اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-06-03-حجت الاسلام والمسلمين عابديني– خواب و رؤيا در تعاليم ديني


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: خواب و رؤيا در تعاليم ديني
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 03-06-97     
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه بينندگان عزيز و نازنين‌مان، شنونده‌هاي بسيار گرانقدرمان، پيروزي‌هاي طلايي ورزشکاران عزيزمان را در بازي‌هاي آسيايي تبريک مي‌گويم. انشاءالله تمام قهرمانان ما در تمام عرصه‌ها بدرخشند و حال دل ما را خوب کنند. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. ايام بر شما مبارک باشد. انشاءالله همه مهيا و آماده براي عيد بزرگ غدير شويم. حاج آقاي عابديني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام عليکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. انشاءالله اين ايام که جزء بزرگترين ايام ولايي سال هست جذبه‌هاي ولايي حضرت حق همه ما را به سمت خودش جذب کند و از مناسبت‌هاي مختلفي که در اين ايام هست بهره‌مند باشيم.
شريعتي: بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عابديني: (قرائت دعاي سلامت امام زمان) با تمام وجودمان خدمت بقية الله الاعظم سلام مي‌کنيم و ايام را تبريک مي‌گوييم. تقاضا مي‌کنيم جايزه‌هايي را که براي اوليائشان در اين ايام قرار دادند براي ما و همه شيعيان و مؤمنين قرار بدهند. اول به مناسبت اين ايام که حجة الوداع پيغمبر تمام شده و ايام حج به پايان رسيده، در اين حج زمينه‌ي وصايت اميرالمؤمنين در روز غدير، روز به روز فراهم مي‌کنند. از جمله امروز که براي ما سيزدهم ذي الحجه است، دو کاري که انجام شد در راستاي وصايت و ولايت اميرالمؤمنين، از جمله در اين روز که حج به پايان رسيده بود آن دو کار اين بود، يکي اينکه به دستور خداي سبحان تمام ودايع ولايت و نبوتي که در نزد پيغمبر بود به اميرالمؤمنين منتقل شد به اين معنا که هميشه در طول تاريخ از زمان آدم نبي، از ابتداي آن زمان مرسوم بود هرگاه وفات آن نبي نزديک مي‌شد به دستور خداي سبحان وصي بعدي از جانب خدا تعيين مي‌شد. يا نبي بود يا ولي بود که گاهي انبياء وصي بعدي بودند. گاهي وصي بودند اما نبي نبودند لذا تمام ودايع نبوت را به بعدي منتقل مي‌کردند. گاهي علني و با معرفي بود و گاهي به لحاظ جو و جريان مخفي صورت مي‌گرفت طبق آنچه در تاريخ صورت مي‌گرفت. اما ودايع نبوت از جانب پيغمبر در روز سيزدهم ذي الحجه از مکه به سمت مدينه، به اميرمؤمنان منتقل مي‌شود که از جانب خداوند اين بوده است. مزيد بر اين امروز از جانب خداي سبحان به پيامبر خطاب شد که حضرت را ندا کنند و به اسم امير المؤمنين صدا کنند. اين خطاب به اميرالمؤمنين بودن که امير همه مؤمنان، فرمانده همه مؤمنان بودند، امروز وقتي که پيامبر عازم بودند از مکه به سمت مدينه حرکت کنند، اين خطاب از جانب خدا توسط جبرئيل(ع) به پيغمبر اکرم بود که از اين به بعد او را اميرالمؤمنين خطاب کنند. حتي حضرات معصومين ديگر در اين لقب شريک نيستند و لقب اختصاصي حضرت است که شأن نزولش در اين ماه است. انشاءالله اين دو جذبه که هرکدام مقدمه‌اي براي امر اعلام ولايت عمومي اميرمؤمنان در روز غدير است، در قلوب ما بهجت و سرور ايجاد کند و ما را به سمت ولايت سوق بيشتري بدهد.
شريعتي: بحث ما در مورد خواب بود، خيلي از دوستان عزيز سؤال‌هاي بسياري در اين مورد داشتند. بنابراين امروز هم قرار شد در مورد خواب و مباني علمي آن نکاتي را بفرمايند و بهره‌مند شويم.         
