اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

96-04-31-حجت الاسلام والمسلمين عابديني– اهميت کعبه و حج بيت الله الحرام


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اهميت کعبه و حج بيت الله الحرام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 31-04- 96

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
اي عشق زمين و آسمان آيه‌ي توست *** بنياد ستون بي ستون پايه‌ي توست
چون رهگذر خسته که مي‌آسايد *** آسايش آفتاب در سايه‌ي توست

شريعتي: سلام به شما و ايماني که از آن سرشار هستيد، سلام به شما و دلهاي گرم و بهاري شما، بيننده‌هاي خوب و شنونده‌هاي نازنين‌مان. حاج آقا عابديني سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام مي‌کنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز. انشاءالله بتوانيم حرف‌هايي بر زبان جاري کنيم که مورد رضاي خدا باشد.
شريعتي: قصه حضرت ابراهيم را مي‌شنويم و همينجا دعا مي‌کنيم انشاءالله خداي متعال حرفي از الفباي رفاقت ابراهيم را به همه ما بياموزد و جرعه‌اي از جسارت ابراهيمي را در جان ما بريزد. هفته گذشته حاج آقاي عابديني از بيت الله الحرام گفتند و نکاتي که خيلي مورد استفاده قرار گرفت و نگاه ما را تغيير داد. امروز ادامه مباحث را خواهيم شنيد.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي سلامتي امام زمان) انشاءالله از ياران و ياوران و بلکه سرداران حضرت باشيم.
بحثي که در خدمت دوستان بوديم و اوج زندگي ابراهيم خليل الرحمان بود که بعد از آن همه ابتلائات تازه به ثمره‌ي وجودي‌اش رسيده که از ابتدا خدا ابراهيم را براي اين خلق کرده بود که پايه گذار بناي کعبه باشد و تمام حوادثي که براي ابراهيم پيش آمد، براي اين بود که به مرتبه‌اي برسد که بتواند اين بنيان را بگذارد يعني مقدمه و نقشه براي رسيدن به اين موطن بود. حالا خداي متعال او را مأمور به بناي بيت الله کرده است. اين نقش بيت الله در طول تاريخ نشان دهنده عظمت ابراهيم خليل است. هرچقدر اين بيت الله عظيم‌تر خودش را بنماياند، ابراهيم است که متجلي مي‌شود و معلوم مي‌شود آن آزمايشات چه نقشي براي اين بنا داشته است. لذا اين بنا بايد در عالي‌ترين مرتبه توحيد و تطهير بنا شده باشد. لذا شخصي که مي‌خواهد بنيان گذار او باشد بايد در عالي ترين مرتبه طهارت و توحيد رسيده باشد. خدا او را به آن مرتبه تصميم محض و اسلام محض رساند که هيچ عنانيت و منيتي در وجودش باقي نمانده بود.
عرض کرديم کسي سفر حج را بدون ارتباط با جريان ابراهيم و اسماعيل(ع) بخواهد ببيند معني ندارد. لذا تمام سفر حج و اعمال حج و حتي بناي بيت الله را که خدا به ابراهيم و اسماعيل گره زده است، به اين بنا معنا مي‌دهد والا معما است. آنچه اين معما را حل مي‌کند تمام سرگذشت ابراهيم و اسماعيل است. يعني از جريان ولادتش تا وقتي که جريان آتش پيش مي‌آيد، تا هجرت و رسيدن به اوج و اينکه در پيري فرزند دار مي‌شود، بعد هجرت فرزندان، بعد ذبح فرزند تمام اينها مصالح بناي کعبه بوده است. يعني ابتلائات ابراهيم ابزار بناي کعبه بوده است. پس اگر کسي به دنبال خودسازي است اين سفر معنوي بالاترين سفري است که مي‌تواند انسان را به توحيد و سير الي الله برساند. چون همراه مي‌شود با مسافري که مسير را طي کرده است. لذا همسفر شدن با ابراهيم خليل و اسماعيل و هاجر يک همسفري مبارکي است و يک خودسازي عظيمي است. در گوشه گوشه اعمال انسان ببيند آنها را که چگونه هاجر در اوج اضطرار براي پيدا کردن آب براي فرزندش چشمه زمزم از زير پاي اسماعيل مي‌جوشد. اگر انسان در اين حج اينطور انقطاع از غير پيدا کند و حال توحيدي پيدا کند چشمه‌هاي کمال از وجودش مي‌جوشد. چون اين آب علم است، معرفت است و الي يوم القيامه اين چشمه جاري است و جوشش دارد. لذا اين واقعاً اينگونه است. اگر اين باور ايجاد شود که سعي بين صفا و مروه براي هاجر در آن بيابان و آن عطش فرزند چه اضطرابي براي اين مادر ايجاد مي‌کرد، آن موقع مي‌بينيم براي هرکسي در آن حالت توجه به اين انقطاع و اضطرار مادر و خودش را به سمت خدا گرفتن، به سمت خدا حرکت کردن آن موقع آن جوشش را به دنبال دارد، يا ذبح يک حيوان که ارزشمند نيست که اينقدر امر شده است. وقتي ذبح اين حيوان نماد ذبح فرزند مي‌شود ارزشمند است. نماد ذبح همه تعلقات مي‌شود ارزشمند مي‌شود. خود کعبه تجلي ابراهيم است.
