اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-07-27-حجت الاسلام والمسلمين کاشاني-فضيلت زيارت اربعين


برنامه سمت خدا

موضوع برنامه: فضيلت زيارت اربعين

كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين کاشاني

تاريخ پخش: 27-07- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.

«السلام عليک يا أباعبدالله و علي الارواح التي حلت بفنائک عليک مني سلام الله ابدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتکم، السلام علي الحسين و علي علي بن الحسين، و علي اولاد الحسين و علي اصحاب الحسين»

رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگين افتاد *** پر از ياقوت شد عالم سوار از روي زين افتاد

دگرگون شد جهان لرزيد دنيا، زير و رو شد خاک *** دمي که زينت دوش نبي روي زمين افتاد

پس از بي مهري دريا قسي القلب شد آتش *** به جان دودمان رحمة للعالمين افتاد

خدايا هيچ زخمي بدتر از دلواپسي‌ها نيست *** که چشمش سوي خيمه لحظه‌هاي واپسين افتاد

شکستند با قلاف تيغ را سر بسته مي‌گويم *** زبانم با النگوي زنان از آستين افتاد

براي من نگه دار و بياور زخم‌هايت را *** اگر خواهر مسيرت سوي من در اربعين افتاد

نفهميدند طاها را، نفهميدند ياسين را *** به چوي خيزران دندانه‌اي از حرف سين افتاد

«صلي الله عليک يا أباعبدالله» از بهشت روي زمين، از بين الحرمين به شما سلام مي‌کنم. نايب الزياره همه شما هستيم و سلام شما را به حضرت سيدالشهداء(ع) مي‌رسانيم. به سمت خداي امروز خوش آمديد. حاج آقاي کاشاني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد. ايام را تسليت مي‌گويم.

حاج آقاي کاشاني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان راديو قرآن سلام مي‌کنم. نايب الزياره همه عزيزان بوديم. تعجب و شگفتي آدم از ديدن اين همه شوق و محبت کم نمي‌شود.

شريعتي: انشاءالله خدا اين محبت را از ما نگيرد. صحنه‌هاي قشنگي مي‌بينيم که هرچقدر تلاش کنيم اين شکوه را در قاب تصوير قرار بدهيم و منتقل کنيم، يک حس و جنسي دارد که منتقل نمي‌شود. بحث ما بحث غربت اهل‌بيت بود، امروز هم اين بحث را ادامه خواهيم داد. بحث شما را خواهيم شنيد.

حاج آقاي کاشاني: چند جلسه اخير با اين سؤال شروع کرديم که چه شد اهل‌بيت(ع) از جامعه کنار گذاشته شدند، عمداً اينها را به سمت عزلت نشيني بردند، گرچه اهل‌بيت هزگز عقب‌نشيني از جامعه نکردند و حتي اگر مي‌شد با کمک مالي به جامعه خدمت کنند، اين کار را مي‌کردند و قهر نمي‌کردند. ما مي‌بينيم سيدالشهداء(ع)، امام حسين(ع) روايات کمي است از اين جهت که مردم آن روزگار به چشم امام به اين بزرگواران نگاه نمي‌کردند، اين سؤال باعث شد که ما وارد شديم به مسأله غربت اهل‌بيت و بعد از اينکه در مورد کلمه‌ي اهل‌بيت با هم گفتگو کرديم، گفتيم چه عواملي باعث شد اهل‌بيت غريب شوند، يکي از موارد که در زيارت اربعين هم اشاره شده موضوع بحث امروز قرار مي‌دهيم.

در زيارت اربعين که به امام صادق(ع) منصوب است و اگر حتي اين زيارت به امام معصوم نمي‌رسيد خيلي الفاظ مهم و معارف بزرگ و تحليل‌هاي مهم تاريخي درونش است. در اينجا ما در واقعه‌ي کربلا دو گروه اصلي داريم، يک گروه کساني که مشکل اعتقادي دارند و نسبت به سيدالشهداء نگاه بدبينانه دارند. در روايت از امام سجاد، امام مجتبي(ع) داريم که «کلٌ يتقبرون الي الله بدَمک» يعني با تقرب و قربة الي الله به سمت سيدالشهداء براي کشتار آمدند. اين مباحث ما از اول تا حالا توضيح اين قسمت است که چه اتفاقي افتاد که جامعه اسلامي بعد از رسول خدا(ص) رفت به سمتي که حسين بن علي(ع) که حقيقت دين و اعتبار دين است، قربتاً الي الله او را بکشند؟ يک گروه هم هست که در زيارت اربعين امام صادق به آنها اشاره فرمود: عده‌اي پشت به پشت هم دادند و توطئه کردند، کساني که دنيا فريبشان داده بود. اينها مشکل اعتقادي به آن معنايي که بگويند: امام حسين (ع) کافر است، نداشتند. اينها را دنيا فريب داده بود. مفت فروختند! به جامعه امروز مي‌خواهم بگويم: جامعه‌اي که در آن حرام‌خواري از حالت فردي تبديل به اتفاق جمعي شود، آن جامعه استعداد امام کشي دارد حتي اگر در اعتقاد امام را قبول داشته باشد. شروع ماجرا اين است که بعد از رسول خدا که به ملکوت اعلي پيوستند، اتفاقاتي در جامعه افتاده بود، شروع به يار کشي کردند. تاريخ آنها را نبايد ثبت کند، چون فاتحان تاريخ را نوشتند، ولي ابن ابي الحديد در نقلي مي‌گويد: يک خانمي که اين خانم‌ها، زناني که نقش‌هاي اساسي و حيرت انگيز در تاريخ اسلام داشتند، ما معمولاً از ذکر و نام اينها محروم هستيم و فکر مي‌کنيم تاريخ مردانه است ولي اينطور نيست. قهرمان اربعين حضرت زينب کبري(س) و پرچمدار اين واقعه است.

