ اللَّهُ يُحْيِي وَ يُمِيتُ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ «157» وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»
ترجمه آيات: سپس (خداوند) به دنبال آن غم، آرامشى (به گونهى) خوابى سبك بر شما فروفرستاد كه گروهى از شما را فراگرفت (و با آن، خستگى و اضطراب از تن شما بيرون رفت. اين آرامش براى كسانى بود كه از فرار خود در احد ناراحت و تائب بودند)، ولى گروه ديگر كه همّتشان (حفظ) جان خودشان بود و به (وعده هاى) خدا همچون دوران جاهليّت گمان ناحق داشتند، (به طعنه) مىگفتند: آيا چيزى از امر (نصرت الهى) با ماست؟ بگو: براستى كه امر (پيروزى) همهاش به دست خداست. آنها در دلهاى خود چيزى را مخفى مىكنند كه براى تو آشكار نمىكنند، مىگويند: اگر در تصميم گيرى (براى شيوه جنگ،) حقّى براى ما بود، ما در اينجا كشته نمىشديم. (به آنان) بگو: اگر در خانههايتان نيز بوديد، آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوى قتلگاه خود روانه مىشدند و (حادثه احد) براى آن است كه آنچه را در سينههاى شماست، خدا بيازمايد و آنچه را در دل داريد، پاك وخالص گرداند وخداوند به آنچه در سينههاست داناست. همانا كسانى از شما كه روز برخورد دو سپاه (در احد، از جنگ) روى برگرداندند (و فرار كردند،) جز اين نبود كه شيطان به خاطر بعضى از كردار (ناپسند) شان آنها را لغزانيد و البتّه خداوند از آنها گذشت، براستى كه خداوند آمرزندهى بردبار است. اى كسانى كه ايمان آورديد! مانند كسانى كه كفر ورزيدند نباشيد كه دربارهى برادران خود، كه به سفر رفته يا رزمنده بودند، گفتند: اگر نزد ما بودند نمىمردند و كشته نمىشدند. (بلكه با دلگرمى به جبهه برويد) تا خداوند آن (شجاعت و شهادتطلبى شما) را در دلهاى كفّار (و منافقان) مايهى حسرت (رسيدن به هدفشان) قرار دهد و خداوند (است كه) زنده مىكند و مىميراند و خداوند به آنچه انجام مىدهيد بيناست. و اگر در راه خدا كشته شويد و يا بميريد (زيان نكردهايد، زيرا) آمرزش و رحمت خداوند از آنچه (آنان در طول عمر خود) جمع مىكنند، بهتر است.
شريعتي: از کلام حاج آقاي سعيدي استفاده کنم که فرمودند: به گفته امام راحلمان اگر اينجا دلي را شاد کرديد، اگر در راه حاجت مؤمني قدم برداشتيد، در روزي که همه ما به آن احتياج داريم، آن اعمال به داد ما خواهد رسيد، هميشه قرار گذاشتيم دلي را به پنجره فولاد امام رضا گره بزنيم. خدا ميداند چقدر افرادي که زائر ميشوند و براي اولين بار چشمشان به صحن و سراي امام رضا ميافتد، دلشان شاد ميشود و دعاها عميق و از ته دل ميکنند. در طرح جديدمان از ائمه جماعات و مبلغين عزيز درخواست کرديم که باني شوند و پيشقدم شوند، کليه کارهاي اجرايياش را انجام خواهيم داد. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: عبارتي از اين آيه که خيلي تفاسير روي آن دقت دارند، اين است «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خدا داناست به ذات صدرها و عمق نيتهاي شما. همه عالم را ميشود گول زد، ميشود کاري کرد که همه عالم فکر ديگري در رابطه با آدم بکند ولي خدا را نه. اگر ذات صدر درست شد، ريشه قلب درست شد و براي خدا شد، هر چيزي که از آن ذات ميرويد درست ميشود. ته قلبمان با خدا صاف باشد. خدا عليم است و بسيار داناست. اين را با خودمان تکرار کنيم، آن موقع که فکر ميکنيم چه کسي فهميد و مگر چه شده است، بگوييم: «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»
شريعتي: ديروز مطلع شديم آيت الله کابلي يکي از علماي شاخص و مراجع مردم افغانستان، رحلت فرمودند و دار فاني را وداع گفتند. مراسم تشييع ايشان روز پنجشنبه از مسجد امام حسن عسگري در شهر مقدس قم برگزار ميشود. در مورد شخصيت حضرت حمزه سيدالشهداء امروز که هشتم شوال است، سالروز تخريب قبور بقيع هست و حتي تخريب قبر حضرت حمزه. قلم آقاي محمدي اشتهاردي بسيار روان و شيوا است، از اين قلم حضرت حمزه و جعفر، دو شهيد ممتاز صدر اسلام که حضورشان براي پيامبر ما بسيار دلپذير بود، اگر تمايل داريد در مورد اين دو شخصيت مطالعه کنيد، اين کتاب را تهيه کنيد. به 20000303 پيامک بدهيد، دوستانم شما را راهنمايي خواهند کرد.
