برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)- شرح حديث هفتم (غضب)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 02-08-97
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد.
من از مشهد، من از تبريز، از شيراز و کرمانم *** من از ري، اصفهان، از رشت، از اهواز و تهرانم
نميدانم کجايي هستم اما خوب ميدانم *** هوايي هستم و آوارهاي در مرز مهرانم
اگر آوارهام قلبم در ايوان تو جا مانده *** دلم با هر قدم، با هر نفس اسم تو را خوانده
غم عشقت بيابان پرورم کرد و ميان راه يکي پرسيد *** تا کرب و بلا چند تا ستون مانده
چه شيرين است با شوقت دويدن در بيابانها *** به عشقت هم به دل جارو زدن هم در خيابانها
نه تنها در ميان تربتت داري شفا حتي *** به خاک زير پاي زائرت دادند درمانها
يکي جارو به دست و ديگري گوشي به گوش آمد *** يک بر شانه مشک و آن يکي پرچم به دوش آمد
در اين موکب سخن از کوفه، آن موکب سخن از شام *** يکي از هوش رفت اينجا، يکي آنجا به هوش آمد
ستون يک هزار و چهارصد يعني سلام آقا *** سلام اي بي کفن، اي تشنه لب، اي مانده در صحرا
به سقاي علمدارت قسم ما پاي پيمانيم *** به شوق ياري آرام جانت مهدي زهرا
سلام ميکنم به همه شما، به همه بينندهها و شنوندههاي نازنينمان، اينجا سمت خداست، کم کم حال و هواي اربعين فراگير شده و خوشا به حال زائران حضرت آقا، حتماً به شکوفهها به باران، برسان سلام ما را! حاج آقاي سعيدي سلام عليکم، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم.
شريعتي: چه حس و حال خوبي اين روزها هست.
حاج آقاي سعيدي: «حبّ الحسين يجمعنا» عشق امام حسين (ع) است. مهم نيست اهل کجا هستي، وقتي عنوان زائر أباعبدالله الحسين آمد، همه زير آن خيمه با آن پرچم ميرويم. قلبها جهتگيري پيدا ميکند. خدمات قيمت ندارد. عاشقانه است. قانون را کسي ديگر مينويسد. قانون نا نوشته ذهن بشري اينقدر قشنگ رعايت ميشود، همه با محبت نسبت به همديگر حريص هستند که يک جوري به هم خدمت کنند. مفهوم خوش گذشتن فرق ميکند. پايش تاول زده اما خدا را شکر ميکند. خسته ميشود لذت ميبرد. کوله بار يکي ديگر را ميبرد اما لذت ميبرد. «من حيث لا يحتسب» کليد «يحتسب» دست حسين(ع) است. وقتي او وسط بيايد، ديگر ميگويد: هزار جان داشته باشم فداي تو کنم. ما ميگوييم: خدايا اگر روزگار ما را به تأخير انداخته و در کنار أباعبدالله نبوديم، الآن آمديم فرياد بزنيم. بگوييم: اگر روزي امام حسين گفت: «هل من ناصرٍ ينصرني» و کسي نبود پاسخ بدهد، جواب أباعبدالله سکوت بود، امروز همه آمديم بگوييم: امام حسين ببين چقدر عاشق داري! گرچه سيه رو شدم، غلام تو شدم. خواجه مگر بنده سياه ندارد؟! ما با همه آلودگيها آمديم. بالاخره شما مصاديق دستگيري و رحمت خدا هستيد. انشاءالله دست همه ما را ميگيرند. انشاءالله در اين قضيه محکم قدم برميداريم. بيچاره آن کساني که در اين زمان آمدند و اخلال ايجاد کردند، در شبکه مجازي بود، حرفي زدند و خواستند اين جمعيت را کم کنند. من روي صحبتم با اينهاست. يک قدم طرف امام حسين برداشتي يا يک قدم عقب رفتي، در اين وسط حرف و زبان و عملکرد تو، در کدام مسير رفت؟ چون هيچکس نميتواند جلوي اين سيل را بگيرد. تو چه کار کردي؟ تو اين وسط حرف فلاني را تأييد کردي که اربعين را مشکلدار دانست. تو هم لايک کردي، اين هم حساب است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَه» (زلزله/7) اگر مثقال ذرهاي خير داشته باشي، شر داشته باشي، يکي را نسبت به کربلا سرد کرده باشي.