حاج آقاي عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم، امروز قصد داريم بيشتر به روايات و آيات بپردازيم و بحث را به نتيجه برسانيم.    يکي از نکات اين است که ما در رابطه با نظام ادراکي سه حالت داريم. گاهي در بيداري با حواس ظاهري‌مان با اشياء خارجي ارتباط برقرار مي‌کنيم. مي‌شنويم، مي‌بوييم! گاهي در خواب هستيم و اين حواس تعطيل است اما از طريق حواس باطني‌ ما همه ادراک‌ها صورت مي‌گيرد، اما تمام حواس ظاهري ما تعطيل است. حالت سوم حالت مناميه است. خواب نيست اما حالت خواب است. به اين معنا که حواس ظاهري در اشتغال ايجاد کردن براي نظام ادراکي ما کنترل شده هستند اما طرف خواب نيست. اين عمدتاً در ارتباط با انبياء و اولياء و خواص به کار مي‌رود. در حقيقت شخص بيدار است اما حواسش شاغل او نيستند. تا حواس به کار مي‌افتند همين اشتغال نفس را مشغول مي‌کند و همين مشغول شدن انسان را از بعضي از ارتباطات باز مي‌دارد. چون به اسم خواب نقل مي‌شود اما خواب هم نبوده، چون مردم اين را به عنوان خواب مي‌شناسند. چرت زدن هم نحوه‌اي از خواب است اما آنجا حواس تقريباً تعطيل است، اگر کسي نگاه کند احساس مي‌کند طرف خواب است اما شخص خواب نيست. با اين حالت مناميه مي‌گويند. بسياري از ادراکات براي اولياي الهي و انبياء در اين حالت ايجاد مي‌شود ولي در تعبير براي مردم مي‌گويند: خواب ديديم. تمام محاسن بيداري را دارد، محاسن عدم اشتغال خواب را هم دارد که اين حالت مناميه است. منتهي اين حالت مناميه براي بعضي‌ها، رهزن مي‌شود، کساني که غلبه سودا دارند که در وجودشان در بيداري گاهي چيزهايي را مي‌بينند، اما اينها از وهم خودشان نشأت گرفته ولي واقعاً احساس مي‌کنند که مي‌بينند. چون با غلبه حالت سودا يک تصويرسازي‌هايي صورت مي‌گيرد که با اين تصويرسازي باور نمي‌کند اينها از ذهن خودش نشأت گرفته و يقين دارد با اينها محشور است. يک چيزهايي مي‌بيند که ديگران نمي‌بينند. حالت مناميه ارتباط با عالم غيب است. اما سودايي که غلبه يک سري وهميات است، او هم احساس مي‌کند حشر دارد. لذا تَمييز براي افراد گاهي سخت مي‌شود. حتماً بايد نزد کسي که مطلع است و مي‌داند برود که اين زاييده وهم اوست اما آن حقيقتاً ارتباط است.
در خواب هم خيلي از خواب‌ها آشفته است اما خواب صادق هم داريم. خواب يک برکت ويژه از جانب خداست. يک دانشگاه الهي است اما همين خواب آفات زيادي هم دارد، شايد اکثري به آفتش مبتلا مي‌شوند تا بهره‌مند از کمال باشند. هر چيزي که عزيز و ارزشمند مي‌شود حتماً شيطان هم در بهره‌مندي از او دخيل است. هيچ نيرويي نيست در اينجا که شيطان طمع به او نکرده باشد البته مگر مراتبي از ايمان که دست شيطان از آن مرتبه کوتاه است. آنجا مخلَصين از تير رس شيطان به دور هستند «فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ‏ أَجْمَعِينَ. إِلَّا عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ» عباد مخلَص، اينها شأن ربوبي هستند. ولايت الهي تمام وجود اينها و ذات و صفت و فعل اينها را پر کرده و ديگر دسترس شيطان نيستند.
