برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: رابطهي توحيد و محبت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسي ولدي
تاريخ پخش: 25-04-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان خوب و نازنينمان، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله هرجا هستيد خداي متعال پشت و پناه شما باشد و براي هميشه دل و جان شما را بهاري و سبز قرار بدهد. حاج آقاي عباسي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عباسي: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز، از همه مردمي که اين روزها در کوچه و خيابان مراعات ميکنند و فاصله اجتماعي را رعايت ميکنند و ماسک ميزنند، تشکر ميکنم. الهي هرچه زودتر زندگيها به حالت عادي برگردد.
شريعتي: به همه کادر درمان خسته نباشيد و خدا قوت ميگويم، ما همچنان قدردان زحمات و مجاهدتهايشان هستيم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عباسي: امروز از يک زاويهي متفاوتي به بحث مهرباني و محبت نگاه ميکنيم، از همه ميخواهم قدم به قدم در اين بحث همراه ما باشند، امروز يک اتفاق جديدي در مورد محبت و مهرباني در ذهن همه ما ميافتد. گاهي به بحث محبت و مهرباني که ميرسيم خوب نگاه ميکنيم در اين اندازه که يک فضيلت اخلاقي است، اگر دارم خدا را شکر و اگر ندارم، خوش به حال آنهايي که دارند. چيزي که ندارم چندان قيمتي نيست يا حداقل پايههاي زندگي ايماني من را متزلزل نميکند. بود شکر خدا و نبود هم نبود. امروز ميخواهم از اين زاويه به بحث محبت و مهرباني نگاه کنم. اگر ميخواهيم ببينيم توحيد ما چقدر قوي شده و ولايت ما به اهلبيت عليهم السلام چقدر رشد کرده، يکي از نشانههاي نقد آن اين است که ببينيم چقدر با محبت و مهربانتر هستيم؟ نشانهي ميزان رشد من در توحيد و ولايت است و خيلي مهم شد. آنجايي که من احساس ميکنم رحم و مهرباني من کم شده بايد يک نگاهي بياندازم به ساختمان توحيد که شايد ساخته نشده و شايد دارد خراب ميشود. محبت و مهرباني محک توحيد و ولايت ميشود. نماد توحيد در عالم کيست؟ کسي بالاتر از رسول خدا نيست. الگوي توحيد است. ما بايد توحيدمان را با توحيد پيامبر(ص) بسنجيم.
گاهي من براي اينکه خودم را درست کنم، رفتارم را با فلاني درست ميکنم، رفتارم را در مورد فلان چيز درست ميکنم، عقيدهام را درست ميکنم اما گاهي توحيد و ولايتم را که درست ميکنم، خود به خود ميبينم رفتار من تغيير کرد. اگر توحيد من درست باشد، ولايت من درست شود، خود به خود مهربان ميشوم و نميتوانم نامهرباني کنم مگر جايي که خداي من و ولي من خواسته باشد نامهربان باشد، پيامبر(ص) دربارهي اميرالمؤمنين علي(ع) فرمودند: «خشنٌ في ذات الله» علي خشونت دارد ولي خشونت او بخاطر خداست. نماد و الگوي توحيد در عالم پيامبر(ص) است. اين پيامبر با همه مهربان است، مگر جايي که نبايد مهربان باشد، خيلي به نکات اين قصهها بايد دقت کنيم و اوج ارتباط را بين ولايتمداري و توحيد و محبت و مهرباني ببينيم. فتح مکه است، سپاه مسلمانها دارند براي فتح مکه ميروند. فضا، فضاي نظامي است. جدي و خشن، لشگر دارد ميرود فرمانده کيست؟ پيامبر است. فرمانده حواسش بايد به همه چيز باشد از جمله صداي زوزهي سگي که نشان دهنده اين است که اين زوزه از ترس است. حضرت يک سگي را با بچههايش ميبينند. سگ دارد زوزه ميکشد. بچهها دارند شير ميخورند. يک سرباز به نام جعيل بن سراقه را حضرت مأمور ميکنند که جعيل اينجا بايست و مراقب سگ و بچههايش باش تا لشگر رد شود و مشکلي براي اين سگ و بچههايش پيش نيايد.
