اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-02-24-حجت الاسلام والمسلمين عاملي-بيداري، اولين منزل سلوک

حجت الاسلام والمسلمين عاملي– بيداري، اولين منزل سلوک
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: بيداري، اولين منزل سلوک
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عاملي
تاريخ پخش: 24- 02-98
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي بسيار نازنين، طاعات و عبادات شما قبول باشد. انشاءالله همه ما در پناه خداوند متعال، ماه رمضان متفاوتي را تجربه کنيم و سر اين سفره پر رحمت بهترين‌ها نصيبمان شود. دومين جلسه‌اي است که در محضر حجت الاسلام و المسلمين عاملي هستيم، سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، عرض ادب و احترام دارم خدمت همه مردم عزيز، روزه‌داران عزيز و لحظه‌هاي نوراني‌شان پر برکت باشد. در اين ماه رمضان از خداوند مي‌خواهم که انشاءالله همه ما از خداوند اين عنايت را بگيريم که مَحرَم باشيم و با قرآني که در اين ماه نازل شده است، انس بگيريم.
شريعتي: جلسه قبل در مورد اين صحبت کرديم که براي رفتن به سمت خداي متعال يکسري وسايل و توشه‌هايي لازم است، بايد مسيري را تعريف کرد و حرکت کرد تا رسيد به حضرت باري تعالي، ايشان فرمودند: از آن صد منزل شايد به منزل اول برسيم، منزل بيداري که چطور مي‌شود بيدار شد و براي بيداري بايد چه کرد؟ اين موضوع بحث امروز ما هست، بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عاملي: بسم الله الرحمن الرحيم، جلسه قبل عرض شد که هدف خلقت همين است که ما به سمت خدا حرکت کنيم و اين از مقوله‌ي تحول است. يعني انسان تحولي پيدا مي‌کند که در بساط انس حضرت احديت حاضر مي‌شود، اين حرکت به سوي ذات احديت دو خصوصيت دارد، يکي را عرض کرديم. لزوم حرکت است اگر ما اين حرکت را نداشته باشيم، دنيا متن جهنم است. چشم باز مي‌کنيم مي‌بينيم در متن جهنم حاضر هستيم. پل صراط هم از اينجا شروع مي‌شود و ما الآن از پل صراط رد مي‌شويم. ما بايد هر لحظه مواظب باشيم روي صورت انساني خودمان معامله نکنيم و الا ساقط شديم و هيچ سودي جز ضرر و زيان ندارد. در آخرت بعضي که بهشت مي‌روند، مي‌گويند: به ما گفته بودند از پل صراط رد مي‌شويد، ما اصلاً پل صراط نديديم. خطاب مي‌شود: شما از پل صراط رد شده‌ايد ولي متوجه نشديد. ما هر لحه در حال رد شدن از همان پل هستيم و رتبه‌اي که خدا به انسان‌ها در آخرت مي‌دهد، همه رتبه صورت انساني است. هرچقدر صورت انساني کاملتر شود، رتبه انساني در آخرت کاملتر مي‌شود. اوصافي که از انسان به «ما هو انسان» صادر مي‌شود. اعمال ما گاهي بين ما و بين حيوان مشترک است. حضرت امام شصت سال پيش درس اخلاق داشتند، مي‌گفتند: فرق من و بز اين نيست که من انسان هستم و او انسان نيست، فرق من اين است که من مي‌توانم انسان شوم و بز نمي‌تواند! من مسکن مي‌خواهم، بز هم مي‌خواهد. من آب و نان مي‌خواهم، بز هم مي‌خواهد. من مي‌خواهم جاي نرمي قرار بگيرم، او هم همينطور! اينها اوصاف مشترکه است. ولي اوصافي هست که از انسان، از اين جهت که انسان هست صادر مي‌شود و موضوع علم اخلاق همين است. ابن مسکويه در تطهير الاعراق مي‌گويد: موضوع علم اخلاق تجويد فعل انسان است. يعني مي‌خواهد به فعل انسان جودت بدهد، يعني از انسان اعمالي صادر شود که چون انسان است، صادر شود. مثلاً حياء، حيوان هيچوقت حياء نمي‌کند. ايثار، حيوان هيچوقت ايثار نمي‌کند. شورش بر عليه خود، بر عليه خود تصميم بگيرد در حيوان نيست و در انسان هست. کار علم اخلاق براي رسيدن به اين اوصاف هست.
