برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ترس و تقيه از نقل فضائل اميرالمؤمنين و نقش امام هادي براي جبران
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين کاشاني
تاريخ پخش: 26-05- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
«الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين و الائمة المعصومين عليهم السلام» سلام ميکنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان و شنوندگان گرانقدرمان، آنهايي که دلشان سرشار از محبت اميرالمؤمنين است و براي رسيدن عيد غدير لحظهشماري ميکنند. وقتي ماه ذي الحجه به نيمه ميرسد دلها راهي سامرا ميشود و با تمام وجود به امام هادي سلام ميکنيم.
يا رب نکند به زخمم آگاه کني *** اين گمشده را دوباره گمراه کني
افتادهام از پا نکند دستم را *** از دامن اهلبيت کوتاه کني
انشاءالله همه متنعم نعمت ولايت باشيم. حاج آقاي کاشاني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد. عيد شما مبارک باشد.
حاج آقاي کاشاني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان راديو قرآن سلام ميکنم. عيد غدير را پيشاپيش تبريک ميگويم، انشاءالله شکرگزار نعمت ولايت اميرالمؤمنين باشيم. ولادت با سعادت امام هادي(س) را تبريک ميگويم.
شريعتي: امام هادي دو ميراث ماندگار در بين ما گذاشتند، يکي زيارت جامعه کبيره که هرچقدر بگوييم کم گفتيم و ديگري زيارت غديريهي امام هادي که چه تناسبي اين ايام با ولادت حضرت و عيد غدير دارد.
هميشه در خيالم سيب دارم *** که نيمي و هادي و مهدي است نيمي
بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي کاشاني: بسم الله الرحمن الرحيم، در جلسات گذشته که کم کم داريم آماده ميشويم براي لحظاتي که امامت اميرالمؤمنين آغاز ميشود، مقدماتي را عرض کرديم. پيغمبر اکرم را تخريب کردند که بعد بتوانند اميرالمؤمنين را تخريب کنند و بتوانند اسلام را منحرف کنند. رسول خدا براي جلوگيري از اين انحراف، تدابيري داشتند و يکي از آن تدابير اين بود که رهبر يکي از اين دو دسته مسلمين را اميرالمؤمنين قرار داد. ايشان را تأييد و فضايل ايشان را منتشر کرد. غدير هم يکي از مهمترين فضايل اميرالمؤمنين است که در پيش است. منتهي چون به ولادت امام هادي رسيديم و ايشان در راه غدير زحمات زيادي کشيدند، ميخواهم امروز اين را بحث کنم. جلسهي پيش پيامبر فرمود: يا علي! جمعيت زيادي از امت به تو خيانت خواهد کرد. گوشهاي از اين خيانتها به غدير و اميرالمؤمنين را بيان کنيم و بعد بگوييم: امام هادي(ع) چگونه با اينها مبارزه کرد که هم از فضاي بحث دور نشده باشيم و هم جسارت محضر امام هادي با اين همه زحماتي که حضرت براي غدير کشيدند، نشده باشد.
بعد از اينکه پيغمبر اکرم اميرالمؤمنين را مطرح کردند، طبيعتاً بعد از ايشان حکومتهايي آمدند و اين مسيري نبود که رسول خدا ميخواست و بعد کار به بني اميه رسيد، قدرت قاهر و شمشير حکومت، پول سرشار خراجها و مالياتها و غنائم و تقدس آخوندهاي درباري، يعني اين سه تيغ کمک کردند براي اينکه اميرالمؤمنين از جامعه حذف شود. در اين زمينه دويست و پنجاه يادداشت نوشتم و چند مورد را انتخاب کردم. بعد از پيغمبر اکرم جرياني پيش آمد که نقل حديث را محدود و ممنوع کنيم. يکي از حاکمان بعد از پيغمبر اکرم گفت: اگر ميخواهيد از پيغمبر روايات نقل کنيد، روايات عمليه، يعني فقهي نقل کنيد. روايات ديگر را نقل نکنيد. فقط فقهي، چرا؟چون در روايات رسول خدا حق و باطل مشخص شده بود و بعضي توبيخ شده بودند از دستهاي که حضرت مخالفشان بودند، اميرالمؤمنين و طرفدارانش تجليل شده بودند. لذا اينها مباحث فقهي نيست. گفتند: فقط روايات فقهي نقل کنيد. نماز و روزه و حج که قبلاً گفتيم به همينها هم آسيب خورد. چرا؟ يک نمونه را ميخوانم که چرا روايت غير فقهي نقل نکنيد.
