اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

97-05-27-حجت الاسلام والمسلمين عابديني– جايگاه خواب و رؤيا در تعاليم ديني


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: جايگاه خواب و رؤيا در تعاليم ديني
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 27-05-97     
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: «الحمدلله الذي جعلنا من المتمسکين بولاية اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب و الائمة المعصومين عليهم السلام» سلام مي‌کنم به روي ماه همه شما، به همه شما که دلتان سرشار از محبت اميرالمؤمنين است. سلام به همه شمايي که بزرگترين سرمايه و دارايي شما محبت اهل‌بيت عليهم السلام است. به سمت خداي امروز خيلي خوش آمديد. آغازين روز هفته بسيار خوبي را براي شما آرزو مي‌کنم. حاج آقاي عابديني سلام عليکم و رحمة الله، خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام عليکم و رحمة الله، خدمت حضرتعالي و همه بينندگان و شنوندگان عزيز عرض سلام دارم. آرزو مي‌کنم اين ماه عزيز که ايام غدير، عيد قربان و عرفه و مناسبت‌هاي بسيار مربوط به ولايت در آن قرار دارد براي همه ما فرصتي باشد براي اينکه عهدمان را با مقام ولايت، مقام عظماي ولايت اميرالمؤمنين و اهل‌بيت(ع) تجديد کنيم و رابطه‌مان را قوي‌تر کنيم و از نفحات آن بهره‌مند باشيم.
شريعتي: بحث هفته گذشته ما خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت و خيلي‌ها گفتند ما بي صبرانه منتظر هستيم تا ادامه مباحث حاج آقاي عابديني را بشنويم. بحث امروز شما را خواهيم شنيد.
حاج آقاي عابديني: (قرائت دعاي سلامت امام زمان) انشاءالله خداوند توفيق بدهد و ولايت همه ما را مدد کند که ما زمينه ساز ظهور ولي الله اعظم قطب عالم امکان باشيم و جزء سربازان آن حضرت قلمداد شويم. در جلسه گذشته به مناسبت آنچه در قرآن کريم و سوره يوسف چند بار تکرار شده بود، وعده داده بوديم يک چنين بحثي را مختصراً در سوره يوسف داشته باشيم. بحث رؤيا يکي از شگفت‌انگيز ترين حالات روحي انسان‌هاست که هم گذشته، هم امروز، توجه بسياري را به خودش جلب کرده و در اين مورد گفتگوهاي زيادي شده است. شايد يکي از پژوهش‌هاي خيلي مهمي که امروز مشغول کرده، چه رشته‌هاي روانشناسي، چه رشته‌هاي مغز و اعصاب و رشته‌هاي مرتبط شناختي که امروز جزء علوم جديد هستند، يکي از مباحثي که خودش را به اين خيلي مشغول کرده بحث رؤياهاست که به دنبال اين باشند که سبب خواب ديدن را و کنترل خواب ديدن، اينکه چه فعل و انفعالاتي در خواب ديدن محقق مي‌شود و اينکه از خواب ديدن چه استفاده‌هايي مي‌شود کرد. شايد امروز جزء علومي است که خيلي مباحث درماني را شامل مي‌شود. خيلي مباحث پزشکي را شامل مي‌شود. حتي در نظام بحث‌هاي نظامي روي اين برنامه‌ريزي مي‌کنند. اينقدر کارآيي دارد و هنوز شايد تمام آثار حقيقت خواب براي ما ظاهر نشده است. اينها تازه نظام علوم ظاهري است. در رابطه با علوم غيبي و علوم باطني و باطن عالم، از خواب چه استفاده‌هايي مي‌شود کرد و انسان در خواب چه توانايي‌هايي پيدا مي‌کند غير قابل بيان است. اينقدر عظيم است که بزرگاني را مشغول کرده است، چه خودشان با خواب به کمالات مي‌رسيدند و چه مي‌دانستند خواب چه کمالاتي را مي‌تواند در علوم باطني ايجاد کند. لذا هم نظام دنيايي و همين علوم عادي و علوم تجربي و علوم روحي، در رابطه با خواب مباحث بسياري را دارند، اگر ما به صحف عرفاني رجوع کنيم، در رابطه با بحث خواب يکي از مباحث عظيم است. به صحف فلسفي و کتاب‌هاي فلسفي يکي از مباحث عظيم است. به تفاسير و روايات ما بحث عظيمي است. ديگران در نظام علوم روحي هرکدام از اينها شاخه‌اي از بحث را مورد دقت قرار دادند. در نظام بحث وحي يکي از راه‌هاي شناخت وحي که با آن همه مرموزي و پنهاني و عجايبي که در بحث وحي هست، شايد نزديکترين چيزي که در روايات به آن تصريح شده که مي‌تواند آن رابطه را به نحوي تبيين کند بحث خواب و رؤياهاست. در بحث معاد يکي از مهمترين مسائلي که عرض کرديم جعلش بخاطر اين بود بحث خواب ديدن‌ها بود.