در جريان موسي و خضر دارد که خضر وقتي همراه شد به موسي گفت: تو نمي‌تواني صبر کني؟ گفت: من صبر مي‌کنم سه واقعه که پيش آمد يکي همان سوراخ کردن کشتي بود که موسي اعتراض کرد چرا اين کشتي را سوراخ مي‌کني و ديگري جريان قتل فرزند بود که پيش آمد که موسي باز اعتراض کرد و ديگري اقامه جدار بود. اين سه جريان وقتي پيش آمد، پيغمبر اکرم فرمود: اگر برادرم موسي صبر مي‌کرد صدها واقعه از زندگي خود موسي را خضر به او نشان مي‌داد. يعني سه واقعه از زندگي خود موسي بود که در قالب يک حقايق بيروني جلوه‌گر شد. بعد آنجا تبيينش مي‌کند که هرکدام ناظر به کدام است.     اين تفسير انفسي اين رابطه مي‌تواند در حرکت دادن انسان کمک کند. لذا يک سفر خودسازي است و يک سفر حرکت به سمت توحيد است. قطع همه تعلقات است. هرچه خصوصيات کعبه عظيم‌تر در وجود ما جلوه‌گر شود و مشتاق بيشتري به او شويم اين سفر ارزشمندتر مي‌شود.
اگر حتي اين سفر براي ما امکان پذير نيست شوق اين سفر را در دل ما ايجاد مي‌کند يعني حتي اگر انسان دلش نخواهد و بي ميل باشد نشانه خوبي نيست. يک زمان براي انسان مقدور نيست که به اين سفر برود اما يک زمان بي‌ميل است. اين علامت بدي است. لذا دارد وقتي ابراهيم خليل خانه را ساخت و داشت برمي‌گشت، خدا به ابراهيم خليل فرمان داد تو مردم را به اين خانه دعوت کند. ابراهيم گفت: «أذن في الناس» کسي صداي مرا در اين بيابان نمي‌شنود. اينجا کسي نيست. گفت: اين ندا را بده و دعوت را بکن. رساندن آن به گوش همه عالميان به عهده ماست. دارد وقتي ابراهيم خليل اين دعوت را مطرح کرد همه در همان نظام عالم زر که عالم شهود ربوبي است جواب دادند. بعضي با درنگ و بعضي با سرعت جواب دادند. بعضي چند بار جواب دادند. لذا اينکه در دنيا روزي انسان چند بار زيارت يا يکبار مي‌شود يا با درنگ مي‌شود يعني نوبتش شده ولي خيلي ميلي ندارد، بعضي مواقع ممکن است مانع يا خطري در کار باشد که خطر مجوزي باشد، همه اينها سر جايش محفوظ است اما اگر شرايط مهيا است و کسي درنگ مي‌کند، شوق ديدار نيست و به سختي مي‌خواهد برود اين براي اين است که آنجا هم دير جواب داده است. خداي نکرده ممکن است کسي باشد که جواب نداده باشد. داريم کسي که حج برايش پيش مي‌آيد و شوق رفتن نداشته باشد يهودي امت من حساب مي‌شود. معلوم مي‌شود اين جريان، يک جريان عظيمي است و ابتلاء مهمي است. لذا جريان حج هميشه سختي داشته و هيچگاه بي سختي نبوده است.
