برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: تأثير محبت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسي ولدي
تاريخ پخش: 11-04-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
گريهام در حرم از روي پريشاني نيست *** که پريشاني از آداب مسلماني نيست
گر طوافند چنان موج کبوترهايت *** که در اين سلسله انگار پريشاني نيست
دست خالي است کسي که به حرم ميآيد *** دم در هيچ نيازي به نگهباني نيست
شمس تبريز مراد دل مولاناهاست *** در دل ما که به جز شمس خراساني نيست
در معطل شدن و دست رساندن به ضريح *** لذتي هست که در سجده طولاني نيست
روي هر پلهي صحن تو نشستم گفتم *** چيست اين سنگ اگر تخت سليماني نيست
حاجتي دارم و ناگفته بماند بهتر *** چون که روي طلب آنچه تو ميداني نيست
«السلام عليک يا أبالحسن يا علي بن موسي الرضا» سلام ميکنم به همه شما که دلتان در حسرت زيارت امام رضا پر ميکشد. ايام ولادت حضرت رضا(ع) را تبريک ميگويم. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عباسي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد. ايام مبارک باشد.
حاج آقاي عباسي: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز، ايام را تبريک ميگويم، از همه پدر و مادرهايي ياد کنيم که بذر محبت اهلبيت به ويژه امام رضا(ع) را در دلهاي ما کاشتند. آنهايي که از دنيا رفتند، برايشان طلب رحمت کنيم و آنهايي که هستند برايشان طلب عمر با عزت کنيم. يکي از قشنگترين صحنهها در حرم امام رضا، صحنهاي است که يک بچه نوپا، که تازه راه رفتن را ياد گرفته، نزديک باب الجواد ميرسند، پدر يا مادر به او ياد ميدهد دست روي سينهات بگذار و خم شو و بگو: السلام عليک يا علي بن موسي الرضا! اين روزها کساني که به مشهد ميروند به ياد همه ما باشند.
شريعتي: اين چند هفته که در مورد محبت صحبت کرديد، پيامهاي زيادي بود که يکسري مشکلات زيادي به ما هجوم ميآورد که دست ما را براي ابراز محبت ميبندد. مثلاً يکي از اعضاي خانواده بيماري صعب العلاج دارد.
حاج آقاي عباسي: من يک نکته کلي را بگويم که مشکلات انواع و اقسامش فرصت ابراز محبت هستند براي نزديکتر شدن دلها به همديگر. هستند کساني که بين زن و شوهر اختلاف شديد بوده در حدي که خانم فردا مي خواسته دادخواست طلاق بدهد، فردا بچه مريض ميشود، مريضي هم مريضي صعب العلاجي است و سخت است. زن و شوهر اختلاف يادشان ميرود. چون اين مشکل براي عزيز دلشان است، دلهايشان به هم نزديک ميشود. گاهي ما مشکلي را به عنوان يک مانع ميبينيم و همين نگاه باعث ميشود از اولين چيزي که کم کنيم محبت باشد. ولي خود مشکلات يک فرصتي براي همدلي بيشتر است. نه تنها محبت را کم نميکند، زياد ميکند و نياز ما به محبت در مشکلات بيشتر هم شد. بايد نگاهمان را به مشکلات عوض کنيم.
