حجت الاسلام والمسلمين عاملي– آداب حرکت به سوي خداوند متعال
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: آداب حرکت به سوي خداوند متعال
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 31- 02-98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
آئينهاي عکس خدا در سينه داري *** تصويري از آيات در آئينه داري
هر آيه از آئينهات، تفسير رنگي است *** در عمشق چشمانت چه درياي قشنگي است
در دستهايت يا کريمان لانه دارند *** وقت قنوتت قدسيان پيمانه دارند
امشب تو را ميگيرد احمد از خدا اجر *** رويت سلام فيه حتي مطلع الفجر
با نان و خرما ميرسي، من هم يتيمم *** اما نه خرما مست لبهاي کريمم
ميزد به پايت بوسه لبهاي مدينه *** اي خوش به حال نيمهشبهاي مدينه
ميخانهي خاکي غبارش هم شراب است *** انعام سهم خاکيات هم بي حساب است
باور نخواهم کرد اگر تو مجتبايي *** وقتي بداني قاسم از اسمم نيايي
قبل از حسين آقا تو قلبش را ربودي *** فهميد بابا نه، تو سلطان وجودي
دستت چنان با عاشقي او را بغل کرد *** تا بي تو بودن مرگ را پيشش عسل کرد
روح تو را از نور زهرا آفريدند *** از اسم تو اسماء حسني آفريدند
نام حسن يعني تمام حُسن دنيا *** حالا من و دست کريم آل طاها
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندههاي خوب و شنوندههاي بسيار نازنين، طاعات و عبادات شما قبول باشد. روز ميلاد کريم اهلبيت امام حسن مجتبي را تبريک ميگويم. انشاءالله ما را دعا ميکنيد و ما هم دعاگوي شما هستيم. در محضر حجت الاسلام و المسلمين عاملي هستيم، سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت همه مردم عزيز، از اينکه توفيق عرض ادب به هم ميهنان عزيز براي بنده فراهم شده است، خدا را شاکر هستم. از اينکه در ضيافتخانه حضرت حق حاضر شديم، خدا اين توفيق را به ما داده است که ضيافت عظيم الهي را درک کنيم، هرچقدر شکر کنيم باز هم کم است. همچنين ولادت کريم اهل بيت، حضرت امام حسن مجتبي را تبريک ميگويم.
شريعتي: در دو جلسه قبل که خدمت شما بوديم خيلي بازتابها و بازخوردهاي مثبتي داشتيم، خدمت شما هستيم و بحث شما را خواهيم شنيد. بحثي که داشتيم به عنوان سمت خدا مربوط بود، راههايي که بايد طي شود، ما در اين نشئه کاري غير از اينکه به سمت خدا برويم، نداريم. طي عقبات نفس و طي مسير چيزي است که رايت خلقت به اين بسته شده است. دستور حرکت را خدا داده است. دستور حرکت اين کاروان را حضرت ختمي مرتبت داده است. «سيروا فقد سبق المُفردون» يکي از کلمات بسيار استثنايي پيغمبر ماست. حرکت کنيد، نايستيد. «فقد سبق المفردون» مفردون از شما جلو افتادند. مفردون يعني کساني که براي خدا حساب خاص باز کردند يا اينکه خدا براي بعضي از بندگانش حساب ويژه باز ميکند، از خود حضرت سؤال کردند: مفردون چه کساني هستند؟ حضرت فرمود: کساني که در برابر ساحت قدسي حضرت احديت متحير هستند! مجنون هستند. در اين حرکت هيچ فرصتي نيست يعني ما بايد فرصت را از دست ندهيم. يک جملهاي خواجه نصيرالدين طوسي دارد، ميگويد: «ما يحتاج اليه في الحال مُقدم علي ما يحتاج اليّ في المحال» آن چيزي که ما الآن به آن احتياج داريم، اين مقدم است بر چيزي که در آينده به آن احتياج داريم. اينکه نياز فعلي ماست، چون هر لحظه ممکن است نشئه عوض شود، اين دنيا براي روح ما مثل رحم مادر است براي جسم ما، اگر آنجا نقصاني بود ناقص به اين نشئهها وارد ميشويم. روح انساني به هر مرتبهاي از کمال يا نقصان که در اينجا رسيد، همانطور وارد آن نشئه ميشود. بنابراين نياز فعلي ماست که اين حرکت را آغاز ميکنيم. هر روز کمال خودش را دارد. شما نميتواني در ماه رمضان بگويي: امروز من روزه ميخورم و قضايش را فردا ميگيرم. فردا روزه خودش را دارد. امروز که رفت با تمام کمالاتش رفت، لذا جاي درنگ نيست.