ما يک بحث خواب داريم، يک بحث خواب ديدن داريم، اين دو به همديگر به شدت مرتبط هستند. يعني ما در رابطه با خواب هرچقدر دقت کنيم که خواب‌هاي ما طبيعي باشد و از افراط و تفريط به دور باشد، قطعاً در خواب ديدن‌هاي ما تأثير دارد، چون بين نظام روح و نظام جسم و بدن ما يک ارتباط تنگاتنگ است، اگر بدن عدم تعادل داشته باشد قطعاً اين عدم تعادل به نظام روحي هم سرايت مي‌کند و در خواب ديدن‌ها تأثير مي‌گذارد. همين بحث را جلسه گذشته داشتيم که نظام بدن ما که خوابيدن برايش مطرح مي‌شود، اگر مزاج‌هاي مختلفي که در بدن ما هست، اين اخلاط چهارگانه و مزاج‌هاي مختلفي که مترتب بر آن مي‌شود، اينها هرچقدر رعايت بيشتري شده باشد، قطعاً در خواب‌ها به سمت خواب‌هاي صادق‌تر کشيده مي‌شود. هرچقدر در مراقبات روز و روزهايمان بيشتر دقت کنيم، خواب‌ها زلال‌تر است. هم در نظام روحي، هم در نظام جسمي، هرچقدر اين رعايت‌ها بيشتر شود، آن موقع اين حقيقت خواب، حقيقت ارتباط با عالم غيب است. يعني انسان به تعبيري که خداي سبحان در قرآن مي‌فرمايد، در وقت خوابيدن روح انسان را خدا توفي مي‌کند و خدا تحويل مي‌گيرد و انسان به محضر ربوبي بار پيدا مي‌کند، با خوابيدن، يعني تعلقات و اشتغالاتي که در روز بوده و او را مشغول مي‌کرد از اينکه به محضر ربوبي بار پيدا کند، چون آنجا رابطه دائمي هست اما ما با کثرت‌ها و غفلت‌هايمان خودمان را دور مي‌کنيم. با اشتغالاتمان خودمان را دور مي‌کنيم. گاهي حتي مي‌خواهيم حواسمان را جمع کنيم دور مي‌شويم. چون آن حقيقت هست، رابطه فطري هست، در وقت خواب اين حقيقت آشکارتر مي‌شود. انسان براي اينکه به محضر ربوبي بار پيدا کند به مراتب باطن عالم راه پيدا مي‌کند و چون به مراتب باطن عالم راه پيدا مي‌کند هرچقدر سنخيت بيشتري پيدا کرده باشد، آمادگي بيشتري پيدا کرده باشد، وقتي آنجا راه پيدا مي‌کند، حقايق بيشتري را همراه خودش مي‌آورد. اما هرچه اين وجود شلوغ‌تر باشد و پيچيده‌تر شده باشد، وقتي دارد برمي‌گردد اينقدر هي دور مي‌شود تا وقتي اين خواب را مي‌بيند حتي معبرهاي دقيق هم نمي‌توانند اين را برگردانند به آن حقيقتي که ديده است.
شريعتي: يعني اگر شيشه‌اي بين ما و عالم رؤيا و خواب تصور کنيم، اشتغالات ما و کثرت‌ها باعث مي‌شود غبار بگيرد و تو تار شوي.
حاج آقاي عابديني: يعني حقيقتش را به همين تشبيه کردند که انسان در خواب ديدن به حقيقت عالي خودش متصل مي‌شود. ما يک حقيقت عالي داريم که عند الله است «وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ‏» (حجر/21) هرچيزي در اين عالم يک خزائن عند الله دارد که اين خود عالي آن شيء است. ما در خواب به حقيقت عالي خودمان مرتبط مي‌شويم. چون خود عالي ما محصور در آن محدوده‌هاي مادي نيست، اشراف آن با عالم وجود خيلي زياد است. چه عالم مثال که جلسه گذشته عرض کرديم، مثال منفصل، چه عالم عقول که تعبير ظرف آنجا خيلي عظيم است. تعبيري که در روايت هست عالم ماده به عالم مثال نسبتشان مثل نسبت به انگشتر است که در بيابان‌هاست. عالم دنيا با همه گستردگي و عظمت و پيچيدگي نسبت به عالم مثال مثل يک انگشتر در بيابان است. خود عالم مثال نسبت به عالم عقل مثل انگشتري در بيابان است. يعني عظيم‌تر مي‌شود. ما يک خودي داريم که در عالم دنياست و اين نازلترين مرتبه ماست. يک خودي داريم همراه ماست ولي از آن غافل هستيم در عالم مثال است. همان عالم عظيمي که بيابان است نسبت به اين انگشتر و اينقدر عظيم است. يک خود عالي داريم در عالم عقل است که باز نسبت به