شريعتي: حالت مناميه براي اشخاص خاصي اتفاق مي‌افتد؟
حاج آقاي عابديني: امکان دارد براي بعضي از اشخاص عادي هم گاهي اتفاق بيافتد اما تشخيص آن سخت است. لذا انسان گاهي در يک لحظه ذهنش به يک    چيزي خطور مي‌کند، اينها نزديک به حالت مناميه است. خطورات صحيح که خطورات الهيه است. جرقه‌اي به ذهن مي‌زند که در بيرون چيزي نبوده است. اما يکباره در ذهنش جرقه مي‌زند. اينها يک لحظه مي‌آيد و مي‌رود اما براي بعضي از اولياي الهي اين حالت مناميه يک حالت مستقلي است و براي آنها نظام ادراکي است. نکته ديگر اينکه به خواب سه نگاه شده است. ما در فلسفه يک طبيعيات داريم که مربوط به علوم تجربي و علم طبيعي و بدن است. يک مرتبه عالم وجود است که براي عالم طبيعت است. يک مرتبه صحبت در مورد خدا، عالم خواب هم سه مرتبه دارد. يک مرتبه طبيعيات دارد که در طبيعيات عالخم بحث رؤيا همان مباحثي است که عرض کرديم گاهي نظام بدني تأثير دارد، سنگين بود بدن و سبک بودن از جهت غذايي، گرما و سرما، نظام روحي، عقده‌هاي روحي، فشارهاي روحي، همه اينها تأثير دارد. اين در نظام طبيعيات خواب است که نظام پزشکي متکفل تبيين اين است. يک نظام الهي معناي اعم دارد، خواب‌ ديدن‌هاي عمومي که اين خواب اتصال به عالم غيب است. ارتباط است، در اين رابطه باز مسائلي مطرح مي‌شود که معناي اعم الهيات است. اما يک مرتبه معناي اخص دارد که رابطه‌اي است که براي خواص ايجاد مي‌شود که در آنجا مباحثي را مي‌گيرند که اينها را در محضر ربوبي آشکار مي‌شود. يعني آن رابطه را مي‌يابند. اين ارتباط ويژه است. مثل همان چيزي که براي ابراهيم خليل پيش مي‌آيد، مثل آن چيزي که براي حضرت يوسف ايجاد مي‌شود. حالت مناميه براي اينها مثل وحي که صورت مي‌گيرد، براي انبياء اين رابطه ايجاد مي‌شود که اين محضريت را ادارک مي‌کنند و يقين به آن خواب پيدا مي‌کنند و برايشان حجت هم مي‌شود. براي بقيه خواب يک امر ظني است و يک نشانه است. لذا بايد با معيارها سازگار باشد. مثل يک خبر واحد است که شما شنيدي و بايد ببيني دلايل ديگر تأييد مي‌کند. منافات با چيز ديگر نداشته باشد، لذا خواب به صورت عمومي براي همه صورت مي‌گيرد و بايد با معيارها سازگار باشد. اينطور نيست هر خوابي براي هرکسي حجت قرار بگيرد و طبق او اگر کسي را در خواب ديد آدم بدي است و بعد حکم کند آدم بدي است يا اگر ديد آدم خوبي است، حکم کند حتماً اين آدم خوبي است، نه اينطور نيست و نبايد به اين زودي به اين مسأله حکم کرد و معيار قضاوت قرار بگيرد. اگر معيارهاي ديگر، شرايط ديگر، نظام ظاهر با اين همراهي کرد البته، نکته ديگر اين است که حواس ما باشد که خواب در نظام شريعت حکم شرعي از درونش در نمي‌آيد به غير از انبياء و براي انبياء خاص، که در خواب ببينند به طرف بگويند: اين تکليف را از تو برداشتيم يا براي تو اين تکليف را قرار داديم. لذا براي هيچکسي حجت شرعي و حجيت شرعيه و حکم شرعي ايجاد نمي‌کند. البته اگر سازگار بود با آنچه در نظام ظاهر است، اين به عنوان يک مشوّقي، به عنوان اينکه انسان برايش حقيقت ملموس‌تر شود عيبي ندارد اما از اين به تنهايي حکم شرعي در نمي‌آيد مگر براي انبياء مثل ابراهيم خليل که مطابق خوابش مي‌گويد: «إِنِّي أَرى‏ فِي‏ الْمَنامِ‏ أَنِّي أَذْبَحُك‏» (صافات/102) اقدام مي‌کند براي اين که خواب آنها يقيني است چون خوابشان بيداري است و رؤياي صادقه است. براي بقيه خواب در حد گمان است هرچند واضح باشد. لذا اگر انسان به چيزي فکر کند امکان ديدن خواب نسبت به آن چيز خيلي زياد مي‌شود. لذا صرف اينکه خواب ديد دليل بر اين نيست که او بر حق است يا بر باطل است.
