اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

98-04-01-حجت الاسلام والمسلمين عابديني-سيره ي تربيتي حضرت شعيب عليه السلام در قرآن کريم

حجت الاسلام والمسلمين عابديني– سيره تربيتي حضرت شعيب عليه‌السلام در قرآن کريم
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي حضرت شعيب عليه‌السلام در قرآن کريم
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 01-04- 98     
شريعتي:
بسم الله الرحمن الرحيم، اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم.
اگر کوهم خراب از قصه‌ي فرهاد خواهم شد *** کنار نام اهل عشق من هم ياد خواهم شد
دليل از من مخواه، از سرنوشت پيله‌ها پيداست *** که از زندان دنيا عاقبت آزاد خواهم شد
تمام عمر، کوهم خواندي و آتش فشان بودم *** سکوتم گرچه سرتا پا شبي فرياد خواهم شد
مسيحاي تو بر من گرچه ديگر جان نمي‌بخشد *** اگر يک دم بيايد بر مزارم شاد خواهم شد
به خاک افکندي‌ام در خون و قول سوختن دادي *** چه بهتر بعد از اين خاکستري در باد خواهم شد
سلام مي‌کنم به همه دوستانم، بيننده‌ها و شنونده‌هاي بسيار نازنين‌مان، انشاءالله هرجا که هستيد مثل اولين روز تابستان دلتان گرم باشد ولي سراپاي وجودتان سرشار از بهار باشد. خيلي خوشحاليم که همراه شما هستيم. حاج آقاي عابديني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام عليکم و رحمة الله، بنده هم خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان عزيز هم عرض سلام دارم.
شريعتي: در محضر آيه‌هاي نوراني قرآن کريم با بيان شيوا و لطيف حاج آقاي عابديني هستيم. مکرر اين قصه‌ها را شنيديم ولي نکته‌هاي حاج آقاي عابديني بسيار ارزشمند است. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عابديني: (قرائت دعاي سلامت امام زمان) انشاءالله خداي سبحان اين امت اسلام و نهضت اسلام را در اين ايام برکت بدهد تا در اين نهضت بسترسازي ظهور انجام شود و ما از ياران و ياوران و بلکه سرداران حضرت باشيم.
در آغاز کلام يک نکته را يادآوري کنم، مردم مسلمان و همه مستضعفين هم خوشحال شدند، سقوط پهباد آمريکايي که به ظاهر يک امر ساده‌اي شايد جلوه کند اما از عنايات الهي است. اگر بخواهيم يک تشابهي براي اين پيدا کنيم که بتوانيم از جهت قرآني دلهايمان را محکم‌تر کنيم، به جريان جالوت و حضرت داود تشبيه کردم. بعد از آنکه لشگر طالوت در مقابل جالوت قرار گرفت، قدرت جالوت باعث شد لشگر طالوت که لشگر حق بودند يک مرتبه اکثرشان گفتند: «لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ» (بقره/249) اينها خيلي بزرگ و عظيم و قوي هستند و ما طاقت نداريم. در آنجا بود که عده‌اي از مؤمنين محض و خالص طالوت گفتند: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ» چقدر گاهي جمعيت‌هاي کمي در طول تاريخ انساني بودند که بر جمعيت‌هاي کثير و قوي به اذن الله غلبه پيدا کردند. آنجا از خداي سبحان خواستند «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَيْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِين» (بقره/250) آنجا دارد که داود وقتي وارد صحنه شد، به عنوان رزمنده نيامده بود. نوجواني بود که آمده بود براي برادرانش غذا بياورد. وقتي وارد صحنه شد، ديد که همه گفتگو مي‌کنند از قدرت و عظمت و شوکت جالوت، گفت: اين جالوت کيست که اينقدر از او مي‌ترسيد؟ گفتند: بزرگان و پهلوان‌هاي لشگر کم آوردند تو چه مي‌گويي؟ گفت: به من نشان بدهيد. وقتي نشان دادند، داود قلاب سنگ داشت. گفتند: اين جالوت است و از جهت قدرت و نظام بدني قوي و درشت بود. اين هم سنگ را در قلاب گذاشت و چرخاند و پرتاب کرد و به پيشاني جالوت خورد و از روي اسب بر زمين ساقط شد و لشگر جالوت پراکنده شدند و شکست خوردند و فرار کردند. خداي سبحان پيشاني کار را که خود جالوت بود با يک سنگ داود نوجوان هدف‌گيري کرد و باعث شکست لشگر عظيم شد.