صبح است ساقيا قدحي پر شراب کن *** دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
شاعر ديگر ميگويد:
من نميگويم زيان کن يا به فکر سود باش *** اي ز فرصت بي خبر، در هرچه هستي زود باش
تعبير بسيار لطيفي بعضي از علماي اخلاق دارند، ميگويند: در هر حالتي هستي بايد خودت را جلو بکشي.
لنگ و لونگ و خفته شکل و بي ادب *** سوي او ميغيژ و او را ميطلب
يعني در هر حال هستي، در همان حالت نبايد مأيوس شويد. يعني بايد حرکت را ادامه دهيد. در اين حرکت هم مسير طوري است که نبايد مساوي باشد. «مَنِ اسْتَوَى يَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ» (امالي/ص668) اگر کسي دو روزش مثل هم باشد، مغبون است. يعني امروز شما احساسي داريد که ديروز نداريد. ماه رمضان براي کفّ نفس است. بعد از ماه رمضان اگر ديديد کفّ نفس شما قوي است، پس دو روز شما مساوي نبوده است. اگر تاجري از جيبش خرج کند، در مغازه را ميبندد. ميگويد: صرف ندارد! نبايد از جيب خرج کرد. حضرت فرمود: هرکسي در خودش زيادت نبيند، رو به نقصان است. يعني از جيب خرج ميکند و سود ندارد. کسي که هر روز اهل فتح نيست، اهل ظفر نيست، حضرت فرمود: «شيعتنا اهل الفتح و الظفر» شيعيان ما هرروز اهل فتح و ظفر هستند. اگر حرکت نکنيم از کاروان جا ميمانيم. آنهايي که به زيارت حضرات معصومين مشرف ميشوند، من يک جملهاي را هميشه در حرمها ميخوانم. به معصومي که به زيارتش رفتم، ميگويم: «لَا خَلَّفَنِيَ اللَّهُ عَنْكُمْ بِذُنُوبِي» خداي متعال با گناهاني که دارم، مرا از کاروان شما عقب نگذارد. حقيقت گناه اين است که باعث ميشود انسان پيش نرود. لذا اين سفر، سفري است که تمام مقدماتش را بايد آماده کرد. يعني يک تحول روحي است و يک سفر معنوي است. خروج از بيت نفس است، کسي هم که نرفت غير از تيمار بدن مادي چيز ديگري نيست. چيز جديدي در اين عالم نيست، فقط اخلاق طبيعت مادي، اگر حرکت نکنيم روز به روز تقويت ميشود، ذائقه مشترک تقويت ميشود، احساسهاي کم عمق، اينها دنيا را به آتش ميکشد. ما انسان را با احساس و عواطفش تعريف ميکنيم. تقويت اخلاق طبيعت مادي اين ميشود که:
همي ميردت عيسي از لاغري *** تو در بند آني که خر پروري
بعضي هستند يک عمر فقط دور خودشان ميچرخند، در روايت هست هرچقدر دور خودش بچرخد به جايي نميرسد.
اگر صد سال دوري ميشتابي *** نه خود را و نه کس را بازيابي
چشم اسب را ميبندند که سرش گيج نرود، خيال ميکند خيلي راه رفته، چشمش را که باز ميکند ميبيند همانجا بوده است که هست. يعني در هشتاد سال چيزي قابل دفاع داشته باشد، ندارد. شعراي ما خوب تعبير کردند.
سالها ره ميرويم و در اخير *** همچنان در منزل اول اسير
اين يک فاجعه است براي انسان که در اين عالم، حالات روحياش طوري باشد که نقطه اول باشد. آخرت هم چشم باز کند و ميبيند حرکت نکرده است. مراتب بهشت، مراتب آخرت به تعداد آيات قرآن است. آياتي که شما را جلو ميبرد. در آخرت ميگويند: بخوان و بالا برو! لذا کسي که از شيعيان ما قرآن نخواند، در برزخ به او ياد ميدهند. چون امر قراردادي نيست. يعني چيزي بايد داشته باشد تا عنايت شود. بعضي هشتاد سال خيال ميکند راه رفته است. يک جمله قديمي است از کيمياي سعادت، ميگويد: کس باشد که ترينه را لوزينه نام نهد ولي وي از آن لذت لوزينه نبرد. ترينه يعني آبگوشت، لوزينه يعني باقلوا، بعضي اسم ترينه را باقلوا ميگذارند ولي لذت باقلوا از اين نميبرد. بعضيها اسم خم و راست شدنشان را نماز گذاشتند. ولي لذت نماز نميبرد. نماز در موازات حق ايستادن است. هرچه هست همينجاست. هيچ جاي ديگر خبري نيست. بعضيها هفتاد سال در عالم خيال زندگي ميکنند و همه چيزشان خيال است و حقيقت نيست.
