برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: مضامين بي نظير دعاهاي اهلبيت (عليهم السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 08- 03-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«اللهم وفقنا لما تحبّ و ترضي و اجعل عاقبة امرنا خيرا» سلام ميکنم به همه شما بينندگان عزيز، انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد و دل و جانتان بهاري و سبز باشد. حاج آقاي عاملي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: عرض ادب و احترام دارم خدمت حضرتعالي و همه مردم عزيز، آرزوي قبولي اعمال دارم، انشاءالله توشه خوبي را از ماه رمضان گرفته باشند. به تعبير حافظ ما سه ماه عبادت ميکنيم و روزه ميگيريم و براي يک سال توشه ميگيريم. انشاءالله ماه رمضان در طول سال براي ما الهام بخش باشد و هميشه در ماه رمضان باشيم. توصيه ما اين است که مواظب باشند شيطان اعمالشان را غارت نکند، خداوند براي ما سفرهاي را باز کرد و توشههاي بزرگي را گرفتيم. حيف است ولخرجي کنيم و بد خرجي کنيم، با غيبت و تهمت و بهتان و خداي نکرده کارهاي خلاف اينها را از بين ببريم. ابقاي عمل از خود عمل سختتر است. مال آدم را يکجا ميبرند و ايمانش را هزار جا ميبرند. بنابراين عزيزان مواظب باشند که شياطين در ماه رمضان مغلول بودند، روي زمين تطهير بود از شياطين، حالا افسار گسيخته و حريص هستند. تبريک ميگويم به کساني که ماه رمضان را روزه گرفتند، مستحب است شش روز بعد از ماه رمضان روزه گرفته شود. هم بخاطر اينکه اعلان کنيم ما ملول نيستيم و از ماه مبارک خسته نشديم. ماه مبارک شعور دارد. بايد با ماه مبارک صحبت کرد و نجوا کرد. «السلام عليک ايها الشهر المبارک» آنهايي که يک ماه روزه بگيرند، «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها» (انعام/160) اگر سي را به ده ضرب کنيد ميشود سيصد و شش روز هم از اين طرف مشايعت کنند، اين هم ضرب در ده کنيد ميشود شصت انگار شما کل سال را روزه گرفتيد. انشاءالله نه تنها ذخيره سال جديد باشد بلکه امانت دست خدا بدهيم در لحظههاي خطير خداي متعال به ما برگرداند. حضرت فرمود: بين دنيا و آخرت هزار عقبه هست. انشاءالله در تمام عقبات کارهاي خوبي که در ماه مبارک کرديم چراغ راه و نورانيت منزل ما باشد.
شريعتي: انشاءالله، ادعيه حضرات معصومين را با هم مرور ميکنيم و نکات نابي را ميشنويم. نکتههايي که بسيار مؤثر و راهگشاست و انشاءالله قدم به قدم اين پلهها را طي کنيم. بحث شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بحث ما در ذخيره نفيس حضرات معصومين بود به نام ادعيه، انسان کامل با خدا حرف بزند، ثروت است. دعاي کميل را که در روسيه چاپ کردند. در يک کليسا ديدند اين را به کساني که مشتري او هستند ميفروشد. گفتند: اين چيست؟ گفت: من ديدم اين بهتر از ما با خدا صحبت کرده است. لذا ما متون خودمان را کنار گذاشتيم و اين را به مشتري داديم و گفتيم با خدا اينطور حرف بزنيد. پانصد تا خريديم و هديه کرديم. دعاي عرفه را منتشر کرديم و يک دختر خانم روس ترجمه کرد. رفتيم بگيريم گفت: نميدانم چه کسي اين را انشاء کرده، ولي اشک چشمي از من گرفت! انسان کامل با خدا صحبت ميکند. ادبيات مخصوص است. مطالبات مخصوص است. نويسنده مشهور ايتاليايي ميگويد: در بيمارستان بستري بودم، در اتاق من يک خانم کاتوليک متعصب بود. صحيفه سجاديه را ترجمه ميکردم. خيلي به من ايراد گرفت که متون ما مانده است، چرا کتاب مسلمانها را ترويج ميدهي؟ من چيزي نگفتم و بعداً يک ترجمه را برايش فرستادم. به من نامه نوشت و گفت: از آن روزي که اين بدست من رسيد، متون خودمان را کنار گذاشتم و با اين متون با خدا صحبت ميکنم. حيف است از اين دعاها غافل باشيم.