بار اولي که من اربعين رفتم، خدمت يکي از اساتيد بوديم. نزديک حرم که ميشديم سؤال کردم: اينجا چطوري است؟ گفت: اينجا سؤال نميکنند. اينجا دلت راهنمايي ميکند. مغناطيس آنجا تو را ميکشد. وقتي ميرسي يکباره منقلب ميشوي. امام حسين(ع) همه چيزش با اهلبيت فرق ميکند. جنس غمش هم فرق ميکند. آمدن در مسيرش هم فرق ميکند. حتي سؤال کردند که حضرت کشتي نجات هست. مگر بقيه اهلبيت(ع) اينطور نيستند؟ حضرت فرمودند: اسرع است. کساني که عجله داريد، آنهايي که خيلي مشتاق هستيد نسبت به مغفرت الهي، اثرات اربعين يکي مغفرت است. اينجا کشتي سريعتري سوار ميکند. توقف ندارد. سوار شويد و انشاءالله حضرت حجت هم که بيايند يکي از حرفهايشان اول مسأله امام حسين(ع) است. غربت امام حسين را مطرح ميکنند، به عنوان يا لثارات الحسين! انشاءالله همانطور که امروز داريم يک نمايشي است که ميگوييم: مهدي فاطمه امروز تو را تنها نخواهيم گذاشت، انشاءالله آن روز هم همه درک کنيم. اربعين تجلي عصر ظهور است.
شريعتي: خيليها مريض دارند و گرفتاري دارند و گفتند: در برنامه بخواهيد از زوار اربعين که حتماً براي شفاي همه مريضها دعا کنند. انشاءالله همه مريضها به حق امام حسين(ع) لباس عافيت بپوشند. حديث هفتم چهل حديث حضرت امام را با هم مرور خواهيم کرد.
حاج آقاي سعيدي: حديث هفتم، فرمايش مبارک امام صادق(ع)، «الغضب مفتاح کل شر» غضب براي همه شرور کليد و مفتاح است. هنگامي که عصبيت چشم آدم را کور ميکند. ميگويند: خون جلوي چشمم را گرفته است يا ميگويند: ديگر هيچي حاليم نيست! راست ميگويد گاهي آدم هيچي متوجه نيست اما توجيهي براي خطاهاي آدم نيست. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «شدة الغضب تغير المنطق» نطق آدم را عوض ميکند. مؤدب است اما در لحظه عصبانيت بي ادب ميشود. اِ من اين را گفتم؟ بله شما گفتي. منتهي فرماندهي براي زبانت وجود نداشت. اميري براي نفست وجود نداشت. «اُتقطع المادة الحجة» صغري کبري چيدني که صفت آدم است و ميتواند استدلال کند، عملکردش بدون حجت و استدلال ميشود. يعني براساس امير بودن نفس، فهم آدم را پاره پاره ميکند. حضرت امام ميگويد: در حين عصبانيت، اگر بخواهي کسي را نصيحت بکني برعکس جواب ميدهد. شروع ميکند شدتش را بيشتر کردن! لذا در راه حلها عرض ميکنيم. آن زمان هيچ کاري نکن و فقط آرامش کند و بعد شروع به نصيحت کن. چون فهمش پاره پاره است. وسط دعوا بگويي: مقصر من هستم يا تو هستي، لحظه تصادف، عصبانيت هست. بايد بگويي: آقا درست ميشود. آرام باشيد. يک صلوات بفرستيد. خاصيت ذکر خدا تطمئن القلوب است.