لذا اگر معبري هم حتي تعبير خواب کرد باز هم براي ما گمان ايجاد مي‌کند. يک ظني ايجاد مي‌کند که بايد با شرايط ديگر سازگار باشد و الا هيچ حجتي ندارد که انسان طبق او کاري را ترک کند يا کاري را انجام بدهد. بايد با نظام ظاهر سازگار باشد. لذا خواب ديدن براي تعطيل حکم عقل نيست. در نظام ديني خواب ديدن با اينکه يک دانشگاه است، يک محضريت و تشرف است اما هيچ    گاه خواب ديدن را به قيمت تعطيل حکم عقل قرار ندادند. لذا تمام آنچه در نظام خواب و رؤيا مطرح شده همه تأييد و تحکيم آن نگاه عقلي است. لذا به ما مي‌گويند: اگر خواب خوبي ديديد که مطابق با قواعد بود، اين شوق براي شما ايجاد مي‌کند در اينکه آن کار را درست‌تر و دقيق‌تر انجام بدهيد. اما اگر ترک حکم ديني را به ما در خواب گفتند به هيچ وجه هيچ کسي حق ندارد گمان بد پيدا کند.
شريعتي: اگر خوابي ديديم در مورد مسأله مهمي که مسأله روز ما هست، مي‌توانيم بگوييم اين فرصت تأمل به ما مي‌دهد؟
حاج آقاي عابديني: يعني خواب براي ما يک توجه ايجاد مي‌کند. يک تنبه، اما اينطور نيست مطابق اين بگوييم: حتماً اين مي‌خواهد محقق شود. حتي کساني که خواب‌هاي زيادي هم مي‌بينند هيچ وجهي براي آنها از جهت شرعي نيست که خواب بعدي آنها حتماً محقق شود لذا آنها خودش ابتلاء و امتحان در نظام الهي است. حتي بعضي خواب زياد صادق مي‌بينند. همين خواب ديدن زياد     فکر نکنيد براي همه کمال است. گاهي خواب زياد ديدن يک ابتلاء است. يعني طرف خسته مي‌شود از اينکه خواب‌هاي صادق زياد مي‌بيند. چون خواب‌هاي صادق او گاهي پيش‌بيني و پيش‌گويي يک واقعه سخت براي اوست. وقتي اينها را مي‌بيند زندگي برايش سخت مي‌شود. مثلاً يکي از نزديکان مبتلا به حادثه‌اي مي‌شود يا براي خودش فلان مسأله پيش بيايد. مثل چشم برزخي است که براي عده‌اي پيش مي‌آيد که اين چشم برزخي گاهي يک کمال است و گاهي يک ابتلاء است که اين بايد مطابقش تأمل کند و خيلي سعه صدر داشته باشد. لذا ممکن است کسي ببيند يک واقعه‌اي را از درون نشان بدهند، درست هم باشد اما اين حق ندارد مطابق او نه به کسي بگويد و نه نسبت به آن شخص سوء ظن ايجاد شود، اينها مسائلي است که اين هم يک ابتلاء و امتحان است که گاهي انسان مبتلا مي‌شود و بايد مراعات کند. اگر کسي رعايت نکند مؤاخذ مي‌شود. اگر کسي با خوابي که ديد سوء ظن به کسي پيدا کرد، خيلي سخت است. بايد از جهت شرعي مطابق نظام ظاهر باشد و هيچ حجيتي ندارد و انسان مؤاخذ مي‌شود اگر بخواهد مطابق او در ذهنش سوء ظن داشته باشد. ممکن است او را متوجه کنند که حواست باشد ساده لوح نباش! اما حق نداري سوء ظن پيدا کني مگر اينکه قرينه بيروني که همه بيابند و قابل ارائه باشد برايت ايجاد شود.
مزاج خواب سرد و تر است. وقتي انسان خوابش زياد شود سردي و تري بر بدن انسان حاکم مي‌شود و انسان سست مي‌شود، لذا خواب زياد مذموم است. در عين حال اگر انسان بخواهد خوابش را کم کند بايد به طبيب‌هاي سنتي مراجعه کنند که چه کار کنند از اين سردي و تري نجات يابند. لذا کساني که گرم و خشک هستند به سختي خوابشان مي‌رود. لذا خواب يک تجديد قوا در وجود انسان است اگر به اندازه باشد، اگر بيشتر باشد سستي مي‌آورد. اين سستي انسان را از توانايي مي‌اندازد. مزاج خواب تر و سرد است و سستي مي‌آورد. لذا مقابلش غذاهاي مناسب مي‌توانند مفيد باشند. تفکر انسان گرم و خشک است، بايد اينها با هم تنظيم شود. مراعات اينها باعث مي‌شود انسان خواب ديدن‌هايش مطابق همين‌ها شود. اگر خواب کسي زياد باشد، خواب‌هايش خيلي قابل اعتنا نيست. خواب ديدن‌ها مطابق سستي بدن و مزاج است. اگر بخواهيم خواب خوب ببينيم، تنبلي مخل است.