بحث ما در اين بود که سالک سبيل حق وقتي طرف خدا راه ميافتد مسير را طي کند يک حالات روحي به انسان دست ميدهد و ميخواهد يک متن خوبي باشد که با آن متن با خدا صحبت کند. اين نيازهاي روحي همه تدارک ديده شده در دعاهاي معصومين است. يعني انسان بخواهد در اين حالات روحي متن فاخري را داشته باشد دست ما خالي نيست. ثروت بسيار نفيسي دست ماست. يکي از آن نيازها که در حين سلوک، گاهي انسان سالک که ميخواهد به بساط انس حضرت حق برسد، واهمه دارد که الآن من پذيرفتم يا نه؟ خدا الآن به من چه ميگويد؟ آيا از من راضي هست يا راضي نيست؟ وقتي من خدا را صدا ميزنم، به من چه ميگويد؟ وقتي ميگويم: لبيک، اللهم لبيک! به من چه ميگويد؟ ميگويد: لبيک، يا ميگويد: «لا لبيک و لا سعديک» امام صادق که لبيک ميگفتند رنگشان زرد ميشد. ميگفتند: چه شده است؟ گفت: ميترسم لبيک بگويم و خداي متعال بگويد: «لا لبيک و لا سعديک» از بعضي سؤال ميکنند در قبر که خدايت کيست؟ ميگويد: «الله ربّي» خدا از بالا ميگويد: کَذِب، دروغ گفت. خدا ربّ من است يعني مربي من و تربيت من دست خداست. روح خودم را دست خدا دادم و گفتم: خدايا همچنان که جسم مرا تو تصويرش را کشيدي، هويت و روح من هم با دست تو بر صورتش کشيده شود. ربّ اين است و معني ربّ اين است.
آقاي ميانجي ميگفت: در مسجد الحرام به علامه طباطبايي گفتم: ميخواهم خدا را صدا بزنم با چه اسمي صدا بزنم؟ گفت: با اسمي که تمام انبياء با آن اسم خدا را صدا زدند. همه انبياء بگويند: «يا ربّ يا ربّ يا ربّ»، «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ» اين کتاب، کتاب آموزش و پرورش است. نظام تربيتي داريم. اينکه ميگوييم: «الحمدلله رب العالمين» يعني تربيت تمام عالم دست خداست. انسان مختار شده است. «إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» (انسان/3) ميتواند خودش را در اختيار خدا بگذارد، تربيت من با تو، خودت توليت کن، اگر شما صالح باشيد توليت شما را خدا بدست ميگيرد، گاهي ممکن است تربيت خودتان را به کانالهاي هوايي بدهيد. دست انسانهايي که با بشريت نا محرم هستند. کارشان مکر و سيئات است. کارشان مکر است. روح انسان پرورش پيدا کند در محيط آلوده، شما از آن محيط ظاهراً بيرون آمدي، در آن محيط شما نفس ميکشيد. شما روحتان را تغذيه ميکنيد از آن صحنهها و حرفها و مطالبي که ميشنويد. قرار نيست گوش در اختيار هرکسي باشد. چرا ميگويند: کسي که غيبت کند يک گناه دارد و کسي که بشنود هفتاد گناه دارد. هر لحظه صورت انسان شکل ميگيرد. تأملات، خيالات و خطورات و خاطرات، نيتها، مواد صورتهاي برزخي است. انسانها محشور ميشوند بر پايه نيتهايي که داشتند. با چه نيتي بازار رفتي؟ با چه نيتي رفتي فلان چيز را خريدي؟ حضرت گفت: اين الاغ را خريدي خيلي پول دادي؟ چرا اسب نخريدي؟ گفت: آقا جان اين قيمت خريدم ميگوييد اسراف است. اسب بخرم؟ گفت: اسب ميخريدي، نيت ميکردي که اسب ميخرم تا در رکاب صاحب العصر و الزمان باشم. آنوقت بر عمرت اضافه ميشد.