يک وقتي که تصادف ميشود ميگويم: آقا ماشين شما با صافکاري درست ميشود. اما اعصاب شما با صافکاري درست نميشود. ثمره اين اعصاب خوردي چيست؟سخت ميگيرد جهان بر مردمان سختگير! خدايا اين غضب را چرا آفريدي؟ آفرينش هر چيزي يک حکمتي دارد. غضب هم نعمت است که حضرت اينجا به کار برده است. حضرت امام وقتي نعماتي که در مورد غضب است را ميشمارند، ميفرمايد: «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم» اين شدت بر کفار حاصل همان غضب ممدوح است. اگر بي غيرت نسبت به ناموسش باشد، نسبت به عزيزانش، نسبت به دينش، غضب نياز است. غضب بايد باشد ولي به جا باشد. وقتي ميخواهم غضب داشته باشم در دست خودم باشد. اگر غضب افسار مرا گرفت خطاست. اگر افسار غضب را گرفتم، درست است. اگر حيواني سوار انسان شود حيوانيت ميکند. انسان سوار حيوان شود، راهنمايي ميشود و مسيرش سريعتر ميشود. من مرکب شيطان هستم يا شيطان را کنار گذاشتم و نفسم مرکب من است. لذا ايشان ميگويد: موعظه در حال غضب نکنيد. اما غضب را بدانيد نبايد کوبيد و از بين برد. بعضي از آموزههاي ساختگي، بدعتها که در بعضي اديان هست، بعضي از اينها را ريشه کن ميکند. در فلان دين هست که ازدواج نبايد بکند. خداوند شهوت و توليد مثل را قرار داده است، در مسير خودش. او ميآيد از ريشه ميکند وقتي راه حل ندارد صورت مسأله را پاک ميکند و ميگويد: ببينيد درست شد. درست نشد، لذا بعداً مفاسدش را جاي ديگر ميبينيم. اين راه حلي که ايجاد کردي راه حل خدايي نبود. لذا غضب اتفاقاً پرورش داده ميشود. به بچههايتان تيراندازي و اسب سواري و جنگيدن و دفاع ياد بدهيد. امروز غرب براي ما تبليغ ميکند که خشونت نباشد. قصه حسين فهميده را حذف کنيد و همه چيز گل و بلبل باشد. نه، دين اسلام بچه رزمنده تحويل ميدهد. ديديم بچه رزمندههاي ما چه کردند. همينهايي که اينجا غضبناک بودند، علي(ع) که در جبههها شير است. يعني کسي توان ايستادن در مقابلش ندارد، همه از حضرت به عنوان قاتل العرب اسم ميبرند، اينقدر حضرت از کفار و دشمنان اسلام کشته بود. حالا يتيم ميبيند زانويش سست ميشود. ميخواهند عصبانياش کنند نميتوانند. ميخواهند به نحوي او را از کوره به در کنند. اميرالمؤمنين(ع) تمام صفاتش در دست خودش است. امير نفسش است.
حضرت امام از قوه غضبيه ميفرمايد: از نعم بزرگ الهي است و اگر نباشد چقدر مشکل ميخوريم. اين نعمت بزرگ را بايد تقويت کرد. بارها در اين برنامه مثال زدم، شما در داروخانه بروي و بگويي: همه لوازم اين داروخانه را بخوري ميميري. نه، بايد با نسخه و حساب شده رفت. وگرنه داروخانه همان سم فروشي است. همين دارويي که براي شما شفاست براي شخص ديگري قاتل است. «الغضب يفسد الايمان کما يفسد الخل العسل» همانطور که سرکه را روي عسل بريزي، فاسد ميکند، غضب ايمان آدم را فاسد ميکند. يکوقت يک مريضي باعث ميشود موهاي آدم بريزد و ناخنهاي آدم سياه شود. کمبود کلسيم باشد. يکوقت ميگويند: يک مريضي است که باعث مرگ است. هردو مريضي است بين سرماخوردگي و سرطان، مشترک بودن اسم مريضي است ولي اتفاقاً شدت مريضي فرقشان است. ايمان را فاسد ميکند. يکوقت يک ماده غذايي را بخورم يک هفته دل درد دارم، يکوقت ايمانم به باد ميرود. فساد پيدا ميکند. تمام تلاش ما اين است که ايمانمان را داشته باشيم و تربيت شود. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا» (نساء/136) باشيم، اين را هم از ريشه درميآورد.