فردا که پيشگاه حقيقت شود پديد *** شرمنده رهروي که عمل بر مجاز کرد
کسي که از اين نشئه حرکت کرده و از بيت نفس خارج شده، اين سفره برايش باز ميشود. کسي که حرکت نکرده است، از اينجا خارج ميکنند و همه بايد خارج شويم. يکوقت با اختيار خارج ميشويم، حرکت ميکنيم، «موتوا قبل أن تموتوا» قبل از اينکه از اينجا خارج شويد، خودتان خارج شويد. بعضيها ميمانند و خيال ميکنند ماندگار هستند، آيهاش را ميخواند بسيار عالي است، «يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبارَهُمْ» (انفال/50) خدا ميگويد: وقتي جان ظلم و کافر را ميگيرند، دو طائفه ملک اين را ميزنند. يک عده از پشت سر و يک عده از روبرو ميزنند. آنهايي که از پشت سر ميزنند ملائکه دنيا هستند، ميزنند که برو، ديگر فرصت تمام شد. مستحب است صورت ميت را به خاک بگذارند. اگر بخواهد بغلتد و سرش را به خاک بگذارد ديگر نميشود. آنهايي که صورت اينها را ميزنند، ملائکه آخرت هستند. ميگويند: چرا با اين قيافه و رو سياه آمدي؟ چرا دست خالي آمديد؟ اين مسير، مسيري است که بايد حرکت کنيم و برويم. اين کاروان را انبياء همه رفتند و رئيس اين کاروان خود انبياء بودند که رفتند. تنها از حضرت ابراهيم نقل شده که گفته: «إِنِّي ذاهِبٌ إِلي رَبِّي سَيَهْدِينِ» (صافات/ 99) انبياء همه مسير را رفتند ولي فقط از حضرت ابراهيم نقل شده است. فقط دربارهي ابراهيم خدا گفته است «وَ لَقَدْ آتَيْنا إِبْراهِيمَ رُشْدَهُ» (انبياء/51) آنقدر خدا خوشش آمد، به حضرت ابراهيم مدالي داده که به هيچکس نداده است. اين نشان ميدهد خدا در زندگي ما يک عنايات خاصي دارد. در نيمه شعبان ميخوانيد. «فِي هَذَا اللَّيْلِ نَفَحَاتٌ وَ جَوَائِزُ وَ عَطَايَا وَ مَوَاهِبُ تَمُنُّ بِهَا عَلَى مَنْ تَشَاءُ مِنْ عِبَادِكَ وَ تَمْنَعُهَا مَنْ لَمْ تَسْبِقْ لَهُ الْعِنَايَةُ مِنْكَ» جايزه خدا مثل جايزه ما نيست. خدا چه مدالي به ابراهيم داد؟ مدال خُلّت، «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا» (نساء/125) توجه کنيد که خُلّت از خدا شروع شده است نه از ابراهيم، چون خدا گفته است که «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا».
اينطور نيست که خدا دست در جيبش کند و به کسي چيزي بدهد و به کسي چيزي ندهد. «وَ كُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدارٍ» (رعد/8) خُلت در تمام سلولهاي جناب ابراهيم حضور داشت براي همين در آتش نمروديان نسوخت. چون آتش خُلّت بالاتر از آتش هيزم است. اين خُلّت بالاتر از آتش جهنم است. حضرت امام سجاد يک جملهاي دارد، من در اين محفل اين را يادگاري ميگويم. ميگويد: «وَ حُبِّي لَكَ شَفِيعِي إِلَيْك» خدايا من سوختم، مرا ميسوزاني؟
من سوخته تو بودهام تا بودم *** در آتش دوزخم چه ميسوزاني
حبّ يعني آتش،«وَ حُبِّي لَكَ شَفِيعِي إِلَيْك» ميگويد: من آتش دلم را آوردم که به شما بگويم مرا ببخش.