يکوقتي بين صفا و مروه اعمال حج همه سرّ دارد، آن سرّ را بايد نيت کرد و اگر نيت نکنيد حج شما حج نيست. امام سجاد به شبلي گفت: لباست را براي احرام درآوردي نيت کردي، گفت: نه. هنگام پوشيدن احرام نيت کردي؟ گفت: نه، در طواف نيت کردي؟ نه، در سعي بين صفا و مروه نيت کردي؟ گفت: نه، گفت: تو حج نکردي. صفا و مروه براي اين است که الآن از اين اتاق چه حکمي بيرون ميآيد؟ هي اين طرف و آن طرف ميرود، دائم دلشوره دارد. قبول شدي يا مردود شدي؟ حساب کنيد يک حاجي با اين نيت اين طرف و آن طرف برود. اين دست ديگر امانتدار است و خيانت نميکند، چرا شما فقط در برابر حجر الاسود ميگويي که خدايا به پيمان خودم عمل کردم؟
اميرالمؤمنين شب رفت به فقرا و ايتام رسيدگي کرد، تأمين نيازمندها را کرد، آمد با خدا نجوا کرد. خدايا اي کاش ميدانستم آيا با نظر رضا به من نگاه ميکني يا از من اعراض کردي؟ «فلا تُعرض عني بوجهک الکريم» ادبيات اينقدر اينجا خوب است. اينقدر شيرين صحبت کرده است. انسان اين جمله را به خدا ميگويد اينقدر آرام ميگيرد. دومي محشر است. «ليت شعري ماذا تقول لدعائي أَ تَقُولُ لِدُعَائِي نَعَمْ أَوْ تَقُولُ لَا فَإِنْ قُلْتَ لَا فَيَا وَيْلِي يَا وَيْلِي يَا وَيْلِي يَا عَوْلِي يَا عَوْلِي يَا عَوْلِي يَا شِقْوَتِي يَا شِقْوَتِي يَا شِقْوَتِي يَا ذُلِّي يَا ذُلِّي يَا ذُلِّي» اين عجب هديهاي است براي بينندگان عزيز، يعني آنقدر ارزش دارد که عزيزان اين را حفظ کنند. اينکه تو را صدا ميزنند، ميگويي بله يا نه؟ نعم را نگفته است اما «لا»، نعم را نگفته است اما «لا»، اگر خدا به ما «لا» گفت چه کنيم؟ ما به «لا» احتياج داريم. اگر گفت نه، بگو: «يا ويلي يا ويلي» ويل يعني هلاکت، يعني اي هلاکت حاضر شو، الآن وقت اين است که من از «لا» گفتن خدا هلاک شود. آنقدر سخت است خدا مرا رد کند. يکوقت شما را دعوت ميکند و يکوقت شما را رد ميکند. يکي از تعبيرات بسيار زيباي آذري اين است که اگر دعوت کنم، چطور نميايد، مگر ميشود نيايد؟ اگر دعوت نکنم به روزي ميافتد که به درد هيچي نميخورد. گاهي ميگويد: بيا، حضرت زهرا به سلمان گفت: سلمان تو به ما ظلم کردي. گفت: من؟ گفت: چرا خانه ما نميآيي؟ اما به ابو هُريره ميگويد: يک روز بيا و يک روز نيا تا محبت تو به ما بيشتر شود. اگر خدا بگويد: لا، اولين راه براي اينکه لا را بشکنيم و دل خدا را بدست بياوريم، اميرالمؤمنين ميخواهد لا را حل کند. ميخواهي اين لا حل شود، بگو: يا ويلي يا ويلي.