وقتي آدم موحد ميشود بنده خداي رحمان و رحيم ميشود و وقتي بندگي خداي رحمان و رحيم را کرد، رحم در وجودش جريان پيدا ميکند. با آن سگ و بچههايش مهربان بود و يک سرباز را مأمور کرد تا سپاه رد شود. حضرت از غزوهي تبوک از جنگ برميگردند، ميرسند جايي که مشرف به مدينه و کوه احد است، يک نگاه به کوه احد مياندازند و ميگويند: «هَذَا جَبَلٌ يُحِبُّنَا وَ نُحِبُّهُ» اين کوهي است که ما دوستش داريم و اين هم ما را دوست دارد. وقتي آدم موحد ميشود طبيعت را هم دوست دارد. اينجا هم داريم از جنگ برميگرديم و در کوه اين جنگ يک رابطهي عاطفي ميان يک فرد و يک کوه، همين پيغمبر بچهها را هم دوست دارد. من اگر ولايت اين پيغمبر را داشتم و خداي اين پيغمبر را ميپرستيدم، نميتوانم بدون اين رحم و مهرباني زندگي کنم.
روايت داريم يک روزي رسول خدا(ص) در جمعي بودند و امام حسين(ع) کودکي که در نزديکي حضرت بود، حضرت مشغول نماز بودند، وقتي به سجده ميرفتند، امام حسين(ع) سوار بر پشت حضرت ميشدند، سوار ميشدند اين دو پا را تکان ميدادند و ميگفتند: «حُل حُل» وقتي حضرت ميخواستند بلند شوند، امام حسين را ميگرفتند و کنارشان مينشاندند و وقتي سجده بعدي ميرفتند دوباره امام حسين روي دوش حضرت ميآمدند و ميگفتند: حُل حُل و باز حضرت همين کار را ميکردند. روايت ميفرمايد: تا حضرت نماز ميخواندند در سجده امام حسين اين کار را ميکردند. يک يهودي دم در مسجد ايستاده بود و نگاه ميکرد. مسجدها آن زمان سقف و در نداشت و يک ديوارچين بود. وقتي نگاه ميکند عه... پيغمبر فرمانده مسلمانها سجده ميرود، يک بچه روي دوشاش ميرود، چرا عصباني نميشود؟ وقتي حضرت بيرون آمدند از مسجد، «فَقَالَ يَهُودِيٌ يَا مُحَمَّدُ إِنَّكُمْ لَتَفْعَلُونَ بِالصِّبْيَانِ شَيْئاً مَا نَفْعَلُهُ» به پيامبر عرض کرد: ديدم رفتاري با بچهها داري که ما يهوديها اينطور با بچهها رفتار نميکنيم. حضرت فرمودند: «أَمَا لَوْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ لَرَحِمْتُمُ الصِّبْيَانَ» آگاه باش که اگر شما هم به خدا و رسولش ايمان داشتيد، با بچهها مهربان برخورد ميکرديد.