نوهي طلحه، همان طلحه که در جمل کشته شد، آمدند از او يک روايت بپرسند، گفت: من از ترس معاويه جرأت نميکنم حرف بزنم، اگر قول ميدهيد که تا زنده هستم از من چيزي نقل نکنيد به شما بگويم. گفتند: بگو، اين روايت سند صحيح دارد و بخشي از اين در صحيح مسلم آمده است. گفت: از ابن مسعود شنيدم که پيغمبر فرمود: يک حاکماني بعد از من ميآيند، «يقولون ما لا يفعلون» حرفي را ميزنند و خودشان عمل نميکنند. «و يفعلون ما لا يقولون» يک کارهايي ميکنند از چيزهايي که اين طرف و آن طرف نميگويند، توطئه ميکنند، ظاهر يک جور است و باطن و عمل يک جور. بعد پيغمبر فرمود: «فمن جاهدهم بيده فهو مؤمن» اگر کسي با اينها بجنگد و اينها را سرنگون کند، مؤمن است. «فمن جاهدهم بلسانه» کسي که با زبانش با اينها بجنگد و روشنگري کند، «فهو مؤمن» از اين دو که بجنگد يا زباني حرف بزند، کوچکترش اين است که «من جاهدهم بقلبه» کسي که در دلش حبّ اينها را نداشته باشد. بغض اينها را داشته باشد، حاکماني که ميخواهند انحراف ايجاد کنند، پيغمبر فرمود: اينکه با قلبش هم کسي مخالف اينها باشد بيزاري قلبي هم داشته باشد، «فهو مؤمن» اگر اين نباشد اصلاً ايمان نداريد. اين از قول ابن مسعود نوه طلحه با واسطه نقل شد، به پسر خليفه دوم گفتند، گفت: مگر ميشود. در صحيح مسلم هست که نزد او رفتند و گفتند: واقعاً تو اين حرف را زدي؟ اين خيلي حرف عجيبي است. چرا نوه طلحه جرأت نميکند اين را زمان معاويه بيان کند؟ چون حضرت ملاک ايمان ميدهند و ملاک ايمان چيست؟ يا جنگ يا روشنگري يا برائت قلبي، غير از اين ديگر ايمان نيست. يعني دقيقاً رسول خدا در هدف زده است که اينها دارند يک کارهايي ميکنند.
يکي از فقهاي برجسته و محدثان بزرگ، ميگويد: ما اگر ميخواستيم دادگاه شهادت بدهيم، شهادت ما را قبول نميکردند. ميخواستيم بردهاي را آزاد کنيم قبول نميکردند. ميخواستيم طلاق بدهيم قبول نميکردند. چون ميگفتند: بايد نسبت به علي بن طالب اعلام برائت کنيد و اين اصلاً اينقدر مرا اذيت ميکند که اين جمله را بخواهم بگويم که ميگويد: حقوق ساليانه از بيت المال را به ما نميدادند. تا کي؟ تا رفتيم شهادت داديم معاذ الله علي(ع) منافق بود تا اسم ما را ثبت کنند. زور حکومت، پول بيت المال مسلمين و آخوندهاي درباري که تقدسشان را آوردند که اين کارها را بکنيد و اشکال ندارد. تا ما نيامديم اعلام برائت از اميرالمؤمنين نکرديم اسم ما را جزء شهروندان ننوشتند، حالا بخواهي طلاق بدهي ميشود، بخواهي برده آزاد کني، ميشود. جزء آدم حسابت نميکنند. اگر يک نفر در شرايطي قرار بگيرد که جامعه او را حساب نکند. اين فشاري است که حکومت ميآورد براي اينکه آدمها بشکنند. از آن طرف رسول خدا ميفرمايد: يا جنگ کن يا روشنگري کن يا بيزاري قلبي، يعني اگر وادارت کردند يک چيزي هم بگوييم، به قلبت نرسد. چون اگر از اميرالمؤمنين اعلام برائت قلبي کنيد، ديگر سقوط کردي و کارت تمام است. اين شرايطي که بعد از پيغمبر اکرم به وجود آمد و هي شديدتر شد.
