اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-06-14-حجت الاسلام والمسلمين سعيدي - آرامش در زندگي ؛ بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني (ره)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آرامش در زندگي بر مبناي کتاب چهل حديث امام خميني(ره)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين سعيدي
تاريخ پخش: 14-06-97

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم. «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين عليهم السلام»    

اوصاف تو از ابتدا تا انتها نور *** آيينه‌اي سر تا به پا نور
آيينه‌اي و خلق حيران صفاتت *** تابيده بر جان تو از ذات خدا نور
چشمي که توفيق تماشاي تو را داشت *** جسم تو را جان ديده و جان تو را نور
قرآن وصفت سوره سوره با شکوه است *** فرقان، نبأ، يوسف، قيامت «هل أتي» نور
از کعبه تا مسجد مسير روشن توست *** از آسمان تا آسمان از نور تا نور
خورشيدي و بر شانه خورشيد رفتي *** فرياد مي‌زد آسمان نورٌ علي نور
پايان کار دشمنان توست با نار *** آغاز راه دوستان توست با نور
در مدح تو چشم غزل روشن که ديده است *** وصف تو را از ابتدا تا انتها نور

سلام مي‌کنم به همه بيننده‌ها و شنونده‌هاي نازنين‌مان، سلام بر علي(ع)، امروز روز مباهله است، انشاءالله بر شما مبارک باشد. هرچقدر از وصف اميرالمؤمنان بگوييم کم گفتيم. خوش به حال کساني که اين روزها شاد هستند به نام حضرت مولا (ع). انشاءالله زيارت نوراني نجف اشرف نصيب همه شما شود. روز نزول سوره «هل أتي» است. انشاءالله محب واقعي و شيعه واقعي حضرت باشيم. حاج آقاي سعيدي سلام عليکم و رحمة الله. خيلي خوش آمديد. عيد بر شما مبارک باشد.
حاج آقاي سعيدي: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت شما و همه بينندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله توفيق بندگي و عبادت خداوند را در همه احوال زندگي داشته باشيم. روز مباهله را تبريک مي‌گويم. روزي است که اميرالمؤمنين(ع) در اذهان تاريخ نقش مي‌بندد. انشاءالله خداوند ما را ارادتمند و عارف به حق اهل‌بيت عليهم السلام قرار بدهد.
شريعتي: نزول آيه تطهير، حديث کساء، نزول آيه ولايت، خاتم بخشي حضرت امير، نزول سوره «هل أتي» عيد مباهله، همه دست به دست هم دادند که به خودمان بباليم و افتخار کنيم که شخصيت نازنيني همچون اميرمؤمنان امام ماست و انشاءالله ما هم مأموم خوبي باشيم. بحث ما در هفته‌هاي گذشته بحث آرامش بود. امروز هم قرار هست ادامه فرمايشات ايشان را بشنويم.
حاج آقاي سعيدي: مي‌خواهيم سر سفره اهل‌بيت(ع) بنشينيم. حديث دوم چهل حديث حضرت امام را امروز بررسي خواهيم کرد. بحث ما بحث آرامش قلب بود. اينکه من اطمينان و آرامش و سکون پيدا کنم. يکي از دغدغه‌هاي آدم‌ها اين است که ديگران چطور نگاهشان مي‌کنند. عمل براي ديگري يا ريا، يا عمل براي خدا. ما يک دغدغه مقدس داريم، يک دغدغه شيطاني داريم. دغدغه مقدس دغدغه عمل براي خداست. نگراني عمل براي خدا، من نگرانم فقط براي خدا عمل کنم. خدايا کسي وارد عمل من نشود. علت عمل من نگاه و خواست ديگري نباشد و فقط تو باشي. حضرت مي‌فرمايد: در روز قيامت بعضي اهل بهشت مي‌شوند. ملائکه نگاه مي‌کنند، نامه اعمال اينها را مي‌بينند هيچ عمل خيري در اين نيست. سؤال مي‌کنند خدايا اينها بهشتي هستند ولي عمل خيري داخل اينها نيست، چطور به بهشت آمدند؟ خداوند مي‌فرمايد: اينها بسيار اهل اخلاص بودند و از خدا مي‌خواستند هيچ‌کس غير از من متوجه نشود من عمل آنها را مي‌بينم. لذا من دستور مي‌دادم رقيب و عتيد هم نمي‌ديدند. آنهايي که وظيفه‌شان نوشتن ثواب و عقاب مسائل است، آنها هم عمل اينها را نمي‌بينند و آنها امروز هم نمي‌خواهند کسي عملشان را بداند. فقط براي من عمل انجام دادند. اين دغدغه مقدس است که فقط براي خدا، هيچ نگراني ندارد ديگران نسبت به او چه عکس العملي داشته باشند.