حضرت امام ميفرمايد: اگر حواست نباشد پيشرفت ميکند و وحشيگري ميآورد. اگر از اول نگه داري ساده است، اما اگر پيشرفت کند، آتش در معرکهاي بيايد، يک صفت خوبي که بزرگترهاي ما دارند، اين است که آتش را ميخوابانند. وقتي حضرت امام سجاد از صفات متقين ميفرمايند در صحيفه سجاديه، ميگويد: اينها يک صفت دارند آتش را ميخوابانند. وقتي دعوا شد، درگيري شد، اگر در خودش ديد آتش را ميخواباند و در لحظه پاسخ نميدهد. در روايت داريم آب بخوريد يا بنشينيد، از آن شدت بيافتد. موقعيت تغيير کند. بعد از چند دقيقه ببينيد ميتوانيد حرفهايي که قصد داشتي را بزني. وقتي آرام شدي ديگر آن حرف بدي که در ذهنت بود را نميتواني بگويي. ولي در عصبانيت چون افسار از دست آدم ميرود ميشود گفت! قوه منطق را تغيير ميدهد و يکباره نطق از بين ميرود. حضرت امام ميفرمايد: اکثر گناهان در اثر عصبانيت است. من دوستي دارم ايشان در يکي از زندانها پيشنماز است. تعريف ميکرد ميگفت: گاهي که با اينها حرف ميزني، ميبيني آدم خوبي هست، ميگويند: يک لحظه نفهميدم چه شد. ريشه فهم را ميزند! نگاهش ميکني فکر ميکني قاتل يک چهره خاص دارد، ولي نه يک آدم عادي است. غضب اين بلا را سر او آورد. شيطان ميخواهد آدم را کور کند. يک نکته مهم اين است که قانع نميشود. سراغ بعدي و بيشتر ميرود. حضرت امام ميفرمايد: خودت جلويش را بگير. ماشين که سرعتش زياد ميشود ديگر کنترلش خيلي سخت است. نَفث به معناي دميدن، در کورههاي آهنگري که ميدميدند، اگر آتش را ول کني رويش خاکستر ميگيرد. يک کسي هست که دائم دارد ميدمد. گداختهتر ميشد و خاکستر نشود. آهني که در ده دقيقه ذوب ميشد حالا در سه دقيقه ذوب ميشود. چون حرارت بيشتر ميشود و ميرساند به جايي که ديگر آدميزاد خودش را موجه براي گناه کردن ميداند. عقلي که قاضي بود ميشود توجيه گر خطا، ايشان در بحث تهمت و جاهاي ديگر ميگويد: زبانش از دستش در ميرود يک چيزهايي ميگويد که ديگر نميشود جمعش کرد. ديگر آبروي طرف را بردي، حالا بعد بيايي بگويي: حلال ميکني؟ فايده ندارد، آبرويش رفت. ما ميگوييم: حالا يک حرفي زدم، گناه را کوچک ميدانيم، نميداني با دل طرف چه کردي؟ نميداني چه اعصابي از او خورد کردي. يک حرفي زدي!! حواسمان باشد. آنچه براي خود نميپسندي براي ديگران هم نپسند.
