اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-05-19- حجت الاسلام والمسلمين کاشاني– روش پيامبر اکرم در تبيين حقانيت اميرالمؤمنين علي عليه السلام


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: روش پيامبر اکرم در تبيين حقانيت اميرالمؤمنين علي عليه السلام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين کاشاني
تاريخ پخش: 19-05- 98

شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
ما شيعه‌ي توييم دل شادمان بده *** ويران شديم، خانه‌ي آبادمان بده
حاکم تويي، حکومت گلها به دست توست *** شاهد تويي، مشاهده را يادمان بده
ما دانه‌هاي باغ بهار آور توييم *** يک دم عنايتي کن و بر بادمان بده
خالي است از دعا لب سجاده‌هايمان *** جامي ز عاشقانه‌ي سجادمان بده
شور ابوذر و دل سلمانمان ببخش *** ايمان مالک و غم مقدادمان بده
هرسو سقيفه‌اي است که بيداد مي‌کند *** تا کي سکوت جرأت فريادمان بده

سلام مي‌کنم به همه دوستان عزيزم، بينندگان و شنوندگان گرانقدرمان، به سمت خداي امروز خوش آمديد. ايام بر شما مبارک باشد. حاج آقاي کاشاني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي کاشاني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان راديو قرآن سلام مي‌کنم.
شريعتي: امشب شب عرفه است، دوستان ما را دعا کنند. فردا هم روز عرفه است، انشاءالله حجاج عزيز ما را دعا کنند و به سلامت برگردند. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي کاشاني: بسم الله الرحمن الرحيم، در جلسات گذشته بحثمان به اينجا رسيد که دو جريان از زمان رسول خدا شکل گرفت. يک جريان به رهبري اميرالمؤمنين(ع)، اينها پيرو محض پيغمبر بودند و خودشان را شاگردان پيغمبر مي‌دانستند. از اميرالمؤمنين که سؤال مي‌کردند، مي‌فرمود: «أنا عبدٌ من عبيد محمد» اظهار نظر نمي‌کردند و پيشنهاد گزاف نمي‌دادند، جلوي پيغمبر اظهار فضل نمي‌کردند، محو پيغمبر اکرم و تابع و پيرو محض بودند. يک جريان هم مقابلش بود که سعي مي‌کرد براي خودش سهم قائل باشد. لذا يک طوري سعي مي‌کرد جامعه را توجيه کند براي اينکه بشود از فرمايشات پيغمبر اکرم دست بکشد از جمله اينکه الآن خشمگين است، الآن شوخي مي‌کند، الآن معاذ الله غير دقيق مي‌گويد. الآن پيغمبر اکرم در امور دنيايي اعلم نيست. معاذ الله! بحث ما يک بحث منسجمي است و بايد قبل و بعدش را دقت کنند و با ما همراه باشند. اينکه مي‌گوييم: عده‌اي مي‌گفتند پيغمبر اکرم اعلم به امور دنيا نيست، نظر ما نيست و ما سر سخت مخالف هستيم. عده‌اي اين را مي‌گفتند و ما مي‌گفتيم: اميرالمؤمنين و اصحاب رسول خدا مقابل اين جريان بودند و اين تفکر منحوس زمان ما هم هست و نمي‌خواهم وارد بحث‌هاي سياسي شوم. بيست سال پيش روزنامه‌هاي ما در کشور خودمان عبارت فراواني نوشتند که تفکر آن روز مشکلاتي که اتفاق افتاد تا الآن هم هست. يک عده گفتند: اين قرآن براي زندگي قبيله‌اي خوب است و براي امروز کارآمد نيست. حکومت اسلامي چيست؟ امروز حکومت مدرن، مي‌خواهيم بگوييم: يک جرياني از زمان رسول خدا بود و مي‌دانست پيغمبر اکرم با آيات بيّنات آمده براي اينکه دنيا و آخرت ما را آباد کند و مسير آخرت جز آبادي دنياي ما نيست کما اينکه مرگ خوب حاصل عمر و زندگي خوب است. نمي‌شود کسي حياتش در ظلم و گناه و قتل و غارت باشد و حياتش حيات عارفان بالله و اولياء و عباد باشد. حتي حرف شنيعي که رسول خدا نقل شد که الآن خشمگين است و ناروا دشنام داده، اکثريت فرق اسلامي از شيعه و غير شيعه اين را قبول ندارند و مي‌گويند: اينکه کسي دشنام بدهد، فسق است.
