برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: اهميت کعبه و حج بيت الله الحرام
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 17-04- 96
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شبي تب داشتم، رفتي و قرص ماه آوردي *** برايم شيشهاي از عطر بسم الله آوردي
من از صد بار اسماعيل و هاجر تشنهتر بودم *** تو اين زمزمترين را از کدامين چاه آوردي؟
من از بي قبلگانم کافري از من نميپرسد *** مسلمان کافرا! کي رو بدين درگاه آوردي؟
عزيز مصر بود اين دل که بخشيدم به تو روزي *** امان از گرگ يوسف خوردهاي کز چاه آوردي؟
دوباره شنبهام تعطيل شد، يکشنبهام تعطيل *** دوباره يادم از آن جمعهي ناگاه آوردي
شريعتي: «اللهم عجل لوليک الفرج» سلام ميکنم به شما خانمها و آقايان، بينندههاي خوب و شنوندههاي نازنينمان، خيلي خوش آمديد. حاج آقا عابديني سلام عليکم. خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام ميکنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز.
شريعتي: خسته نباشيد و قوت به تمام عزيزاني که روز پنجشنبه و جمعه کنکور داشتند. يک خسته نباشيد هم به پدر و مادرها بگوييم. براي همه آرزوي موفقيت ميکنيم. قدم با قدم با حضرت ابراهيم پيش ميرويم.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي سلامتي امام زمان) انشاءالله از ياران و ياوران و بلکه سرداران حضرت باشيم.
در بحثي که در سوره بقره آيه 124 داشتيم که بحث ابتلاي ابراهيم(س) و کمالي بود که پيدا کرد، آيه 125 سوره بقره باز ناظر به بعضي از مقامات حضرت ابراهيم است. تمام مقدماتي که تاکنون طي کرديم و تمام آنچه که ابراهيم خليل در مراتب توحيدي پشت سر گذاشته است، مقدمهاي بوده براي آخرين مرتبهي وجودي او که ميخواهيد آشکار شود و اين بناي بيت الله و بنيان گذاري حج است. يعني مأموريتي است که حقيقت توحيد را تا آخرالزمان تضمين و بنيان گذاري ميکند که تمام نهضت جهاني که بعد از اين به پا ميشود براساس همين بنيان گذاشته ميشود. همچنان که ابراهيم خليل قواعد بيت را که بنيان بود را رفع کرد و بالا برد، بنيان حاکميت توحيد را در عالم با همان قواعد بيت گذاشته که انشاءالله در زمان ظهور اين بنيان گذاري به تماميتش خواهد رسيد و اين عاليترين مأموريتي بوده که ابراهيم خليل با تمام اخلاص و توحيدي که پيدا کرد بعد از آن همه آزمايشها، به خصوص بعد از آزمايشي که ديگر هيچ گونه تعلقي در عالم کُون براي او باقي نماند که ذبح فرزندش بود تازه مأمور به بناي بيت ميشود. يعني افتخار بناي بيت پس از اين همه آزمونها براي او قرار داده ميشود.
اگر تصوير درستي از بيت الله داشته باشيم و تصوير درستي از بناي بيت پيدا کنيم تا حدي که در توان ما هست و از آيات استفاده کنيم و گفتار بزرگان را ببينيم، آن موقع ميفهميم که چرا ابراهيم اين همه مقدمات را لازم داشت که در بيش از يک قرن طي کند و به اين همه کمالات برسد تا لياقت بناي بيت را پيدا کند. تا بناي بيت و تأسيس حج به نام ابراهيم رقم بخورد. در ايامي هستيم که حاجيان ما مشغول آموزش ديدن دورهها و جلساتشان هستند و آماده ميشوند که به حج خانه خدا و بيت الله مشرف شوند. بلکه بتوانيم يک نگاه دقيق و عميقي به جريان بيت الله ايجاد شود تا شوق ما بيشتر شود. البته اختصاص به کساني که مشرف ميشوند ندارد، بيت الله در هر لحظه در وجود انسانها ارتباط دارد. چرا که هيچ لحظهاي از لحظات عمر ما نيست مگر اينکه حکمي در رابطه با قبله داريم. اگر ميخواهيم بخوابيم، رو به قبله خوابيدن ارتباط است. اگر نماز ميخوانيم، اگر دعا ميکنيم، سر سفره مينشينيم، حتي نشستن عادي مستحب است رو به قبله بنشينيد. حتي اگر وقتي است که گفتند: پشت به قبله نکنيد. اين هم يک توجه هست! قبله محور انسانيت ما است و بحث ما يک بحث مادي نيست. بلکه يک جهتگيري وجودي است. لذا قبله مراتبي دارد و انسان از مرتبه ظاهر قبله آغاز ميکند اما با همين مرتبه ظاهر ميخواهد به مراتب قبله کشانده شود، که حقيقت توحيد در اوج خودش، ميشود حقيقتي که اين قبله ايجاد ميکند. آنقدر زيبا ميشود که انسان احساس ميکند لحظه به لحظهاي با بيت الله محشور است. حالا کسي که مشرف به ديدار خانه خدا ميشود، طواف خانه خدا، نماز در کنار خانه خدا يک تأثير ويژه در او ايجاد ميکند اما ديگران هم محروم نيستند اگر مستطيع نبودند و نرفتند. کسي که مستطيع ميشود بايد برود. آن کسي هم که مستطيع نيست، محروم نيست و رابطهاش با قبله محفوظ است. بالخصوص اينکه توجه