اين پهباد در نظر آنها پيشاني جالوت است که به قول خودشان بلندپرواز‌تر و گرانترين و بالاترين از جهت تکنولوژي، اين ديگر چه خواهد کرد... خداي سبحان کمک کرد با تجهيزاتي که خودمان ساختيم، الحمدلله جوانان ما پيچيده‌ترين آنها را ساقط کردند. معني‌اش اين است که بقيه کمتر از اين است و ساقط کردن بقيه‌اش آسان‌تر است. نمي‌گوييم کاري ندارد، اما ساده‌تر است. پس توان داريم و پاي آن هستيم. دشمن اين پيام را خوب مي‌گيرد اما ما در دوستانمان خوب بلد نيستيم اين را ‏در اعتماد به نفس جا بياندازيم. هم جريان قرآني است و خود آنها مي‌گويند: زدن اين پهباد، غير از اينکه رادار بتواند اين را بگيرد و ثبت کند و مسيرش را کجا رفته، همه تحت نظر بوده است. چيزي که رادار گريز است، وقتي اينها را با نگاه قرآني مي‌بينيم، دلمان خنک شود خداي سبحان در کار است. به دست جوانان داناي ما و غيور ما، دانشمندان جوان ما در دل تاريکي شب، نه در دل روز که بگويي در روز ممکن بود مثلاً با دوربين‌هاي قوي ديده شود. تشکر مي‌کنيم از تمام کساني که دست‌اندرکار حفاظت از کشور اسلامي هستند و همچنين به مردم تبريک بگوييم که پيشاني جالوت را خداي سبحان با اين تير به زمين زده و اين باعث اعتماد به نفس بيشتر مي‌شود.
شريعتي: جاي تبريک و تقدير و تشکر دارد از همه آنهايي که دست به دست هم دادند و مردم در يک امنيت خاطري در مملکتمان نفس بکشند و انشاءالله مشکلات عديده‌اي هم که وجود دارد حل شود.
حاج آقاي عابديني: به خصوص که اين متعلق به کسي است که دارد در جهان دائماً فرياد مي‌کشد و مبارز مي‌طلبد. دنبال بهانه است که گوش کسي را بکشد. اما ما به پيشاني او مي‌زنيم و بعد رويش را آن طرف مي‌کند که گويي خبري نشده است. اين قدرت است. در زندگي انبياء تعبير انبياء اين است که «فَكِيدُونِي جَمِيعاً ثُمَّ لا تُنْظِرُونِ‏» (هود/55) همه قوايتان را عليه من جمع کنيد و مهلت هم ندهيد، ببينيد چه کار مي‌توانيد بکنيد. يعني يک کسي که پشتش به خداست اينطور تحدي با اينها مي‌کند. ما با اين کارمان تحدي کرديم. امام وقتي مي‌گويد: آمريکا هيچ غلطي نمي‌تواند بکند، اين تحدي است. وقتي مقام معظم رهبري مي‌فرمايند: اگر آمريکا قدرت داشت در اين چهل ساله، هرگاه قدرت داشت لحظه‌اي کوتاه نمي‌آمد از ساقط کردن ما. نتوانسته که نکرده نه اينکه نخواسته است. اينها تحدي است، يعني دشمني که متکبر و مغرور است را تحقير کن. اين زدن پهباد، تحقير کردن است. اينها را بايد ببينيم که دشمن مانده چه کند. ديگران هم از داخل خودشان تخطئه کردند که حواست باشد دست از پا خطا نکني. اين همان چيزي است که مقام معظم رهبري فرمودند: الحمدلله کشور ما روز به روز رو به عظمت و عزت پيش مي‌رود و دشمن هم رو به ضعف مي‌رود. اين دشمني بود که در جريان يازده سپتامبر بي بهانه به عراقي که هيچ ربطي به جريان نداشته حمله مي‌کند. به افغانستان حمله مي‌کند و بعد با خاک و خون يکسان مي‌کند. انشاءالله خداي سبحان ما را قدردان اين عظمت و عزتي که ايجاد شده قرار بدهد. نگاه قرآني داشته باشيم و باورمان به خدا روز به روز بيشتر باشد و شاکر خدا باشيم که خدايا ما را در اين مملکتي قرار دادي که عزت ما لکه‌دار و پايمال نمي‌شود، با قدرت و عزت الهي نفس مي‌کشيم.    
در محضر حضرت شعيب(ع) بوديم و استفاده مي‌کرديم از برکات حضرت شعيب، يکي از نکات اولي که بايد گاهي در زندگي مشترک انبياء اين را ببينيم اين است که خداي سبحان مفاهيم را با مصاديق توضيح داده است. يعني دنبال اين نباشيم که يکجا بيايد قواعد اقتصادي را بيان کند، بلکه در زندگي انبياء ببينيم قواعد اقتصادي را دارند پياده مي‌کنند نه اينکه يک جايي کتاب قانون اقتصاد، قسمتي از قرآن اينطور باشد. اما قانون اقتصاد را در متن عمل پياده کرده است. در زندگي حضرت شعيب(ع) از آنجاهايي است که بحث اقتصاد چون خودش پديد آورنده مکيال و ميزان بود، يک ميزان و مکيال عمومي که همه بپذيرند. همه يک اندازه را به عنوان ميزان قبول کنند. قطعاً براي خودش قواعد و قوانيني را دارد. مثلاً اگر شما پول را به عنوان يک ميزان در مبادلات مالي پذيرفتيد، پول قوانين بسياري را همراه خودش مي‌آورد. اينطور نيست که در قديم مبادله کالا به کالا بوده است. وقتي پول به عنوان ميزان قرار مي‌گيرد، براي خودش قوانين خاصي دارد که ارزش اين به چيست و در معاملات کم و زياد شدنش به چه صورت است. وقتي مکيال و ميزان را مي‌آورد، قطعاً از ظاهر آيات معلوم است که قوانين زيادي حاکم مي‌شود از جمله در سيره حضرت شعيب است.
