برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: ويژه برنامه ولادت امام رضا(ع)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين کاشاني
تاريخ پخش: 22-04- 98
شريعتي: بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
از شدت شوق عاشقت صد بار جان داد *** وقتي برايم پرچمت دستي تکان داد
پرواز کفترهاي تو در شهر مشهد *** رنگ و لعاب ديگري بر آسمان داد
از اولش هم لال مادرزاد بودم *** اين پنجره فولاد تو من را زبان داد
من با همه گفتم، گداي شاه طوسم *** روزي من را اين امام مهربان داد
رو کرد کعبه سمت گنبد تو *** وقتي مؤذن زاده در صحنت اذان داد
پرسيدم از قبله نما، از قبله روزي *** چرخي زد و ايوان طلايت را نشان داد
اينجا اجل هم تحت فرمان تو باشد آقا *** بر هرکسي که امر فرمودي زمان داد
بابا خودش هم نان خور اين آستان بود *** با ما غلط گفتند، بابا آب و نان داد
«اللهم اني وقفت الي بابٍ من ابواب بيوت نبيک محمد صلي الله عليه و آله» سلام بر امام رئوف و و امام مهربانيها در شب ميلاد و ايام ولادت حضرت، سلام ميکنم به همه شما دوستان عزيزم در رواق بزرگ امام خميني که با حضورشان مجلس ما را با شکوه کردند. از مشهد به شما سلام ميکنيم، از بهشت روي زمين، مثل هميشه دعاگوي شما هستيم. هفته گذشته به صورت موقت تا اول ماه ربيع الاول با حاج آقاي عابديني خداحافظي کرديم. قرار گذاشتيم از اين هفته خدمت حاج آقاي کاشاني باشيم که با حضور ايشان در سحرهاي برنامه ماه من خاطره داريد و حلاوت و شيريني کلام ايشان که مزين به نام اميرالمؤمنين بود در ذائقهها باقي است و امروز چقدر خوشحاليم که خدمتشان هستيم. سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي کاشاني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه زائران و مجاوران حضرت علي بن موسي الرضا(ع)، همچنين بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. به نيابت از همه عزيزان محضر حضرت علي بن موسي الرضا(ع) عرض سلام ميکنيم.
شريعتي: چه حسن مطلعي شد اين روز شنبه که در خدمت شما هستيم. براي حاج آقاي عابديني مخصوص دعاگو هستيم و زحمات و تلاشهاي ايشان را از ياد نخواهيم برد. صد شکر که اين آمد و صد حيف که آن رفت! خيليها مريض دارند، گرفتاري دارند، قرض ندارند و مشکلات دارند و نتوانستند در اين سفر همراه ما باشند. اين قرار سمت خداييهاست که در همه مشاهد مشرفه همديگر را در زيارت سهيم و شريک کنيم. چشمانداز مباحث آينده را براي ما بگوييد و وارد بحث امروز شويم.
حاج آقاي کاشاني: بسم الله الرحمن الرحيم، بنده هم محضر حاج آقاي عابديني سلام ميکنم و الحمدلله که جايگزين ايشان نيستم. غير از امروز که در مورد حضرت رضا(ع) صحبت ميکنيم، موضوع بحثهاي ما آغاز امامت اميرالمؤمنين(ع) هست و اتفاقات مهمي که در سال پاياني عمر شريف رسول خدا و سالهاي ابتدايي بعد از ايشان در جامعه اسلامي اتفاق افتاد، اميرالمؤمنين(ع) اگر نبودند، سنت رسول خدا نابود ميشد. شروع بحث ما آغاز امامت اميرالمؤمنين خواهد بود که در هفتههاي آينده توضيحاتي عرض خواهم کرد، اينکه چه اثري در مطالعات عمومي و تخصصي ما خواهد داشت.
عزيزان زائر ما به محضر حضرت رضا آمدند، دوست داريم اينجا چند جمله در مورد حضرت رضا صحبت کنيم و نسبت به اهميت اين تشرف ميخواهم نکاتي را عرض کنم، بعد در مورد امامت حضرت رضا خواهم گفت. امام رضا(ع) چند ويژگي دارند که فرزند برومندشان، حضرت بقية الله الاعظم به ايشان شباهت دارند. امام صادق(ع) خيلي نسبت به نوه خودشان که امام رضا(ع) باشند، اهتمام داشتند. امام صادق(ع) مثل پدر مهرباني که دلش براي هدايت فرزندان و امتش ميتپد، دنبال اين بود که دست مردم را به جايي برساند که اينها دستشان کوتاه نشود و هدايت شوند. لذا امام صادق(ع) به ما توصيه کردند که به زيارت حضرت رضا بياييم و چقدر خوب است وقتي مشرف ميشويم حضرت را ببينيم، به نيابت از جد آن بزرگوار، امام صادق هم سلامي عرض کنيم. امام صادق فرمود: هرکس نوه مرا در طوس زيارت کند، من تضمين ميکنم که روز قيامت دست او را بگيرم و خودم او را وارد بهشت کنم. امام صادق(ع) حکيم هستند و اينطور نيست که آدمي که لايق جهنم هست را به بهشت ببرند. غير از اينکه عنايتشان را به زوار حضرت علي بن موسي الرضا بگويند، شما هم عزيز حضرت رضا هستيد و هم عزيز ساير ائمه هستيد. معلوم ميشود اگر زيارت امام رضا بياييم زمينه هدايت ما فراهم است. زمينه اصلاح و عافيت ما فراهم است که حضرت ميفرمايد: خودم دستش را ميگيرم و وارد بهشت ميکنم.