دارد که هرگاه مستطيع شود و امکان استطاعت براي او فراهم شود، با تمام شوق و ميل به سمت او حرکت خواهد کرد. اين حرکت شوقي و حرکت محبتي و آمادگي براي حرکت، اين بهترين دستاوردهايي است که مستطيع و غير مستطيع را مشترک ميکند. يعني کسي که دارد با شوق ميرود و آن کسي که ندارد مشتاق رفتن است، اگر امکانش برايش پيش بيايد و آن برکات کعبه و بيت الله نصيب او ميشود حتي اگر مشرف نشده و شوق رفتن در وجودش هست که اين خيلي زيباست. لذا به ما گفتند: اگر کسي امکان رفتن برايش پيش بيايد، به خصوص براي حج واجب و عذري براي نرفتن نداشته باشد مثل يهود امت اسلام از دنيا ميرود. اين اين نرفتن يک نوع انکار است. لذا بايد شوق رفتن در وجود همه ما باشد. البته اگر موانعي در ظاهر نباشد که عذري براي نرفتن باشد، ديگر آنجا جاي تأمل و درنگ نيست.
آيه 125 سوره بقره ميفرمايد: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً» خدا ميفرمايد: ما بيت را قرار داديم «مثابة» محل رجوع است. مرجع است. يعني در حقيقت انسانها در هبوطي که کردند و از نزد خدا پايين آمدند، «اهبطوا الي الارض» خطاب شده است، مثابه و محل رجوعي که ميتواند اين را برگرداند، بيت الله است. «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ» اين محل رجوع همه مردم است. لذا بعضي تعبير کردند که «مثابه» محل رجوع، يعني برگشت به فطرت. يعني انسان را به فطرت اوليهاش برميگرداند. چون انسان اين فطرت را دارد، بيت الله انسان را به فطرت برميگرداند و اگر در روايتي وارد شده که انساني که به حج ميرود وقتي برميگردد مثل روزي است که از مادر زاييده شده است. براي اين است که آن فطرتش دوباره زنده شده است. برگشت به فطرت براي او محقق شده است. آغاز زندگي و دور شدن از همه غفلتها و کثرتها. لذا ما بيت را مثابه قرار داديم.
بعضي گفتند: در مثابه تکرار هم خوابيده است. يعني رفتن و رفتن! لذا يکبار حجة الاسلام هست اما بنگاههاي مکرر اينقدر که ثواب ذکر شده است، اين مثابه را بعضي خواستند در تکرار هم از آن استفاده کنند. بعضي خواستند مثل فخر رازي وجوبي حتي استفاده کنند مورد نظر فقهاي ديگر قرار نگرفته است، اما تا اين حد هم بعضي خواستند استفاده کنند به عنوان اينکه از مثابه در تکرار هم استفاده کنند. «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ»، «للناس» بيان اين است که براي ما نافع است. «وَ أَمْناً» اين امنيت هم دارد، براي مردم هم مثابه است، هم امن است. آيا اين کعبه امن تکويني است، يعني هيچکس نميتواند آن را از بين ببرد؟ يا امن تشريعي است؟ امن تشريعي يعني چه؟ يعني خداي متعال حکم آنجا را امنيت قرار داده است. لذا اگر کسي به آنجا پناهنده شود، کسي حق تعرض به آن ندارد. اين در نظام جاني، مگر اينکه پيمانهايي را شکسته باشد، کارهايي کرده باشد که تعدي به او در وقتي که خودش تعدي کرده باشد، جزء استثناهاست. اما آنجا امن است. امن هم فقط من باب جان نيست. امنيت در رابطه با اين است که آنجا محلي ميشود که بالاترين گفتگوهاي اعتقادي و امنيت کلامي در آنجا محقق ميشود. لذا آن محل صدور تمام اعتقادات و همه کمالات و اخلاقي انساني ميتواند باشد. لذا مثابه با فطرت سازگار است که امن به دنبالش ميآيد. هر مقامي که براي کعبه شمرده ميشود، اينگونه نيست که اخباري باشد. يعني انشايي است. يعني کعبه اي اقتضاء را دارد و بايد محقق کنيد. اين کشش در اين هست و شما بايد محقق کنيد. لذا هرچه کمال براي کعبه ميشنويم نتيجهاش اين ميشود که بايد قدم برداريم تا اين ظرفيت را محقق کنيم. پس بر همه مسلمانها لزوم پيدا ميکند تا اين ظرفيت را به فعليت برسانند نه اينکه بنشينند تا او محقق شود. اگر ميگويد: امن است يعني وظيفه همه اين است که امنيت آنجا را حفظ کنند. بر عهده همه هست که او را امن نگه دارند. بر عهده همه است که او بين المللي شود. اين جعل الهي در نظام تشريع است که خدا فرموده: اين امن است. يعني اگر کسي در اينجا کسي را بي دليل و بي جهت مورد تعرض قرار داد، يا کوتاهي کرد در اينکه آن امنيت محقق باشد، غير از کوتاهيهاي جاي ديگر است که آن کوتاهيها هم نسبت به جان و مال عظيم بوده است. اما اينجا اعظم است و اينجا با خداي متعال مقابل قرار گرفته و او را به مبارزه دعوت کرده است. لذا حتي حيوانات آنجا امن هستند. تا اين مرتبه امنيت را سرايت داده تا حيواني هم مورد تعرض قرار نگيرد تا جان انسانها عادت کند به اينکه بدانند امنيت نفوس انسانها در آنجا چقدر عظيم است.