اگر با بچهات مهربان نيستي و اهل محبت نيستي، پاي ايمانت به خدا و رسول ميلنگد. گاهي در مدرسه، معلمها به ما ميگفتند: برويد برگهها را تصحيح کنيد. بعضي معلمها ميگفتند: برگه خودت را هم خودت تصحيح کن. وقتي به برگه خودمان ميرسيديم احساس ميکرديم دست ما شل شده است. به رفيقمان که ميرسيديم باز هم شل ميشديم. وقتي ميخواهيم در مورد خودمان و ايمانمان قضاوت کنيم، خدا رحم کند که در مورد خودمان و قضاوت در مورد خودمان آسانگير نشويم. خيلي ايراد بزرگي است. چون آن موقع نميفهميم چقدر رشد کرديم و دچار توهم ميشويم. اگر ايمان بياوريد به خدا و رسولش نشانهاش چيست؟ نه آقا، بالاخره من سر بچه داد ميزنم، حال و حوصله محبت ندارم. پدرش هستم، مادرش هستم، برادر بزرگترش هستم. چرا راحت رد ميشويم؟ اين را پيغمبر گفته است. يکي از مهمترين بحثهايي که بايد برايش حرص بزنيم تا به دستش بياوريم اين است که با چه ملاکي داريم خودمان را قضاوت ميکنيم؟ نکند يکوقت از خود راضي باشيم. چرا اينطور هستيم؟ اگر به اين روايت توجه کنيم، وقتي از بچههايمان بپرسيم، پسرم، دخترم من با تو مهربان هستم يا نه؟ اگر امنيت بدهم که هر جوابي داد، کاري به کارش نداشته باشم، اگر صادقانه گفت: مهربان هستي، خدا را شکر کنم. اما اگر گفت: مهربان نيستي. بايد به ايمانم شک کنم. همه حرف من امروز اين است. به خوش اخلاقي به مهرباني و محبت و عاطفه، صرفاً به عنوان يک مقولهي اخلاقي ساده نگاه نکنيد. بين اينها و ايمان ما ربط وجود دارد. «أَمَا لَوْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ لَرَحِمْتُمُ الصِّبْيَانَ»
در کتاب شريف مکارم الاخلاق هست، در اين کتاب دربارهي سيرهي رسول خدا ميفرمايد که گاهي بچهها را به پيامبر ميدادند، «لِيَدْعُوَ لَهُ بِالْبَرَكَةِ أَوْ يُسَمِّيَهُ» براي اينکه دعا کنند. يا اينکه ميگفتند: اين بچه را بگيريد اسم گذاري کنيد. «فَيَأْخُذُهُ فَيَضَعُهُ فِي حِجْرِهِ» حضرت ميگرفتند و در آغوششان ميگذاشتند. «تَكْرِمَةً لِأَهْلِهِ» ميخواستند اکرام کنند پدر و مادر را، «فَرُبَّمَا بَالَ الصَّبِيُّ عَلَيْهِ» گاهي بچه را که ميآوردند، خرابکاري ميکرد. «فَيَصِيحُ بَعْضُ مَنْ رَآهُ حِينَ بَالَ فَيَقُولُ» بعضي از اين پدر و مادرها اينقدر خجالت ميکشيدند، فرياد ميزدند واي! وقتي اينطور شد، بچه ميترسيد. ميفرمودند: «لَا تُزْرِمُوا بِالصَّبِيِّ» يعني کاري نکنيد وسط کارش هول شود. «فَيَدَعُهُ حَتَّى يَقْضِيَ بَوْلَهُ» بگذار کارش تمام شود، چرا ناراحت هستي؟ آنهايي که به اين پيغمبر اهانت ميکنند، ميخواهند چهرهي اين پيغمبر ديده نشود. اين پيغمبر آدم را ديوانه ميکند. «ثُمَّ يَفْرُغُ لَهُ مِنْ دُعَائِهِ أَوْ تَسْمِيَتِهِ وَ يَبْلُغُ سُرُورُ أَهْلِهِ فِيهِ» بعد از اينکه بچه کارش را تمام ميکرد، دعا و اسم گذاري ميکردند. شادي پدر و مادر به اوج ميرسيد. «وَ لَا يَرَوْنَ أَنَّهُ يَتَأَذَّى بِبَوْلِ صَبِيِّهِمْ» اين پدر و مادر اثر ناراحتي در چهره پيغمبر بخاطر اينکه بچهشان لباس پيغمبر را خيس کرده نميديدند. «فَإِذَا انْصَرَفُوا غَسَلَ ثَوْبَهُ» حضرت همان موقع هم هيچ کاري نميکردند، اجازه ميدادند پدر و مادر که رفتند بعد ميرفتند لباسشان را ميشستند. اين همان پيغمبري است که الگوي توحيد است.