در تاريخ مي‌نويسند که جناب ابن مسکويه، صاحب تطهير الاعراق نشسته بود، مي‌نويسند که ابن سينا وارد شد و گردويي را جلوي ايشان انداخت و گفت: مساحت اين را پيدا کن. نمي‌تواند، مي‌شکند، با اين سؤال خراب مي‌شود. ايشان يک نسخه از تطهير الاعراق و تهذيب الاخلاق که اخلاق يوناني را به امت اسلامي برگردانده است. يک نسخه از کتاب را جلوي جناب شيخ گذاشت و شما به مطالعه اين کتاب محتاج‌تر هستيد تا من مساحت اين گردو را پيدا کنم! اين اوصاف، اوصافي است که انسان با همين‌ها تعريف مي‌شود. اگر اينها در انسان نباشد، انسان بهره‌اي از صورت انسانيه ندارد. ساقط شده و نمي‌داند. وقتي اينها را رعايت کند در آخرت مي‌بيند که از پل صراط خبري نبود. مي‌گويد: پل صراط کجاست؟ خدا در قرآن آيه‌اي دارد مي‌گويد: «وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها» (مريم/71) همه به جهنم مي‌روند، راوي مي‌گويد: اين دو گوش من کر شود اگر دروغ بگويم. حضرت فرمود: «الورود الدخول» همه وارد جهنم مي‌شوند. بعد کارتي بايد دستشان باشد تا از جهنم خارج شوند. آن کارت را خدا گفته هست. «وَ يُنَجِّي اللَّهُ الَّذِينَ‏ اتَّقَوْا بِمَفازَتِهِمْ لا يَمَسُّهُمُ السُّوءُ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» (زمر/61) کارت تقوا، کارت کفّ نفس، الآن هدف از روزه گرفتن «لعلکم تتّقون» است، يعني تمرين کفّ نفس، کسي که نمي‌تواند چند ساعت تحمل گرسنگي داشته باشد، چطور مي‌تواند از کشور و حيثيت و شرفش دفاع کند، اين تمرين است. همه جهنم مي‌روند بعد هرکس تقوا دارد بيرون مي‌آيد، آنهايي که اهل ظلم بودند و به بشريت ظلم کردند، زانو بر زمين آنجا مي‌مانند. راوي از امام صادق پرسيد: شما هم مي‌رويد؟ حضرت فرمود: ما وارد شديم، رد شديم، هيچي درونش نبود. خاموش خاموش!
چون ز دستت زخم بر مظلوم رست *** آن درختي گشت، از او زقوم رست
چون ز خشم آتش تو بر دلها زدي *** مايه نار جهنم آمدي
آن سخن‌هاي چو مار و کژدمت *** مار و کژدم گردد و گيرد دُمت
يکوقتي من اين بحث را اينجا مطرح مي‌کنم که صدرا شيرازي مي‌گويد: تعداد حيوان‌هاي آخرت بيشتر از تعداد حيوان‌هاي دنياست. «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ» (تکوير/5) يعني گاهي انسان آنقدر ساقط مي‌شود، حيوان‌هاي دنيا قدرت نمايش باطن انسان را ندارند.
اي دريده پوستين يوسفان *** گرگ برخيزي از آن خواب گران
وقتي اخلاقش چنين است، پيغمبر فرمود: امت من به محشر که مي‌آيد ده صنف است، يک صنف به شکل انسان است. تمام کارهاي ما براي ما قيافه درست مي‌کند. خصوصيت دوم اين مسير به طرف خدا را عرض کنم. خصوصيت اول اين بود که اين کاروان بايد برود. مطلب دوم اين است که پذيرايي اصلي خدا بعد از اين حرکت است. اصلاً خدا ما را براي لذت آفريده است. ما را آفريده است که بهشت ما از همين‌جا شروع شود.
من که امروزم بهشت نقد حاصل مي‌شود *** وعده فرداي زاهد را چرا باور کنم؟
عرفا مي‌گويند: لذتي که عارف در اين دنيا مي‌برد، انسان عامي در بهشت نمي‌برد. خدا ما را خلق کرده براي لذتي که  مناسب شأن خود خداست. خدا ما را براي اين عبارت‌هاي تکراري خلق نکرده است. حضرت امام در درس اخلاق مي‌گويد: اگر اين عبادت‌هايي که داريم، معصوم بخواند دق مرگ مي‌شود. اين براي اينها نيست. خداي متعال ما را براي لذتي بالاتر خلق کرده که بهشت از آنجا شروع مي‌شود. چند بهشت داريم، يکي بهشت اخلاقي است.
از ره خلق خوب و سيرت زشت *** هفت روزت تهي و هشت بهشت!
بحث من از اين بالاتر است. خداي متعال براي افازه خلق کرده و دنبال محل است که لطف کند، يک آيه‌اي در قرآن هست که مي‌گويد: «وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ‏ خَيْراً لَأَسْمَعَهُمْ» (انفال/23) اگر خدا بداند کسي قابليت دارد، مي‌گيرد و ديگر رها نمي‌کند. براي همين خلق کرده است. اينکه مي‌گويم: لذتي در شأن خود خدا، يعني ديگر آن طرف تصورش طوري نيست که ما يکجايي متوقف شويم.