از آن طرف بحث ريا است. فرمودند: وقتي اسم رذيله اخلاقي يا گناهي را مي‌آوريد. بخاطر آلودگي‌اش براي اينکه خودتان را ايمن ندانيد، از آن بگوييد، پناه بر خدا، اسمش هم آلوده است و ذهن آدم را عوض و کثيف مي‌کند. ريا و اينکه بخاطر غير خدا، در روايت به عنوان شرک آورده شده است. شريک قرار دادن براي خدا، شرک خفي، شرک جلي، گاهي بت پرست است و مي‌گويد: خدا شريک دارد. خدا انداد دارد و شريک‌هاي مختلف دارد. اما بعضي مواقع عملي يا بروزي را براي غير خدا انجام مي‌دهد. تقوا مراتب دارد، «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ‏ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏» (حجرات/13) با تقوا و با تقواتر داريم. علماي اخلاق مي‌گويند: مي‌خواهي از اين درجه بالاتر بروي، حالا اين را عمل کن. اين درجه مخصوص انسان‌هايي است که با اين سطح اخلاص هستند. اگر قرار شد انسان کاري را براي کسي انجام بدهد، در روايت دارد بايد سراغ همان برود. لذا در روز قيامت مي‌فرمايد: کاري که براي غير خدا انجام دادي حالا برو جزايت را بگير. مي‌روي مي‌بيني اين بدبخت تر از خودت است، دست خالي است. صورتي در زير دارد آنچه در بالاستي! ما يکي را پولدار مي‌بينيم، يکي را بي پول مي‌بينيم، لذا کسي که وضعيت مالي بهتري دارد را بيشتر تحويل مي‌گيريم، آنکه نظرش براي ما مهم است، عمل را براي او انجام مي‌دهيم. بعد آن دنيا مي‌بينيم فقط نظر خدا مهم بود. «أنتم الفقراء الي الله» اينها همه فقير هستند. آنچه در بالاست فقر مطلق است. چون چشم ما طوري است که اينها را صاحب مي‌بينيم، پشت باجه اين کارمند چقدر پول دستش است ولي اين پولها براي او نيست و امانت است. واقعيت براي صاحب حساب است و صاحب همه حساب‌ها خداوند است.
اگر عملي براي غير خدا انجام شد، حضرت امام يک تقسيم بندي براي ريا دارند، يک ريا در اعتقادات است. من ابراز اعتقادات حقه را داشته باشم، براي تثبيت خودم، براي اينکه بگويم من هم هستم. يکوقت بحث شعائر ديني است، اشتباه نکنيم! اعمال ديني ما نياز به استاد دارد يعني دانستن اينکه چه کنم و چه نکنم. در داستان‌هاي غربي يک ارزش غربي داريم. رابين هود يک ارزش غربي است. چنين کسي زمان امام صادق(ع) هم بود و مي‌رفت دزدي مي‌کرد، از کساني که داشتند، مثلاً ميوه فروش مي‌دزديد و به فقرا مي‌داد. نزد امام صادق آمد و گفت: من خيلي برد زيادي دارم. گفت: «مَنْ‏ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) من يک صدقه مي‌دهم، يک گناه مي‌کنم به پاي من نوشته مي‌شود ولي وقتي اين را صدقه مي‌دهم، ده تا سود مي‌کنم يکي با آن يکي کم مي‌شود، نه تا براي من مي‌ماند. رابين هود در فرهنگ غربي ارزش و در فرهنگ اسلامي ضد ارزش است. در جاهاي مختلف طرف مي‌گويد: بايد فرياد کنيم، ظلم ستيزي داشته باشيم. با اشرافيت مقابله کنيم. بعد از آن طرف آبروي ديگران را مي‌برد، اينها را براي خودش مجوز مي‌داند. اين همان رابين هود اخلاقي است. اينها براي استاد نداشتن و بالا سر نداشتن است. خودت قاضي و مجري مي‌شوي، برو که رفتيم. در مسأله منافقين خيلي اين اتفاق افتاد. خودشان قضاوت مي‌کردند اِ اينطور است، پس واجب القتل است. مي‌رفتند مي‌کشتند. امروز ممکن است کشتن فيزيکي نباشد، کشتن آبروي کسي باشد. اينها همه براي قضاوت‌هاي بدون اجتهاد است. يکوقت‌هايي دزد خانه همسايه مي‌آيد و مي‌گويد: آقا حلالش کن، بگذر. خانه خود ما که مي‌آيد، مي‌گويد: اگر او را پيدا کنم مي‌کشم. نسخه‌هاي ما تابع نفس است، تابع شر که نيست. اينکه من بايد کجا فرياد بزنم و کجا ساکت باشم، لذا حضرات اهل‌بيت بعضاً افعال مبارکشان مورد سؤال اصحاب قرار مي‌گرفت. اميرالمؤمنين اينطور بود، چرا شما اين کار را کردي؟ امام حسن صلح کرد و امام حسين جنگيد. چرا اين دو تا اختلاف دارند؟ نمي‌تواند متوجه شود و تحليل کند. مي‌گويد: جنگ و صلح دوتاست و در مقابل هم است. اما درک موقعيت مختلف را ندارد که هردو امام اگر جاي همديگر هم بودند همين کار را انجام مي‌دادند.
