برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: راه تشخيص و درمان اشکالات زندگي (ويژه شهادت امام صادق)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عباسي ولدي
تاريخ پخش: 28-03-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
به منبر ميرود دريا به سويش گام برداريد *** اسلام را از چشمهي اسلام برداريد
مبادا از قلمها جا بيافتد واژهاي اينک *** که در منبر قدح کج کرده آري جام برداريد
سلوني را هدر کردند روزي مردمان امروز *** بپرسيدش از اسرار جهان ابهام برداريد
الا اي شاعران چشمان او آرايهي وحي است *** براي ما از آن باران کمي الهام برداريد
نسيم صبح صادق ميوزد از گيسوي صادق *** از آن مذموم پيچيده جناس تام برداريد
به فرزندان به اهل خانه جز ايشان که ميگويد *** غلام خستهام خفته قدم آرام برداريد
اگر فرمان او باشد نبايد پلک بر هم زد *** به سوي شعله چون هارون مکي گام برداريد
به جاي حج به سوي کربلا رفتن *** خداجويي است کفن بايد به جاي جامه احرام برداريد
اگر در گوش نوزادي اذان ميخواند ميفرمود *** که با آب فرات و تربت از او کام برداريد
ميان شعلهها آيات ابراهيم ميسوزد *** ميان گريه ختم سورهي انعام برداريد
سلام ميکنيم به امام صادق(ع) و سلام به همهي عاشقان و محبان حضرت، سالروز شهادت حضرت را تسليت ميگويم. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. انشاءالله زيارت حضرت در بقيع نوراني نصيب همه ما شود، انشاءالله خوشهچين خرمن نوراني حضرت صادق باشيم. حاج آقاي عباسي سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عباسي: بنده هم عرض سلام و ادب دارم خدمت همه بينندگان عزيز، شهادت پيشواي مهربانيها، امام صادق(ع) را به همه شما تسليت ميگويم و اميدوارم امروز دعاي خير امام زمان پشتوانهي همه ما باشد براي اينکه از شيعيان راستين صادق آل محمد باشيم.
شريعتي: بحث هفته قبل خيلي مورد استقبال دوستان ما قرار گرفت.
حاج آقاي عباسي: ممنونم از اينکه بينندهها ابراز لطف کردند و بنا شد بحث هفته قبل را مفصلتر بيان کنيم.
امروز ميخواهم با يک جمله کليدي به مناسبت شهادت امام صادق(ع) بحث را شروع کنم و در خواستي که دارم اين جملات کليدي است که شايد زيرنويس هم بشود. اينها جملات کليدي را بنويسيم و مجموعه اين جملهها را تبديل به قانونهايي که بعد از برنامه در هفتههاي آينده مراجعه کنيم و بخوانيم و براساس آنها زندگي کنيم. روز شهادت امام صادق است. يک جمله کليدي، به امام بايد اعتقاد داشت اما اعتقاد به امام کافي نيست و بايد با امام زندگي کرد. يک حديث بسيار قشنگ بخوانم، ابو اسامه زيد شحّام، از ياران امام صادق ميگويد: روزي امام صادق به من فرمود: «اقْرَأْ عَلَى مَنْ تَرَى أَنَّهُ يُطِيعُنِي مِنْهُمْ وَ يَأْخُذُ بِقَوْلِيَ السَّلَامَ» خيلي دلبرانه است اين حديث. گاهي اوقات اينقدر ائمه(ع) رسم دلبري را قشنگ بلد هستند و به ما ياد ميدهند آدم بخاطر تصويري که گاهي شايد از اهلبيت در ذهن داريم سازگار نباشد. استاد محبت هستند، امام صادق(ع) به زيد شحّام فرمود: زيد بر هرکسي که فکر ميکني اهل اطاعت از من است و به حرفهاي من عمل ميکند سلام برسان. روز شهادت امام صادق(ع) دوست دارم اينطور به آقا عرض کنم که يقيناً من به شخصه جزء کساني که بتوانم ادعا کنم اهل اطاعت