برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راهکار ابراز محبت
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسي ولدي
تاريخ پخش: 04-04-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
سلام ميکنم به همه بينندگان عزيز، به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي عباسي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عباسي: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز، ايام دهه کرامت، ميلاد با سعادت حضرت معصومه(س) را خدمت همه شما تبريک ميگويم. پيشاپيش ميلاد امام رضا را هم تبريک ميگويم. روز دختر را هم به همه دختر خانمهاي کشور عزيزمان تبريک ميگويم.
شريعتي: هفته قبل در مورد محبت صحبت کرديم، خيليها گفته بودند: راههاي جلب محبت و ابراز محبت را هم بگوييد.
حاج آقاي عباسي: برنامه هفته گذشته در مورد آثار محبت بود، وقتي محبت باشد چه اتفاقي ميافتد، انگيزه پيدا کنيم وقتي به راهکارها رسيديم عمل کنيم. يک قاعده در تربيت ديني هست، اينکه اگر به آن چيزي که دانستي عمل کردي، خدا ندانستهها را برايت آشکار ميکند. بحثهاي کاربردي خيلي خوب است ولي خطر هم دارد، اينکه اگر شنيدم و عمل نکردم راه براي من بسته ميشود. چون قاعده اين است «وَ الَّذِينَ اهْتَدَوْا زادَهُمْ هُدىً» (محمد/17) کي ظرفيت بيشتر پيدا ميکنيم تا خدا هدايت بيشتري در ظرف ما بريزد؟ وقتي به آن چيزي که فهميديم عمل کرده باشيم. پس بحثهاي کاربردي از جهتي خطر دارد، چون ممکن است راه بسته باشد، چون من شنيدم و عمل نکردم. شنيدن و عمل نکردن خطر قساوت قلب هم دارد.
محبت اگر در دل ماند و ابراز نشد ممکن است از بين برود، مثل خيلي از سرمايههاي ديگري که اگر راکد شوند، مرداب ميشوند. بسياري از بيقراريهاي زندگي ما، بهانهگيريهاي همسر و بچهها، بخاطر نيازي است که به ابراز محبت دارد و نميبيند. نياز وقتي برآورده نشود به صورت بهانه جلوه ميکند. بچه بهانه ميگيرد، ميگويند: خوابش ميآيد. بايد بخوابد، ولي به هر دليلي دلش درد ميکند، نميخوابد.اين نياز که پاسخ داده نميشود، بهانه ميگيرد. يک مقدار آب به او ميدهند آرام ميشود. قصهي پاسخ ندادن به نياز و بهانهگير شدن فقط براي بچهها نيست. گفتيم ما نياز به محبت داريم. خيلي وقتها دليل بهانهگير شدن يکي از اعضاي خانواده اين است که نياز محبتياش پاسخ داده نشده است. وقتي محبت ميکنيم به ما گفتند: ابراز محبت، «أَبْقَي لِلْمَوَدَّةِ» (المحاسن، ج 1، ص 266) باعث ميشود اين محبت ماندگارتر شود. «وَ خَيْرٌ فِي الالْفَةِ» دلها را به هم نزديکتر ميکند، «اصلح لذات البين» اختلافي بين شما هست لازم نيست سر آن اختلاف بحث کنيد. گاهي با محبت خودش به راحتي حل ميشود.
ممکن است تا بحث راههاي ابراز محبت پيش ميآيد، بعضي بگويند: ميخواهد هديه را بگويد. به زن و بچهتان بگوييد، دوستتان دارم! سه جور محبت داريم، محبت گفتاري، رفتاري، محبت کتبي و نوشتاري. بسياري از محبت کردنهاي ما، دوست دارم گفتنها اثر ندارد بخاطر اينکه بچه و همسر و پدر و مادر ما، احساس ميکند در محبت گفتاري صداقت نداريم. نمايش است! چرا؟ چون در رفتار محبت نميبيند. محبت رفتاري تأييد کننده صداقت ما در محبت گفتاري است. چه محبتهايي محبت رفتاري محسوب ميشود؟ غير از هديه، يکسري از رفتارهاي محبت آميز را به شما بگويم که هيچکدام پولي نيست. بعضي فکر ميکنند محبت، يعني هديه خريدن.