تو مثال دوزخي، او مؤمن است *** کشتن آتش به مؤمن، ممکن است
پس پيمبر گفت از گفت جحيم *** کاو به مؤمن لابه گر گردد ز بيم
گويدش بگذر ز من اي شاه زود *** حين که نورت سوز نارم را ربود
پس هلاک نار، نور مؤمن است *** زان که بي ضد، دفع ضد لا يمکن است
«وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا» اگر رهبر معظم انقلاب، به کسي عنايت ويژه داشته باشد، چقدر مشعوف ميشود. شما اين را تبديل به هزار هزار، ميليارد ميليارد بکنيد، خدا به ابراهيم بگويد: من ميخواهم تو را براي خودم دوست بگيرم، ابراهيم هم نميميرد. عجيب است! يعني اينها چه ظرفيتي داشتند که ميتواند اين خطاب را تحمل کند که خدا به ابراهيم بگويد: من تو را براي خودم به عنوان خليل انتخاب کردم. ظرفيت چقدر بالاست. يکي از ادبا گفته است: خدايا اگر سر سوزني باورم شود که پيشهام نزد تو پذيرفته است، اين کار را ميکنم. «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا» چه ظرفيتي بوده است. اميرالمؤمنين وقتي خطبه همام را خواند، آن آقا تمام شد. يک منافقي بلند شد و گفت: اگر راست ميگويي چرا اين حرفها خودت را از پاي درنميآورد؟ حضرت فرمود: هرکسي يک اجلي دارد. اجل او يکوقتي دارد، اجل اين آقا رسيده بود. اما جواب حقيقي را داد، اينکه اگر من علي ظرفيت اين حرفها را نداشته باشم، آنوقت اين حرفها چه کسي قرار است به مردم برساند؟ آنها به کدام مبدأ متصل بودند و چه حالاتي بر اثر اين اتصال داشتند. حضرت يک جمله گفته است که خيلي زيباست. بعضي گفتند: حضرت با اين حرف از پيغمبر جلو زده است و اين ممکن نيست. حضرت فرمود: «لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينا» (غررالحکم/ص119) اگر پرده کنار برود ذرهاي به يقين من اضافه نميشود. «يؤمنون بالغيب» براي شما است و براي من نيست. همه اينها براي من شهود است.
کساني که ميگويند: چرا شيعه گريه ميکند، من ميگويم: شيعه بايد گريه کند تا روز قيامت و بايد کل دنيا به ما ملحق شود و آن هم گريه کند. همه بايد گريه کنند. دعاي ندبه ما، ندبه بشريت است. هيچ گريهاي در عالم به قدسيت يک گريه شيعه نيست. چون شهادت حضرت در پيش است، عيبي ندارد من اين را بگويم. وقتي حضرت در کعبه متولد شدند، سه روز در کعبه بودند. بعد از سه روز فاطمه بنت اسد که خواستند اميرالمؤمنين را خارج کنند، از طرف خدا ندا آمد، اين بچه را نگهدار اسمش را بگذاريم و بعد ببر. خدا فرمود: من علي اعلايم، اسم اين بچه را از اسم خودم مشتق کردم. اين اشتقاق لفظي نيست. اشتقاق لفظي اضعف الوجودات است. اشتقاق يعني سهم برده است از علي اعلي. اسمش را علي گذاشتند يعني در هيچ وصفي رو دست نداشته باشد. بعد يک جمله گفته که اگر همه کره زمين از غصه بميرند جا دارد. «وَ وَقَفْتُهُ عَلَى غَامِضِ عِلْمِي» من اين بچه را واقف کردم بر غامض علم خودم، خدا که عالم السرّ و الخفيات است، غامض خدا چيست؟ شيخ بهايي خلاصة الاسلام نوشته است و آخر چند معادله چند مجهولي نوشته و گفته: تا روز قيامت اينها حل نميشود. اين غامض علم شيخ بهايي است. خدا فرمود: «وقفته» اين بچه را واقف کردم بر غامض علم. امکان ندارد در يک جايي در مسائل علمي بماند، الآن دو جزء علم دست بشريت است. حضرت ولي عصر بيايد 27 جزء علم دستش است. اميرالمؤمنين غامض علم! شما حساب کنيد حضرت بفرمايد: هزار عالم آمده، هزار آدم آمده، شما در هزارمين عالم و هزارمين آدم داريد زندگي ميکنيد. در يک لحظه هزار عالم را سير ميکند. در يک لحظه هزار دوره آدم را سير ميکند. يکي از واعظين خيلي خوب گفتند: علي که صحبت ميکند انگار از پيش خدا آمده است. حالا بايد گريه کنيم يا نه؟ اين شخصيت از دست انسانها گرفته شود، علي که شکست نخورد، بشريت شکست خورد. لذا در زيارتنامه ميخوانيم: «هَدَّت مُصيبتک الانام». حضرت آه ميکشيد و ميگفت: آه، اي کاش کسي را پيدا ميکرد که اين علم را در اختيارش ميگذاشتند.