از شما هستم، نه! از زبان همه کساني که مثل من وضع خوبي ندارند، ميگويم: آقاجان دوست داريم جزء اين دسته از آدمها باشيم و روز شهادتتان جواب سلام شما را اينطور ميدهيم «السلام عليک يابن رسول الله» سلام برسان. سلام که رساندي به آنها بگو، «وَ أُوصِيكُمْ بِتَقْوَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» شما را توصيه به تقواي خدا ميکنم که پارسايي شديد در دينتان، «وَ الْوَرَعِ فِي دِينِكُمْ وَ الِاجْتِهَادِ لِلَّهِ» تلاش و کوشش کنيد براي خدا، «وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ» اهل راستگويي باشيد «وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ» اهل امانتداري باشيد «وَ طُولِ السُّجُودِ وَ حُسْنِ الْجِوَارِ» سجدههايتان را طول بدهيد و با خدا حرف بزنيد. اهل خوب همسايهداري باشيد. «فَبِهَذَا جَاءَ مُحَمَّدٌ ص» رسول خدا محمد مصطفي(ص) همينها را آورده است. «أَدُّوا الْأَمَانَةَ إِلَى مَنِ ائْتَمَنَكُمْ عَلَيْهَا بَرّاً أَوْ فَاجِراً» هرکس به شما اعتماد کرد و امانتي به شما داد به او برگردانيد. فرقي ندارد اين آدم اهل نيکي باشد يا فسق و فجور باشد. چون رسول خدا(ص) «كَانَ يَأْمُرُ بِأَدَاءِ الْخَيْطِ وَ الْمِخْيَطِ» دستور ميداد، حتي نخ و سوزن هم دست کم نگيريد. بعد فرمودند: «صِلُوا عَشَائِرَكُمْ» با فاميلهايتان ارتباط داشته باشيد. «وَ اشْهَدُوا جَنَائِزَهُمْ» از دنيايي که رفتند تشييع جنازه برويد، «وَ عُودُوا مَرْضَاهُمْ» از مريضهايشان عيادت بکنيد. «وَ أَدُّوا حُقُوقَهُمْ» حقوقشان را ادا کنيد. «فَإِنَّ الرَّجُلَ مِنْكُمْ إِذَا وَرِعَ فِي دِينِهِ وَ صَدَقَ الْحَدِيثَ وَ أَدَّى الْأَمَانَةَ وَ حَسُنَ خُلُقُهُ مَعَ النَّاسِ» وقتي يکي از شما در دينش ورع داشت و تقواي شديد داشت و اهل راستگويي و امانتداري بود و اخلاقش را مردم خوب بود، «قِيلَ هَذَا جَعْفَرِيٌّ» مردم ميگويند: او جعفري است. «فَيَسُرُّنِي ذَلِكَ» اين حديث به من شيعه ميگويد: تو خوب باشي در کوچه و خيابان ميگويند: اين جعفري است. من خوشحال ميشوم و اين کار مرا خوشحال ميکند.
اگر کسي يک مؤمني را شاد کند، بهشت بر او واجب ميشود. اين مؤمن کيه؟ معناي ايمان امام صادق(ع) است. حتماً اين حديث را از زبان امام زمان(ع) هم ميشود گفت. «وَ يَدْخُلُ عَلَيَّ مِنْهُ السُّرُورُ» در دلم شادي وارد ميشود، «وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ» مردم اين را ميبينند ميگويند: اين نتيجه ادب کردن امام جعفر صادق(ع) است، در آن مکتب ادب شده و چقدر قشنگ ادب شده است. «وَ إِذَا كَانَ عَلَى غَيْرِ ذَلِكَ» اگر اينطور نباشد. دروغ بگوييد، امانتدار نباشيد. بداخلاق باشيد، باز هم فرمودند: «دَخَلَ عَلَيَّ بَلَاؤُهُ وَ عَارُهُ وَ قِيلَ هَذَا أَدَبُ جَعْفَرٍ» بلا و ننگ و عارش ميآيد روي دوش من امام صادق و در کوچه و خيابان ميگويند: اين نتيجه ادب مکتب امام جعفر صادق(ع) است. هميشه يادتان باشد اين عبارت امام صادق را حفظ کنيد و هرکاري خواستيد بکنيد، چه خوب و چه بد ميگويد: «هذا أدبُ جعفر» ولي ميشود هرجا نشستيد دست رو به آسمان بگيريد، دعا کنيم. خداي عزيز، خداي مهربانيها و خداي آدم خوبها و آدمهاي بد، به همه ما کمک کن از زمرهي کساني باشيم که شادي را وارد قلب امام ما ميکند.