يکي از محبتهاي رفتاري که خيلي رايگان و بسيار تأثيرگذار و عميق هست، خوش اخلاقي و خوش زباني است. «الْبَشَاشَةُ مُخُ الْمَوَدَّةِ» اميرالمؤمنين فرمود: خوشرويي مغز دوستي است. همين امروز در اين ايام مقدس، با حضرت معصومه و امام رضا قرار بگذاريم، قاعده ما در خانه خوشرويي و خوش اخلاقي باشد. اميرالمؤمنين فرمود: چيزي مثل گشاده دستي و مدارا و رزق و خوش اخلاقي محبت را جذب نميکند. خوش اخلاقي را قاعده زندگي قرار بدهيم. خوش اخلاقي يعني من دوستت دارم. در مقابل چيزي که به دست ميآيد چيزي نيست. چرا خوش زباني ما براي بقيه است؟ چرا وقتي بچه فاميل در خانه يک چيزي را پرت ميکند و ميخورد، ليوان شيشهاي را ميشکند و شربت آلبالو ميريزد روي فرش کرمي که تازه خريديم، مادرش که دعوايش ميکند، صاحبخانه ميگويد: دعوا نکن! پسرم چيزي نشد؟ شکر خدا... بعد بچه خودش ليوان پلاستيکي که درونش آب است کف سراميک آشپزخانه ميريزد، ميگويد: عه... حواست نيست؟ با اين هم خوش زبان باش، پسرم عيب ندارد. اين خوش اخلاقي و خوشرويي است. خوش اخلاقي من بيرون خانه نباشد و اخم من درون خانه!
خوش زباني يعني چه؟ واژههاي گوارا و لحن مهربان، بدزباني خيلي عقوبت دارد. من دوست دارم به صراحت بگويم تا وقتي ما گناهها را محدود کرديم در چيزهاي مشخص، بينمازي و بي حجابي و روزه نگرفتن، بايد توجه کرد و اينها گناهان بزرگ است. بدزباني با خانواده را اگر گناه ندانستيم نميتوانيم از لحاظ معنوي رشد کنيم. به پيامبر از يک زني تعريف کردند که شبها به عبادت ميايستد و روزها روزه ميگيرد. بعد گفتند: دو ويژگي دارد: 1- بداخلاق است 2- با زبانش همسايهها را آزار ميدهد. رسول خدا(ص) فرمود: آن زن اهل آتش است و خيري در او نيست.
خوب صدا زدن، هر صدا زني در طول شبانهروز يک فرصتي براي محبت کردن است. آنطور صدا بزنيد که بچه و همسر ما دوست دارد. ميتوانم بگويم: علي، پسر! علي جان، ميتوانم بگويم: علي آقا! هرکدام يک باري دارد. باور کنيد بسياري از مشکلات خانوادگي با اين کار حل خواهد شد. در بعضي از مباحث اخلاقي ميگويند: حتي اگر واقعي هم نميتواني، فيلم بازي کن. نميتواني حليم باشي، از درون داري تحلم ميکني، خودت را به صبوري بزن درست ميشود. اميرالمؤمنين ميفرمايد: اگر خودت را شبيه قومي کن، آرام آرام شبيه آنها ميشوي. بعضي وقتها بايد همين کار را کرد. دست دادن، وقتي وارد خانه ميشوم، دست بدهيد. با دست دادن بگوييد: چقدر خوشحالم از اينکه خانه رسيدم. دست را رها نکنيد. روايت ميگويد: وقتي دست داده ميشود، کينهها از بين ميرود.
تواضع، واقعاً محبط خانواده نياز به تواضع دارد. تواضع يکي از ابزار ابراز محبت است و بي هزينه است. در سلام کردن پيش قدم باش. پيامبر فرمود: من بعضي چيزها را رها نميکنم يکي پيشي گرفتن در سلام بر کودکان است. وقتي صبح زودتر به پسرم سلام ميکنم يعني ارزش برايش قائل ميشوم.