به بحث ريا برگرديم. پس يکجا فرياد ولايت اميرالمؤمنين است براي اينکه اعتقاد من است و من مي‌خواهم پشت اين پنهان شوم. يکوقت چون او حق است فرياد مي‌زنم، يکوقت اينکه مي‌خواهم خودم را پشت اين پنهان کنم. هدف من از بيان، بيان حقانيت اميرالمؤمنين(ع) نيست، هدفم اين است که مردم به من توجه کنيد. انبياء و اولياي الهي به خدا دعوت مي‌کنند و غير آنها به خودشان دعوت مي‌کنند اما ابزار دعوت متفاوت است. مي‌روم فلان‌جا شيريني تعارف مي‌کنم، مي‌خواهم وجهه خودم را مطرح کنم که مردم مرا ببينيد! پس يکوقت در ابراز اعتقادات حقه است، حواست باشد اعتقادات نمي‌گويند غير حق مي‌گويي، حقانيت اميرالمؤمنين است. اما ببين تو داري چه هدفي را دنبال مي‌کني. حضرات معصومين مي‌فرمايند: ريا مثل راه رفتن مورچه روي سنگ در شب تاريک است. خيلي تشخيص آن مشکل است. مگر چه گفتم؟ ازحقانيت اميرالمؤمنين حرف زدم، اما يکوقت مي‌شود حجاب اکبر چون خودم و نفسم پشت سر آن است و کيف مي‌کنم. گاهي در مسأله اخلاقيات است. چقدر فلاني خوش اخلاق و خوش رو است. يکجايي در اخلاق کاسبي مي‌گويد: حق با مشتري است. مي‌گويد: هدف تو چيست؟ مشتري را جذب کني براي اينکه دفعه بعد بيايد از اينجا خريد کند و خاطره خوبي از خريد داشته باشد. اين برندي که ساختم بايد محبوب شود. لذا خوش اخلاقي ابزار تثبيت کالا و فروش مي‌شود. پس معيار حق هم مي‌شود هميشه حق با مشتري است. يعني هدف من اين است که تو بخري. من مثل قاضي نيستم، هدفم اين است که تو بخري، لذا لبخند من همان جمله بعدي من است که جذب مغازه من شو! هر لباسي را مي‌پوشي مي‌گويند: انگار براي شما دوختند، چقدر به شما مي‌آيد. واقعاً دارد قضاوت مي‌کند يا تبليغ لباس مي‌کند؟ بعضي مواقع من تبليغ نفسم را مي‌کنم. دنبال اين هستم که بگويم: به به چه حاج آقايي! چقدر متواضع است. اين عين تکبر و شرک بالله است. وقتي هدفم اين است که بدانيد من متواضع هستم. من از اين چيزها لذت مي‌برم. حضرت فرمود: اشکالي ندارد. من براي تفکيک خيلي دقيق شدم! روايت دارد مي‌گويد: خيلي بد است براي غير خدا کاري انجام بدهي در اعتقادات و اخلاقيات. حضرات فرمودند: اگر آدم کار خيري کرد ديگران ديدند، اشکالي ندارد. اما ديگران نگاه مي‌کنند و او خوشش مي‌آيد که ديگران نگاه کردند، حضرت گفت: اشکالي ندارد. در قسمت هدفت اين باش که الا و لابد فقط براي خداست، اما حالا ديگري دارد نگاه مي‌کند خوشم مي‌آيد، اين خاصيت نفس است. اگر چه علما و بزرگان ما وقتي اين مراحل را رد مي‌کنند، از اينها هم رد مي‌شوند. يعني خوش آمدن ديگران در آنها هيچ تأثيري ندارد. تأييد و عدم تأييد ديگران هيچ تأثيري ندارد. يعني اگر همه عالم بگويند: درود يا مرگ، برايشان فرقي ندارد. در نيت خودت حواست باشد شيطان وارد نشود و نيايد. تو را بگيرد و بگويد: اين خوش اخلاقي تو، اينجا اين عملي که انجام مي‌دهي براي ديگران، براي جلب نظر ديگران     به خود، اما اگر بخاطر خدا بود ولي ديگري تحسين کرد و تو ديدي و خوشت آمد، اشکالي ندارد. چه خوب که آدم اين مرحله را رد کند.