راهحلها که حضرت ميفرمايد: يکي ريشه کن کردن است. اثرهايش را در خودت ببين. دفعه قبل عصباني شدم به چه ثمراتي رسيدم؟ چه سودي و چه ضرري دارد؟ بار قبل که عصباني شدم عزتم زير سؤال رفت. بعد مجبور شدم بروم معذرتخواهي کنم. زدم فلان چيز را شکستم، حضرت امام ميگويد: عصبانيت را سر آدمها و اشياء و حيوانات خالي ميکند. يک خانهاي رفتيم براي مشاوره، يک سال و نيم بود ازدواج کرده بودند. اگر نگاه ميکردي فکر ميکردي 20 سال است اينها ازدواج کرده بودند. همه وسايل خانه را نابود کرده بودند. يکوقت اتفاقي ميافتد تو ديگر نفست را نگه نداشتي. بعد هم فکر ميکني خالي شدم، دلم خنک شد. کدام دل خنک شدن، به چه قيمتي دلت را خنک کردي؟ غضب را تقسيم بندي کردند و ميفرمايند: يکي در حال اشتغال به غضب، در آن لحظهاي که غضب شد. در آن لحظه سعي کن نصيحت نکني. آن لحظه متوجه حق نيست فقط سکوت و آرامش! انصراف نفس برايش ايجاد کن. نفسانيات او قليان نکند. آرامش کن که گوش شنوا پيدا کند، چون گوش در آن لحظه نميشنود و بينا نيست و کور و کر است. شعله غضب را فرو بنشاند و سبب معالجه اساسي نفس ميشود. بعد معالجه را شروع ميکنيم. «فيلزم الارض» زمينگير شو، هم خودت و هم ديگري، نگذار کاري انجام بدهد. بتواند آرامش پيدا کند. در آرامش نصيحت است. قدرت جسمي و زباني و کلامي زياد ميشود. در عصبانيت مشت به جايي بزند يا در حالت عادي، ميزند ميبيند کبود شد ولي در حالت عادي نميتواند مشت بزند. قدرت زياد آدم بر عليه آدم استفاده ميشود.
در بيان قلع به اسباب هم بود که حضرت امام ميفرمايد: ريشهاش حبّ نفس است. شدت عصبانيت که پيش ميآيد، من نفس خودم را دوست دارم. ميبينم يک توهيني به او شد. به من او برميخورد. هرچه حبّ نفس بيشتر باشد يا آن چيزهايي که مظاهر نفسانيت اوست، خيلي زياد باشد، مثل ماشينش، به همان اندازه که حب دارد عصبانيتش هم به همين تناسب بيشتر است. ماشين او را يک خط بياندازند، پنج واحد ناراحت ميشود. وقتي حبّ شديد داشت، صد واحد ناراحت ميشود. يکي از عزيزان ميگفت: حواست باشد اين مقدار که ناراحت شدي، ممکن است تريلي بيايد از روي ماشينت رد شود، براي آن هم اندازه بگذار. آنجا ميخواهي چه کار کني؟ يک بنده خدايي تلويزيون جديد خريده بود. بچه بعد از دو سه روز زده بود خراب کرده بود. اين بنده خدا هم دست اين بچه را سوزانده بود. دست بچه چرک کرده بود و مجبور شدند دست بچه را قطع کنند. اين پدر العياذ بالله چند روز بعد اقدام به خودکشي کرد، خيلي تلخ است. بدانيد آدم با غضبش يک چنين بلايي سر خودش و اطرافيانش ميرود. شيطان است و دارد تند تند براي شما نفاثات، يعني ميدمد و اين کوره را داغ ميکند. ايشان ميفرمايد: تمام مشکلاتي که داريم به واسطه جهل و ناداني است. حضرت امام ميگويد: گمان ميکنند بعضي از زشتيهايشان شجاعت است. فلانجا رفتم و داد زدم، هيچکس جرأت نکرد روي حرف من حرف بزند. چشمم را بستم و دهانم را باز کردم. رذايل اخلاقياش را به عنوان فضايل اخلاقي ميگويد. دارد به عنوان شجاعت و جوانمردي نقل ميکند. بي ادب، بي تربيت، بايد اين را بگويي، بايد بگويي سياست حرف زدن ندارم. نميفهمم هر سخن جايي و هر نکته مکاني دارد. من يک آدم گسيختهاي هستم که هرچه بر زبانم ميآيد. اينها را بايد سراغ درمانش بروي. افتخار ميکني؟ کوري عصا کش کور دگر شود! ديگري نميداند او هم وسط ميآيد و اين حالت را تشويق ميکند.