شريعتي: در تربيت من خلل ايجاد نميشود؟
حاج آقاي عباسي: من براي اينکه به او ياد بدهم بايد سلام بدهد، پس بايد اجازه بدهم او سلام کند. من دو نکته بگويم. اولاً پيغمبر من که الگوي من است، تأکيد دارد به بچهها پيشي بگيرد تا بعد سنت شود. ادب اين است که پيغمبر ميگويد: تو پيشي بگير. وقتي من در سلام پيشي ميگيرم، بچه من ميفهمد در سلام بايد سبقت بگيرد. من دارم ياد ميدهم آن کسي که مقدم ميشود بر سلام کردن به پيغمبر نزديک است. اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «ثَمَرَةُ التَّوَاضُعِ الْمَحَبَّةُ». پيامبر از مسافرت ميآمدند، نزديک شهر بچهها حضرت را ميديدند و ميگفتند: بياييد بازي! چه بازي؟ شترسواري! اول يکي دو نفر را بغل ميکردند و ميگفتند: ابوذر، مقداد، علي، هرکس يک بچه روي دوشش است. جابر و ابن عباس هردو فرمودند که وارد خانه پيامبر شديم، ديديم حضرت چهار دست و پا هستند. حسنين سوار هستند و حضرت دارند ميروند! يک لحظه ديدم حضرت ايستادند و نگاه به حسنين کردند و گفتند: «نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُكُمَا وَ نِعْمَ الْعَدْلَانِ أَنْتُمَا» چه خوب شتري است شتر شما وچه خوب سواراني هستيد شما! آدمي که متواضع است اينطور ميگويد.
پدران و مادران عزيز، تکبر ريشهي بعضي از زندگيها را زده است. خودبرتربيني اجازه انجام يکسري کارها که پيغمبر ما انجام ميداد از ما گرفته است. يکي از دلايل اصلي طلاق، تکبر است. تواضع يعني تو را دوست دارم. وقتي از بالا به همسر و بچهام نگاه ميکنم، نميتواند مرا دوست داشته باشد. خيلي خطرناک است. تواضع يعني براي من ارزشمند هستي. پدر به بچهاش ميگويد: پسرم! شب جمعه است، تو آبروي بيشتري در خانه خدا داري، پدر گناهکارت را هم دعا کن! چه حسي در دل اين بچه توليد ميشود. خيلي عجيب و غريب تواضع آدم را محبوب ميکند.
سال اول طلبگيام بود. در يک مدرسهاي بوديم که همه جوان بودند. استاد اخلاق ما آيت الله انصاري شيرازي بود. من تواضع را در ايشان ديدم. ايشان تواضع بود، آدم متواضعي نبود. اينقدر اين بشر متواضعانه با طلبهها برخورد ميکرد، معمولاً برخورد با ايشان براي ما دنيايي از شرم و خجالت داشت. از شاگردان درجه يک حضرت امام و علامه طباطبايي بودند. وقتي به ايشان گفتند: به طلبهها جايزه بدهيد. اساتيد ديگر منتظر بودند ايشان جايزه بدهد، ايشان گفتند: من اين کار را نميکنم! ايشان گفتند: باشد، من نيابتاً ميپذيرم. يکي از اساتيد پشت بلندگو گفت: از محضر استاد اخلاق، حضرت آيت الله انصاري شيرازي دعوت ميکنيم براي اهداء جوايز بيايند! اينکه دارم ميگويم صحنهاش يادم نميرود. يک دستمال آب داشتند از جيبش درآورد و رنگ چهرهاش عوض شد و شروع کرد زار زار اشک ريختن! کجا من استاد اخلاق هستم؟! بچهها وقتي يکي ازدواج ميکرد، نامزدش تلفن ميزد. يک دفعه چند نفر ميگفتند: آقاي فلاني تلفن، يکباره در مدرسه ده نفر با هم ميگفتند و همه ميفهميدند نامزدش زنگ زد! به ايشان گفتند: بعد از نماز به طلبهها تذکر بدهيد. ايشان آمدند نشستند، گفتند بگذاريد من دو تا عيب خودم را بگويم. دو تا عيب از خودشان گفتند و بعد گفتند: شنيدم يک کسي نامزدش در يک شهري نشسته و گفته شايد همسر من در يک مسألهي فلسفي گير کرده باشد، دل عاشق به پيغامي بسازد! من يک زنگي بزنم و اين نشاطي پيدا کند. بعد شما ميگوييد: آقاي فلاني تلفن! اين کار را نکنيد. از فردا ديگر هيچکس اين کار را نکرد. پدر و مادرها! تواضع محبت ميآورد. محبت که آمد حرفها اثر ميگذارد. خيلي از کارهاي ما که اثر نميگذارد و امر و نهي ميکنيم اثر نميگذارد بخاطر اينکه رابطه، رابطهي عاطفي شديد نيست. يکي از اصليترين دشمنان محبت تکبر است. يکي از اصليترين دوستان محبت تواضع است.