امام صادق(ع) به ما شيعيان بشارت دادند، اين يکي از شباهتهاي مهم امام رضا(ع) و امام زمان است. فرمودند: اگر گرفتار هستيد، اگر پريشان حال هستيد، اگر بيمار داريد، امام صادق فرمودند: به شما بشارت ميدهم امروز را که مثل شب ولادت حضرت رضا(ع) است، در روايت هست که امام صادق به فرزندشان دستور دادند به مادر علي بن موسي الرضا(ع) سلام مرا برسان. امام رضا(ع) حاصل تربيت يک خانوادهي الهي نوراني است و مادر آن بزرگوار که اسامي مختلفي برايشان اسم بردند و بعد از ولادت امام رضا به ايشان طاهره ميگفتند. بعد امام صادق يک بشارتي در مورد ولادت علي بن موسي الرضا دادند. فرمودند: اگر گرفتار هستيد، اگر ميبينيد ظالمان به شما حمله کردند، اگر منسجم نيستيد، اگر وحدت نداريد و دشمنان خيلي قدرت دارند، من به شما بشارت ميدهم، اگر گناهکار هستيد، به شما بشارت ميدهم «يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ غِيَاثَهَا» خدا پناه و پناهگاه و فريادرس شيعه را خواهد رساند. غوث و غياث از اسامي خاصي است که در بين ائمه ما براي امام رضا(ع) و براي وجود مبارک امام زمان(ع) اسم برده شده است. هرکس گرفتار است بايد از دور و نزديک به امام رضا پناه ببرد. يکي از ويژگيهاي اين پناهنده شدن اين است که اگر کسي مثل من از خودش نا اميد است، از اعمال خودش شرمنده است، عملي جز بدي ندارم، چه کار کنم امام زمان(ع) به من نگاه کند. امام صادق(ع) فرمود: «يُخْرِجُ اللَّهُ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ غِيَاثَهَا» حرم امام رضا که ميرويم و ضريح منورش را زيارت ميکنيم، بگوييم: به پسرتان سفارش کنيد بين اين خوبهايي که ميآيند به ما هم نگاه کند. اصلاح رابطهي ما با امام زمانمان، ميتواند به برکت امام رضا(ع) اتفاق بيافتد. امام رضا پناهگاه ماست.
گاهي اينجا که نشستيم، ممکن است حواسمان نباشد کجا هستيم، سخنران محترم فرمود: اينجا قطعهاي از بهشت است. بنده ميخواهم بگويم: اينجا رشک بهشت است. اينجا امام رضا ميداند که انبياء دوست دارند که اگر ميشد تشريف بياورند و حضرت رضا را زيارت کنند. در قرآن آياتي داريم که يک مورد را خدمت شما بگويم، شما ظاهر مرا ميبينيد، باطن خبيث مرا نميشناسيد. خودم را در لباس پيغمبر پنهان کردم. باطن مرا خدا و امام زمان ميداند و امام رضا که در زيارت جامعه ميگوييم: «يا ولي الله» اي ولي خدا، «ان بيني و بين الله عزّ و جل ذنوباً» بين من و خدا خيلي خرابکاري از طرف من اتفاق افتاده، اين جبران نميشود جز رضايت تو.