بعضي مواقع بزرگترها ميگويند: کلاهش را قاضي ميکند. نگاه کن ببين اينهايي که ميگويي شجاعت است. اينهايي که ميگويي، بي رحميهايي که داشتي به دردت خورد؟ مالک اشتر در بازار ميرفتند، يک شخصي يک مقدار سبزي گنديده را روي سر مالک اشتر پرت کرد. مالک اشتر که شاگرد اميرالمؤمنين است، در جنگ حريف ندارد. ايشان از آن مسير ميرود. به آن مرد ميگويند: شناختي که بود؟ مالک اشتر بود. دنبال مالک دويد. نگاه کرد ديد به مسجد رفت. ديد مالک در مسجد نماز ميخواند. منتظر شد. نمازش تمام شد. گفت: ببخشيد! مالک گفت: به مسجدم نيامدم الا اينکه براي تو دو رکعت نماز بخوانم تا خدا تو را ببخشد! وقتي مالک براي جنگ ميآمد، مثل ملخ از جلوي او ميپريدند. اين سردار سپاه علي است. غضب در موقعيتهاي سياسي، اجتماعي، پدر و فرزند، در جاهاي مختلف چه بلايي سر من ميآورد. حضرت امام بهترين راهحلها را فرمودند. گذشتهام را نگاه کردم بدانم غضب من چقدر باعث عذرخواهي من شد. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: مؤمن خيلي عذرخواهي نميکند. گفتند: عذرخواهي که خوب است. فرمودند: خيلي اشتباه نميکند که مجبور شود عذرخواهي کند. وسيله نقليه ما، نفس ما، آن چيزي که قرار است من سوارش باشم، ترمز و فرمانش وابسته به اين است که غضبش را نگه دارم. اگر رهايش کردم، يک ماشيني به من دادند با موتور پر سرعت، فرمان را کندند و ترمز هم بريدند! چه کسي سوار اين ماشين ميشود؟ مرگ و هلاکت است. تا سرعت زياد نشده پياده شويم.
توکل بر خدا کلام آخر است. اين سفارشي است که همه علما کردند. صفات و فضايل اخلاقي و سجايا را از خدا بخواهيم. لذا در دعاهايشان دارند: خدايا ما را بنده خودت قرار بده. بنده نفسم و بنده شيطان نباشم. تو از ما عهد گرفتي. زير مجموعه او نباشيم انشاءالله، خدايا از تو ميخواهيم اين رذيله اخلاقي، غضب، زشتيهايش و آن چيزهايي که باعثش ميشود به فضل خودت و به برکت اين رواياتي که خوانديم از ما دور کني.
شريعتي: قابلمههاي بزرگتر ديرتر به جوش ميآيد. هرچقدر قابلمهها کوچکتر باشد، زودتر به جوش ميآيد. يک نکته اساسي که در بحث غضب لازم داريم اين است که سعه صدر لازم را نداريم. اگر قلبمان وسيع شد و سينه ما گشاده شد، غضب هم کمتر مجال دارد به سمت ما بيايد. انشاءالله خدا به ما شرح صدر بدهد. امروز صفحه 482 قرآن کريم، آيات 47 تا 54 سوره مبارکه فصلت را تلاوت خواهيم کرد.