مثابه بودن يکي از نکات تمثيلي آيه است که بعدها بيشتر توضيح خواهيم داد. بحثي که امروز از کتاب تسنيم حضرت آيت الله جوادي، جلد ششم تفسير قرآن کريم که ذيل همين آيات شريفه است استفاده زيادي خواهيم کرد. در مقام بناي کعبه امر به طهارت ابراهيم خليل و اسماعيل بود که ابتداعاً خطاب به ابراهيم بود که «طَهِّرا بَيْتِيَ لِلطَّائِفِينَ» (بقره/125) وقتي مثابه شد، وقتي محل رجوع و توحيد و فطرت شد، «بيتي» ميشود. مشرف به بيت من ميشود. خدا ميفرمايد: اين بيت من است. هيچ جايي به اين شرافت مشرف نشده است الا بيت الله، لذا اگر در جايي ميفرمايد: «شهري» اين به نسبت زمان است. اگر جايي ميفرمايد: «بيتي» به نسبت مکان است. اگر ميفرمايد: «عبدي» به نسبت اشخاص است. هرکدام از اينها نسبت ويژهاي است. اگر عبد من با شهر من جمع شود، هرکدام يک عظمتي ايجاد ميکند. لذا خطاب «طَهِّرا بَيْتِيَ» به چه کسي خطاب ميشود؟ چه کسي ميتواند بيت مرا طاهر کند؟ ابراهيم خليلي که به اين مرتبه از طهارت وجودي رسيده بود. لذا طاهر ميتواند تطهير بيت را بر عهده داشته باشد. تمام مقدمات براي ايجاد طهارت بود. يعني نه يک طهارت ساده که با وضو باشد، طهارت يعني از تمام اغيار، از تمام مراتبي که امکان غيريت در آن امکان پذير بود. از تمام اينها چون ابراهيم را جدا کردند، حالا به اين مقام ميرسد که «طَهِّرا بَيْتِيَ» چقدر زيباست.
شريعتي: يعني تمام مراحل شرک را پشت سر گذاشته و به توحيد رسيده و حالا او مأموريت دارد اين توحيد را اينجا ترسيم کند.
حاج آقاي عابديني: بنده نميگويم: مراتب شرک، نسبت به ابراهيم. مراتب توحيد ميگويم. چون تا يک مرتبهاي مراتب شرک است. از يک مراتبي، مراتب سير من الحق الي الحق است. شرک نيست اما من الحق الي الحق است. نسبت به ابراهيم، رسول اولوالعزم ما سير من الحق الي الحقي که تمام مراتب توحيد است. يعني انساني که ميخواهد زائر اين بيت شود، با همان ابراهيم سير ميکند. با ابراهيم که اينطور سير کرد و به اينجا رسيد حالا اين نتيجه سير ابراهيم است که ميخواهد همه را سير بدهد که از همه مراتب شرک او را تهي کند. اين کشش در بيت الله است که انسان را از تمام مراتب شرک سير بدهد. لذا براي مشرکين مطرح کردن بيت الله خروج آنها از شرک جلي است. يعني بيت الله ميتواند بهترين اثر را در خروج مشرکين از شرک جلي داشته باشد. يعني بهترين دعوت کننده و اثر گذار در وجود آنها براي جذب وجودي آنها، آداب و احکام و مسائل و جاذبههاي بيت الله هست. اگر ما بتوانيم اينها را درست ترسيم کنيم، در وجود کفار و مشرکين بهترين اثر را ميتواند داشته باشد چون «مثابةً للناس» است. نه فقط براي مؤمنين، محل رجوع همه مردم است. اگر براي مؤمنين شد، مراتب توحيد را در وجودشان ايجاد ميکند و از تمام مراتب شرک آنها را خارج ميکند. يعني انسان وقتي ميخواهد در رابطه با يک امر عظيمي صحبت کند، دل انسان واقعاً به تپش ميافتد که من حرفي نزنم که تنقيص باشد. ميترسيم که در مقام بيان حرفي بزنيم که تنقيصي به بيت الله باشد. اينقدر عظيم است و خداي تبارک و تعالي را به «بيتي» مشرف کرده است. ابراهيم خليل آن نبي عظيم خودش را مأمور کرده که بناي اين را، قواعد را بالا ببرد و اين را بنا کند. آخرين مرتبه توحيد از کنار ديوارهي کعبه آشکار ميشود. اينها اتفاق نيست، اينها اعتبار نيست، اينها حقايق وجودي و رابطه است. اين کشش در آنجاست. لذا «مثابةً للناس» است.