يک نکته نابي که بايد اينجا بگوييم، اين است که ما هرچقدر در اين سفر حرکت کنيم، بالغ ميشويم. بالغ شويم انسان ذائقه شناس ميشود. انسان لذتش عوض ميشود. بالغ شويم پذيرايي انسان عوض ميشود، چون تا ما نابالغ هستيم، تا دوران طفوليت است، دوران طفوليت دوران بازي کردن با خاک است. براي اين است که از خاک جدا شويم.
چيست دين، برخاستن از روي خاک *** تا که آگه گردد از خود جان پاک
تا بالا نروي، خودت را ميبيني. اگر صد سال دوري ميشتابي، نه خود را و نه کس را بازيابي! وقتي قله رفتي، چشمت باز ميشود. پيغمبر وقتي معراج رفت، چشمش باز شد. نماز هم معراج بود، لذا ميفرمايد: «الصلاة قرة عيني» اين صلاة يعني واقعاً چشمش روشن ميشود. يک نور ديگر است. در روايت هست مثل مار باشيد، مار در چند ماه يا در يکسال پوست مياندازد، رفته رفته چشمش تار ميشود. وقتي پوست انداخت، چشمش روشن ميشود.
برو بفروش اين چشمي که داري *** که در ديدن ندارد استواري
يکي چشم دگر بينش چو بي عيب *** به دست آور براي ديدن غيب
پيغمبر ما فرمود: صف جماعت را درست کنيد، من جلو را که نگاه ميکنم، پشت سرم را ميبينم. اين چه چشمي است که پشت سرش را ميبيند. دوران طفوليت، دوران بازي کردن با خاک است. دوران کوچکستان، دوران کاغذ پاره کردن است. تا از طفوليت خارج نشويم، لذتي که عالم براي ما خلق شده است، خدا ما را براي لذت خلق کرده است. لذتهايي که مناسب شهر خودش است. اما وقتي طفل باشد، براي طفل عسل بدهيد، شخصي نزد پيغمبر ما آمد، پيغمبر با سلمان صحبت ميکرد. حضرت سخنش را قطع کرد، گفت: يا رسول الله بفرماييد، حضرت فرمود: عسل براي بچه ضرر دارد. اينکه اصحاب سر داشتن، اينکه حواريون داشتن، کلاسهاي متفاوتي داشتند. يکي از اصحاب سر حضرت، جناب کميل بود. دستش را ميگرفت و بيرون شهر ميبرد. آنوقت کلاس درس شروع ميشد. در مسجد و ملأ عام نه، خصوصي! معلوم ميشود مطالبي هست که براي عوام ضرر دارد. نفس ناطقه به جايي رسيده که قابليت براي اين حرفها پيدا کرده است. اينها رزق است و حکمت است.
يک روز کميل گفت: آقا، «ما الحقيقة؟ فقال عليه السلام: «ما لكَ والحقيقة؟» حضرت گفت: تو کجا و حقيقت کجا؟ سؤال کرد: حقيقت چيست؟ حضرت گفت: تو کجا و حقيقت کجا؟ اين نکته را حتماً بخاطر داشته باشيد. کسي از اميرالمؤمنين سؤال کرد: اميرالمؤمنين تو ساقي کوثر در آخرت هستي؟ فرمود: من در دنيا هم ساقي کوثر هستم. گفت: «أولستُ صاحب سرّك يا أمير المؤمنين؟» آقاجان، مگر من صاحب سرّ تو نيستم؟ فرمود: بله صاحب سر من هستي، منتهي وقتي من سر ميکشم، يک قطراتي از من به تو ترشح ميکند. يعني دعاي کميل يک قطره است. حضرت امام در دعاي کميل يک جمله جالبي دارد، ميگويد: دهان غير معصوم نميتواند اين حرفها را بزند. فقط خدا ميداند چه خبر است. حضرت امام يک جملهاي دارد ميگويد: من يک عمر است که اين دعاها را از زبان معصوم ميخوانم. ميبينم اگر از زبان خودم بخوانم، دروغگو ميشوم. حضرت امام ميگويد: طلبهها اگر به «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِك» رسيديد، طول ندهيد. سريع رد شويد، ما فراق وصال را متوجه نيستيم. «أصبِر» يعني در محضر توحيد صبر نيست. تفويض نيست، تفويض يعني واگذار کردن، مگر چيزي داريم بخواهيم واگذار کنيم؟ امام حسين در کربلا از تسليم صحبت ميکند نه از تفويض.