«إِلَيْهِ يُرَدُّ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ ما تَخْرُجُ مِنْ ثَمَراتٍ مِنْ أَكْمامِها وَ ما تَحْمِلُ مِنْ أُنْثى وَ لا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَ يَوْمَ يُنادِيهِمْ أَيْنَ شُرَكائِي قالُوا آذَنَّاكَ ما مِنَّا مِنْ شَهِيدٍ «47» وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما كانُوا يَدْعُونَ مِنْ قَبْلُ وَ ظَنُّوا ما لَهُمْ مِنْ مَحِيصٍ «48» لا يَسْأَمُ الْإِنْسانُ مِنْ دُعاءِ الْخَيْرِ وَ إِنْ مَسَّهُ الشَّرُّ فَيَؤُسٌ قَنُوطٌ «49» وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ رَحْمَةً مِنَّا مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ هذا لِي وَ ما أَظُنُّ السَّاعَةَ قائِمَةً وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي إِنَّ لِي عِنْدَهُ لَلْحُسْنى فَلَنُنَبِّئَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِما عَمِلُوا وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنْ عَذابٍ غَلِيظٍ «50» وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَرِيضٍ «51» قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ كانَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ثُمَّ كَفَرْتُمْ بِهِ مَنْ أَضَلُّ مِمَّنْ هُوَ فِي شِقاقٍ بَعِيدٍ «52» سَنُرِيهِمْ آياتِنا فِي الْآفاقِ وَ فِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَ وَ لَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «53» أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ «54»
ترجمه: آگاهى به زمان وقوع قيامت تنها به خداوند باز مىگردد، و هيچ ميوهاى از غلاف خود خارج نمىشود و هيچ مادّهاى باردار نمىشود و بار نمىگذارد مگر به علم او، و روزى كه (خداوند) آنان را ندا كند: شركاى من (كه مىپنداشتيد) كجا هستند؟» گويند: «با بانگ رسا به تو مىگوييم: هيچ گواهى (بر گفتار و عقيدهى خود) نداريم.» و هر چه را كه از پيش همواره مىخواندند، از نزد آنان محو شود، و مىفهمند كه برايشان هيچ راه فرارى نيست. انسان منحرف از دعاى خير خسته نمىشود و هرگاه شرّى به او رسد پس بسيار مأيوس و نوميد مىشود. و اگر بعد از سختىاى كه به انسان رسيده از طرف خود رحمتى به او بچشانيم حتماً مىگويد: «اين رحمت، حقّ من است» (و چنان مغرور مىشود كه مىگويد:) گمان نمىكنم قيامتى بر پا شود و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم حتماً براى من نزد او بهترين (منزلت) خواهد بود.» پس ما كسانى را كه كفر ورزيدند، حتماً به آن چه انجام دادهاند آگاه خواهيم كرد، و قطعاً از عذاب سخت به آنان خواهيم چشاند. و هرگاه به انسان كافر نعمتى بخشيم، روى گرداند و خود را كنار كشد و هرگاه شرّى به او رسد پس دعايى طولانى كند. بگو: به من «خبر دهيد كه اگر قرآن از جانب خداوند باشد سپس شما به آن كفر ورزيديد، كيست گمراهتر از آن كه در مخالفت شديد با قرآن باشد؟» ما در آينده نزديكى آيات خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنان نشان خواهيم داد، تا برايشان روشن شود كه قطعاً او حقّ است، آيا كافى نيست كه پروردگارت بر هر چيزى گواه است؟ آگاه باش كه مردم از ملاقات پروردگارشان (در قيامت) در شكّى عميق هستند. آگاه باش كه او به هر چيزى احاطه دارد.
شريعتي:
گاهي دلم به سمت خدا ميبرد مرا *** يعني به آستان رضا ميبرد مرا
آن پرچمي که دست تکان ميدهد به ناز *** تا صحن سيد الشهداء ميبرد مرا
آنهايي که به هر دليلي عذر دارند و نميتوانند بروند اصلاً نگران نباشند. نيت مؤمن بهترين عمل است. اگر با نيت خوب خودمان توانستيم گامي براي سيدالشهداء برداريم، نگران نباشيم که آن ثواب را به ما هم خواهند داد. اشاره قرآني امروز را بفرماييد.