عبدالله بن زبير در مکه حکومتي داشت، ديدند در خطبههاي نماز جمعه اسم پيامبر را نميآورد و صلوات نميفرستد. گفتند: آقا اسمي از پيغمبر بياور، نگفتند: اسمي از اهلبيت او بياور. از خود پيغمبر، گفت: يک خاندان خواري پيغمبر دارد، معاذ الله که اگر من اسم ببرم اينها را غرور ميگيرد و گردن ميکشند که ما و پدر ما را ميگويد. در جامعه تبليغ به سمتي رفته که حذف کنيم، بزنيم و بکشيم و طعنه بزنيم و تمسخر کردن از کشتن سختتر است. اينکه سيدالشهداء در کربلا ميفرمايد: «لا لشيءٍ کان منِّي قبلَ ذا غيرَ فخري بضياءِ الفرقَدَين» من گناهي ندارم جز اينکه افتخار ميکنم به نور دو ستارهي درخشان، چون پدرم علي بن ابي طالب و مادرم فاطمه زهراست، با من دشمن هستيد. يعني بردند به اين سمت که چطور دشمني کنند. آنهايي که کربلا آمدند بخشي قربتاً الي الله آمدند و با امام دشمني کردند. اين بغض را دين قرار دادند. يعني حبّ اميرالمؤمنين و اهلبيت را که اينقدر رسول خدا تأکيد فرموده بود و گوشهاي از آن را گفتيم، چه قدرت رسانهاي بايد بيايد که اين را برعکس کند و اين اتفاق افتاد، حوالي سال 220 تا 300، امام هادي (ع) 250 از دنيا رفتند و سال 212 به دنيا آمدند، برههاي که امام هادي بودند را بگويم چه اتفاقاتي افتاد. ما نميخواهيم يک ماجراي تاريخ مصرف گذشته بگوييم، يک روزي يک اتفاقي افتاد و يک دوگانگي ايجاد شد و اين در طول زندگي جامعه مسلمين تا امروز بوده است. اتفاقاً ائمه ما با اينها مواجه بودند و سعي ميکردند راه پيغمبر را ادامه بدهند.
يک شخصيتي به نام ابن قطيبه که سال دويست و هفتاد از دنيا رفته است. متهم به دشمني با اميرالمؤمنين است. اين آدم خودش متهم به بغض نسبت به اهلبيت است. با اين حال در يکي از کتابهايش به نام «الاختلاف في اللفظ» يک افشاگري کرده است. گفته: دشمني با اميرالمؤمنين را اينها اينقدر مبالغه کردند که اول علي بن ابي طالب را خليفه چهارم کردند، حتي بعضي خليفه چهارم قبول نکردند. دوران او را دوران فتنه ناميدند. ميگويد: عجيب است که شما به يزيد خليفه ميگوييد، در مورد اميرالمؤمنين ميگوييد: دورانش دوران فتنه بود. ميگويد: محدثان زيادي ابا کردند از اينکه فضايل او را بنويسند يا از روي ترس يا از روي بغض! لذا وقتي حديثي چون حديث غدير را براي اينها بخواني، يا حديث منزلت را بخواني طوري معني ميکنند که از معني اصلي بيافتد. در منهاج السنه ابن تيميه حديث منزلت که فضيلت به آن عظيمي است، ابن تيميه ميگويد: اين فضيلت نيست بلکه رذيلت است. رفتار اهلبيت دوگانه است، امام حسن(ع) با مُغيره و عمروعاص خيلي تند برخورد ميکند ولي وقتي يک نفر از شام ميآيد و دشنام ميدهد، او را مهمان خانهاش ميکند. چون ميداند اکثريت کساني که مستضعف فکري هستند، کساني هستند که قدرت شمشير و قدرت پول و آخوندهاي درباري، يعني زر و زور و تقدس جمع شدند براي اينکه اهلبيت را تخريب کنند. در امامان ما متعدد اين را ميبينيم، پايان نامهي آقاي دکتر مطيعي، رفتار اهلبيت عليهم السلام با اهانتهاست.
اينطور نيست که ائمه ميدانستند عموم مردم خبر از چيزي ندارند، اينها صبح تا شب رسانهها اهلبيت و اميرالمؤمنين را کوبيدند، ميدانند اينها بازي خورده هستند و خبر از چيزي ندارند. زهري آخوند بني اميه و درباري است. بعضي حتي به اين سلام نميکردند و ميگفتند: اين دستمال اميران است. آخوند بيايد شرطهي بني اميه شود، علماء خيلي قبول ندارند. البته گروههايي از جامعه اسلامي خيلي هم ايشان را قبول دارند. ايشان يک روزي حديث غدير را نقل کردند و گفت: ديدم پيغمبر دست اميرالمؤمنين را گرفت و فرمود: «من کنت وليُّه فهذا وليُّه» اين از جملاتي است که در ذيل حديث غدير هست. هرکس من ولي او هستم علي بن ابي طالب ولي اوست. خدايا با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باش. زهري را توبيخ کردند که چطور جرأت داري اينطور حرف بزني؟ لايهبندي، گفت: بخدا سوگند از فضايل علي چيزهايي بلد هستم که اگر بگويم مرا ميکشند. اين از خودشان است.