اين لطافت براي چيست؟ آيا بايد براي تک تک اينها از قبل خودمان را آماده کنيم يا نه؟ وقتي توحيد در وجود من جاري شد، صفات توحيدي در وجود من جاري ميشود. من هم ميشوم بندهي خداي رحمان، بندهي خداي رحمان و رحيمي که جلوهي عبوديتش را پيغمبر به نمايش ميگذارد. اگر شما به خدا و رسول خدا ايمان داشتيد، با بچهها مهربان ميشديد. نه با امام حسين(ع)! يک نکته تربيتي بگويم. از من درخواست ميکنند مباحث تربيت فرزندي را هم بگوييم. اما اينجا از آن سيرهي پيامبر يک استفاده کنم در نکته تربيتي، خيليها ميپرسند: چه کنيم بچههاي ما نمازخوان شوند؟ پدر عزيزي که نگران کاهل نمازي بچهات هستي و دوست داري بچهات وقتي بزرگ شد، بدون اينکه بخواهي به او فشار بياوري، نماز بخواند، از همان کودکي که يکي دو سال دارد ميتواني يک کاري کني که جاي صد تا توصيه و نصيحت و کتاب ميتواند شوق بچهي تو را به نماز زياد کند. تو به عنوان يک فرد نمازخوان حواست را جمع کن، نماز اصليترين تجلي ارتباط من با خداي رحمان و رحيم است. من با نمازم به بچهها بفهمانم من هرچقدر به نماز نزديکتر شوم و هرچقدر غرق در نماز شوم مهربانتر ميشوم. نماز معراج است و معراج يک سفر معنوي است. من وقتي نماز ميخوانم به معراج ميروم يعني نزد خدا ميروم. از سفر برميگردم، از سفر که برميگردم بچهام از من سوغاتي ميخواهد، پدرم و مادرم، سوغاتي معراجت چه بود؟ من دوست دارم بعد از نماز تو را مهربانتر ببينم. پدر و مادر عزيز، بعد از نماز مهربانتر هستي؟ بچهها اثر ارتباط من با خداي رحمان و رحيم را بعد از نماز ميبينند؟ يک کار اشتباهي کردم الآن ميخواهم عذرخواهي کنم، الآن نزد خداي رحمان و رحيم، برگشته سوغاتياش چيه؟ مهرباني و محبت است. الآن ميروم به او ميگويم من را ميبخشي؟ نه فقط بچهها، زن و شوهرها، بعد از نماز با هم مهربانتر هستند؟ حين نماز چطور؟ بچه آمده سوارم شده، بچه آمده مهر را برداشته و رفته، الله اکبر... استغفرالله... تمام ميشود، ميگويد: زن... مگر نميبيني نماز ميخوانم؟؟! بايد وقتي نماز ميخواني لطيفترين حالت تو باشد، زنت نگويد: نمازش تمام شد من چه کار کنم؟ بچهات بايد بعد از نماز منتظر باشد بغلش کني.
همه اين آيه را شنيديم، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» محمد(ص) رسول خداست، «وَ الَّذِينَ مَعَهُ» کساني که همراهش هستند، «أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» در مقابل کفار محکم و شديد، «رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» (فتح/29) بين خودشان اهل رحم هستند. ما با آمريکا و اسرائيل مشکل داريم،«أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ» با مردم يمن و عراق مهربان هستيم،«رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» اشتباه کجاست؟ اينجا که ما«رُحَماءُ بَيْنَهُمْ» را همين اندازه نگه داريم. اين بَينَهُم فقط اين نگاه بينالمللي است يا نه ميشود وارد زندگي ما هم شود؟ حتماً ميشود. حضرت فرمودند: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً» بهترين و نيکوترين مردم از نظر ايمان آنهايي هستند که خوش اخلاقتر هستند «وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ» و با خانوادهشان مهربانتر هستند. چه ملاکها و معيارهايي است. من ميخواهم ايمانم را بسنجم بايد ببينم با خانوادهام مهربان هستم يا نه؟ «وَ أَنَا أَلْطَفُكُمْ بِأَهْلِي» من پيغمبر بين شما از همه شما با خانوادهام مهربانتر هستم.