چرا اين مقدمه را گفتم؟ با امام بايد زندگي کرد. اعتقاد به امام تنها کافي نيست. حضرت فرمودند: «ِلَيْسَ مِنْ شِيعَتِنَا مَنْ قَالَ بِلِسَانِهِ وَ خَالَفَنَا فِي أَعْمَالِنَا وَ آثَارِنَا» شيعه ما نيست کسي که به زبان ميگويد: من شيعه هستم ولي در رفتار و آثار ما مخالفت ميکند و پشت سر ما نميآيد، دستوري که ما داديم را انجام نميدهد و تبعيت نميکند. «وَ لَمْ يَعْمَلْ بِأَعْمَالِنَا وَ لَكِنْ شِيعَتُنَا مَنْ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا» شيعه ما کسي است که به زبان و دل با ما موافق است و در عمل پشت سر ما ميآيد. عمل ميکند و از آثار ما تبعيت ميکند.
جمله اول چه شد؟ اعتقاد به امام کافي نيست و با امام بايد زندگي کرد. زندگي کردن با امام يعني شناختن امام، دوست داشتن امام و تبعيت کردن از امام، تبعيت کردن از امام يعني مثل امام فکر کردن، مثل امام دوست داشتن و حس داشتن و مثل امام عمل کردن، با امام زندگي کنيم.
بحث چهارشنبهها در مورد خانواده است، پنج نکته کليدي را گفتم. محبت، احترام، اعتماد، درک متقابل و معنويت را گفتيم. بناست ادب جعفر را وارد خانواده کنيم. ابراز محبت به اعضاي خانواده يکي از جملههاي کليدي بود. بنا داريم در چند جلسه اين پنج نکته را باز کنيم. از اولي شروع کرديم که کادوي خدا به زن و شوهر بود وقتي وارد زندگي ميشدند، «وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» (روم/21) يک جمله کليدي اين است که ابراز محبت تنها يک فضيلت نيست، يک ضرورت است. محبت آب حيات زندگي است. اينکه بعضي از محبت کردن غافل هستند در اين ترديد نيست. انشاءالله خداوند همه ما را هوشيار کند و حواسمان باشد. چرا بعضي محبت کردن را اينقدر جدي نميگيرند؟ يکي از دلايل اصلي که ميخواهيم صحبت کنيم اين است که بعضي آثار ابراز محبت و تبعات عدم ابراز محبت را جدي نميگيرند. شايد خبر ندارند! ماشين هم بنزين نياز دارد و هم آب، يک کسي که وارد نيست به مکانيک ماشين ميداند فقط بايد بنزين بزند و راه بيافتد. هرچه هم ميگويند: راديات ماشين آب خالي نکند، ميگويد: نه! مهم نيست، چرا؟ چون بنزين ميزند ماشين روشن ميشود، نباشد ماشين روشن نميشود. بنزين که تمام ميشود ماشين خاموش ميشود. بنزين هم همه جا نيست، گران هم هست. بايد يک پمپ بنزين باشد. اينها گولش ميزند و بنزين درجه يک ميزند. اما آب همه جا هست، اما فراموش ميکند. راديات آب نداشته باشد، ماشين يک مقدار راه ميرود، اما آب اگر تمام شد ماشين موتور ميسازند. بنزين که تمام شود، بالاخره جور ميشود. اما اگر آب تمام شد موتور ميسوزد، ديگر بايد جرثقيل بيايد. بعضي محبت را مثل آب ميدانند. محبت آب حيات زندگي است. نميدانند محبت کردن چه آثاري دارد و نميدانند محبت نکردن چه تبعات خطرناکي دارد؟