در مباحث ماجراي غدير ميگويند: چرا در صحيح بخاري حديث غدير نيست. چرا در صحيح مسلم حديث غدير نيست. ابن کثير ميگويد: حاکم نيشابوري يکي از بزرگان محدثان است و از صاحب سبکهاست، دو حديث در کتابش نوشت، «حديث طير و حديث غدير» دو فضايل اميرالمؤمنين است. سر همين محدثان انکارش کردند و خانهاش را بستند و در خانه حصر خانگي کردند و گفتند: تا از معاويه روايت نگويي، از خانه بيرون نميآيي. بايد فضايل معاويه را بگويي. جرمش چه بود؟ از فضايل اميرالمؤمنين گفته بود. ميگويند: چرا بخاري نقل نکرده است؟ چون از جانش ترسيده است. چرا مسلم نقل نکرد؟ از جانش ترسيد. ميکشند و ميکشتند. به خيليها گفتند: دو سال است روايت ميخواني يک روايت از پيغمبر در مورد فضايل اميرالمؤمنين نگفتي. گفت: آقا خيلي بهتان ميزنند. ما را بي آبرو ميکنند. يا مثلاً نوهي احمد حنبل ميگويد: من در کتابخانهي پدر بزرگم، کتاب ديدم در مورد جنگ جمل و صفين، حقانيت اميرالمؤمنين و پيروزي اميرالمؤمنين است. شروع به نوشتن کردم پدربزرگم گفت: از جلوي دستش برداريد. به اينها کار نداشته باشيد و در اين محدوده وارد نشويد.
سال 235 دورهي امامت امام هادي است. ذهبي از بزرگان اهل سنت ميگويد: اين در بصره يواشکي پنهان شده بود، در غربت مرد. چرا؟ چون يک روايت دربارهي علي بن ابي طالب در فضيلت او نقل کرد و ريختند او را بکشند، مجبور شد پنهان شود و در غربت و گمنامي مرد. شخصي به نام نصر بن علي، متوفاي 250 است. روايتي از پيغمبر داريم خيلي زيباست. بعضي نتوانستند تحمل کنند به جناب علي بن جعفر(س) جسارت کردند. پيغمبر اکرم دست امام حسن و امام حسين را گرفته بود و فرمود: «من أحبّني» هرکس مرا دوست بدارد، «وَ أَحَبَ هَذَيْنِ وَ أَبَاهُمَا وَ أُمَّهُمَا كَانَ مَعِي فِي دَرَجَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ» امام حسن و امام حسين را دوست بدارد، و پدرشان اميرالمؤمنين و مادرشان حضرت زهرا را دوست بدارد، با من در درجهي من روز قيامت است. هرچه گشتند در اين روايت گير پيدا کنند پيدا نشد و گفتند: علي بن جعفر معاذ الله مبالغه کرده است. علي بن جعفر يک فقيه برجسته فرزند امام صادق و يک آدم بسيار بسيار بزرگوار است. اين روايت را نصر بن علي زمان متوکل نقل کرد. تا اين روايت را خواند ذهبي در اهل سنت خيلي آدم مهمي است، ذهبي ميگويد، کسي زنا کند صد ضربه شلاق ميزنند، هزار ضربه شلاق زدند. به جرم نقل روايت محبت اميرالمؤمنين از پيغمبر و سند هم مشکل ندارد. چقدر کار امام هادي سخت بود و الآن اين زيارت غديريهي نوراني با برکت در چه فضايي خوانده ميشود. امام هادي و ائمه ديگر اگر نبودند، امروز معاذ الله ممکن بود ما هم جزء گول خوردههايي باشيم که به اميرالمؤمنين جسارت ميکند. ائمهي ما(ع) کاري کردند که از دل دشمن «يخرج الحيّ من الميت» شد. يعني امام هادي(ع) مستجاب الدعوه است.
