برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: احياي امر غدير و ولايت اميرالمؤمنين
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين کاشاني
تاريخ پخش: 14-05-99
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
لنگر آسمان، ستون زمين تو به جبريل دادهاي پر و بال
مستيام را بيا دو چندان کن يا علي يا محول الاحوال
«الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين» سلام ميکنم به دوستان عزيزم، انشاءالله هرجا هستيد باغ دلتان آباد باشد و زير سايه مهرباني و کرامت اميرالمؤمنين باشيد. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. حاج آقاي کاشاني سلام عليکم و رحمة الله خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي کاشاني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان سلام ميکنم. ايام را تبريک ميگويم، انشاءالله خداوند به برکت ولايت اميرالمؤمنين دلشان را شاد کند، اميدواريم خداوند ما را از ولايتمداران اميرالمؤمنين قرار بدهد و حضرت ما را در قيامت انکار نکند.
شريعتي: بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي کاشاني: بسم الله الرحمن الرحيم، خدا را شاکر هستيم که اجازه داريم از اميرالمؤمنين دم بزنيم و اگر همه دار و ندارمان را فدا کنيم تا يک جمله از او بگوييم يقين داريم ضرر نکرديم. عزيزاني که نگران محرم هستند بدانند سيدالشهداء به پدرش اميرالمؤمنين خيلي عِرق دارد. عرق تعصبي نه، سيدالشهداء هم از شيعيان اميرالمؤمنين است و اگر ميخواهيم عزاداري ما در ماه محرم مورد پسند اهلبيت باشد به نيابت از سيدالشهداء پرچم غدير را بالا نگه داريم. چرا غدير مهم است؟ اهلبيت براي غدير چه ميکردند؟ امام هادي(ع) براي غدير چه کردند؟ چرا غدير مهم است؟ غدير ضمانت اجراي اسلام بود، اسلامي که رسول خدا آورده که ما در مبعث انقدر شاد هستيم و رحمت خدا بر ما نازل شد. رحمة للعالمين تشريف آوردند دست خلايق را بگيرند، آغاز بود و غدير اکمال آن است، ديني که خدا ميپسندد ديني است که با غدير به نهايت و کمال ميرسد. بعدها که ميبينيم بعضي دستاوردها مورد انتظار نبود، چون آن ديني که رسول خدا براي ما آوردند به همه آن عمل نشد وگرنه همانطور که صديقه طاهره فرمودند، حضرت زهرا(س) وقتي عيادت حضرت رفتند، فرمود: از دنياي شما بيزار هستم. چون دنيايي که در پيش گرفتيد دنيايي است که نميتوانيد علي بن ابي طالب را تحمل کنيد. فکر نکنيد دنياي شما آباد ميشود و اگر مسيري که رسول خدا به علي بن ابي طالب سپرد، اجازه ميداديد اين اتفاق بيافتد، ميديديد بدون درد سر، بدون اينکه شما را دچار عسرت مالي و جسمي و روحي کند، يک طوري نرم شما را به سمت هدايت ميبرد که زندگي دنيايي شما آباد ميشد. وگرنه شما سراغ دنيايي ميرفتيد که يک جايش آباد و صد جاي آن خراب است، براي رسيدن به لذتي بايد صد تا زجر بکشي، لذا غديري که رسول خدا براي بشر آورده بود باعث ميشد دين ضمانت اجرا پيدا کند و دين دچار تأخير شد و عقب افتاد.
نکته ديگر اينکه چرا غدير مسأله امروز ماست؟ اولاً غدير رد تمام طاغوتهاست و ردّ ابليس و قريش و بني اميه و بني عباس و مغول و استکبار جهاني و مدرنيته است. ترجمه لا اله است. لا اله الا الله بخواهد در زندگي ما جاري شود، بايد با ولي که خدا قرار داده همراه شويم، لذا غدير ميگويد: الگوي زندگي شما را بايد پيغمبر تعيين کند. تا امام زمان (عج) لذا غدير روزي است که بايد بداني ولي و الگو لازم داري. نه اينکه هرچيزي را از جايي بگيريم و تلفيق کنيم. اولين قدم در اين بحث اين است که امروز امام لازم داريم. عمود و عماد يقين نداريم. دست ما خالي است. چرا شب آرام ميخواهم و صبح آرام بيدار ميشوم؟ يادم ميرود و بايد به من تذکر بدهيد يک سلام به امام زمان بکن ولي اگر تشنه باشم شب بخوابم تشنه هستم، صبح زود آب ميخورم. ماء معين و آب گوارا، نعمت بي بديل عالم وجود امامت هست با غدير به ما معرفي شده و امروز ما خلأ داريم. غدير يادآور غربت امام زمان ماست.