نکته ديگر اينکه آخرين لحظات براي خواب ديدن خيلي تأثير دارد. حواسمان باشد اگر هيجانات شهوت و غضب هست، اگر خاطراتي در ذهن هجوم مي‌آورد، اگر بدن سنگين شده از غذايي که خورده، اگر مکان خوابيدن خيلي گرم يا خيلي سرد باشد، حتي پتويي که رويش مي‌کشد همه مؤثر است. هرچقدر اينها با خوابيدن انسان سازگارتر باشد خواب‌ها بهتر است. و الا ممکن است کسي چيزي زير سرش نگذارد اما جايي که مي‌خوابد مناسب است براي خوابيدن، لحاف و پتو هم نداشته باشد، اما خواب‌هايش خواب صادق است. مثل حضرت عيسي(ع)!    
نکته ديگر اين است که مراتب صدق خواب به مراتب صدق روز برمي‌گردد طبق اين روايت پيغمبر اکرم که فرمودند: «أصدقکم رؤيا و اصدقکم حديثاً» اگر کسي عملش، گفتارش، اهل صدق باشد، خواب‌هاي شب او بيشتر به سمت صدق مي‌رود. آن کسي که از زندان آزاد شد و بعد از مدتي رفت خوابي که حاکم مصر ديد براي يوسف تعريف کرد، خطاب کرد: «ايها الصديق» او از يوسف غير از صدق نديده بود. صفتي که براي تعبير خواب واسطه قرار مي‌دهد، «ايها الصديق» است. رؤياهاي صادق هميشه با شادي همراه نيست و اين يک نکته است.     گاهي رؤياي صادق براي انسان انذار است و انسان را مي‌ترساند. اگر ما را دوست داشته باشند گاهي ما را مي‌ترسانند و به ما جايزه مي‌دهند. خود اين انسان را از افتادن در چاه باز مي‌دارد. رؤياي صادق انسان را مي‌ترساند و اين ترس باعث مي‌شود در قدم برداشتن احتياط کند و درست قدم بردارد و با احتياط قدم بردارد. فکر نکنيم اگر خواب ترسناکي ديديم حتماً صادق نيست. اضغاث احلام و خواب‌هاي پريشان هميشه ترسناک نيستند و ممکن است خيلي شاد باشد ولي خواب پريشان باشد. هر خواب ترسناکي هم اضغاث احلام و خواب پريشان نيست، بلکه خواب ترسناک هم ممکن است صادق باشد. هرچند عوامل مختلفي هست تا انسان خواب ترسناک ببيند. اما اگر کسي خواب ترسناک ديد، فکر نکند حتماً خواب ترسناک خواب غير صادق است.
يکي از مسائل اين است که همه خواب‌ها تعبير دارند، منتهي بعضي از خواب‌ها تعبيرشان مربوط به نظام بدن است، بيش از اين نيست، چون جايش گرم بوده در خواب، خواب گرمي مي‌بيند و خواب حرارت مي‌بيند. تعبيرش همين بدن است. اما خوابي که تعبير دارد آنهايي است که متصل به عالم بالا شده و از آنجا خبر مي‌دهد. پس همه خواب‌ها تعبير دارند اما بسياري از خواب‌ها تعبيرشان مربوط به نظام ظاهري است. اين خواب مرتبط با همين غذاي سنگين است. خواب يک واقعيت و موجود است و اين موجود، ايجاد شدنش علت مي‌خواهد. بدون علت ايجاد نمي‌شود چون يک موجود است. منتهي گاهي علت‌هايش همين علت‌هاي ظاهري و مادي هستند، اما گاهي علت‌هايش ملکوتي است. آن خوابي تعبير دارد که علت ملکوتي دارد و الا همه اينها تعبير دارد ولي تأثير ندارد. البته در نظام پزشکي و روانشناسي همين نظام خواب‌هاي مادي و عادي هم مي‌تواند منشأ تشخيص مريضي باشد و براي درمان به کار گرفته شود. خواب‌ها همه موجود هستند و همه علت دارند و تعبير دارند.