مرحله سوم بحث ريا در عبادات است. حضرت امام مي‌فرمايد: عامه ما سر همين ريا در عبادات گرفتار هستيم چون مسير جلو رفتن و پيش رفتن ما در همين عبادات است. شيطان هم اينجا دست برنمي‌دارد. مثالي که حضرت امام مي‌زنند مثال نماز جماعت است. مي‌فرمايند: آنجايي که امام جماعت مي‌آيد، مي‌گويد: مردم مي‌خواهند به من اقتدا کنند، مي‌آيم براي اينکه مردم اقتدا کنند. وجاهت پيدا مي‌کند، تقسيم بندي مي‌کند. يک جايي مي‌رود و امام جماعت يک جايي مي‌شود خيلي فقير نشين، مي‌گويد: بگذار ديگران بدانند من آدمي هستم اهل دنيا نيستم، کنار گذاشتم. دلبستگي به دنيا ندارم! يکي ديگر در جاي متموّل است، وضع مالي خوب است. آنجا شروع مي‌کند شيطان امام جماعت را طور ديگر گير مي‌اندازد. آقاي فلاني را ديدي از تجار معروف است و در صف اول نشسته است؟ تعريفش را بکن و بگو: به به، آقاي فلاني اهل خيرات هستند، اهل نماز اول وقت هستند. تو دنبال چه چيزي هستي؟     دنبال تأييد او هستي. يکجايي مي‌بيني طرف اصلاً نمي‌آيد امام جماعت مي‌ايستد، مي‌رود صف آخر مي‌ايستد. شيطان رهايش مي‌کند. مي‌رود صف آخر مي‌نشيند و مي‌گويد: بگذار مردم بدانند ما اهل ريا نيستيم. اگرچه جاي من جلو است ولي همين که عقب مي‌نشينم يعني من چقدر نسبت به اين مسأله نفسم را کشتم. چقدر نفست بيدار است! لذا اذان که مي‌گويد، حضرت امام مي‌فرمايد: شيطان افسار را مي‌کشاند براي نماز. منتهي موقعي که نمازم اين است که بروم مسجد که مردم ببينند. بگويند: آقاي فلاني اهل مسجد است. يکوقت مسجد مي‌روم براي خداست و خوشم مي‌آيد از اينکه ديگران ببينند. اين اشکالي ندارد. يکوقت من مي‌روم که ببينند. هدفم شرک است، هدفم مي‌شود من براي غير خدا دارم عمل مي‌کنم. اين شرک است.
شريعتي: به طور ساده من مسجد مي‌روم که قربة الي الله براي خدا نماز بخوانم.
حاج آقاي سعيدي: بله، در خود مسجد يک اتفاقي مي‌افتد. يکسري افراد نگاه مي‌کنند، مي‌گويد: فلاني رفته صف اول نماز جماعت ايستاده است. اي بابا صف اولي، ما که اهل ريا نيستيم. من اصلاً از اين رياها خوشم نمي‌آيد، مي‌روم خانه نماز بخوانم. شيطان به اين هم افسار مي‌زند. شروع به تحليل کردن مي‌کند. به قول حضرت امام مي‌فرمايد: بعضي از رياها مخلوط به چند گناه ديگر هم هستند. اولاً ديگران را تحليل مي‌کند، چيزي که ما اجازه نداريم افراد را تحليل کنيم. نگاه کن رفته صف اول نماز جماعت ايستاده، نگاه کن رفته دارد صدقه مي‌دهد. شروع به شمردن اينها مي‌کند براي اينکه بگويد: من بري از اين حرف‌ها هستم. من ريا ندارم! گاهي ريا عُجب است و خودش هم شروع به بالا بردن خودش مي‌کند. در حالي که در مورد عمل ديگران دستور داريم حمل به خير کن. آنجايي که مي‌گوييم: براي ريا حواست باشد، خودت به خودت حواست باشد. ما حواسمان به رياي ديگران است. عيب جو يعني همين که عيب خودم را نمي‌بينم و به عيب ديگران مي‌پردازم. پس تشخيص ريا و دنبال کردن ريا اين است که من خودم دنبال کنم در خودم در مورد عمل ديگري بعد حسن ظن داشته باشم. انشاءالله اينطور نيست که من فکر مي‌کنم.