نکته سوم اين است که غدير باعث ميشود ما بدانيم امام زمان بيايند چطور عمل ميکنند؟ به آن آموزههايي که در ولايت ياد گرفته بوديم و عمل نکرديم ما را پايبند ميکنند و اين پايبندي باعث ميشود دنيا گلستان شود. در اربعين سيدالشهدا مردم چطور پذيرايي ميکنند، بخاطر حبّ امام حسين است. چرا در اربعين اينطور پذيرايي ميکنند؟ چون تولي نسبت به امام دارند و ميدانند اگر بخواهد امام به او نظر کند بايد به محبّ امام محبت کني. ما اگر شيعه اميرالمؤمنين هستيم، بايد به همديگر محبت کنيم. ما شيعه اميرالمؤمنين نيستيم که اين وضع آمار طلاق است. اولين قدم امام زمان بيايد تولي بين ما را تقويت ميکند و ما براي همديگر ميميريم. لذا هم معرفت امروزي ما به غدير ربط دارد و هم سبک زندگي ما، امروز خلأ ولايت داريم که چنگ به صورت هم ميکشيم. صاحبخانه به مستأجر و فروشنده به خريدار رحم نميکند. ولايت ما خراب است و اگر درست باشد اينطور نيست.
فرض کنيد همه اينها نبود، ائمه ما معصوم حکيم هستند. براي هيچ چيز به اندازه غدير و ولايت سرمايهگذاري نکردند. غدير براي من با مناسبتهاي ديگر فرق ندارد! وقتي دهها هزار يا صد هزار روايت در اين زمينه داريم از معصومين، شک ندارد که اين موضوع اهميت زيادي دارد. حضرت صادق فرمود: فکر ميکنيد از غدير مهمتر روزي هست؟ لا والله، لا والله، لا والله! آقاي بهجت(ره) براي يک موضوع سه بار قسم بخورد، بگويد: دنيا و آخرت و سعادتت به اين است. والله والله! امام صادق(ع) که کسي در اين عالم با او قابل قياس نيست. سه بار قسم ميخورد، رسول خدا کاري کرده بود که مردم تا ميخواست صحبت کند ميدانستند الآن يک جمله در مورد علي(ع) خواهد گفت. با اين حال حضرت فرمود: علي جان در مورد تو پيمان شکني ميشود. «إِنَّ الَّذِينَ يُبايِعُونَكَ إِنَّما يُبايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّما يَنْكُثُ عَلى نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفى بِما عاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْراً عَظِيماً» (فتح/10) مردم ميخواهند با خدا بيعت کنند، چطور بيعت کنند؟ با کسي که علمش علم خداست و دستش دست خداست، کساني که با تو بيعت کردند با خدا بيعت کردند. شما روز غدير وقتي نگاه ميکني آن تصوير را که پيغمبر اکرم دست اميرالمؤمنين را بالا برده، در ذهنت بيايد، «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ» ظهور دست خدا، پيغمبر فرمود: هرکس اين پيمان را بشکند، پيمان خدا را شکسته است. پيغمبر فرمود: علي جان پيمان غدير متأسفانه شکسته ميشود و بعضي پيمان شکني ميکنند ولي با اين حال اينقدر پيغمبر اکرم روايت فرمود که افرادي که در بيان فضايل اميرالمؤمنين سختگير هستند و وقتي حديث غدير را نزد او ميخوانند، کنار بگذاريد و در مورد اينها حرف نزنيد. او ميگويد: براي هيچکسي از اصحاب رسول خدا روايات صحيح و معتبر نداريم که براي علي داريم. بزرگان غير شيعه ميگويند: براي هيچکس اينقدر فضيلت نيست. هم فضيلتش بالاست و هم بيان پيامبر اينقدر زياد است. لذا پيغمبر اکرم خيلي رسانهاي عمل ميکرد.
