برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مضامين بي نظير دعاهاي اهلبيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 19- 04-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام ميکنم به همه شما بينندگان عزيز، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا که هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد و بهترينها براي شما رقم بخورد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، از خداي متعال فرج عاجل براي مشکلات کشور را مسئلت داريم و درايت مسئولين را از خداي متعال ميخواهم که بتوانيم به عنصر اصلي کشورمان که عبارت است از ملت ما و تحريم براي انتقام از ملت ماست، بتوانيم در برابر ملت عزيزمان اداي دين کنيم.
شريعتي: در مسير سير و سلوک، سالک يک حالاتي را ميطلبد و نياز به نجوا دارد، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: همينطور که فرموديد، ما که همه بايد بگوييم «إِنِّي ذاهِبٌ إِلى رَبِّي سَيَهْدِينِ» (صافات/99) در تمام لحظات عمر بايد اين حرکت را داشته باشيم به طرف خداي متعال، حرکت هم حرکت مادي و مسير مادي نيست، از مقولهي تحول است. روز به روز نفس انساني متحول در سير و سلوک ميشود. وقتي اراده تهذيب داشته باشد حالات روحي متفاوت و متعدد عارض ميشود و سالک سبيل حق احتياج به ادبيات آسماني دارد که با آن ادبيات حرف دلش را به خدا بزند. ما چه مطالباتي داشته باشيم و چه موضوعاتي را مطرح کنيم و با چه ادبياتي مطرح کنيم هردو هنر است. هنر خواستن و ادبياتي که با آن ادبيات با خدا حرف بزند، که نشان بدهد چقدر ما نزديک به خدا هستيم و اين ادبيات را توانستيم پيدا کنيم لذا اين ادبيات براي مدرسه نيست. براي همين انسان وقتي در اين باب احساس نزديکي به خدا نداشته باشد، زبانش باز نميشود.
بلبل از فيض گل آموخت سخن ورنه نبود *** اين همه قول و غزل تعبيه در منقارش
چه عواملي باعث ميشود اين احساس نزديکي از ما گرفته شود؟ در وهلهي اول معرفتي که ما از اين عالم و مظاهر حضرت حق داريم، اين به انسان احساس نزديکي ميدهد و محبتي که داريم و سوزي که داريم زبان به ما ميدهد.
پس بدان اين اصل را اي اصل جوي *** هرکه را درد است او برده است بو
هرکه او آگاهتر پر درد تر *** هرکه او پر دردتر رخ زردتر
بزرگترين عاملي که اين احساس را از ما ميگيرد، ما هيچ ميشويم. احساس نباشد ما هيچ هستيم. هرچه هست در همان احساس هست، در نسبتي است که با خدا داريم. شهريار ميگويد: ما هرچه داريم نسبتي است که به اهلبيت داريم. نسبتي که به خدا داريم که خدا بگويد: بنده من!
اگر يکبار گويي بنده من *** رود از عرش بالا خنده من
آن احساس را گناه از ما ميگيرد. هر گناهي هرچقدر فرو رفتن در مشت حيات شد، لذتهاي حرام، اين تأثير مستقيم در احساس و عواطف و ذائقه ما دارد. ادامه حالاتي که سالک سبيل حق پيدا ميکند را ادامه بدهم. ولي در اين ميان در مورد تأثيري که از جهت روحي گناهان تأثير دارد در برابر ذات لا يتناهي صحبت کنيم. اين مرتکب تخطي که ميشود، انسان در برابر دستور خدا که زير پا ميماند، عاصي ميشود، آثار مفصلي از نظر روحي دارد. اين را تأثير متقابل ميگويند. يعني من عمل را درست ميکنم، عمل هم مرا درست ميکند. اينطور نيست، لذا خدا ميگويد: «لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ» (بقره/286) يعني ما غيبت کرديم يک چيزي را کسب کرديم. دروغ گفتيم از نظر روحي يک چيزي را کسب کرديم. اميرالمؤمنين به امام حسن مجتبي فرمود: هرچيزي که مظهر دنائت و پستي است، خودت را کنار بکش. «فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً» وقتي شما از اين پستيها مرتکب شديد، يک چيزي از روح خود برداشتيد و دور انداختيد که براي آن عوض هيچوقت پيدا نميشود. يک دروغ، يک درهم حرام، رشوه وارد زندگي شد اينها هم پستي است. وقتي مال حرام وارد شد و تعدي به حقوق ديگران کرديم دنائت است. يکوقتي طرف ميخواهد جبران کند، ميگويد: جبران ميگويم. حضرت امام در اين خصوص ميگويد: لباسي که شسته نشده چقدر براق است، فرق دارد با لباسي که چرک شده، شستي اما ديگر براقي اول را ندارد. خرابي درست بشو نيست.