يا عَولي يا عَولي، عول يعني مصيبت. چه مصيبتي که خدا مرا نپذيرد. «يا شِقوتي يا شقوتي» شقوت يعني بدبختي، يعني خدايا من چقدر بدبخت هستم اگر تو مرا نپذيري، وقتي تو را صدا ميزنم به من نه بگويي. «يا ذُلّي يا ذُلّي» ذُلّ به معني ذلت و ذليل شدن. اگر ما رابطهمان با خدا طوري باشد که خدا ما را نپذيرد، ذلت بالاتر از اين نميشود. چقدر خوب است شبهاي قدر با اين نجوا شود. شبهاي قدر تکرار شود که خدايا من ذليل شدم اگر با من کاري کردي که بگويم نه، قرار است با خدا و عبوديت خدا عزيز شويم. يک خليفه مريض شد نتوانستند معالجهاش کنند. يک شخصي گفت: بيجا اين طرف و آن طرف نرو، کارت درست نميشود. اين داروها را نخور، من حقيقت را بگويم. يک کسي بايد تو را دعا کند تا درست شود. امام موسي بن جعفر را صدا زدند بيايد دعا کند. يک جمله فرمود غوغا است. خدايا همچنان که به اين آقا نشان دادي کسي که معصيت کند چطور ذليل ميشود، حالا نشان بده کسي که به طاعت تو برسد چقدر عزيز ميشود. «يَا ذُلِّي يَا ذُلِّي يَا ذُلِّي»
گاهي ميگوييد: خدايا دعايم را قبول کن. گاهي ميگوييد: خدايا اعمالي را انجام دادم قبول کن. اما گاهي حرف سالک سبيل حق بالاتر از اين است. خدايا مرا قبول کن. آقاي هاشمي رفسنجاني يک هفته مانده به وفات حضرت امام آمدند نماز جمعه و گفتند: از محضر حضرت امام ميآيم، حضرت امام فرمودند به شما برسانم که دعا کنيد خدا مرا بپذيرد. گاهي ما احتياج داريم به خدا بگوييم: خدايا مرا بپذير. شهيد باکري هم اين را گفته خدايا مرا پاکيزه بپذير. يک جملهاي است در اين باب اينقدر شيرين است باور نميکنم کسي از اين جمله سير شود. خدايا اگر دلت به حال کسي مثل من بسوزد، پس دلت به حال من هم بسوزد. «إِنْ كُنْتَ رَحِمْتَ مِثْلِي فَارْحَمْنِي وَ إِنْ كُنْتَ قَبِلْتَ مِثْلِي فَاقْبَلْنِي» اگر مثل من را قبول کردي من هم قبول ميکنم. «يَا قَابِلَ السَّحَرَةِ اقْبَلْنِي» اي خدايي که سحره فرعون را با يک سجده قبول کردي. پس مرا هم بپذير. اين پذيرش خود است نه پذيرش اعمال.
«يَا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لَا يَرْحَمُهُ الْعِبَادُ وَ يَا مَنْ يَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ» اگر ميخواهيد براي قبولي دعا داشته باشيد، اين دعا را دقت کنيد. اي خدايي که دلت ميسوزد به کسي که هيچکس به حال دلش نميسوزد اما تو ميسوزي. کسي يک کاري کرده هيچ شهري نميپذيرد جلويش را ميگيرند، خدا ميگويد: من او را ميپذيرم. خدايا عادت و روش تو احسان به آدمهاي بدکار است، هرکس به خوان خود نيکان را دعوت کند اما خدا اينطور است. همه را دعوت ميکند. «عَادَتُكَ الْإِحْسَانُ إِلَى الْمُسِيئِينَ وَ سَبِيلُكَ الْإِبْقَاءُ عَلَى الْمُعْتَدِينَ» سبيل تو ابقاء بر معتدين، کسي که تعدي و تجاوز کرده و از حق گذشته، ابقاء يعني از دامنش ميگيرد کجا ميروي؟ به حضرت موسي گفت: برو به خدا بگو به من روزي ندهد و مرا بکشد. حضرت موسي آمد و نگفت، گفت: موسي چرا نميگويي؟ گفت: خجالت ميکشم. گفت: برو به او بگو اگر تو ما را براي ربوبيت قبول نداري، ما تو را به عبوديت قبول داريم. يعني اگر تو قهر شوي ما قهر نميشويم. «يَا مَنْ يَرْحَمُ مَنْ لَا يَرْحَمُهُ الْعِبَادُ وَ يَا مَنْ يَقْبَلُ مَنْ لَا تَقْبَلُهُ الْبِلَادُ» اينها همه آبي است که روي آتش ريخته ميشود وقتي فوران حرارت در سالک سبيل حق است که خدايا آيا مرا ميپذيري؟