در اين آيه ميفرمايد: «طَهِّرا بَيْتِيَ» خطاب به حضرت ابراهيم و حضرت اسماعيل است، که معمار اين بنا ابراهيم خليل است. آن آمر بنا خداي سبحان است. مهندس بنا جبرئيل(س) است، و دستيار اين معمار اسماعيل(س) است. اين بنايي که ميخواهد بالا برود که آمر و دستور دهندهاش خداي سبحان است، کدام اسم الهي بر بناي اين بيت الله ميخواهد حاکم شود، که اين هم خود يک بحث زيبايي است. بنا فقط يک بحث مادي نيست.
در رابطه با ويژگيهاي کعبه که حضرت آيت الله جوادي اينجا شمردند، اولين ويژگي را تجلي عرش ميشمارند. روايت زيبايي دارد که از پيغمبر سؤال ميکنند: چرا خانه کعبه مکعب است؟ مکعب شش ضلع داشتن است. کَعب يعني شش ضلعي، چهار ديواره دارد. حضرت ميفرمايد: چون بيت المعمور چهار ديواره داشت. بيت المعمور در آسمان چهارم است. مراتب آسمان مراتب وجودي عالم است. عالم مراتب وجود دارد. «وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ» (حجر/21) هر شيء ابتدا در خزائن است. خزائن عند رب است. يعني در مرتبه اسم اللهي آن شيء است. مراتب تنزيلشان در مراتب عرش و کرسي و آسمانها ميرسد تا آسمان اول و ارض. اين چيزي که ما ميبينيم مراتب تنزل يافته آن از مرتبه خزائنه است، تا عرش و کرسي الهي و بعد هم سماوات سبع، آسمانهاي هفت گانه تا ميرسد به آن چيزي که محسوس است و ما ميبينيم. اين سير تنزل اشياء از عند الله است. بيت الله هم سير تنزل داشته است. ميگويد: اين تطابق دارد در آسمان چهارم با بيت المعمور، بيت المعمور چيست؟ آن زمان که خداي متعال آدم را خلق کرد. وقتي که گفت: «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» (بقره/30) بعضي از ملائکه سؤال داشتند «أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ» آيا کسي را ميخواهي که خونريز باشد و در زمين فساد داشته باشد؟ آنجا خداي متعال فرمود: «إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُون» من کسي را ميخواهم خلق کنم که شما نميدانيد. آنها به واسطه اين سؤالي که کردند و تعلقي که به انسان پيدا کردند، دنبال اين کمال بودند که اين کمال را بيابند. لذا اين جمله اينها توبهاي در پي داشت. اين بحث عظيمي است که در ارتباط با انسان برايشان امکان پذير است و الا ملک مقام ثابت دارد. به لحاظ تعلق به انسان امکان رشد پيدا ميکند. لذا به واسطه همينجا اينها پناه بردند به خدا و عرض کردند: ما ميخواهيم از اين موطني که اين سؤال را کرديم تائب باشيم لذاخدا بيت المعمور را براي طواف ملائکه خلق کرد که ملائکه به دور بيت المعمور طواف ميکردند حالا به واسطه خلق انسان. يعني ملائکه اينجا طائف بيت الله شدند، هفت سال طائف بيت الله شدند، تا اينکه اينها از اين سؤالي که کردند، سؤال اينها موجب نقصي براي اينها بود، از اين بتوانند رجوع داشته باشند.
بعد از اين که بيت المعمور، وقتي انسان به گناه مبتلا شد، کعبه شد. وقتي آدم هبوط کرد، هبوط آدم آمدن به ارض مکه و رسيدن به خانه کعبه، که آنجا بنا را اولين بار آدم قرار داد. پس بيت المعمور آنجا محل طواف ملائکة الله است که در بعضي نقلها دارد روزي هفتاد هزار ملک بر او وارد ميشوند که دوباره رجوع نميکنند. يعني هر بار جديد است.
شريعتي: يعني بالاي کعبه، اين مکعبي که آنجا هست، بالايش در آسمان چهارم بيت المعمور است که ملائکه آنجا هستند.