کميل دعايي نوشته بود، حضرت گرفت و پاره کرد و گفت: با خدا اينطور حرف بزن. حرف زدن با خدا هنر است. حواريون به جناب عيسي ميگويد: به خدا بگو يک چيزي بدهد بخوريم. خيلي اين ادبيات بد است. حضرت عيسي ادبيات را عوض کرد و گفت: «اجعل لنا عيداً لاولنا و آخرنا» حضرت موسي به خضر گفت: «هَلْ أَتَّبِعُكَ عَلى أَنْ تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْداً» (کهف/66) شهيد ثاني ميگويد: دوازده نوع آداب در اين جمله هست. با دوازده نوع آداب التماس ميکند به انسان کامل، يک پيغمبر اولوالعزم. من مسکو رفتم، ديدم رايزن فرهنگي ما يک شخصيت بسيار شايسته است. الآن هم رياست محترم سازمان فرهنگي و ارتباطات را دارد، جناب آقاي ترکمان، ميگويد: ما دعاي کميل را به زبان روسي منتشر کرديم و در روسيه پخش کرديم. يک نقطه دور افتاده در روسيه رفتيم. روسيه بزرگترين کشور دنياست. شما دو هفته بايد در قطار بنشينيد از اين طرف تا آن طرف برويد. چهارده ساعت بايد در هواپيما بنشينيد، از اين طرف تا آن طرف برسيد. يک جاي دور افتاده در کليسا رفتيم، ديديم کشيش آمده دعاي کميل را گذاشته و ميفروشد. گفت: نميدانم اين را چه کسي نوشته است ولي ديدم بهتر از متون مقدس ما با خدا حرف زده است. لذا متون مقدسه را کنار گذاشتم و اين را عرضه ميکنم و به مشتريهاي خود ميگويم: با خدا اينطور صحبت کنيد. ميگويد: با به طمع افتاديم و گفتيم: دعاي عرفه را هم ترجمه کنيم. اين دعا را دخترخانمي ترجمه کرد. اين دخترخانم گفت: نميدانم اين دعا را چه کسي انشاء کرده است ولي چنان اشک چشمي از من گرفته است. آنه ماري يک خانم دانشمند ايتاليايي است، ميگفت: در بيمارستان خوابيده بودم، يک خانم کاتوليک هم بود. صحيفه سجاديه را ترجمه ميکردم. به من گفت: چه مينويسي؟ گفتم: کتاب دعاي مسلمانها را ترجمه ميکنم. خيلي عصباني شد. گفت: متون مقدس مانده، سراغ کتاب مسلمانها رفتي؟ هيچ نگفتم و چاپ کردم و يک نسخه برايش فرستادم. نامه فرستاد که فلاني از روزي که اين صحيفه سجاديه به دستم رسيده، متون مقدس را کنار گذاشتم و با همين متن با خدا صحبت کردم.
شريعتي: روي سنگ قبر اين خانم نوشته است «الناس نيام فإذا ماتوا انتبهوا» (بحار الانوار، ج 50) مردم در خواب هستند و وقتي بميرند از خواب بيدار ميشوند. انشاءالله اهل مطالعه و تدبر شويم و دست در دست اهلبيت به خداي متعال برسيم. امروز صفحه 48 قرآن کريم، آيه 282 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است که ثواب تلاوت اين آيات را به روح بلند امام حسن مجتبي(ع) هديه کنيم.