وقتي شبانه آمدند پول در خانه ايشان بياورند، گفت: مي‌خواهيد رشوه بدهيد دينم را از من بخريد؟ به خدا اين کار را نمي‌کنم. اين ثبت شد و نشان مي‌دهد يک عده‌اي را با ترساندن از اهل‌بيت جدا کردند. يک عده را با کشتار و تهديد فرهنگي و يک عده را با تطميع جدا کردند. اينقدر اين مسائل مالي اگر انحراف پيدا شود، همه‌گير است، در نهج‌البلاغه هست که اميرالمؤمنين فرمود: وقتي در کوفه آمدم به عنوان حاکم مسلمين و اميرالمؤمنين، يک شب ديدم براي من ظرفي از عسل آوردند. گفتند: اين هديه است. حضرت مي‌فرمايد: نگاه کردم ديدم بوي تعفن، انگار استفراغ مار است. چون باطنش را اميرالمؤمنين مي‌بيند. حضرت فرمود: اينها به من هم اميد داشتند که بلکه اين رشوه را قبول کنم. يکوقتي بعضي از گناهان از ما دور است. شايد يکي مثل من اشتباه کند، شيطان اينطور نيست که در بعضي گناهان از بعضي نا اميد شود. يکي از آن چيزها که از هيچکس نا اميد نيست مسأله‌ي حُرمت و مشکلات مالي است. اينکه رسماً در حادثه کربلا اين اتفاق افتاد. اينجا گفتند: رشوه، آن خانم قبول نکرد. يک عده آدم‌ها با حکومت در ارتباط بودند. يک عده را فشار مالي مي‌دادند. ام سلمه(س) از اهل‌بيت دفاع کرد و يک سال حقوقش را از بيت المال قطع کردند. اين نشان مي‌دهد اثر تبليغي‌اش جدي است.

بعد که ماجرا گذشت، يکي دو نفر از ياران رسول خدا خيلي طرفدار اميرالمؤمنين بودند و در دوازده سال اول شروع امامت اميرالمؤمنين هرجا مي‌نشستند مي‌گفتند: در اولين فرصت علي بن ابي طالب را به حکومت مي‌رسانيم و رسانه‌هاي حکومت را مي‌ترساندند. با اهل‌بيت همراهي کرده بودند بعد از عروج پيغمبر اکرم، در خانه اميرالمؤمنين بودند، همراه بودند، يار سِر بودند. در دوره‌اي که هيچکس جرأت نمي‌کرد از اميرالمؤمنين حرف بزند، اينها حرف مي‌زدند و دفاع مي‌کردند. وقتي يکي از مسئولين حکومت از دنيا رفت و نفر بعد آمد، ديد چطور مي‌شود روي اين اثر بگذارد، اين آقا فاميل اميرالمؤمنين و صحابي پيغمبر است، دوازده سال اميرالمؤمنين يک تنه دفاع مي‌کند، چه کنيم؟ عددهاي حيرت انگيز مثل 57 ميليون درهم در تاريخ ثبت شده است. معادل صدها ميليارد امروز مي‌شود. مي‌خواستند به ديگران رشوه بدهند صد هزار سکه مي‌دادند، طرف هميشه خميده بود و عرض ادب مي‌کرد. ديدند نه، اين آدم صد هزار درهمي نيست! اين 57 ميليون درهمي است. با اين 57 ميليون درهم مي‌شود چند جنگ را اداره کرد. وقتي اين پول را دادند، سبک زندگي اين آقا عوض شد، هزاران غلام و کنيز داشت. براي اداره اين همه کارگر و خادم، زندگي‌اش تغيير کرد. اين آقا بعداً در نبرد با حضرت و مقابل حضرت شرکت کرد.

شيطان مي‌داند يکي از جاهايي که اگر برنامه‌ريزي کند، آدميزاد ولو اهل تقوي، احتمال لغزش درونش زياد است، مسائل مالي است. وقتي شما به واقعه کربلا مي‌رسيد، وقتي مسلم آمد در کوفه و مردم را جمع کرد، چيزي که باعث شد مردم از مسلم فاصله بگيرند، سه تهديد بود. 1- لشگر شام خواهد آمد. ترس از جنگ، بعداً در کوفه شايد بيش از ده هزار سر بريده شد. در حالي که اگر اينها دفاع کرده بودند، با سيدالشهداء همراهي کرده بودند، اين اتفاق نمي‌افتاد. يکي اينکه اگر ذليل از شما به سيدالشهداء و مسلم بپيوندد، اگر بچه‌اي از قومي برود و بپيوندد ما بزرگ قوم را عذاب مي‌کنيم. سومين مورد اينکه حقوق‌ها را قطع مي‌کنيم. حقوق‌هايي که درونش شبهه مالي بود. چون به غير عرب‌ها نمي‌دادند و مثل اين است که حق يارانه شما را به من بدهند. اگر من در حسابم بروم ببينم يک جايي که ده هزار تومان قرار بوده پول دستم بيايد، اشتباهي بيست هزار تومان آمده خوشحالي ندارد. بايد برگردانم. چون عادت داده بودند. لذا در کربلا وقتي سيدالشهداء فرمود: چرا هرچه من مي‌گويم، شما متوجه نمي‌شويد، آدم گاهي متوجه نمي‌شود چون مسأله سخت است. يکوقت بحث سخت نيست و من اگر بخواهم بپذيرم بايد تاوان بدهم. اگر من به شما بدهکار باشم، شما بگويي: ده ميليون اينجا، بيست ميليون اينجا، من بگويم: بله بله، بايد اينها را پس بدهم. لذا مي‌گويم: من نمي‌فهمم شما چه مي‌گوييد. اين نفهمي عمدي است. من هميشه مي‌گويم: زن و شوهرهايي که با هم صحبت مي‌کنند با زبان غير مادري که حرف نمي‌زنند. مسائل پيچيده فلسفي و رياضي مطرح نمي‌کنند، خيلي وقت‌ها ما تفاهم نداريم، چون اگر بخواهم بفهمم بايد بگويم: اشتباه کردم. دقيقاً سيدالشهداء وقتي به اينها فرمود: چرا من هرچه مي‌گويم شما نمي‌فهميد؟ گفتند: حقوق ما قطع مي‌شود! يعني مي‌فهميم ولي اگر بگوييم مي‌فهميم بايد به لشگر شما بياييم.