شما خبر نداريد وضع من چطور است. در منزل چطور هستم، سر کار چطور هستم، نسبت به نواميس مردم، حقوق مردم چطور بودم. نماز و روزه من چطور بوده است. روز قيامت که ميشود، امام رضا(ع) کجاها فريادرس ماست؟ ما اينجا ميآييم غير از اينکه براي بيمارانمان دعا ميکنيم، براي اموات دعا ميکنيم، براي روزي و ازدواج جوانهايمان دعا ميکنيم، براي مشکل بي مسکنها دعا ميکنيم، اما انشاءالله کنار اينها خود حضرت را بخواهيم و اصلاح رابطه ما با امام زمان، اگر حضرت را بخواهيم همه چيز داريم. خداوند در قرآن فرمود: روز قيامت که ميشود، «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (کهف/49) هرچه را من انجام دادم، حتي خانواده و رفقاي من خبر ندارند، آنجا هرچه هست حاضر است و ظاهرش ديده ميشود. نعوذ بالله گويي بالاي سر من مانيتوري باشد و نمايش دهندهاي باشد که همه از دور ميبينند. نامه عمل هرکس را به گردن او آويزان ميکنند. «وَ نُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ كِتاباً يَلْقاهُ مَنْشُوراً» (اسراء/13) اين کتاب باز است و لفظي نيست، حقيقتش را ميبينند. آنجا ميگويند: اين کسي که از اميرالمؤمنين ميگفت، آنجا نسبت به اموال مردم، اينجا نسبت به غيبت کردن و بهتان زدن، نگاه ناروا و ظلم به مردم، کار به جايي ميرسد که خداوند ميگويد: کتاب باز است. ميگويم: «اقْرَأْ كِتابَكَ كَفى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيباً» (اسراء/14) قاضي لازم نيست و داور نميخواهد. کار به جايي ميرسد که اميرالمؤمنين فرمود: اين لحظه که ميشود عرق سرد به پيشاني مينشيند، آدم از خجالت قفل ميکند، من يک عمر ريا کردم که ديگران متوجه نشوند.
يکي از جاهايي که آبرو در خطر است، لحظهاي است که ميخواهند نامه عمل را به دست ما بدهند، حضرت فرمود: آنجا ديگر کسي حق سخن گفتن ندارد. «لا يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً» (نبأ/38) تا به کسي اجازه ندهند، نميتواند حرف بزند. لحظهاي که ميخواهند نامهي عمل ما را بدهند، امام رضا فرمود: هرکسي اينجا بيايد، در خراسان به زيارت من، سه جا به فريادش ميرسم، هرکسي از ترس آبرويش خوف دارد بايد بداند محضر علي بن موسي الرضا بياييم، اميد داريم آن روز عرياني، روز بي آبرويي، روز ما في الصدور، درون دلها آشکار ميشود، روز يوم التبلي السرائر، آنجا امام رضا ميآيد و آبروداري ميکند. يا امام رضا محضر شما هستيم و اميد داريم روز قيامت انشاءالله در پناه امام رضا باشيم.
شريعتي: ما خط غم عشق تو را خوش ننوشتيم *** اما تو بکش خط به خطاي همه ما
حاج آقاي کاشاني: الحمدلله خدا لطف کرد و نميدانيم چطور شد دلمان را به اين آقا گره زديم. الحمدلله کنار شما خوبان به امام رضا علاقهمند شديم. امام رضا(ع) چه کارهايي کرده است؟ اين خيلي گسترده است ولي من يکي را عرض کنم. ما در طول تاريخ تشيع و ائمهي بزرگوار مکتب تشيع، دو تا غدير داريم. يک غدير، غدير اميرالمؤمنين(ع) است که حدود يک ماه ديگر به آن ميرسيم. از امام رضا و امام صادق داريم که اگر کسي يک وعده غذا براي غدير اهدا کند، انگار همه پيغمبران را سر سفره خود نشانده است. اگر نداريم صبحانه به همسايه بدهيم. اگر چنين نکرديم به خودمان رجوع کنيم ميبينيم نسبت به اميرالمؤمنين خيلي کم کاري کرديم. امام رضا(ع) براي احياي غدير، زنده کردن غدير خيلي خدمات دارند. يک غدير دوم داريم که کاري است که امام رضا کرده است. ما در روايت بسيار مهمي که در کافي شريف هست، در کتاب شيخ صدوق أمالي هست، در کتابهاي متعدد مادر، کتاب شيخ مفيد هست، بزرگان شيعه آن را نقل کردند، داريم خداوند فرمود: من بار نبوت و امامت را به دوش علي بن موسي الرضا گذاشتم و علي بن موسي الرضا را براي اين کار پخته و خبره يافتم، از عهدهاش برآمد. علي بن موسي الرضا(ع) چه کار کرده که بار امامت را خداوند به دوش ايشان قرار داد و ايشان هم بار را به سر منزل مقصود رساند. نه اينکه امام رضا نبي است، بار هدايت نبوت منظور است. بعد از واقعه غدير متأسفانه امت اسلام بعد از رسول خدا دچار تشتّت شد و حق به حقدار نرسيد. اميرالمؤمنين(ع) خانهنشين شد.