عالم مثال اينقدر عظيم است. انسان در ارتباط با خوابيدن در مرتبه اول متصل به عالم مثال مي‌شود. بعد انسان‌هايي متصل به عالم عقول مي‌شوند، به خود عالي‌تر خودشان بنا به ظرفيتشان، هرچه آنجا مي‌گيرند وقتي برمي‌گردند، در برگشتن هي غبار پيدا مي‌کند و محدود مي‌شود. بنا بر اينکه اين وجود در عالم ماده چقدر خودش را حد زده و تنگ کرده باشد و چقدر کثرات و غفلت‌ها او را تاريک کرده باشد. اگر يک کسي ناظر است از بيرون نگاه کند، بين اين خود مادي من که اين همه تاريک شده باشد و حد خورده باشد، به خصوص تاريکي‌ها، غفلت‌ها، معاصي، اما نفس عالم دنيا محدوديت دارد، اما تاريک نيست. اما وقتي انسان اشتغال به آن پيدا مي‌کند، اينها جذب مي‌کند، اينها تاريکي و ظلمت مي‌شود. هرچقدر از آنجا مي‌آيد اين آينه تاريک‌تر مي‌شود. وقتي اينجا مي‌رسد به آينه نگاه مي‌کند فقط يک چيزهاي کدر و تاريک و دور و بي معنا مي‌بيند. ديگر زلالي و شفافي که در عالم مثال بود و در عالم عقل بود، از اين خبري نيست. اما بعضي مثل انبياء يا اولياء يا کساني که وجودشان را طاهر قرار دادند، درست است اين آينه حدود مي‌خورد اما شفاف است. لذا خواب مي‌شود خواب ابراهيم خليل، خواب، خواب انبياء مي‌شود. «لا يَمَسُّهُ‏ إِلَّا الْمُطَهَّرُون‏» (واقعه/75) خواب يک نوع مَسّ است. لذا تعبير «دُم علي الطهاره يُوسّع عليک الرزق» اگر تو بر طهارت دوام پيدا کردي، خداي تعالي رزق تو را وسيع قرار مي‌دهد. از جمله رزقي که وسيع قرار داده مي‌شود خواب‌هاي انسان است. خواب يک نوع روزي است.
در روايات مختلف آمده که خواب جزئي از اجزاي نبوت است. يعني يک تحفه و يک نفحه و جذبه است از جانب خدا براي بندگان که جذبش کنند اما ما اينقدر خودمان را تاريک مي‌کنيم، اين جذبه وقتي مي‌آيد مي‌بيند هيچ سنخيتي با اينجا ندارد. لذا هيچ انساني نيست الا اينکه خواب مي‌بيند. بعضي از دوستان سؤال کرده بودند که ما خواب نمي‌بينيم. امکان ندارد، خوابيدن با خواب ديدن همراه است. اينقدر اشتغالات وجودي ما گاهي زياد مي‌شود، ثانياً گاهي انسان در وقت بيدار شدن از خواب‌هاي طولاني يا خوابيدن با شکم سنگين، غذاي سنگين خورده، در بيداري با ثقل و سنگيني بيدار مي‌شود. کسي که بيدار شدنش بيدار شدن با خواب طولاني بوده، چون خواب پنج مرحله دارد که اين مراحل يکي يکي پيش مي‌آيد. يعني اول ابتداي خواب است و بعد اين خواب عميق‌تر مي‌شود و بدن انسان کمتر دخيل‌ مي‌شود. مرحله سوم و چهارم عمق خواب است و در مرحله پنجم هم بيدار شدن است. اين سيکل دارد يعني در يک خوابيدن شبانه روز چندين بار رفت و برگشت دارد. گاهي انسان غلت مي‌زند، بيدار مي‌شود، خواب ديدن در مرحله عميق سوم و چهارم محقق مي‌شود.
يکوقت بيدار مي‌شوي و متوجه هستي خواب ديدي ولي يادت نيست. علتش اين است که در بيدار شدن يک شوکي ايجاد شده يا پريده و يا در خواب شوک بوده و او را مشغول کرده و بعد وقتي از خواب با هيجان مي‌پرد، همين هيجان باعث مي‌شود خواب يادش برود. به ما گفتند: اگر مي‌خواهيد بيشتر خواب‌ ديدن‌ها يادتان بيايد اولاً سعي کنيد خوابيدن‌هاي طولاني نداشته باشيد. با شوک بيدار نشويد و وقتي بيدار شديد سعي کنيد قلم و کاغذ داشته باشيد، ابتدايي ترين چيزهايي که از خواب ديدن يادتان هست يادداشت کنيد. اين باعث مي‌شود وقتي انسان قصد يادداشت مي‌کند خود به خود دفعات بعد هم در ذهنش اين بيشتر يادش مي‌ماند. کساني که دوست دارند خواب‌ها يادشان بماند، سعي کنند بلافاصله پس از بيدار شدن به سرعت به کار جديدي مشغول نشوند.