آن جريان قليل که بعداً ادامه پيدا کرد و اسم برديم در بعضي منابع حديثي بعضي فرق هم متأسفانه ورود پيدا کرد، اينها يک جرياني بودند که از نظر عده جريان زيادي نبودند منتهي پول داشتند و قدرت پيدا کردند و بعضي ايام حکومت دستشان بود، اين را تبليغ کردند. يک جرياني را رسول خدا مي‌ديد به رهبري اميرالمؤمنين که اينها به سمت هدايت مي‌روند و پيغمبر را در جايگاه خودش مي‌بينند که خداوند قرار داده و يک عده نافرماني مي‌کنند و شخصيت حضرت را تخريب مي‌کنند. از آن طرف رسول خدا بيکار نبودند، قرآن کريم تدابير گسترده‌اي داشتند، يکي را اشاره کرديم اينکه پيغمبر اکرم، اميرالمؤمنين را به دو جهت در جامعه ترويج مي‌کرد. يکي اينکه رهبر آن جرياني که بر حق است و پيغمبر را درست فهميده و در واقع وقتي پيغمبر اکرم را در جايگاهش درست شناختيم، مسير هدايت را مي‌رود معلوم شود و يکي اينکه دشمنان اميرالمومنين را معلوم کند که در آن جبهه مقابل قرار دارند. لذا قيد زدند به انکه محبّ و دوستدار تو مؤمن است و آن کسي که دشمن تو است اصلاً منافق است. چرا؟چون دشمني با اميرالمؤمنين مسأله گروه دوم نبود، مسأله گروه دوم دشمني با خود پيغمبر بود. چون معني نداشت ظاهراً و علناً با پيامبر مخالفت کنند بعداً اين دق و دلي‌ها را سر اميرالمؤمنين پياده کردند. کما اينکه رسول خدا در روايتي که از منابع معتبر اهل سنت و شيعه هست و روايتي است که مهم است. فرمودند: «ان الامة ستقدر بک بعدي» اين امت گروهي‌شان بعد از من به تو خيانت خواهند کرد. رسول خدا براي اينکه حق روشن شود، سعي مي‌کند اين دو جبهه را مردم بشناسند و اين دو جبهه در تقابل هم هستند. دو رقيب کنکوري نيستند که دشمن نباشند. يک طرف دفاع تمام قد از رسول خدا و يک طرف تخريب رسول خدا.
پيامبر فرمود: بعد از من گروهي از اين امت به تو خيانت خواهند کرد. در حالي که تو بر مبناي فکر و ايده و آئين من زندگي مي‌کني، الگو تو هستي و براساس سنت من کشته مي‌شوي. زندگي تو براساس آئين من است و قتل تو مطابق سنت من است و شهيد خواهي شد. فرمود: هرکس تو را دوست بدارد مرا دوست داشته است. دو تايي در کار نيست، هرکسي بغض تو را داشته باشد، دشمن من است. اينطور نيست بگويند: ما يک گروهي مسلماني هستيم که فقط دشمن علي بن ابي طالب هستيم. اين فهم را بعداً مخدرات و بزرگان مثل جناب ام سلمه(س) يک روزي در چند جا اين را فرمودند. يک روزي در جمعي و به شخصي حضرت ام سلمه فرمود: اين چه کاري است شما مي‌کنيد؟ آيا رسول خدا بايد دشنام داده شود؟ تعجب کردند و گفتند: معاذ الله، مادر جان! ام سلمه، ام المؤمنين است. ما کي به رسول خدا جسارت کرديم؟ ايشان فرمود: مگر شما به علي بن ابي طالب فحش نمي‌دهيد؟ من از پيغمبر شنيدم هرکسي به علي بن ابي طالب دشنام بدهد به رسول خدا دشنام داده است. يکوقت ديگر حضرت ام سلمه فرمود: عجيب است که شما روي منبر پيغمبر را لعن مي‌کنيد؟ گفتند: غلط مي کنيم چنين کاري کنيم؟ ايشان فرمود: مگر شما روي منبرها فرياد نمي‌زنيد که لعنت خدا بر اميرالمؤمنين و دوستداران اميرالمؤمنين، مگر اين را نمي‌گوييد؟ ايشان فرمود: من شهادت مي‌دهم که پيغمبر، علي بن ابي طالب را دوست داشت. يعني جرياني که رسول خدا ايجاد کرد، افرادي که رأسشان اميرالمؤمنين(ع) است. مثل ام سلمه، مثل ابن عباس و ديگراني از اصحابي که در اين مسير بودند، دنبال اين بودند که خط حق و باطل گم نشود. اين از رسول خدا فراوان رسيده، خيلي دوره سختي بود.
واقعاً حيرت انگيز است. يکوقتي روي روايات رسول خدا کار مي‌کردم و تعجب مي‌کردم که چقدر رسول خدا ظاهراً با مناسبت و گاهي بي مناسبت اسم از اميرالمؤمنين مي‌برد، تا متوجه شدم رسول خدا دو جريان حق و باطل که هميشه با هم درگير هستند در دوره پيغمبر يک طرف پرچم حق به دست اميرالمؤمنين قرار گرفته و يک طرف به دست ديگران و اين نگراني هميشه وجود داشته و رسول خدا(ص) تلاش مي‌کرده براي کساني که مي‌خواهند حق را بفهمند، حق گم نشود.
شريعتي: همان تفکري که هفته گذشته در موردش صحبت کرديم، مي‌خواهد در واقع روايات و کلام پيغمبر را بي اعتبار کند.