فرض کنيد مردم از در خانههايشان وارد مسجد ميشوند، رسول خدا بيايد همه درها را ببندد، بگويند: علي با ما چه فرقي دارد؟ براي چه ما بايد از يک در ديگر بياييم؟ رسول خدا فرمود: من چه کار کنم؟ خدا گفته او بيايد چون او طهارت دارد. رسول خدا ميدانست بعدها اتفاقي خواهد افتاد فضايل اميرالمؤمنين را نميتوانند بگويند، يک کاري کرده تصوير در ذهن مردم بماند. «مَنْ أَرَادَ أَنْ يَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِي علمه» ميخواهيد آدم را در علمش ببينيد؟ يک روايت از امام رضا هست. پيغمبر فرمود: ميخواهيد آدم را در علمش و نوح را فهمش و ابراهيم را در خلقتش و موسي را در مناجاتش ببينيد، ببينيد چه کسي ميآيد؟ چرا اسم نبرد. مردم اين طرف و آن را نگاه کنند و بگويند: چه کسي را ميگويد و ميبينند اميرالمؤمنين وارد شد. چرا؟ چون ابليس، شيطان با خدا مشکلي نداشت و هزاران سال عبادت ميکرد، سر ولايت دعوا شد. خدا فرمود: من خدا هستم که نميتواني انکار کني، با من نميتواني در بيافتي. يک خليفه الله دارم بر او سجده کنيد. خاضع و تسليم باشيد، ولي شماست. شروع کرد به ملائکه درس دادن ديدن علم را بايد از آدم گرفت و در برابرش تسليم بود. «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ» (بقره/34) سر ولايت نتوانست، گفت: براي چه؟ حضرت ميفرمايد: ماجراي علي ماجراي انبياء است. محنتهاي انبياء در او پياده شده است. رسول خدا با ادبيات مختلف، الفاظ مختلف، قصهها و حکايات مختلف، اميرالمؤمنين را معرفي ميکردند. اگر کسي ميآمد اعتراض کند، پيغمبر گوش نميداد چه ميگويد. چون علي را در مقام قضا نميديد که بايد ببينند شاکي چه ميگويد و طرف مقابل چه ميگويد. ميگفتند: دست به بيتالمال زده و اينطور تقسيم کرده است. پيغمبر گوش نميداد اين راست است يا دروغ است، ميفرمود: علي ولي بعد از من است، شما ميگوييد: اينطور تقسيم کن، او ميگويد: من بايد اينطور تقسيم کنم. اينقدر بده، او ميگويد: بايد اينقدر بدهم. هرچه او بگويد.
فراوان داريم کساني که گفتند: ما از علي بيزار بوديم رفتيم نزد پيغمبر زيرآب او را بزنيم، پيغمبر فرمود: از او چه ميخواهيد. او ولي است. هرکاري کرد چشم بگو و مطيع باش. يک روز رسول خدا به اباذر فرمود: «يَا بَا ذَرٍّ أَحِبَّ عَلِيّاً مُخْلِصاً» با اخلاص علي را دوست بدار. يعني هم بايد در دلت محبت او شعله بکشد و هم بايد محبت اميرالمؤمنين را بروز بدهي. «فَمَا مِنِ امْرِئٍ أَحَبَّ عَلِيّاً مُخْلِصاً وَ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى شَيْئاً إِلَّا أَعْطَاهُ وَ لَا دَعَا اللَّهَ إِلَّا لَبَّاهُ» اگر ميخواهيد دعا ميکنيد مستجاب شود و خدا بگويد: لبيک، بايد علي بن ابي طالب را دوست بداري. تا اين را شنيد ابوذر گفت: «فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّي لَأَجِدُ حُبَّ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَى كَبِدِي كَبَارِدِ الْمَاءِ» مثل آب خنک که به جگرم ميچسبد، اينطور دوستش دارم. آنطور که «أَوْ كَعَسَلِ النَّحْلِ» عسل ميخورم برايم شيرين است. «أَوْ كَآيَةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ أَتْلُوه هُوَ عِنْدِي أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ» از عسل برايم شيرينتر است. اين ايام فصل ابراز محبت به اميرالمؤمنين است. الآن که شرايط سخت است کاري کنيم بگويند: فلاني روز غدير، ايام عيد غدير کارت را حل ميکند. اگر گرفتار هستي نزديک عيد غدير برو! اگر ميخواهيد به شما مهلت بدهد، نزديک غدير برويد. اين را بروز بدهيد مستجاب الدعوه ميشويد. حبّ اميرالمؤمنين را خيليها بيان ميکنند، فصل ابراز آن مهم است. حبّ علي داري به مستأجرت رحم کن. مهربان باش. چون تمام اينها ذيل محبت به شيعيان اميرالمؤمنين است.