يکي ديگر از علت‌هايي که باعث مي‌شود انسان خواب‌ ديدن‌ برايش سخت شود همان غذاهاي نامناسبي است که شب مي‌خورند. باعث خواب آشفته مي‌شود و ثقل بدن شوک براي نفس است که مشغول به حل اين است، لذا چون خيلي از حالت نفس مشغول به اداره هضم اين غذاي سنگين است، باعث مي‌شود در خواب ديدن‌ها نتواند با تمام توجه خواب‌ها را صورت بدهد و توجه کند. تفاوتي بين خواب و خواب ديدن هست که حقيقت خواب در خواب ديدن‌هاي ما تأثير دارد. اگر حواسمان به خواب‌ها باشد مي‌توانيم خواب ديدن‌هايمان را کنترل کنيم.
شريعتي: همه خواب‌ها براي ما پيام دارند؟
حاج آقاي عابديني: در تقسيم بندي‌ها مي‌گويند: خواب صادق داريم، خواب کاذب داريم، خواب مخلوط از صدق و کذب داريم اما آنچه در دقايق کلمات برمي‌آيد و از روايات استفاده مي‌شود آن است که انسان در هر مرتبه‌اي که به خواب فرو مي‌رود، چون توفي مي‌شود حتماً به آن محضريت بار پيدا مي‌کند. مؤمن و کافر هم فرقي در اين نمي‌کنند. فقط مؤمنين نيستند. اما آنقدر اشتغالات بدن و تاريکي‌ها زياد مي‌شود اين دور مي‌شود به طوري که آن خواب با آن چيزي که ارتباط برقرار کرد، ديگر ارتباط ندارد. چون قوه متخيله ما آنقدر سرعت در انتقال دارد و اين سرعت در انتقال قوه متخيله از آن مباحثي است که اگر نظام روحي و جسمي روي آن کار کنند، چون نظام جسمي را اينطور قبول ندارد. در نظامات روحي، کتاب‌هاي نفس ما، قوه متخيله، يک تعبير هست که مظهر اسم المصور حق است. يعني يکي از اسماء خدا المصور است، قوه متخيله ما مظهر اسم المصور است. صورت دهندگي دارد و قدرت در اين مسأله دارد. حتي در اين رابطه قوه متخيله مثل اسم اعظم است. اينقدر قوي است. لذا وقتي مي‌خواهيم يک چيزي را در حالت بيداري به ياد آوريم، توجه مي‌کنيم مي‌بيني سرعت انتقال و پردازش پيدا مي‌کند و انواع علايق را، علاقه ضديت، علاقه مشابهت، علائق مختلف را مرور مي‌کند تا منتقل شود. اين پردازش فقط از مشابه نيست. يکي از ترفندهاي قوه متخيله در ارتباط از ضديت است. لذا گاهي که مي‌گويند: خواب ديد چيزي براي او سخت شده، اين نشان مي‌دهد آرامش ايجاد مي‌شود. اين از راه علاقه ضديت گاهي جلو مي‌رود که معبّر مي‌تواند با آن نگاه خواب را به ضد آن تعبير کند. يا اگر خواب مرگ مي‌بيند، اين نشان دهنده ادامه حيات است. تعبير خواب يک علمي است که بعضي کسبي است، کسب و مطالعه است.
ما در تمام حقايقي که در عالم مي‌بينيم، از اين گل زيبايي که با اين همه الوان و تنوع و تکثر و زيبايي و هر موجودي در اين هستي مي‌بينيم، نازله‌ي معنايي است که آن معنا تأويل و تعبير اين است. يعني اين گل يک تعبير حقيقت است. اين خودش مثل اين است، تعبيري که «الناس‏ نيام‏ فإذا ماتوا انتبهوا» (بحار الانوار، ج50) يعني ما در همين عالمي که بيدار هستيم، خود اين بيداري هم چون فقط حشر با اين صُور داريم، اين صورت‌ها نازله معنا هستند. مثل خوابي که با صورت‌ها ارتباط داريم. بعد معبر مي‌تواند ما را به معنا منتقل کند، عالم دنيا تمام ارتباطات ما حشر با صورت‌هاست. تنزل آن واقعيت است و ما با اين تنزل محشور هستيم. اگر انسان توانست در همين دنيا از اين صورت‌ها به واقعيت منتقل شود، دنيا برايش تعبير شده است و از خواب در آمده است. لذا همين نسبت را که در عالم دنيا هست در نظام قوه متخيله ما، صُوري را مي‌بينيم، هرچقدر وجود انسان صادق‌تر باشد، پيغمبر فرمود: هرچقدر شما صادق‌تر باشيد، «اصدقکم رؤيا» رؤياهاي شما صادقانه‌تر است. انسان کاذب نمي‌تواند خواب صادق ببيند. چون در ظاهر عالم تغيير مي‌دهد، خواب هم که مي‌بيند در همان نظام ملکه شده است. اگر اين عالم را اينطور ديديم که هر چيزي نازله‌ي يک معنايي است، صورتگر که خداي سبحان است، اين را صورت داده تا اينجا، اين قوه متخيله مظهر اسم «المصور» است. يک معنا را صورت مي‌دهد به اشياء مختلف، افراد مختلف، روابط مختلف، آنوقت اين قوه مصور که در انسان همان قوه متخيله است، معبّر کارش اين است که از اين صورت عبور بدهد مطابق عالم هستي که تعبير اين صورت‌ها حقيقت معنايي مي‌شود که بالاتر بوده، معبر اين تعبير را از اينجا به آنجا مي‌رساند. اينها نظام و قواعد و کارشناس دارد. منتهي قسمتي کسبي است، با علم و تحصيل و دقت و مطالعه بدست مي‌آيد، قسمتي وهبي است يعني خداوند به بعضي افراد عنايت مي‌کند. اين قوه المصوره که در وجود همه ما هست ولي ناخودآگاه اين صورت‌ها را مي‌دهد براي اينها اختياري مي‌شود. اين نظام را مي‌فهمند. مي‌فهمند حقيقت اين شيء چيست. معنايي که اين نازله‌ي آن است، اسم الهي که اين نازله‌ي آن اسم است. اين خيلي زيباست.