حاج آقاي سعيدي: حضرت حمزه کسي که شجاع هست، از حيث سني چهار سال از پيامبر بزرگتر هستند و برادر رضاعي پيامبر هم حساب ميشوند. چون مدتي که قبل از حليمه سعديه پيامبر از ثويبه شير خورده بودند، حضرت حمزه از او شير خورده بود و برادر رضاعي حساب ميشوند. حضرت حمزه امنيت پيغمبر را به عهده داشت. گاهي چندين بار در يک شب ايشان جاي اميرالمؤمنين و پيغمبر را تغيير ميداد. صدها بار اين اتفاق افتاده است که اميرالمؤمنين جاي پيغمبر ميخوابيدند که مشخص نشود پيغمبر کجا هستند. پاسداري از پيامبر(ص) را داشتند و پيامبر خيلي غصه خوردند زمان شهادت حضرت حمزه، وقتي صفيه خواهرشان آمد و پيامبر فرمودند: اجازه ندهيد بيايد. ايشان اصرار کردند و حضرت حمزه را ديدند، وقتي اين داستان را خواندم ياد حضرت زينب افتادم که بالاي سر امام حسين آمدند، آنجا پيامبر تسلي ميداد اما وقتي زينب کبري آمد کسي نبود آنجا تسلي بدهد. حرفهاي ديگري را شنيد. «وَ سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (شعرا/227) انشاءالله مهدي فاطمه و منتقم ميآيد.
حضرت صالح(ع) شتري را از دل کوه به عنوان معجزه بيرون آوردند و اين شتر به اندازه آبي که ميخورد به مردم شير ميداد. سران کفر گفتند: اين شتر بايد کشته شود. بهانه کردند که اين شتر زياد آب ميخورد، يک مسألهاي داشتند با شتر حضرت صالح که وقتي مردم اين شتر را ميديدند، ياد حقانيت آن مسأله حضرت صالح ميافتادند. ميگفتند: اين معجزه حضرت صالح، بقاي اوست و اين دارد راهنمايي و دلالت ميکند، اذهان را به صالح نبي منتقل ميکند. اين نبايد باشد. شتر را پي کردند. شقاوت براي آنهايي است که نمادها را از بين ميبرند. نمادش نبايد باشد و در ذهن کسي نبايد رخ بدهد. اين شقاوتي که آنجا ميبينيد، اينجا هم ميبينيد. فکر نکنيد وهابيت اصرار دارد بگويد همه اهل تسنن اينطور هستند. فردا سالگرد ارتحال حضرت آيت الله العظمي بروجردي(ره) است. انشاءالله خداوند همه ما را قدردان زحمات بزرگاني که واقعاً زحمات ايشان در حد منحصر به فرد هست. انشاءالله خدا تأسي به آنها را لياقت ما قرار بدهد.
شريعتي: انشاءالله نه فقط براي حضرت زهرا، براي همه حضرات عشق ضريح ميسازيم و دست فرشچيان طرح ميزند آن را. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»