حاج آقاي کاشاني: و بگويد: پيامبر در امور دنيايي و مسائل حکومتي، و اقتصادي و اجتماعي کاري نداشته باشد. همين نماز را بخوان. جلسه گذشته گفتم که به همين هم اکتفا نکردند و از اين شروع کردند و نماز را خراب کردند. شروع اين بود که آقا پيغمبر است و نبي است و براي قيامت ما خوب است. پيغمبر اکرم با اين مقابله مي‌فرمود. يک نمونه که خيلي واضح است و من تعجب مي‌کنم که خيلي بي انصافي است که کسي اينها را نپذيرد، اين روايت است که بزرگاني از غير شيعه اين را مي‌گويند که درست است و از پيغمبر صادر شده است. يک مسأله اين است که بعد از رسول خدا امت دچار افتراق و اختلاف شدند. هيچکس نمي‌گفت: من کافر هستم، همه از قول قرآن کريم و از قول روايات رسول خدا حرف مي‌زدند. اختلاف بر سر اينکه پيغمبر حق است، نبود. سر اينکه چه فهمي از اين آيه درست است و چه فهمي از روش پيغمبر درست است. يک گروه اميرالمؤمنين بود و يک گروه ديگران. پيغمبر اکرم فرمود: از بين شما کسي هست که با عده‌اي از شما مي‌جنگد براي تفسير صحيح قرآن، همانطور که من با کفار جنگيدم براي اينکه اين ثابت شود و به ثبوت برسد که قرآن کلام خداست و نازل شده از جانب حضرت حق است. همانطور که اصل قرآن را يک روز جنگيدم تا جا بيافتد کفار در هم شکسته شدند، يک روزي دو گروه ظاهراً مسلمان، يک گروه طرفدار پيغمبر صد در صدي و يک گروه طرفدار پيغمبر ده درصدي، اينها با هم مقابله خواهند کرد. فرمود: علي بن ابي طالب کاري که رسول خدا انجام داد را انجام خواهد داد. جالب است که راوي مي‌گويد: خيلي‌ها آنجا دلشان مي‌خواست که بدانند اين چه کسي است؟ يک نفر از شما با شما مي‌جنگد که تفسير صحيح پيدا شود؟ همه همديگر را نگاه مي‌کردند که اين چه کسي است؟ اسم مي‌برد که مسئولين حکومت بعد از پيغمبر هم حضور داشتند و دلشان مي‌خواست اسم آنها برده شود. بعضي مي‌گفتند: مرا مي‌گوييد يا رسول الله؟ حضرت فرمود: نه، کسي که بيرون خيمه دارد کفش مرا اصلاح مي‌کند. بيرون آمديم و ديديم اميرالمؤمنين نشسته است.
نسائي از محدثان طراز اول اهل سنت مي‌گويد: اين از ويژگي‌هاي منحصر به فرد اميرالمؤمنين است و در کتاب خصائص خود آورده است. اين يک ويژگي است که براي يک نفر است. کسي نگويد: بله اميرالمؤمنين اينطور است و ديگران هم هستند. نه، اين فضيلت اختصاصي اميرالمؤمنين است. يعني همانطور که رسول خدا در اسلام يک نفر است، اميرالمؤمنين هم ديگر رسول خدا نيست، آن کسي که براساس تفسير صحيح مجوز از رسول خدا دارد، که حتي انسان‌هايي را بکشد اگر مقابلش قرار بگيرند و ظلم کنند، چون کشتن خيلي مجوز جدي لازم دارد، آن فقط علي بن ابي طالب(ع) است بقيه بايد پيرو او باشند و اگر کاري مي‌کنند رفتارشان را مستند کنند به پيغمبر و اميرالمؤمنين. از اين روايات فراوان داريم. چرا اينجا حضرت ام سلمه نگفت: چرا روي منبرهايتان به علي دشنام مي‌دهيد؟ چون اينها به راحتي اين کار را مي‌کردند و آن چيزي که قبول داشتند خود پيغمبر بود. يک روزگاري بود که در اين اسلام هفتاد هزار منبر به اميرالمؤمنين فحش مي‌دادند و جسارت مي‌کردند و يکي از علائم حقانيت اميرالمؤمنين اين است که 1400 سال گذشته و ما اينجا روي منبر ميليوني نشستيم و داريم فضايل اميرالمؤمنين را مي‌گوييم و از بني اميه هيچي نمانده است. خيلي مسئوليت بزرگي داريم.