کسي محضر آ ميرزا جواد آقاي ملکي تبريزي غيبت کرد، گفت: چهل روز مرا به زحمت انداختي، بعد از چهل روز اثر روحي که دارد، روح ما به صورت مستقيم ارتزاق ميکند. از چيزهايي که ميبينيم و ميشنويم، اينها خيلي متوجه نيستند، ما در هر لحظه دفتر وجود را ما پر ميکنيم. اميرالمؤمنين به کسي که به حرفهاي ناجور گوش ميداد، گفت: وجودت را داري پر ميکني، ما سه تا کتاب داريم. يک کتاب تکوين است که ميبينيد همه فوران جمال است. يک کتاب تشييع داريم قرآن است که فوران جمال است. يک کتاب نفس است که خودمان مينويسيم. اين کتاب بايد به دست خدا نوشته شود. سطور شيطاني که گاهي نوشته ميشود، روابط اجتماعي به هم ميخورد، دلها ميشکند و زندگيها نابود ميشود از همين سطور شيطاني است چون هرکس براساس شاکلهي نفساني خود عمل ميکند.
اميرالمؤمنين از رفيق خود تعريف ميکند و ميفرمايد: رفيقي داشتم، پلهي اول عدالتش اين بود که اول عدالت اخلاقي درست کرد و بعد عدالت اجتماعي. يعني اول در مملکت بدن قوه عاقله حاکم شد، شهوت را در اختيار گرفت. غضب را در اختيار گرفت، آنوقت در جامعه پايش سر نميخورد. خواستند سيد بن طاووس را قاضي القضات کنند، نپذيرفت. هرچه حکومت اصرار کردند، گفت: نه، من نتوانستم يک عمري يک دعوا را فيصله بدهم. چطور منصب قاضي القضاتي را بپذيرم که معنايش حاکميت اجراي صلح بين تمام ابناء بشر است. يعني اول قدرت مهار اميال، اگر درست نشود ظهورش در خطرناکترين جاها در جامعه خودش را نشان ميدهد. همه جا پليس نيست. جرمها در خلوتخانه است. از وجدان و درون انسان بايد چنگي بزنند به انسان که وقتي خطبه را شروع کرد آقا رسول الله، فردا کاروان درست شد. يکي گفت: يا رسول الله من فلان خلاف را کردم، مرا بکش! به من حد بزن. آقا رسول الله ديد همينطور ميآيند، آقاي بهجت را گفتند: چرا مطالب آقاي قاضي را ننوشتي؟ گفت: نميدانستم قحط الرجال ميشود.
شهر خالي است ز عشاق! بود کاز طرفي مردي از غيب برون آيد و کاري بکند
کو کريمي که ز بزم طربش غم زدهاي جرعهاي در کشد و دفع خماري بکند
گفتند: به ما حد بزن. آقا رسول الله فرمود: هرکس از اين کثافتها مرتکب شده بنشيند توبه کند و نزد من نيايد. اعتراف به حد نصاب برسد دست من نيست و بايد حد را اجرا کنم. با خدا رابطهات را درست کن. آقا رسول الله از دنيا رفتند، اين خطبههايي که اين کار را بکند جامعه را زير و رو بکند، عواطف را تکان بکند اين تعطيل شد تا زمان اميرالمؤمنين. اميرالمؤمنين که خطبه را شروع کرد، باز شروع شد. حدهايي که اميرالمؤمنين جاري کرده است. خانمي آمد گفت: طَهِّرني، من نميتوانم تحمل آخرت را داشته باشم. يک عربي يک جملهاي نوشته، نويسندهي عرب ميگويد: رفتم بازار جنس خريدم، جنسها را دادم وانتي براي من آورد. تصميم گرفتم شوخي کنم، پياده شدم و اعتنا نکردم بايد کرايه بدهم. راه افتادم. راننده گفت: الحساب! گفتم: الحساب يوم الحساب! يک جمله گفت: من چند روز گرفتار اين جمله بودم. گفت: صدقني! حرف مرا بپذير، حسابت را تسويه کن، برايت ارزان تمام ميشود. براي فردا بماند خيلي گران تمام ميشود. آخرين لحظههاي عمر حضرت ختمي مرتبت، حضرت مسجد آمدند. گفتند: هرکس حقي گردن من دارد، بلند شود من جبران کنم. چون انتقام دنيا آسانتر است انتقام آخرت است.