رسول خدا(ص) فرمود: «أَقْرَبُكُمْ مِنِّي مَجْلِساً يَوْمَ الْقِيَامَةِ» (صحيفه امام رضا(ع)/ص67) در قيامت نزديکترين شما به من پيغمبر، «أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ» خوش اخلاقترين شما نزد خانواده هست. اولين برنامه در مورد محبت حرف زديم گفتيم: هرکس برگهي خودش را تصحيح کند. بعضي وقتها خيال آسودگيهاي ما خيال آسودگيهاي توهمي است. بعضي وقتها براي اينکه به راحتي از کنار ملاکها و معيارها گذشتيم، خيال ما راحت است و اين خوب نيست. اين نگراني اگر نباشد ممکن است من هيچوقت به خودم و اخلاقم و مهر و محبتم نپردازم. اما وقتي نگران شديم مواظب باشيم مأيوس نشويم. خدا هست، خدايا امروز من فهميدم مهرباني و محبت و رحم با خانواده و بچهها از نشانههاي ايمان است. وقتي برگهام را تصحيح کردم، خدايا ديدم نمره خوبي ندارم، کمکم کن! از خدا بخواهيم کمک ميکند. به اهلبيت توسل کنيم و بخواهيم. اين نگراني چون نگراني مقدسي است يک روايت از امام صادق بخوانم.
ابو ربيع شامي ميگويد: خدمت امام صادق(ع) رفتم، خانه مملوء از جمعيت بود. «وَ الْبَيْتُ غَاصٌّ بِأَهْلِهِ فِيهِ الْخُرَاسَانِيُ وَ الشَّامِيُ» (کافي/ج2/ص637) در بين همه مباحث معارفي که ميخوانيم و ميشنويم، حواسمان باشد که ما امامي داريم حاضر و ناظر، زنده، ولي غايب از نظر، دو نکته را داشته باشيم. 1- همه رواياتي که از زبان ائمه گفته ميشود ميتوانيم بگوييم اين همان هست که امام زمان(ع) از ما ميخواهد. پس همه روايات را وقتي خوانديم در ذهنمان بياوريم، اگر اينجا امام صادق(ع) ميخواهند چيزي بگويند، يعني امام زمان(ع) همين الآن دارند اين را ميگويند. 2- هميشه اين آرزو را در دلمان نگه داريم، خوش به حالت ابوربيع شامي! گفتي بروم خانه امام صادق(ع)، رفتي و جمعيت بود ولي امام را ديدي و حرف زدي. هميشه به خدا بگوييم: خدايا ما هم امام خود را دوست داريم، دوست داريم امام ما ظهور کند و بگوييم: امروز خانهي امامم بروم. ببينم جمعيت نشستند و امام زمان ميخواهند حرف بزنند. اين حسرت خودش انسان را رشد ميدهد. ابو ربيع شامي ميگويد: رفتم ديدم خانه امام صادق پر از جمعيت است، از جاهاي مختلف آمدند. «وَ مِنْ أَهْلِ الْآفَاقِ فَلَمْ أَجِدْ مَوْضِعاً أَقْعُدُ فِيهِ» جاي نشستن نبود. «فَجَلَسَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ كَانَ مُتَّكِئاً» حضرت نشسته بودند و تکيه داده بودند. «ثُمَّ قَالَ يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ» به همه ابلاغ ميکنند. «اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَمْلِكْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ» ما يک معيت داريم اسمش را معيت محمدي ميگذاريم، «محمد رسول الله والذين معه» گفتيم اين معيت، معيت جسماني نيست. اگر ميخواهي ببيني معيت محمدي داري يا نه، ببين مهربان هستي يا نيستي؟ اگر نيستي معيت محمدي هم نداري. از ما نيست کسي که در هنگام خشم و غضب خويشتندار نباشد. داد ميزند، کتک ميزند، حرف زشت ميزند!!! «وَ مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ» آن کسي که با کسي که با او همنشين است، خوب همراهي نميکند، از ما نيست. «وَ مُخَالَقَةَ مَنْ خَالَقَهُ وَ مُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَهُ وَ مُجَاوَرَةَ مَنْ جَاوَرَهُ» کسي که خوب همسايگي نميکند براي کسي که همسايهاش است، از ما نيست. «وَ مُمَالَحَةَ مَنْ مَالَحَهُ» کسي که با او شوخي ميکند، خوب شوخي نميکند. از ما نيست! «يَا شِيعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ اتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» هرچقدر ميتوانيد تقوا پيشه کنيد! اگر من خوب با کسي شوخي نکردم با کسي که با من شوخي ميکند، تقوا ندارم. اگر من مهربان نبودم و بداخلاق بودم و خشمم را ابراز کردم، پاي تقواي من ميلنگد.