اندر همه عمر من شبي وقت نماز *** آمد بر من خيال وحشت فراز
بگشاد ز رخ حجاب و مي‌گفت بناز *** باري بنگر که از که مي‌ماني باز
شاعر مي‌گويد: تمام عمرم يکوقتي در نماز محبوبم صورتش را نشانم داد و گفت: ببين چه از دست تو مي‌رود؟ مسئولين هم همينطور هستند. حضرت مي‌گويد: ما آن مقداري که صورتمان را از شما پوشانديم، بيشتر از مقداري است که براي شما باز کرديم. جز يک الف بکر دست نخورده شما از شخصيت ما چه مي‌دانيد؟ لذا به اينها اشباح خمسه مي‌گويند. پنج تن آل عبا را گويند. مي‌گويد: در نماز خودش را به من نشان داد و گفت: ببين چه چيزي از دستت رفته است. آن کسي که نماز نمي‌خواند نمي‌داند چه چيزي از دستش رفته است. آن کسي که روزه خورده است نمي‌داند چه چيزي از دستش رفته است. روزه‌اي که جمله است و غضب خدا را خاموش مي‌کند. اميرالمؤمنين در دعاي کميل مي‌گويد: غضب خدا چيزي است که روزه سپر آتش است. نماز يعني در محاذات حق قرار گرفتي. نماز يعني ايستادن در محاذات حق، هرچه هست اينجاست. جاهاي ديگر خبري نيست، نرو!
بر دار همين است که ديدي و شنيدي *** رو طلعت نو جو که آن را تو نديدي
از ديگ جهان يک دو سه کفگير که خوردي *** باقي همه ديگ آن مزه دارد که چشيدي
شيخ محمد حسين اصفهاني دو تاست، مرحوم کمپاني، غروي اصفهاني که شخصيت بسيار برجسته‌اي است، اما شيخ محمد حسين اصفهاني مفسر بود و جوانمرگ شد. آقاي بهجت مي‌فرمودند: ايشان در تخت فولاد اصفهان بساط کيميا درست مي‌کرد که کيميا پيدا کند. مي‌گفت: يک شب که دست خالي برمي‌گشتم به پل مشهور رسيدم، ديدم يک پيرمرد نشسته و هيچکس نيست. ايشان مرا به نام صدا کرد. تعجب کردم، گفت: آقا شيخ محمد حسين، کيميا در وجود توست، اين رودخانه را نگاه کن. رودخانه را نگاه کردم، ديدم طلاي مذاب مي‌رود. مرحوم بيدآبادي، بحرالعلوم دو نفري کنار زاينده‌رود آمده بودند، مرحوم بيدآبادي گفت: رودخانه را نگاه کن! اين افسانه نيست. بزرگترين مطلب اين است که بفهمد اگر تکان بخورد خبرهايي هست. يعني اگر خودش را تکان بدهد و طهارتي پيدا کند، خبرهايي در اين عالم هست. براي همين خدا عالم را درست کرده است. رحمت رحيميه در شأن خودش است. مرحوم بيدآبادي گفته بود: طلاي مذاب، ولي گفته بود: من بالاتر از اين را دارم. من از استاد خودم پرسيدم، چه مي‌گويد: گفت: عبوديت! چون عرفا از اين کارها نمي‌کنند. آقاي بهجت مي‌گفت: آقاي قاضي بر علوم غريبه مسلط بود و از من قرض مي‌گرفت، شخص عارف دنبال کرامات برود، اين کار را نمي‌کند. معصوم را هم نبايد با کرامت معرفي کرد. آقا شيخ مرتضي حائري مي‌گفت: طلبه‌ها، معصوم را با کرامت معرفي نکنيد. کرامت کار امامزاده‌هاست. آنها را با علم معرفي کنيد. «هُمْ عَيْشُ‏ الْعِلْمِ‏ وَ مَوْتُ الْجَهْل‏» (کافي/ج8/ص391) عيش، نگفت حيات. کسي که سکته کرده، افتاده يک گوشه، زنده است ولي عيش ندارد.