از اين خانهنشيني کم کم اميرالمؤمنين را از جامعه حذف کردند و در مورد ايشان حرف زدن چندين سال ممنوع شد. اسم گذاري علي بن ابي طالب، علي گذاشتن روي فرزندان ممنوع شد. اگر در منطقهاي دزدي بود، ميگفتند: ببين چه کسي علوي است و چه کسي علي است؟ براي اينکه مردم بترسند و اسم اميرالمؤمنين روي بچههايشان نگذارند. امام باقر(ع) فرمود: کار را به جايي رساندند که اگر به کسي کافر ميگفتند، يا به کسي گناهان عظيم فحشاء نسبت ميدادند، ميگفت: اينقدر خطرناک نيست، خدا کند به من علوي نگويند. اگر تهمت بزنند من دوست علي هستم، خطرناک است و حقوق من از بيت المال قطع ميشود. اگر از بني اميه کسي اسم فرزندش را علي ميگذاشت، عين ماجراي فرعون بچه را ميکشتند. لذا فضا به سمتي رفت که مردم جرأت نميکردند نام اميرالمؤمنين را به زبان بياورند. مدتي که گذشت، ديگر خيليها مثل اهل شام ميگفتند: مگر علي بن ابي طالب نماز هم ميخواند؟ کسي که هزار رکعت نماز ميخواند تبديل شد به کسي که مگر نماز ميخوانده است؟ اميرالمؤمنيني که همه مناسبتهاي اصلي اسلام، اولين مسلمان است و تا آخرين لحظه رسول خدا در آغوش او جان به جان آفرين تسليم کرد را تکفير کردند. بعد از اميرالمؤمنين کار سختتر شد و توهين به اهلبيت بيشتر شد و در کربلا نه تنها پسر پيغمبر را کشتند، بله لباس که از بس زخم خورده بود و امکان فروشش نبود، فقط براي هتک حرمت لباسهاي سيدالشهدا را هم از بدن مبارک بيرون کشيدند. ميخواستند اهلبيت را از جامعه حذف کنند و کردند.
بعد از امام حسين(ع) سه امام ما تلاش کردند اين شخصيت عظيم اهلبيت را به جامعه آرام برگردانند. يعني اينکه مردم کم کم نسبت به اهلبيت احترام قائل شوند. طبيعتاً هيچيک از امامان ما مثل زين العابدين(ع) ادعاي رسمي امامت نميکردند. اگر کسي نزد آنها ميرفت و عرض ميکرد: شما امام هستيد، مگر اينکه خيلي شيعه خالصي بود، انکار ميکردند. حتي اگر صحيفه سجاديه را مطالعه کنيد، دعاي 47 هست که امام سجاد براي اينکه مردم را متوجه به حقيقت امام کنند و هم طوري بيان کنند کسي نفهمد ايشان امام است، آنجا دعا کردند که خدايا مرا مطيع و فرمانبردار و شکرگزار امام زمانم قرار بده. در دوره خودشان امام زمان بودند ولي کسي نبايد بداند چه کسي امام است، چون ميکشتند. کسي نبايد بداند عدد ائمه چند تاست، اينها به شدت مخفي بود و با تلاش حيرت انگيزي امام چهارم و پنجم و ششم تلاش کردند تا در دوره امام صادق بروز کرد، مکتب اهلبيت و تازه شيعيان ياد گرفتند چطور نماز بخوانند. مساجد اينطور نبود که به شيوهاي که رسول خدا نماز ميخواند،امام صادق به ما ياد داده نماز بخوانند. جايي تريبون نداشتند، اين فرصتي که من محضر شما هستم، در طول دورهي 34 ساله امام صادق، يکبار امام صادق يک چنين فرصتي نداشت سخنراني کند. طوري مخفيانه عمل ميکردند که شيعيان درجه يک آنها نميدانستند امام بعد از امام صادق چه کسي است. ما غدير نداريم چون براي حفظ جان امام که ائمه ما براي حفظ جانشان تقيه ميکنند، کار به جايي رسيد که هشام و زراره، شاگرد اولهاي امام صادق بودند، زراره خواست ببيند پسرش حق دارد وصيت کند امام کاظم، امام است يا نه؟ سؤال کرد آقا اجازه نداد. زراره به خانوادهاش لحظه مرگ گفت: من بعد از امام صادق به امامي معتقد هستم، که قرآن معرفي است.