جلسه گذشته بحث ما اين بود که رابطه بين الله و ولايت را بيان کردم. من بعضي آيات را که در مود ابراهيم خليل است را به سرعت مطرح کنم. رابطه بين بيت الله و حج و ولايت چقدر دقيق است. آيه شريفه که مي‌فرمايد: «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ» (حج/27) در بين مردم تو آنها را به حج دعوت کن. «يأتوکَ» نزد تو مي‌آيند. يعني حقيقت کعبه ابراهيم است.    روح کعبه ابراهيم است. يعني رفتن به حج رفتن سراغ ولي است. رفتن سراغ امام است. لذا الآن هم «وَ أَذِّنْ فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ» ما سراغ امام زمان(عج) مي‌رويم. يعني اجابت دعوت حضرت است. آن ندا از جانب حضرت است. دعوت از جانب امام زمان است. کسي که اجابت مي‌کند به امام لبيک گفته است که شما دعوت کردي و من آمدم. لذا اينجا آيه صريح است. «يأتوکَ» به سراغ تو مي‌آيند. چقدر زيباست!‏ «رِجالًا وَ عَلى‏ كُلِّ ضامِرٍ» چه پياده و چه بر مرکب‌هايي که در سفر لاغر شده و سخت شده است. «يَأْتِينَ مِنْ كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ» از هر گوشه و کنار و هر جاي دوري خواهند آمد. اين جمع شدن دور ولايت است.
در آيه ديگري مي‌فرمايد: وقتي ابراهيم دعا کرد، «فَاجْعَلْ‏ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» (ابراهيم/37) خدايا من اينها را در کنار بيت تو قرار دادم، خدايا دلهاي مردم را مشتاق به سوي اينها کن. نمي‌گويد: مشتاق به سوي کعبه کن. در تمام اين دقت شده است. به شوق اينها بيايند. يعني امروز هم «فَاجْعَلْ‏ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» است. مردم به شوق ديدار امام زمان به کعبه مشرف شوند. صاحبخانه اوست. او مي‌تواند ما را ببرد. کسي که قصد خدا مي‌کند بايد به شما توجه کند. اگر با اين نگاه انسان اين آيات را ببيند، امام باقر(ع) مي‌فرمايد: «تَمَامُ‏ الْحَجِ‏ لِقَاءُ الامَامِ‏» (كافي، ج 4، ص 549) کي حج تمام و کامل مي‌شود؟ وقتي لقاء امام در آن محقق شود. ممکن است انسان در جايي که دوران غيبت است نفهمد اما بداند که اين است. خدايا من در تمام اين اعمالم شوقم از جانب اين است که لقاء امام براي من محقق شود تا امام دست مرا بگيرد و به سمت شما بياورد که همان ايصال الي المطلوب است. چه کسي مي‌تواند انسان را به سمت خدا ببرد؟ ما در يک راه عادي کلي دنبال دليل هستيم که کسي راه را به ما نشان بدهد. راه به سوي خدا فقط و فقط از جانب اينهاست.
اگر ما اين را توجه کنيم آن زمان حج ما را در اين مسأله، با توجه به رواياتي که آمده، تمام اعمال ديگر هم که آمده از جمله اينکه اسلام بر پنج چيز استوار است. بعد مي‌فرمايد: آن چيزي که دليل بر همه اينهاست، آنچه روح همه اينهاست، ولايت است. يعني آنچه به همه اينها روح مي‌دهد و همه اينها را مقبول قرار مي‌دهد و به نتيجه مي‌رساند تمام حج است. لذا وقتي اعمال انسان در قبر کنارش قرار مي‌گيرند، هرکدام از اينها خودشان را معرفي مي‌کنند. بعد مي‌بينند صورتي زيباتر از همه اينها هست که فوق همه قرار دارد. وقتي همديگر را معرفي مي‌کنند، اين مي‌گويد: شما دفاع کنيد از عارضه‌اي که مي‌خواهد براي او پيش بيايد، اگر کم آورديد من به شما کمک مي‌کنم. مي‌گويند: شما که هستي؟ مي‌گويد: ولايت او هستم! اعتقادي که اين به ولايت داشته است. همه اينها پشتيبانش اوست و روح و حقيقتش اوست.