خطبههاي اميرالمؤمنين شروع شد. امت وقتي از اين خطبهها محروم شد و 25 سال حضرت رفتند رفيق بيل و کلنگ شدند، جامعه چه ضرري کردند. وقتي که جامعه از اين نعمت استثنايي تشکرش اينطور بود که سر مبارکش شکافته شد، مصيبت تو بشريت را کوبيد. معجزه رسالت خاتميت بود. آثاري که گناه بر روح دارد، اولين اثرش اين است که شما با گناه به منزل اول برگشتيد.
سالها ره ميرويم و در اخير *** همچنان در منزل اول اسير
شما به منزل اول برگشتيد، اين همه تلاش، چشم اسب را ميبندند تا سرش گيج نرود. خيال ميکند خيلي راه رفته است. چشمش را باز ميکند ميبيند، همانجا کنار ايستاده است. در روايت هست مثل جاهل مثل الاغ است در آسياب، که سنگ آسياب بچرخد دور خودش ميچرخد. يعني با اين گناهي که کردي به منزل اول برگشتي در حالي که قرار بود دو روزت مساوي نشود. کسي که دو روزش مساوي باشد ضرر کرده است. اگر پارسال با امسال عوض شده است، پارسال از حرف شخصي نميترسيدي و الآن ميترسي، معلوم ميشود دو روزت مساوي نيست. هرکس دو روزش مثل هم باشد و زيادت نداشته باشد، اين از جانش خرج ميکند. کسي که هر روز نقصان داشته باشد، نسبت به قبل حالات روحياش عوض نشود، عطوفتش بيشتر نشود، زبان خوبي با خدا پيدا نکند، از خلوت بيشتر خوشش ميآيد.
آقاي بهجت ميفرمود: ما از آميرزا محمد تقي شيرازي مرجع کل شيعه سؤال ميکرديم، آقا کجا ميرويد؟ ميفرمود: بگذاريد فکر کنم بگويم.
مستم کن آنچنان که ندانم ز بيخودي *** در عالم خيال که آمد، کدام رفت
خلوص هرچقدر بالا برود، بدن خالصتر شود، اين بدن ديگر نميتواند تحمل کند چون عيار بالاست. بعضي جانها نفيس است و کينه و حسد ندارد. رياست طلبي ندارد. مرحوم ميانجي ميفرمود: هرکس دنبال رياست برود، هوا و هوس است و اگر رياست سراغش بيايد و نپذيرد، هوا و هوس نيست. خلوص يک رمزي است و يک سري است که اگر انسان رفته رفته خلوصش بالا برود، عوالمش عوض ميشود و عکس العمل ذرات عالم برايش عوض ميشود. چون هرچقدر خالص شد، يک سنخيتي با ذرات عالم پيدا کرد. مقصد عالم اين است که بين خبيث و طيب فاصله باشد.