شريعتي: در مورد مشکلات اقتصادي و معيشتي هم همين را ميگوييد؟
حاج آقاي عباسي: در پيامها ديدم، اول انتقادها را ميخوانم و بعد سراغ سؤالها ميروم. دو تا تذکر دربارهي کليت بحث بدهم، مباحثي که در برنامه گفته ميشود عمل کنيم. در مورد ابراز محبت حرفهاي زيادي زديم و براي اولين بار با سرعت خيلي زياد ولي يک بسته کامل در بحث روشهاي ابراز محبت داشتم. دوست داشتم از شما درخواست کنم گزارش بدهيد که از هفته گذشته تا اين هفته چه کرديد و براي من حتماً مفيد خواهد بود. من دوست دارم بازخوردها را ببينم. در مورد مشکلات اقتصادي حرفهاي زيادي در اين زمينه زده ميشود که مگر در اين مشکلات اقتصادي ميشود ابراز محبت کرد؟
قبل از اينکه در اين مورد صحبت کنم، دو نکته بگويم. نکته اول اينکه خيلي صادقانه بگويم، اگر الآن درباره رابطه مشکلات اقتصادي و ابراز محبت صحبت ميکنيم به هيچ وجه قصد توجيه مشکلات اقتصادي موجود در جامعه را نداريم. مردم عزيز من مشکلات اقتصادي موجود در جامعه را در شأن کشورمان با اين اندازه از ثروت ملي نميدانم و حتماً بايد تلاش کنيم تا حل شود. پاسخهاي امروز را به هيچ وجه به اين سمت و سو نبريد. نکته دوم اينکه مسئولين براي حل مشکلات جامعه نبايد شب و روز بشناسند. ما مردم نجيبي داريم، دوست ندارم مسئولي هم اين حرفها را به خودش بگيرد. مسئولي که قبل از اينکه به مسئوليت برسد، هشت ساعت ميخوابيده و امروز هم هشت ساعت ميخوابد، اين بايد در پيشگاه خدا پاسخگو باشد. مسئول براي حل مشکلات مردم پشت ميز نشسته است. آقاي مسئولي که پاي حرفهاي ما نشستي، برنامه را تماشا کن ولي بحثهاي امروز من براي تو نيست!
چند نکته در دو سبد بگويم، سبد اول چند ماده فکري است. کساني که در مشکلات اقتصادي زورشان به اين محبت مظلوم ميرسد و سريع از اين کم ميکنند، يک لحظه فکر کردن برتر از يکسال عبادت است. 1- محبت يک نياز است. من هم تشنه هستم و هم گرسنه، چه کنم؟ شما به من آب ميدهي و يادت ميرود غذا بدهي. من شروع به غر زدن ميکنم. يکي ميگويد: تو هم نياز به آب داري و هم غذا، الآن غذا نيست، حالا آب بخور. من ميگويم: نياز پايه يک خانواده متعدد است. يک نياز، نياز اقتصادي است و بايد پاسخ داده شود. چرا من نياز به محبت خانواده را کم کنم؟ مراقب باشم. اينجا همه سراغ مرد خانواده نروند، بگويند: آقاي خانواده که الآن نميتواني خانواده را تأمين اقتصادي کني، محبت کن! نه، همه اينها را بناست به خودمان بگوييم. خانم خانواده که ميبيني آقاي خانواده نميتواند سفرهات را آنطور که بايد تأمين کند، الآن نياز به محبت بيشتري دارد، به او روحيه بده. محبت يک حس خالي نيست. محبت يک حسي است که به آدم توان جسمي و روحي ميدهد. ما محبت را دست کم گرفتيم. مرد شما شرمنده است و نياز به انرژي و توان دارد. بچهها به پدرتان توان و انگيزه بدهيد. فقط توقع نداشته باشيم.
بخشي از ابراز محبت کم کردن توقعات است. نگران نباش، خدا هست، روزي رسان است. سختيها ميگذرد. لبخند تو براي من ارزشمندتر است. من تلاش تو را ميبينم ولي تحمل شرمندگي تو را ندارم. خدا بخاطر اين برخوردها لطف ويژه ميکنده به اين خانواده، محبت يک نياز است. 2- محبت باعث ميشود فشار تنگناي اقتصادي در يک خانواده کمتر ديده شود. 3- فقر محبتي باعث ميشود فقر اقتصادي شديدتر ديده شود. هرچقدر محبت کمرنگ شود، تنگناهاي اقتصادي بيشتر ديده ميشود. يک نان خالي سر سفره باشد ولي همديگر را دوست داشته باشيم و بخوريم بيشتر از اين کيف دارد که سفره پر زرق و برق باشد ولي من و تو همديگر را دوست نداشته باشيم. اين نان خالي وقتي کنار محبت ميآيد، يک چيز ديگر ميشود. به اين هم فکر کنيم. ما مشکلاتي داريم که شايد حل اين مشکلات دست ما نباشد ولي ميتوانيم يک افزودههايي کنار اين مشکلات داشته باشيم، اين مشکل زورش به ما نرسد.