وصيتنامه سيد بن طاووس به فرزندش را براي شما عرض ميکنم، به پسرش ميگويد: اگر گير کردي به امام زمان نامه بنويس و از امام زمان درخواست کن. آقا ميبيند و جواب تو را ميدهد و بعد استناد به روايتي از امام هادي ميکند که شيخ کليني در يکي از آثارش که مفقود شده آورده است. آمد گفت: آقا من اگر حاجت دارم، ميتوانم از شما هم بخواهم يا بايد از خدا بخواهم؟ ائمه ما ارادهشان اراده خداست، عبد محض خدا هستند و از خودشان چيزي ندارند. فرمود: هروقت حاجتي داري، لبهايت را تکان بده و حاجتت را بخواه، به سرعت جواب ميرسد. امام هادي مستجاب الدعوه بود، امام هادي طوري مستجاب الدعوه بود که در کتاب کافي هست. در بخش ولادت امام هادي(ع) در کتاب الحجه کافي حديث چهارم، روايت آمده است. متوکل مريض شد، طوري درد داشت که ميخواستند اين دُمل را تيغ بزنند چرک خارج شود، جرأت نميکردند و از شدت درد ميترسيدند، او را بکشد. متوکل آدم خشني بود. مادر متوکل نذر امام هادي کرد و گفت: اگر متوکل خوب شود من ده هزار سکه براي امام هادي ميفرستم. در اين خفقاني که اينطور متوکل بزن و بکوب ميکند، مادرش ميفهمد که اگر بچه من مريض شد، در جاي ديگر بزن و بکوب و خشونت ندارد. اينجا يک نفر مستجاب الدعوه است. فرستاد که بچه من مرض است. حضرت داروي سادهاي داد، مسخره کردند. گفتند: اين چيست؟ مادرش گفت: شما متوجه نيستيد. او اين را هم داده بهانه است که خداي نکرده غلو نشود، بگويند: او شافي است. وگرنه يک ذره عسل را با اين قاطي کنيد، اين اذن امام هادي درونش مهم است. مادر متوکل دارد اين را ميگويد. دارو را دادند و متوکل خوب شد. يک پولي براي حضرت فرستاد، در خانهي حضرت ريختند و گفتند: براي قيام عليه متوکل پول جمع ميکنند، بعد ديدند مُهر مادرش روي آن است. مادر متوکل اگر به امام هادي متوسل شود، اين خانواده نه نميگويند.
فرزدق به امام سجاد گفت: جز تشهد که «اشهد ان لا اله الا الله» است، اينها دشمنشان هم «لا» نميگويند و داروي شفابخش ميدهند. اينکه در دشمنان اهلبيت ميبينيم گاهي اعتراف به حق اهلبيت شده، اينجا مادر متوکل ديگر بايد تمام مسائل سياسي و ديني را کنار بگذارد. اينجا مجبور است همه چيز را کنار بگذارد و برود، کما اينکه به مروان گفتند: بعضي وقتها براي اهلبيت گريه ميکني، چطور است اينقدر به اميرالمؤمنين جسارت ميکني؟ گفت: «لا يستقيم لنا الامر الا بذلک» ما حکومتي که داريم اگر بخواهيم از علي بن ابي طالب بگيريم، بايد حکومت را واگذار به اينها کنيم، مجبور هستيم به اينها فحش بدهيم. خودمان ميدانيم اينها چه کساني هستند. گاهي «يخرج الحيّ من الميت» داريم. يعني يک مؤمني از دل يک خانواده کافري به وجود آمده است.
يکي از غديريه سرايان شخصي به نام کشاجم است. ديوان کشاجم که يکي از نوادگان سندي بن شاهک است که امام کاظم را کشتند. نوادهي او اشعاري در غدير و ولايت و محبت اميرالمؤمنين سروده که آدم حيرت زده ميشود. البته اين ديوان چاپ بيروت است و چاپ تحريف شده است. اينکه فضايل اهلبيت را حذف کردند، مسير يک روزه نيست. کشاجم يک قصيدهي 48 بيتي در فضايل اميرالمؤمنين، غدير و فضايل حضرت زهرا سروده که اين نوادهي سندي بن شاهک است. اين آقايان 32 بيت را آوردند. اينها را آوردم تا بگويم تا امروز هم اين تحريفات ادامه دارد. شانزده بيت اصلي که ماجرا خيلي حساس است، از بيت 22 شانزده بيت را حذف کردند. «فجدهم خاتم الانبياء يعرف ذلک جميع الملل» پدرشان، يعني پدر اهلبيت خاتم الانبياء است، «و والدهم سيد الاوصياء» اميرالمؤمنين وصي پيغمبر باشد را خيليها قبول ندارند. «معطي الفقير و مُردي البطل» همان کسي است که فقير در خانهاش بيايد رد نميکند و در کارزار جنگ اگر پهلواني بخواهد مقابلش قرار بگيرد، سرنگون ميشود. «سماء أضفت اليه الحضيض» آسمان در برابر اينها حضيض و پست است. «و بحر قرنتَ اليه الوشل» دريا از کرم اينها قطره است.