نزديک عرفه چه خدمتي به بينندگان بکنم؟ ديدم اگر فضايل اميرالمؤمنين را با هم بيان کنيم، گوشمان به روايات رسول خدا پاک مي‌شود. چشم ما پاک مي‌شود، زبان ما پاک مي‌شود و براي دعاي عرفه آماده مي‌شويم. ديروز شهادت امام باقر بود. امام باقر از پرچم‌داران اين مسأله است که اميرالمؤمنين را معرفي کند. ائمه ما وقتي در جامعه مورد توجه قرار مي‌گرفتند و مورد اقبال قرار مي‌گرفتند، شخصيت علمي‌شان همه را بهت زده و شگفت زده مي‌کرد، الآن گاهي يک نفر يک اعتباري دارد، مي‌گويند: حواست را جمع کن، خودت را خرج جايي نکني، پست به نفع کسي نگذاري و خودت را کوچک نکني. جايگاهت را حفظ کن. ائمه ما وقتي در جامعه خورشيد مي‌شدند، ائمه خورشيد حقيقي بودند اما ديگران هم اين را متوجه مي‌شدند که مثلاً در مورد امام باقر(ع) بعضي از فقهاي طراز اول اهل سنت مثل أبو زهره، مي‌گويد: وقتي امام باقر در مدينه ظهور کرد، علم او چنان فضا را منفجر کرد از شهرهاي مختلف به مدينه سفر مي‌کردند نه براي زيارت قبر پيغمبر، براي ديدن محمد بن علي باقر العلوم انبياء مي‌آمدند. هيچ مجلسي را نديديم که علماي طراز اول اينقدر کوچک و حقير شوند، آنطور که در محضر امام باقر مي‌شدند. امام باقر به کسي جسارت نمي‌کرد، حضورش چنان عظيم بود که بزرگان مختلف مقابلش همچون طفل مي‌نشستند، ناخودآگاه سر مي‌افتاد. امام باقر در اين شرايطي که در اوج اقبال علمي قرار داشتند، از آن طرف بني اميه دارند روي منبرها اميرالمؤمنين را لعن مي‌کنند. قبر مبارک حضرت مخفي است، چرا مخفي است، حکومتت ممکن است جسارت کند و مردمي که تحت تأثير آن دشنام‌ها قرار گرفتند، ممکن است معاذ الله نبش کنند، يعني هم افکار عمومي را خراب کردند، عده‌اي بازي خورده داريم که کم نيستند و يک حکومت مثل بني اميه که هر جسارتي را به اميرالمؤمنين روا مي‌دارد. در زمان امام صادق(ع) قبر شريف اميرالمؤمنين آشکار شد و به مرور آرام، فراگير شد. امام سجاد، امام باقر و امام صادق(ع) کاري کردند که افکار عمومي از دشمني با اميرالمؤمنين دست بردارند و اين ذهنيت برگردد که نه حکومت جرأت کند به قبر جسارت کند و نه عموم مردم. عموم مردم وقتي برگردند آن چند نفري که مي‌خواهند جسارت کنند از ترس بقيه اين کار را نکنند. يعني امام باقر و امام صادق(ع) مديريت فرهنگي کردند. با اينکه حکومت و بيت المال دستشان نيست، فضاي افکار عمومي را در اوج اقتدار و قدرت بني اميه تخريب کردند و مردم را به سمت محبت اميرالمؤمنين برگرداندند. اگر اين سه امام نبودند هنوز دشمنان زيادي به اميرالمؤمنين جسارت مي‌کردند. اگر حتي اهل سنت امروز محبّ اميرالمؤمنين هستند، سر سفره‌ي امام سجاد و امام باقر و امام صادق هستند که اين مسأله را برگرداندند.
در اين شرايط اين کار ترس هم داشت. اگر بني اميه مي‌شنيد که کسي اسم بچه‌اش را علي گذاشته، او را مي‌کشتند. يا ابن ابي الحديد مي‌گويد: بدترين اتهامات را به کسي که اسمش علي بود يا محبّ علي بن ابي طالب بود، مي‌زدند. از نظر اجتماعي شما را خوار مي‌کردند. هرجا دزدي مي‌شد مي‌گفتند: ببينيد چه کسي محبّ علي است؟ فضا طوري بود که کسي جرأت نکند نسبت به اميرالمؤمنين فضيلت بيان کند. يک اميرالمؤمنين تخريب شده و دروغين درست کردند همانطور که پيغمبر را تخريب کردند. حالا آمدند نفس الرسول را طوري تخريب کردند که بشود با او دشمني کرد. يا بايد بد ياد کسي داده باشند و يا مشکل ژنتيکي پيدا کرده باشد. امام باقر در اين شرايط که بيان از اميرالمؤمنين سخت بود، حضرت در نقلي که ابن ابي الحديد دارد، مي‌فرمايند: الآن اگر به کسي کافر بگويند، کمتر مي‌ترسد. به کسي بگويند: دچار فحشاء شده، حتي بالاترين حدش که اعدام دارد، کمتر مي‌ترسد تا اينکه بگويند: حبّ علي بن ابي طالب دارد. در اين شرايط فرق دارد امروز من فضيلت اميرالمؤمنين بگويم و مردم التماس دعا بگويند. امروز کاري ندارد. ما وارث امام باقر هستيم در دوره‌اي که زبان از حلقوم بيرون مي‌کشيدند.
من ديدم يک روزي امام سجاد(ع) در منبر شام با اسارت آل الله فضايل اميرالمؤمنين را بيان کردند و امروز خدا اين توفيق را داده که ما محضر مردم بياييم و بدون هيچ لياقتي صحبت کنيم. اين فرصت بزرگي است،خدا کند هم من قدر بدانم و هم بزرگاني که گوش مي‌دهند. امروز زحمات ائمه را مي‌بينيم که بني اميه‌اي در کار نيست. در اين شرايط سخت امام باقر(ع) همين مسير را رفتند. يعني چه؟ يعني دو جريان زمان رسول خداست، يک جريان پيغمبر اکرم را کامل مي‌بيند، معصوم مي‌بيند و مي‌گويد: بايد پيرو رسول خدا در دنيا و آخرت باشيد. يک جريان پيغمبر را تخريب و کوچک مي‌کند و محدود کند و مي‌گويد: فقط براي آخرت. اين کتابي که آوردم نويسنده‌اش مرحوم «شيخ عزيز الله عُطاردي(ره)» است که ايشان مسند امام باقر دارد. مسند امام باقر پنج مجلد است. مسند امام صادق 22 جلد، مسند اميرالمؤمنين 25 مجلد است. روايت ائمه را جدا جدا جمع آوري کرده است. از کتاب مسند امام باقر، مجلد دوم، دو سه روايت مي‌خوانم.