گاهي گذشته که يادش ميافتد آتش ميگيرد، خدايا من چقدر بي ادبي کردم. هرچه ميخواهد گذشته را فراموش کند نميتواند. از خدا ميخواهد گذشته فراموشش شود اما نميشود. ميخواهد اسف و تأسف خودش را به گذشته نشان بدهد، خدايا من اين بودم و اين کار را کردم. يک تعبيري ميخواهد، تعبير را نگاه کنيد و لذت ببريد. بخش عظيمي از ادعيه ما نازل به همين است. خدايا من حرمت تو را شکستم. اين چه معاملهاي بود با تو کردم؟ اين چه بي حيايي بود که در برابر تو کردم. عالم، عالم ادب است. عالم حياء است. عالم شعور دارد، جمال باطني اين عالم شعور ذرات اين عالم است. يک سگي آمد جلوي من ايستاد، يک چارک نان را انداختند رفت و باز آمد، يکي را انداختند باز رفت و آمد. گفتم: عجب سگ بي حيايي است! آيت الله ميانجي نقل ميکردند، تا گفتم عجب سگ بي حيايي است، رفت چهارتوله را آورد و جلوي من گذاشت. بي حيا من نيستم و بي حيا تو هستي که بي حساب حرف ميزني. أسف و تأسف يک عالم ارزش براي خدا دارد. يکوقت گناه ميکند و براي گناهش هم خوشحال است. آقاي ميانجي ميفرمودند: هرکس روايت از گناه کند و براي گناهش خوشحال باشد خدا ميزند. چطور؟ محبت اميرالمؤمنين را از قلبش بيرون ميآورد. گذشته را ميبيند ميخواهد يک خرده آرامش داشته باشد، با ادبياتي با خدا حرف ميزند. خدايا أسف، تأسف ميخورم از خجالتم، از افتضاحم، مفتضح شدم، ميسوزم از بدي عملم، آمدم در محضر تو گناه کردم و جرأت کردم. با اين ادبيات حرف بزني، من ميگويم: کسي اينطور بگويد خداي متعال ميگويد: سرت را بالا بگير! ديگر ياد گذشته نکن.
حضرت حر به محضر امام حسين رسيد شروع کرد که در گذشته چنين کردم. من اين کارها را کردم. تا اينها را گفت، امام حسين نگذاشت بگويد. آنوقت حضرت او را داخل خيمه برد. کسي که عاشق شده شأن عشق اين است که عاشق با معشوق حرف ميزند. ميگويد: برايت ميميرم. ميگويد: غير از تو در دلم نيست. شب و روزم تو هستي. خواب ندارم، آرامش ندارم، بي قرار هستم. همه چيزم تويي! اين تعبيرات ثروت روحي براي انسان است و تأثيرش خيلي عجيب است. يعني کسي به اين حد از معاشقه برسد، محبت خدا يک آتشي است که هرجا برود ميسوزاند، يعني ناخالصيها را ميسوزاند. «إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلَّا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ» امام سجاد عرض ميکند: خدايا من نميتوانم خودم را از معصيت کنار بکشم مگر در آن لحظهاي که مرا به عشق خودت بيدار کردي. بالاترين قدرت در اين عالم، قدرت عشق است.
عشق سايد کوه را مانند ريگ *** عشق جوشد بحر را مانند ديگ
عشق بشکافد فلک را صد شکاف *** عشق لرزاند زمين را از گزاف
گر نبودي بهر عشق پاک را *** کي وجودي دادم اين افلاک را
يعني اين عالم را که درست کردم، براي اينکه عشق پاک و انسانهاي پاک در اين عالم شکل بگيرد، عاشق در اين عالم درست شود، من اين عالم را درست نميکردم. عالم را درست کردم تا عاشق درست شود. شأن عشق اينقدر بالاست که جهان در سير حبّي شد هويدا! اين مرتبه که به حالتي رسيده که ذوب شده عاشق در معشوق، ميگويد: عشق سيمي است که از معشوق کشيده شده به وجود عاشق و تمام خصوصيات او را به عاشق منتقل ميکند. ديگر عاشق تشخصي ندارد. تعينات نيست،
ره را دو گام گفتند، زيرا که فصل و وصل است *** پيوند دوست گشتي از خويش اگر جدايي!