مرحوم بهجت مي‌فرمود: شيخ محمد حسين که از دنيا رفت، جوانمرگ شد. کسي ديده بود و از آقا رسول الله سؤال کرده بود که: شيخ انصاري چه شد؟ گفته بود: «نجا بشفاعتنا» فلان عالم چه شد؟ «نجي بمحبتنا» گفته بود: شيخ محمد حسين چه شد؟ گفته بود: «انه ورد علي الله فاعطاه کل ما اراد» مستقيم نزد خدا رفت. خدا کجاست؟ آقاي حداد يک شاگردي داشت که دائم به مکه و مدينه مي‌رفت، علامه تهراني مي‌گويد: با آقاي حداد به ديدن ايشان رفتيم، ديديم چمدان بسته مي‌خواهد به مکه برود. آقاي حداد گفت: تو که اينقدر کربلا و مکه مي‌روي، پس کي به سوي خدا مي‌روي؟ يعني اگر مي‌خواهد کسي مسير را باز کند راهش طهارت نفس است. راه طوري است که حضرت امام در آخر حديث چهارم مي‌گويد: به قدري دقيق است که فقط بايد به خدا پناه برد. خداي متعال ما را براي لذت درست کرده است، مبدأ اين لذت    از همان محاذات است. محاذات يعني در برابر خدا قرار گرفتن، نماز ايستادن در محاذات حق است. همسر پيغمبر مي‌گويد: وقتي وقت نماز مي‌شد، «ارحنا يا بلال» ما را راحت کن. اين محاذات قرار بگيرد، عطش بيشتر مي‌شود. لذت آنجاست، خدا ما را براي آن لذت آورده است. راوي مي‌گويد: من ديدم امام سجاد شب تا صبح عبادت کرد، صبح که شد گفت: خدايا، شب تمام شد ولي من سير نشدم. جامش داخل چاه افتاد، آب جام را بالا آورد. يک جمله‌اي گفته: خدا مي‌کند چه خبر است! جام را برداشت و گفت: خدايا عطش من با اين آب خاموش نمي‌شود. سيراب شدن من با توست. جلوه از آنجا شروع مي‌شود و ذائقه از آنجا تغيير پيدا مي‌کند، آرزوها از آنجا شروع مي‌شود، خدا ما را آورده است که بالاترين لذت را براي ما در عالم درست کند. مست‌ترين شخص در اين دنيا حافظ است. حافظ مي‌گويد:
شراب ناب مي‌خواهم که مرد افکن بود زورش *** که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش
آقا ميرزا جواد ملکي تبريزي، در قنوت اين شعر را مي‌خواند: ما را ز جام باده گلگون خراب کن!
خراباتي، خراب اندر خراب است *** که عالم در نگاه او سراب است
زان پيش‌تر که عالم فاني شود خراب *** ما را ز جام باده گلگون خراب کن
براي نماز شب که بيدار مي‌شد، در رختخواب گريه مي‌کرد. به حياط مي‌آمد، آيه «إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ‏ وَ النَّهارِ» (يونس/6) خيلي معنا دارد. مستحب است که وقتي چشمت به آسمان و ستاره‌ها افتاد، اين آيه را بخواني. يک مقدار هم آنوقت گريه مي‌کرد. سر آب مي‌آمد، همينطور گريه مي‌کرد. اين گريه مي‌دانيد چه گريه‌اي است؟
مردم همه دنبال طرب خانه خويشند *** من مرثيه خوان دل ديوانه‌ي خويشم
اين گريه غم و غصه نيست و همه شور و نشاط است. پيغمبر ما مي‌گويد: خدايا از تو دو چشم مانند ابر بهار مي‌خواهم. امام سجاد از خداوند در ماه رمضان مي‌خواهد، مي‌گويد: مرا کمک کن روضه خوان خودم باشم. حضرت نوح، نوحه خوان خودش بود، وقتي سر سجاده مي‌رسيد مي‌لرزيد و ديگر هيچکس قادر نبود اوصافش را توصيف کند، آنوقت اين جمله را مي‌خواند: ما را ز جام باده گلگون خراب کن! اينکه در روايت هست که مؤمن مشغول است. يعني عوالمي دارد که مشغول است. يک کسي با ريشش سر نماز بازي مي‌کرد. پيغمبر فرمود: قلبش پريشان است لذا دستش پريشان است. آقاي بهجت مي‌فرمودند: وقتي آ ميرزا آقاي شيرازي مي‌خواستند بيرون بروند اينقدر سرشان پايين بود، سؤال مي‌کرديم: کجا تشريف مي‌بريد؟ مي‌فرمود: بگذاريد فکر کنم بگويم!