در روايت ديگري باز دارد وقتي مي‌آمدند خدمت امام باقر(ع)، وقتي طواف کنندگان را مشاهده کرد، فرمود: در جاهليت هم اين هفت دور چرخيدن به دور کعبه بود. اما آنچه اسلام آورد و نظام ابراهيمي را زنده کرد اين بود که بعد از اين هفت دور نزد ما بيايند. لذا اگر کسي اين هفت دور را زد و خدمت امام نرفت، اين رفتن محقق نشود حج محقق نشده است. تماميت حج اين است. «انما امروا ان يطوفوا» امر شدند که طواف کنند،«ثم ينفروا الينا» سپس به سمت ما حرکت کنند. بيايند اعلام کنند که ما مطيع شما هستيم. يعني آمدن به حج عهد و پيمان بيعت است. اين حج است که توحيد را محقق مي‌کند. مي‌گويد: آنجا بيايند و پيمان دوباره ببندند. با ما بيعت دوباره ببندند. اعلام ولايت از حج کنند. اگر انسان حج را پيمان بيعت دوباره با امام ببيند با چه شوقي حرکت مي‌کند. اگر به ما گفتند: از اينجا امر شده است، از آن طرف هم حتماً رابطه برقرار است. حضور حتماً هست که اينجا امر شده است. نمي‌شود از اين طرف بخواهيم و به قصد اعلام ولايت و بيعت برويم و بعد از آن طرف نباشد. اين دو با هم است. لذا مي‌فرمايد: «و يعرضون علينا نصرهم» به ما بگويند: ما آماده هستيم. چه کار کنيم؟ شما امر کنيد. لذا امام زمان(عج) هم که تشريف مي‌آورند همين بيعت محقق مي‌شود. وقتي آن ندا مي‌شود حقيقت حج آنجا آشکار مي‌شود. حقيقت اعلام ولايت و حقيقت عرضه نصرت آنجا محقق مي‌شود. آنهايي که از قبل اين کار را کرده بودند شبانه و صبح اول مي‌رسند و بقيه با کندي پيش مي‌روند. تا بفهمند چه شده طول مي‌کشد. اما آنهايي که از قبل اين محاسبه را داشتند و با اين نگاه حرکت کردند، اگر هم نتوانستند بروند اينجا اين رابطه را محقق کردند و براي خودشان ديدند و تمرين کردند. بعد حضرت اين آيه را خواند که «فَاجْعَلْ‏ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ» يعني اين حج شوق ديدار ماست. اين ادامه دارد نه اينکه فقط مربوط به اسماعيل باشد که در آن دوره بوده است. اين دعاي ابراهيم مربوط به همان دوره است.
از جمله آيات ديگري که خيلي زيباست در جريان حج ابراهيم خليل اين را مي‌خواهد، در آياتي که در سوره بقره هست، ابراهيم اينطور از خدا تقاضا مي‌کند «رَبَّنا وَ ابْعَثْ‏ فِيهِمْ‏ رَسُولًا مِنْهُمْ» (بقره/129) خدايا از بين اين ذريه‌ي من، «يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم‏» در حقيقت ابراهيم خليل نتيجه نهايي ثمره وجود خودش را، بناي کعبه و مناسک حج را بعث رسولي مي‌داند که تمام حقيقت توحيد را محقق مي‌کند. لذا تمام اينها مقدمه‌اي براي آن بعث مي‌شود که اجابت دعوتش نبي گرامي اسلام مي‌شود و بعثت پيامبر اکرم و اهل‌بيت(ع) که ادامه دهنده آن بعثت هستند. آنوقت اوجش آن رسول خاصي است که «وَ ابْعَثْ‏ فِيهِمْ‏ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيم‏» تو عزيز حکيم هستي. قدرت و علم تو اين را محقق مي‌کند. کعبه هميشه زنده است.