هشام بعد از شهادت امام صادق مدينه آمد، ميگشتند ببينند از کجا بفهميم کدام فرزند امام صادق، امام است. اينقدر شرايط، شرايط خوفي و شديد و تقيه است. به دوره امام کاظم رسيد، چون هارون خيلي قدرت داشت فشار به اهلبيت صد چندان شد. هارون قدرت مالي حيرت انگيز داشت. يکسال به حج ميرفت و يکسال ميرفت فتوحات را سر بزند. پول فراوان داشت و چون قدرت نظامي با اين پول داشت، کاري کرده بود که کسي نتواند نفس بکشد و حضرت موسي بن جعفر(ع) سالها تا يازده سال در سياهچال نمور زنداني کرد به گونهاي که بدن مبارکش آب شد. قبر اميرالمؤمنين تا اواخر دوره امام صادق مخفي بود. از تلاشهاي امام صادق(ع) اين بود که کم کم سعي کردند اهلبيت را به جامعه برگردانند، حبّ اميرالمؤمنين در دلها را امام صادق روشن کرد. نه اينکه ائمه قبلي اين کار را نکردند. بلاتشبيه مثل کسي که در يک تيم گل ميزند، گل زدن قسمت امام صادق(ع) است که تشيع به اوج رسيده است. محبت اميرالمؤمنين را در دلها زياد کرد. اين نبود که امامان قبلي نميدانستند قبر مبارک اميرالمؤمنين کجاست، اگر لو ميدانند و معلوم ميشد قبر حضرت کجاست، بي ادباني ميرفتند و نبش قبر ميکردند. فرزند امام رضا، امام جواد(ع) چند بار حمله کردند قبر مبارک پسر امام رضا را باز کنند و يکبار هم موفق شدند پايين قبر شريفش را باز کردند. خوف ائمه اين نبود که بلد نباشند، بلد بودند جاي قبر کجاست و علم الهي دارند ولي اگر بيان ميکردند، بي ادبان حمله ميکردند. اول کاري کردند مردم عشقشان به اميرالمؤمنين زياد شود که ديگران جرأت نکنند به قبر اميرالمؤمنين تعدي کنند.
امام کاظم(ع) در غربت بودند، سالها زنداني غريب از وطن بودند. امام کاظم که به شهادت رسيد، در اين دوره نوبت به امامت امام رضا رسيد. امام رضا که ميگوييم در ذهنمان مأمون ميآيد. در حالي که امام رضا بيست سال امامت داشتند و پنج سال آخر مأمون بود. پنج سال ابتدايي دوره هارون است. همان وحشي که نسبت به موسي بن جعفر اينقدر جسارت و تعدي کرد. امام رضا(ع) بخاطر بعضي از فتنههايي که رخ داده بود، وقتي ائمه ما اهلبيت را به جامعه معرفي ميکردند، وقتي ميفرمودند: اهلبيت کليد نجات هستند، حديث ثقلين را براي مردم بيان ميکردند، علمشان همه عالم را گرفت، کار به جايي رسيد که از کشورهاي ديگر سفر ميکردند که ببينند علم امام صادق چگونه است. موسي بن جعفر در مناظراتي شرکت کرد. ما مناظرات امام رضا را شنيديم، خدا رحمت کند علامه مصطفوي کتابي دارد به نام احاديث صعب، يعني سخت. امام کاظم در بحث توحيد فرمودند و خلاصه جامعه به سمت اهلبيت برگشت. اينجا بعضي خوديها متأسفانه به امام رضا ظلم کردند. بعضي فاميلها ديدند عجب مردم، نسبت به اهلبيت احترام و اهتمام قائل هستند، گفتند: ما هم فاميل هستيم و پسر امام و پسر عمو هستيم. اين گوشه و آن گوشه قيام کردند. ما به کل سادات احترام ميگذاريم ولي امام معصوم با بقيه قابل قياس نيست. کار به جايي رسيد که هر گوشهاي، هر شهري يکي از اين آقايان قيام ميکرد و اگر شما در روايت شنيديد حرام است هرکسي پرچم قيام به دستش بگيرد، ناظر به اينهاست که اينها دعوت به خودشان ميکردند. يعني عليه ظلم ظالم قيام نميکردند. معمولاً قيام ميکردند که ما حاکم و امام هستيم، يعني رقابت ميخواستند با امام رضا و امام کاظم داشته باشند. لذا وقتي امام کاظم در غربت به شهادت رسيد، بعضي با هم سر مال دنيا تباني کردند. چند عالم قلابي در لباس پيغمبر که وکيل امام کاظم بودند، با هم تباني کردند و گفتند: امام کاظم(ع) از دنيا نرفته، غيبت فرموده است. امام غائب ما مهدي موعود ما امام کاظم است. چون خفقان بود و مردم تعداد امامان را نميدانستند، فکر ميکردند اينها راست ميگويند. اينها واقفه يا اهل توقف هستند. رفتند رشوه به بعضي از علما بدهند، عده معدودي قبول کردند، صفوان که زيارت عاشورا را براي ما روايت کرده، يونس بن عبدالرحمن، ريان بن شبيب که سلام خدا بر اينها، ايستادند و قبول نکردند. شيعه از هم پاشيد و خيلي فکر ميکردند امام کاظم از دنيا نرفته است. بعضي از نزديکان امام کاظم و امام رضا هم دوست داشتند اين اتفاق بيافتد چون ميديدند امام رضا قابل رقابت نيست. امام رضا از بيست سالگي بر خلاف پدرش در مسجد مدينه مينشست و حکم شرعي صادر ميکرد. در مدينه همه مردم نسبت به او سر خم ميکردند. به پسرش امام جواد فرمود: از در اصلي برو، مردم به تو اميد دارند، کيسهها را پر کن. وقتي به آقازادهشان چنين دستوري ميدهند، يعني خودشان اينطور هستند.