نکته ديگر اينکه به داشتههايمان فکر کنيم. شيطان اينطور مواقع سراغ ما ميآيد و فقط نداشتهها را بررسي ميکند. اگر وضعيت اقتصادي من بد است، ولي همسري دارم که سالم است. الحمدلله دو تا بچه سالم دارم. من داشتههاي کمي ندارم ولي نداشتههاي اينقدر گاهي برجسته ميشود، اينها به چشم نميآيد. سعدي در گلستان تعريف ميکند که مضمونش اين است: از اينکه کفش نداشتم ناراحت بودم، کسي را ديدم که پا نداشت. خيلي قشنگ است. به داشتههايمان فکر کنيم. به خدا هم فکر کنيم. بعضي وقتها شايد اين مشکلات براي اين است که زندگي ما را به سمت خدا ببرد. يک جملهاي هست دلگرم کننده ترين جمله عالم است. «خدا هست و خدا همه کاره هست» من به اين آيه قرآن که ميرسم خيلي کيف ميکنم، «لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» (زمر/63) کليدهاي آسمان و زمين دست خداست. «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ» (ذاريات/22) خدا هست. گاهي شايد چون فراموش کرديم خدا هست يک مشکلاتي براي ما پيش ميآيد، اين سنت الهي است. نقص در اموال و انفس و ثمرات، براي ابتلاي ماست. يکي از ذکرهايي که نمازخوانها در طول روز به شدت تکرار ميکنند و پر تکرارترين ذکري که شب و روز ميگوييم: الله اکبر است. خدا خيلي بزرگتر از اين است که بتوانيم توصيفش کنيم. خداي ارزاني و خداي گراني يکي است.
در ايام ميلاد امام رضا(ع) بود، صحن انقلاب بودم. پر از جمعيت بود. ازدحام زياد بود، يک جواني در صحن ميرفت، نگاهش کردم ديدم يک مقدار مشکل عقلي دارد، يک جملهاي را با صداي بلند تکرار ميکرد. فرياد ميکشيد، من نميدانم اين جمله را چه کسي يادش داده بود، ميگفت: هنوز هم خدا همان خداي قديمي است!!! ما فکر ميکنيم خداي گراني زورش کمتر از خداي ارزاني است. اين خدا، خداي موسي و خداي يوسف است. در بعضي دعاها وقتي خدا را ميخواهيم بخوانيم ميگوييم: «اله ابراهيم» اين همان خدايي است که ابراهيم را از آتش بيرون کشيد. همان خدايي است که يوسف را از چاه بالاي تخت رساند. ما بندگي کنيم، خدا، خدايياش را بلد است! گاهي ما ميخواهيم خدايي کنيم به مشکل ميخوريم.