نکته ديگر اين است که اين جريان نشان مي‌دهد انبياء(ع) در عين اينکه دين الهي را بيان مي‌کردند در سياست و اقتصاد و اداره امور دخالت مي‌کردند. اينطور نيست که دين از سياست جدا باشد. اقتصاد از دين جدا باشد. يعني تمام سيره انبياء جنگ حق و باطل است. يعني آمدند بگويند: حاکميت تو که ظالم هستي ناحق است و بايد خدا حاکم باشد و آن کسي که خدا تعيين مي‌کند. اين سياست است. همه اينها را ظالم مي‌دانند، نمي‌گويند شما حکومت داريد، خيلي خوب حکومت داريد که داريد. با ما کاري نداشته باشيد، بگذاريد نماز بخوانيم و روزه بگيريم. نه، مي‌گويد: خدا را بپرستيد، بلافاصله مي‌گويد: هيچ اله ديگري را نپرستيد. غير او را نپرستيد. مثل همان که «رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي‏ وَ يُمِيتُ» (بقره/258) اينجا اگر اينطور نگاه کنيم، بعد معلوم مي‌شود زندگي انبياء عين سياست بود. لذا همه سلطان‌ها با اينها درمي‌افتادند، چون مي‌دانستند منازع اينها هستند. آنوقت اقتصاد هم داخل در همين نظام سياسي و حاکميتي است. اينها در اقتصاد دخالت مي‌کردند، مي‌گفتند: اين کار را نکنيد، اين خلاف است، تخلف است. در اقتصاد از اين دخالت چه بالاتر که قواعد اقتصاد را اينجا قرار بدهند، کيل و ميزان را وفا کنيد، «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ» (اعراف/85) در معامله و ارتباط با مردم کم نگذاريد.
اين يک بحث مهمي است که اين آياتي که در رابطه با حضرت شعيب هست، دنباله آيات در رابطه با مباحث اقتصادي، «وَ لا تَعْثَوْا فِي‏ الْأَرْضِ‏ مُفْسِدِين‏» (اعراف/74) کسي که در نظام اقتصادي اختلال ايجاد کند، مفسد في الارض است. بارها در اين چند آيه سوره‌ي اعراف و سوره هود تکرار شده است. لفظ مفسد في الارض در نگاه احکامي و نگاه ديني و قوانين الهي معناي خاص دارد. يعني کسي که مي‌آيد اختلال در زندگي اقتصادي مردم ايجاد مي‌کند، مفسد في الارض است. آن هم در ميزان اساسي مردم تغيير ايجاد مي‌کند. يعني ميزان را به هم مي‌زند. يک موقع هست در يک معامله کوتاهي مي‌کند، يک موقع دنبال به هم زدن ميزان است. مثلاً بيايد کاري کند که ارزش پول ملي کاهش پيدا کند. اين پول ملي ميزان است، اگر کسي کاري کرد، فعاليتي کرد که ارزش پول ملي به واسطه فعل اين کاسته شد، چه مي‌خواست و چه نمي‌خواست، اين مهم نيست که قصدش هم نبوده است. اما چون نتيجه فعلش، پول ملي که يک ميزان است با فعل اين ارزشش کاسته شد، يعني ميزان به هم خورد. يعني کم فروشي شد، يعني چيزي که با صد تومان مي‌توانستم بخرم ديگر نمي‌توانم بخرم. اين باعث شد و اين مفسد في الارض است.