امام رضا فرمود: هرجاي مدينه حرکت کنم همه فقرا به سمت من ميآيند. بخشش و کرم امام رضا به گونهاي بود که دوست و دشمن نميتوانستند از ابراز محبت خودداري کنند. در اين شرايط چون ديدند نميشود با امام رضا رقابت کرد، گفتند: اصلاً امام کاظم از دنيا نرفته است. اينجا اگر امام رضا سکوت ميکرد، شيعيان دچار فتنه ميشدند و فکر ميکردند اين آقايان که نمايندههاي موسي بن جعفر بودند، راست ميگويند و امام کاظم همان مهدي موعود(ع) است. اين اصل انحراف ميشد. اگر امام رضا به زبان ميآورد، هارون قسم خورده بود، لعنت به من اگر کسي بگويد: من امام هستم، او را نکشم. يعني از يک طرف امام رضا بخواهد اعلام امامت کند با هارون طرف است. سکوت کند شيعيان گمراه ميشوند. چه کند؟ شک نيست که پناهگاه امت خطر را به جان خودش ميخرد. خيليها به امام رضا عرض ميکردند: آقاجان، پدر شما، جد شما، پدر پدربزرگ شما، هيچکدام از اين بزرگواران اين طرف و آن طرف ميرفتند نميگفتند: امام هستند. چرا شما هرجا ميروي ميفرمايي: من امام هستم؟ من جواب را با مقدمه عرض کردم، اگر حضرت اين کار را نميکرد تشيعي باقي نميماند و تشيع ميشد هفت امامي و متوقف ميشد. حضرت فرمود: من وظيفه دارم شيعيان را از گمراهي نجات بدهم و بدانيد هارون به من ضرري نخواهد رساند. هم علم امامت را به رخ ميکشيدند...
در يک روايت حضرت رضا(ع) فرمود: پيغمبر اکرم فرمود: اگر ابولهب به من ضرري زد، بدانيد من پيغمبر نيستم! من امام الهي هستم. فرمودند: اگر هارون توانست به من ضرري بزند، بدانيد من امام نيستم! در ده سال دوره هارون، امام رضا(ع) در اوج هوشمندي اين کار را ميکرد. مثلاً هارون يکوقتي يک جاسوس در خانه امام رضا فرستاد که ببيند بعد از پدرش چه ميکند؟ گفتند: ايشان رفته از بازار چن مرغ و حيوان خانگي گرفته و مشغول است با اينها کشاورزي و دامداري ميکند که ذهن هارون به آن سمت برود که لابد بخاطر خشونتهايي که با پدرش کرديم، ايشان نميخواهد با ما در بيافتد. از آن طرف که شيعيان براي سؤال کردن ميآمدند، حضرت ميفرمود: من امام بر حق هستم! به زودي خواهي ديد من کجا دفن خواهم شد. امام رضا برخلاف امامان قبلي از بعضي از امور مخفي هم خبر ميداد. تا اينکه هارون از دنيا رفت و پنج سال امين درگيري بين امين و مأمون بود، امام رضا بيشتر فرصت داشت. امام رضا(ع) حدود هشتصد روايت در باب امامت دارد. بحث کردن از اينها خيلي مفصل است. اصل غدير در واقع حديث سلسله الذهب است.