گفتم که مايي ما، ما را ز تو حجاب است *** گفتا که محو ما شد آنگه ببين تو مايي
تمام دستورات سير و سلوک گويي در اين جمله جمع شده است. خدا وحي فرستاده يکي از پيغمبرها که خودت را بگذار و بيا، يعني برو گمشو! آمد گفت ميخواهم خدا را ببينم، گفت: برو گمشو! گفت: چرا فحش ميدهي؟ گفت:
گويند که کدخداي اين خانه چه شد *** چون کد برود خدا عيان خواهد شد
يعني شما روستا را ببيني، ديگر کدخدا را نميبيني، کدخدا ميخواهد خدا را ببيند که روستا را نميبيند. يعني تشخصات را کنار بگذار، دلم ميخواهد... خوشم ميآيد... اين بچه من است... اينها را بايد داخل زندگي بياوريم، اينطور نيست بالا برويم و مباحث را داشته باشيم. اينها بايد به زندگي مردم گره بخورد. از استطاعت عمومي خارج ميشود. پيغمبر ما از استطاعت عمومي خارج نشد. ميگويد: من نميتوانم بچهام سرشکسته و سرافکنده شود. تشريفات شکننده و آزادي در مصرف و ريخت و پاش در نعمت، جمع کردن به ميل نه جمع کردن به نياز، آقاي پهلواني به ما ميفرمود: پهن نکنيد نميتوانيد جمع کنيد. اينها مثل خار است سر راه سالک سبيل حق، قدرت عشق اگر به مرتبهاي از معرفت برسد که رابطهاش را با خدا اينطور تنظيم کند و دنبال ادبيات خوبي باشد که با خدا صحبت کند، آنوقت ميگويد: خدايا شما که عاشق به معشوق ميگويد: من بدون تو قرار ندارم و بي قرار هستم. اين بي قراري تکويني نيست و در همه جا هست. خدا دستش را بگذارد همه چيز به هم ميريزد. اين يک بي قراري خاص است که در اثر اعتلاي نفس ناطقه به جايي رسيده که ذائقه با عالم بالا تنظيم شده است و روح به حدي رسيده که غذايش پلو و فسنجان نيست. ذائقهاش طوري است که آن جمال کشيده و برده است. «إلهي من ذا الذي ذاق حلاوة محبّتك فرام منك بدلًا» خدايا ميشود کسي محبت تو را بچشد و برکردد؟ «ومَن ذا الذي آنس بقربك فابتغى عنك حولًا» برگردد؟ «يَا مَنْ أَذَاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلَاوَةَ الْمُؤَانَسَةِ فَقَامُوا بَيْنَ يَدَيْهِ مُتَمَلِّقِينَ» اي خدايي که خودت لذت مؤانست را به بندگان خود چشاندي، تملق همه جا بد است جز در برابر خدا، اين تملق در برابر خدا را تَبَصبُص ميگويند. حضرت عيسي گفت: خدايا از چه چيزي خوشت ميآيد که من انجام ميدهم؟ گفت: «أَنْ تُبَصْبِصَ إِلَيک» براي من تبصبص بکنيد اما تملق در برابر خدا، اينکه شما تمنا در عنايات آسماني داريد. تمنايي که ظهور عنايات لا يتناهي خداست، آنوقت تملق کني در برابر خدا ميشود تَبَصبص! يعني شأن عاشق يکي تبصبص است.
شريعتي: انشاءالله حلاوت و شيريني ذکر و نام خداي متعال را به همه ما بچشانند. امروز صفحه 421 قرآن کريم آيات 23 تا 30 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهند کرد.
«مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِيلًا «23» لِيَجْزِيَ اللَّهُ الصَّادِقِينَ بِصِدْقِهِمْ وَ يُعَذِّبَ الْمُنافِقِينَ إِنْ شاءَ أَوْ يَتُوبَ عَلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ كانَ غَفُوراً رَحِيماً «24» وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِينَ الْقِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزِيزاً «25» وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ صَياصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً «26» وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً «27» يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَياةَ الدُّنْيا وَ زِينَتَها فَتَعالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَ أُسَرِّحْكُنَّ سَراحاً جَمِيلًا «28» وَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِناتِ مِنْكُنَّ أَجْراً عَظِيماً «29» يا نِساءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً»
ترجمه آيات: از ميان مؤمنان مردانى هستند كه آنچه را با خداوند پيمان بسته بودند صادقانه وفا كردند (و خود را آمادهى جهاد نمودند)، برخى از آنان پيمانشان را عمل كردند (و به شهادت رسيدند) و بعضى ديگر در انتظار (شهادت) هستند، و هرگز (عقيده و پيمان خود را) تغيير ندادند. تا خداوند صادقان را به خاطر صداقتشان پاداش دهد، و منافقان را اگر بخواهد عذاب كند يا (اگر توبه كنند) لطف خود را بر آنان باز گرداند زيرا كه خداوند آمرزندهى مهربان است. و خداوند كسانى را كه كفر ورزيدند با دلى پر از خشم برگرداند، بدون آن كه هيچ خيرى (پيروزى و غنيمتى) به دست آورند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بى نياز ساخت (و آنان را پيروز كرد)، و خداوند، تواناى شكستناپذير است. و خداوند كسانى از اهل كتاب (يهوديان) را كه از مشركان عرب پشتيبانى مىكردند، از برج و قلعههاى مرتفعشان پايين كشيد و در دلهاى آنان ترس و وحشت افكند، (كه در نتيجه شما مسلمانان) گروهى (از آنان) را كشتيد و گروهى را اسير كرديد. و سرزمين آنان وخانهها واموالشان و (نيز) زمينى را كه در آن گام ننهاده بوديد در اختيار شما گذاشت، و خداوند بر هر كارى تواناست. اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زينت (و زرق و برق) آن را مىخواهيد، بياييد تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهرهمند سازم و به وجهى نيكو (بدون قهر و خشونت) رهايتان كنم. و اگر خدا و رسولش و سراى آخرت را مىخواهيد، پس (بدانيد كه) قطعاً خداوند براى نيكوكاران از شما پاداش بزرگى را آماده كرده است. اى همسران پيامبر! هر كس از شما كار زشت (و گناهى) آشكار مرتكب شود، عذابش دو چندان خواهد بود و اين (كار) براى خدا آسان است.
شريعتي: خدايا دلهاي ما را جلا بده و جانهاي ما را به نور معرفت روشني ببخش. اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي عاملي: خداي متعال در اين صفحه فرمود: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ» به خانمهاي خودت بگو اگر اينها اراده دنيا را دارند و زينت دنيا را دارند به حدي که احکام شرعي را صرف علاقه به دنيا، طوري که تعارض کند با وظيفه شرعي، در اين صورت بگو که بياييد من شما را متمکن ميکنم و به صورت زيبا طلاقتان ميدهم. اگر خدا و پيغمبر را ميخواهند، خداي متعال براي محسنين شما اجر عظيمي آماده کرده است. بعد فرمود: «يا نِساءَ النَّبِيِّ» هرکس از شما کار زشتي بکند، به طور مضاعف ما عذاب ميکنيم. « مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضاعَفْ لَهَا الْعَذابُ ضِعْفَيْنِ وَ كانَ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيراً» اين آيات يک اصل بسيار مهمي را بيان ميکند. اطرافيان حکومت نبايد آلوده به دنيا باشند. ثانياً اگر خلاف بکنند اينها نه تنها حق ويژه ندارند بلکه عقوبت مضاعف دارند. اگر اينطور نباشد باور مردم خراب ميشود. باور خراب شود، باور سوزي بدتر از قرآن سوزي است. چون قرآن هم ميخواهد باور درست کند. اگر اينطور نباشد وثوق مردم از بين ميرود. ثروت اصلي يک دولت اعتماد حکومت است. اعتماد حکومت را از دست داد، همه چيز را از دست داد، اگر اينطور نباشد سقوط حکومت هم قطعي است و حکومت ساقط ميشود. از اميرالمؤمنين سؤال کردند چرا کار خليفهي سوم، عثمان به اينجا رسيد؟ يک جمله جمع کرد.