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَ لْيَكْتُبْ بَيْنَكُمْ كاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَ لا يَأْبَ كاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَما عَلَّمَهُ اللَّهُ فَلْيَكْتُبْ وَ لْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَ لا يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئاً فَإِنْ كانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهاً أَوْ ضَعِيفاً أَوْ لا يَسْتَطِيعُ أَنْ يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَ اسْتَشْهِدُوا شَهِيدَيْنِ مِنْ رِجالِكُمْ فَإِنْ لَمْ يَكُونا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَداءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْداهُما فَتُذَكِّرَ إِحْداهُمَا الْأُخْرى وَ لا يَأْبَ الشُّهَداءُ إِذا ما دُعُوا وَ لا تَسْئَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيراً أَوْ كَبِيراً إِلى أَجَلِهِ ذلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَ أَقْوَمُ لِلشَّهادَةِ وَ أَدْنى أَلَّا تَرْتابُوا إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجارَةً حاضِرَةً تُدِيرُونَها بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَلَّا تَكْتُبُوها وَ أَشْهِدُوا إِذا تَبايَعْتُمْ وَ لا يُضَارَّ كاتِبٌ وَ لا شَهِيدٌ وَ إِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم»
ترجمه آيات: اى كسانى كه ايمان آوردهايد! هنگامى كه بدهى مدّت دارى (بر أثر وام يا معامله) به يكديگر پيدا مىكنيد، آنرا بنويسيد. و بايد نويسندهاى در ميان شما به عدالت (سند را) بنويسد. كسى كه قدرت بر نويسندگى دارد، نبايد از نوشتن خوددارى كند، همانطور كه خدا به او تعليم داده است. پس بايد او بنويسد و آن كس كه حقّ بر ذمّه او (بدهكار) است املا كند و از خدايى كه پرورگار اوست بپرهيزد و چيزى از آن فروگذار ننمايد. و اگر كسى كه حقّ بر ذمّه اوست، سفيه يا (از نظر عقل) ضعيف و يا (به جهت لال بودن) توانايى بر املا كردن ندارد، بايد ولىّ او (بجاى او) با رعايت عدالت (مدّت و مقدار بدهى را) املا كند و دو نفر از مردان را (بر اين حقّ) شاهد بگيرد و اگر دو مرد نبودند، يك مرد و دو زن از گواهان، از كسانى كه مورد رضايت و اطمينان شما هستند (انتخاب كنيد) تا اگر يكى از آنان فراموش كرد، ديگرى به او يادآورى كند. و شهود نبايد به هنگامى كه آنها را (براى اداى شهادت) دعوت مىكنند خوددارى نمايند. و از نوشتن (بدهىهاى) كوچك يا بزرگِ مدّتدار، ملول نشويد (هر چه باشد بنويسيد،) اين در نزد خدا به عدالت نزديكتر و براى اداى شهادت استوارتر و براى جلوگيرى از شك و ترديد بهتر مىباشد، مگر اينكه تجارت و داد و ستد نقدى باشد كه در ميان خود دست به دست مىكنيد كه ايرادى بر شما نيست كه آنرا ننويسيد. و هنگامى كه خريد و فروش (نقدى) مىكنيد، (باز هم) شاهد بگيريد و نبايد به نويسنده و شاهد (به خاطر حقّگويى) زيانى برسد (و تحت فشار قرار گيرد) و اگر چنين كنيد از فرمان خداوند خارج شدهايد و از خدا بپرهيزيد و خداوند (راه درست زندگى را) به شما تعليم مىدهد و خداوند به هر چيزى داناست.
شريعتي: اين هفته قرار گذاشتيم از يکي از اصحاب و ياران اميرمؤمنان و اهلبيت ياد کنيم و خودمان را نزديک کنيم به شخصيتهايي که جزء اصحاب خاص و اصحاب سرّ اهلبيت بودند و ثابت کردند و تا آخر هم ماندند. اشاره قرآني را بشنويم و بعد براي ما از امام مجتبي بگويند.