قانونهاي معنوي در اين عالم هست که به ما ياد دادند، ميترسم اين قانونهاي معنوي که در دل آيات و روايات است خداي نکرده در زندگي ما کم شود. چند راهکار عملي بگوييم که در اين وضعيتي که در خانواده با مشکل فقر روبرو ميشويم، بايد چه کنيم؟ همه بايد براي وضعيت اقتصادي خانوادهشان تلاش کنند، روايت ميگويد: رزق ضمانت شده براي کسي که دنبالش برود. شخصي نزد امام صادق آمد و گفت: رزق ما تنگ شده، دعايي کنيد خدا رزق ما را وسيع کند. فرمود: من دعا نميکنم. بخاطر اينکه خدا براي اين راهي قرار داده و کار کردن است و تو ميخواهي بنشيني و طلب رزق کني. يک نکته را نبايد فراموش کنيم با آنهايي که به دين و ايمان پايبند نيستند. اينها همه چيز را در همين تلاش کردن ميدانند در حالي که دين ميگويد: اين بخشي از رزق آوري است. «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ» (اعراف/96) اگر اهل شهرها ايمان ميآوردند و تقوا پيشه ميکردند، کليد آسمانها و زمين دست اوست. برکات آسمان و زمين را باز ميکرديم. تقوا، بعضي توصيه ميکنند بعد از نمازهايتان اين ذکر را بگوييد: «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» (طلاق/3) خدايا مشکلات به من فشار ميآورد. راه خروج را به من نشان بده. همه بن بست است. خدا ميفرمايد: هرکس تقوا پيشه کند خدا راه خروج را نشان او ميدهد، اينقدر دور خودت نپيچ! راه خروج دست من است و شرط آن داشتن تقواست. از جايي که فکرش را نميکني به تو رزق ميدهد. «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» فرق من با کافر است. آن کسي که کليد دستش است و اراده کند آسمانها و زمين را باز ميکند و برکات نازل ميشود، از جايي که فکرش را نميکني رزق ميدهد. تو بندگي بکن، خدا، خدايي کردن را بلد است.
سال اول طلبگي بودم، استادي داشتيم خدا حفظشان کند، اولين قصهاي که شنيدم اين بود. گفتند: يک طلبهاي براي طلبگي به قم آمده بود و خرجيشان از شهرشان ميرسيد. برف سنگيني زد و راهها بسته شد و خرجياش نرسيد. هرچه بود خورد، ديگر چيزي نداشت بخورد. گرسنه بود، رويش نميشد از کسي قرض بگيرد. يکي از علماي بزرگ نماز جماعت در حرم ميخواند، گفت: بروم به ايشان بگويم يک کمکي به ما بکن. رفت پشت سر ايشان نماز خواند، نماز تمام شد. مردم دنبال ايشان راه افتادند و هرکس کارش را گفت، تمام که شد عالم ماند و اين طلبه. عالم برگشت ديد، طلبهاي پشت سرش ميآيد، گفت: چه شده است؟ آمد و قصه را گفت. عالم گفت: بيا در منزل ما. در خانه ايستاد، عالم رفت و برگشت نان تازه آورد. يک خرده نانها را بو کرد. عالم گفت: اينها را ميبيني؟ ولي من به تو نميدهم. برو! دلش شکست و برگشت. شب رفت مسجد، خوابش نميبرد. اين استاد ما شش سال در عراق در دوران دفاع مقدس اسير بود. سه سال انفرادي بود، ميگفت: آدم گرسنه خوابش نميبرد. اگر کسي گرسنه بود و خوابش برد، هنوز به قله گرسنگي نرسيده است. چون من در عراق گرسنگي کشيدم. اين آقا خوابش نبرد و رفت مسجد با خدا شروع به مناجات کرد. خدايا، عالم شهر هم مرا راند، به داد من برس. مناجات کرد، نماز صبح شد. حاج آقا آمدند مسجد نماز جماعت، بغل دستي اين طلبه يک نگاهي کرد و به او گفت: يک چيزي خواستم به شما بگويم، دوست دارم امروز صبحانه با هم باشيم. ميآيي صبحانه با هم بخوريم؟ رفت ديد عجب خانهاي و معلوم شد يکي از بازاريهاي قم است. صبحانه را خوردند، ديد اين بازاري هي در چشم او نگاه ميکند. بازاري برگشت گفت: يک چيزي ميخواهم بگويم. گفت: بگو. گفت: واقعيت من خيلي از تو خوشم آمده است. به دلم نشستي! من يک دختر دارم، دنبال يک داماد خوب هستم. داماد من ميشوي؟ سفره عقد پهن شد و عاقد کيست؟ همان عالم است. عالم وارد اتاق عقد شد، طلبه نشست. يک نگاهي به اين طلبه کرد و آرام نزديک شد، در گوشش گفت: اگر آن نانها را به تو داده بودم، الآن سر اين سفره نبودي!! «من حيث لا يَحتَسب»
شريعتي: مشابه قصه حضرت موسي که فرمود «رَبِّ إِنِّي لِما أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ» (قصص/24)
حاج آقاي عباسي: فقير خدا هستيم و خدا خزانهاش پر است، «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» من يکوقتي اين را در راديو معارف مطرح کردم و بعضي با من مخالفت کردند و يک جسارتي کردم و عذرخواهي کردم. گفتم: مردم، بعضي اين «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» را باور نميکنند. من از درگاه خدا عذر ميخواهم که براي اثبات آيهاش از شما ميخواهم که تجربههايتان را با ما درميان بگذاريد. ولي ميشود تجربههاي «مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» خود را با ما به اشتراک بگذاريد؟ انبوه تماس و پيامک که اگر مي خواستيم در چند برنامه اين پيامها را پخش کنيم، جا داشت.