نکته ديگر اين است که به ما گفتند: خواب‌هاي خوبتان را براي کساني بگوييد که از اين خواب خوب خوشحال مي‌شوند. اولاً انسان حق ندارد هر خوابي را براي هر کسي بگويد. خواب خوب را هم حق نداريم براي هرکسي بگوييم. چون ممکن است وقتي انسان خواب خوب را براي ديگران تعريف مي‌کند، نا خودآگاه در وجودش خودش عجب ايجاد شود. خداي سبحان نمي‌خواهد بشارتي که براي نجات شده سبب ثبوتش شود. براي همين نبايد نقل شود، مگر خواب خوبي که يک بشارت عمومي است و براي اين شخص هم عجب ايجاد نمي‌کند. براي ديگري هم ايجاد حسادت نسبت به اين نمي‌کند. خوابي که يوسف ديد در ابتداي امر خواب خوبي بود، اما سبب حسادت برادران شد. اگر خوابي که مي‌بينيم به اين شرط خواب خوب باشد و بعد براي انسان عجب ايجاد نکند، براي ديگران هم ايجاد حسادت نکند نسبت به من، کسي را تخطئه و خراب نکند، به اين شروط اشکالي ندارد براي عده‌اي گفتن که براي آنها شوق به عمل ايجاد شود. شوق به عبادت ايجاد شود. شوق به عمل صالح ايجاد شود. خواب اينگونه با اين نگاه اشکالي ندارد. ولي اگر خواب بد باشد، خواب بد را گفتند به هيچ وجه نقل نکنيد.
اگر خواب بد ديديم چه کنيم؟ به ما فرمودند: اگر خواب بد ديديد، در موقع خواب ديدن پهلو به پهلو شويم که از اين حالت جا به جايي حالت انسان تغيير پيدا کند. اگر انسان از خواب بيدار شد، گفتند: انسان بلند شود وضو بگيرد و استغفار کند، سه بار اعوذ بالله بگويد و صدقه بدهد. صدقه دادن انسان را از خيلي از بدي‌ها دور مي‌کند. فال بد هم نزنند، اگر خواب بد ديد، زود تعبير بد نکند. براي کسي که نقل مي‌شود وظيفه دارد تعبير به خوب کند. براي خودش شخص هم حق ندارد. فال بد زدن ممکن است در تحقق آن تأثير داشته باشد. وقتي اين فرد خوابش را براي حضرت يوسف نقل کرد که نان بالاي سر من هست و پرنده‌ها مي‌خورند، حضرت با فاصله خواب او را تعبير کردند. حضرت بيان کرد: سه روز ديگر اعدام مي‌شوي و اينقدر مي‌ماني که پرندگان تو را خواهند خورد. اما به ما فرمودند: به غير از آنجا که امر الهي در کار است، براي بيان معجزه يک نبي هست و براي صدق نبوت او هست، کسي حق ندارد فال بد بزند. حداکثر اين است که خود انسان اگر احساس کرد اين خواب ممکن است خوب نباشد، صدقه بدهد، استعاذه بکند، جا به جا شود و وضو بگيرد و نماز بخواند. خواب بد را براي کسي نقل نکند. دارد وقتي که براي انسان چنين حالتي ايجاد شد، حتي آب دهان را از سمت چپ تخليه کند. تأثير اين را نمي‌دانيم اما سه روايت در اين مسأله دارد. بلند شود وضو بگيرد و بعد نماز بخواند، صدقه بدهد. اينها روح انسان را از آن حالت دور مي‌کند.