به همان نسبتي که اين دنيا يک حلقه‌اي در بيابان‌هاست، اين صورت نسبت به آن معنا مثل يک حلقه‌اي در بيابان‌هاست. کسي که به آن راه پيدا مي‌کند، حيرت و عظمت آن عالم آنچنان او را اخذ مي‌کند، چطور آن صورتگر قدرت پيدا کرده حقيقت عظيم را در اين گل خلاصه مي‌کند. اين قدرت انسان است که خدا به او داده است. خدا چقدر انسان را عظيم خلق کرده و هرکدام از اينها توانايي‌هاي شگرفي است که خدا در انسان قرار داده و بدون استفاده از آن عبور مي‌کنيم. در خليفه بودن اين ظرفيت است که مي‌تواند نسبت بين همه اشياء و حقايق آنها را، «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماء» (بقره/31) همين است. در روايت دارد اسم همه اشياء، يعني رابطه بين همه اشياء را خداي سبحان به انسان تعليم داده است. عجيب است که همه اين هستي که در عالم خارج هست در وجود انسان محقق است. تمام اين تنزلي که در هستي نسبت به همه هستي محقق شده و اين نازله‌ها از مرتبه اسماء تجلي پيدا کردند تا اينجا آمدند و مراحل عالم اسماء، عالم عقول، عالم خيال را طي کردند تا به عالم ماده رسيدند، همه اينها در وجود انسان محقق است. لذا انسان مي‌تواند خوابي که ببيند، به نسبت همه هستي مرتبط شود. لذا به انسان عالم صغير مي‌گويند و به عالَم انسان کبير مي‌گويند. يعني عالم تفسير انسان است و انسان نمونه همه عالم است. لذا در خواب، اگر مي‌گوييم انسان با حقيقت عالي خودش محقق مي‌شود، چون حقيقت عالي انسان مرتبط با همه هستي است و گسترده همه هستي است. لذا انسان خودش را در خواب مي‌بيند. با خودش در خواب مرتبط است. با اينکه او خودش ازل و ابد را شامل مي‌شود. گذشته و آينده و حال را شامل مي‌شود. وقتي مرتبط مي‌شود ديگر آنجا زمان ندارد. آنجا هرچقدر اين وجود سعه پيدا کرده باشد، ارتباط با او باعث مي‌شود همه چيز را ببيند. لازم است بدانيم چه اخباري در کار است و ما چقدر به اين ساده بودن‌ها و سطحي نگري‌ها راضي هستيم. چقدر انسان خسران مي‌کند در بهره‌مندي‌اش، ابر کامپيوتري که با ابر برنامه‌ريزي مسلط شده باشد و دست يک بچه بدهند که فقط بازي بکند. هرکس بيايد تعجب مي‌کند و مي‌گويد: اين بچه با يک گوشي ساده هم مي‌تواند بازي کند. اولياي الهي به ما نگاه کنند خنده‌شان مي‌گيرد که ما با اين عظمت وجود و استعداد داريم خاک بازي مي‌کنيم و باور به غير از اين نداريم.