شريعتي: خيلي وقتها احساس ميکنم خيلي جاها ما ديندان هستيم نه ديندار، براي تعويض اين عينک که اينطور به دنيا نگاه کنم، چه راهکاري داريد؟
حاج آقاي عباسي: نکته خيلي مهمي را گفتيد و دست روي نقطهي درد گذاشتيد. دينداني و دينداري! دين داشتن و با دين زندگي کردن مهم است. ما بايد با دين زندگي کنيم. ما با دين نماز ميخوانيم و روزه ميگيريم. با دين حج ميرويم ولي با دين زندگي هم ميکنيم؟ همه زندگي اين است؟ من در ارتباط با ديگران، در مسائل اقتصادي با دين زندگي ميکنم؟ برويم سراغ اينکه تقوا يک بحث کلي است. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» را ميخواهيم عملياتي کنيم. ما بايد ذکر داشته باشيم و ذکر زباني هم بايد داشته باشيم ولي اگر به سمتي رفتيم که آنوقتهايي که فقط ذکر ميگويند حساس شديم بنويسيم، و راهکارهاي عملي براي ما جايي نداشت، اين يعني يک جاي کار ميلنگد. در برنامه گلبرگ گفتم: يک حديثي دارم خواهش ميکنم بنويسيد، نکند وقتي کاغذ و قلم آماده کنيد که من ميخواهم بگويم يک نمازي را ميخواهم يادتان بدهم، که اگر اين نماز را بخوانيد، گناه خودتان و پدر و مادرتان بخشيده ميشود. الآن هم بنويسيد. باور کنيد بعد از اين برنامه صد تا دويست تا پيامک بود که ما قلم و کاغذ آورديم، چرا آن نماز را به ما ياد نداديد؟ من مثال زدم.
امام باقر(ع) فرمودند: بنده گناه ميکند و به سبب آن روزي از او گرفته ميشود. مراقب باشيم، به هر گناهي حساس باشيم. در روايتي اميرالمؤمنين فرمود: «اعْتِيَادُ الْكَذِبِ يُورِثُ الْفَقْرَ» (خصال صدوق، ج 2، ص 504) ميراث عادت کردن به دروغ، فقر است. کوچک و بزرگ فرق ندارد. يکي ديگر از مواردي که باعث ميشود فقر بيايد، سبک شمردن نماز است. صدقه، من مشکل مالي دارم، يکي از چيزهايي که باعث حل مشکل مالي ميشود، صدقه دادن است. رسول خدا فرمود: «أَكْثِرُوا مِنَ الصَّدَقَةِ تُرْزَقُوا» زياد صدقه بدهيد تا رزق به شما داده شود. اميرالمؤمنين در نهجالبلاغه ميفرمايد: رزق را به وسيله صدقه پايين بکشيد. دروغ نگوييم و صداقت داشته باشيم. حواسمان به نمازمان باشيم. صدقه بدهيم. خوش اخلاق باشيم. طرف فقير است، بداخلاق هم هست، ميگويند: الآن فقير هستي، بار فقر هم کمرشکن است، ولي ميخواهي رزقت بيشتر شود، امام صادق فرمود: خوش اخلاقي روزي را زياد ميکند. در روايت ديگري اميرالمؤمنين فرمودند: کسي که خلقش بد است، رزقش تنگ است.