يک نکته اينکه طبيعت هدايت و ايمان فزون خواهي است. خدا بارها گفته اگر هدايت بيايد، هدايت فزون خواه است. هدايت هي اضافه ميشود. «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً وَ آتاهُمْ تَقْواهُمْ» (محمد/17) طبيعت اهتدي اين است که روز به روز اضافه ميشود. اين کجا متوقف ميشود؟ توقف نداريم. ايمان هم همين است. در مورد اصحاب کهف فرمود: «إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُواْ بِرَبّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدىً» (كهف/13) اگر ايمان بيايد، دنبالش زيادت ميآيد و اگر زيادت نيايد، اين ايمان مشکل دارد. اگر هدايت باشد و زيادت نشود، اين هدايت مشکل دارد. مرحوم شيخ جعفر شوشتري، آن زماني که انگليس عراق را اشغال کرده بود، براي علماي اهل سنت که منبرش ميآمدند، وقتي آيات قرآن را ميخواند، ميگفتند: انگار اين آيات را نشنيديم. اگر کار خوب کردي، با کار خوب از تو پذيرايي ميکنم. در زمان عسرت کشور که تو وامدار هستي، اگر از پشت خنجر بزني، در اين چهل سال اينقدر در اين کشور تلاش شده که وابستگي کشور به دلار کمتر بشود. مواد دارويي و بعضي چيزها متوقف بر دلار است. گرانيهايي که ايجاد شده ربطي به دلار ندارد. غربال خدا تکان خورده است. زمستان ميگذرد و رو سياهي به زغال ميماند. اين ملت بزرگ در شرايطي که شرايط گذر براي ما هست، از يک عقب ماندگي پانصد ساله به جايي ميخواهيم برسيم که در چينش ملتها، در جاي اصلي قرار بگيريم. تاريخ دانشگاه آکسفورد پانصد سال،تاريخ دانشگاه تهران ما هفتاد سال؟ مقام معظم رهبري بر بنيهي علمي کشور خيلي تأکيد دارند، چون علم قدرت است. الآن پاياپاي تحولات علمي دنيا حرکت نکنيم، نميتوانيم حاکميت ملي خودمان را حس کنيم. تماميت ارضي خود را حفظ کنيم. بالاترين تکريم يک ملت اين است که يک ملت خودش براي خودش تصميم بگيرد. بالاترين تکريم يک ملت اين است که مراکز حساس تصميمگيري توسط نخبگان با انتخاب مردم تأمين شود. اين را جمهوري اسلامي درست کرده است. به تعداد سالها، انتخابات درست کرده است. بنيهي علمي به نقطهاي رسيده که در حساسترين منطقه کشور ما امنيت ويژهاي دارد. در حساسترين برههي کشور اگر نفوس تربيت نداشته باشند، اقتصاد فلج ميشود. ميلياردها دلار در خانهها خوابيده است. هزاران هزار تن طلا در خانهها هست. پولي که يکجا خوابيد مال راکد ميشود. امام صادق فرمود: درد آخرت است، هيچ دردي در آخرت مثل درد مال راکد نيست. خدا براي دو چيز صفت قوام ذکر کرده است، مال و کعبه، کعبه قيام است، يعني حج بايد تمام مشکلات امت را حل کند. مال هم همينطور است. «وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِيمٍ» (توبه/34)
آن زمان پول عبارت بود از درهم و دينار، اينجا يک ملک بخريم و بگذاريم مال راکد است. پول در بانک بگذاريم، مال راکد است. دولت وظيفه دارد نگذارد ارزش مالي پايين بيايد، اما مال راکد خيلي وحشت دارد. ما دينمان را به اين آيه ادا کنيم. اگر يک کار زيبايي انجام بدهي من هم با زيبايي از تو پذيرايي ميکنم. در يکي از شهرها مرا بردند دانشگاه علوم پزشکي، مهمانسرايي رفتيم گفتند: يک خير درست کرده است. رفتيم دانشگاه علوم پزشکي چه تشکيلاتي داشت. در شهر ما يک آقايي در آلمان زندگي ميکرد، به من گفت: من يک ماشين سوار ميشدم و صدر اعظم آلمان، همه را فروخت و گفت: من ميخواهم بروم مدرسه در مناطق محروم درست کنم. 72 مدرسه به نام 72 شهيد کربلا درست کرد. پولش نرسيد، در تهران خانهاي داشت، به دولت گفت: من اين را به شما ميفروشم، من تا زنده هستم اينجا بنشينم و بعد از من براي تو، پولش را بده تا 72 مدرسه را تمام کنم. وقتي از دنيا رفت در هفت آسمان يک ستاره نداشت اما در ما في الضمير رو سفيد بود. سيستم الگوسازي در يک سيستم تربيتي بايد بسيار فاخر باشد. چرخ رقابت مادي چنان جامعه را له ميکند، چون آداب و رسوم جديد ايجاد ميشود. چون پولدار ميخواهد مناسب پول خودش لذت ببرد. بقيه هم براي همراهي با اينها، آنوقت هزار و يک بزه درست ميشود.