مسلم بن عوسجه آمد گفت: چرا اينقدر پسر پيغمبر صحبت مي‌کند، شما نمي‌فهميد. گفتند: ما متوجه نمي‌شويم. «ملئت بطونکم من الحرام» نشان مي‌دهد بحث مالي آدم‌هايي را که اينها ناصبي نباشند، ممکن است. اينها ممکن است مشکل اعتقادات اوليه را نداشته باشند را هم مي‌تواند زمين بزند. بلکه مي‌خواهم عرض کنم که وقتي تاريخ را نگاه مي‌کنيم مي‌بينيم گاهي فرزند امام معصوم يا نوه امام معصوم به همين مشکل مالي گرفتار شده و مقابل امام قرار گرفته است. وقتي شهادت موسي بن جعفر را بررسي کنيد، مي‌بينيد دو برادرزاده ايشان که نوه امام صادق هستند، رفتند امام کاظم را لو دادند. حضرت قبل از اينکه اينها بغداد بروند، صدايشان کرد که چرا مي‌خواهيد بغداد برويد؟ چند فرزند بزرگ داشت و بقيه خردسال بودند. بين فرزندان موسي بن جعفر فاصله بود. حضرت اينها را صدا کرد و گفت: من بچه‌هايم کوچک هستند. شما نزد هارون برويد مرا مي‌کشد. شما برادرزاده‌هاي من هستيد، مشکل شما چيست؟ گفتند: ما پول مي‌خواهيم. حضرت فرمود: چقدر لازم داريد؟ فرض کنيد گفتند: سيصد سکه، حضرت شايد دو برابر اين پول را داد. وقتي بيرون مي‌رفتند، فرمود: به خدا که باز هم نزد هارون مي‌روند. يعني به طمع، وقتي رفتند و نسبت به امام کاظم(ع) افشاگري کردند، او را تحريک کردند که امام کاظم را بگيرد و دستگير کند. از اين نمونه‌ها فراوان داريم. امام کاظم(ع) برادري دارد به نام عبدالله افطح، ايشان به طمع اينکه وقتي امام در اواخر امام صادق به بعد، شيعه داشت شکل مي‌گرفت، وقتي شيعه زياد مي‌شد وجوهات و خمس امام افزايش پيدا مي‌کرد. طمع هم زياد مي‌شد. خمس براي فرزندان پيغمبر و امام معصوم است که در مسير خرج‌هاي ديني مصرف کند. پسر بزرگ امام صادق(ع)، گفت: من امام هستم. دو تا از شيعيان برجسته به ديدنش رفتند. چون شرايط خوف و تقيه طوري بود که نمي‌شد، امام صادق(ع) به پنج نفر وصيت کرده بودند. به منصور دوانقي وصيت کرده بود. به حاکم مدينه وصيت کرده بود. به پسر بزرگ وصيت کرده بود. به امام کاظم وصيت کرده بود. به برده‌ي خودش هم وصيت کرده بود. امام کاظم جانش به خطر نيافتد. عبدالله افطح يکسري آدم در مدينه داشت، از کوفه که شيعيان مي‌آمدند ببينند امام صادق به شهادت رسيده، امام بعد چه کسي است؟ اينها او را در خانه‌ي عبدالله مي‌آوردند. داشتيم در مدينه مي‌گشتيم که امام از دنيا رفت، وصيت کرد؟ چند نفر آمدند گفتند: دنبال امام مي‌گرديد؟ دنبال ما بياييد. يک خرده ترسيديم، ما را در خانه عبدالله برد. رفتيم دو سه سؤال کرديم، مؤمن طاريال، هشام بن سالم عالم هستند، ديديم هيچي بلد نيست. چرا؟ چون امام نيست. شاگردان امام از پسران امام باسوادتر هستند. مگر اينکه پسر امام عالم باشد. به هم نگاه کرديم و گفتيم: اين امام نيست. آمديم بياييم، گفت: خمس خود را بگذاريد، فهميديم اين دکان کرده است. پسر امام در برابر امام کاظم، برادر در برابر برادر، ديگر کسي نمي‌تواند نسبت به نَسب پاک فرزندان ائمه شک کند. کسي نمي‌تواند در تربيت امام معصوم شک کند.