ما نمي‌توانيم آيات قرآن را فقط به عنوان موعظه اخلاقي ببينيم، دستور ديني براي حاکميت زندگي است. براي حاکميت و حکومت‌داري است که نظام اقتصادي مردم را وقتي مختل مي‌کند. «وَ لا تَعْثَوْا فِي‏ الْأَرْضِ‏ مُفْسِدِين‏» تعثوا، خودش فساد است. تأکيد در اينکه مفسدين، دوباره آمده است. در سوره اعراف و سوره هود و سوره شعرا مکرر آمده است. در آيات 85 به بعد سوره اعراف مي‌فرمايد، «وَ لا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها» (اعراف/85) فساد در ارض نکنيد. فساد در ارض يک معناي اخلاقي نيست. فساد در ارض يک حکم حکومتي است که مفسد في الارض عنوان دارد، حکم دارد و طبق روايات ما براي اينها احکامش روشن مي‌شود. مفسد في الارض کيست. اينطور نيست که خدا همينطور اين لفظ را راحت به کار برده باشد و ملازمات ديگر را رعايت نکند. اينجا به کسي که در نظام اقتصادي اثر مي‌گذارد که ميزان را به هم مي‌زند، يکي از شرايط ميزان کاسته شدن ارزش پول است. اين ميزان براي معاملات بوده است. وقتي کاسته مي‌شود اينطور نيست که ساده باشد. کساني که در اين طريق قدم برداشتند از جهت حاکميتي حکم مفسد في الارض را دارند. حکم مفسد في الارض هم در نظام قانون‌گذاري مراتبش معلوم است. اشدّ و اخف آن معلوم است. يعني فساد في الارض يک پايه دارد و يک سقف دارد، سقفش اعدام است. اما پايه دارد و مراتب دارد. نمي‌گوييم: هرکس اين کار را کرد همه اعدام هستند اما در فساد في الارض اشد مجازات هستند. اينجا تخفيف ندارد. اگر بخواهند تخفيف بدهند، اختلال است.
يک موقع کسي ده ميليون دزدي کرده است. اين کار زشتي است و به همين نسبت در يک جامعه، خانواده و محله ايجاد اختلال کرده است. اما کسي که دويست ميليارد تومان اختلاس کرده، وقتي محاکمه مي‌کنند مي‌گويد: اين رقمي نيست. کسي دو ميليون تومان دزدي کرده، پليس بايد رصد کند و مراقب باشد و اين را دستگير کند. چند نفر را بايد بسيج کنيم تا اين دزد را بگيرد؟ هرچه بکنيم رواست و خوب است تا کشور آرام باشد و بايد جزا داد کسي که اين کار را کرده است. اما دو ميليون را با دويست ميليارد مقايسه کنيم! دويست ميليارد چند برابر دو ميليون است؟ اگر دو نفر را بسيج کرديم تا اين دزد دو ميليوني را دستگير کند، چند نفر را بسيج کنيم تا آن دويست ميليارد را دستگير کند؟ صد هزار برابر است. بايد دويست هزار نفر را بسيج کنيم تا اين دزد را بگيرند.
ارزش رقم‌هاي بالا از جهت نگاه ما کاسته نشود. اگر چند بار تکرار شد اين طوري نشود که چند هزار ميليارد عادي شود. اين حساسيت‌ها کم نشود. دويست ميليارد تومان از سرمايه‌هاي مملکت رفته است و مي‌گويد: اين چيزي نيست!! اين دويست ميليارد چند نفر را به خاک سياه نشانده است. اگر پليس و قوه قضائيه توان مي‌گذارد که اين دزد ده ميليون را دستگير کند و به سزاي عمل برساند، چقدر بايد سرمايه‌گذاري شود تا آن صد هزار ميلياردي دستگير شود و محاکمه شود. يعني ده ميليون برابر بايد نسبت به کسي که ده ميليون دزدي کرده تحت تعقيب قرار بگيرد. چرا شعيب(س) به اين شدت دارد مقابله مي‌کند؟ چرا قرآن اينقدر بر اين آيه تأکيد دارد. «أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي‏ الْأَرْضِ‏ مُفْسِدِينَ‏» اقتصاد شما نظام داشته باشد، ميزان داشته باشد. ميزان را کم و زياد نکنيد. تنظيم تمام روابط براساس اين است که اين ميزان سر جاي خود قرار گرفته باشد و الا اگر کسي به خودش حق داد که اين کار را بکند، همه مردم ياد مي‌گيرند، فرهنگ مي‌شود که ما هم حق داريم دخالت کنيم و به هم بزنيم. آنوقت ديگر سنگ روي سنگ بند نمي‌شود. هرکسي به خودش حق بدهد دست اندازي کند. بگويد: من قدرت دارم، رانت دارم، توان دارم، ارتباط دارم، مي‌توانم. اين مکر و خدعه مي‌شود که معاويه داشت. مفسد في الارض هست کسي فکرش را به کاري بياندازد که عده‌اي در قبال اين به خاک سياه مي‌افتند. اين فروختن با يک ترازوي ساده نيست که اين هم شامل مي‌شود.