من در اين برنامه قصد دارم با شما درباره آثار محبت صحبت کنم. اگر به آثار محبت توجه نکنيم انگيزه براي ابراز محبت پيدا نميکنيم. ما در اين پنج تا ميخواهيم بگويم حرف ما اين است. خيل از چيزهايي که ما در زندگي دنبالش ميگرديم، گاهي اوقات به زور و گاهي با پول و گاهي با امر و نهي ميخواهيم بدست بياوريم، ولي بدست نميآوريم، آن با محبت بدست ميآيد و خيلي ارزانتر و راحتتر و دم دستتر است. الآن چهار پنج مورد از مهمترين آثار محبت را ميگوييم. اولين مورد همسان سازي است. يک خرده فنيتر ميگويند: محبت تشاکل ميآورد. من وقتي به کسي زياد محبت کنم يک رابطه عاطفي شديدي بين ما برقرار ميشود و به صورت خودکار اتفاقي ميافتد. اينکه او سعي ميکند شبيه من شود. گاهي اوقات سعي هم نميکند. يکي از سختترين کارها و از نشدنيترين کارها عوض کردن بعضي علاقههاست. الآن بعضي هستند بادمجان دوست ندارند. خوشمزهترين خوراک بادمجان را درست کني، بدش ميآيد. عوض کردن علاقه به طعم، عوض کردن علاقه به رنگ، در پيراهنش يک رگه قرمز باشد کنار ميگذارد. عوض کردن علاقه به بو، از بوي عطري بدش بيايد. سالها وقت ميگذارد عوض نميشود. از منافع و مضرات آنچه دوست دارد ميگويند، عوض نميشود. در حالي که اين برايش خوب است. داروي محبت بهترين دارو است.
يک پسري موهايش بلند است، پدرش دوست ندارد. ميگويد: کوتاه کن، ميگويد: نه، دوست دارم. معلمش ميگويد: کچل کن. ميگويد: زشت ميشوم. از رنگ آبي هم بدش ميآيد. مادرش يک لباس خريده يک خط قرمز در اين هست، کنار گذاشته است. آبگوشت هم دوست ندارد، فلان عطر هم دوست ندارد. اين پسر عاشق يک بازيکن فوتبال شده، يک مجلهاي با اين بازيکن فوتبال مصاحبه کرده است. شروع ميکند خواندن مصاحبه خط به خط، خبرنگار پرسيده: شما از چه غذايي خوشت ميآيد؟ ميگويد: آبگوشت. پسر يک نگاهي به خودش ميکند ميبيند، عه يک علاقهاي به آبگوشت پيدا کرد. به مادرش ميگويد: چرا آبگوشت درست نميکني؟! از پدرش پول ميگيرد يک لباس تمام آب ميخرد چون آن بازيکن فوتبال هم دوست دارد. بعد عکسش را زده، اين بازيکن فوتبال کل سرش را تراشيده، اين هم با تيغ سرش را ميزند! تا ديروز کوتاه کردن مو را زشت ميدانست. اينها را دست کم نگيريم. اينکه پيامبر فرمود: محبت پايه و روش کار من است.