عوامل تربيت مختلف است و يکي شکل‌گيري نطفه است که بايد حلال باشد. براي فرزندان ائمه اين حلال واضح است. يکي پدر و مادر و تربيت است. امام پدر عبدالله افطح است. يکي از عوامل مسائل مالي است. اين طمع اينکه پولي که مي‌آيد، وجوهاتي که مي‌آيد، دست امام برسد و در مسائل ديني خرج کند. اين اثر تربيتي دارد و باعث مي‌شود يک نفر چنين خطاي عجيبي بکند. اين هم در دوره قبل از امام کاظم فراوان هست. در دوره امام سجاد داريم يکي از فرزندان اميرالمؤمنين آمد گفت: عموجان، بگذار چند وقت امامت کنم، بعد نوبت شما مي‌شود. به نظر شما منظورش از اين حرف چيست؟ آيه امام سجاد(ع) شيعه زيادي دارد؟ يکي جابر است، مگر امام سجاد چند مشتري دارد که حرف حق را از او بشنوند؟ جا داشت بگويند: عموجان تو هم جايي برو نماز بخوان که اين چهار نفر آدم براي تو هم مي‌آيند. مشکلش چهار نفر نبود. صدقات و موقوفاتي که از پيغمبر اکرم به اميرالمؤمنين رسيده بود، اميرالمؤمنين 25 سالي که غريب بود و کار مي‌کرد، اينها را وقف خاص مي‌کرد و اينها صدقات و موقوفات پيغمبر مي‌شد به اميرالمؤمنين، اين پول کلان بود، به امام حسن اداره‌ي آن رسيد. بعد به سيدالشهداء و بعد به امام سجاد رسيد. دو تا از پسران اميرالمؤمنين که در کربلا حاضر نشدند، يکي آمد گفت: عموجان بگذار من امامت کنم، امامت کنم شيعه‌اي در کار نيست، يعني موقوفات را دست من داده است. وگرنه آغاز امامت امام سجاد، در روايت هست چهار پنج نفر سراغش آمدند و ديگر طمع ندارد. آن موقوفات است که طمع دارد. يکي ديگر از اينها، برادرها متأسفانه نزد عبدالملک مروان رفت و شکايت کرد از امام سجاد، گفت: من پسر اميرالمؤمنين هستم و بايد موقوفات پدرم دست من باشد. او برادرزاده من است.

يعني وقتي من دارم از کساني اسم مي‌برم که در پاک زادگي، در اينکه در خانواده‌ي پر اصل و نصب شريف مرکز تربيت آمدند اما مشکلات مالي اينها را ممکن است خراب کرده باشد. مثال‌هايش فراوان است. شيخ صدوق يک نقلي دارد اميدوارم دروغ باشد. مي‌گويد: دختر سيدالشهداء نقل مي‌کند که وقتي داشتند خيمه‌ها را غارت مي‌کردند، يک نفر آمد سمت من زيورآلات را بکشد، ديدم گريه مي‌کند. گفتم: ملعون چرا گريه مي‌کني؟ گفت: شما دختران پيغمبر هستيد. گفتم: اين کار را نکن. گفت: من اين کار را نکنم بعدي مي‌آيد و مي‌برد. عباراتي در مقاتل هست که کمرشکن است. وقتي مسائل مادي جدي مي‌شود، لشگر دشمن سي هزار نفر است. اين طرف خيمه‌هاي سيدالشهداء معدود است، لذا اگر بايستند و بخواهند به نوبت غنيمت بردارند، به خيلي‌ها چيزي نمي‌رسد. در مقتل هست از هم سبقت مي‌گرفتند، در غارت خيام اهل‌بيت پيغمبر از هم سبقت مي‌گرفتند. وقتي بحث مالي هست اينطور مي‌شود که جا نمانند. لذا بايد حمله کند يا بدود، لذا خيلي از شهداي بعد از حادثه شهادت سيدالشهداء جلوي خيمه‌ها از همين آل الله هستند که زير دست و پا رفتند. در زيارتنامه اربعين هست که سلام خدا بر سيدالشهداء که به حريمش هتک حرمت کردند. چقدر يک النگو ارزش دارد؟! وقتي مشکل حرام‌خواري در يک جامعه اتفاق بيافتد، براي النگو هم ممکن است يک نفر جنايت کند. بعضي وقت‌ها در اتفاقات عمومي که مي‌افتد، يکوقت ممکن است يک نفر به طمع النگوي يک بنده خدا، جنايتي بکند. حتي براي خوبان، آنهايي که در بيت شريف پيغمبر و اهل‌بيت هستند که فرزندان رشيد و اهل هدايت فراوان دارند، ممکن است استثناهايي به وجود بيايد.

از اين نمونه در فرزندان ائمه هم مي‌بينيم که به ما نشان بدهد خيلي وضع خطرناک است. خدا در قرآن نسبت به همسر دو پيغمبر به ما اشاره مي‌کند که اينها مقابل پيغمبر ايستادند، يکي از عوامل انحراف بحث‌هاي مالي است. يکوقتي در يک جامعه يک خطايي و يک اشتباهي استثناء است. اما يکوقتي مثلاً معاذ الله در مورد شرابخواري يک عدد رقم‌هاي عجيبي گفته مي‌شود. در اخبار مي‌گويند: در حال مستي رانندگي کردن چنين است. اگر اين گناه به سمت عمومي شدن برود، آثار تخريب تربيتي‌اش در جامعه ميلياردها برابر فردي است. تا وقتي فردي است، گناه فردي، وقتي جمعي مي‌شود متفاوت مي‌شود. آماري شنيدم، عددي معادل هفت، هشت ميليون چک برگشتي در جامعه ما هست. بخشي براي مشکلات اقتصادي و واردات و صادرات است، مشکلات جا به جايي نرخ ارز است اما قطعاً جمع زيادي از اين عدد بسيار وحشتناک کساني است که وقتي مي‌نويسند مي‌دانند نمي‌خواهند پول مردم را بدهند. اگر يک نفر پول مرا ندهد گناه شخصي است، وقتي در جامعه‌اي انحراف مالي، ندادن پول مردم عدد بزرگي دارد. اين جامعه استعداد امام کشي دارد. خيلي بايد ترسيد، يعني اين عظمت اربعين را يک چيز ممکن است خراب کند، فساد اقتصادي، اگر به مسائل ديني بکشد، چرا اينقدر قرآن به پيغمبر و پيغمبران مي‌گويد: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ‏ عَلَيْهِ‏ أَجْرا» (انعام/90) چرا پيغمبر نبايد اجر بگيرد؟ براي اينکه بدنام مي‌شود. لذا پيغمبر از کسي اجر نمي‌گرفت. شما بخواهي يک جامعه ديني يک اتفاق عظيم ديني را خراب کني، درونش فساد اقتصادي ايجاد کني تمام هويتش از بين مي‌رود. جامعه ما که بايد از خودمان شروع کنيم، ظاهر امر اين است که وعده شيعيان بعضي وقت‌ها اثري ندارد. بگويند: کاشاني وعده داده، مي‌گوييد: نه، چند بار خلافش را گفته است.