هرچند ممکن است کعبه در برهه‌اي ظاهرش در دست غاصبان و ظالمان باشد اما حقيقت کعبه را نمي‌توانند در اسارت بگيرند. روح کعبه را نمي‌توانند بگيرند. لذا امام زمان حاضر است. حضور حقيقت محقق است. لذا وصال همه امکان پذير است و کسي نمي‌تواند جلوي اين وصال را بگيرد. کسي نمي‌تواند اين رابطه را قطع کند. دست عالم مادي از آنجا کوتاه است که بتواند دخالت داشته باشد. کسي مي‌گفت: وقتي بقيع مي‌روم و ظلم اينها را مي‌بينم، دلم بيشتر شکسته مي‌شود. امام رضا مي‌روم اينطور دل شکسته نمي‌شوم. يعني آدم وقتي اين حقيقت را مي‌بيند، اين ظلم را مي‌بيند، اين صفا و فطرت را مي‌بيند، رابطه دل انسان قوي‌تر مي‌شود. لذا فکر نکنيم اينها قدرت دارند جلوي نقش الهي را بگيرند. نقش الهي را هرکاري کنند، هر ظلمي کنند، عقاب ظلم براي خودشان است. اما مؤمنين را بهتر به سمت امام حرکت مي‌دهد. اگر آنجا دست مؤمنين در کار بود و حاکم عادل در کار بود و امام سلطه ظاهري داشت، البته همه مردم زودتر به کمال مي‌رسيدند. اينجا خواص به کمال مي‌رسند، آنجا «هديً للناس» بود. همه به کمال مي‌رسيدند. اينها توانستند جلوي يک عده‌اي را بگيرند. با ظلم و انحراف و تبليغاتشان دست يک عده را کوتاه کنند. اما نه مؤمنين و کساني که اين نگاه را دارند.
يکي ديگر از علامت حقيقت کعبه که چه آثاري دارد، تعبير اين است که حضرت آيت الله جوادي در کتاب «تسنيم» در جلد ششم، ذيل آيات 125 سوره بقره که در خدمتش بوديم، مي‌فرمايد: همه مساجد در همه عالم فروع و ظهور کعبه هستند. شاخ و برگ‌هاي کعبه هستند. کعبه گويا درخت و شجره طوبي است. حقيقت کعبه ولايت شد و بعد مساجد ثمراتش مي‌شود. «تُؤْتِي أُكُلَها كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ‏ رَبِّها» (ابراهيم/25) لذا همه شرايطي که براي کعبه گفتيم، نازله‌اش براي مساجد هست. انسان وقتي مسجد مي‌رود بايد با طهارت باشد. روايت داريم: وقتي انسان در خانه وضو گرفت و به سمت مسجد حرکت کرد، دارد خدا مي‌فرمايد: اين زائر من است و من کسي را که در خانه‌اش وضو گرفته و به سمت مسجد حرکت کند را زائر خود مي‌دانم. همچنان که بيت الله مي‌رود و زائر خداست، در مسجد هم زائر خداست. لذا خيلي از اعمال در مسجد يک حريم است. هرکاري نمي‌شود کرد. لذا اگر مسجد به نجاست آلوده شود، جزء واجبات فوري است و بايد نجاست را از بين برد. مساجد محراب دارند و محراب مسجد، قبله مسجد است. وجه مسجد است. محراب مسجد به سمت کعبه است. همه آنچه در کعبه به ما گفتند که کعبه بيت الولايه است. پيمان با ولايت است، بيعت با ولايت است، در کعبه بايد لحظه به لحظه وجود انسان با آن رابطه داشته باشد. يعني نشسته سعي کند رو به قبله باشد. نماز مي‌خواند رو به قبله باشد. اگر مي‌خواهد بخوابد، کسالت دارد يا مريض است. اگر حال احتزار دارد، اگر مرده است بعد از وفاتش بايد به سمت قبله او را دفن کنند. همه کارهايي که در لحظه لحظه زندگي انسان است، يا استحاباً يا وجوباً سمت و سوي کعبه را بايد داشته باشد. همين نسبت در مسجد هم هست که انسان روزي پنج بار بايد به مسجد برود. اين رفت و آمدها بيعت دوباره با ولي است. لذا آنجا تمرين ولايت پذيري است. اگر روح مسجد را اينطور ببينيم، برنامه‌هاي مسجد هم بايد مطابق اين باشد. در بيت الله کسي که مجاور است با کسي که از بيرون مي‌آيد مساوي است. همه نسبت به او مساوي هستند. لذا همه بايد با لباس احرام باشند. آنجا غني و فقير ندارد. وجه تمايزي آنجا نيست. در مسجد مي‌فرمايد: وقتي وارد مي‌شوي هرکسي مساوي نسبت به ديگري است و کسي نمي‌تواند از قبل براي خودش جايي را قرار داده باشد که اينجا هميشه جاي من است. هرکسي اول مي‌رسد جاي اوست! کسي بر کسي برتري ندارد. اگر نوجواني است و جا گرفته است، آنجا جاي اوست! حق نداريد او را بلند کنيد و خودتان بنشينيد. لذا همانطور که کعبه بيت عتيق است، يعني هيچکسي مالکيتي در کل تاريخ بر آن نداشته است. هيچکسي مالک کعبه نيست.