تمام معضلات اقتصادي کشور ما ريشه فرهنگي دارد. رانت خواري فرهنگش خراب بوده است. جامعه احساس جمعي ندارد، احساس جمعي اين است که بگويد: ما، نه من! ميدانيد چقدر طلا وارد کشور شد زماني که نميتوانستند ارز وارد کنند. نيمه دوم سال 96 سي و شش ميليارد دلار براي خريد خانه از کشور ما خارج شد. اين زيادت اينقدر خوب است، شما هدايت پيدا کرديد، زيادت شروع ميشود. نهضت بعد آن زيادت است. ايمان آمد، زيادت شروع ميشود. عوالمي کشف ميشود، آيَويتهايي براي شما درست ميشود و در رفتارهاي اجتماعي خدا گفته: کار زيبايي کردي نميگذارم پنهان باشد. اظهارش ميکنم و با شما معامله ميکنم و پذيرايي ميکنم و زياده.
يک آقايي در نجف درس خواند و به سامرا آمد و از ميرزاي شيرازي دستورالعمل خواست، گفت: ميخواهم تبريز بروم، به من دستورالعمل بدهيد. مرحم ميرزاي شيرازي ميگويد: يک ربع هر روز به خودت اختصاص بده. تفکر در اسماء و صفات حق، تفکر در جايگاه خودت، تفکر در اين پذيرايي، چقدر لذت درونش است. تفکر اينکه شما کجا ميخواهيد برويد؟ اينجا کجاست شما آمديد؟ يکباره چشمت را باز کردي يک رستوران آماده، بخور و بزن و بشکن، سر و کله هم بزن، چه کسي اين را درست کرده بود؟ يک ربع، بعد از مدتي تبريزيها سامرا آمدند و رفتند محضر آقاي ميرزاي شيرازي، گفتند: شاگرد ما چطور شده است؟ گفتند: يک ربعش 24 ساعت شده است. زيادت! اين خلوص وقتي خالص شدي و طرف خلوص رفتي، خلوص اضافه ميشود. طرف ايمان رفتي رفته رفته زيادت ميشود و به نقطهاي ميرسي که «الهي اشکوا اليک غربتي و بُعد داري» حضرت أباعبدالله الحسين بايد ميرفت.
شريعتي: امروز صفحه 463 قرآن کريم، آيات 41 تا 47 سوره مبارکه زمر را تلاوت خواهيم کرد.
«إِنَّا أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ فَمَنِ اهْتَدى فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ ضَلَّ فَإِنَّما يَضِلُّ عَلَيْها وَ ما أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ «41» اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها وَ الَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنامِها فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَ يُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ «42» أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ شُفَعاءَ قُلْ أَ وَ لَوْ كانُوا لا يَمْلِكُونَ شَيْئاً وَ لا يَعْقِلُونَ «43» قُلْ لِلَّهِ الشَّفاعَةُ جَمِيعاً لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «44» وَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَ إِذا ذُكِرَ الَّذِينَ مِنْ دُونِهِ إِذا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ «45» قُلِ اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ أَنْتَ تَحْكُمُ بَيْنَ عِبادِكَ فِي ما كانُوا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ «46» وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ»
ترجمه آيات: همانا ما براى (هدايت) مردم كتاب (آسمانى قرآن) را به حقّ بر تو نازل كرديم، پس هر كه هدايت را پذيرفت به سود خود اوست و هر كه گمراه شد، پس بى شك بر ضرر نفس خويش (قيام كرد و) گمراهى را برگزيد و تو وكيل بر مردم نيستى (تا با اجبار آنان را هدايت كنى). خداوند است كه جانها را به هنگام مرگشان به طور كامل مىگيرد، و (جان) آن را كه نمرده است در هنگام خواب (مىگيرد)، پس آن را كه مرگ بر او قطعى شده نگاه مىدارد و جانهاى ديگر را (كه مرگش فرا نرسيده) براى مدّتى معين (به جسم آنان) باز مىگرداند. بى شك در اين (گرفتن و دادن روح هنگام خواب و بيدارى)، براى گروهى كه فكر مىكنند نشانه هايى بزرگ (از قدرت خدا) وجود دارد. آيا مشركان به جاى خدا (بتها را) شفيعان گرفته اند؟! بگو: «آيا اگر مالك هيچ چيز نباشند و قدرت تعقّل نداشته باشند (باز هم شفيع شما خواهند بود)؟» (اى پيامبر! به آنان) بگو: «تمام شفاعتها (در دنيا و آخرت) براى خداست، براى اوست حكومت و فرمانروائى آسمانها و زمين، سپس به سوى او برگردانده مىشويد.» و هرگاه خداوند به تنهايى ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند متنفّر مىشود، ولى هرگاه از غير او ياد شود، بىدرنگ شادمان مىشوند. بگو: «خداوندا! اى آفريدگار آسمان و زمين! و اى داناى غيب و شهود! تويى كه در ميان بندگانت در آن چه همواره اختلاف مىكنند، داورى خواهى كرد.» و كسانى كه ستم كرده اند اگر تمام آن چه را كه در زمين است و مانند آن را با آن مالك باشند، در روز قيامت براى نجات از عذاب سخت الهى همه ى آن را فديه خواهند داد (ولى چه سود؛ در آن روز) براى آن ستمگران از سوى خداوند چيزهايى روشن و ظاهر مىشود كه هرگز در محاسباتشان پيشبينى نمىكردند.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد و در مورد شخصيت جناب أباصلت براي ما بفرماييد.