بعضي از مراکز کشور ما رشوه مي‌گيرند، هميشه مي‌گويم: آن کسي که رشوه مي‌گيرد، مثلاً مي‌گوييم: پنج ميليون مي‌گيري بار ما را رد کني؟ فکر مي‌کند قرار است پنج ميليون به درآمدش اضافه شود و متوجه نيست اين پنج ميليون منجر به کفر فرزندش، سرطان همسرش مي‌شود. پيامدهاي اين را متوجه نيست. قرار بود نسل خوبي داشته باشد اما نسل منحرف مي‌شود و از اين نسل جاني و جنايتکار به وجود مي‌آيد. فرض کنيد من معلم هستم وظيفه دارم هشتاد دقيقه سر کلاس تدريس کنم، سر کلاس بيست دقيقه تدريس کنم. وقت آزاد بدهم. يکوقتي وقت آزاد دادن براي تفهيم بيشتر است. يکوقتي براي وقت تلف کردن است. من کارمند هستم، عدد رقم‌هاي عجيب و غريب مي‌گويند که ما وقت مفيد هشت ساعت کارمندهايمان چند دقيقه است. اين يعني درآمد چيست؟ کم فروشي حرام است، من معلم و سخنران هستم، يک عده پاي بحث من مي‌نشينند. هزار نفر پاي حرف‌هاي من بنشينند، حجم عظيم سرمايه‌اي که اينها عمرشان را دادند. اگر خداي نکرده حواسم را جمع نکنم، در شغل ما اينقدر حساسيت هست، جامعه‌اي که درونش مسائل مالي جدي شود، بزرگان را با سر زمين زده است.

قرآن کريم چقدر به ما راهکار داده است. مي‌فرمايد: اي پيغمبر واجبات مالي مردم را بگير تا اينها را پاک کني و تزکيه کني. بعد براي اينها دعا کن! الآن اگر به ما بگويند: در روز اربعين امام زمان شما را دعا کند، حاضر هستيد چه بگوييد؟ من فکر کنم حاضر هستم هرچه دارم بدهم که حضرت برايم دعا کند. مي‌فرمايد: «إِنَّ صَلاتَكَ‏ سَكَنٌ‏ لَهُمْ» اين دعاي تو، خدا به پيغمبر مي‌فرمايد: «خُذْ مِنْ‏ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ» (توبه/103) از اموال اينها زکات، خمس، خيلي‌ها خمس و زکاتشان معلوم نيست و حساب و کتابشان مشخص نيست. بايد ديد واجبات مالي‌ام را پرداخت مي‌کنم يا نه. اگر پرداخت نمي‌کنم گويي جيب امام زمان را زدم و اين حرام‌خواري خطرناکي است. چقدر دلم مي‌خواهد بچه من اين خوراکي که خريده تاريخ مصرفش نگذشته باشد. وقتي خمس و زکات نمي‌دهم خيلي خطر جدي دارد.

شريعتي: اين «يا ليتنا کنا معک» به نظرم مصداق امروزي‌اش همين است.

حاج آقاي کاشاني: يا «بأبي أنتم و أمي و أهلي و مالي» من مالم فداي شما، اگر من شيعه اميرالمؤمنين هستم و مي‌گويم: پدر و مادرم به عنوان ارزشمندترين چيزهايي که دارم، خانواده‌ام، اموالم، خودم، فداي شما. اگر کسي معتقد در شيعه نباشد که همه چيزش فداي اهل‌بيت است، تشيع او اشکال دارد. يکوقت حقوق واجب را مي‌دهم و اضافه‌تر هم مي‌دهم. خطرش اين است که مسير را عوض مي‌کند. خدا مي‌فرمايد: «خُذْ مِنْ‏ أَمْوالِهِمْ‏ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَكِّيهِمْ بِها» از اموال اين مردم واجبات مالي شان را بگير، پاکشان کن. تزکيه نفس اينطور است که اول نزد نماينده مرجع برويد و حساب و کتاب مالي‌تان را درست کنيد. ممکن است من الآن نداشته باشم، بگويم: يک ميليون تومان بايد خمس بدهيد، الآن ندارم، عيب ندارد صحبت کن و مشخص کن و بعد هروقت توانستي بياور ولي من از حالت بي‌خيالي دور باشم. من نبايد دِين به کسي داشته باشم. امام حسين روز عاشورا فرمود: اگر کسي دين بر گردنش هست نيايد و خونش با خون ما مخلوط نشود. خدا به پيغمبر مي‌فرمايد: واجبات اينها را بگير و پاکشان کن. اي پيغمبر براي اينها دعا کن. «إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ» اين دعاي تو باعث آرامش اينهاست.