کليددار بودن خدمتگزاري است اما هيچ سندي براي آن زمين براي کسي خورده نشده و هيچ ظالم و پادشاهي هم به عنوان مالک کعبه حاکم نيست. بلکه همه خودشان را خادم الحرمين مي‌دانند. اين نظام اصلاً هست که هيچکس نمي‌تواند مالک آنجا باشد. مسجد هم اگر زميني بوده که ملک کسي بوده است، اگر مي‌خواهد مسجد باشد بايد وقف شود و از مالکيت خارج شود. اين وقتي وقف شد جاي مالکيت کسي نيست. حتي حضرت آيت الله جوادي مي‌فرمايند: در نگاه دقيق مسجد متولي ندارد. مسجد آزاد است و متولي ندارد. خصوصياتي که در کعبه هست در مسجد هم هست. اگر گاهي دست ما از کعبه کوتاه است يا هر لحظه نمي‌توانيم برويم و بياييم، اين مسجد را يک نمادي قرار داده که بتوانيم ارادت و رابطه خودمان و توحيد را اينجا پياده کنيم. لذا اگر فرمودند: بيت الله محل قيام است، «جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرامَ قِياماً لِلنَّاسِ‏» (مائده/97) تعبير است «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ‏ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ» (سبأ/46) قيام براي خدا در کعبه محقق مي‌شود. «قياماً للناس» را ايشان تعبير خيلي زيبايي کرده است. مي‌فرمايد: چطور ستون فقرات باعث قوام انسان است. کعبه باعث قيام انسان‌ها است. يعني حقيقت انسانيت قوامش به کعبه است. چون توحيد و ولايت را قوام داده است. ستون فقرات انسان بودن کعبه است. کعبه خودش مظهر «قياماً للناس» است. نگاه نکنيم که اينها توانستند به ظاهر راه را ببندند و يا جلوي مظاهر حقيقي کعبه را به ظاهر جلويش را بگيرند. اما اگر ما که باور داريم با اين نگاه به کعبه نظر کنيم و با اين نگاه به کعبه حرکت کنيم، هرچند نتوانيم ابراز کنيم، اما اين حقيقت سرايت پيدا مي‌کند و اثر گذار مي‌شود. يعني وقتي در کنار کعبه هستيد و آنجا حضور داريد و با اين نگاه در حال طواف هستيد يا دعا مي‌کنيد و هرکاري که مي‌کنيد در ديگران تأثير گذار است و آنها را جذب مي‌کند و انتقال مي‌دهد. بسياري از پيام‌ها با زبان بسته منتقل مي‌شود به شرطي که اين باور در وجود ما شکل بگيرد و ما حامل اين پيام باشيم و باور به اين نگاه داشته باشيم و با اين نگاه حرکت کرده باشيم. «لا يزال‏ الدين‏ قائما ما قامت الكعبة» تا وقتي کعبه قوام دارد، دين قائم است. اگر مي‌فرمايند: دَحو الارض از کعبه شروع مي‌شود، اينها حرف‌هاي زيبا و پر معنايي است. حالا چه معناي ظاهري که قابل بيان است که بعضي محققين مصري تحقيق کردند که نسبت کعبه با قسمت عمران و خشکي زمين را وقتي سنجيدند ديدند در وسط قرار گرفته است. در نظام باطن قوام همه عالم هستي از کعبه است. دحو الارض يعني «لولا الحجه لساخت الارض» همانطور که مي‌گوييم: اگر حجت نباشد ارض اهلش را فرو مي‌برد. اينجا هم دحو الارض و گسترش زمين از کعبه آغاز مي‌شود. همچنان که اگر انسان کامل و حجت نباشد، زمين اهلش را فرو مي‌برد و اين از بين مي‌رود. اينها چه نسبت زيبايي با همديگر دارند؟ ايشان مي‌فرمايد: کعبه به مثابه ستون فقرات انساني است که اگر نباشد، پيغمبر فرمود: هرکس خواهان دنيا و آخرت است بايد اين خانه را قصد کند و او را امام و مقتداي خويش قرار دهد. دنيا و آخرت در اينجا معنا پيدا مي‌کند چون قوام است، چون «قياماً للناس» است.         