خانم من ميدانم در خانه فکرت مشغول است که چه کني به اقتصاد خانواده کمک کني. اين خيلي خوب است. ولي اگر شما ميخواهي به وضعيت اقتصادي خانواده کمک کني، نميخواهم بگويم الآن که تنگناي اقتصادي آمده، بداخلاق هم هستي. ولي ميخواهي به وضعيت اقتصادي کمک کني به خوش اخلاقي در خانواده کمک کن و با بچههايت خوش اخلاق باش. پدر خانواده بي حوصله است سر قسطي که عقب افتاده، خانم آرامش ميکند. به بچهها ميگويد: شما خوش داخلاق باشيد. اين خانم دارد به وضعيت اقتصادي خانواده کمک ميکند و رزق ميآيد. کسي که خوش اخلاق است رزقش زياد است و کلام امام صادق است. ما دين داريم، قرآن و روايت داريم، اهلبيت را داريم، ما فقط با سنتهاي مادي زندگي نميکنيم. يکي از مشکلات ما اين است که حرف از دين ميزنيم ولي سنتهاي معنوي که در متن قرآن و روايت آمده، رويش حساب باز نميکنيم. مرد اعصابش خرد است، خانم جوابش را ميدهد. وضعيت خانه پر از تنش ميشود، اعصاب بچهها هم خرد ميشود چون حوصله ندارند.
ما داريم دربارهي نکتههاي کاربردي که در آيات و روايات درباره اينکه راه رزق را به خانهها باز کنيم صحبت ميکنيم. نيکي به طور کلي به ويژه به خانواده، در روايتي امام صادق فرمودند: نيکي روزي را زياد ميکند. «وَ مَنْ حَسُنَتْ نِيَّتُهُ زِيدَ فِي رِزْقِهِ وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِأَهْلِهِ زِيدَ فِي عُمُرِهِ» کسي که خوش نيت باشد و براي مردم خوب بخواهد، اين عمرش طولاني ميشود. کسي که خوب نيکي کند به اهل خانوادهاش رزقش زياد ميشود. گاهي يک بنده خدا راهي جلوي ما ميگذارد، فکر نميکنيم اصلاً ممکن است اشتباه ميکند، سرمان را پايين مياندازيم. انشاءالله ادامه بحث را هفته آينده خواهيم گفت.
شريعتي: امروز صفحه 455 قرآن کريم، آيات 27 تا 42 سوره مبارکه صاد را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ ما خَلَقْنَا السَّماءَ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما باطِلًا ذلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ «27» أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الْأَرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ «28» كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُولُوا الْأَلْبابِ «29» وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَيْمانَ نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ «30» إِذْ عُرِضَ عَلَيْهِ بِالْعَشِيِّ الصَّافِناتُ الْجِيادُ «31» فَقالَ إِنِّي أَحْبَبْتُ حُبَّ الْخَيْرِ عَنْ ذِكْرِ رَبِّي حَتَّى تَوارَتْ بِالْحِجابِ «32» رُدُّوها عَلَيَّ فَطَفِقَ مَسْحاً بِالسُّوقِ وَ الْأَعْناقِ «33» وَ لَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمانَ وَ أَلْقَيْنا عَلى كُرْسِيِّهِ جَسَداً ثُمَّ أَنابَ «34» قالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ «35» فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ «36» وَ الشَّياطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ «37» وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ «38» هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسابٍ «39» وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ «40» وَ اذْكُرْ عَبْدَنا أَيُّوبَ إِذْ نادى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطانُ بِنُصْبٍ وَ عَذابٍ «41» ارْكُضْ بِرِجْلِكَ هذا مُغْتَسَلٌ بارِدٌ وَ شَرابٌ»