کوهها از حلم اينها متولد شده است. اينها چاپ شده و آن چيزي که حذف شده و در نسخ خطي حذف کردند، اين است: «و قد علموا ان يوم الغدير» اينها روز غدير را ميشناختند، کينه و خيانتشان باعث شد جمل درست کردند. از امام هدايت دست کشيديد، شما با اين کار لعن را به خودتان برگردانديد. «يخالفکم فيه نص الکتاب» نص کتاب خدا مخالف شماست. يعني نص کتاب از اميرالمؤمنين به عنوان امام هدايت بيان کرده است. «و ما نص في ذاک خير الرسل» پيغمبر در روز غدير نص بر امامت اميرالمؤمنين کرده است. بعد ميگويد: وصيت پيغمبر را پشت سرتان گذاشتيد؟ به پيغمبر چيزهايي نسبت داديد که نگفته است، بعد يک جمله فرمود: «أ يمنع فاطمة حقها» حق فاطمه زهرا که اولين مبلغ شهيد غدير بود را غصب کردند، کساني که ظلم کردند. يعني اين کاري که امام هادي کرد، اگر ميخواستم از عظمت مباحث داخل زيارت غديريهي امام هادي بگويم، خيلي وقت ميخواست. ما که نزديک عيد غدير هستيم، امام هادي(ع) وقتي در روز عيد غدير به زيارت اميرالمؤمنين ميرود، قبر مبارک اميرالمؤمنين را مخاطب قرار ميدهد و بيان ميکند «مولاي» اي مولاي من، «أنت الحجة علي العباد» تو حجت خدا بر بندگان هستي «و العدة للمعاد» تو همه سرمايه من روز قيامت هستي. اينکه اول برنامه گفتيد: «الحمدلله الذي علنا من المتمسکين» واقعاً تا قيامت نميتوانيم شکرش را به جا آوريم. من چه لياقتي داشتم ولايت اميرالمؤمنين براي امام هادي سرمايهي قيامت است، من چه بگويم؟ ما غدير را در پيش داريم و خيلي فرصت بزرگي است، ميتوانيم همه کارها را به نيت غدير انجام بدهيم. در ايام تابستان عزيزان ميتوانند در ايام غدير اردوي جهادي بروند که اگر غذا ميدهند، علي حبّ اميرالمؤمنين و علي حبّ غدير باشد. عزيزان صاحبخانه به عشق اميرالمؤمنين به زوجهاي جواني که شيعه اميرالمؤمنين هستند، خانه بدهند. دو تا جوان ميخواهند ازدواج کنند، اگر ازدواج کنند و فرزندار شوند، شيعه اميرالمؤمنين زياد ميشود. براي جهيزيه علي حبّ الغدير کمک کنيم. زندگي ما بايد ولايتمدارانه شود. اطعام خيلي مهم است و بايد عين شب يلدا و سال تحويل باشد که بازارها شلوغ است. کاسبهاي ما بايد چکهايشان را بعد از غدير بگذارند. برويم به سمتي که عيد الله الاکبر را ترويج کنيم. اگر ميتوانيم يک وعده غذا بدهيم، انگار انبياء را غذا داديم. اگر نميتوانيم يک کتاب در مورد فضايل اميرالمؤمنين بخريم و وقف در گردش کنيم. اگر نميتوانيم نيم ساعت در روز وقت خودم را براي خواندن نهجالبلاغه به عشق اميرالمؤمنين بگذارم. اميرالمؤمنين اجازه نميدهد هرکسي برايش خرج کند، اگر من نميتوانم وقتم و مالم را در راه اميرالمؤمنين خرج کنم، بايد ببينم کجاي کار ميلنگد!؟ لذا اگر ببينم کسي در راه اميرالمؤمنين خرج کرده ميگويم: خدا را شکر که حضرت قبول کرده است.
شريعتي: غدير بهار دلهاي ماست. به تعبير آقاي صالح اعلاء غدير پايتخت دل عاشقان است. انشاءالله هرکس به اندازهي همت خود بتواند براي غدير خرج کند. امروز صفحهي 136 قرآن کريم آيات 69 تا 73 سوره مبارکه انعام را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ ما عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ لكِنْ ذِكْرى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ «69» وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ «70» قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ ما لا يَنْفَعُنا وَ لا يَضُرُّنا وَ نُرَدُّ عَلى أَعْقابِنا بَعْدَ إِذْ هَدانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّياطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرانَ لَهُ أَصْحابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمِينَ «71» وَ أَنْ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ «72» وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ يَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَ لَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ»
ترجمه آيات: كسانى كه پروا پيشه كردند، به گناه ستمكاران بازخواست نخواهند شد، ولى بايد آنان را پند دهند تا شايد پرهيزكار شوند. و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا مغرورشان كرده است، رها كن و به وسيلهى قرآن پندشان ده تا مبادا به كيفر آنچه كسب كردهاند به هلاكت افتند، در حالى كه جز خدا هيچ ياور و شفيعى ندارند، و اگر (انسان در آن روز) هرگونه عوضى (براى كيفر) بپردازد از او پذيرفته نمىشود، آنان كسانى هستند كه به سزاى آنچه كسب كردهاند به هلاكت افتادند براى آنان شرابى از آب سوزان و عذابى دردناك به كيفر كفر شان خواهد بود. بگو: آيا غير خداوند، چيزى را بخوانيم كه سود و زيانى براى ما ندارد و پس از آنكه خداوند هدايتمان كرد، به عقب باز گشته (و كافر) شويم؟ همچون كسى كه شياطين او را در زمين از راه به در بردهاند و سرگردان مانده است در حالى كه براى او يارانى (دلسوز) است كه او را به هدايت دعوت كرده (و مىگويند:) نزد ما بيا (و حقّ را بپذير ولى او گوشش بدهكار نيست). بگو هدايتى كه از سوى خدا باشد هدايت واقعى است و ما مأموريم كه براى خداى جهانيان تسليم باشيم. و (به ما امر شده كه) نماز برپا داريد و از خداوند پروا كنيد، و اوست آنكه همگان نزدش محشور مىشويد. و او كسى است كه آسمانها و زمين را به حقّ آفريد و روزى كه بگويد: موجود شو، بى درنگ موجود مىشود، سخن او حقّ است. (و روز قيامت) روزى كه در «صور» دميده مىشود، حكومت تنها از اوست، داناى غيب و شهود است و اوست حكيم و آگاه.