خيليها که در زمان پيامبر تغيير کردند، عاشق شدند و تغيير کردند. من درباره اين خيلي حرف دارم. امام صادق(ع) از رسول خدا نقل ميکند که «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ» اهميت دوست را از بيرون ميکشيم، هرکسي بر دين دوست و همنشين خويش است. ولي يک مقداري روي کلمه خليل که يک دوستي ويژه است دقت کنيم اهميت دوست را ميگويد ولي اهميت دوستي را هم ميگويد. تو ميخواهي از اين زاويه نگاه کني، به بچهام ميگويم: حواست باشد با چه کسي رفيق ميشوي. ميگويد: چرا؟ ميگويد: چون امام صادق(ع) از قول رسول خدا نقل کردند «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ»، اگر امام صادق فرمود: «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ» دارد به تو تذکر ميدهد. ميگويد: اگر ميخواهي بچهات، هم دين و هم کيش و هم مسلک تو باشد، با او دوست باش. تو نميخواهي دوست باشي ولي ميخواهي بچهات مثل تو نمازخوان باشد. تو نميخواهي دوست باشي ولي ميخواهي بچهات با امر و نهي مثل تو با حجاب ميشود. تو نميخواهي دوست باشي ولي دوست داري بچهات در روابطش مثل تو باشد. «الْمَرْءُ عَلَى دِينِ خَلِيلِهِ وَ قَرِينِهِ»
شايد بعضي بگويند: ما محبت کرديم و خيلي محبت کرديم و فايده هم نداشت. همسان سازي نشده هيچ، رويش هم زياد شده است. دو نکته بگويم، يکي اينکه صبر کنيم به روشهاي ابراز محبت برسيم، دکتر ميگويد: غذايت را درست کن، تغذيهات را درست کن. ميگويد: من خيلي حواسم جمع است. ميگويد: وضعيت معدهات نشان نميدهد حواست جمع است. روزي دو تا نوشابه ميخوري. دکتر ميگويد: چرا از چربي و قند و شکر استفاده ميکني؟ ميگويد: پس رعايت نميکني. از نگاه خودت رعايت ميکني. نکته دوم اينکه بعضي از آدمها قدر محبت را نميدانند ولي تعدادشان کم است. بعضي آدمها هرچه هم محبت کني محبت را نميفهمند. با محبت عوض نميشوند. مثل ظرف تفلون هستند و هيچي به آنها نميچسبد ولي تعدادشان کم است. بعضي از ما دارو را خورديم، دکتر در ذهنش اين بوده طول درمان يک هفته هست، براي همين نسخه را براي يک هفته پيچيده است. ظهر دکتر بوديم و آمديم مصرف کرديم، شب به منشي ميگوييم: چرا خوب نشدم؟
نکته ديگر اينکه بخاطر دلايل مختلفي ممکن است همسان سازي که ما دوست داريم ايجاد نکند. فايده بعدي محبت ايجاد روحيه تبعيت است. محبت خاصيتش اين است که آدم را حرف گوش کن بار ميآورد. مثلاً به پدر و مادر ميگوييم: زير هفت سال اينقدر به بچه گير ندهيد. بگذاريد با کابينت بازي کنند. اما تا سر وسايل ميرود سريع ميگيريم. ميرود خانه مادربزرگ، ميرود سمت کابينت، پدر ميگويد: بيا اين طرف! پدربزرگ ميگويد: چه کار داري؟ بچه کيف ميکند. بازي ميکند کيف ميکند. بچهها بازي و آزادي را يکي از راههاي ابراز محبت ميدانند. ليوان آب را ميريزد، مادر ميگويد: عه، مادربزرگ ميگويد: ريخت که ريخت! فردا که بزرگ شد يک کار بد کرد، پدر و مادر نهي ميکنند و گوش نميدهد، پدر بزرگ و مادربزرگ ميگويند: نکن، گوش ميدهد! چرا؟ چون آن مادربزرگ و پدربزرگ موفق شدند در ابراز محبت به بچه، ايجاد روحيه تبعيت، يک کلمه ميگويد: عزيزم! حرف مادرت را گوش کن، ميگويد: چشم. نه تنها فرزند، همه اعضاي خانواده. من با پدر و مادرم. خيلي از جوانها ميگويند: ما از پدر و مادرمان يک چيزي را ميخواهيم حق ماست، گوش نميدهند. ميگويم: رابطهات با پدر و مادرت چطور است؟ رفاقتي است؟ محبتي است؟ ميگويد: نه، پدرم است، سي سال فاصله سني داريم.