شريعتي: اين هفته اتفاق خوبي در برنامه افتاده است، هفته‌اي ک پيش روي ما هست شايد دوستان زياد نام کتاب شريف المراقبات را شنيدند و در برنامه حاج آقاي عابديني از فرازهاي اين کتاب براي ما گفتند. اين هفته ما مزين به نام و ياد ميرزا جواد ملکي تبريزي است که انشاءالله خداوند رحمتشان کند. اگر نکته‌اي هست بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: اين محبت‌ها شفاعت مي‌آورد. اين را باور کنيم. اين رابطه‌ها به نفع ماست که ياد بزرگان و اولياء مي‌افتيم. يکي از شاگردان ايشان نقل کردند که يک روز بعد از درس ديديم که عازم حجره يکي از طلبه‌هاي مدرسه فيضيه شد. عرض کرديم: ماجرا چه بود که شما به حجره اين طلبه رفتيد و اينقدر شوق داشتيد؟ ايشان فرمود: ديشب سحر بر من فيضي وارد شد که ديدم از جانب دعاي اين طلبه جوان بوده است. لذا امروز براي قدرداني و تشکر به حجره‌اش رفتم. لذا هر رابطه‌اي از ما تشکر و شفاعت و زيارت آنها را به دنبال دارد. اولياي الهي وقتي از دنيا مي‌روند، بارها فرمودند: وقتي ما از دنيا رفتيم، دست ما بازتر است. لذا اگر اين باور که روح اينها الآن آزادتر است، دست ما بازتر است. يکي از کساني که بيرون از منزل ايشان بوده نقل مي‌کند که شب‌ها که ايشان براي تحجد برمي‌خواست، از روي کتاب «لقاء الله» از کتاب‌هاي ايشان است که بسيار کتاب خواندني است. اينجا مي‌فرمايد: شب‌ها که براي تحجد برمي‌خواست، هنوز از رختخواب بيدار نشده ضمن اجراي دستورات آداب بلند شدن از خواب از قبيل سجده و دعا گريه مي‌کرد. سپس به صحن منزل مي‌آمد و به اطراف آسمان نگاه مي‌کرد و آيات «إِنَّ فِي خَلْقِ‏ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ» (آل عمران/190) آياتي که در اواخر سوره آل عمران است، چند آيه هست که مستحب است انسان وقت بيدار شدن بخواند. سر به ديوار مي‌گذاشت و مدتي گريه مي‌کرد. آنگاه براي وضو گرفتن آماده مي‌شد و مدتي گريه مي‌کرد. پس از وضو ساختن چون به مصلي مي‌رسيد و مشغول تحجد مي‌شد که ديگر حالش خيلي منقلب مي‌شد. او گريه‌هاي طولاني در نمازها مخصوصاً قنوت‌ها داشت تا جايي که بعضي ايشان را جزء بکائين عصر به شمار مي‌آوردند. مرحوم آ ميرزا جواد آقاي ملکي دو درس داشت. يکي درس عموم و يک درس خاص، خدا مرحوم بهاءالديني را رحمت کند. مي‌فرمود: نوجوان بودم ولي امام(ره) از من بزرگتر بود. امام در درس خاص اندروني آ ميرزا جواد آقاي ملکي که اختصاصي بود شرکت مي‌کردند. انشاءالله روحشان شاد باشد و شفيع ما باشند.