مستم کن آنچنان که ندانم ز بي‌خودي *** در عالم خيال که آمد، کدام رفت
حضرت علامه تا کسي سؤال نمي‌کرد، حرف نمي‌زد. آقاي اميني مي‌گويند: يکوقتي علامه طباطبايي حضرت امام را دعوت کردند به خانه، گاهي سؤال از امام مي‌پرسيدند جواب مي‌داد، گاهي از علامه سؤال مي‌کردند، جواب مي‌داد. يکبار عمداً صورتم را وسط گرفتم و سؤال کردم، هم ايشان ساکت ماند و هم ايشان، آخر سر يکي از دو بزرگوار گفت: اگر آقا اجازه بدهد من پاسخ بدهم. آنوقت گاهي تعبيراتي حضرت آقاي بهجت داشتند در اين خصوص که چقدر مشغول بودند، مي‌گفت: بگذاريد فکر کنم، بايد بدانم کجا مي‌خواهم بروم. اين سلوک وقتي شروع شود لذت‌ها از اين به بعد است. لذا قابليت و ابزار مي‌خواهد، يعني طرف اين استعداد را داشته باشد که عنايت خاصه خدا شامل حال او شود. تا اينجا مقدمه بود به منزل يقظه، منزل يقظه يعني منزل بيداري. شما که بيدار نشويد راه نمي‌رويد. آدمي که خوابيده حس و درک ندارد. حضرت امام مي‌گويد: يقظه منزل نيست. منزل يعني محل نزول، امام مي‌گويد: قبل از منزل يقظه شما راه نرفتيد که نزول هم داشته باشيد. اين مقدمه منازل است و منزل نيست. البته حرکت نکردن دو مورد است. يکوقت طبيعت مادي چنان آقا را گرفته که همتش مصرف تيمار بدن مادي است، اين حرکت نکرده است. به دنيا آمده، قدش بالا آمده و طفل است.
همه اندرز من به تو اين است *** که تو طفلي و خانه رنگين است
اين اصلاً حرکت نکرده است، ولي عرفاي زبده هم مي‌گويند: ما حرکت نکرديم. زمين تا آسمان فرق مي‌کند تا جلو مي‌رود مي‌گويد: نشد. هرچه جلو مي‌رود مي‌گويد: نشد، نشد. پيغمبر هرچقدر جلو رفت، گفت: نشد، آخر سر گفت: «لَا أُحْصِي ثَنَاءً عَلَيْكَ‏ أَنْتَ‏ كَمَا أَثْنَيْتَ عَلَى نَفْسِك‏» خدايا ما نمي‌توانيم ثناء کنيم، در روايت هست که راهي براي شناختن خدا نيست «الا العجز عن معرفة» عجز براي خدا، اميرالمؤمنين در نهج‌البلاغه يک بحثي در مورد ملائکه دارد که ملائکه با اين مکانت و عبادت و معرفتي که دارند، اگر پرده‌ها کنار برود يک جلواتي از تو ببينند، آنقدر خودشان و اعمالشان را تحقير مي‌کنند که ما چه کار کرديم؟ حضرت امام مي‌گويد:
نيستم نيست که هستي همه در نيستي است *** هيچم هيچ که در هيچ نظر فرمايي
يکي از عرفا تا صبح با خدا مناجات مي‌کرد و مي‌گفت: اي همه چيز، از هيچ چه مي‌خواهي!؟ يک بحثي است که يکي از وظايف اول اين است که ما رابطه خودمان را با خدا، پيغمبر و امام تعريف کنيم. ما سهم‌مان را از اين عالم از آن ارتباط مي‌بريم. چطور رابطه خودت را با خدا تعريف کردي. علامه طباطبايي را گفته تو تعريف کن. گفت: ما همه محتاج و تو مشتاق ما، رابطه ما اين است. بحث مفصل است و بسيار شنيدني است. يک قصه جالب که مناسب بحث است، اين است که اصحاب اميرالمؤمنين نشسته بودند، يکي گفت: من ثلثي از شب را بيدار بودم. يکي گفت: من نصفش را بيدار بودم. يکي گفت: من همه شب را بيدار و مشغول عبادت بودم. عارف اينها را نمي‌گويد.