شيطان سراغ آدمي که دارد مي‌گويد: ديگران ريا مي‌کنند مي‌آيد و چند اشکال برايش ايجاد مي‌کند. يکي همين عجب است. چه خبر است، من چه آدم خوبي هستم. عمل را مخفيانه انجام مي‌دهم و توهم اخلاص دارم. بعضي قرص‌ها مشابه دارد و بعضي تقلبي است. بعضي از رذايل اخلاقي در آدم‌ها وجود دارد ولي در رذايل اخلاقي بعضي مواقع شيطان تقلبي‌اش را مي‌دهد. هيچي ته آن نيست فقط خوشحال مي‌شود از اينکه اين فضيلت را داري در حالي که نداري. بعضي از شعائر را بايد فرياد زد، اما نيتم از اين فرياد شعائر احقاق آن شعائر باشد. من مي‌خواهم احياء بکنم و بگويم: حق است و مي‌خواهم اين حق را پياده کنم. اما اگر بگويم: خودم هستم و مي‌خواهم خودم را پياده کنم نمي‌شود. لذا ما يک چيزي داريم، در پيامبران الهي وقتي معجزه مي‌کردند، مي‌گفتند: من انجام مي‌دهم يا مي‌گفتند: به اذن الله! پيامبر هستند نه پيامبر نفس، ما پيامبر نفس خودمان هستيم. آنچه از نفسمان تعفّن نفس است، بلند مي‌شود همان‌ها را بيان مي‌کنيم. من مي‌دانم چه اتفاقي مي‌افتد، حالا مي‌توانم يک کلماتي را در بحثم بيان کنم يک مقدار پيچيده باشد و بگويند: ماشاءالله چه باسواد است. چقدر مي‌فهمد، يک مکتبي را بيان کنند بگويند: چقدر اهل مطالعه است. اوله به دوستان طلبه خودم و خودم بگويم. شيطان دام بزرگي پهن کرده و قرار است ما نسبت به اعتقادات مردم اينطور نگاه کنيم که خدا مرا خادم قرار داده و نسبت به دين مردم مسئوليتي دارم. حالا اگر شيطان با من بازي کرد و من از دين براي اثبات خودم استفاده کردم. يکوقت آدم دنبال اين است که از يک مدرک استفاده کند. از يک دانايي و قيافه استفاده کند، اما اگر خواستم از مسير دين به مردم بگويم هستم و ريا کنم، اين کثيف‌ترين و منفورترين حالت است.
شريعتي: بحث ريا خيلي بحث خوبي است اما چه ارتباطي با بحث سکون و آرامش دارد؟
حاج آقاي سعيدي: وقتي دغدغه ما مردم شدند مثل دغدغه دروغ يک سراب است. شما در سراب فاصله صد متري مي‌بيني، مي‌دوي به آن مي‌رسي و مي‌بيني اِ آب نبود و سراب بود. دنبال بعدي مي‌دوي. آدم تا آخر عمر سير نمي‌شود. در مسأله ريا کسي که دنبال جلب نظر ديگران است دائماً دلش نگران ديگران است. دغدغه نجس و آلودگي دارد.
شريعتي: يعني هرچه ذکر بگويي و قربتاً الي الله نباشد، آرام نمي‌شوي.
حاج آقاي سعيدي: همان ذکر به قول حضرت امام تبديل حسنه به سيئه است. يعني نماز با ريا، نمازي که بخوانم تا ديگري ببيند، خودش شرک و گناه نا بخشودني است. يک عملي شد در محور مختصات روي صفر نايستاد. نماز با ريا ثواب ندارد، نه، نماز با ريا گناه دارد. اسمش نماز است، بگوييم آقا کساني را بخاطر نماز به جهنم مي‌اندازند. کساني را بخاطر روزه به جهنم مي‌اندازند. خيلي از ما ممکن است بخاطر عمامه به جهنم برويم، چون از آن سوء استفاده کرديم. براي جلب نظر مردم بود و حالا رذيله شد. خدا شهي دستغيب را رحمت کند، در کتاب گناهان کبيره مي‌گويد: گاهي شما الحمدلله مي‌گويي اما برايت گناه نوشته مي شود. از فلاني خبر داري؟ مي‌گويد: الحمدلله ما اهل فلان گناه نيستيم. يعني چه؟ يعني فلاني هست. آقا من چيزي نگفتم. گفتم: الحمدلله! شکر خدا را کردم از اينکه خدا مرا از اين گناه دور کرد ولي هم خودت مي‌داني و هم او مي‌داند. شما خودتان، خودتان را گول مي‌زنيد و فتنه نفس مي‌‌کنيد. فکر مي‌کنيد خدا را هم مي‌شود گول زد. خيلي سادگي است که آدم فکر مي‌کند خدا را مي‌شود گول زد. مثل نگاه يهودي‌هاست که مي‌گويند: يد الله مغلوله! دست خدا بسته است. دست خدا کجا بسته است؟ خود شما دستتان بسته است. تصوير و تخيل است. اينکه من بدانم که «لا مؤثر في الوجود الا الله» اينهايي که من مي‌خواهم براي آنها و براي جلب نظرشان کار کنم، هيچ کاره هستند. اميرالمؤمنين مي‌فرمايد: خدا را شناختم به اينکه فسخ مي‌کند و از بين مي‌برد و عزائم را مي‌شکند. هي مي‌خواهي جلب نظر کني ولي خداست و اينها رسوا مي‌شوند. عامه اينها معمولاً رسوا مي‌شوند. کسي که براي غير خدا کار مي‌کند عملش مضحک مي‌شود. خدا با ايادي خودش، همه اعضاء و جوارح ما ايادي خداوند هستند، خدا اين را رسوا مي‌کند و بدبخت مي‌شود. موقعي که روز قيامت شود نگاه مي‌کند دستش خالي است در حالي که  عناويني مثل نماز و روزه در نامه عملش نوشته شده ولي به دردش نمي‌خورد. باطل شده و از بين رفته است. حضرت امام راه حل مي‌گويد. مي‌فرمايد: فقط خدا را تأثير گذار بدان. اگر من بدانم در اين اداره حقوق مرا آقاي فلاني مي‌دهد. ديگران هر حرفي زدند، زدند. من با او طرف هستم. تأييد و تشويق و رد کردن شما براي من مهم نيست. خدا نسبت به بنده‌اش ظلم نمي‌کند.