صداقت، يک رفتار محبت آميز است. در روايت داريم اميرالمؤمنين فرمود: آدم راستگو با راستگويي خود سه ويژگي بدست ميآورد. 1- خوب به او اعتماد ميکنيم. 2- محبت، ما آدمهاي راستگو را دوست داريم. اگر کسي به ما دروغ بگويد، حس بدي به او پيدا ميکنيم و احساس ميکنيم به ما خيانت کرده است. جذبه پيدا ميکند، با همسر و بچه و پدر و مادرمان صادق باشيم. اگر ميگوييم صادق باشيم، يکي از کارکردهايش اين است که محبت ما به ديگران اثبات ميشود و محبت آنها به ما زياد ميشود. گاهي اوقات بعضي از رفتارهاي متضاد اين شمشير را ميشکند، دروغ شمشير محبت را ميشکند. يکي از رفتارهاي بسيار ويژه در ابراز محبت، حسن ظن است.
معروف است ليلي آش ميداد، همه صف کشيده بودند و مجنون کاسه بدست در صف بود. هم خودش منتظر بود نوبتش برسد و بقيه هم منتظر بودند وقتي نوبت مجنون شد، ليلي چه ميکند؟ نوبت مجنون رسيد. کاسهاش را به ليلي داد. ليلي کاسه را گرفت و زمين زد و شکاند. همه شروع کردند سرزنش کردن. تو خودت را وقف چه کسي کردي؟ به همه آش داد، به تو آش نداد که هيچ، کاسهات را هم شکست. خيلي سفت و محکم گفت:
اگر با ديگرانش بود ميلي *** چرا ظرف مرا بشکست ليلي؟
از کنار اين داستان نبايد راحت رد شويم. از اين زاويه کم به اين داستان نگاه شده که وقتي شما يک کسي را دوست داشته باشي، براي اعلام دوستي با او هرکاري ميکند به بهترين شکل ممکن تفسيرش ميکني. طوري که به او ميفهماني من نميخواهم هيچ بدي روي تو باشد. زدي شکاندي حتماً ميخواستي بگويي دوستت دارم! ميخواهم متفاوت از بقيه با تو رفتار کنم. من وقتي به حسن ظن رفتار ميکنم، رفتارهاي طرف مقابل خود را خوشبينانه تفسير ميکنم، به او ميگويم: دوستت دارم و بدي را براي تو نميخواهم. حسن ظن يک رفتار محبت آميز است. اعلام محبت است. بعد محبت را جلب ميکند. اميرالمؤمنين فرمود: «مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِالنَّاسِ حَازَ مِنْهُمُ الْمَحَبَّةَ» هرکسي با بقيه با حسن ظن برخورد کند، از آنها محبت جمع ميکند. ميخواهيم ابراز محبت کنيم، رفتارهاي بچهها و همسرمان و پدرو مادرمان را خوب قضاوت کنيم. ميخواهيم محبت دريافت کنيم، رفتارهايشان را خوب تفسير کنيم. حسن ظن رکن و پايهي زندگي است.
نکته بعدي انصاف است. «الْإِنْصَافُ يَسْتَدِيمُ الْمَحَبَّةَ» انصاف باعث تداوم محبت ميشود. من ازدواج کردم، نميتوانستم يک ساعت از همسرم دور بمانم، او براي من ميمرد و من براي او ميمردم! الآن يک مدت است انگار همديگر را دوست نداريم. چه شد؟ کادوي محبت را خدا ميدهد ولي خودمان هم بايد مراقبت اين کادو باشيم. محبت بود و جايي نرفته است. برو دنبال قيچيهايي که با آن رشتههاي محبت را تکه تکه کردي. در روايت ميفرمايد: انصاف باعث تداوم محبت ميشود و محبت را امتداد ميدهد. وقتي کار همسرم در خانه را خوب و منصفانه نبينم. دو تا غذا درست کردي، يک مقدار خانه را جمع کردي، کوه کندي! اگر شوهر احساس کند از طرف همسرش دارد غير منصفانه قضاوت ميشود، همه مردها بيرون کار ميکنند! اين غير منصفانه قضاوت کردن و کار او را نديدن و شرايط او را درک نکردن، انصاف نباشد محبت تداوم پيدا نميکند. يکبار غذا ميسوزد، زن شرمنده است. من ميتوانم خنثي از کنارش رد شوم و بخورم، اين از دست دادن يک فرصت است. ميتوانم بگويم: حواست را جمع ميکردي! غذاي سوخته چيه آوردي سر سفره!؟ اين يعني فرصت را به تهديد تبديل کردن. يک وقت ميتوانم بگويم: اين همه غذاي جا افتاده خورديم، يکبار هم سوخته، اشکالي ندارد. اين يعني از فرصت استفاده کردم. من انصافم را نشان ميدهم.