يک آقايي نزد استاد ما آقاي ميانجي آمد، گفت: حضرت آقا! من خيلي شب‌ها از خوف خدا گريه مي‌کنم. نبايد اين را بگويد. آقاي ميانجي فرمود: خدا از اين ناله‌ها و صداها زياد شنيده است!! حضرت علي(ع) فرمود: من همه شب را خوابيده بودم! اين از احاديث مشکل است، اگر حضرت امير شب را خوابيده است، پس حداقل نماز واجب او فوت شده است. بهترين توجيه را حضرت امام فرمود. حضرت امام اين روايت را معنا کرده و فرموده: به اين معني که عبادت ما در برابر ذات لا يتناهي جز خواب نيست. خيلي لطيف است! عوالم هرچقدر کشف مي‌شود، اينقدر مي‌گويد: هنوز حرکت نکردم. «الناس‏ نيام‏ فإذا ماتوا انتبهوا» (بحار الانوار، ج50) حضرت امام مي‌گويد: يقظه مقدمه است، نه اينکه منزل است. براي يقظه مطالبي است که اگر آن مطالب را فهميد و باور و اعتقاد پيدا کرد، اين به منزل يقظه رسيده است. بعضي از اساتيد ما تعريف عاميانه از منزل يقظه مي‌کرد و مي‌گفت: بچه در کوچه بازي مي‌کند، از اين کوچه به آن کوچه مي‌رود و يکباره مي‌بيند گم شده است. مي‌گويد: مادرم کو؟ پدرم کو؟ منزل ما کو؟ اين يقظه است. در شناسنامه اولين چيزي که مي‌نويسند نام پدر است. پدر اول هويت ما است. پيغمبر مي‌گويد: «أنا و عليٌ أبوا هذه الأمة» پيغمبر ما مي‌گويد: من پدرم هستم. من يکوقتي حساس شدم که چه کسي در برابر پيغمبر بوده مي‌گفته: من پدرم هستم که حضرت مي‌گويد: نخير، من پدر هستم. لابد چيزي بوده است. به نتيجه بسيار جالبي رسيدم. اينکه زمان جاهليت که هنوز از رگه‌هاي آن در زمان پيغمبر ما مانده بود، عرب‌ها مي‌گفتند: پدر ما عربيت است. حضرت گفتند: کسي حق ندارد بگويد: من فرزند عرب و ترک هستم. من پدر عرب هستم، فرمود: عربيت، نژاد و زبان، نمي‌شود پدر براي شما باشد، يک زبان فصيحي است اما اگر در کنار زبان فصيح شما از مکارم اخلاقي کم بياوريد اين جبران نمي‌کند. يعني شما يک زبان مادري داريد، يک زبان مشترک بين تمام انسان‌هاست. زبان مشترک عبارت است از مکارم اخلاقي. چون پيغمبر ما در حصار يک نژاد خاص نبود، تکيه پيغمبر بر مکارم اخلاقي بود که فرمود: «بعثتُ لأتمم مکارم الاخلاق» اگر به مکارم اخلاقي برسيم همه پادشاه مي‌شويم. حضرت فرمود: آمدم همه شما را پادشاه کنم.
هواي سلطنتم بود بندگي تو کردم *** خيال خواجه‌گي‌ ام بود به خدمت تو گزيدم
شريعتي: انشاءالله همه ما بيدار شويم و به سمت خداي خود حرکت کنيم. اين روزها و شب‌ها، در دهم ماه رمضان، ياد و ذکر حضرت خديجه همه جا را روشن مي‌کند. خوش به حال آنهايي که خانه‌هاي نوراني‌شان مزين به نام حضرت خديجه کبري است، ثواب تلاوت آيات امروز را به روح بلند حضرت هديه کنيم که انشاءالله همه مشمول نگاه مادرانه ايشان شويم. امروز صفحه چهل و يکم قرآن کريم، آيات 249 تا 252 سوره مبارکه بقره را تلاوت خواهيم کرد.
«فَلَمَّا فَصَلَ‏ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَ مَنْ لَمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ‏«250» وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ‏«251» فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَ الْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا يَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ‏«252» تِلْكَ آياتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَيْكَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ»
ترجمه آيات: پس هنگامى كه طالوت، سپاهيان را با خود بيرون برد، به آنها گفت: خداوند شمارا به يك نهر آب آزمايش مى‏كند، پس هر كه از آن بنوشد از من نيست و هركس از آن نخورد از من هست، مگر آنكه با دست، مشتى برگيرد (و بياشامد.) پس (همين كه به نهر آب رسيدند،) جز اندكى همه از آن نوشيدند، سپس هنگامى كه او و ياوران با ايمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را ديدند) گفتند: امروز ما توانايى مقابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم. امّا آنها كه اعتقاد داشتند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به روز قيامت ايمان داشتند) گفتند: چه بسا گروهى اندك كه با اذن خدا بر گروهى بسيار پيروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت كنندگان) است. و هنگامى كه در برابر جالوت و سپاهيان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شكيبايى بر ما فرو ريز و قدمهاى ما را ثابت و استوار بدار و مارا بر گروه كافران پيروز فرما. سپس آنها (طالوت و ياران او) به اذن خداوند، سپاه دشمن را درهم شكستند و داود (كه جوانى كم سن و سال، ولى مؤمن، شجاع و از ياران طالوت بود،) جالوت را (كه فرمانده سپاه دشمن بود) كشت، و خداوند حكومت و حكمت به او عطا نمود و از آنچه مى‏خواست به او آموخت. و اگر خداوند (فساد) بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نكند، قطعاً زمين را فساد مى‏گرفت. ولى خداوند نسبت به جهانيان لطف و احسان دارد. اينها آيات خداوند است كه به حقّ بر تو مى‏خوانيم و براستى تو از فرستادگان الهى هستى.
شريعتي: خدايا حق محمد و آل محمد بر ما بسيار عظيم است، پس «اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم». اشاره قرآني را بفرماييد و بعد از حضرت خديجه کبري براي ما بگوييد.