اگر شيعيان امامت امام رضا را شنيدند، هنوز جهان اسلام نشنيده بود. مأمون که به حکومت رسيد، چون کنيز زاده بود و اصالت عربي نداشت، بني عباس هم فقط عرب عرب ميکردند، مأمون را قبول نداشتند. مأمون براي اينکه بني عباس را به فشار بياندازد، بترساند. امام رضا را به سمت خودش بکشاند، تا بتواند کساني که از فاميلهاي امام رضا قيام ميکنند را آرام کند. براي همين امام رضا را به اجبار به خراسان آورد. فکر ميکرد دو اتفاق ميافتد، بني عباس از ترس اينکه بعد از مرگ مأمون، امام رضا خليفه ميشود به مأمون ميگويند: هرچه بگويي قبولت داريم. از وليعهدي دست بشوي. شيعيان هم ميگويند: لابد امام رضا اينقدر جنگ با طاغوت و دشمني با طاغوت کرده، حالا خودش معاذ الله شبهه در دل شيعه انداخته است. متوجه نبودند که ميخواهند نور خدا را خاموش کنند، امام رضا را وقتي آوردند، در نيشابور هزاران نفر جمع شده بودند، محدثان برجسته نيشابور که بعضي سيصد هزار روايت با سند حفظ بودند. به امام رضا عرض کردند: شما پسر پيغمبر هستي يک روايت از پدرت، جدت رسول خدا براي ما تبرکاً بيان کن. امام رضا فرمودند: «کلمة لا اله الا الله حصني فمن دخل حصني امن من عذابي» توحيد دژ محکم الهي است، هرکس وارد دژ توحيد شود، از عذاب الهي ايمن ميشود. بعد پرده را انداختند، دوباره که پرده را کنار زدند، سکوت همه را فرا گرفت. مأمون امام رضا را به عنوان وليعهد آورده بود. اينجا غدير دوم رخ داد، يعني در جمع عموم جامعه اسلامي در يک جمعيت گسترده چند ده هزار نفري، حضرت فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها» آن امامتي که حضرت در مدينه بيان ميکرد، اينجا علني مطرح کرد. لذا امام رضا(ع) هم در مسأله ولايت غدير اول را احياء کرد و جشن گرفت و شيريني پخش کرد و هم در غدير دوم معرفي و استمرار امامت را به جامعه بيان کرد.
مأمون ديد نميتواند جلوي امام رضا را بگيرد، گفت: شايد مناظره بگذاريم علماي قدر را دعوت کنيم بالاخره امام رضا را شکست بدهند. اينها را از اديان ديگر دعوت ميکرد، اينها به اسلام حمله ميکردند به خيال خودشان، آنجا در روايت بود که بار نبوت را به دوشش گذاشتيم و از عهده برآمد. امام رضا(ع) با صابعي و يهودي و مسيحي و غير شيعي بحث کرد. مناظرات حکومتي و رسانهاي بود. بعد از صد و خردهاي سال که غدير خم در جامعه طنين انداز شده بود و ساکت شده بود، دوباره امام اهلبيت با يک دست پرچم توحيد و دفاع از اسلام و با يک دست پرچم ولايت را به دست گرفت. امام رضا(ع) امام ما شيعيان است ولي زنده نگهدارنده اسلام و تشيع است. نام پيغمبر، راه پيغمبر، آئين رسول خدا و توحيد، اين چيزي که امروز وهابيها در عربستان گرفتار هستند، آن روز امام رضا(ع) جلويش را گرفته و روايات فراواني داريم که حضرت تفکرهاي انحرافي و الحادي را يا اشتباهات فهمي از مذاهب مختلف که از قرآن و روايات نبوي متوجه نشدند را اصلاح کرده است.
شريعتي: نکات خيلي خوبي را شنيديم. اين همان معرفتي است که بايد دنبالش باشيم و اعتقادات و ايمان و باور ما را نسبت به فرازهاي نوراني زيارت جامعه کبيره محکم ميکند. عدهاي که قبل از امام رضا ادعا داشتند، هيچ شناختي از مقام حضرت نداشتند. کسي که بند بند زيارت جامعه کبيره در شأن ائمه و حضرات معصومين(ع) است. از همه دوستان در آستان قدس رضوي که هميشه نسبت به برنامه سمت خدا و مخاطبين آن لطف داشتند، تشکر ميکنم. کساني هستند که آرزوي ديدن اين صحن و سرا را دارند و تا به حال به مشهد مشرف نشدند، راههاي مشارکت بانيان خير در کانال و سايت ما قرار داده شده که دوستان ميتوانند مراجعه کنند. بياييم کساني را که تا به حال به مشهد مشرف نشدند را زائر مشهد الرضا کنيم. چقدر اين کار لذتبخشي است. دعاگو و نايب الزياره همه شما هستيم و فردا هم انشاءالله با حضور حاج آقاي بهشتي در روز ميلاد امام رضا خدمت شما خواهيم بود. اگر نکتهاي هست بفرماييد و براي ما بگوييد که ارتباط برقرار کردن با حضرت چطور راحتتر است؟