در نظام زيستي ما، يک ساعت زيستي داريم که اين ساعت زيستي روز و شب را تشخيص مي‌دهد و باعث مي‌شود شب يک نوع ترشحاتي در بدن پيدا شود که انسان حالت خواب پيدا مي‌کند. احساس نياز پيدا مي‌کند و خواب آلود مي‌شود. در روز جلوي اين ترشح گرفته مي‌شود و انسان نشاط دارد. يعني تعبيري که دارد دو ملک در روز و دو ملک در شب، اين فعل نازله‌ي آن است. اين رابطه تدبير همان است. حتي انسان وقتي به خواب مي‌رود ملائکه، «يتوفاه ملک الموت» ملک الموت او را توفي مي‌کند. روايت دارد رسل او را توفي مي‌کند. گاهي دارد که خدا او را توفي مي‌کند. يعني همه اينها درست است. آنوقت اين توفي برمي‌گردد به اينکه اين در زندگي چه حشري دارد. اگر در همه اسباب خدا را مي‌ديد، اين خدا متوفي است. اگر اسباب را مي‌ديد و سببيت‌ها را واحد مي‌ديد، ملک الموت متوفي است. اگر اسباب مي‌ديد و تکثر اسماء مي‌ديد، ملائکه رسل متوفي هستند. يعني انواع توفي به انواع شهود اين برمي‌گردد. لذا در خواب که انسان توفي مي‌شود به مراتب توفي بار پيدا مي‌کند. انواع تشرفات صورت مي‌گيرد، گاهي در مرتبه رسل متوفي است. گاهي در مرتبه ملک الموت متوفي است، گاهي در مرتبه خداست که متوفي اوست. يعني بار يافتن‌ها مختلف مي‌شود. حتي انساني که کافر هست هم بار پيدا مي‌کند. اگر انسان باور کند اين بار يافتن در کار است، هرچقدر آماده باشد چقدر تفاوت مي‌کند در اخذ و ايجاد قابليت و گرفتن و بهره‌مندي تا وقتي انسان متوجه نباشد. لذا به ما گفتند: آداب خواب را رعايت کنيد. انساني که مي‌خواهد به زيارتگاه امام حسين(ع) برود، وقتي مي‌رسد غسل زيارت مي‌کند. آماده مي‌شود و لباس مناسب مي‌‌پوشد. خواب هم يک نوع تشرف است. با طهارت بخوابيد که اگر با طهارت خوابيديد اين با طهارت خوابيدن خودش براي شما حال طهارتي مي‌شود که جانت براي اخذ آماده‌تر است. اگر اين طهارت باطني‌تر شد، يعني انسان اذکاري هم که وارد شده گفت، مثلاً وارد شده که خوب است انسان در وقت خواب تسبيحات حضرت زهرا(س) را بگويد. چيزي طول نمي‌کشد، وارد شده آيت الکرسي بخواند. وارد شده چند قل هو الله بخواند، وارد شده رو به قبله بخوابد. ما يک خوابيدن محتضر داريم، کسي که در حال جان کندن است پايش به سمت قبله باشد. اما خوابيدن ميت که صورت و گونه و طرف راست انسان به طرف قبله باشد. هردو وارد شده ولي محتضر گاهي قوي‌تر است. وارد شده براي انسان به سمت راست و پشت خوابيدن بهترين حالت است. همين اطاعتي که در موقع خواب محقق مي‌شود تأثيرش اين است که انسان را با يک طهارت روحي که من دارم اطاعت مي‌کنم. لذا به رو خوابيدن، طرف چپ خوابيدن مراتبش است. به رو خوابيدن نهي شده و به سمت چپ خوابيدن، گفتند: خوب نيست انسان در ابتدا به سمت چپ بخوابد. امام صادق فرمود: ابتدا به سمت راست بخوابيد، اما اگر خسته شديد يا خوابي ديديد که پريشان بود، پهلو به پهلو شويد. خود اين پهلو به پهلو شدن باعث مي‌شود خواب تغيير حالت پيدا کند. لذا بحث آداب تشرف، حتي بيدار شدن هم آداب دارد. برگشتن از آنجا برگشت از يک محضريت است. انسان يکباره که برمي‌گردد مثل کسي که از حج برمي‌گردد، تا چهل روز گناه پاي او نوشته نمي‌شود، مثل کسي است که از مادر زاييده شده و اينطور به فطرت برگشته، برگشتن اين با يک تشريفاتي است. وقتي مي‌آيد خجالت مي‌کشد غفلت‌هاي سابق را داشته باشد. تا مدتي حال روحي او منقلب است. حساب کنيد هر شب اين رفت و برگشت براي ما محقق شود، وقت رفتن احساس مي‌کنيم مي‌خواهيم به محضر ربوبي بار پيدا کنيم. چقدر اين تفاوت مي‌کند. شرم حضور چقدر زياد است، در روز دنبال جبران است که من مي‌خواهم شب بار پيدا کنم. اگر يک کسي را اذيت کرده، به دنبال اين است که جبران کند. حضور است، عند الله است، مشرف شدن و محضريت است. حياء و عرض اعمال است. انسان مي‌خواهد با اين وجود طاهر برود که اخذ بالاتري بکند. اگر معامله‌گر هم باشيم خوب است انسان محاسبه کند. لذا وارد شده انسان در وقت خواب محاسبه اعمال روز را بکند. قصد جبران را پيدا کند. انسان صبح که از خواب بيدار مي‌شود مراقبه آغاز کند که من با خودم شرط مي‌کنم که امروزم بهتر از ديروز باشد. اينها برگشتن از جايي است که عهد جديد بستيم.