امام باقر دقيقاً در آن راستا چند فضيلت براي اميرالمؤمنين ذکر کردند و جالب است عمده اينها را از قول جابر بن عبدالله انصاري و رسول خدا ذکر کردند. چرا امام باقر از قول جابر روايت را نقل کردند؟ ما شيعيان وقتي امام باقر براي ما فرمايشي کند انگار رسول خدا فرمايش کند مطلق مي‌پذيريم. انگار اميرالمؤمنين بيان کرد. معمولاً ائمه ما مثل امام باقر و امام صادق روايتي بيان کنند، مستقيم بيان مي‌کنند. امام باقر(ع) روايات متعددي نقل مي‌کنند در اين راستا و يکي اين است. امام باقر فرمود: جابر به من گفت: خداوند متعال اميرالمؤمنين را «جَعَلَ‏ عَلِيّاً عَلَماً بَيْنَ الْإِيمَانِ وَ النِّفَاقِ فَمَنْ أَحَبَّهُ كَانَ مُؤْمِنا» علي را شناسنامه و پرچم و عَلَم بين ايمان و نفاق قرار داده است. يک نماد است، اين طرف جريان نفاق با نفوذ است و آن طرف جريان حق و حقيقت است، رهبرش اميرالمؤمنين است. امام باقر(ع) بيان فرمودند که از جابر شنيدم که مي‌گفت: يک روز پيغمبر اکرم ما را جمع کرد و فرمود: خدا دستور داده، اين حرف‌ها را به شما بزنم، در مورد کسي مي‌خواهم با شما حرف بزنم که گوشتش گوشت من و خونش خون من است. ظرف علم من است. خداوند مرا «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَضَّلَنِي‏ بِالنُّبُوَّةِ وَ فَضَّلَ عَلِيّاً بِالْإِمَامَةِ» گفتن اين روايت زمان امام باقر خيلي هزينه‌ي سنگيني داشت. يکوقت مي‌گوييم: اميرالمؤمنين چشم‌هايش زيباست و يکوقت مي‌گوييم: اميرالمؤمنين امام است. اين اوج مسائل سياسي آن زمان بود. معلوم است امام باقر برايش مهم بود اينها را بيان کند.
خداوند او را متولي اين کار قرار داد، «جعله‏ مدينة العلم و الحكمة، و جعل عليّا عليه السّلام بابها» من را شهر علم و علي را درب آن شهر قرار داد. دشمني با او دشمني با من و دوستي با او دوستي با من است. فرمودند: مردم من دارم شما را مي‌ترسانم براي آن روزي که خداوند مي‌فرمايد: «يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ» (آل‌عمران/30) روزي که همه اعمال خير و نيک شما نزد شما حاضر است. حواستان باشد و بدانيد به شما گفتم. امام باقر مي‌فرمايد: جابر گفت: من نگاه مي‌کردم، پيغمبر دست اميرالمؤمنين را گرفت و فرمود: «معاشر الناس هذا مولي المؤمنين» اي مردم اين مولاي مؤمنين و حجة الله علي خلقه اجمعين است.
اين روايت خيلي زيباست و از بين صدها روايت اين را انتخاب کردم. يکي از کساني که بعد به حکومت رسيد، يک روز با همان تفکر نزد پيغمبر آمد و گفت: يا رسول الله، شما يک چيزي فرموديد، انگار اشتباه گفتيد. کاسه‌ي داغ‌تر از آش شد. گفت: شما يک چيزي به مردم گفتيد، اينطور باشد مردم ديگر عبادت نمي‌کنند و نماز نمي‌خوانند، گفت: يا رسول الله شنيدم شما فرمودي هرکس بگويد: «لا اله الا الله محمد رسول الله دخل الجنة» شرط سوم را نتوانست بگويد. يعني هرکس توحيد داشته باشد و شهادت بدهد به رسالت رسول خدا و سومي را نتوانست بگويد، چون زمان رسول خدا پيغمبر اکرم به کسي فرمود: اينقدر بغض علي را نداشته باش. گفت: دست خودم نيست، اينجا هم که آمد از پيغمبر ايراد بگيرد، در أمالي شيخ طوسي هست، گفت: يا رسول الله، شما اين دو مورد را گفتي و سومي را نتوانست بر زبانش بياورد. اگر اينطور باشد و مردم بشنوند ديگر مردم نماز نمي‌خوانند!!! ما متخصص‌تر از رسول خدا در ابلاغ دين داريم؟ چقدر اين گروه نسبت به رسول خدا هتاک هستند که اجازه مي‌دهد در تبليغ دين وارد شود. امام باقر از قول جابر نقل کرده است. جابر مي‌گويد: اميرالمؤمنين کنار پيغمبر نشسته بود. پيغمبر فرمود: «نَعَمْ، إِذَا تَمَسَّكَ‏ بِمَحَبَّةِ هَذَا وَ وَلَايَتِهِ» يعني سومي اين است. توحيد، رسالت و متمسک به محبت و ولايت علي بن ابي طالب باشد. متمسک به ولايت علي باشد نگاه مي‌کند علي بن ابي طالب چطور است. اهل قرآن و عبادت هست يا نه؟ اينها فرع است و اينها اصل است. اصل اين است که مقابل پيغمبر از پيغمبر جلو نزنيد. «لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبي» اصل اين است که ادب داشته باشيم. امام باقر دقيقاً همين جرياني که ما مطرح مي‌کنيم را بيان فرمودند که دو جريان هستند و پيغمبر اکرم از يک جريان دفاع مي‌کند.