سؤال: آيا اين فقط براي دوره پيغمبر بود؟ واضح است که شيعه اينطور مي‌گويد، هر امامي بعد از پيغمبر، امروز اگر ما واجبات مالي‌مان را بدهيم امروز امام زمان ما را دعا مي‌کند. چقدر ارزش دارد. اموالمان که هيچ، خودمان را بدهيم امام زمان براي ما دعا کند، ارزش دارد. از طرف ديگر اگر خداي نکرده من اين کار را نکنم، اموالم مخلوط به حرام باشد، نمي‌توانم درونش تصرفي کنم. خداي نکرده آثار بعدي دارد.يکوقت خداي نکرده کسي مي‌گويد: من هيأت مي‌رفتم، عزاداري مي‌رفتم، زيارت مي‌رفتم، الآن به هيچي اعتقاد ندارم! چند مشکل اينجا هست. قرآن مي‌فرمايد: «ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ‏ أَساؤُا السُّواى» (روم/10) وقتي در يک خطا و اشتباهي پشت سر هم اين تکرار شد، ديگر گناه را گناه حساب نکردم، معاذ الله دارد که «أَنْ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ كانُوا بِها يَسْتَهْزِؤُنَ» مي‌گويد: من هيأت مي‌رفتم، عزاداري مي‌رفتم، اگر بتوانم مي‌گويم: وجوهات مي‌دهي؟ مال مردم در مالت نيست؟

هميشه به خانم‌ها عرض مي‌کنم که در نجس و پاکي خيلي‌ها وسواس دارند. آب مايه‌ي حيات است و ارزان به دست ما مي‌رسد، در اين وسواس داريم. آنوقت در خمس دادن، در بدهي پرداخت کردن، در شارژ ساختمان دادن، بعضي وقت‌ها در يک ساختمان بيست واحدي دو سه نفر از دو خانواده شارژ خود را نمي‌دهند. آقا، اين کوچک را کوچک نگيريد. بقيه اگر راضي نباشند، زندگي شما به هم مي‌خورد. اين زرنگي نيست. اين سفاهت است. من به پشيزي بيايم عاقبت خود را خراب کنم. مرحوم شيخ مرتضي زاهد در حالاتشان نوشتند، در خمس دادن ايشان وسواس داشت. من به شما بدهکار هستم، يک بار پرداخت کنم و هي بپرسم پول را دادم، ندادم، چه شد؟ از کوچک گرفته، چون مسائل مالي کوچک و بزرگ ندارد، هميشه زير قبه‌ي سيدالشهداء مي‌گويم: خدا با قاتل حضرت زهرا، با قاتل امام هادي، با قاتل امام سجاد، اينها را محشور کند. کساني که دزدي‌شان يک قتل بزرگ است که زندگي جمعي از مؤمنين را تحت تأثير قرار مي‌دهد.

شريعتي: در مورد غربت اهل‌بيت صحبت مي‌کنيم، بحثمان به اينجا رسيد که يکي از عوامل غربت اهل‌بيت دل بستگي و دنيا زدگي مردمي بود که باعث شد با اين دنيازدگي در مقابل حضرت بايستند. امروز هم اين اتفاق مي‌تواند بيافتد اگر خداي نکرده دنيا چشم ما را پر کند.

اربعين شوق حضوري است که جابر دارد *** کربلا بار نخست است که زائر دارد

خيلي‌ها جا پاي جابر گذاشتند و زائر سيدالشهداء شدند. انشاءالله اين گام‌ها سر پل صراط نلرزد و مأجور باشد. به ياد همه درگذشتگان هستيم و به سيدالشهداء سلام مي‌کنيم و به قمر بني هاشم حضرت ابالفضل العباس سلام مي‌کنيم و دعا مي‌کنيم که انشاءالله به زودي زود شما زائر اين صحن و سرا باشيد. همت کنيم کساني را که تا به حال زائر کربلا نبودند را روانه‌ي کربلا کنيم. امروز صفحه 199 قرآن کريم، آيات 73 تا 79 سوره مبارکه توبه را تلاوت خواهيم کرد. چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به حضرت سيدالشهداء و حضرت زينب(س) هديه کنيم.

«يا أَيُّهَا النَّبِيُ‏ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ «73» يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ ما قالُوا وَ لَقَدْ قالُوا كَلِمَةَ الْكُفْرِ وَ كَفَرُوا بَعْدَ إِسْلامِهِمْ وَ هَمُّوا بِما لَمْ يَنالُوا وَ ما نَقَمُوا إِلَّا أَنْ أَغْناهُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ مِنْ فَضْلِهِ فَإِنْ يَتُوبُوا يَكُ خَيْراً لَهُمْ وَ إِنْ يَتَوَلَّوْا يُعَذِّبْهُمُ اللَّهُ عَذاباً أَلِيماً فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ فِي الْأَرْضِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ «74» وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَ لَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ «75» فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَ تَوَلَّوْا وَ هُمْ مُعْرِضُونَ «76» فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ «77» أَ لَمْ يَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ «78» الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ»

ترجمه آيات: اى پيامبر! با كافران و منافقان ستيز كن و بر آنان سخت‏گير وخشن باش كه جايگاهشان دوزخ است و بد سرنوشتى دارند. (منافقان) به خدا سوگند مى‏خورند كه (سخنى كفرآميز) نگفته‏اند، در حالى كه قطعاً سخن كفر (آميز) گفته‏اند و پس از اسلام آوردنشان كافر شدند و تصميم به كارى (كشتن پيامبر) گرفتند كه به آن دست نيافتند. و جز اينكه خداوند و پيامبرش آنان را از لطف خويش بى‏نياز كرده، عيبى (براى پيامبر و مؤمنان) نيافتند (با اين‏حال) اگر توبه كنند، برايشان بهتر است واگر روى بگردانند، خداوند آنان را در دنيا و آخرت به عذابى دردناك گرفتار مى‏كند ودر روى زمين هيچ دوست و ياورى برايشان نخواهد بود. و برخى از آنان با خدا پيمان بسته بودند كه اگر خداوند از فضل خويش به ما عطا كند، حتماً صدقه (زكات) خواهيم داد و از نيكوكاران خواهيم بود. پس چون خداوند از فضل خويش به آنان بخشيد، بدان بخل ورزيدند و (به پيمان) پشت كرده و روى‏گردان شدند. سرانجام به دنبال آنكه با خدا در آنچه پيمان بسته بودند، خلف وعده كردند و بدان سبب كه دروغ مى‏گفتند، (خداوند، روحِ) نفاق را تا روزى كه به ديدار او رسند، (روز مرگ يا قيامت)، در دل‏هاى آنان قرار داد. آيا ندانستند كه خداوند، راز آنان و سخنان آهسته (و درِگوشى) آنان را مى‏داند و اينكه خداوند، به همه‏ى غيب‏ها داناست؟! منافقان بر مؤمنانى كه (علاوه‏بر صدقات واجب،) داوطلبانه صدقات مستحب نيز مى‏دهند و همچنين بر مؤمنانِ (تهى دستى) كه جز به اندازه‏ى توانشان چيزى (براى انفاق وپشتيبانى از جبهه) نمى‏يابند، عيب مى‏گيرند و آنان را مسخره مى‏كنند. (بدانند كه) خداوند آنان را به ريشخند مى‏گيرد (و كيفر تمسخرشان را خواهد داد) و براى آنان عذابى دردناك است.