حاج آقاي عاملي: آيه 47 و 48 سوره زمر «وَ لَوْ أَنَّ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ما فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً وَ مِثْلَهُ مَعَهُ لَافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذابِ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ، وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما كَسَبُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» آنهايي که در دنيا ظلم کردند، روز قيامت وقتي عذاب ميبينند آرزو ميکنند اي کاش کل دنيا دستشان بود، دوباره ثروت مضاعف ميشد و دو برابر دستشان بود، همه را فديه ميدانند تا از عذاب خلاصي پيدا کنند. اما اين درست نميشود و يک چيزهايي ظاهر ميشود که فکرش را نميکردند. کارهاي زشتي که کرده بودند، ملکوت اينها برايشان تجلي ميکند. احکام دين را مسخره ميکرد، حجاب و نماز و روزه را مسخره ميکرد. اين استهزاءها خودش را اينجا نشان ميدهد. اين آيه ناظر است به تصوير عذاب آخرت، خداي متعال بارها در قرآن خواسته هست براي ما وحشت آخرت را تصوير کند چون بازدارندگي آن بسيار بالاست. اگر ما جاي خدا باشيم از چه تعبيراتي بايد استفاده کنيم تا حساب و کتاب آخرت را بگوييم؟ از جمله راههايي که خدا انتخاب کرده و بارها تکرار شده مسأله فديه است. فرموده است: آنهايي که در دنيا ظلم کردند حاضر هستند هرجا بروند فديه بدهند اما از آنجا خلاصي پيدا کنند. در سوره يونس فرمود: «وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِي الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ وَ أَسَرُّوا النَّدامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ» هرچه در زمين هست ميخواهد همه را فديه بدهد تا خلاص شود ولي راه خلاصي نيست. در سوره رعد هم مثل همين را آورده است.
سوره معارج فديه را آورده اما مال نياورده که مال دنيا را بدهد. فرموده است: «يُبَصَّرُونَهُمْ يَوَدُّ الْمُجْرِمُ لَوْ يَفْتَدِي مِنْ عَذابِ يَوْمِئِذٍ بِبَنِيهِ» (معارج/11) بچههايم را ميدهم جهنم ببريد و مرا خلاص کنيد. همسرم را ميدهم، برادرم را ميدهم، «وَ صاحِبَتِهِ وَ أَخِيهِ وَ فَصِيلَتِهِ الَّتِي تُؤْوِيهِ» عشيرهاي که از من دفاع ميکردند را ميدهم. روي کره زمين هرچه جمعيت هست، «وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ يُنْجِيهِ» همه را ميدهم مرا از اينجا خلاص کنيد. در سوره آل عمران فرموده است: زمين اگر پر از طلا شود ميخواهد همه را بدهد تا نجات پيدا کند. اينکه فرزندش را فديه ميدهد معلوم است عذاب خيلي وحشتناک است براي کسي که آتش به زندگي مردم زده است. تو که آمدي با احتکار املاک، احتکار ارزاق، سکه وارد شدي و ميدانستي اگر احتکار کني نرخ اينها بالا برود مردم توان خود را از دست ميدهند، يک پدر شرمنده خانواده شود و نتواند نياز خانواده را تأمين کند. براي اين افراد بايد وحشتناک باشد.