موضوع اميرالمؤمنين براي ائمه ما متفاوت است. امام حسن(ع) ميفرمود: وقتي اميرالمؤمنين در جنگها ميجنگيد، جبرئيل از راست و ميکائيل از چپ و در برابرش ملک الموت همراهي ميکردند. کارگزاران حضرت حق در عوالم همه در خدمت اميرالمؤمنين هستند. چرا؟ چون شمشير اميرالمؤمنين مشيعت و اراده خدا را ظاهر ميکند. لذا اگر ميخواهيم ائمه ما را دوست بدارند بايد به اين توجه کنيم. غدير به نيابت از سيدالشهداء کاري کنيم. يک روز در مسجد نشسته بودند، ابوسعيد از اصحاب رسول خداست، عبدالله پسر عمروعاص، با چند نفر ديگر بودند. سيدالشهداء رد شد. سلام کرد همه پاسخ حضرت را دادند ولي عبدالله پسر عمروعاص سکوت کرد. وقتي حضرت رد شد، صدايش را بلند کرد و گفت: و عليک السلام و رحمه الله و برکاته. نميخواست صدايش در صداي بقيه گم شود و حضرت بشنود. بعد گفت: به شما بگويم بين شما زمينيها چه کسي از همه محبوبتر است نزد اهل آسمان؟ گفت: اين آقايي که پياده راه ميرود. منظور امام حسين بود. از شبهاي صفين ديگر مرا آدم حساب نکرده با من صحبت کند. به خدا اگر از من راضي شود از همه دنيا برايم بهتر است! ابوسعيد ميگويد: ميخواهي برويم از او عذرخواهي کنيم!؟ گفت: خوب است. فردا صبح رفتيم. ابوسعيد ميگويد: من اجازه گرفتم و وارد شدم. خيلي تلاش کرد تا حضرت به او اجازه ورود دارد. حضرت با او قهر است! وقتي وارد شد سيدالشهداء فرمود: ميداني من محبوبترين اهل زمين بر آسمانيان هست؟ گفت: بله. حضرت فرمود: براي چه جلوي پدرم روز صفين ايستادي؟ پس چطور جرأت کردي؟ تو ميخواهي در جامعه بگويي من طرفدار حسين بن علي هستم و متهم نشوي! پدرم از من بهتر بود، چرا بايد در جامعه لعن شود؟ اگر ميخواهيم به چشم ائمه بياييم بايد اميرالمؤمنين و اين ايام و شيعيانشان را تکريم کنيم.