حاج آقاي عاملي: آيه‌اي که تلاوت شد مربوط به قصه طالوت است. قصه‌ي بسيار آموزنده‌اي است. قضيه از اين قرار است که بعد از اينکه حضرت موسي و حضرت هارون از دنيا رفتند، آشفتگي و خرابي اوضاع بني اسرائيل را گرفت و خيلي به لذت رسيدند. تا اينکه خداي متعال پيغمبري را فرستاد و دورش را گرفتند و گله کردند که اوضاع ما اينطور است و عزت قبلي را نداريم. آن پيغمبر يک کسي را انتخاب کرد براي اينکه سرپرستي اينها را داشته باشد و به عزت قبلي برساند. شخصي که انتخاب کرد چوپان بود ولي آدم با کياستي بود، به نام طالوت. گفتند: ما او را به عنوان رهبر نمي‌پذيريم. پيغمبر فرمود: خداي متعال به ايشان علم و قدرت داده است. زماني که امام رضا در طوس چهل هزار دانشمند دنيا را جمع کرد تا امام رضا را به مناظره بياندازد و شکست بخورد و پشت حضرت به خاک بخورد و ماجراي ولايتعهدي را بگيرد، همه به امام رضا گفتند: به اين مناظره نرو و حضرت رفت. اولين سؤالي که چهل هزار نفر آماده کرده بودند، اين بود که گفتند: «بما تعرف الحجة» از کجا بشناسيم که کسي حجت است؟ حضرت فرمود: «بالعلم و القدرة» مثل داس همه را درو کرد، خيلي وقت بود باران نيامده بود، بيرون آمد با نگاهي به آسمان باران هم آمد. هم علم و هم قدرت، اينجا هم آن کسي که خدا به عنوان رهبر مي‌پذيرد که توليت انسان‌ها را به عهده بگيرد، علم و قدرت است. خدا توليت انسان‌ها را به هرکس نمي‌دهد. به موسي گفت: برو و بگو که توليت انسان‌ها را به من بده! آياتي که مربوط به ولايت فقيه هست بخشي همين است. يعني غيرت خدا خيلي بالاتر از اين است که امت را به نامحرمي مثل ترامپ و بوش بسپارد، شأن خدا از اين بالاتر است. خدا از غيرت و محبتش به انسان امام فرستاد و پيغمبر فرستاد. اين آقا را نمي‌پذيرفتند، گفت: تابوت را براي شما مي‌آورد. تابوت همان تابوني بود که حضرت موسي را در آن گذاشتند و به نيل سپردند. بني اسرائيل به اين خيلي اعتقاد داشتند و تبرک مي‌کردند و خدا تأثير خاص اين تابوت را پذيرفته است. اينکه مي‌گويند: تبرک درست نيست، يک آيه هم در ردش همين است. آقا تابوت را آورد و لذا اينها فرماندهي را پذيرفتند و راه افتادند. گفت: خدا شما را امتحان مي‌کند که غربال شويد. غربال کلي زمان امام زمان است و هنوز اين آيه به طور کامل عمل نشده است. امام حسين شب عاشورا مي‌گويد: برويد، روز عاشورا مي‌گويد: بيايد. شب چراغ را خاموش مي‌کند و روز مي‌گويد: «هل من ناصرٍ ينصرني» اين همان تمييز است.    
به اينها گفتند: شما به آب مي‌رسيد و تشنه هستيد، جز با کف دست نبايد آب بخوريد تا ببينيم شما کفّ نفس داريد؟ ماه رمضان براي اين است که ثابت شود شما کفّ نفس داري چند لقمه غذا را چند ساعت نخوري، اگر اينجا مردود شوي نمي‌تواني بيت‌المال را حفظ کني و نمي‌تواني کشورت را نگه داري. نمي‌تواني ناموس و شرف و حيثيت را حفظ کني. روزه گرفتن مدرسه بزرگي است. اينها خيلي‌ها مردود شدند و همه را کنار گذاشت و با يک عده اندک راه افتاد. گفتند: آقاجان، مگر با اين عده مي‌شود در برابر اين همه سير جمعيت ايستاد؟«إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُم‏» (آل‌عمران/173) دنيا بر عليه شما بسيج شده است. امام که تشريف آوردند يک عبا و يک قبا داشتند، به ايشان گفتند: کارت تمام شده است. تقسيم بندي تمام شد. قدرت عظيم دست آمريکاست، شما چه کار مي‌توانيد بکنيد. امام با يک عبا يک تنه بلند شد. مالک اشتر به اميرالمؤمنين گفت: اگر اينطور پيش بروي تنها مي‌ماني. گفت: پيغمبر تنها بود، «فکثره الله» اولاً مي‌ترسم خدا بگويد: علي اين چه عدالتي است و من بالاتر از اين