شريعتي: در رأس همه خواسته‌ها تعجيل در ظهور حضرت امام زمان(عج) را بخواهيم.

يک روز مي‌رسد همه در جوار تو *** عزم زيارت نجف و کربلا کنيم

اشاره قرآني را بفرماييد و از شخصيت جابربن عبدالله انصاري صحبت کنيم.

حاج آقاي کاشاني: آيات بسيار مهمي در اين صفحه هست که آخرين آيه به بحث ما مربوط است، خداوند مي‌فرمايد: يکي از رفتارهاي منافقان اين است که «الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ» کساني که واجبات مالي‌شان را مي‌دهند را مسخره مي‌کنند. براي فقرا هم غير از واجبات خمس و زکاتشان کنار مي‌گذارند، باز هم هرجا پيش بيايد به پيغمبر و امام مسلمين کمک مي‌کنند، باني مسائل خير مي‌شوند، در تجهيز زائر کمک مي‌کنند، منافقين اينها را مسخره مي‌کنند و طعنه مي‌زنند، چرا؟ اگر انحراف مالي که اينقدر خطرناک است، برعکس کسي که بيايد واجبات مالي‌اش را بپردازد و بيشتر در راه دين خرج کند، معلوم است خيلي مورد عنايت است و از انحراف دور مي‌شود. لذا طبيعتاً شيطان که نماد ظاهري‌اش منافق است که روي زمين حرکت مي‌کند، مي‌آيد با طعنه زدن يا در دلش را خالي مي‌کند، يا اينکه کاري مي‌کند دچار شبهه‌اش کند. بعد مي‌فرمايد: «وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» يک عده هستند، ممکن است يک نفر ده هزار تومان خمسش باشد. هزار تومان دارد در راه خير کمک کند. اينها مسخره مي‌کنند که خدا گداي پول تو است! حق اگر ارزن باشد بايد پرداخت شود. باطل و حرام اگر ارزن باشد بايد از آن فاصله گرفت. منافق براي اينکه ثروتمند را يک جور، فقير را يک جور با تمسخر و طعنه دلشان را خالي کند، از اين کار کوتاه نمي‌آيد، چرا؟ براي اينکه دوست ندارد جامعه اسلامي به صلاح برود.

در مورد شخصيت جناب جابر، اصحاب پيغمبر اکرم دسته بندي دارند و بعضي يار سِر هستند. در جامعه ديني، مردان خيلي غيور هستند، هرکسي نمي‌تواند در خانواده ما بيايد و بايد محرم حسابش کنيم. امانتداري، شخصيتش، جابر کسي است که محضر صديقه طاهره مي‌رسد و از ايشان حديث مي‌شنود. ما سلمان را شنيديم، جابر را شنيديم. زياد نيستند کساني که چنين جايگاهي نزد اهل‌بيت داشته باشند که فاطمه زهرا به اينها بياني فرموده باشد. اصلاً هم صحبتي با صديقه طاهره کار هرکسي نيست و خيلي عظمت لازم دارد. يکي از جاهايي که جگر ما پاره پاره است، اين است که مي‌گوييم: زينب کبري را در مجلس‌هايي بردند در مسير کوفه و شام مردان نامحرم بودند و افراد رذل بودند، شأن ايشان نبود که با زينب کبري(س) هم کلام شوند، گفت: جابر محرم اهل‌بيت است و صديقه طاهره روايت نقل کرده که خودش محل بحث مفصل است درباره‌ي شناخت ائمه، جابر صحابي رسول خداست و بعداً از اصحاب اميرالمؤمنين است. وقتي سيدالشهداء به شهادت مي‌رسد در روايت هست که مردم بعد از سيدالشهداء مرتد شدند. ارتداد به معني ارتداد اصطلاحي نيست، عقب گرد کردند، از دين برگشتند و گفتند: پسر پيغمبر را کشتند، آسمان به زمين نيامد، دچار شبهه شدند. جز چند نفر و در بعضي نقل‌ها در اين تعداد اندک سه چهار نفري که اينها پايمردي کردند و يک قدم هم عقب نرفتند، اسم جابر آمده است. جابر کسي است که در زمان امام حسن(ع) حکومت را واگذار کرد و به مدينه برگشتند، منبرهاي بسياري در دنياي اسلام به جسارت و لعن اميرالمؤمنين مي‌پرداختند، جابر که صحابي رسول خدا بود در خانه‌ها و مجالس بني اميه مي‌رفت و صدا مي‌زد «عليٌ خير البشر» علي برترين بشر روي زمين بعد از پيغمبر است و هرکس قبول نکند ايمان ندارد.