اينقدر رسول خدا اين را بيان کرده بود و بعضي کتمان کرده بودند. بعضي از اصحاب اميرالمؤمنين اين مسأله با گوشت و پوستشان آميخته شده بود. شخصيتي داريم به نام «عامر بن واصله» ابي الطُفيل، خيلي آدم عجيبي است. کسي است که در بين اصحاب صغار اصحاب است. لذا بعضي از مطالب را نشنيده بود. ميگويد: وقتي اميرالمؤمنين در ميدان کوفه مناشده کرد، ايستاده بودم ديدم حضرت فرمود: آيا يادتان نيست پيغمبر فرمود: من از شما به خودتان اولي هستم و بايد همه چيز را فداي رسالت کنيد. همه گفتند: بله، بعد فرمود: «من کنتُ مولاه» تا اين را شنيدم گويي منقلب شدم. خلافت او چه شد؟ چرا مقابلش جنگيدند؟ نزد زيد بن اَرقم رفتم و گفتم: واقعاً پيغمبر اين جمله را فرمود؟ گفت: بله. اگر اين جمله را شنيديد درگيري و همراهي نکردن با او معنايي ندارد. أبي الطُفيل ميگويد: اصحاب پيغمبر ميگفتند: مناقب علي اينقدر زياد است که اگر يکي را به همه مردم بدهي همه براي قيامت پرونده اعمالشان پر است. مناقبي دارد که يکي را به همه بدهيم بس است. لذا بعضي از اينها حقاش را به جا آوردند. نقل اينطور است در تاريخ دمشق هست. وقتي معاويه حکومتش مستقر شد، خيلي دوست داشت ابي الطفيل را ببيند. وقتي وارد شد به عمروعاص گفت: ميداني اين کيست؟ اين پهلوان صفين است و شاعري است که در بزنگاهها از اميرالمؤمنين دفاع کرده و اين رفيق ابوالحسن علي است. به ابي الطفيل نگاه کرد. معاويه به أبي الطفيل گفت: چقدر براي علي گريه ميکني؟ چه بلايي روزگار سرت آورد وقتي علي را از دست دادي؟ گفت: عين مادر بچه مرده گريه ميکنم. مصيبت ما اين است که مولاي خود را از دست داديم. گفت: چقدر دوستش داري؟ گفت: همانطور که مادر موسي، موسي را دوست داشت. به خدا شکايت ميکنم از کمکاري خودم در حق علي. ما بايد ايام غدير دست برداريم و بگوييم: خدايا ما شکايت ميکنيم به تو از اينکه کم کار هستيم و نتوانستيم اميرالمؤمنين را به عالم معرفي کنيم. اين مقدمه بحث ما بود.
شب ولادت حضرت هادي(ع) هست، امام هادي از کساني است که خيلي براي اميرالمؤمنين زحمت کشيد. امام هادي زيارتنامههاي متعددي براي اهلبيت دارند. روايات امام صادق براي علما هست، عموم مردم خيلي با روايت کار ندارند ولي عموم مردم زيارت عاشورا را خواندند و زيارت جامعه را خواندند، يعني يکي از کارکردهاي معرفتي اين است که شما معارف آسماني الهي را بياوري به عموم مردم در مناسکي ياد بدهي بگويند و هم ياد بگيرند با امامشان چطور حرف بزنند و هم وسط اين حرف زدن اعتقادات بفهمند، جايگاه من کجاست و نسبت من با امامم چيست؟ لذا اين زيارتنامهها بسيار مهم است. چند زيارتنامه مهم قابل اعتنا از امام هادي داريم و در بعضي روايات ما هست که امام هادي(ع) خطيب شيعه هست. خطيب شيعه را نفرمودند امام صادق، امام هادي يک زيارت جامعه دارند که قدري مردم آشنا هستند و يک زيارتي دارند روز غدير خودشان انجام دادند. زيارت امام هادي در روز غدير از غرر زيارات است، سندش معتبر است. اي کاش مردم ما اين ايام که فرصت دارند اين را يک دور بخوانند و يکي از اعمال مخصوص روز عيد غدير است. امام هادي که شيعه اميرالمؤمنين است در شرايطي که حکومت ستمگر بني عباس ايشان را محدود کرده در شرايط تبعيد چه عباراتي را فرموده است؟ يک نکته اين است که اين زيارت تعليمي نيست. يکوقتي ميگويند: محضر اين امام برو و اين جملات را بگو. امام عسکري ميفرمايد: پدرم من وقتي روز غدير مشرف شد مرقد اميرالمؤمنين، اين جملات را در زيارت خواند.
الآن اگر به ما بگويند: يک نفر را پيدا کنيم امام زمان را ديده باشد، چقدر حاضر هستيم بدهيم تا بپرسيم آقا به شما چه گفت؟ امام عسکري(ع) با دست و دلبازي ميفرمايد: پدر من در زيارت خصوصي خود در کنار قبر اميرالمؤمنين اين عبارات را فرمود.