آن کسي که در ويلايش نشسته است و راهکار قانوني براي سوء استفاده پيدا مي‌کنند. بعداً هم اگر گرفتار شدند يا لو رفتند اينقدر افراد دور و اطرافش را ارتباط برقرار کرده و توانسته آنها را نمک‌گير خود کند، مي‌بينيد که سرپوش بگذارند و نگذارند اين بر ملا شود. چون خيلي‌ها پايشان وسط مي‌آيد. بيايد! مردم اطمينانشان به حاکميت اسلامي بيشتر مي‌شود اگر ببينند يک سري از مسئولين هم که دخالت داشتند رسوا شدند و ساقط شدند. اگر هرجايي کوتاهي کردند از قوه مجريه، مقننه، قضائيه باشد، در رسوا شدن اينها دخيل هستند، در به هم خوردن ميزان دخيل هستند و بايد پاسخگو باشند و روز قيامت پاسخگوي خانواده‌اي باشد که بخاطر اينکه حقش ضايع شده بود، به خاک سياه نشانده شد و بچه‌اش به راه غير ثواب کشيده شد. اينها سبب سازي کردند و سببيت در جرم اين داشتند، آنها هم دخالت دارند. اگر کسي اين باور را کرد که تمام اختلالاتي که ايجاد مي‌شود به گردن تمام سيستم و کساني است که در اينجا کوتاهي کنند، يا خودشان دست اندر کار باشند يا کوتاهي کنند. اگر اين باور را کرديم، آنوقت اين آيات را مي‌خوانيم يک نگاه ديگري براي ما ايجاد مي‌شود، آيات به روز است. تهديد مي‌کند و مي‌گويد: اولاً شما خودتان ببينيد، خطاب مي‌کند به اينها شما از جهت شخصيت اجتماعي هم بخواهيد دقت بکنيد، شخصيت اجتماعي شما نبايد اجازه بدهد اين کار را کنيد. يعني کسي که صاحب شخصيت اجتماعي باشد، اغفال مردم و زورگويي به مردم، تصرف در حقوق مردم، پنهاني، شخصيت او نبايد اجازه بدهد چنين کند. خودت با اين تشخصي که براي خودت قائل هستي، اين دزدي است و از ديوار مردم بالا رفتن است. اگر دزدي از زد و بندهاي مالي شد به طوري که کسي در ظاهر عادي نديد، دليل نمي‌شود اين کار کثيف نباشد. دزدي مدرن کثيف‌تر از دزدي آشکار است. لذا دزد دو ميليوني از ديوار بالا مي‌رود و اين دزدي از تمام ديوارهاي مردم بالا رفته است.
قبل از اينکه جنايت اقتصادي او را محاکمه کنند، شخصيت او بايد لگدمال شود. اين فساد في الارض است. شخصيت او بايد طوري در نظر مردم جلوه کند که پستي و لئامت او براي همه ديده شود. لذا با افتخار در دادگاه اقرار مي‌کند و بعد احساس مي‌کند دهها کار کرده و يکي لو رفته است، دم به تله داده است، حالا آخر هم جريمه پرداخت مي‌کند. شخصيت اين بايد طوري لگدمال شود که در اين جامعه ذليل شود، خفيف شود. البته خداي سبحان عنايت کرده و مسئولين ما دارند مبارزه مي‌کنند ولي بايد شديدتر از اين باشد. نمي‌گوييم: دقت را فداي سرعت بکنند. دقت بايد باشد و حتماً سرقت از ديوار بالا رفتن زودتر آشکار مي‌شود تا يک دزدي که دهها حساب را پيچانده و ارتباط برقرار کرده، حساب سازي کردند تا توانست اين کار را بکند، اما اگر توانستيم اينها را قبحش را در جامعه آشکار کنيم، به طوري که جوان ما وقتي محاکمه مي‌شود، هميشه اين حالت عبرت برايش باشد که کسي اين نگاه را به مردم نکند. نه اينکه طوري باشد بنشينند، با تکبر در دادگاه لبخند بزنند. جوان هم بگويد: چيزي نشده، آخرش اين است که آن مال را از او مي‌گيرند!!