حاج آقاي کاشاني: يک مثالي بزنم تا ببينيم در خانه چه کريمي آمديم. فرض کنيد در مسجد محل خودمان نماز ميخوانيم، امام جماعت مسجد بلند شود بين دو نماز بگويد: ما يک صندوق قرض الحسنه درست کرديم، اگر کسي وام بخواهد ميدهيم. وام مسجد چقدر است؟ در ذهن ما از پانصد هزار تومان تا پنج ميليون است و توقع نداريم عددش زياد باشد. کسي به مسئول صندوق مسجد نميگويد: آقا پانصد ميليون وام به من ميدهيد؟ اما اگر امام جماعت مسجد بگويد: عزيزان ما يک صندوق قرص الحسنه راه انداختيم و اگر کسي يک ميليارد هم بخواهد، ما ميدهيم. آنوقت خيلي از مردم که بروند ديگر کسي کمتر از هفتصد ميليون نميخواهد. چرا؟ چون ميگويد: اينجا جاي حياء نيست، خودشان گفتند. شما وقتي وارد حرم امام رضا ميشويد همين که آقا اجازه بدهد پايم را قاطي عزيزان زائر امام رضا بگذارم، خيلي خوشحال هستم. اما امام رضا به ما ياد داده، اينقدر از من نخواهيد. در اذن دخول ميگوييم: «فأذن لي يا مولاي» اي مولاي من، مرا تحويل بگير و راه بده. «في الدخول افضل ما أذنت لأحدٍ من اوليائک» طوري که انگار بهترين رفقاي تو هستند. اگر من بودم با اين روسياهي هرگز رويم نميشد ورودي حرم امام رضا بگويم: مرا طوري که انگار بهترين يار و رفيقت هستم، راه بده. ولي مولاي کريم ميفرمايد: ميخواهي وارد شوي بگو: مرا بهتر از کساني که رفقاي تو هستند راه بده. بعد به من ياد ميدهد که اين از خودت نيست. ميگوييم: اگر من شايسته نيستم، تو شايسته هستي.
علي بن موسي الرضا يکي از دوستانش را به شام دعوت کرده بود، يک مرکبي هم مثل آژانس در خانهاش فرستاده بود. اين وقتي ديد، گفت: من چه کسي هستم که علي بن موسي الرضا(ع) مرا شام نگه داشته است. تا صبح از خوشحالي خوابم نبرد و در سجده قبل از نماز صبح نافله بودم، آقا آمد با پاي مبارکش به من زد و جا به جا شدم. فرمود: ما به شما عنايت ميکنيم، اين را وسيله تفاخر به شيعه ما قرار ندهيد! فکر نکني کسي هستي. ولي ما بنا داريم که اينطور کَرم کنيم. چه کنيم امام رضا ما را تحويل بگيرد؟ استاد ما ميفرمود: من رو سياه هستم و دهانم ناپاک است. سلام به حضرت ميدهم انشاءالله آقا قبول ميکند، چه کنم سلام من محضر حضرت عزيز شود؟ 1- از خانه و محل اقامت به سمت حرم که ميرويم چند صلوات از طرف امام رضا براي مادرش فاطمه زهرا(س) و پدرش موسي بن جعفر بفرستيد. سوره قدر بخوانيم، در حرم سوره ياسين بخوانيم از طرف امام رضا به پدر و مادرش، به حضرت زهرا و به اميرالمؤمنين هديه کنيم. آقاي ما کريم است، کريمها بدهکار کسي نميشوند. گرچه ما چيزي نداريم ولي همين باعث ميشود حضرت به ما نگاه کنند. 2- سلام که ميکنيم، بي انصافي است که در ورود به حرم از طرف آقايمان سلام نکنيم. امام رضا(ع) به آقازادهشان و نوه بزرگوارشان امام زمان خيلي علاقه دارند. ما اگر از طرف ايشان سلام کنيم حتماً سلام حضرت صاحب الزمان را طور خاصي پاسخ ميدهند.
شريعتي: خدا حاج آقا مجتبي تهراني را رحمت کند، ميفرمودند: در بعضي مواقف و بعضي ايام مقيد بودند که بيايند، يکي آغاز سال نو، يکي چند روز قبل از ماه رمضان بود که ميآمدند اذن ميگرفتند و از آقا توان ميطلبيدند. ميفرمودند: هروقت ميآيم از صحن گوهرشاد ميايم. از مسجد وارد حرم شدن يک حس ديگري دارد! باب الجواد براي خواستن حضرت موضوعيت دارد.
باب الجواد راه ورودي به قلب توست *** حاجت رواست هرکه از اين راه ميرود
آقا را به امام جواد قسم بدهيم. ميفرمودند: هروقت حرم آمديد يک حاجت خاص بخواهيد، اينکه بگوييد: من اين محبت و ولايتم به شما را همين امروز نزد شما امانت ميگذارم، آن روزي که به آن نياز دارم به من برگردانيد. اين ميتواند يک قرار عاشقانه باشد با حضرت.
دارد دل ما راه نجاتي ديگر *** در مشهد و در قم عتباتي ديگر
بر بانوي با کرامت قم صلوات *** بر شاه خراسان صلواتي ديگر
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»