ابوذر نقل مي‌کند، يک روز ياران پيامبر با اندوه فراوان خدمت حضرت رسيدند و عرض کردند: اي رسول خدا! بر شما از آسمان وحي مي‌شود و ما را از امور آگاه مي‌سازي اما اگر خداي نا کرده أجل شما فرا رسد، چه کسي به ما آگاهي دهد؟ پيامبر (ص) فرمودند: وحي قطع مي‌شود اما مبشرات قطع نمي‌شود. عرض کردند: مبشرات چيست؟ فرمودند: خواب‌هاي خوبي که مرد صالح و صادق مي‌بيند يا براي او مي‌بينند! در روايت هست «رؤيا المؤمن جزء من ستة وأربعين جزءاً من النبوة» رؤياي مؤمن يک جز از چهل جز نبوت است يا از هفتاد جزء است که به مناسبت مراتب مؤمن اين ممکن است همانطور که مراتب انبياء مختلف است، اين هم مختلف ذکر شده است. اميرالمؤمنين فرمود: از رسول خدا سؤال کردم: «عن الرجل ينام فيري الرؤيا» مي‌خوابد خواب مي‌بيند، گاهي خواب او حق است و صادق است و گاهي هم انجام نمي‌شود. حضرت فرمودند: هرکسي که مي‌خوابد الا اينکه روحش به سمت خداي سبحان معراج مي‌کند و آن چيزي که مي‌بيند حتماً حق است. وقتي خداي سبحان امر مي‌کند که روح اين به جسدش برگردد، در مسيري که از باطن عالم مي‌خواهد به ظاهر بيايد، به آسمان دنيا مي‌آيد. به جسد مي‌رسد، به تعلقات جسدي مي‌رسد، روح بين اينجا که قرار مي‌گيرد، آن چيزهايي که اينجا مي‌بيند اضغاث احلام و خواب‌هاي پريشان مي‌شود. آنجا که ديده بود حق بود. يعني ما هميشه در خواب به محضر ربوبي بار پيدا مي‌کنيم و يک حقايقي را مي‌بينيم اما وقتي داريم برمي‌گرديم از باطن به ظاهر، آن ناخالصي‌ها و تعلقات بدن، پريشاني‌ها را ايجاد مي‌کند.
در روايت ديگر مي‌فرمايد: اگر کسي با طهارت خوابيد، حتماً با روحش به سوي عرش الهي عروج کرده است. در آنجا هرچه ببيند حتماً صدق است. اگر با طهارت نخوابد، چون روحش حال طهارت نداشته کوتاه مي‌شود و نمي‌تواند به آن مرتبه دست پيدا کند. يکي از ياران امام صادق خدمت حضرت مي‌رسد و عرض مي‌کند: مؤمن رؤيا مي‌بيند، بعد محقق مي‌شود مطابق آنچه ديده بود، واقع مي‌شود. گاهي هم مي‌بيند و واقع نمي‌شود. «ان المؤمن اذا نام خرجت من روحه حرکه ممدوده صاعده الي السماء» روح حرکت مي‌کند به باطن عالم. حرکت ظاهري نيست، حرکت به باطن عالم است. «فکلما رآه روح المؤمن في ملکوت السماء في موضع التقدير و التدبير» يعني به موضع قدر الهي مي‌رسد، عالم تدبير، از آنچه هرچه مي‌بيند نظام علت عالم است. علت عالم هرچه ديده شود صدق است. «فهو الحق و کلما رآه في الارض» وقتي در عالم ارض و بدن برمي‌گردد، «فهو اضغاث أحلام فقلت له: و تصعد روح المؤمن الي السماء؟» واقعاً روح مؤمن به آسمان مي‌رود؟ حضرت مي‌فرمايد: «قال نعم» بله، بعد مي‌فرمايد: بدن بدون روح مي‌ماند؟ حضرت مي‌فرمايند: نه، «فقال أما تري الشمس في السماء في موضعها وضوئها و شعاعها في الارض» مثل خورشيد که در آسمان است و شعاعش همه جا کشيده مي‌شود اين رابطه برقرار است.