شريعتي: يکي از علماي درجه يک و برجسته ما، وقتي خانمش غذاي سوخته سر سفره گذاشت، هيچي نگفت و مثل هميشه با مزه خورد و بعد از آن ميگويد: حالم دلم خوب شد که هيچ و کراماتي نصيب من شد.
حاج آقاي عباسي: رشد معنوي و عرفاني امکان ندارد اتفاق بيافتد بدون اينکه من جايگاهم را در خانواده آنطور که خدا گفته تنظيم کنم. من ببينم رشد کردم يا نه؟ اين روايت را حفظ کنيم «خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي» (وسايل الشيعه/ص171) پيامبر خدا فرمودند: بهترين شما بهترين براي خانواده است و من بهترين هستم براي خانواده. وقتي من از اين فرصت استفاده ميکنم يعني آن بنده زرنگ هستم. اگر احساس شرمندگي ميکند، بگو فداي سرت! آقا خريد کرده، خريد خوبي نکرده، ميوه خوبي نخريده است. بگو: فداي سرت! اشکالي ندارد. ما بايد بندههاي زرنگي باشيم. اين همان انصاف است.
نکته بعدي هديه است. به کساني که ميخواهند به آنها هديه داده شود، خواهش ميکنم با مناعت طبع با هديهها برخورد کنيد. خودتان را جاي کسي بگذاريد که به کسي هديه داده و نگاه کرده خوب... دستتان درد نکنه! چه حسي پيدا ميکنيد؟ هر هديهاي ولو کوچک و بي قيمت را بزرگ ببينيم. يکي از نشانههاي کمال عقل از نگاه امام رضا(ع) اين است «يَسْتَكْثِرُ قَلِيلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ وَ يَسْتَقِلُّ كَثِيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ» آدمي که عقلش کامل است، خيرهاي کم را از ديگران زياد ميبيند و خيرهاي زياد را از خودش کم ميبيند. همين يک جمله مشکل بسياري از زندگيها را حل ميکند. خيرات زياد را از خودش کم ميبيند و خيرات کم را از ديگران زياد ميبيند. هديه هرچقدر کوچک هست، زياد ببينيم. کساني که ميخواهيد هديه بدهيد، اسراف نکنيد ولي اگر توانمند هستيد چون سخاوت يکي از ابزار اعلام محبت است، در هديه دادن بخيل نباشيد. به پيام پشت سر هديه نگاه کند که ابراز محبت است.
محبت گفتاري، الفاظي که اعلام محبت ميکند. همه دوست دارند واژههاي محبت آميز بکنند. مادربزرگ هشتاد سالهف پدربزرگ هشتاد ساله، نوهي شما به شما بگويد: من دوستت دارم! از شکل صورتش نشان بدهد اين گفتار از ته دل است، خوشتان نميآيد؟ ذوق ميکنيد. محبت سن نميشناسد و من دوست دارم به من بگويند: دوستت دارم. محبت يک نياز است. هر روز آب ميخوريم، با اينکه مزه تکراري دارد، ولي چون نياز من است، آب تکراري نميشود. بنده خدايي ميگفت: براي ابراز محبت نميگويم: دوستت دارم، دورت بگردم... اينها لوس بازي است. گفتم: شما به همسرتان چه ميگوييد؟ گفت: ميگويم من متعلق به شما هستم... همه خنديدند! ابراز محبت صميمانه و خودماني باشد که خدا هم دوست دارد.
شريعتي: نکات بسيار خوبي را شنيديم، امروز صفحه 448 قرآن کريم، آيات 52 تا 76 سوره مبارکه صافات را تلاوت خواهيم کرد.