يک ميمون را داخل بشکهاي گذاشتند، بچهاش را بغلش دادند و زيرش آتش روشن کردند، يک خرده گذشت بچه را زير پايش گذاشت و بالا رفت. اين نشان ميدهد ظلم بسيار وحشتناک است. يکوقت ظلم در خانه است، يکوقت در اداره هست، يکوقت در تجارت هست. ميگويد: از دروازهي دنيا خارج شديم، «هذه اعمالکم ردّت اليکم»
چون ز دستت ظلم بر مظلوم رُست *** آن درختي گشت از آن زقوم رُست
چون ز خشم آتش تو بر دلها زدي *** مايه نار جهنم آمدي
امام حسين لحظه آخر به امام سجاد گفت: «إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ» پسرم مبادا به کسي ظلم کني که غير از خدا هيچ مدرکي ندارد.
شخصيت أباصلت از اصحاب امام رضا(ع)، وقتي به امام رضا رسيد مذهبش عوض شد و از اصحاب سرّ حضرت شد و از حواريون حضرت شد. شخصيت علمي ممتازي است. چند خصوصيت خوب دارد، اول اينکه با انحرافات اعتقادي جنگيد. با فرق مختلف جنگيد. آدم خوش فکري بود و خوض ذوق بود. طبع مستقيمي داشت. چهارصد هزار نفر در سوريه کشته شد براي يک کج فهمي ديني. دومين خصوصيت ايشان نقل فضايل اميرالمؤمنين و اهلبيت است. جزء روات أنا مدينه العلم است. بخاطر همين فضيلتهايي که نقل کرده، اسمش را در کتب رجال رافضيٌ خبيث گذاشتند. تاريخ طبري بخاطر نقل يک فضيلت هزار شلاق خورد. لذا رفت انگور خورد و اينقدر انگور خورد و مرد، چرا؟ چون شلاق بالاي سرش بود. کتاب رجال کتاب علمي است و ادب نويسندگي و علم اقتضاء ميکند اگر کسي را نقد ميکنيم فحش ندهيم. فحشي به ايشان دادند که بدن ميلرزد. زماني بود که بدترين اسم براي مردم اسم علي و فاطمه بود. اگر کسي اسمش علي بود اينقدر دنبالش ميرفتند که چرا اسمت علي است. حجاج بن يوسف به کسي گفت: اسمت چيست؟ اسمش علي بود. گفت: پدر و مادر من عاق من شدند و اسم مرا علي گذاشتند. لذا امام حسين گفت: هرچقدر فرزند داشته باشم اسمشان را علي ميگذارم. خصوصيت بعدي اين است که محرم اسرار امام رضا بود و امام رضا جزئيات شهادت خود را به ايشان گفت و ايشان با دستور حضرت همه کارها را انجام داد. گفت: خاک مقبرهي هارون الرشيد را بياور پشت خاکي که پشت و بالا و روبرو و پايين جسد است. گفت: اين سه جا را نميتوانند کلنگ بزنند، نميتوانند مرا پشت هارون الرشيد دفن کنند. من جلو دفن ميشوم. کلنگ را ميزنيد يک رطوبتي پيدا ميشود، دعا ميخواني. ماهيهاي ريز پيدا ميشوند. به اينها نان ميدهي. اين دعا را ميخواني. کلنگ ميزني ماهي بزرگي پيدا ميشود آنها را ميخورد و اين دعا را ميخواني همه چيز از بين ميرود. خواست بگويد: چند روز نگذاشتيد من زندگي کنم، اينطور آخر سر مبتلا ميشويد که ماهي اينها را خورد، اينطور ميشويد. مأمون گفت: تو اينها را از کجا گرفتي؟ اين دعاها را به من بده. گفت: همه از يادم رفت. واقعاً از يادش رفته بود. به زندان افتاد و يکسال در زندان ماند. امين امام رضا بود. يک روز دلش گرفته بود در زندان به امام جواد متوسل شد. گفت: آقاجان من بخاطر شما زنداني هستم، کجا هستيد؟ يکباره ديد حضرت جواد نازل شد. گفت: آقاجان من يکسال اينجا بودم، چرا الآن آمديد؟ حضرت فرمود: الآن به من توسل کرديد، من الآن آمدم. خدا را قسم ميدهيم به حق امام جواد با عنايات خاصه خود به مملکت ما توجه بفرمايد و گرفتاران ما را از گرفتاري خلاصي بدهد.
شريعتي:
خليل آتشين سخن تبر به دوش بت شکن *** خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي
«و الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»