شريعتي: به قول حميدرضا برقعي:
تازه اين اول قصه است حکايت باقي است *** ما همه زنده بر آنيم که رجعت باقي است
رفته ساقي که قدح پر کند و برگردد *** عرش را غرق تحير کند و برگردد
انشاءالله همه در روزگاري که بهار ايام دوران ما هست باشيم. اشاره قرآني را بفرماييد و قرار است اين هفته در مورد شخصيت جناب عمار ياسر صحبت کنيم.
حاج آقاي کاشاني: خدا به همه شعراي اهلبيت خير بدهد، مخصوصاً آقاي برقعي که اگر در دوران معصومين بودند جملاتي در موردشان ميگفتند که ما اينها را تبرک ميکرديم. در صفحه 136 نکات فراواني است که من آيه اول اين صفحه آيه 69، بيان ميکند: «وَ ما عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ لكِنْ ذِكْرى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» دو نکته مهم دارد، اينکه چون آيهي آخر سورهي قبل بيان ميکند اگر ديديد اينها جسارت به آيات الهي ميکنند و کنايه ميزنند، اينجا حضرت حق ميفرمايد: گناهي به آنها اضافه نميشود. اگر گروهي يک جايي نشستند و غيبت و بدگويي ميکنند و حرف مشرکانه ميزنند و آيات خدا را تمسخر ميکنند، حق نداريد با اينها همنشيني کنيد و غير متقين با آنها شريک ميشوند. امروز فضا به سمتي رفت که کسي آمد به يکي از اصحاب پيغمبر گفت: آيا علي در جنگ بدر حاضر بود؟ يعني اينقدر اميرالمؤمنين را تخريب کردند. اميرالمؤمنين که اصل پهلوانان مشرکين در بدر را کشته است، بدر روز ظهور عظمت اميرالمؤمنين است، تازه ميگويد: حضرت بوده يا نه؟ همنشيني با افراد بي تقوا و اهل گناه عقبوت دارد ولي اگر اهل تقوا جايي گرفتار شدند، نه، گناهي ندارند ولي تا جايي که ميشد بايد تذکر بدهند. يعني يا با قدرت خود و يا با زبان خود و يا با قلب خود اعلام بيزاري کنيد با دشمنان خدا که با آنها حساب نشويم.
جناب عمار ياسر(س) فرزند شهيد است. هم مادرش شهيد شد و هم پدرش شهيد شد. از افرادي است که وقتي از دنيا ميرود، نود و چند ساله است. خوب است آدم عمرش که دراز ميشود سرد نشود. بعضي اول انقلاب داغ هستند و بعد افت ميکنند. اول انقلاب ميگفت: در بين کساني که گرفتند بگرديد. امروز به عنوان فساد اقتصادي ميگويند: زمان اول جنگ ميگشته و ميگفته: در خاکها بگرديد ببينيد فشنگ نمانده باشد. امروز چند صد ميليارد اتهام مالي دارد. عمار کسي است که روز اول پدر و مادرش شهيد شدند و در نود و چند سالگي فرماندهي گرداني که حمله ميکند يک پيرمرد نود ساله است. کسي مثل عمار که قلب و روحيهي جوان دارد و اينقدر عالم است. کسي است که وجود عمار اثبات مظلوميت اميرالمؤمنين است. روز صفين به عمر و عاص گفت: ساکت شو، تو مگر نبودي پيغمبر فرمود: «من کنت مولاه و علي مولاه» يعني عمار کسي است که وسط جنگ فراموش نميکند، ما دعواي شخصي نداريم، سر لاستيک ماشين دعوايمان نشده، دعوا سر حقانيت است. در جنگ که رجز ميخواند، پيغمبر فرمود: بعد از من کسي با شما ميجنگد که اثبات کند تفسير صحيح قرآن و حق از ناحق چيست. عمار در صفين رجز ميخواند: امروز داريم ميجنگيم براي اثبات تأويل و تفسير صحيح قرآن، همانطور که ديروز با پيغمبر براي اثبات نزول قرآن با شما جنگيديم. يعني رجزش همه وجودش، اشاره و پيکان به سمت اميرالمؤمنين است.