حاج آقاي سعيدي: «أَلا إِنَّهُمْ فِي مِرْيَةٍ مِنْ لِقاءِ رَبِّهِمْ أَلا إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ» خدا به همه چيز احاطه دارد. اگر تو شک داشته باشي يا نداشته باشي تأثيري در واقعيت ندارد. اينکه بدانم دو به اضافه دو چهار ميشود يا نميشود، تأثيري در واقعيت ندارد. خدا بر همه محيط است. لحظههاي عصبانيت را خدا ميبيند، ببخشي خدا ميبيند. غضبت را نگه داشتي خدا ميبيند. کظم غيظ را خدا ميبيند. غضبت را با خدا معامله کن، به فضل خدا نتيجهاش را ميبيني.
شريعتي: اين هفته که ايام سالگرد حاج آقاي مهدوي کني هست، قرار گذاشتيم از شخصيت ايشان ياد کنيم و در طول اين روزها از زبان کارشناسان عزيز از فضايل ايشان شنيديم.
حاج آقاي سعيدي: خدا ايشان را رحمت کند. ايشان يک تکه کلامي داشت که عالم رباني باشيد. عالم خدايي بودن، اگر علم آدم رنگ و بوي خدايي پيدا کرد، شيرين ميشود و قابل پذيرش ميشود. تأثير گذار ميشود. براي خودش نافع است و ديگر حجاب نيست. اما اگر رباني نبود، مفسد علم هم هست. حضرت امام ميفرمايد: گاهي عالم در علمش هم خيانت ميکند. يعني رغبت ديگران هم نسبت به علم و دين و طلبگي بد ميشود. ايشان ولايتمداري فوق العادهاي داشتند و به نقل از ايشان اگر عالم هم شديم، عالم رباني شويم.
امام حسين(ع) جهت واحد است. جاهاي مختلف ميرويم ميپرسند: شما هم عازم هستيد؟ اين روزها همه عازم هستند. انشاءالله روزي بيايد همه با مولايمان اربعين برويم. با هم پيادهروي برويم. آنجايي که آقا قدم برميدارد پشت سر حضرت قدم برداريم. ياد مهدي فاطمه دهان را شيرين ميکند. خدايا بياور آن روزي را که کنار حضرت باشيم. آن روزي که عقلهاي ما کامل شود. لذت ببريم از اينکه آن انسان کاملي که خدا خلق کرده را ببينيم. مزه مدينه فاضله را بچشيم. مزه انسان بودنمان را بچشيم. وقتي خدا اشرف مخلوقات را خلق کرد، گفت: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» (بقره/30) من يک چيزي ميبينم شما نميبينيد. وقتي مهدي فاطمه بيايد ميفهميد. آدم نگاه ميکند ميبيند حيف از عمري که گذشت. يک لحظه ديدنش، يک لحظه با او بودن به تمام عمر عالم ميچربد. خدايا چشمهاي ما را روشن کن. خدايا از ادامه غيبت حضرت حجت صرف نظر کن. خدايا مهدي فاطمه را برسان که تشنگي و عطش ما را برطرف کند. انشاءالله از ياران حضرت و مطيع حضرت باشيم.
شريعتي: امسال حدودا هزينهي ويزاي چهارصد نفر از زائرين کم بضاعت را به همت مخاطبين عزيز و کارشناسان برنامه پرداخت کرديم. از حاج آقاي سعيدي هم ميپرسيم که شما هزينه چند نفر را قبول ميکنيد؟
حاج آقاي سعيدي: به اندازهاي که توان مالي باشد من هم انجام وظيفه خواهم کرد.
شريعتي: بهترينها را براي شما آرزو ميکنم. «السلام عليک يا أبا عبدالله»