امام هادي(ع) در اين زيارتنامه که بسيار با ادب به حضرت ميفرمايد: اي مولاي من! خدا تو را مولاي من و مولاي مؤمنان قرار داد. ميفرمايند: «فَلَمَّا آلَ الْأَمْرُ إِلَيْكَ أَجْرَيْتَهُمْ عَلَى مَا أَجْرَيَا» تا وقتي که کار به دست پيغمبر رسيد و پيغمبر به نبوت رسيد و تو امام شدي، سختيهاي تو سختيهاي انبياء شد. تمام سختيهاي تو سختيهاي انبياء شد. يکي اين بود که همانطور که حضرت اسماعيل را در عيد قربان خداوند امتحان سختي کرد، پيغمبر هم به تو امر کرد علي جان ليلة المبيت جاي من در بستر من ميخوابي که من بروم؟ اينطور نيست، «وَ أَمَرَكَ أَنْ تَضْجَعَ فِي مَرْقَدِهِ» پيغمبر دستور داد علي جان تو بايد اين کار را بکني. «وَاقِياً لَهُ بِنَفْسِكَ» جانت را بايد فدا کني، «أَسْرَعْتَ إِلَى إِجَابَتِهِ مُطِيعاً» يا اميرالمؤمنين شما براي اين کار دويدي و مکث نکردي. «وَ لِنَفْسِكَ عَلَى الْقَتْلِ مُوَطِّناً» خودت را براي شهادت آماده کردي. «فَشَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى طَاعَتَكَ وَ أَبَانَ عَنْ جَمِيلِ فِعْلِكَ بِقَوْلِهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» خداوند تو را در اين آيه تبيين کرد.
يک کتابي داريم زيديها نوشتند براي قرن چهارم است به نام «المصابيح» از مصادر مهم تاريخي است و به تازگي در يمن چاپ شده است. آنجا ميگويد: ليلة المبيت اينطور نبود که بگوييم چه کسي حاضر است جاي پيغمبر بخوابد، لباس پيغمبر بپوشد و اميرالمؤمنين داوطلب شود. نه! چون اميرالمؤمنين و پيغمبر مثل يک روح در دو بدن بودند و نور چشم رسول خدا بود، پيغمبر دستور داد علي جان تو جاي من بخواب. چون «إنّ قريشا لن يفقدوني ما رأوك» تا وقتي تو را ببينند دنبال من نميگردند، چرا؟ چون وقتي نگاه ميکنند ميبينند تو هستي، ميگويند: حتماً رسول خدا هجرت و فرار نکرده است. بين پيغمبر و رسول خدا اتحاد بود، وقتي صبح شد ديدند علي هست، اگر ميخواست از مدينه خارج شود، حتماً علي را با خودش ميبرد. لذا دنبالش نگشتند، فرصتي پيدا شد که پيغمبر اکرم بتوانند فاصله بگيرند. لذا ليلة المبيت امر رسول خداست و اگر اميرالمؤمنين اين را نپذيرفته بود، کسي ديگر قبول ميکرد هم فايده نداشت. چون پيدا ميکردند. اين يکي از فضايلي است که در اين زيارت عظيم الشأن امر آمده است.
يکي ديگر اينکه امام هادي در اين زيارتنامه بسيار پر نکته بيش از سي آيه در مورد اميرالمؤمنين بيان فرموده است با اين عبارت «اشهد أنک اميرالمؤمنين الحق» اميرالمؤمنين حق تو هستي، قرآن به ولايت تو ناطق شده و بيان کرده است. خداوند از امت عهدي گرفته است. شهادت ميدهم تو و عموي تو و برادر تو، شما اي کساني که جانتان را با خدا تجارت کرديد، خدا اين آيه را نازل کرد، «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ» (توبه/111) شهادت ميدهم اي اميرالمؤمنين صراط مستقيمي که خدا دستور به تبعيت آن داده تو هستي. يا اميرالمؤمنين تو هستي که اينقدر منيع الطبع بودي که فرمودي: همه عالم بيايند درود بگويند ذرهاي به عزت من اضافه نميشود. همه عالم مرا لعن کنند، يک ذره وحشت ندارم. چرا؟ اگر همه مردم دست به دست بدهند عليه من براي من مهم نيست. عزت من از خداست. لذا هميشه ميگويم: تو را به خدا از خدا بخواهيد به ما لياقت بدهد براي اميرالمؤمنين کار کنيم. اميرالمؤمنين به کسي نياز ندارد. نعوذ بالله اگر به کسي نياز داشت، فاطمه زهرا از اميرالمؤمنين دفاع کرده است. لذا ما هستيم که بايد اين وسط زرنگ باشيم و خودمان را به حضرت نشان بدهيم. امام مظهر غناي خداست.