حواسمان باشد فقط خودمان را بررسي کنيم. به خودمان توجه داشته باشيم نه ديگران! امام صادق ميفرمايد: «تعصى الإله و أنت تظهر حبّه هذا لعمرك في الفعال بديع» تو حرف خدا را گوش نميدهي و معصيت خدا را ميکني و بعد ادعاي محبتش را ميکني که خدايا دوستت دارم. «لو كان حبّك صادقا لأطعته» اگر محبت تو صادقانه بود حتماً از خدا اطاعت ميکردي. «إنّ المحبّ لمن أحبّ مطيع» محبّ مطيع محبوبش است و اين قانون محبت است.
مدتي است امر مشاوره را تعطيل کردم، اما مدتي بود صبح تا شب مشاوره داشتم. با مشکلاتي که در زندگي هست غريبه نيستم. همسان سازي و تبعيت که از آثار محبت است، حلال بسياري از دغدغههايي است که زندگيها را تلخ کرده است. رابطه پدر و مادر با بچهها را به هم زده و بچهها با پدر و مادر، زن و شوهرها را با هم، سردي روابط توليد کرده، سر نمازخوان کردن بچهها چقدر پدر و مادر با بچهها دعوا دارند. نميگويم دستور در تربيت ديني جاي ندارد، نه! حتماً دارد ولي دستور که ميدهي اين شعر امام صادق که يک قاعده است داشته باش. « ان المحبّ لمن أحبّ مطيع» اگر ميخواهي اطاعت کند رابطهات را دوستي و محبت و عاشقانه مديريت کن. خيلي راحتتر حرفت را گوش ميدهد. حتماً دستور بايد در تربيت باشد ولي از طرف محبوب به محبّ!
به مجنون گفتند: چه کلمهاي را بيشتر از همه دوست داري؟ گفت: من از کلمهي نه بيشتر از همه خوشم ميآيد. يکبار به ليلي گفتم: دوستم داري؟ گفت: نه! باور کنيد در زندگي آدمهاي زرنگ براي اينکه حرفشان به کرسي بنشيند، به جاي زندگي را به يک پادگان تبديل کنند، اهل محبت ميشوند. اينها آدمهاي زرنگي هستند، به همسر و بچهشان محبت ميکنند تا آنجايي که حرف بايد به کرسي بنشيند، با کمترين هزينه بنشيند.
سومين اثر محبت اين است که آستانه تحمل را بالا و توقع را پايين ميآورد. دقيقاً همان چيزي که پدر و مادرها از بچه ميخواهند. آقا از خانم و خانم از آقا ميخواهد. نميگويم فقيرانه زندگي کرد و بايد دنبال پول دويد. زندگي فراز و نشيب دارد. گاهي بخاطر کم کاري يک مسئول است و گاهي بخاطر شرايط خاصي است که ايجاد ميشود. هميشه تنگناهاي اقتصادي نيست. گاهي خانواده همسر من با من کج ميافتند، اين تنگناي اقتصادي نيست ولي زندگي را تنگ ميکند. گاهي در محل کار با ارباب رجوع نه، با رئيس و رؤسايم دچار مشکل ميشود تا يک مدت دچار تنگنا شوم. يکي از ويژگيهاي محبت اين است به شدت تحملها را زياد ميکند و توقعها را کم ميکند. آنهايي که تنگناي اقتصادي دارند ولي عاشق هم هستند، چقدر پدر و مادر براي بچه ميميرند، چقدر اين را حس ميکنند که بار سنگين فقر را با اين محبت چقدر قشنگ تحمل ميکنند. چقدر اين حرف را خوب درک ميکنند آنهايي که تنگناهاي خيلي معمولي دارند و در زندگي به اينها ميخندند. اما چون همديگر را دوست ندارند همين تنگناهاي کوچک و سبک کمرشان را ميشکند. محبت آدم را قوي ميکند.