حاج آقاي عابديني: بالا که ميگوييم منظور از جهت معنا است. نه معناي مکاني، بالا منظور مراتب تنزل است. مثل اينکه شما يک چيزي در ذهنتان هست، بعد بيان ميکنيد. اين لفظي که شما به اين داديد و بيان کرديد، اين نازلهي معنايي است که در ذهن شماست. ميگوييد: اين به ازاي آن است و مطابق آن است. اما مطابق آن است نه به لحاظ مکاني و محاسباتي که ما داريم. پس آن در مرتبه علم و اين در مرتبهي لفظ است. اين صوت و کتابت و نوشته است. ولي در عين حال نازلهي آن است. کعبه به ازاي بيت المعمور است.
بعد فرمودند: چرا بيت المعمور چهار پايه دارد؟ فرمودند: چون عرش الهي چهار پايه و چهار حامل دارد. يعني حاملين عرش چهار نفر هستند در قوس نزول، در قوس صعود هشت نفر ميشوند. چهار نبي هم به ازاي آن چهار ملک اعظم مطابق آنها ميشوند. در قوس صعود هشت تا و در قوس نزول چهار تا هستند. از حضرت سؤال کردند: چرا عرش چهار پايه دارد؟ نکته عظيم اين است. فرمودند: به ازاي چهار اسم و ذکر الهي است که «سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر» اين چهار ستون اسماء الهي باعث چهار پايه عرش است که دوام عرش بر اين پايههاست. همين تسبيحات اربعه که ما در نماز ميخوانيم. اين چهار ذکر چهار مرتبه توحيد است که در نزد اولياي الهي از سبحان الله آغاز ميشود، والحمدلله به دنبال آن است. «و لا اله الا الله» به دنبال آن است. «والله اکبر» توحيد اعظم است. اين چهار اسم سبب اين ميشود که تجلي اينها چهار پايه در عرش است. عرش مقام علم الهي است. مقام علمي است که ميخواهد ظهور پيدا کند. عرش مقام علمي است که «الرحمن علي العرش استوي» مقام علمي است که ميخواهد ظهور پيدا کند. اقتضاي مقام حکم الهي در عالم است. حکم نه معناي تشريع، حکم يعني سلطنت و سيطره الهي در عالم وجود خلق، عرش مقام ظهور علم است در نظام قدرت و علم. آنوقت عرش الهي نازله اين چهار اسم است. اين عرش الهي مبدأ بيت المعمور است و بيت المعمور مبدأ کعبه، بيت الله است. کعبه انسان را ميخواهد به آن چهار ذکر برساند و چهار توحيد و چهار اسم الهي. اينقدر زيباست که اگر حقيقتش را به کسي بچشانند، حقيقت تجلي عرش الهي در اينجا بيت الله ميشود و انسان در محضر اين قرار بگيرد و هر روز و هر لحظه با او در ارتباط هست، نمازش رو به اين است. حالات و خوابيدن و نشستن و برخاستن او، توجه و قرآن خواندنش به اين است. اگر حال انسان اينگونه باشد محشور با عرش الهي و محشور با ملائکه بيت المعمور است و محشور با چهار اسم الهي است که مراتب توحيد هستند. اين اولين مرتبه است که تجلي عرش است. در همينجا دارد که کعبه قبله است. «انها قبلة من موضعها الي السماء» از همان جايي که بيت الله قرار دارد، الي السماء قبله است. اين «الي السماء» قبله است هم حکم فقهي از اين استفاده ميشود و هم حکم اعتقادي. حکم فقهي اين است که به ازاي اين در آسمان هر چيزي را در نظر ميگيرند، اين ستوني که از اين کشيده ميشود، هرکسي در هر جايي حتي در افق آسمان اگر در حال پرواز است، به ازاي ستوني که از اين کعبه مستقيم به بالا کشيده ميشود، قبلهي او است. اين حکم فقهي مسأله است به عنوان عمودي که در نظام ظاهري است. اما «انها قبلة من موضعها الي السماء» يعني همين مراتب تنزل، يعني همين بيت اللهي که در اينجا هست که بيت المعمور در آسمان چهارم است و عرش در نظام قدرت و علم الهي است و آن چهار اسم اينها قبله ميشوند. يعني قبله در نظام اسماء الهي آن چهار اسم است. قبله در نظام ظهور قدرت و علم حضرت عرش الهي است. قبله در نظام ملائکه بيت المعمور است و قبله در نظام عالم انساني و عالم ارضي بيت الله ميشود. اينها باطن بيت الله ميشوند. چقدر زيباست! اگر با اين نگاه محبت کعبه در وجود ما رنگ و بوي ديگري پيدا کند، آنوقت نظر کردن به کعبه و نگاه کردنش هم عبادت است. آنوقت هر لحظه ما امکان عبادت داريم با هر نمازي، ما رو به قبله نماز ميخوانيم اما با اين محبت ما را با خودش ببرد و به توحيد برساند. اين کار وقت اضافهاي نميخواهد، توجه بيشتري ميخواهد. انسان ببيند اين تا کجا کشيده شده است. اين نظام قبله واحد در نظام اجتماعي، در نظام سياسي، در نظام اخلاقي، در نظام مادي، در نظام مالي، در هرکدام از اينها تأثيرگذار است. ما نسبت به اين غفلت داريم، اگر واقعاً براي ما ميگفتند، به تعبير آيت الله بهجت که ميفرمود: اگر ميگفتند کتابي است که اين همه آثار در رابطه با قرآن هست و ما نديده بوديم حاضر بوديم چقدر هزينه کنيم تا ببينيم اين چيست که اينقدر آثار دارد. در نظام کعبه همين گونه است. اين همه براي او ارزش قائل شدند و از اين ذکر شده و ما هم ارتباط داريم اما چون غفلت داريم، استفاده کامل از آن نميکنيم. آن رابطه حبّي ايجاد نميشود. حقيقت تسبيح و تحميد و تحميل و تکبيري که اين چهار اسم است، به جايي ميرسد که «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُه» (فاطر/10) يعني صعود کلم الطيب در مراتب کعبه است. مراتب توحيد است و عمل صالح «يرفعه» کمک ميکند به رفع اين صعود «کلم الطيب» که اين نظام روحي مسأله است. اين اولين ويژگي کعبه بود که اينقدر برکات و آثار داشت.