در وسايل الشيعه، جلد 20 صفحه 163 داريم، رسول خدا(ص) فرمودند: هرکسي زني داشته باشد که اذيتش کند، خدا نه نمازش، نه کار خوبش را قبول نميکند تا وقتي که رضايت همسرش را کسب کند و کمکش کند. «وَ إِنْ صَامَتِ الدَّهْرَ وَ قَامَتْ وَ أَعْتَقَتِ الرِّقَابَ وَ أَنْفَقَتِ الْأَمْوَالَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ» خدا قبول نميکند حتي اگر اين کل عمرش را روزه بگيرد و شبها شب زندهداري کند و به عبادت بايستد، بردهها آزاد کند و اموالش را در راه خدا انفاق کند. «وَ كَانَتْ أَوَّلَ مَنْ يَرِدُ النَّارَ» اين اولين کسي است که وارد آتش ميشود. نمازت هم که ميخواهد قبول شود، خوش اخلاق و مهربان باشي، اين نمازش قبول نشده، فرمود: «سُوءُ الْخُلُقِ سَيِّئَةٌ لَا يَنْفَعُ مَعَهَا كَثْرَةُ الْحَسَنَاتِ» بداخلاقي يک گناهي است که اگر آمد کثرت حسنات فايده ندارد. حضرت فرمودند: «ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلَى الرَّجُلِ مِثْلُ ذَلِكَ مِنَ الْوِزْر و العذاب» حواستان باشد بر مرد هم چنين عذابي هست وقتي به زنش ظلم کند و اذيت کند.
شريعتي: تا به حال با اين سؤال مواجه نشديد که اگر من بخواهم خيلي خوش اخلاق باشم، اين خوش اخلاقي من از حد بگذرد، ديگر جذبه و هيبتي که در خانه بايد داشته باشم را ندارم؟
حاج آقاي عباسي: ما يک اقتدار محبتي داريم، يک اقتدار خشونتي داريم. اقتدار محبتي اقتداري است که با محبت حاصل ميشود و بسيار کارآمدتر از اقتدار خشونتي است.
شريعتي: امروز صفحه 469 قرآن کريم، آات 17 تا 25 سوره مبارکه غافر را تلاوت خواهيم کرد. انشاءالله زندگي ما سرشار از محبت و خلق و خوي محمدي باشد به برکت صلوات بر محمد و آل محمد.
«الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ لا ظُلْمَ الْيَوْمَ إِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسابِ «17» وَ أَنْذِرْهُمْ يَوْمَ الْآزِفَةِ إِذِ الْقُلُوبُ لَدَى الْحَناجِرِ كاظِمِينَ ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ «18» يَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ «19» وَ اللَّهُ يَقْضِي بِالْحَقِّ وَ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لا يَقْضُونَ بِشَيْءٍ إِنَّ اللَّهَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ «20» أَ وَ لَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ كانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَ ما كانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ واقٍ «21» ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانَتْ تَأْتِيهِمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَكَفَرُوا فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ إِنَّهُ قَوِيٌّ شَدِيدُ الْعِقابِ «22» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا مُوسى بِآياتِنا وَ سُلْطانٍ مُبِينٍ «23» إِلى فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ قارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ كَذَّابٌ «24» فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا اقْتُلُوا أَبْناءَ الَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ وَ اسْتَحْيُوا نِساءَهُمْ وَ ما كَيْدُ الْكافِرِينَ إِلَّا فِي ضَلالٍ»