شريعتي: نکات بسيار خوبي را شنيديم. امروز صفحه 441 قرآن کريم آيات 13 تا 27 سوره مبارکه يس در سمت خداي امروز تلاوت خواهد شد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به امام صادق هديه کنيم. کسي که به ما ياد داد دين جز محبت نيست و نخواهد بود.
«وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا أَصْحابَ الْقَرْيَةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ «13» إِذْ أَرْسَلْنا إِلَيْهِمُ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَيْكُمْ مُرْسَلُونَ «14» قالُوا ما أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَكْذِبُونَ «15» قالُوا رَبُّنا يَعْلَمُ إِنَّا إِلَيْكُمْ لَمُرْسَلُونَ «16» وَ ما عَلَيْنا إِلَّا الْبَلاغُ الْمُبِينُ «17» قالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنا بِكُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَ لَيَمَسَّنَّكُمْ مِنَّا عَذابٌ أَلِيمٌ «18» قالُوا طائِرُكُمْ مَعَكُمْ أَ إِنْ ذُكِّرْتُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ مُسْرِفُونَ «19» وَ جاءَ مِنْ أَقْصَا الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعى قالَ يا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ «20» اتَّبِعُوا مَنْ لا يَسْئَلُكُمْ أَجْراً وَ هُمْ مُهْتَدُونَ «21» وَ ما لِيَ لا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «22» أَ أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّي شَفاعَتُهُمْ شَيْئاً وَ لا يُنْقِذُونِ «23» إِنِّي إِذاً لَفِي ضَلالٍ مُبِينٍ «24» إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ «25» قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قالَ يا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ «26» بِما غَفَرَ لِي رَبِّي وَ جَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ»
ترجمه آيات: براى آنها اصحاب قريه را مثال بزن كه فرستادگان خدا به سوى آنها آمدند.آن گاه كه دو نفر (از پيامبران خود) را به سوى آنان فرستاديم، پس تكذيبشان كردند، سپس با شخص سوّمى (آن دو را) تأييد كرديم، پس گفتند: همانا ما (از طرف خدا) به سوى شما فرستاده شدهايم. كفّار گفتند: شما جز بشرى مثل ما نيستيد و خداى رحمان چيزى (بر شما) نازل نكرده است، شما جز دروغ نمىگوييد. پيامبران گفتند: پروردگار ما مىداند كه ما به سوى شما فرستاده شدهايم. و بر ما، جز تبليغ آشكار و روشن، وظيفهى ديگرى نيست. (كفّار به انبيا) گفتند: ما (حضور) شما را به فال بد گرفتهايم (وجود شما شوم است و مايهى بدبختى ما) و اگر از حرفتان دست بر نداريد قطعاً شما را طرد خواهيم كرد و از طرف ما عذاب دردناكى به شما خواهد رسيد. (انبيا در پاسخ) گفتند: شومى شما از خود شماست، آيا اگر پند داده شديد (بايد فال بد بزنيد)؟ بلكه شما قومى اسرافكاريد. و از دورترين منطقه شهر، مردى با شتاب آمد (و) گفت: اى قوم من! از اين انبيا پيروى كنيد. از كسانى كه پاداشى درخواست نمىكنند و خود هدايت يافتهاند پيروى كنيد. چه شده است مرا كه نپرستم آنكه مرا آفريده است و همگى به سوى او بازگشت داده مىشويد. آيا به جاى او خدايانى را برگزينم كه اگر خداوند رحمان ارادهى گزندى به من نمايد، شفاعت آنها كمترين سودى براى من ندارد و مرا نمىرهانند؟ در اين صورت من در گمراهى آشكارى خواهم بود. (اى مردم! بدانيد) من به پروردگارتان ايمان آوردم، پس (شما نيز سخن مرا) بشنويد (و ايمان آوريد). (سرانجام او را شهيد كردند) به او گفته شد: به بهشت وارد شو. گفت: اى كاش قوم من مىدانستند. كه پروردگارم مرا بخشيد و از گرامى داشتگان قرارم داد.