شريعتي: انشاءالله همه آنهايي که در حسرت و آرزوي زيارت بيت الله الحرام هستند، به زودي زيارت مکه مکرمه و مدينه منوره نصيب آنها شود. در دومين هفته از پنجمين دوره قرآن کريم قرار گذاشتيم هر هفته ياد يکي از خادمين قرآن کريم باشيم، اين هفته يادي ميکنيم از محدث بزرگ حاج شيخ عباس قمي صاحب مفاتيح الجنان و آثار ارزشمندي که بسيار از آن استفاده کرديم و به اين شخصيت بزرگ مديون هستيم. امروز صفحه نهم قرآن کريم را تلاوت خواهيم کرد.
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُوا مِنْها حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَكُمْ خَطاياكُمْ وَ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ«58» فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُوا قَوْلًا غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما كانُوا يَفْسُقُونَ«59» وَ إِذِ اسْتَسْقى مُوسى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ كُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ«60» وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نَصْبِرَ عَلى طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِكَ بِأَنَّهُمْ كانُوا يَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ«61 »
ترجمه: و (به خاطر بياوريد) زمانى كه گفتيم: وارد اين قريه (بيت المقدّس) شويد و از (نعمتهاى فراوان) آن، هر چه مىخواهيد با گوارايى بخوريد و از درِ (معبد بيت المقدّس) سجدهكنان و خاشعانه وارد شويد و بگوييد: «حِطّة» (گناهان ما را بريز)، تا ما خطاهاى شما را ببخشيم و به نيكوكاران، پاداشى افزون خواهيم داد. امّا ستمگران (آن سخن را) به سخن ديگرى غير از آنچه به ايشان گفته شده بود، تبديل كردند (وبه جاى حطّه، به عنوان مسخره گفتند: حنطه، يعنى گندم.) پس ما بر آن ستمكاران به سزاى گناهى كه مرتكب مىشدند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم. و (بخاطر بياور) زمانى كه موسى براى قوم خويش طلب آب كرد، به او گفتيم: عصاى خود را به سنگ بزن، ناگاه دوازده چشمهى آب از آن جوشيد، (بطورى كه) هر يك از افراد (طوائف دوازدهگانه بنىاسرائيل) آبشخور خود را شناخت. (گفتيم:) از روزى الهى بخوريد و بياشاميد و در زمين، تبهكارانه فساد نكنيد! و (نيز بخاطر آوريد) زمانى كه گفتيد: اى موسى! ما هرگز يك نوع غذا را تحمّل نمىكنيم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (به طور طبيعى از) زمين مىروياند، از سبزى و خيار و سير و عدس و پيازش، براى ما (نيز) بروياند. موسى گفت: آيا (غذاى) پستتر را بجاى نعمت بهتر مىخواهيد؟ (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان خارج شده و) وارد شهر شويد، كه هر چه خواستيد براى شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگى، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. اين بدان جهت بود كه آنها به آيات الهى كفر مىورزيدند و پيامبران را به ناحقّ مىكشتند، و اين به سبب آن بود كه آنان گنهكار و سركش و متجاوز بودند.
شريعتي: چقدر خوب است ثواب تلاوت اين آيات را به حضرت ابراهيم و همينطور اهلبيت(ع) هديه کنيم که باطن کعبه هستند مخصوصاً اميرالمؤمنين علي (ع) که مولود کعبه است. اشاره قرآني را بشنويم.