را مي‌خواستم. اگر هم تنها ماندم، پيغمبر هم تنها بود «فکثره الله» يعني براي اسباب ظاهري حساب استقلال باز نکنيد. همچنان که در کربلا امام حسين مثل حلقه انگشتر محاصره بود ولي از فتح و ظفر صحبت مي‌کرد. اين چه ادبياتي است. فرمود: يک ذره وارفتگي در برابر دشمن نبايد داشت و بايد در برابر دشمن رجز خواند، نه روضه! اين نگاه توحيدي است. آنهايي که اعتقاد و تربيت ديني داشتند، گفتند: «كَمْ‏ مِنْ‏ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّه‏» (بقره/249) فرمان دست خداست. سببيت اسباب از خداست، «اگر تيغ عالم بجنبد ز جاي *** نبرد رگي تا نخواهد خداي» مردم عامي با زبان عاميانه مي‌گويند: «تا نباشد امر حق، برگي نيافتد از درخت» اما فردوسي جنگاورانه مي‌گويد:
اگر تيغ عالم بجنبد ز جاي *** نبرد رگي تا نخواهد خداي
حافظ به صورت فلسفي مي‌گويد:
به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصود *** خيال باشد که اين کار بي حواله برآيد
پيغمبر ما دعايي داشت که هر روز مي‌خواند، خدايا به صاحب تلاش، تلاش صاحب تلاش جاي تو را نمي‌گيرد. آقاي بروجردي مي‌گويد: گاهي کاري صد مقدمه دارد، 99 مقدمه را درست مي‌کنيم و يکي را درست نمي‌کنيم. سببيت اسباب از خداست. خدا به رشوه سببيت نداده که در کار تو گشايش درست کند. خدا به اختلاس سببيت نداده در کار تو عزت بياورد. هرکس طرف رشوه رفته اسمش را شرک گذاشتند، چرا؟ چون لابد معتقد است خدايي ديگر سببيت داده است «الرشوة شرک بالله العظيم».
حضرت خديجه (س) از جهت قدرت اراده يک الگوي جهادي است که منسوخ نمي‌شود. معصومين همه به جنگ زمان آمدند. حضرت خديجه درست است که به آن معنا معصوم نيست اما کارهايي که کردند، در حصار زمان و مکاني است. تاريخ زير پاي اينهاست، حضرت خديجه با بصيرتي که داشت نسبت به پيغمبر، کل ثروتش را داد. فدک کلاً براي حضرت خديجه بود.     فدک را داد و بخاطر مسلمان‌ها چند کيسه آرد و گندم خريد تا در شعب ابي طالب بتوانند مقاومت کنند. رمز پايداري و مقاومت امت اسلامي حضرت خديجه است، وقتي پيغمبر ما زمين‌هاي مدينه را تقسيم مي‌کرد، براي خودش هيچي برنداشت. جبرئيل نازل شد و گفت: يا رسول الله، زمين‌ها را دادي براي خودت چيزي برنداشتي. حق زهرا را به خودش بده، چرا اينطور گفت؟ چون براي مادرش بود. رهبري جهاني را ببين در خوردن، عقب‌تر از همه است. در تقسيم اراضي عقب‌تر از همه است. وقتي جنگ مي‌شد، اميرالمؤمنين مي‌گويد: وقتي جنگ داغ داغ مي‌شد همه ما پشت سر پيغمبر سنگر مي‌گرفتيم. در بلاها خط مقدم و در خوردن عقب‌تر بود.
شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عاملي: از خداي متعال مي‌خواهم به حرمت قرآني که در اين ماه نازل شده است، عزت جوان‌هاي ما را حفظ کند، از خداي متعال مي‌خواهم کساني که دستشان از همه جا کوتاه است، مأيوس هستند، غم و غصه دارند و آشفتگي دارند و از جايي نوري نمي‌بينند، يک لحظه، يک سال براي اينها مي‌گذرد، براي آن عزيزان فرج عاجل عنايت کند. عزيزاني که حاجت‌هاي کهنه دارند، عزيزاني که آرزوهايشان مندرس مي‌شود عزيزاني که گره‌هايي دارند باز نشده است، خدايا به احترام آيات دعا و آياتي که با آن آيات استجابت دعا را تضمين کردي، به آن عزيزان عنايات خاصه مرحمت بفرما، خدايا ما را مشمول عنايات خاص حضرت ولي‌عصر قرار بده و باقي غيبتش را به مادرش زهرا ببخش. ما را در رکاب حضرت در دوران رجعت قرار بده و نايب شايسته ايشان مقام معظم رهبري را از تمام بلاها مصون و محفوظ بدار.
شريعتي: تا اولين شب قدر ده شب فرصت باقي است.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»