بحث خواب ديدن‌ها خيلي مهم است. انساني که مزاج او از جهت دَم، صفرا، بلغم، سودا، هرکدام از اينها اگر غلبه کنند، خواب‌هايش تناسب پيدا مي‌کنند. لذا بعضي زمينه خواب‌هايشان قرمز است. بعضي زمينه خواب‌هايشان سياه و تاريک است. گاهي بعضي زمينه خواب‌هايشان سفيد است. گاهي بعضي زرد است. لذا معبري که بخواهد تعبير کند وقتي نگاه مي‌کند بايد بيننده خواب را ببيند، حتي با نگاهي به صورت اين مي‌فهمد که اين بايد از چه عبور کند. لذا اگر اينها در نظام انسان معتدل باشد، خواب انسان زمينه بيروني ندارد. رابطه، رابطه نزديک‌تري است. نيمي از خواب ديدن‌هاي ما حتماً با عناصر ارتباطي که در روز داشتيم، مرتبط است. نيمي از خواب‌هاي شب ما، از عناصر روز بهره‌مند هستند. مراقبه ما در عناصر روز مي‌تواند در زلالي خواب شب ما اثر داشته باشد. نيمي از خواب‌هاي ما عنصر رفت و آمدها، اشتغالات، ترس و محبت‌ها است. بسياري از معبرين قوي هم امکان تعبير ندارند مگر معبر الهي باشد که وهبي باشد. مثل حضرت يوسف يا حضرت دانيال نبي که اهل تعبير خواب بودند.
شريعتي: نکات خوبي را شنيديم. اين هفته قرار گذاشتيم از عالم جليل القدر و فقيه برجسته، حضرت آيت الله سيد محمد تقي خوانساري ياد کنيم و نکاتي که در اين هفته از سيره و زندگي ايشان خواهيم شنيد. امروز صفحه 415 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه سجده را تلاوت خواهيم کرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، الم‏ «1» تَنْزِيلُ‏ الْكِتابِ‏ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ «2» أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذِيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ «3» اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ أَ فَلا تَتَذَكَّرُونَ «4» يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ «5» ذلِكَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ «6» الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ «7» ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلالَةٍ مِنْ ماءٍ مَهِينٍ «8» ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا ما تَشْكُرُونَ «9» وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ «10» قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ «11» ترجمه: به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏، الف، لام، ميم. نازل كردن اين كتاب كه شكّى در آن نيست، از سوى پروردگارِ جهانيان است. آيا مى‏گويند: (پيامبر) قرآن را به دروغ ساخته؟ بلكه آن همان حقّ منحصر به فرد است كه از طرف پروردگارت مى‏باشد تا قومى را كه قبل از تو هيچ هشدار دهنده‏اى برايشان نيامده بود بترسانى، تا شايد هدايت يابند. خداوند كسى است كه آسمان‏ها و زمين و آنچه را ميان آن دو است، در شش روز آفريد، سپس بر عرش استيلا يافت؛ براى شما جز او هيچ ياور و شفاعت كننده‏اى نيست، آيا متذكّر نمى‏شويد (و پند نمى‏گيريد؟) (خداوند) امر (اين جهان) را از آسمان به سوى زمين تدبير مى‏كند، سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سال‏هايى است كه مى‏شمريد، (نظام اين عالم برچيده مى‏شود و) به سوى او بالا مى‏رود. اوست (خداوندى) كه از پنهان و آشكار آگاه، (و) شكست‏ناپذير و مهربان است. كسى كه هر چه را آفريد نيكو آفريد، و آفرينش انسان را از گِل آغاز كرد. سپس (بقاى) نسل او را از عصاره‏اى از آب پست و بى‏مقدار مقرّر فرمود. سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خويش در وى دميد، و براى شما گوش و چشم‏ها و دل‏ها قرار داد، (ولى) اندكى از شما سپاس مى‏گزاريد. و گفتند: آيا همين كه (پس از مرگ) در زمين (دفن و پوسيده و) گم شديم، آيا آفرينش جديدى خواهيم يافت؟ آرى، آنان به ملاقات پروردگارشان كافرند. بگو: فرشته‏ى مرگ كه بر شما گمارده شده، جانتان را مى‏گيرد، سپس به سوى پرودگارتان برگردانده مى‏شويد.
شريعتي: اشاره قرآني را بشنويم و بعد از آيت الله سيد محمد تقي خوانساري براي ما خواهند گفت.