چرا امام باقر از قول جابر نقل مي‌کند؟ اين نياز به يک جلسه مفصل دارد که امام باقر چه کار حيرت انگيزي کرده که مکتب اهل‌بيت را جا بياندازد و امام صادق هم همان مسير را ادامه دادند. مختصر بگويم اين است که امام باقر(ع) کسي که علما مقابلش همچون طفل مي‌نشستند، اگر روايات امام باقر را ببينيم عمدتاً از خودش است. يعني ما شيعه‌ها ايشان را معصوم مي‌دانيم اما اينجا چون بيان فضايل اميرالمؤمنين و شناخت يکي از اين جريان‌ها که حق است از آن ديگري بود، نمي‌خواست امام باقر متهم شود به اينکه شما رسول خدا را نديدي. لذا اينجا جايگاه خودش را پايين آورد در حد راوي جابر که ممکن است به ذهن برسد شاگرد جابر است. در روايت است که امام باقر فرمود: از جابر پرسيديم نظرت در مورد اميرالمؤمنين چيست؟ در صورتي که در کافي شريف داريم جابر همچون کساني که واله امام باقر هستند به زيارت امام باقر و کسب علم مي‌آمد. در مسجد نشسته بود با اينکه پيغمبر و اميرالمؤمنين و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسين و امام سجاد را ديده بود، مشتاق امام باقر بود، امام صادق مي‌فرمايد: پدر من براي اينکه همه بپذيرند، خودش را پايين آورد انگار که اينها را از جابر ياد گرفته، اين روايات را از جابر نقل کرد. جابر اينها را ديده بود ولي امام باقر اشراف به هستي دارد. به جاي اينکه از بيان خودش بگويد از قول جابر گفت که ديگران نگويند اين روايت نيست، در آن فضاي تاريک آن زمان که همه اميرالمؤمنين را تخريب مي‌کنند، امام باقر شخصيت خودش را کوچک مي‌کند و راوي مي‌شود. ما در آستانه‌ي غدير، شخصيت و آبرو و پول و علم را فداي اميرالمؤمنين کنيم، انشاءالله.
شريعتي: انشاءالله غدير امسال خيلي پررنگ و پرشور برگزار شود و هرکس هرطور مي‌تواند در راستاي اعتلاي اميرالمؤمنين و احياي سنت‌هاي غدير بکوشد و گام بردارد و همه اين گام‌‌ها مأجور باشد. چقدر خوب است ثواب تلاوت آيات امروز را هديه کنيم به روح بلند همه آنهايي که در راستاي اعتلاي نام اميرالمؤمنين گام برداشتند و خدمت کردند. همه علماء و بزرگاني که ميراثشان به دست ما رسيده است. امروز صفحه 129 آيات 9 تا 18 سوره مبارکه انعام را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَكاً لَجَعَلْناهُ رَجُلًا وَ لَلَبَسْنا عَلَيْهِمْ ما يَلْبِسُونَ «9» وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «10» قُلْ سِيرُوا فِي الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ «11» قُلْ لِمَنْ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلى‏ نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيهِ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ «12» وَ لَهُ ما سَكَنَ فِي اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ «13» قُلْ أَ غَيْرَ اللَّهِ أَتَّخِذُ وَلِيًّا فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ يُطْعِمُ وَ لا يُطْعَمُ قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَ لا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ «14» قُلْ إِنِّي أَخافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ «15» مَنْ يُصْرَفْ عَنْهُ يَوْمَئِذٍ فَقَدْ رَحِمَهُ وَ ذلِكَ الْفَوْزُ الْمُبِينُ «16» وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ بِخَيْرٍ فَهُوَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ «17» وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ»
ترجمه آيات: و اگر (پيامبر را) فرشته قرار مى‏داديم، حتماً او را به صورت مردى در مى‏آورديم (كه باز هم مى‏گفتند: اين انسانى همانند خود ماست و همان شبهه را تكرار مى‏كردند بنابراين) كار را بر آنان مشتبه مى‏ساختيم همان طور كه آنان (با ايرادهاى خود) كار را بر ديگران مشتبه مى‏سازند. و قطعاً پيامبرانى پيش از تو هم استهزا شدند، پس عذابى كه به استهزاى آن مى‏پرداختند بر مسخره‏كنندگان از ايشان فرود آمد. (اى پيامبر! به آنان) بگو: در زمين بگرديد، سپس بنگريد كه سرنوشت تكذيب كنندگان چگونه شد؟ بگو: آنچه در آسمان‏ها و زمين است براى كيست؟ بگو: براى خداوند است كه بر خود، رحمت را مقرّر كرده است. او قطعاً شما را در روز قيامت كه شكّى در آن نيست جمع خواهد كرد. كسانى كه خود را باختند (و با هدر دادن استعدادها، به جاى رشد، سقوط كردند) همان‏ها ايمان نمى‏آورند. و تنها براى اوست آنچه در شب و روز قرار گرفته و او شنواى داناست. بگو: آيا غير از خدا را سرپرست خود بگيرم در حالى كه او آفريدگار آسمان‏ها و زمين است او همه را طعام مى‏دهد، ولى كسى به او طعام نمى‏دهد. بگو: همانا من مأمورم كه اوّلين كسى باشم كه تسليم فرمان اوست. و (به من گفته شده كه) هرگز از مشركان مباش. بگو: همانا اگر پروردگارم را نافرمانى كنم، از عذاب روزى بزرگ بيمناكم. در آن روز، از هر كس عذاب الهى برداشته شود، قطعاً مشمول رحمت الهى شده و اين است رستگارى آشكار. و اگر خداوند (براى آزمايش و رشد، يا كيفر اعمال) تو را با (اسباب) زيان و آسيب درگير كند، جز خودش هيچ كس برطرف كننده آن نيست و اگر خيرى به تو برساند، پس او بر هر چيز تواناست. اوست كه بر بندگان خود قاهر و مسلط است و اوست حكيم آگاه.