«يَقُولُ أَ إِنَّكَ لَمِنَ الْمُصَدِّقِينَ «52» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَدِينُونَ «53» قالَ هَلْ أَنْتُمْ مُطَّلِعُونَ «54» فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَواءِ الْجَحِيمِ «55» قالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ «56» وَ لَوْ لا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ «57» أَ فَما نَحْنُ بِمَيِّتِينَ «58» إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولى وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ «59» إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ «60» لِمِثْلِ هذا فَلْيَعْمَلِ الْعامِلُونَ «61» أَ ذلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ «62» إِنَّا جَعَلْناها فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ «63» إِنَّها شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ «64» طَلْعُها كَأَنَّهُ رُؤُسُ الشَّياطِينِ «65» فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْها فَمالِؤُنَ مِنْهَا الْبُطُونَ «66» ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْها لَشَوْباً مِنْ حَمِيمٍ «67» ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ «68» إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آباءَهُمْ ضالِّينَ «69» فَهُمْ عَلى آثارِهِمْ يُهْرَعُونَ «70» وَ لَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِينَ «71» وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا فِيهِمْ مُنْذِرِينَ «72» فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ «73» إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ «74» وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِيبُونَ «75» وَ نَجَّيْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِيمِ»
ترجمه آيات: كه پيوسته مىگفت: آيا تو از باوردارندگان (قيامت) هستى؟ آيا هرگاه مرديم و خاك و استخوان شديم (دوباره زنده شده و) جزا داده خواهيم شد؟ گويد: آيا شما (بهشتيان) مىتوانيد (بر حال او) اطلاع يابيد؟ پس از حال او اطلاع مىيابد، پس او را در ميان دوزخ مىبيند. (فرد بهشتى به دوزخى) گويد: به خدا سوگند نزديك بود كه مرا به نابودى كشانى. و اگر نعمت (و لطف) پروردگارم نبود، قطعاً از احضار شدگان (در دوزخ) بودم. (سپس از روى سرزنش به آن منكر جهنّمى يا از شدّت شادى به ياران بهشتى خود گويد:) آيا ما ديگر نمىميريم؟ مگر همان مرگ اوّلى (دنيا كه گذشت) و ما ديگر عذابى نخواهيم شد؟ قطعاً اين (نعمتهاى ابدى) رستگارى بزرگى است (كه نصيب ما شده). بايد اهل عمل براى چنين جايگاهى كار كنند. آيا آن (نعمتهاى بهشتى) براى پذيرايى بهتر است يا درخت زقوم؟ همانا ما درخت زقوم را وسيلهى شكنجه و درد و رنج ستمگران (كافران) قرار دادهايم. همانا اين درخت از عمق دوزخ مىرويد. خوشهها و شكوفهى آن مانند سرهاى شياطين است. پس دوزخيان از آن مىخورند و شكمها را از آن پر مىكنند. سپس بر روى آن (غذا) مخلوطى از آب جوشان و سوزنده براى آنان خواهد بود. پس بازگشت آنان به سوى دوزخ است. آنان پدران خويش را گمراه يافتند. امّا با اين حال، در پى آنان شتابان مىدوند. بىگمان قبل از آنان، اكثر پيشينيان (نيز) گمراه شدند. و قطعاً ما در ميانشان بيمدهندگانى فرستاديم. پس (اينك) بنگر كه سرانجام هشدار داده شدگان چگونه بود. (كه همه آنان هلاك شدند) به استثناى بندگان خالص شده خدا. و همانا نوح، ما را (به فرياد رسى) ندا داد، (و نداى او را اجابت كرديم) پس چه خوب پاسخ دهندهاى هستيم. و او و كسانش را از اندوه بزرگ رهانيديم.
شريعتي: امسال چون نمايشگاه کتاب برگزار نشد، دوستان ما طرح تخفيف کتابهاي معرفي شده در برنامه سمت خدا را در سايت قرار دادند، ميتوانيد به سايت ما در قسمت فروش اينترنتي کتاب سر بزنيد و به کانال برنامه مراجعه کنيد. نکات پاياني شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عباسي: گاهي نوشتاري هم ميشود محبت کرد. قبلاً که موبايل نبود، يک هديه که ميدادند دو کلمه هم مينوشتند. اين دستخط يک حس خاصي دارد که شايد در گفتار نباشد. محبت کنيم، محبت با سه شيوه رفتاري، گفتاري و نوشتاري، رفتار محبتي است که صداقت ما را در محبت گفتاري تأييد ميکند. از محبت گفتاري و رفتاري هم غافل نشويم. هرکدام کارکرد خود را دارد. خوش اخلاقي و خوش زباني و انصاف و هديه و تواضع و حسن ظن و صداقت. انشاءالله خداوند زيارت با معرفت حضرت معصومه و علي بن وموسي الرضا را نصيب همه ما بفرمايد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله طاهرين»