حاج آقاي عاملي: آياتي که تلاوت شد ناظر است به لزوم صيانت در تعامل اقتصادي، يعني براي حساسترين موضوع که در زندگي مدني ما هست. آنقدر اين آيه عجيب است، با حساسيت خاص در صدد قضازدايي است و در صدد بهداشت قضايي است. در صدد اين است که شانزده ميليون پرونده در دستگاه قضايي جمع نشود. يعني سبکي که قرآن فرموده مناسب با آن زمان حساسيت دين ما را داشته به اينکه تعاملات اقتصادي طوري باشد که زمينه اختلاف پيدا نشود و پيامش اين است که ما بايد با راهکارهاي جديد، دنيا روي صيانت خيلي کار کرده است. آقاي رئيس جمهور که به اردبيل تشريف آوردند در جلسه شوراي اداري گفتم: آقاي رئيس جمهور من اگر جاي شما بودم، اولين کاري که ميکنم طراحي نظام صيانت است. يعني سيستمي که مثل دستگاه لرزهنگار کوچکترين ارتعاشات مالي را متوجه شود و تعاملات مالي از شفافيت خاصي برخوردار باشد که يک نفر نتواند يک دلار را جا به جا کند. آنوقت الآن قرآن روي معاملات اقتصادي دست گذاشته که شما ميخواهيد معاملات اقتصادي داشته باشيد، اولاً بايد توافقي نوشته شود و در اين توافق بايد صغيره و کبيره نوشته شود. الآن در بعضي کشورهاي پيشرفته قراردادها را طوري مينويسند که به ذهن هيچکس نميرسد. اگر زلزله شد، اگر طرف مرد، اگر اوضاع اقتصادي به هم خورد. اگر جنس پيدا نشد، هيچي را جا نميگذارند. کسي که پيمانکار است بايد يک صفحه اينترنتي داشته باشد، پيمانکار وقتي کار را انجام داد، کارفرما بايد در همان صفحه اينترنتي اظهار نظر کند. شما وقتي ميخواهيد از اين پيمانکار کار بگيريد، ميبينيد سي نفر تا الآن از او کار گرفته، يکي گفته: خيلي آدم خطرناکي است، يکي گفته: خيلي دزد است. آن از ترس همين اظهارات دست از پا خطا نميکند. بدون هيچ هزينه ما صيانت را درست کرديم. خداي متعال تمام اينها را دانه دانه گفته است. شاهد بايد چطور باشد، چطور بنويسيد، خسته از نوشتن نشويد. حوصله نوشتن داشته باشيد. همه را ميگويد اما آخر شاهکار آيه همين است. ميگويد: «وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ» اکتفا نميکند و باز ميگويد: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّهُ وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيم» يعني صرف نظام حقوقي براي صيانت کافي نيست. نظام اخلاقي، چون دزدي خلاف در جاي خلوت است، جاي خلوتي که پليس آنجا حضور ندارد. آنجاست که بايد کفّ نفس داشته باشيد. خدا ميگويد: نظام حقوقي کافي نيست. جاي ديگر هم ميگويد: «ان الله يأمرکم بالعدل و الاحسان» داخل خانه فقط با عدل نميشود، بايد احسان هم باشد.
در مورد امام حسن مجتبي، چه بگويم وقتي پيامبر فرمود: «أشبهت خَلقي و خُلقي». چرا به حضرت کريم ميگويند؟ يک اسب گران قيمتي داشت. وسايلي هم روي اسب بود، زين و افسار و رکاب خيلي گران بود. دست خادم داد و داخل منزل رفت، يک کسي رد ميشد از اين اسب و اسباب خيلي خوشش آمد. خادم گفت: ميخواهي اين اسب براي تو باشد؟ گفت: البته. گفت: همينجا بايست حضرت که بيرون آمد فقط بگو: چه اسب خوبي داري، همين! تا حضرت بيرون آمد، گفت: حضرت آقا عجب اسب خوبي است! حضرت فرمود: ميخواهي براي شما باشد؟ گفت: بله، فرمود: بردار. او هم گرفت و رفت. اطرافيان گفتند: آقا چه کاري بود که کرديد؟ حضرت فرمود: «إِنَ الْكَرِيمَ إِذَا خَادَعْتَهُ انْخَدَعَا» کريم کسي است که اگر کسي بگويد: سرش کلاه بگذارد و پولش را بگيرد، سرش کلاه ميرود.
در مسجدالحرام اعتکاف گرفته بود، يک آقايي آمد گفت: آقاجان طلبکار جلوي مرا گرفته است، به دادم برس. حضرت گفت: اينجا چيزي ندارم. گفت: پول نداري آبرو که داري. بياييد مرا از دست اين آقا نجات دهيد. حضرت تا خواست برود، ابن عباس از دستش گرفت و گفت: کجا ميروي؟ اعتکاف است. در مسجد بايد حضور داشت. حضرت فرمود: از پيغمبر شنيدم که هرکس حاجت مؤمني را برآورده کند بهتر است از نه هزار سال عبادتي که شب قائم باشد و روز آن صائم باشد. از اين معلوم ميشود ما عبادت را درست تعريف نکرديم.
شريعتي: انشاءالله با کرامت آقا و حرمت آقا خداي متعال دست ما را بگيرد و همنشين با امام مجتبي شويم و روي ماه حضرت را تماشا کنيم. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عاملي: از خداي متعال ميخواهم عاليترين عنايتي که در عمر دنيا نصيب پيغمبر و ولي و وصي کرده، نه از سر استحقاق، بلکه از سر فضل شامل همه ما و همه هموطنان عزيز بگرداند.
شريعتي:
نام حسن يعني تمام حُسن دنيا *** حالا من و دست کريم آل طاها
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»