در زيارت غديريه اسم چند نفر آمده و يکي عمار است و امام هادي قاتل عمار را لعن کرده است، چرا؟ چون پيغمبر ميدانست اميرالمؤمنين خيلي غريب است و ممکن است روايتش را حذف کنند، فرمود: گروهي عمار را ميکشند که ظالم هستند و به جهنم دعوت ميکنند در حالي که عمار اينها را به بهشت دعوت ميکند. لذا وقتي عمار شهيد شد، براي بعضي از سپاه معاويه روشن شد که حق با اميرالمؤمنين بود. «وَ سَلامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَ يَوْمَ يَمُوتُ وَ يَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا» (مريم/15) زندگياش همه اشاره به اميرالمؤمنين بود، از ابتداي اسلام جزء کساني است که زود اسلام آورد، پدر و مادر در راه داد و چقدر کتک خورد. از مشرکان کتک خورد و بعضي از خلفايي که با اميرالمؤمنين رقابت داشتند او را کتک زدند. در اسلام و در راه عشق به اميرالمؤمنين کتک خورد و در اوايل اسلام در راه عشق به پيغمبر. در پيرمردي جنگيد و قتلش هم علامتي بر حقانيت حضرت امير بود و اين مظلوميت است. قتل عمار فيلت علي بن ابي طالب است چون همه کساني که شک داشتند فهميدند حق با علي است. چقدر حضرت مظلوم است که پيغمبر بايد بفرمايد اين سرباز در جبهه حق است و اگر اين را بکشند او قتل فرمانده را بايد ثابت کند. بحث ما تدبير رسول خداست که اميرالمؤمنين شناخته شود. هرکسي اميرالمؤمنين را خوب معرفي کند که مردم حق را بشناسند، او مورد تأييد رسول خداست.
زيارت غديريه يک گنجينهي عظيم است، بعضي از دعاها و زيارتهاي ما تعليمي است و بعضي تعليمي نيست و امام انجام داده است. صحيفه سجاديه بيشتر تعليمي است ولي مناجات شعبانيه تعليمي نيست. به ما بگويند: آقاي بهجت در خصوصي حالش عوض ميشده به خدا چه ميگفت؟ براي ما خيلي جذاب است که بدانيم چه دريافت ميکرد. حالا به ما بگويند: يک نفر امام زمان را ديده و چيزهايي به حضرت گفته، اين چقدر براي ما قيمت دارد. به ما بگويند: بين امام زمان و خدا يک حرفهايي رد و بدل شده است. مناجات شعبانيه از اين دست است که رايگان به ما گفتند. زيارت غديريه از اين جنس است. امام هادي قبل از بيست سالگي وقتي مجبور ميشوند از مدينه به عراق بروند، روز غدير زيارت اميرالمؤمنين ميروند، اگر امام عسگري نبود کسي با خبر نميشد. يک زيارت خصوصي است و امام هادي بدون مبالغه با اميرالمؤمنين صحبت ميکند و اين از گنجينههاي ارتباط امام هادي با اميرالمؤمنين است، امام هادي به عنوان شيعهي اميرالمؤمنين اين حرفها را زده است. اين خيلي مهم است که ما بايد تأسي به امام هادي بکنيم چه بايد بگوييم. آنجا ميبينيد امام هادي به اميرالمؤمنين ميگويد: «وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ الْمَعْنِيُ بِقَوْلِ الْعَزِيزِ الرَّحِيمِ وَ أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً» شهادت ميدهم معناي صراط مستقيم تو هستي و تو دين قويم خدا هستي و وقتي اميرالمؤمنين دين قويم خدا باشد، شک در اميرالمؤمنين شک در دين است. لذا حضرت هادي بيان ميکنند «اشهد انَّ الشّاکّ فيک ما آمن بالرسول الامين» کسي که به تو شک کرد به رسول هم ايمان نياورده است.
شريعتي: انشاءالله اين ايام بر شما مبارک باشد. تا روز عيد غدير سه روز فرصت باقي است.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»