حيف است اين نظامي که اينقدر جان‌ها، شهادت‌ها، خون‌ها براي حفظ اين ريخته شده است، مثل امام(ره)، شهداي ما، بزرگاني چون شهيد چمران، شهداي مدافع حرم، اينها با صفا و اخلاص با تمام وجودشان سرمايه‌گذاري کردند، چطور کسي جرأت مي‌کند که خيانت بکند. اختلاس بکند و مفاسد اقتصادي ايجاد کند و مفاسد اخلاقي را سبب شود. چطور مي‌توانند نزد خدا پاسخگو باشند. شعيب(س) وقتي به اينها مي‌گويد، يکي اينکه از جرم و شخصيت شما باعث شود اين جرم را مرتکب نشويد. در سوره هود مي‌فرمايد: در کنار اين از خدا بترسيد. يعني معاد، يعني بايد ذکر معاد در کشور ما براي حفظ رعايت حقوق مردم، جريان معاد را بايد واضح‌تر و روشن تر مطرح کرد که ما معتقد به معاد هستيم. اگر معتقد به معاد با کسي که معتقد نيست يکسان رفتار کند اين چه اعتقاد و چه اسلامي است. چه خدايي اين قبول کرده است که فعل اين با فعل کسي که قائل نيست، يکي باشد؟
«إِنِّي‏ أَراكُمْ‏ بِخَيْرٍ» (هود/84) شما شخصيت داريد. شخصيت داشتن شما بايد مانع شود از اينکه شما اين کارها را بکنيد. اين کار براي يک آدم لات و بي سر و پا است، لات و بي سر و پايي که هيچ چيزي را تشخيص نمي‌دهد، مي‌گويد: اين جاهل است. تو که ادعاي شخصيت مي‌کني «إِنِّي‏ أَراكُمْ‏ بِخَيْرٍ وَ إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ» يک روزي مي‌آيد که محيط است و مثل امروز نيست که راه گريز داشته باشد. از آن روز هم بترسيد. تعبير محيط اينجا خيلي مدخليت دارد. يعني احاطه تامه است، نه کسي به داد تو مي‌رسد. نه راه گريزي هست، نه جاي عملي است که بگويي: توبه کردم. همه راه‌ها بسته است. در پنجه عدالت آنجا مقهور تام هستي. اينطور نيست که بتواني از اين طرف و آن طرف راهي پيدا کني و شايد يک مقدار تخفيف بگيري. اصلاً تخفيف بردار نيست. دوباره مي‌فرمايد: «وَ يا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِكْيالَ وَ الْمِيزانَ بِالْقِسْطِ» (هود/85) چند بار در اين سوره تکرار شده است. «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» (هود/85) فکر نکنيم اين تکرارها، خدا اگر مي‌خواست عذاب اين کار را و کيفر اين کار را در دنيا بيان مي‌کند با چه زباني بايد براي قانون‌دان ما بيان مي‌کرد که بگويد: اين جرم اينقدر سنگين است. با چه زباني؟ ما قرآن را به عنوان کتاب قوانين و احکام دينمان نگاه کنيم که دارد زندگي را به ما ياد مي‌دهد و اگر اينطور برخورد نشد با مجرمين اقتصادي، توحيد هم از دست مي‌رود. چون ديگر عبادت خدا در کار نمي‌شود. اينها مي‌شوند ملأ و مطرفيني که در رأس کار قرار مي‌گيرند و چشم مردم به اينهاست. اينها فرهنگ‌ساز مردم مي‌شوند. بايد کاري کرد که شخصيت و تفکر و فرهنگ اينها تخطئه شود. يعني بالاتر از جرم اقتصادي که بايد جزاي اقتصادي پيدا کنند و به زندان بيافتند، بايد نوع تفکر و نگاه و فکر بايد طوري شود رسوا شود. اينقدر تحقير شوند که حتي نوع نشاندن اينها و نوع آوردن و بردن اينها در دادگاه بايد تحقير آميز باشد. وقتي تحقير شد فرهنگ کسي که اين را نگاه مي‌کند. مي‌ترسد همه چيزش از دست برود.
در ادامه مي‌فرمايد: «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» (هود/86) اين بقية الله يعني آن چيزي که خدا امر مي‌کند که در همه دست‌اندازهاي مختلف و پيچ و خم‌ها باقي مي‌ماند بهترين است براي شما، از جمله مصاديق اين بقية الله امام زمان(عج) است که مصداق تام است و در تمام حوادث و دست اندازها آنچه باقي مانده از ذخيره الهي که او در حقيقت مي‌آيد و همه خير را حاکم مي‌کند، بقية الله است. لذا مي‌خواهد بگويد: هرکسي قدمي برداشت در راه افساد و زمين زدن حکم خدا و تخطئه روابط صحيح در مکيال و ميزان، دور شده از امام زمان، چون «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»، بقية الله يعني چه، يعني آنچه خدا امر کرده همان را خواست. سود اينقدر، اينقدر. زيادي نه، نه! ايجاد هرج و مرج نه، اگر اينطور شد به امام زمان نزديک شده است. اين مظهر و مجلاي امام زمان شده است. کسي که در غير اين طريق قدم برداشت مقابل او قرار گرفته است. اگر اين نگاه را کرديم که الآن من دارم با امام زمان مي‌جنگم، يعني اگر دارم يک فساد ساده‌اي مي‌کنم در همين مقدار با امام زمان مي‌جنگم. اگر اين باور شد، بازدارندگي ايجاد مي‌کند. اگر از خدا نمي‌ترسيم از امام زمان بترسيم. اين مقابله است، همه هستي را با اين فساد من مقابل من قرار مي‌دهد. «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» بقية الله ميزان است. حضرت وقتي ظهور مي‌کنند، مي‌گويد: «أنا بقية الله» بعد هم دارد که مؤمنين اينطور سلام بدهند به حضرت در آن دوره، «السلام عليک يا بقية الله» اين بقية الله بودن يعني خير باقي، لذا در هرجايي شما اگر طبق دستور الهي، احکام الهي را رعايت کردي اين خير باقي است و ظهوري از ظهورات بقية الله هست. در روايت هست که اين هم ارتباط با بقية الله است.