ترجمه آيات: و ما آسمان و زمين و آن چه را ميان آنهاست بيهوده نيافريديم، اين، پندار كسانى است كه كفر ورزيدند، پس واى از آتش (دوزخ) بر كسانى كه كافر شدند! آيا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند همانند فسادگران در زمين قرار مىدهيم، يا اهل تقوا را مانند فاجران قرار مىدهيم؟ (اين) كتاب مباركى است كه به سوى تو فرو فرستاديم تا در آيات آن تدبّر كنند و خردمندان پند گيرند. و ما به داود سليمان را بخشيديم، او بندهى خوبى بود، زيرا كه بسيار به درگاه ما روى مىآورد. آن گاه كه عصرگاهان اسبان چابك تندرو بر سليمان عرضه شد (و او مشغول سان ديدن بود). پس سليمان گفت: من اين اسبان را به خاطر پروردگارم (و براى جهاد با كفّار) دوست دارم. (سان ديدن ادامه داشت) تا آنكه اسبان از ديدگان او پنهان شدند. (پس دستور داد) اسبان را نزد من بازگردانيد (تا بار ديگر آنها را ببينم) پس شروع كرد (به نوازش كردن اسبان و) تا ساقها و گردنهاى اسبان را دست مىكشيد. و به راستى ما سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى افكنديم پس به درگاه خدا انابه و توبه كرد. و گفت: پروردگارا! مرا بيامرز و به من فرمانروايى و ملكى عطا كن كه پس از من سزاوار هيچ كس نباشد، همانا تو بسيار بخشندهاى. پس ما باد را مسخّر او ساختيم كه به فرمان او هر كجا مىخواهد به نرمى و آرامى حركت كند. و جنهاى سركش را (مسخّر او ساختيم) هر بنّا و غوّاصى از آنها را. و گروه ديگرى از جنها كه در غل و زنجير (و تحت سلطهى او) بودند. (گفتيم:) اين بخشش بىحساب ماست، به هر كس مىخواهى ببخش يا امساك كن. و براى او نزد ما مقامى شايسته و سرانجامى نيك است. و بندهى ما ايّوب را ياد كن، آن گاه كه پروردگارش را ندا داد كه: شيطان مرا به رنج و عذاب افكنده است. (به او گفتيم:) پاى خود را بر زمين بزن (تا از زير پاى تو چشمهاى جارى كنيم) اين چشمهى آبى خنك براى شستشو و نوشيدن است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي عباسي: آيه 29 از سوره صاد ميفرمايد: «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ» آقاي قرائتي که خدا حفظشان کند، ميفرمايند: بزرگترين تعريف از قرآن اين است که اين کلام خداست. خدا براي ما فرستاده اما ميگويد: ما به تو داديم تا در آن تدبر کنيد. به معناي حقيقي کلمه، مبارک بودن قرآن و برکت دار بودن قرآن را با تدبر در آن، ميشود با تمام سلولهاي بدن حفظ کرد. کاش ميشد يک برنامهاي را در طول روز حتي پنج دقيقه بگذاريم براي تدبر در آيات الهي که با اين آيات زندگي کنيم، وقتي ميرسيم به «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» رد نشويم، تدبر يعني چه؟ يعني اين کلام خداست. يعني خدا وعده داده است. چه کسي از خدا راستگوتر است. با وعده خدا زندگي کنم. خدا گفته تو وعده خوبي باش، بقيه با من. فلسفهي نزول قرآن يکي تدبر است، ولي تدبر نتيجهاش ميشود با قرآن زندگي کردن که همه سعادت در همين است. مراقب باشيم تنگناهاي زندگي از جمله مشکلات اقتصادي باعث نشود از محبت بزنيم، در تنگناهاي اقتصادي بايد به يک چيزهايي را فکر کنيم و انجام بدهيم.
شريعتي: به امام رضا سلام ميکنيم و به حضرت ميگوييم:
تقدير من اين است که هربار شما را *** از پنجرهي چشم گوهرشاد ببينم
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله طاهرين»