حاج آقاي عابديني: بسم الله الرحمن الرحيم، من وصيت حضرت امير (ع) به محمد حنفيه را در رابطه با قرآن مختصراً تذکر بدهم. حضرت فرمودند: «عليک بتلاوة القرآن و العمل به و تلاوتهم في ليلک و نهارک» در شب و روز آن را داشته باشيم. «و انه عهد من الله تعالي الي خلقه» اين عهد و ميثاق خداست. عهد الهي يعني حقيقت عهدي که پيمان ربوبيتي بود که بعد از ما گرفتند، «أَلَسْتُ بِرَبّكُمْ قَالُواْ بَلَى» به ما گفتند: من رب شما هستم. گفتيم: بله که در نظام عالم ذر که بعدها خواهيم گفت، ميفرمايد: اينجا اين عهد است که آن را ياد ميآورد و انسان را به آن موطن ميرساند. همانطور که کعبه مثابه بود، قرآن «عهد من الله الي خلقه» است. «فهو واجب علي کل مسلمٍ ان ينظر کل يومٍ في عهده» اگر اين عهد خداست، پس هر روز بايد در اين عهد نظر کند. «ولو خمسين آيه» اگرچه پنج آيه باشد. اين تعبير اميرالمؤمنين است. انشاءالله اين عهد را داشته باشيم و از اين بهرهمند شويم.
ما داشتيم ويژگيهاي کعبه را بيان ميکرديم. اولينش تجلي اسماء چهارگانه و عرش الهي بود. دومين خصوصيت اين است که پايه گذاري کعبه در توحيد محض است. آيه ميفرمايد: «وَ إِذْ بَوَّأْنا لِإِبْراهِيمَ» (حج/26) ما امر کرديم به ابراهيم که اينجا «مَكانَ الْبَيْتِ أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً» يعني اولين چيزي که بعد از اينکه جاي کعبه را بيان ميکند، آن طهارت محض تو ميتواند بنيان گذاري اين را در پي داشته باشد. آنکه ميتواند خانه توحيد شود، براي اين است که هم در جا يابي و هم در بناي اين و هم در کسي که ميخواهد طواف بر اين بکند، هم مناسکي که بر اين است، هيچ مرتبه شرکي در وجودت نباشد. «أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً» ميخواهد دفع کند. يعني نبايد هيچ مرتبه شرکي به سمت تو متوجه شود چون ابراهيم از مخلصين است. مراتب شرک به او راه ندارد. منتهي نبايد شرک به سمت تو متوجه شود. لذا يکي از نکات در اينجا اين است که اين کعبه بر توحيد محض بنيان گذاري شده است.
مراتب طهارت و مراتب توحيد، مراتب دوري از شرک و مراتب نجاست، «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» (توبه/28) مشرک نجس است. هر مرتبهاي از شرک يک مرتبه از نجاست است. مراتب شرک خفي مراتب نجاست است. لذا«أَنْ لا تُشْرِكْ بِي شَيْئاً» يعني مراتب طهارت. يعني هيچ مرتبهاي از مراتب نجاست در وجود تو حتي شرک خفي نبايد باشد. توحيد محض طهارت محض ميشود. شرک محض، نجاست محض ميشود. مراتب شرک، مراتب نجاست ميشود. مراتب توحيد، مراتب طهارت ميشود. اينها با هم يک کد است. لذا اگر انسان به سمت نماز ميرود، دارد به سمت طهارت ميرود و دور ميشود از مرتبه نجاست. لذا مقدمهاش اين است که وضو بگيرد. همان طهارت ظاهري را هم داشته باشد. چقدر خدا با ما در احکامش ملاطفت به خرج داده و ما را از راه محسوس به سمت توحيد عميق ميکشاند. يعني مرتبه معقول محض را از محسوس محض آغاز کرده است. چقدر زيباست!
سومين خصوصيتي که در اينجا بيان ميکند اين است که خداي متعال ربوبيت ويژهاي نسبت به کعبه دارد که عبوديت همه در اين دايره معنا ميشود. «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْت» (قريش/3) ربوبيت کعبه بايد مورد عبادت همه قرار بگيرد. «فليعبُدُوا» عبوديت بايد نسبت به چه باشد؟ «رَبَّ هذَا الْبَيْت» هر ربي اثري دارد. درست است خدا رب است اما ظهور ربوبيت الهي نسبت به هر شيء مطابق همان شي است. لذا گاهي يک اسم الهي بر ربوبيت اين شي دلالت دارد. آن هم يک جزئي از اسم، گاهي در شي ديگري چند اسم الهي دلالت دارد. گاهي در يک شي وقتي ميگويد: همه بايد عبادت کنند، مراتب توحيد اگر ميخواهد ايجاد شود. عبوديت رب اين بيت است، معلوم ميشود رب اين بيت رب مطلق است. يعني ربوبيتهاي ديگري که مدبر اشياي ديگر هستند، تحت رب اين بيت است. يعني اسماء ديگر تحت اين اسم هستند. اسماء ديگري که امور ديگر عالم را انجام ميدهند، تحت اسمي هستند که اين بيت را بنا کرده و مدبر بيت هست. نظير اين را نسبت به نبي اکرم داريم. «الي ربک المنتهي» به سوي رب تو است. چون نبي اکرم انسان کامل مطلق است، ربوبيتي که در او به کار رفته است و اسماء الهي که در او به کار افتاده است، مطابق همه اسمايي است که در عالم است. لذا همه ربوبيتها تحت ربوبيت اين اسم قرار ميگيرد.