امام هادي يک عبارت دارند، ميفرمايند: پيغمبر اکرم بعد از اينکه ميخواست امامت تو را بيان کند و به امتش معرفي کند، آنجا يک عده شروع کردند به اينکه مجلس پيغمبر را به هم بزنند. چون پيغمبر در هر مجلسي فرصت ميشد از اميرالمؤمنين سخن ميگفت. مردم عادي دوازده امام را نميشناختند. توضيح داديم که فضا براي اينکه عموم حديث جابر را بشناسند نبود، حديث جابر يک گوهر مخفي بود براي شاگردان خاص الخاص، پيغمبر اکرم در جاهاي مختلف وقتي ميخواست اسم ببرد، ميفرمود: من دوازده خليفه دارم. در روايتي هست که مجلس را به هم زدند. اينکه در قرآن داريم «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس» (مائده/67) پيغمبر اکرم نميخواهد امر خدا را اطاعت نکند، چند بار از جمله عرفه خواست مقام اميرالمؤمنين و ولايتش را بيان کند، مجلس را به هم زدند. خداوند از مکه و مدينه که پيغمبر خارج شد از مکه به سمت مدينه بيايد، در جايي که غدير خم بود، جايي که جزء مناسک حج حساب نشود، منافقيني که در مکه بودند با حضرت حرکت نکردند بيايند، جمعيت اهل نفاق که کم شد، ناگهان حضرت دوباره از ولايت اميرالمؤمنين پرده برداري کرد. لذا اين عبارت «وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس» در روايات ما و برادران غير شيعه هست که پيغبر فرمود: مرا تکذيب ميکنند منتهي اين نبود که رسول خدا نخواهد بيان کند. چون کسي نتواند به هم بزند و جمعيت منافقين کم شود دوباره پيغمبر اکرم دست اميرالمؤمنين را بالا برد و کار عظيمي کرد. پيغمبر اکرم عمامه سياه خودشان را برداشتند و به سر مبارک اميرالمؤمنين بستند. اين علامت امامت و رهبري است و تا پايان شهادت رسول خدا اين عمامه بر سر اميرالمؤمنين بود. بعضي ميگفتند: علي در سحاب آمد! اسم اين عمامه سحاب بود. آنجا عمليات واگذاري و تنفيذ امامت رخ داد. روايت بسيار مهمي داريم که اگر شروع کنيم يک سنت حسنه پا بگيرد، تمام کساني که به آن عمل ميکنند ما شريک هستيم. بزرگواري راه انداخت اول اخبار صلوات بفرستيد. تا قيامت هرکس صلوات بفرستد، او شريک است. در برنامه سمت خدا کسي باور نميکرد روزي بگويند: قرباني عيد قربان به دو هزار و سيصد تا برسد. تمام کساني که روزهاي اول پول دادند تا اين سنت حسنه پا بگيرد، امسال اگر پول نداده باشند در ثوابش شريک هستند و آنهايي که دادند دو برابر شريک هستند. افرادي هستند که فرزند ندارند، دوست دارند فرزندي داشته باشند و اسمش را علي بگذارند. اينها از خدا ميخواهند ولي شرايط مادي ندارند. يک سنت حسنه اين است که دست به دست هم بدهيم کمک مادي کنيم. بعضي بانکها هستند که پول را نگه ميدارند و وام ميدهند و ميتوانيد به برنامه واگذار کنيد تا عزيزاني که مشکل باروري دارند، صاحب فرزند شوند. انشاءالله اين سنت حسنه پا بگيرد و چه بسا از بين اين فرزندان عالم برجسته، محقق برجسته، يک خدومي باشد که نشود حسابش را شمرد.