خدا کند ما نسبت به خدا اين نگاه را داشته باشيم. از يکي از علماي معروف نقل شده که روي منبر نشست و فرمود: مردم بياييد مشرک شويم. همه تعجب کردند و گفتند: همه به ايمان دعوت مي‌کنند، شما مي‌گوييد بياييد مشرک شويم؟ آقا سکوتي کردند و فرمودند: يعني خدا را هم در کارهايمان شريک کنيم. پناه به خدا از اينکه شيطان کار مي‌کند، زحمت مي‌کشد. حضرت امام از استادشان نقل مي‌کنند، مي‌فرمايند: شيطان سگ درگاه الهي است. کسي که آشناي با خدا بود پاچه‌اش را نمي‌گيرد، آنهايي که خالص شده و مخلص هستند. آنهايي که براي خدا هستند. اما کسي که آشناي با خدا نبود، آنوقت پاچه‌اش را مي‌گيرد. بدانيم علم تنها کاري براي ما نمي‌کند. من نيت خودم را پاک کنم. مرده کاري با من نمي‌تواند انجام دهد، مرده هيچ اراده‌اي ندارد، اما حاضر هستيم شب تا صبح کنار مرده‌اي در غسالخانه بخوابم. علم دارم ولي يقين ندارم، عملکرد من تابع يقين من است نه تابع علم من. مي‌دانم ريا بد است، اما مؤثر را وقتي در وجود به جز خدا نبينم، وقتي مردم را مؤثر ديدم و براي آنها کار کردم، مي‌بينم عملکرد من تابع علم من نيست. هزار بار هم لا مؤثر را خواندم و گفتم اما عملکرد من تابع يقين من است. تابع ايمان نداشته من است. انشاءالله خداوند ما را خالص کند. امام صادق فرمود: اينکه خودت را براي عملي خالص کني، سخت‌تر از انجام دادن آن عمل است. خدايا فقط براي تو، هيچ غضبي در من تأثير ندارد و تمرين نياز دارد.
شريعتي: يعني عمل کردن با اخلاص، عبادت با اخلاص اگر کار سختي است، يعني ممکن است تا نزديکي شرک پيش برود، آنوقت خيلي‌ها ممکن است بگويند: ما عبادت نمي‌کنيم تا گرفتار نشويم.
حاج آقاي سعيدي: منافقين که حضرت امام اسمشان را مي‌برد، مي‌فرمايد: اهل نفاق مي‌شوند. يکي از مسائلي که آدم اين مسير را بدون استاد و بزرگتر برود اين است که ترک اصل عمل مي‌کند. مي‌گويد: نماز آن بود که اميرالمؤمنين مي‌خواند. نماز براي آنهاست ما که نماز نمي‌خوانيم. يا از آن طرف فرق انحرافي مي‌گويند: آقا نماز يک وسيله وصل به خداست و درست هم مي‌گويد. ما وصل شديم و ديگر لازم نيست نماز بخوانيم. نفس ما را در هيچ وسيله‌اي رها نمي‌کند. بدانيد ما داريم از معدن علم صحبت مي‌کنيم. کساني که حرفشان خطا ندارد، افراط و تفريط ندارد، آن ابزار عملکردي که دست ما مي‌دهند دقيق است و خطا نمي‌کند. اما اگر با تخيل خودم چيدم، اسلام تخيلي و دين تخيلي، حالا که اينطور شد من عمل نمي‌کنم. حالا که اينطور شد اين ترک‌ها و عمل نکردن‌ها بدون نگاه کردن به دست استاد، در هر موقعيتي واجبات را ترک نکن. سعي کن اين طرف را حل کني و نيت را پاک کني. 1- تمرين کنيد و توفيق را از خدا بخواهيد. خدايا از من دور کن. اولين پله‌اي که بزرگان مي‌گويند، از خدا بخواهيد اين شر شيطان را دور کند «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم» يکي از ابزار شيطان رياست. خدايا اين خطوات و چيزهايي که با ذهن من بازي مي‌کند، خدايا از من دور کن.
با آدمي که اهل اخلاص است نشست و برخاست داشته باشيم. با آدم‌هاي اهل ريا و آنهايي که مردم را در نظر ما پررنگ مي‌کنند، به عملکرد براي مردم دوري کنيم. امروز مي‌روي کتاب بخري، کتاب موفقيت، بخواهي امروز کتاب موفقيت را به قيد مطلق بخري، موفقيت اقتصادي را دارد دنبال مي کند. فلاح و رستگاري آدم را در همين زمينه مي‌داند. در قسمت اخلاقيات مثال مي‌زند آقا شيريني نزد شما آوردند، آن که از همه نزديکتر است بردار. در کتاب‌هاي غربي مثلاً نوشته رازهاي موفقيت، مي‌گويد: براي اينکه در نظر ديگران آدمي که خيلي حريص است به نظر نيايي، يعني همه هدفش مي‌شود در نظر ديگران، حرص يک ملکه نفساني رذيله‌ي اخلاقي نيست. تمام ملاکش اين است که ديگري به تو چگونه نگاه مي‌کند. يعني اگر تنها بودي تمام است. حضرت امام يک توصيه دارند اينکه مي‌خواهيد خودتان را محک بزنيد، ببينيد اهل ريا هستيد يا نه، نگاه کن ببين وقتي که در مسجد هستي چطور نماز مي‌خواني و در خانه هستي چطور نماز مي‌خواني؟ بدان که براي ديدن ديگران است. يکي از ملاک‌ها اين باشد که ببينيم در جمع مسأله شدت يا غلظت عبادت را دنبال مي‌کنيم يا نه. روش‌هايي که اهل‌بيت(ع) گفتند، از نگاه روايات را توجه کنيم.
شريعتي: «مَنْ اخلْصَ‏ لِلّهِ‏ اربعينَ صَباحاً ظَهَرتْ يَنابيعُ الحِكمةَ مِنْ قَلْبهِ عَلى‏ لِسانهِ» انشاءالله جز اين دسته شويم، آنهايي که چهل شبانه روز خودشان را براي خدا خالص مي‌کنند، خدا چشمه‌هاي حکمت را در قلبشان مي‌جوشاند و از قلبشان به زبانشان منتقل مي‌کند و اين علماي بزرگي که صاحب نَفَس بودند، اين نَفَس را کاملاً حس مي‌کند.
حاج آقاي سعيدي: حضرت امام در مورد اين روايتي که بيان کرديد فرمودند: پس ببينيد چرا چهل سال است عبادت مي‌کنم و اثري از مجراي حکمت نيست. ايشان استاد بودند، انشاءالله خداوند معرفت به اين شاگردان بزرگ اهل‌بيت را به ما عنايت کند. اينهايي که خودشان را ساختند و چيزي از بوي نفس در آنها نيست.
شريعتي: يادي کنيم از حضرت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقاي عرفان که از مبلغين خوب مملکت ما بودند. در سفر تبليغي به رحمت ايزدي پيوستند. به خانواده ايشان و جامعه مبلغين و وعاظ تسليت مي‌گويم. امروز صفحه 433 قرآن کريم، آيات 40 تا 48 سوره مبارکه سبأ را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ‏ جَمِيعاً ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلائِكَةِ أَ هؤُلاءِ إِيَّاكُمْ كانُوا يَعْبُدُونَ «40» قالُوا سُبْحانَكَ أَنْتَ وَلِيُّنا مِنْ دُونِهِمْ بَلْ كانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُمْ بِهِمْ مُؤْمِنُونَ «41» فَالْيَوْمَ لا يَمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا وَ نَقُولُ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ النَّارِ الَّتِي كُنْتُمْ بِها تُكَذِّبُونَ «42» وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُمْ وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرىً وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «43» وَ ما آتَيْناهُمْ مِنْ كُتُبٍ يَدْرُسُونَها وَ ما أَرْسَلْنا إِلَيْهِمْ قَبْلَكَ مِنْ نَذِيرٍ «44» وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِي فَكَيْفَ كانَ نَكِيرِ «45» قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ «46» قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَ هُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ «47» قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «48»
ترجمه: و (به ياد آور) روزى كه خداوند همه را محشور مى‏كند، سپس به فرشتگان مى‏گويد: آيا اين‏ها شما را مى‏پرستيدند؟ فرشتگان گويند: خدايا! تو منزّهى، تو سرپرست مايى، نه آنها، بلكه آنان جنّ را مى‏پرستيدند، (و) بيش‏ترشان به آنان ايمان داشتند. پس امروز برخى از شما براى يكديگر مالك سود و زيانى نيست، و به كسانى كه ستم كردند مى‏گوييم: بچشيد عذاب آتشى را كه آن را دروغ مى‏شمرديد. و هرگاه آيات روشن ما بر آنان خوانده شود گويند: جز اين نيست كه اين مرد مى‏خواهد شما را از آن چه پدرانتان مى‏پرستيدند باز دارد. و گويند: اين قرآن جز دروغى بافته شده نيست. و كسانى كه كفر ورزيدند، همين كه حقّ به سراغشان آمد، گفتند: اين، جز يك جادو و سحر روشن چيز ديگرى نيست. و ما به آنان (مشركان عرب) كتاب‏هاى آسمانى نداده بوديم كه آن را بخوانند و بياموزند و بيم دهنده‏اى به سوى آنان نفرستاده‏ايم. و كسانى كه پيش از آنان بودند، (پيامبران را) تكذيب كردند، در حالى كه (كافران قوم تو) به يك دهم آن چه (از قدرت و امكانات) به گذشتگان داده بوديم نرسيده‏اند، پس آنان پيامبران مرا تكذيب كردند، پس (ببين) چگونه بود كيفر و عقوبت من (نسبت به آنان). بگو: من شما را به يك سخن پند مى‏دهم؛ براى خدا قيام كنيد، دو نفر دو نفر و يك نفر يك نفر، پس بيانديشيد (تا ببيند) كه هيچ گونه جنونى در هم سخن شما (پيامبر) نيست، او براى شما از عذاب سختى كه در پيش است جز هشدار دهنده‏اى نيست. بگو: هر مزدى كه از شما خواستم پس آن به نفع شماست، مزد من جز بر خدا نيست و او بر هر چيزى گواه است. بگو: همانا پروردگارم كه به نهان‏ها بسيار آگاه است حقّ را (بر دل‏ها) مى‏افكند.
شريعتي: نکات پاياني شما را بشنويم.
حاج آقاي سعيدي: يک نکته از بحث قبل ماند، گفتيم ريا نسبت به ما بايد دور باشد. يک خطر بزرگي همه ما را در موضوع ريا تهديد مي‌کند، آن هم برچسب ريا زدن به ديگران است. يعني هر عبادتي را مي‌بينيم بگوييم: فلاني اهل ريا است. اين شيطنت بزرگ شيطاني است. عبادت را کمرنگ مي‌کند، ترس از عبادت ايجاد مي‌کند. طرف عبادت نکردن خودش را با همين مسأله توجيه مي‌کند. اينها خطرناک است. حواسمان باشد بناي ما در مورد ديگران حسن ظن است. انشاءالله مؤمن است و هرکاري را درست انجام مي‌دهد، اما نسبت به خودمان بنا بر سوء ظن است. زبان را بايد خيلي کنترل کرد. خيلي از بدبختي‌هاي ما بخاطر نگاه بد و گفتار بد به ديگران است. حرمت مؤمن و آدم‌ها خيلي ارزش دارد، به راحتي برچسب گناه کبيره‌اي مثل ريا را به طرف مي‌زنيم و عواقبش را نمي‌شناسيم.
هرکسي که با دشمنان اسلام بيشتر جنگيد بيشتر مورد هدف قرار دادند. پيغمبر را تا به عنوان پيغام‌بر الهي نشناختند، کسي مقابلش نايستاد. ولي وقتي حرف حق زد ايستادند. امام موسي صدر که رحمت خدا بر ايشان باد، فوق العاده بودند. اولاً آگاه بود و خيلي با چشم باز جلو رفت و جنگيد. کتاب‌ها و داستان‌هايي که از ايشان نقل شده است، ايشان هم با مردم بود، هم از حيث علمي فوق العاده بود. دشمن دانست که بايد کجا دست بگذارد. درجات ايشان عالي است انشاءالله متعالي شود. انشاءالله خدا به ما ياد بدهد از بزرگترها و کساني که در اين مسير قدم برداشتند ياد بگيريم.
شريعتي: انشاءالله خداند دستمان را از دامن اهل‌بيت کوتاه نکند و دست ما در دست اهل‌بيت باشد که راه را گم نکنيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»