زندگي‌مان را با امام زمان گره بزنيم. اينطور نباشد که فقط در دعاي ندبه ياد امام زمان باشيم. در متن زندگي با امام زمان محشور باشيم. در درست عمل کردن با امام زمان محشور باشيم. اگر اينطور شد، آنوقت امام زمان در صحنه مؤثر است. لذا دارد يک کسي خدمت امام صادق(ع) رسيد، عرض کرد من مي‌آمدم عده‌اي گفتند: سلام ما را به آقا برسان و بگوييد: براي ما دعا کنند. امام صادق(ع) فرمودند: فکر مي‌کنيد ما براي شما دعا نمي‌کنيم. هر روز اعمال شما بر ما عرضه مي‌شود و وقتي ما مي‌بينيم کوتاهي‌هايي که از شما صورت گرفته، ناراحت مي‌شويم و براي شما دعا مي‌کنيم که خدا توفيق بدهد جبران کنيد و برگرديد. يعني هر فعل هر روز من به حضرات عرضه مي‌شود. آنوقت مي‌شود من در دعاي ندبه بنشينم زار بزنم ولي در روز رفتار من طور ديگري باشد. مي‌شود ادعا کنم من مسلمان هستم و ديندار هستم، اما کاري کنم يکباره ارزش پول ملي طوري شود که عده‌ي زيادي به خاک سياه کشيده شوند و زندگي‌شان به هم بريزد و متلاشي شود. مگر مي‌شود اينها با هم جور در آيد؟
سوار ماشين شدم از تهران به قم بروم. راننده گفت: مي‌توانم راحت حرف بزنم؟ گفتم: بفرماييد. گفت: من قاچاقچي بودم و کالاي قاچاق مي‌بردم و مي‌آوردم. سه هزار کيلومتر مي‌رفتم و مي‌آمدم، فلان قدر پول هم مي‌گرفتم. اما بدهکار شدم در اثر يکي از به هم ريختگي‌هاي اقتصادي يکباره تمام سرمايه من نصف شد. بايد ماهي هفت ميليون مي‌دادم، هرچه فکر کردم چرا چنين شد؟ مجبور شدم در اين کار بروم و در اين کار که رفتم هر لحظه جانم کف دست بود که بايد جانم را در اين راه مي‌دادم. حاضر بودم شرايط عادي باشد و يک ميليون درآمد داشته باشم ولي با آرامش زندگي کنم. ولي مجبور بودم و خودم از خودم شرمنده بودم که به کشورم خيانت مي‌کنم ولي از آن طرف مي‌ديدم هيچ راهي ندارم. سختي‌هاي راه، بيداري‌هاي شب، راهزناني که در مسير بودند و ما را تخليه مي‌کردند. کار با آرامشي نيست اما چه کسي اين کار را مي‌کند که اين شرايط مي‌شود؟ آن کسي که معيار را به هم مي‌زند و اختلال در نظام اقتصادي ايجاد مي‌شود و اين اختلال عده زيادي را به خاک سياه مي‌کشاند و تخلفات اينها با اينکه به عهده خودشان هست اما منشأ و سبب آن کساني هستند که در نظام کلان اقتصادي نقش دارند. خدا قطعاً جرم‌هاي اينها را ثبت مي‌کند اما در نظام دنيايي چطور؟ اگر در کشور اينطور شد کسي آرامش ندارد و بايد اين را افشاء کرد و تحقير کرد و کساني که اين کار را مي‌کنند کثيف‌ترين مردم هستند.
شريعتي: انشاءالله قوه محترم قضاييه با قاطعيت و جديت دنبال کنند تا مرهم بر دلهايي باشد که در اين اتفاقات سوخته و ناراحت و دردناک است.
حاج آقاي عابديني: دستگاه‌هاي مختلف ما در قوه قضائيه، مقننه و مجريه، الي ماشاءالله کثير هستند اما در عين حال يک نفر اگر در يک سالن سيگار بکشد همه جا پخش مي‌شود. در جامعه اسلامي يک نفر فساد کند بوي تعفن مي‌پيچد.