شريعتي: انشاءالله مباحث حاج آقاي عابديني مکتوب شود و در قالب کتاب منتشر شود و بتوانيم بهره‌مند شويم. امروز صفحه 422 قرآن کريم، آيات 31 تا 35 سوره مبارکه احزاب را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ مَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ‏ وَ رَسُولِهِ‏ وَ تَعْمَلْ صالِحاً نُؤْتِها أَجْرَها مَرَّتَيْنِ وَ أَعْتَدْنا لَها رِزْقاً كَرِيماً «31» يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً «32» وَ قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏ وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِينَ الزَّكاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً «33» وَ اذْكُرْنَ ما يُتْلى‏ فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللَّهِ وَ الْحِكْمَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ لَطِيفاً خَبِيراً «34» إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتِينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقِينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرِينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعِينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقِينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمِينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً «35»
ترجمه: و هر كس از شما نيز كه در برابر خدا و رسولش فروتنى كند و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو بار خواهيم داد و برايش روزى كريمانه و پر ارزشى فراهم كرده‏ايم. اى همسران پيامبر! شما مثل يكى از زنان (عادّى) نيستيد. اگر تقوا پيشه‏ايد پس به نرمى و كرشمه سخن نگوييد تا (مبادا) آن كه در دلش بيمارى است طمعى پيدا كند، و نيكو و شايسته سخن بگوييد. و در خانه‏هاى خود قرار گيريد و همچون دوران جاهليّتِ نخستين، با خودآرايى ظاهر نشويد (و زينت‏هاى خود را آشكار نكنيد)، و نماز را بر پا داريد و زكات بدهيد، و از خدا و رسولش اطاعت كنيد؛ همانا خداوند اراده كرده است كه پليدى (گناه) را از شما اهل بيت (پيامبر) دور كند و كاملًا شما را پاك سازد. و آنچه كه از آيات خدا و حكمت در خانه‏هايتان تلاوت مى‏شود ياد كنيد؛ همانا خداوند (نسبت به شما) داراى لطف و (از كارهاى شما) آگاه است. همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ايمان و زنان با ايمان، و مردان مطيع خدا و زنان مطيع خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان شكيبا و زنان شكيبا، و مردان فروتن و زنان فروتن، و مردان انفاق‏گر و زنان انفاق‏گر، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاكدامن و زنان پاكدامن، و مردانى كه خدا را بسيار ياد مى‏كنند و زنانى كه بسيار به ياد خدا هستند، خداوند براى (همه‏ى) آنان آمرزش و پاداشى گرانقدر وبزرگ آماده كرده است.
شريعتي: کتاب «علي از زبان علي(ع)» زندگي و زمانه‌ي علي(ع) از زبان خود ايشان است که جناب آقاي محمديان زحمت تأليف اين کتاب را کشيدند. براي تهيه کتاب به 20000303 پيامک بزنيد، دوستان ما شما را راهنمايي خواهند کرد. حسن ختام فرمايشات حاج آقاي عابديني را بشنويم.
حاج آقاي عابديني: در اين صفحه که تلاوت شد، آيه «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً» نزول اين آيه در همين ماه بوده که بيست و چهارم اين ماه هست. هفتاد طريق براي اين آيه ذکر شده که چهل طريق از اهل تسنن، سي طريق از شيعيان نقل شده که اين آيه مربوط به اهل‌بيت(ع) و خمسه طيبه است. حتي از خود همسران پيغمبر نقل شده چون قبل و بعد اين آيه در مورد همسران پيغمبر است اما ضمير بلافاصله تغيير مي‌کند. ضمير در آنها جمع مؤنث است، اما ضمير اينجا يکباره جمع مذکر مي‌شود. به تمام کساني که شأن نزول نقل کردند، نقل شده اين آيه در اينجا نازل نشده و جدا نازل شده ولي اينجا قرار داده شده يا به امر پيامبر يا کساني که جمع کردند. اينجا دو حصر است «إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ» يکي حصر بر نظام تطهير است که اراده الهي بر تطهير است که آن هم تطهير تکويني است و الا خداي سبحان از همه تطهير تشريعي را مي‌خواهد که همه پاک باشند، اما اين تطهير تکويني است. لذا همسران پيامبر سؤال کردند: آيا اين آيه در مورد ما هست؟ پيغمبر فرمود: نه شما داخل در اينها نيستيد. هم ام سلمه و عايشه اين را نقل کردند که از پيامبر سؤال کرديم آيا ما داخل در اهل‌بيت هستيم؟ فرمودند: نه. اين آيه مخصوص خمسه طيبه است. در احقاق الحق اين آمده است و علامه ميرحامد حسين(ره) که اين هفته از ايشان ياد مي‌کنيم، از کساني بودند که اين مجموعه عظيم اين کتاب را جمع کردند که بيش از سي جلد کتاب مي‌شود در مورد احقاق کلمه اهل‌بيت(ع) در مقابل يک کتابي که نوشته شده بود، ميرحامد حسين اقدام کرد به نوشتن کتابي که اينقدر به سختي جمع آوري کرد. حتي در يکي از سفرهايش که از مصر برمي‌گشت اين کتاب را باد برد و در دريا انداخت، در آب پريد و کتاب را نجات داد.
شريعتي: بهترين‌ها را براي شما آرزو مي‌کنم.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»