حاج آقاي عابديني: در آغاز سوره سجده هستيم، از جمله يکي از آياتي که اينجا مي‌فرمايد: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ» تعبيري که مرحوم علامه طباطبايي ذيل اين بحث آوردند، اين است که مي‌فرمايد: بيان اين آيه اين است که هرچيزي را خدا خلق کرده بهترين است. نمي‌شود چيزي خلق شده باشد و احسن نباشد. چون خلقي به غير از خلق الهي نيست. اينکه انسان احساس کند عالم با اين وضعي که دارد بهترين وضعيتي است که ممکن است خلق شده باشد. نمي‌گوييم: ظلم‌ها و سختي‌ها را نبينيم، اما خلق عالم به لحاظ آن نظام ارتباطي است که خدا با هستي دارد. يعني اگر کسي بخواهد هر شيء را در ارتباط با خدا ببيند، امکان نداشت بهتر از اين شيء خلق شود. اين شيء اگر بخواهد باشد بهترين رابطه‌اش همين است. يعني وقتي رابطه اين گل با خدا را نگاه کنيد، از اين گل که بخواهد اين خاصيت را داشته باشد، از اين بهتر امکان ندارد خلق شود. هرچيزي خداي سبحان خلق کرده به بهترين وجه است. آن موقع اشياء در ارتباط با همديگر، مثلاً نيش عقرب براي انسان آسيب است، نيش مار براي انسان آسيب است اما مار در ارتباطش با خدا احسن است. انسان در ارتباط با خدا احسن است. اين ارتباط‌ها اگر درست ديده شود، يک بياني دارد که اينها به لحاظ نظام عدمي اين آسيب‌ها ديده مي‌شود که يک بيان است. سعي کنيم اين نگاه را در خودمان تثبيت کنيم که خداي سبحان هر چيزي را زيبا خلق کرده است. نگاه احسن بين که بهتر از اين امکان پذير نيست. «وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسانِ مِنْ طِينٍ» انسان‌ را هم از اينجا آغاز کرد که يکي از آن بهترين‌ها انسان است که از خاک است.
مرحوم آيت الله سيد محمد تقي خوانساري يکي از بزرگاني بود که هم داعيه عظيم اجتماعي داشت، لذا ايشان وقتي در عراق زندگي مي‌کردند، وقتي انگليسي‌ها به عثماني حمله مي‌کنند، دولت عثماني از علماي اهل سنت و شيعه تقاضاي کمک مي‌کنند، جهاد اعلام مي‌شود و آقاي خوانساري به جهاد مي‌رود. در مقابل کفر و شرک حتي براي پايدار ماندن مملکتي که عثماني‌ها بودند اما با اين حال متحد شدند. اين اتحاد که در مقابل کفر و شرک نبايد دو تا باشيم. لذا رفت زخمي شد و چهار سال اسير شد. در سنگاپور چهار سال اسارت بود، همانجا هم براي کساني که آنجا بودند شروع به تدريس کرد. بعد انگليسي ياد گرفت. يعني عالمي که هيچگاه از عمرش هدر نمي‌رود. اگر مي‌گوييم يوسف صديق در زندان اينقدر تأثير دارد، اينها شاگردان آنها هستند. لذا در اسارت هم تعليم و تعلّم را شروع کرد و هم خودش زبان انگليسي را ياد گرفت. مرحوم خوانساري در مقابل با اجانب يک غيرت عظيمي داشتند که بارها در صحنه‌هاي مختلف اين را نشان دادند، در مقابل يهود که غاصبين فلسطين بودند، آنجا يکي از کساني بود که وقتي فتوا داده شد، ايشان اين فتوا را خيلي ترويج کردند. در رابطه با کشف حجابي که شده بود همراه با آيت الله حاج آقا حسين قمي، عليه رضاخان قيام کردند و يکي از کارهاي ديگر اين بود که وقتي شيخ حسن البناء که رهبر اخوان المسلمين و اهل تسنن بود، براي ديدن ايشان در حج، در مدينه که بودند مي‌آيد، اينقدر شخصيت عظيم بود که حسن البناء که بزرگترين شخصيت آنها بود و علماي ديگر پشت سر ايشان نماز مي‌خوانند. ما قدر شخصيت‌هاي خودمان و رفتار و عظمتشان را در جهان کمتر مي‌دانيم که اينها چقدر با حکمت و عقلانيت و معنويت و عدالت طلبي بودند.
شريعتي: کتاب «خواب و نشان‌هاي آن» نوشته استاد محمد شجاعي که بسيار کتاب خوبي است. دوستاني که اهل مطالعه و تحقيق و پژوهش هستند و دوست دارند به صورت مفصل‌تر در مورد خواب مطالعه کنند، اين کتاب را مطالعه کنند. دعا بفرماييد و آمين بگوييم.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله خداي سبحان به ما توفيق بدهد در اين ماه بهترين جذبه‌هاي الهي را پاسخ بدهيم و استفاده کنيم، ارتباطمان را با مقام ولايت، توسلاتمان را با مقام ولايت زياد کنيم. براي ايام عيد قربان سعي کنيم حتي اگر مي‌خواهيم گوشت براي خانواده‌ها مصرف کنيم، چند نفري با هم جمع شويم و گوسفندي را قرباني کنيم و گوشتش را مصرف کنيم.
شريعتي:  12 روز تا عيد بزرگ غدير باقي مانده است.
«والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي سيدنا محمدٍ و آله الطاهرين»