شريعتي: اين روزها و شب‌هاي خاص را دريابيم، انشاءالله اين ايام براي همه ما پر خير و برکت باشد. در مورد طرح قرباني هم گفتيم، به سايت ما هم مي‌توانيد مراجعه کنيد، يک کد دستوري هم هست که مي‌توانيد شماره‌گيري کنيد و در اين امر خير سهيم باشيد و يا اينکه از طريق شماره حساب اقدام به مشارکت نماييد. اشاره قرآني را بفرماييد و بعد در مورد جناب مسلم براي ما بگوييد.
حاج آقاي کاشاني: آياتي که تلاوت شد، آيه‌ي دهم سوره انعام اشاره به قسمتي دارند که جلسه پيش به آن پرداختيم که هم بت پرستان و کفار رسول خدا را استهزاء کردند و تمسخر کردند و هم عده‌اي از منافقون و اين اينقدر تلخ است که کسي که در راه حق حرف مي‌زند تمسخر مي‌شود و نبايد بترسد، اينقدر اين تلخ است و نبايد منفعل شود، رسول خدا منفعل نمي‌شد ولي خداوند مي‌فرمود: «وَ لَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ» قبل از تو هم پيغمبران مرا مسخره مي‌کردند. اين مشکل و مظلوميت پيامبر نبود، بناي آن جريان تخريب و تمسخر است و عاقبت کار اينها «فَحاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» آنها فهميدند چه بلايي بر سرشان مي‌آيد و خداوند از پيغمبر دلجويي کرد. وقتي مي‌گوييم: خداوند از رسولش دلجويي کرد، اوج اين دل شکستگي را نشان مي‌دهد، ببينيد چقدر دل پيغمبر را شکستند. اينکه ما داريم در بحثمان نزديک مي‌شويم به روزهاي پاياني عمر شريف رسول خدا و غمي که در چهره‌ي پيغمبر بود، براي اينکه آن جريان استهزاء کننده خودش را آماده‌ي جرياناتي کرده بود که رسول خدا مي‌ديد و خداوند هم به پيغمبر اکرم دلداري مي‌دهد. خدا کند از کساني باشيم که دل امام زمانمان را شاد و کمک مي‌کنيم و قوت قلب مي‌شويم.
جناب مسلم بن عقيل يک شخصيت غريب و مهجور است، در کوفه‌اي که سيدالشهداء نامه نوشتند و حضرت مسلم را فرستادند، آنها نوشته بودند ما اينجا امام نداريم، شما بيا ما را رهبري کن که در خدمت شما باشيم و در راه خدا جهاد کنيم. در بين کساني که نامه نوشته بودند، حبيب بن مظاهر و بُرير و مسلم بن اوسجع داريم و اينها شهداي کربلا هستند اما سيدالشهداء جناب مسلم بن عقيل را فرستادند، يعني هم از شما مورد وثوق‌تر است و هم مديريت او مورد اطمينان‌تر است. شما بگوييد: بيا، من اعتماد نمي‌کنم. خيلي اين حرف عجيبي است. بين شهداي کربلا جايگاه مسلم کجاست؟ شهداي کربلا که عالم مثل آنها را نديده، سيدالشهداء فرمود: «وَ إِنِّي‏ بَاعِثٌ‏ إِلَيْكُمْ‏ أَخِي وَ ابْنَ عَمِّي وَ ثِقَتِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي» برادرم را مي‌فرستم، پسرعمويم را، مورد وثوقم از اهلم، هم مورد وثوق‌تر و هم مدير تر است. اگر آمد و ديد حرف جمع شما با عملشان يکي است و آماده هستيد، او اگر بگويد: بيا، من سريع مي‌آيم. در کوفه چقدر شهيد کربلا داريم قبل از شهادتشان. سعيد بن عبدالله حنفي که مقابل سيدالشهداء در کربلا ايستاد و تيرباران شد تا نماز امام سالم بماند، محضر امام آمد و خبر داد که مردم کوفه دنبال شما هستند ولي امام فرمود: نه، اگر مسلم بيايد ببيند من مي‌آيم. چون کار خطرناکي بود. همين را مقايسه کنيد با جايگاه حضرت مسلم نسبت به انصار سيدالشهداء، معلوم است که بين ما هم حضرت مسلم غريب است.