يک شيعه کنار در منصور دوانقي ايستاده بود، خواست چيزي بگيرد، راه نميدادند. به امام گفت: داخل ميروي براي من اين را بگير. حضرت که خارج شد گفت: خوب از همه خوب است ولي از تو خوبتر است چون به ما مربوط هستي. بد از همه بد است ولي از تو بدتر است چون به ما مربوط هستي. آنها که کارگزار حکومت اسلامي هستند، بايد خيلي حواسشان جمع باشد. يک مرحله آرماني اين است که ذرهاي با اطرافيان مماشات نشود. جناب اسماعيل به امام صادق گفت: ما که اهلبيت پيغمبر هستيم، گناه کنيم چه ميشود؟ حضرت فرمود: «لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ» (نساء/123) «مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ» قانون کلي است. کار خلاف کني، «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ، وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» محکمترين آيه قرآن همين است. لذا حضرت امام در برزخ ميگويند: شما حق نداريد بگوييد: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَا جزائه» اين ديگر محکم نشد، عمل برميگردد. جناب نراقي در جامع السعادات يک بحثي دارد که «ان العمل نفس الجزاء»، «جَزاءً وِفاقا» (نبأ/26) عمل خودش جزاء هست. عمل برميگردد. پس وهله اول اين هست که مماشات نشود، اميرالمؤمنين هم به ابن عباس اين مطلب را گفت که اگر مال مردم را برنگرداني با شمشير ميزنم که به جهنم بروي، حسن و حسين هم اين کار را بکند، من اين کار را با آنها هم ميکنم. يک زني از قبيله بني مخزوم دزدي کرده بود، ميخواست دست او را ببرد. رؤساي قبيله جمع شدند، گفتند: يا رسول الله هرچه ميخواهي به تو ميدهيم، اين کار را نکن. اين زن براي ما مهم نيست، ولي در تاريخ گفته ميشود از بني مخزوم، پيغمبر دست يک نفر را قطع کرد. حضرت فرمود: حکومتها در گذشته ساقط شدند براي اينکه حد را براي ضعفا جاري ميکردند و براي اغنياء جاري نميکردند. بعد فرمود: والله اگر دخترم زهرا اين کار را بکند، من مماشات ندارم. حالا در نامه 53 به مالک ميگويد: تو را فرستادم به مصر، والي هميشه اطرافياني دارد، اينها فزون خواه هستند. ريشه اينها را قطع کن. اطرافيان و دوستاني دارد اينها زياده خواه هستند. خيلي در معاملات خودشان با مردم بي انصاف هستند. ريشهشان را قطع کن. يک ذره زمين به اينها نده، اين يک مرحله هست اما اسلام بالاتر از اين را ميگويد. ميگويد: آنهايي که آدمهاي خاص هستند، عقوبتشان بايد خاص باشد.
در روايت هست اولاد فاطمه مثل ساير ناس نيستند، امام رضا فرمود: اولاد فاطمه اگر خوب کاري انجام بدهند دو برابر حسنه ميگيرند و اگر خلاف کنند دو برابر است. يکي از شاگردان امام صادق و امام باقر فضيل بن يسار است جزء اصحاب اجماع است. ميگويند: اصحاب اجماع اينطور هستند که اگر روايت افتادگي دارد از اينها ميپذيرند. امام صادق مردم را به اينها حواله ميداد. اگر من نبودم از اينها بپرس. يکي اين بزرگوار است. امام صادق فرمود: هرکس ميخواهد اهل بهشت را نگاه کند، ايشان را نگاه کند. گفت: زمين با فضيل بن يسار آرامش ميگيرد، يعني زمين اينقدر شعور دارد، وقتي غسلش ميدادند غسال را کمک ميکرد. آمدند به امام صادق گفتند: ما او را غسل ميکرديم، غسال را کمک ميکرد. حضرت فرمود: رحم الله فضيل، او جزء اهلبيت است.
از خداي متعال ميخواهم لذت عبوديت، مناجات و خلوت و انس با خودش را به ما مرحمت کند، براي گرفتاران عنايت بفرمايد و وسعت رزق به تمام خانوادهها مرحمت کند، عزيزاني که در حال تشکيل خانواده هستند را کمک کند. معضل بيکاري را از جامعه ما ريشهکن و ارزاني و فراواني را خداي متعال با عنايات خاص خود به جامعه ما مرحمت بفرمايد و بالاترين و عاليترين مرتبه معرفت را به ما عنايت بفرمايد و در عمر دنيا عاليترين مقامات معنوي را به هر نبي داده است به ما مرحمت بفرمايد و اين مملکت را تحت حمايت خود از بلاها مصون و محفوظ بدارد. دشمنان ما را اگر قابل اصلاح نيستند، نابود بفرمايد.
شريعتي:
بگذار تا ز شارع ميخانه بگذريم *** کاز بهر جرعهاي همه مهمان اين دريم
«الحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»