شريعتي: امروز تلاوت آيات قرآن حسن ختام ما خواهد بود. امام راحل عظيم الشأن توصيه کردند که از کتاب‌هاي علماي معاصر کتاب آ ميرزا آقا جواد ملکي تبريزي را زياد مطالعه کنند و بهره بگيرند که واقعاً گنج بي پاياني است. انشاءالله خداوند توفيق دهد که بيش از پيش با اين علماي عزيز آشنا شويم و انشاءالله به سيره آنها عمل کنيم و درس بگيريم.
حاج آقاي عابديني: مسجد محوري را در ارتباطاتمان باور کنيم. انشاءالله خداي متعال ما را مسجد محور بار بياورد و در روحيه ما ارتباط با مساجد را که ارتباط با ولي الله و بيت الله هست را نهادينه کند. اگر شهرها و محله‌ها توانستند اين رابطه را محقق کنند «قياماً للناس» و آن قوام وجودي محله و شهر با مسجد محوري محقق مي‌شود. انشاءالله تمام رابطه‌هاي ما توحيدي باشد و خداي متعال ما را به راه‌هايي هدايت کند که هدايت ما با آن راه‌ها محقق مي‌شود. حاجات مؤمنين را به حق حضرت ابراهيم خليل (ع) روا کند.
شريعتي: يا رب اين کعبه مقصود تماشاگه کيست *** که مغيلان طريقش گل نسرين من است
انشاءالله آنهايي که امسال زائر بيت الله هستند نوش جانشان باشد و ما را هم دعا کنند. انشاءالله زيارت بيت الله الحرام نصيب همه ما بشود. امروز صفحه 23 قرآن کريم در سمت خدا تلاوت خواهد شد.
«الَّذِينَ آتَيْناهُمُ‏ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ«146» الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ‏«147» وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ‏«148» وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ«149» وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَيْكُمْ حُجَّةٌ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِي وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِي عَلَيْكُمْ وَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ‏‏«150» كَما أَرْسَلْنا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِنا وَ يُزَكِّيكُمْ وَ يُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ«151» فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَ اشْكُرُوا لِي وَ لا تَكْفُرُونِ‏‏«152» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ‏«153»
ترجمه: (يهود، نصارى و) كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى) داده‏ايم او (پيامبر اسلام) را همچون پسران خود مى‏شناسند، و همانا گروهى از آنان با آنكه حقّ را مى‏دانند، كتمان مى‏كنند. حقّ، (آن چيزى است كه) از سوى پروردگار توست، پس هرگز از ترديدكنندگان مباش. و براى هر كس قبله‏اى است كه به آن سوى رو مى‏كند. (بنابراين درباره‏ى جهتِ قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن) در نيكى‏ها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد. (و بدانيد) هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را (در محشر) حاضر مى‏كند، همانا خداوند بر هر كارى تواناست. و (اى پيامبر!) از هرجا (كه به قصد سفر) خارج شدى، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، اين دستور حقّى است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام مى‏دهيد غافل نيست. و (اى پيامبر!) از هر جا خارج شدى پس (به هنگام نماز) روى خود را به سوى مسجدالحرام بگردان، و (شما اى مسلمانان نيز) هرجا بوديد (در سفر و در حضر) روى خود را به سوى آن بگردانيد تا براى (هيچ كس از) مردم جز ستمگرانشان، امكان احتجاج (ومجادله) عليه شما نباشد. پس از آنها نترسيد وتنها از من بترسيد. و (بدانيد تغيير قبله براى آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام كنم و شايد كه شما هدايت شويد. همانگونه (كه براى هدايت شما) رسولى در ميان شما از نوع خودتان فرستاديم تا آيات ما را بر شما بخواند و شمارا تزكيه كند و كتاب و حكمت بياموزد و آنچه نمى‏توانستيد بدانيد، به شما ياد دهد. پس مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم، و براى من شكر كنيد و كفران نورزيد. اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! (در برابر حوادث سخت زندگى،) از صبر و نماز كمك بگيريد، همانا خداوند با صابران است.