شريعتي: پرسيد آقا ما خيلي شما را دوست داريم، براي همين اسم فرزندان خود را اسم شما و پدران شما ميگذاريم. آيا براي ما سود و فايدهاي دارد؟ حضرت فرمود: بله، مگر دين غير از محبت است؟! انشاءالله اين محبتهاي ما به حضرات معصومين دست ما را بگيرد و به سمت خداي متعال حرکت کنيم.
حاج آقاي عباسي: بناست خودمان را معاينه کنيم، بشنويم و تصميم داشته باشيم عمل کنيم. نکته چهارم اينکه اثر محبت پيشگيري از انحراف است. امروز فضا براي منحرف شدن فراهم است و به شدت بيشتر از گذشته است. فضاي مجازي جايي است که زمينه را براي انحراف زياد کرده است. خيليها نگران هستند که در خانواده، نه فقط بچهها، بعضيها آسيب خورده از انحراف در روابط زناشويي هستند. همسرشان خيانت کرده و نگران هستند. بعضي که اين اتفاق برايشان نيافتاده با توجه به چيزهايي که شنيدند باز هم نگران هستند. آيا نگراني به حق است؟ خيال ما نبايد آسوده باشد. شيطان قسم خورده که قسمش را عملي کند. يکي از اصليترين عواملي که جلوتر ايستاده در مقابل اين انحرافها و بيمه ميکند خانواده را محبت است. هرچقدر فضاي خانواده از محبت سير آبتر ميشود جذبههاي بيرون از خانواده کمرنگتر ميشود. گاهي در اين آقايان و خانمهايي که پايشان لغزيده است، صحبت که ميکنيم ميگويد: از بس نديد بديد محبت در خانه بودم، يک نفر در فضاي خصوصي من يک پيام محبت آميز فرستاد، دلم رفت. دختر ميگويد: دلم ميخواست از پدرم بشنوم قربانت بروم، دورت بگردم. من يک دختر نوجوان بودم، دلم ميخواست ابراز محبت پدرم را ببينم. نگفت و نشنيدم. در فضاي مجازي يک نفر ارتباط برقرار کرد، دو روز جوابش را ندادم. پيام داد دارم ميميرم!!! پاي من لغزيد.
پدرها و مادرها، خانمها و آقايان حواستان را جمع کنيد. اگر ميخواهيد مثل يک رزمنده در برابر شيطان بايستيد، يکي از عوامل اصلي مبارزه با شيطان در اين عرصه براي پيشگيري از انحراف خانواده محبت است. ما وقتي ابراز محبت ميکنيم داريم به بچههايمان آموزش ميدهيم که محبت کنند. يعني محبت کردن را يک سنت حسنه در خانواده تبديل ميکنيم و اين خيلي لازم است.
شريعتي: کتاب «صبح ساحل» حوادث عصر امام صادق عليه السلام نوشته جناب آقاي دکتر خداميان هست. به 20000303 پيامک بدهيد، دوستانم شما را راهنمايي خواهند کرد يا به فروش اينترنتي سايت ما مراجعه کنيد.
حاج آقاي عباسي: از آثار محبت گفتيم قرار شد هفته آينده وارد روشهاي محبت شويم. همسان سازي، ايجاد روحيه تبعيت، بالا بردن آستانه تحمل و کم کردن توقع، پيشگيري از انحراف و آموزش محبت. خدايا به همه ما کمک کن تا از شيعياني شويم که شادي را وارد دل امام خود کنيم.
شريعتي: انشاءالله از محبان و شيعيان صادق امام صادق باشيم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله طاهرين»