حضرت مسلم بخاطر امام حسين دچار غربتي شد که وقتي درون شهر تنها شد، بعضي از دور گفتند وقتي بعد از نماز مغرب تنها شد و در کوچه‌هاي کوفه راه مي‌رفت و با کوفه هم زياد آشنا نبود و نمي‌دانست به سمت چپ برود يا راست، فرماندهاني که با مسلم بودند اين را نقل کردند. يعني اينها از مسجد بيرون آمدند ولي از مسلم فاصله نگرفتند. از دور داشتند غربت او را تماشا مي‌کردند و براي ما گزارش کردند. اينقدر غريب شد. کار به جايي رسيد که بين کوچه‌هاي کوفه سنگ باران شد و جسارت شد و با لب تشنه شهيد شد، آن غربت عجيب چون در راه ولايت امام حسين(ع) بود، امروز هرکسي وارد مسجد کوفه مي‌شود و چشمش به حرم حضرت مسلم مي‌افتد، مي‌گويد: «ان العزة لله جميعا» عزت براي خداست که به مؤمنين عطا مي‌کند. حضرت مسلم يک زيارتنامه دارد که حضرت عباس(ع) يک زيارتنامه دارد که شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي، ابن قولويه و ديگران نقل کردند و سندش صحيح است و خيلي عظمت درونش است. بعضي بزرگان شيعه براي حضرت عباس اثبات بي‌گناهي و عصمت کردند. عجيب است که زيارتي که براي حضرت مسلم نقل شده، حدود نود درصد از عبارات دقيقاً عين عباراتي است که براي حضرت عباس آمده است و اگر حتي اين روايت از معصوم نباشد، همين که شهيد اول بزرگترين فقيه تاريخ تشيع يا قطعاً جزء چند فقيه طراز اول تشيع، در کتاب المزار اين را براي حضرت مسلم نوشته که بخوانيد. فقيه وقتي مي‌خواهد بگويد: کاري بکنيد دقت مي‌کند که يکوقت خلاف شرع نباشد. ما حق داريم اين عبارات را به حضرت مسلم بگوييم. در مفاتيح هست، در المزار شهيد اول است. در مزار مرحوم ابن مشهدي هست.
«سَلَامُ‏ اللَّهِ‏ الْعَلِيِ‏ الْعَظِيمِ‏ وَ سَلَامُ مَلَائِكَتِهِ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَائِهِ الْمُرْسَلِينَ وَ أَئِمَّتِهِ الْمُنْتَجَبِينَ وَ عِبَادِهِ الصَّالِحِينَ وَ جَمِيعِ الشُّهَدَاءِ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الزَّاكِيَاتِ الطَّيِّبَاتِ فِيمَا تَغْتَدِي وَ تَرُوحُ عَلَيْكَ يَا مُسْلِمَ بْنَ عَقِيلِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ» همه اينها سلام بر تو اي مسلم بن عقيل، چرا من اين زيارت را انتخاب کردم؟ براي اينکه شب شهادت حضرت مسلم فقط زيارت را نخوانيم، ببينيم مسلم چه جايگاهي براي امام حسين دارد، اين به ما کمک کند که ما هم جايگاهي در اين مسير براي امام زمان داشته باشيم. «أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ» شهادت مي‌دهم تو تسليم محض بودي، «وَ الْوَفَاءِ وَ النَّصِيحَةِ» شهادت مي‌دهم خيلي باوفا و دلسوز بودي. دوست دارم پيرو تو باشم. يک روايت هست که خداوند در بهشت خود بزرگترين منزل و وسيع‌ترين خانه را به تو عطا مي‌کند. تو فقط محبوب مؤمنان در دنيا نيستي، در عليين و ملأ اعلي اسم تو را خدا بلند کرده است. يکي بخاطر اينکه اينجا به خاطر سيدالشهداء غريب شدي و آوازه‌ات همه جا را گرفته است. در اين زيارت هست که خدا لعنت کند کساني که حق تو را نشناختند و تو را نمي‌شناسند. يعني يک روزي در راه پسر فاطمه غربت کشيدي و خداوند همه عالم را بسيج کرده که بر تو سلام کند.
امشب شب عرفه است و کتاب مفاتيح و المراقبات خيلي دستورات گفتند. شب عرفه و عرفه خيلي مهم است و خدا کند عرفه ما با توحيد و سيدالشهداء گره بخورد و مشکلات ما حل شود. اميدواريم امشب در احياء امشب و فردا در روز عرفه، عزيزان ما را هم دعا کنند و امام زمان دعاگوي ما باشند و به حضرت ملحق شويم.
شريعتي:
به لب دارم اين نغمه را دم به دم *** به سر دارم اين سايه را مستدام
اميري حسين و نعم الامير *** امامي عليٌ و نعم الامام
از امروز تا عيد غدير ده روز فرصت باقي است. «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»