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. انشاءالله برسد به گوش کساني که بايد بشنوند. امروز صفحه 80 قرآن کريم، آيات نوراني سوره مبارکه نساء را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ اللَّاتِي‏ يَأْتِينَ الْفاحِشَةَ مِنْ نِسائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِنْكُمْ فَإِنْ شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّى يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا «15» وَ الَّذانِ يَأْتِيانِها مِنْكُمْ فَآذُوهُما فَإِنْ تابا وَ أَصْلَحا فَأَعْرِضُوا عَنْهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ تَوَّاباً رَحِيماً «16» إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً «17» وَ لَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ وَ لَا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ كُفَّارٌ أُولئِكَ أَعْتَدْنا لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً «18» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّساءَ كَرْهاً وَ لا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ ما آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ فَإِنْ كَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ يَجْعَلَ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً كَثِيراً «19»
ترجمه آيات: واز زنان شما كسانى كه مرتكب زنا شوند، پس چهار نفر از ميان شما (مردان مسلمان) را بر آنان شاهد بگيريد، پس اگر شهادت دادند، آن زنان را در خانه‏ها (ى خودشان) نگاه داريد، تا مرگشان فرا رسد، يا آنكه خداوند، راهى براى آنان قرار دهد (و قانون جديدى بياورد). و آن دو نفرى از شما كه سراغ فحشا و زنا روند (زن يا مرد زناكار و بدون همسر) هر دو را آزار دهيد (و بر آنان حدّ جارى كنيد). پس اگر توبه كرده و خود را اصلاح كردند، از آنان درگذريد (زيرا) خداوند توبه‏پذيرِ مهربان است. بى گمان (پذيرش) توبه بر خدا، براى كسانى است كه از روى جهالت كار بد مى‏كنند، سپس زود توبه مى‏كنند. پس خداوند توبه‏ى آنان را مى‏پذيرد و خداوند، دانا و حكيم است. و پذيرش توبه، براى كسانى كه كارهاى زشت مى‏كنند تا وقتى كه مرگ يكى از آنان فرا رسد، آنگاه مى‏گويد: همانا الآن توبه كردم، نيست. و نيز براى آنان كه كافر بميرند، بلكه براى آنان عذاب دردناك مهيّا كرده‏ايم. اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد! براى شما حلال نيست كه زنان را به اكراه به ارث بريد و بر آنان سخت نگيريد تا بعضى از آنچه را به آنان بخشيده‏ايد، خود ببريد، مگر آنكه مرتكب فحشاء آشكار شوند و با آنان به نيكويى رفتار كنيد و اگر از همسرانتان خوشتان نيامد چه بسا شما چيزى را خوش نداشته باشيد، ولى خداوند، خير فراوان در آن قرار داده باشد.
شريعتي: انشاءالله زير سايه قرآن کريم باشيم. يک اتفاق خوب در برنامه افتاده است، اينکه با توجه به پايان يافتن مباحث ياد مرگ حاج آقاي عالي، از پنجشنبه اين هفته خدمت حاج آقاي عاملي هستيم. دوستداران مباحث ايشان مي‌توانند از روز پنجشنبه مباحث ايشان را در برنامه سمت خدا دنبال کنند. حسن ختام فرمايشات حاج آقاي عابديني را بشنويم.
حاج آقاي عابديني: دلمان مي‌خواهد با اين يار امام صادق(ع) فقط يک انسي در دلهاي ما ايجاد شود، در مورد جناب عبدالله بن ابي يعفور که خيلي شخصيت بزرگي است. تعبيراتي که «من خواص اصحاب الصادق(ع)» امام صادق مي‌فرمايند: «ما وجدتُ احداً يقبل وصيتي و يطيع امري الا عبدالله بن ابي يعفور» يعني کسي که تمام وجودش اطاعت ما بود. امام صادق مي‌گويد: کسي را نيافتم که اينطور سفارشات ما را بپذيرد و اطاعت امر ما را بکند الا عبدالله بن ابي يعفور. يکبار عبدالله بن ابي يعفور خدمت امام صادق مي‌آيد، مي‌گويد: «و اللّه لو فلقت رمّانة بنصفين» شما يک انار را نصف کنيد. بگوييد: «فقلت هذا حرامٌ و هذت حلالٌ» نصفش حلال است و نصفش حرام است. «لشهدت انّ الذي قلت حلال حلال و انّ الذي قلت‏ حرام‏ حرام‏، قال: رحمك اللّه رحمك اللّه» يعني تا اين حد نظام امامت را باور داشت. من کامل مي‌پذيرم، چون تو را امام مي‌دانم. مي‌خواهد بگويد: اعتقاد من اينقدر به تو عقلاني و يقيني است و اينقدر به شما اعتماد دارم که اگر چيزي را نصف کني و بگويي: نصفش حلال است و نصفش حرام، مي‌پذيرم. رجال کشي از امام کاظم نقل مي‌کند، از پيغمبر اکرم، اميرالمؤمنين(ع)، امام حسن و امام حسين يکي يکي حواريونشان را طلب مي‌کنند، بعد به امام صادق که مي‌رسد، مي‌گويند: «عبدالله بن شريک العامري و زرارة بن اعين و عبدالله بن ابي يعفور» که اينها سربلند مي‌کنند و بقيه را شفاعت مي‌کنند.
شريعتي: سعدي اگر عاشقي کني و جواني *** عشق محمد بس است و آل محمد
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمد و آله الطاهرين»