ترجمه آيات: امروز، هر كس در برابر كارى كه كسب كرده است پاداش داده مىشود؛ امروز هيچ ظلمى نيست؛ همانا خداوند به حسابها زود مىرسد. (اى پيامبر!) مردم را از روز نزديك (قيامت) هشدار ده، آنگاه كه (از شدّت وحشت) جانها به گلوگاه رسد، در حالى كه اندوه خويش فرو مىبرند، (در آن روز) براى ستمكاران هيچ دوست دلسوز و هيچ شفاعتگرى كه سخنش پذيرفته باشد وجود ندارد. خداوند از خيانت چشمها و آن چه دلها مخفى مىكنند، آگاه است. و خداوند به حقّ داورى مىكند و معبودهايى كه جز او مىخوانند هيچ حكمى نمىكنند. همانا خداوند اوست شنواى بينا. آيا در زمين سير نكردند تا بنگرند عاقبت كسانى كه پيش از آنان بودند و قوت و آثارشان در زمين سختتر و نيرومندتر از اينان بوده چگونه بوده است؟ پس خداوند آنان را به خاطر گناهانشان (به قهر خود) گرفت و در برابر (قهر) خداوند براى آنان هيچ مدافعى نبود. اين (قهر الهى) به خاطر آن بود كه پيامبرانشان همراه با دلائل روشن به سراغ آنان مىآمدند، ولى آنان كفر ورزيدند، پس خداوند آنان را به قهر خود گرفت. همانا او قوى و سخت كيفر است. و همانا ما موسى را همراه با معجزات و منطق روشن فرستاديم. به سوى فرعون وهامان و قارون، پس گفتند: «او ساحرى دروغگوست».پس چون موسى از طرف ما همراه با حقّ به سراغ آنان آمد، گفتند: «پسران كسانى را كه با موسى ايمان آوردهاند، بكشيد و زنانشان را زنده نگهداريد». (غافل از آن كه) طرح و نيرنگ كافران جز در گمراهى و تباهى نيست.
شريعتي: روز جمعه روز دحوالارض است و روزه اين روز جزء روزههاي مهم سال هست. نکات پاياني و جمعبندي مباحث امروز را بشنويم.
حاج آقاي عباسي: امروز در مورد خوش اخلاقي صحبت کرديم، قبلاً گفتيم يکي از مصاديق ابراز محبت، خوش اخلاقي است. يکي از نشانههاي ولايتمداري و قوي بودن ولايت ما نسبت به اهلبيت همين مهر و مهرباني ماست. رسول خدا(ص) فرمودند: «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» مؤمن به يک کتاب تشبيه شده است. کتاب اسم دارد. اگر مؤمن را به کتاب تشبيه کنيم اسمش «حبّ علي بن ابي طالب» است. علي بن ابي طالب يک روايت دارند. «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِهِ» از اين دو مورد چه نتيجهاي ميگيريم؟ يک روايت ميگويد: «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُبُّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع» يک روايت ميگويد: «عُنْوَانُ صَحِيفَةِ الْمُؤْمِنِ حُسْنُ خُلُقِهِ» کسي که حبّ علي بن ابي طالب را دارد بايد خوش اخلاق باشد. اگر خوش اخلاق و مهربان نبودي، بايد روي محبت يک مقدار کار کني. بايد درجه محبت را بالا بياوري. زيارت جامعه ميگويد: «بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا ... وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَة» با ولايت شما تفرقه به الفت تبديل ميشود. اگر ما الفت نداريم، ولايت ما لنگ ميزند. چون امام هادي(ع) گفتند که با ولايت شما تفرقه به الفت تبديل ميشود. الفت همان نزديکي قلبي است. توحيد و ولايت ما وقتي قوي شد به صورت طبيعي ما مهر و محبت و مهربانيمان بيشتر ميشود. اصليترين جايي که مهر و محبت و مهرباني بايد جريان داشته باشد، محيط خانواده است.
شريعتي: براي زنده نگه داشتن و ماندگارتر کردن غدير، براي کارهايي که احساس ميکنيد جاي آن در جامعه ما خالي است، اگر پيشنهادي داريد به 20000303 ارسال کنيد.
گاهي دلم به سمت خدا ميبرد مرا *** يعني به آستان رضا ميبرد مرا
اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي...
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله طاهرين»