بعضي به او نسبت ديوانگي مي‌دادند. بني اميه ادب نداشتند، وقتي جابر خودش را خرج اميرالمؤمنين مي‌کرد آنها شروع به جسارت و بي ادبي مي‌کردند. در جاهاي مختلفي داريم وقتي جابر فرصت را غنيمت مي‌شمرد، خودش را خرج مي‌کرد که اميرالمؤمنين و سيدالشهداء را معرفي کند. اين خيلي سخت است. فوتبال که در استاديوم برگزار مي‌شود طرفداران دو تيم را از هم جدا مي‌کنند. يک نفر در بين طرفداران آن طرف برود و بخواهد شعار بدهد، جرأت ندارد. سر توپ ممکن است کشته شود. حساسيت خيلي بالاست و آدم بايد خيلي از خودش گذشته باشد.  وقتي جناب جابر داشت به کربلا مي‌آمد، به او گفتند: بايد فحش به اميرالمؤمنين بدهي، نداد. در بعضي نقل‌ها هست که هزار ضربه شلاق خورد، ولي فحش به اميرالمؤمنين نداد. اين زيارت اربعين اولين زائران کربلا کساني هستند که به خودشان در راه اميرالمؤمنين آسيب زدند. براي اينکه حضرت به من و شما برسد.

يکي از بهترين زياراتي که از جهت سند و محتوا ارزشمند است، بعضي از بزرگان زين العابدين را در تشرف ديدند که ايشان داشتند اين زيارت را براي اميرالمؤمنين مي‌خواندند، اين زيارت امين الله از امام سجاد رسيده، امام باقر از امام سجاد و جابر از امام باقر نقل کرده است. چقدر اين مرد بايد باقيات الصالحات داشته باشد. زيارت امين الله ما را جابر گفته است. در شرايطي که قبر اميرالمؤمنين مخفي بود و جسارت مي‌شد. زين العابدين(س) تشريف مي‌برند زيارت اميرالمؤمنين را مي‌خوانند، معلوم است اينجا خصوصي است و نمي‌شد عمومي باشد. امام باقر نقل کردند و جابر به عنوان يار سِر از امام باقر نقل کرده است.

جابر با عطيه وقتي به کربلا مي‌آيند، جابر بينايي‌اش کم شده بود. پير شده بود، عطيه زير بغلش را گرفته بود. گفت: مرا ببر غسل کنم. بعضي از رفتارهاي جابر بعدها جز مناسک زيارت شد. عباراتي در کربلا گفته که بعدها جزء زيارت عاشورا به امضاي معصوم وارد شده است. گفت: مرا ببر کنار فرات غسل کنم. گفت: دستم را رها کن. من بو کنم حبيبم را پيدا مي‌کنم. آرام آرام مي‌آمد و گفت: حبيب من نمي‌شود من بيايم سلام کنم و جوابت را نشنوم. بعد خودش جواب داده بود که چطور مي‌خواهي جواب بشنوي در حالي که بدن مبارک اينجاست و سر مطهرش را به شام بردند. کنار قبر مبارک سيدالشهداء نشست و آه بلندي کشيد و يک عبارتي گفت که از اميرالمؤمنين و امام صادق هم روايت داريم. جابر گفت: «و الله لقد شارکناکُم» بخدا ما با شما شريک هستيم. عطيه گفت: چطور شريک هستي در حالي که اينها بچه‌هايشان يتيم شدند و ناموسشان را به اسارت بردند، سرهايشان جدا شد، اموالشان را بردند و جسارت شنيدند. گفت: از حبيبم رسول خدا شنيدم «من أحبّ قوماً حشر معهم» اگر کسي قومي را دوست دارد، با او محشور مي‌شود. ممکن است کسي جگرش بسوزد و بگويد: کاش کربلا بودم، او را به عنوان زائر کربلا مي‌خرند و در پرونده‌اش مي‌نويسند. «من أحبّ عمل قوماً اشرک في عملهم» کسي که عمل قومي را دوست بدارد، عمل اين موکب‌داراني که پذيرايي مي‌کنند را دوست داريم، پيغمبر فرمود: در عمل آنها شريک است. اين بشارت براي کساني است که نتوانستند به هر دليل تشريف بياورند.

شريعتي: دعا بفرماييد و آمين بگوييم.

حاج آقاي کاشاني: «اللهم عجل لوليک الفرج و العافية و النصر» خدايا هرکسي هرجاي عالم صداي ما را مي‌شنود يا نمي‌شنود، دلش مي‌خواست امروز در کربلا و جزء پذيرايي کنندگان باشد، دلش مي‌خواست جزء پياده‌روهايي باشد که به سمت صحن و سراي حضرت مي‌آيند، همه را با سيدالشهداء محشور بگردان و در کارنامه عمل همه آنها زيارت در معيت امام زمان ثبت و ضبط بفرما. عاقبت امر ما ختم بخير بگردان و نسل ما را تا قيامت عاشق و شيعه و شيفته و شهيد راه اهل‌بيت قرار بده. هرچه خير زير قبه‌ي سيدالشهداء به اوليائت عطا کردي، به تمام بينندگان و شنوندگان عطا بفرما و ما را جزء رزمندگان سلحشور امام زمان قرار بده. ما را از زمينه‌سازان ظهور حضرت قرار بده. ما را از کساني که مبلغ رسالات هستيم، از کساني که مظلوميت اهل‌بيت را به عالم مي‌رسانيم قرار بده. خدايا زمينه حضور و زيارت همه عاشقان سيدالشهداء را به اين صحن و سراي با کرامت مهيا بگردان. مشکلات اشتغال و ازدواج را حل بفرما. ما را در قيامت جزء کساني که لبيک گوي نداي سيدالشهداء هستند قرار بده.

شريعتي: انشاءالله به زودي زود زيارت حضرت نصيب شما شود. حسين «نصر من الله» را نوشت به خونش، به شرط اينکه «و فتح قريب» را تو بخواني. «اللهم عجل لوليک الفرج»

«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»