ربوبيت اين بيت همه بايد تحت ربوبيت اين بيت قرار بگيرد، ربي که بر اين بيت حاکم است. «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْت» اين افراد بهرهمنديشان هرکدام به مقداري از رب است. چون استعداد اين قدر ربوبيت را دارند. ديگري استعداد بالاتري دارد. ميگويد: رب اين بيت جزء بالاترين استعداد است. لذا تمام تجلي رب در او محقق شده است. لذا رب اين بيت را وقتي اضافه ميکند نه ربها مختلف باشند، يعني وجهي از رب در اين به کار افتاده است. اما آنجا تمام حقيقت رب است. لذا «فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْت» همه ربها جزء تجليات اين رب ميشوند. مثل اينکه اسم حيّ، عليم، قدير، جزء امهات اسماء هستند. اسماي ديگر تحت اين اسم هستند.
نکته ديگري که در رابطه با کعبه هست اين است که کعبه براساس خلوص در توحيد محقق شده است، تمام احکامي که براي آن قرار داده شده و آن حجي که بر پايهي کعبه قرار داده شده است، انسان را به آن مرتبه از توحيد خالص ميرساند. لذا تمام اعمال ديگر در حج هست، نماز هم در حج هست. لذا اين يک عبادت عظيمي است که ميخواهد انسان را به مرتبه تمام توحيد برساند. اين يکي از خصوصياتي است که رساننده انسانهاست به مرتبه خلوص ما، همانطور که ابراهيم سير کرد. در نظام کعبه با اين نگاه بايد انقياد تام محقق شده باشد تا توحيد محض محقق شود. توحيد محض يک نسبت با انقياد محض دارد. انقياد يعني تابعيت محض، تسليم محض! حتماً اگر کسي ميخواهد به توحيد محض برسد بايد تسليم محض باشد. همچنان که ابراهيم تسليم محض شد، رسيد به اينکه سازنده کعبه شد، هرکسي ميخواهد اين اعمال را انجام بدهد، در اعمال حج اعمالي که ميخواهد محقق شود تسليم محض در آن کاملاً روشن است. لذا خدا ديوارهاي کعبه را و شرايطي که آنجا هست را از سنگهاي فاخر قرار نداده است. يک چيزي است که وقتي انسان ميآيد تعجب ميکند. لذا سر در مقابل او ساييدن که بگويند: همه عالم هرجا که هستند، زمين و آسمان بايد در مقابل او سر بسايند، از يک سنگ و خاک عادي ترکيب شده است. هرچند حجر الاسود در آنجا ويژه است، اما اين براي تسليم محض بودني است که ميخواهد محقق شود. انقياد محض ابراهيم و تسليم محض بودن ابراهيم بناي اين را به دنبال داشت، اعمالي هم که براي حج است ميخواهد انقياد محض ايجاد کند. پس يکي از آثار کعبه و حج اين است که انقياد محض ايجاد کند.
شريعتي: يعني هرکدام از ما اگر به حج مشرف شويم، و کعبه و قبله قرار است محور کارهاي ما باشد بايد يک مرتبهاي از توحيد حضرت ابراهيم را در وجودمان داشته باشيم با انقياد و تابعيت و تسليم نسبت به احکام.
حاج آقاي عابديني: وقتي تسليم اين احکام شويم به سمت توحيد حرکت ميکنيم.
شريعتي: انشاءالله چند جلسهاي با حج و کعبه و بيت الله با بينندهها سير خواهيم کرد. نکتهاي اگر در مورد حاج شيخ عباس قمي هست، بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: خدا رحمت کند حاج عباس مرد بسيار با اخلاصي بوده و شايد اگر بخواهيم نمونه اخلاص عملي ايشان مشهود باشد، کاري که با نوشتن کتابهاي دعا انجام داد، با اخلاص بود. مرتبه اخلاص مرحوم شيخ عباس به گونهاي بود که اين کتاب را آنچنان همه گير کرد که در هر خانه کنار قرآن کريم قرار گرفته است. درست است ادعيهاش از حضرات معصومين است، اما اين تدبير و تنزيه آنچنان اخلاص درونش بود که توانسته اين را مهمان هر خانهاي قرار بدهد، و در هر حالي که انسان با خدا ميخواهد رابطه پيدا کند، سراغ اين کتاب ميرود. همانطور که بناي کعبه ابراهيمي اينقدر اخلاص داشت که مثابه شد، خود اين کتاب هم مظهري از اخلاصي است که در کنار قرآن در همه خانهها قرار گرفته است. انشاءالله خداي متعال حج واجب و عمره را با معرفت روزي همه با بفرمايد.
شريعتي: «والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمدٍ و آله الطاهرين»