شريعتي: امروز صفحه 489 قرآن کريم، آيات پاياني سوره مبارکه شوري و آيات ابتدايي سوره مبارکه زخرف را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا ما كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتابُ وَ لَا الْإِيمانُ وَ لكِنْ جَعَلْناهُ نُوراً نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشاءُ مِنْ عِبادِنا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِي إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ «52» صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ «53»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، حم «1» وَ الْكِتابِ الْمُبِينِ «2» إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ «3» وَ إِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ «4» أَ فَنَضْرِبُ عَنْكُمُ الذِّكْرَ صَفْحاً أَنْ كُنْتُمْ قَوْماً مُسْرِفِينَ «5» وَ كَمْ أَرْسَلْنا مِنْ نَبِيٍّ فِي الْأَوَّلِينَ «6» وَ ما يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «7» فَأَهْلَكْنا أَشَدَّ مِنْهُمْ بَطْشاً وَ مَضى مَثَلُ الْأَوَّلِينَ «8» وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ «9» الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَ جَعَلَ لَكُمْ فِيها سُبُلًا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ»
ترجمه آيات: و بدين گونه ما روحى (به نام قرآن) را از فرمان خود به تو وحى كرديم و تو نه كتاب را مىدانستى چيست و نه ايمان را، ولى ما آن را نورى قرار داديم كه هر كه از بندگانمان را بخواهيم به وسيله آن هدايت كنيم و همانا تو (مردم را) به راه راست هدايت مىكنى. راه خداوندى كه آنچه در آسمانها و زمين است براى اوست. بدانيد كه همه امور به سوى او باز مىگردد.
به نام خداوند بخشنده مهربان، حا، ميم. به كتاب روشنگر سوگند. همانا ما آن را قرآنى عربىّ قرار داديم باشد كه در آن تعقّل كنيد. و همانا آن در امّ الكتاب (لوح محفوظ) است كه نزد ما بلند مرتبه و حكمتآميز و استوار است. آيا به خاطر آنكه شما گروهى اسرافكاريد ما ذكر (قرآن) را از شما بازگردانيم. و چه بسيار پيامبرى كه در ميان پيشينيان فرستاديم. و هيچ پيامبرى به سراغشان نمىآمد مگر آنكه او را مسخره مىكردند. پس ما كسانى را كه از نظر قدرت سختتر از اين اسرافكاران بودند هلاك كرديم و سرنوشت پيشينيان تكرار شد. و اگر از آنان سؤال كنى چه كسى آسمانها و زمين را آفريد؟ قطعاً خواهند گفت: آنها را (خداوند) قادر دانا آفريده است. همان كه زمين را براى شما محل آسايش قرار داد و در آن براى شما راههايى قرار داد تا شايد راه يابيد.
شريعتي: نکات پاياني شما را ميشنويم.
حاج آقاي کاشاني: ريان بن صلت شاگرد امام رضا، امام هادي(ع) و امام جواد را هم ديده است. بسيار آدم خدومي است. خيلي از اطلاعات مهم ما از ولايتعهدي امام رضا از ايشان است. مناظرات امام رضا، موارد زيادي را ريان بن صلت براي ما نقل کرده است. حضرت چگونه پيروز شدند و استدلال به قرآن کردند. ماجراي مأمون چگونه بود؟ در کتب تاريخي طوري ذکر شده که امام رضا(ع) خودش خواسته نزد مأمون برود و وليعهد شود. کتب تاريخي با جنگ روايت کاري کردند که امام رضا خودش ميخواست، ريان به حضرت عرض ميکند که مردم ميگويند: شما با اين زهد چطور وليعهد شدي؟ حضرت ميفرمايد: من را مجبور کردند. جزئيات اين ولايتعهدي چه بود، ريان گفته است. يک روز نزد محمد دربان حضرت رفتم و گفتم: کاش به آقا بگويي از لباس تنش بدهد من براي کفنم بردارم. اين خادم امام رفت داخل و برگشت و گفت: تا وارد شدم، حضرت فرمود: ريان دلش نميخواهد لباسمان را به او بدهيم؟ حضرت فرمود: به او بگو هم برايت لباس گذاشتم و هم پول به تو ميدهم. محبوب دل امام رضا بود انشاءالله ما هم محبوب دل امام زمان باشيم.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين»