اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-10-11-حجت الاسلام والمسلمين عابديني– سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم- حضرت صالح(عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم- حضرت صالح(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 11-10-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان. يک سلام به گرمي دلهايتان و يک سلام به زلالي آسمان وجودتان. حلول ماه ربيع الثاني را به همه شما تبريک و شادباش مي‌گويم. انشاءالله در اين ايام بهترين‌ها نصيب شما شود و دلهاي پاک و زلال شما بهاري باشد. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام مي‌کنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز. حلول ماه ربيع‌الثاني را به همه بينندگان تبريک مي‌گويم. انشاءالله در اين ماه هم موفق به عبادت الهي و سلوک به طرف خداي متعال باشيم.
شريعتي: بحث ما با حاج آقاي عابديني در ذيل سيره‌ي تربيتي انبياء الهي در قرآن کريم، قصه حضرت صالح بود. بحث هفته گذشته هم خيلي مورد استقبال دوستان قرار گرفت. منتهي حاج آقا در ابتدا از مراقبات اين ماه براي ما مي‌گويند و بعد وارد بحث مي‌شويم.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرج) انشاءالله از ياران و ياوران و سرداران حضرت باشيم.
ورود به ماه ربيع الثاني پيدا کرديم. همانطور که مرحوم آقا ميرزا جواد ملکي تبريزي مي‌فرمايند: زمان‌ها منازل سلوک الي الله هستند و هر منزلي اثري در وجود انسان دارد و زمان ديگر، اثر ديگري دارد. هرکدام را انسان از دست بدهد، آن منزل را از دست داده است. در ابتداي هر ماه نماز اول ماه که يکي از دستورات مؤکد است که انشاءالله دوستان عزيز مراقبه‌ي اين نماز را که دو رکعت است و در رکعت اول بعد از حمد سي بار سوره‌ي توحيد را مي‌خوانند. در رکعت دوم بعد از حمد سي بار سوره «انا انزلناه» انشاءالله اين نماز را يادتان نرود. صدقه‌ي اول ماه هم فراموش نشود. همچنين در اين ماه شريف يک دعايي در کتاب «اقبال الاعمال» است که بارها عرض کرديم که بسيار کتاب داشتني است و براي سيد بن طاووس است. دعايي در آنجا ذکر شده که بسيار مهم است. مرحوم آقا ميرزا جواد ملکي تبريزي مي‌فرمايند: «دعاء جليلٌ فاخرٌ» اين دعاي جليل و فاخر را که در روز اول ماه ربيع الثاني وارد شده، با اين عبارت که «اللهم انت اله کل شيء و خالق کل شيء» آغاز مي‌شود و دعاي بسيار شريفي است. بسياري از آيات قرآن را در اين دعاي شريف مرتبط کردند. انشاءالله دوستان از دست ندهند و در روز دهم هم که تولد امام حسن عسگري(ع) است که يک شرافت ويژه‌اي براي اين ماه ايجاد مي‌کند و از دست ندهيد.
در محضر صالح نبي(ع) بوديم و همينطور که در خدمت انبياي گذشته بوديم. سعي کرديم آن نکات تربيتي را آنطور که قرآن کريم بيان کرده و در روايات وارد شده در محضرش باشيم و استفاده کنيم و خودمان را نسبت به آن بيانات مخاطب ببينيم و با امروز تطبيق بدهيم که چه اثري در وجود ما دارند که قرآن کريم در بيش از هشتاد آيه قرآن جريان حضرت صالح را ذکر کرده است و اين نشان دهنده‌ي اهميت جريان صالح و عکس‌العمل‌هاي قوم ثمود است که نسبت به صالح داشتند. جلسه‌ي گذشته بحث به اينجا رسيد که قوم ثمود بعد از مدت طولاني که صالح(ع) در بينشان بود و اين در آن قوم اثر نمي‌گذاشت. صالح(ع) به آنها گفت: ما به جاي اينکه اينطور طولاني نه شما قبول کنيد و نه من حريف شما شوم، بياييد يک راه عملي براي اينکه قضاوتي صورت بگيرد انجام بدهيم. من از خدايان شما چيزي مي‌خواهم. اگر اجابت کردند من از بين شما مي‌روم. شما هم از خداي من چيزي بخواهيد. اگر اجابت کرد شما ايمان بياوريد. اين کار محقق شد و آنها کنار کوهي جمع شدند. هرچه صالح از خدايان آنها حتي خواست اسمشان را هم اجابت کنند و جواب بدهند، جوابي داده نشد. وقتي آنها از صالح(ع) خواستند از دل کوهي که مي‌پرستيدند و صخره‌ي سختي بود ناقه‌ي زنده‌‌اي از دل کوه بيرون بيايد، اين شتر زنده با آن سر و صداي زياد و عظمتي که دل صخره شکافته شد و با حالات نشخوار که طبق روايت بود بيرون آمد. آرامش وجودي در آن شتر بود که ناقة الله شد.
گفتيم: اينها هفتاد نفر بودند که به نمايندگي از قوم صالح آمده بودند. قرار شد اينها بيايند بين قومشان شهادت بدهند که چنين چيزي محقق شد. از آنجا که حرکت کردند 64 نفرشان برگشتند و گفتند: اين سحر بود. شش نفر شهادت دادند و بعد از مدتي از بين اين شش نفر هم يک نفر برگشت. آن جزء کساني بود که کشندگان ناقه‌ي صالح شد. کسي که بصيرت برايش محقق شود و برگردد، اين برگشتن او شدت عقاب الهي را به دنبال دارد. بحث در اين بود که چرا اين ناقه به عنوان آيه‌ي مبصره در قرآن تعبير شده است؟ جلسه‌ي گذشته گفتيم: فاطمه(س) خطاب کرد من کمتر از ناقه‌ي صالح نباشم. همچنين امام حسين(ع) در روز عاشورا فرمود: علي اصغر من کمتر از ناقه‌ي صالح نباشد. تشبيه اين جريان به اين است که اين ناقه يک آيه‌ي مبصره‌ي خاصي بود که بصيرت‌زايي آن دوام داشت. در بين مردم بود و مردم آن را مي‌ديدند. اين برايشان نفع هم داشت تا آنکه آن را پي کردند. تا اينجا گفتيم.
بحث مهمي که داشتيم اين بود که چرا پس از اينکه اينها اين ناقه را کشتند و پي کردند، عذاب الهي بلافاصله نازل شد؟ حتي احتياج به نفرين صالح نسبت به آنها نبود؟ چنانچه در انبياي گذشته نوح(ع)، هود(ع) وقتي عذاب الهي را مي خواستند آن عذاب را با نفرين آن نبي خداي متعال بر آن قوم نازل مي‌کرد. اما در جريان صالح احتياجي به نفرين صالح نبود. همين‌که ناقه پي شد خداي متعال فرمود: سه روز به اينها مهلت دادم که عذاب من در اين سه روز نازل مي‌شود بدون اينکه نفريني صورت بگيرد. اما اين نکته که چرا بدون نفرين عذاب نازل شد، بياني که از مجموع آيات قرآن که در رابطه با معجزات الهي است وارد شده، خيلي تعبير دقيقي است. معجزات الهي که در قرآن آمده گاهي ابتداءً مخاطبش عموم مردم هستند. يعني قبل از اينکه ايماني بخواهد صورت بگيرد، کفري بخواهد از ايمان جدا شود. نبي معجزه مي‌آورد و مخاطبش هم همه مردم هستند. آن معجزات اولي که انبياء مثل موسي(ع) مي‌آوردند. يد بيضاء و عصاي موسي معجزه‌ي اولي موسي بود که آورد تا همه ببينند و ايمان بياورند. اين معجزه براي اثبات رسالت موسي بود. هرچند در ادامه در ابقاي نظام موسي(ع) هم اثر داشت، اما در ابتدا خطابش به همه بود تا ببينند و ايمان بياورند. انبياء از اين سنخ معجزات داشتند که بدون اينکه مردم تقاضا کنند، مخاطب عموم مردم هستند. اين يک دسته از انبياء که مخاطبش عموم مردم هستند و جهت آن معجزه اثبات رسالت نبي است که آمده است.
دسته دوم اينکه مخاطب آيات کفار هستند. يعني اين دسته عموم مردم بودند. منتهي کساني که مخاطب کفار هستند خودش چند دسته است. معجزه‌اي از انبياء براي کفار مي‌آورد، تا اينکه کفار را بترسانند. براي ترساندن کفار بود. اين آياتي که براي کفار مي‌آمد تا ايمان محقق شود و اتمام حجت شود. اين دسته‌اي از معجزات است که مثل عذاب‌هاي هفتگانه‌اي که موسي(ع) براي قوم فرعون آورد که در قرآن مشهور است. عذاب‌هاي هفتگانه مثل خون و قورباغه و ملخ را بر اينها مسلط مي‌کرد و بعد برطرف مي‌شد تا اينها ايمان بياورند. اما باز ايمان نمي‌آوردند. اينها به عنوان آيات سبعه نسبت به قوم فرعون بود.
دسته‌ي ديگر که مخاطب کفار بودند اين بود که کفار خودشان پيشنهاد مي‌دادند و معجزه مي‌خواستند. از جمله بحث ناقه صالح که خودشان خواستند. يا مثلاً مشرکين مکه از نبي ختمي خواستند که درخت به سمت جلو حرکت کند. بعد برگردد. مفصل در نهج‌البلاغه ذکر شده و خيلي زيباست. اين درخواست خود کفار بود. آنجايي که پيغمبر اکرم(ص) يا انبياي ديگر خودشان معجزه‌اي را براي ترساندن کفار مي‌آوردند و کفار ايمان نمي‌آوردند، عقاب او خيلي سبک‌تر بود از جايي که خود کفار معجزه‌اي را تقاضا مي‌کردند و مي‌خواستند اما بعد ايمان نمي‌آوردند.
دسته ديگر از آياتي که محقق مي‌شد اين است که گاهي کفار از باب تمسخر آيات و معجزه مي‌خواستند. اينجا که ناقه صالح را خواستند، تمسخر نبود. مي‌خواستند صالح(ع) اين معجزه را بياورد و فکر نمي‌کردند توانش را داشته باشد. خواستند از دل صخره‌اي سخت يک موجود زنده و با حيات خارج شود. اين برايشان غير قابل تصور بود. ديدند خداي صالح به سرعت اين کار را اجابت کرد.
دسته ديگر از باب هوس و ميلشان بود. مثلاً به پيغمبر (ص) مي‌گفتند: کوه‌هايي که در مکه هست مانع اين است که اينجا دشتي باشد. اين کوه‌ها را با معجزه از مکه برداريد. يا آب‌هاي رودخانه‌هاي بزرگ جريان پيدا کند. مرحوم علامه تعبير مي‌کند مثل اينکه در يک مجلس شعبده بازي و سحر نشستند و مي‌خواهند تفريح کنند، از پيغمبرانشان چيزي براي تفريح مي‌خواستند. نه براي ايمان آوردن، در حالي که کار معجزه اظهار حجت است. مي‌خواهد دل را تغيير بدهد. دنبال اين نيست سرگرمي ايجاد کند يا بخواهد براي عده‌اي مشغول کننده باشد. اينها با نگاه سرگرمي گاهي معجزه از انبياء مي‌خواستند. اين آياتي که به عنوان معجزه و سرگرمي مي‌خواستند به هيچ وجه اجابت نمي‌شد و معجزه‌اي به اين عنوان از انبياء صادر نشده است. در قرآن و روايات هم بسيار ذکر شده اما اجابت نشده چون معجزه کارش سرگرم کردن نبوده است.
دسته ديگر که باز مخاطب کفار هستند اين است که در اثر اعمال کفار وارد مي‌شد. مثل زلزله‌اي که در قوم هود آمد. يا باد صرصري که نسبت به قوم هود آمد. يا زلزله و صاعقه‌اي که بر قوم صالح وارد شد. اينها در اثر اعمال خود اينها بود. اين هم معجزه بود. اين هم خلاف عادت بود. اما مؤمنين اين معجزه را مي‌ديدند، اما عليه کفار بود و کفار را اينجا از بين مي‌برد. گاهي عده‌ي ديگري مي‌ماندند و اينها را شاهد بودند. قوم ثمود که از بين رفتند اما اقوام ديگر بودند. در جريان نوح(ع) وقتي عذاب نازل شد همه از بين رفتند. غير مؤمنين باقي نماندند. همه عذاب‌ها معجزه هستند که از طرف خداي متعال محقق مي‌شد. منتهي در قبال اعمال کفار بود. نتيجه و جزاي اعمال کفار بودند. پس چهار دسته مخاطب کفار شدند و يک دسته مخاطبش عموم مردم شدند. دسته‌هاي ديگري از معجزات هست که مؤمنين مخاطب آن هستند.
گاهي اين است که معجزه مي‌آمد تا مؤمنين را در طريق کمالي که دارند، حاجاتشان را برطرف کند. مثل اينکه مؤمنين به موسي(ع) وقتي وارد شهري که موسي به آنها وعده داده بود، نشدند، مبتلا به سرگرداني شدند. در دوران سرگرداني خداي متعال بر اينها «منّ و سلوي» نازل مي‌کرد و براي اينها غذاي آماده محيا مي‌شد. اين يک عنايت و فضل الهي بود. خود همين حجتي بود که مي‌ديدند وارد مي‌شود. هرچند بعد در همين هم ناسپاسي کردند. اما اين حجتي براي رفع حاجات مؤمنين بود. مثل اينکه وقتي در حقيقت مي‌خواستند قوم موسي حرکت کنند احتياج به آب داشتند. آن سنگي که همراه موسي بود، با تقاضايي که موسي(ع) کرد از آن سنگ دوازده چشمه جوشيد تا دوازده سبط بني اسرائيل از آن عبور کنند. بدون اينکه مؤمنين خودشان درخواست اوليه داشته باشند از طرف خداي متعال تفضلاً محقق مي‌شد.
دسته ديگر از معجزات اين است که به آنها وعده‌هايي داده مي‌شد که در آينده محقق مي‌شود. مثل اينکه به پيغمبر وعده داده شد که با جرياني که در خندق داشتند مي‌کندند و وضع دفاع از خودشان را با اين مي‌ديدند که بايد خندقي بکنند تا بتوانند حفظ شوند، آنجا وعده‌ي غلبه بر روم و ايران را مي‌دهد که آن غلبه يک وعده و بشارتي است که معجزه‌اي براي بشارت مؤمنين است که در آينده محقق مي‌شود. از اين دسته هم در قرآن کريم متعدد وارد شده مثل وعده فتح مکه، که نسبت به انبياي مختلف بوده است.
دسته ديگري از آيات معجزه هست که خيلي مهم است. اين است که معجزه به تقاضاي مؤمنين محقق مي‌شود. تا به حال مخاطب مؤمنين بودند اما تقاضا نبود. يا خداي متعال وعده داده بود و آن وعده معجزه بود و بعد محقق مي‌شد و مي‌ديدند اين تحقق براي مؤمنين يک سرافرازي بود نسبت به بقيه که ببينيد اين وعده الهي به ما بود و محقق شد. اما دسته سوم نسبت به مؤمنين اين است که خداي متعال در قبال تقاضاي مؤمنين اينها را اجابت مي‌کند. تقاضايي که حواريون عيسي از عيسي(ع) کردند و چون امروز هم شب آغاز سال ميلادي است، مبدأييت اين سال هم يک الهيتي است. هرچند تولد عيسي(ع) بوده که ما با اصل اين مخالفت نداريم. غير از آن جريان تاريخ شاهنشاهي بود که مبدأييت شاهنشاهي بود. منتهي براي ما حجيت همان هجرت نبي ختمي است که اعظم از همه مناسبت‌هاست. اما اصل اين مناسبت يک مناسبت الهي است. لذا ميلاد عيسي(ع) براي ما برکت است. ما ميلاد عيسي(ع) را جزء ايامي مي‌دانيم که مي‌توانيم در آن روز براي خودمان برکت داشته باشيم. چنانچه در قرآن کريم هم به عنوان سلام بر موسي در روزي که متولد شده است ذکر کرده و اين خيلي زيباست که براي ما مبارک بودنش به امر الهي است و مشخص است.
اين جريان را که حواريون عيسي بعد از مدتي که با عيسي(ع) بودند، از حضرت تقاضايي کردند. در آيات 112 به بعد سوره مائده حواريون سؤال مي‌کنند: «إِذْ قالَ الْحَوارِيُّونَ‏ يا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» آيا پروردگار تو توانايي دارد، قدرت دارد. البته گاهي «يستطيع» را معناي ديگر هم کردند. حواريون يعني کساني که اهل ايمان هستند اين سؤال را مي‌کنند. با عيسي حشر و نشر خاص دارند. جزء اهل ايمان خاص هستند. يعني هرچه خواص مي‌شوند رفتار و گفتار اينها بيشتر مورد مداقه‌ي الهي است. جزاي مترتب بر اينها مناسب وضعيت اينهاست. «هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ» آيا پروردگار تو، ممکن است احتراماً «رَبُّکَ» گفته باشند. يعني ما خودمان را لايق نمي‌دانيم. اما از نوع کلام برمي‌آيد که اين نگاه نيست. «هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ» يعني آيا پروردگار تو قدرت دارد، تعبير زيبايي نيست. «هَلْ يَسْتَطِيعُ رَبُّكَ أَنْ يُنَزِّلَ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» براي ما از آسمان يک خوراکي نازل کند؟ از اين کلام حضرت عيسي برمي‌آيد که حرف اين‌ها از روي يک نگاه الهي نبود. «قالَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ» جانب خدا را نگه داريد اگر اهل ايمان هستيد. در روايت هست که عيسي (ع) به اينها گفت: من تقاضاي شما را نمي‌خواهم. اين خيلي بي‌ادبانه است. اينها اصرار کردند و با اصرار اينها خداي متعال به عيسي خطاب کرد: بخواه! عيبي ندارد. دنباله‌ي عبارت هست که «قالُوا نُرِيدُ أَنْ نَأْكُلَ مِنْها» (مائده/113) چرا مي‌خواهيم؟ مي‌خواهيم از آن بخوريم. اولين هدف را خوردن گفتند. نازل ترين جهت وجودي انسان بدن انسان است. در نظر اينها شريف‌ترين جهتي که براي اين انزال مائده ديدند، خوردن بود. همان خوردني که از ابتدا هبوط را منجر شد. «وَ تَطْمَئِنَّ قُلُوبُنا» را هم به عنوان يک هدف ذکر مي‌کنند اما بعد از خوردن. «وَ نَعْلَمَ أَنْ قَدْ صَدَقْتَنا» بفهميم و علم پيدا کنيم که تو راست مي‌گويي. يعني بعد از اين همه که ما اين را بخوريم، اگر خورديم ما مي‌فهميم تو راست مي‌گويي. «وَ نَكُونَ عَلَيْها مِنَ الشَّاهِدِينَ» بعد هم هرجا مي‌رويم تبليغ کنيم. بگوييم: ما شاهد هستيم. اگر آدم در کلامش ادب الهي را رعايت نکند، چقدر مي‌تواند ادب الهي انسان را ساقط کند.
وقتي خدا به عيسي(ع) فرمود: آنچه را مي‌خواهند بخواه، تقاضاي اينها را تغيير داد. به چه نحوي؟ طوري که ادب الهي در آن اشباع شده باشد. قرآن اينها را ذکر کرده است. اين نشان مي‌دهد چقدر عيسي(ع) مؤدب است. «قالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ اللَّهُمَّ رَبَّنا» (مائده/114) مي‌گويند: تنها آيه‌اي که «اللَّهُمَّ رَبَّنا» دارد همين است. خود اين نشان مي‌دهد عيسي(ع) در اين تقاضا خيلي شرمندگي دارد. تنها آيه‌اي است که اينطور آغاز شده است. «اللَّهُمَّ رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَيْنا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» تا بخوريد، «تَكُونُ لَنا عِيداً لِأَوَّلِنا وَ آخِرِنا» اين مائده‌اي که نازل مي‌شود براي اول و آخر ما عيد باشد. حواريون گفتند: ما بخوريم. اينجا مي‌فرمايد: نه، الآن بحث خوردن نيست. بحث عيد است. عيد روزي است که به خداي متعال در آنجا توجه بيشتر مي‌شود. حجت الهي وارد مي‌شود و عيد يعني اين، يعني نازل کردن مائده حجتي باشد که اين حضور شما آشکارتر شود و غفلت‌ها برداشته شود. اين توجه يک نبي است. اگر مي‌‌خواهيد معجزه‌اي صورت بگيرد، هدف از معجزه اين است و خوردن نيست. ادبيات حواريون که مختصين بودند، خواص اهل ايمان بودند با ادبيات عيسي چقدر تفاوت دارد! «وَ آيَةً مِنْكَ» اين يک آيه‌اي از جانب شما باشد. «وَ ارْزُقْنا وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» ما را با رزق، از اين بهره‌مند کن. «وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّازِقِينَ» ما هرچه بخوريم از جانب شماست. نه اينکه بده بخوريم ببينيم راست است يا دروغ است؟ چقدر تفاوت تعبير است.
خداي متعال فرمود: «قالَ اللَّهُ إِنِّي مُنَزِّلُها» (مائده/115) من اين را نازل مي‌کنم و اجابت مي‌کنم. «عَلَيْكُمْ فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ» بعد از اين اگر کسي کفر ورزيد، اين کفر ورزيدن مراتبي دارد. يک کفر هست که انسان از دين خارج مي‌شود. يک کفر هست در مقابل شکر است. انسان به آيه توجه نمي‌کند. اين ممکن است همه اينها را با مراتبش شامل شود و عذاب اينها هم با اين مرتبه کفر است. «فَمَنْ يَكْفُرْ بَعْدُ مِنْكُمْ» اگر اين آيه نازل شد، اما بعد از نزول اين آيه شما کفر ورزيديد، «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ» من عذابي مي‌کنم بر کسي که کفر بورزد، «عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ» تنها جايي که در قرآن اين عذاب را با اين تحدي بيان کرده، «عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ» که هيچکس ديگر را اينطور عذاب نخواهم کرد، چرا؟ در تفاسير تحليل کردند که علتش اين بوده که اين تقاضاي اين معجزه از طرف مؤمنين بوده است. آنجايي که خداي متعال آيه‌اي بالاتر از اين نازل کرده، امثال اين را بر قوم موسي مَنّ و سلوي نازل کرد. اما يک چنين تهديد نکرده است. علامه طباطبايي مي‌فرمايد: «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ» اين عالمين نه مردم زمان خودشان، چون مريم (س) «اصْطَفاكِ‏ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِين‏» (آل‌عمران/42) نساء زمان خودش، اما اين عالمين تمام مردم سر تا سر عالم را از ابتدا تا انتها شامل مي‌شود. اگر اينها بعد از اين آيه کفر مي‌ورزيدند، عذابي بر اينها نازل مي‌شد که اين عذاب نظيري در عالم ندارد. چون اولاً از مؤمنين تقاضا صورت گرفته، ثانياً ابتداءً مؤمنين خواستند و از جانب خدا نبوده است. اين را معجزه‌ي بعد از معجزه مي‌گويند. يعني اگر تقاضاي آيت بعد از آيت صورت بگيرد، عقاب عدم انجام وفاي به او خيلي شديد است. اينجا خودشان خواستند و اهل ايمان بودند. خود وجود عيسي معجزه است. اولاً بدون أب متولد شده است. بعد اين حقايقي که در رابطه با عيسي(ع) هست که در مهد سخن گفته است. وجود عيسي معجزه است. حقيقتش يک معجزه‌ي ساري و جاري بين مردم است. مي‌دانستند بدون پدر به دنيا آمده است. غير از اينکه عيسي(ع) معجزات بسياري داشته است. گلي را احياء کرد و به صورت طير ساخت و روح در آن دميد که در قرآن آمده است. يا احياي    موتا داشته، شفا داشته، انواع معجزات را در چند سال نبوتش داشت. چون دوران نبوت عيسي(ع) خيلي کوتاه بود. سه سال تا پنج سال که ذکر شده در اين دوران چند ساله اين همه معجزات داشته که همه مي‌ديدند معجزات عيسي بيشترين معجزات در بين انبياء بوده است. آنوقت يک عده از مؤمنين بيايند ابتداءً تقاضاي معجزه کنند.
در جلسه گذشته گفتم که وقتي پيغمبر اکرم بر سر قريه‌اي که قوم صالح عذاب شده بودند، رسيد. حضرت فرمودند: از اينجا عبور نکنيد مگر گريان. از آب اينجا نخوريد مگر گريان. بعد دنباله‌اش فرمودند: «فلا تسئلوا رسولکم الآيات» از رسولتان معجزه نخواهيد. چرا؟ تعبيرش اين است که اگر معجزه خواستيد و آمد و کفر ورزيديد، عقابش سنگين است. يعني بگذاريد معجزه‌ي ابتدايي محقق شود. يک چيزي بعد از معجزه نخواهيد. اينها خيلي دقيق است. ما الآن به همين مسأله مبتلا هستيم. گاهي براي خدا خط و نشان مي‌کشيم. خدايا اگر تو راست مي‌گويي اين حاجت مرا اجابت کن. بعد هم اجابت مي‌شود، بعد من يادم مي‌رود. اگر جايي خداي متعال اجابت حاجتي مي‌کند، براي ما بسياري از حاجات و نعمت‌هايي که به ما داده ابتداءً محقق شده است. اين همه نعمت در وجود ما هست. اما اين همه نعمت را گاهي توجه نداريم و غفلت داريم. يک مشکلي که براي ما پيش مي‌آيد از خداي متعال تقاضا مي‌کنيم و آن امر اجابت مي‌شود. به ما گفتند: دعا کنيد و از خدا بخواهيد، خط و نشان نکشيد. خدايا اگر مي‌خواهي خدايي‌ات بر من ثابت شود اين کار را بکن! خدايا اگر مي‌خواهي باور کنم راست مي‌گويي، اين کار را بکن. اين خيلي زشت است. اگر اجابت شود و بعد انسان به لوازمش متعدد نباشد، تحت اين آيه قرار مي‌گيرد که «فَإِنِّي أُعَذِّبُهُ عَذاباً لا أُعَذِّبُهُ أَحَداً مِنَ الْعالَمِينَ» ملاکش واحد است. چون اينها اهل ايمان بودند. که خدايا بده ما بخوريم، تا باور کنيم. تا ببينيم راست مي‌گويي و قدرت داري. اگر ما اين کار را کرديم، خط و نشان کشيديم، خداوند مطابق همين با ما رفتار مي‌کند. مي‌گويد: نتيجه خط و نشان کشيدن اين است. اين خلاف ادب ربوبي در محضر الهي است که اين همه نعمت به ما داده است. دعا و خواستن از خدا ممدوح است و اگر کسي دعا نکند، او مردود است. اما دعا کردن يک بحث است که رفتن به سوي خداست. اما ملاک صدق خدايي خدا را قبول کردن به اين باشد که حاجت مرا بدهي. ممکن است خدا اين نعمت را به انسان بدهد. اما انسان اگر به لوازم اين حرف که صدق محض در رابطه با خداست متأدب نشود، خودش را به تله انداخته است. پيغمبر اکرم فرمودند: اي اهل ايمان شما معجزه‌ي جديد از پيغمبرتان نخواهيد. چون اگر معجزه بخواهيد خودتان را به دردسر انداختيد. لذا اگر در آيه‌ي شريفه «وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ» (اسراء/59) پيغمبر اگر اينها نزد شما آمدند و از شما معجزه خواستند، ما را منع نکرد «إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ» مگر سابقين اينها همين معجزات را مي‌خواستند و با همين سبک زندگي بودند، وقتي معجزه آمد اينها قبول نکردند و باعث شد عذاب بر اينها نازل شود. مي‌گويد: ما اينها را اجابت نمي‌کنيم که عذاب بر اينها نازل نشود. چرا؟ چون مي‌خواهيم خود اينها برگردند. ثانياً در درون اينها ودايع مؤمنون هست. در اصلاب و ارحام اينها مؤمنون قرار دارند که اينها بايد به دنيا بيايند، اگر بر اينها عذاب نازل شود، آن نفسي که بايد از اينها محقق شود، ودايعي که درون اينهاست، محقق نشده است. رحمت ما بالاتر از اين است که آن استعدادها را هم نديده بگيريم. مي‌گويد: اگر اينها خواستند اجابت نکرديم که گفتند: کوه‌هاي مکه را بردار، نهرها را جاري کن و در کنار قرآن کتاب مستقل ديگري نازل شود ببينيم، اگر ما اينها را نداديم، نه از باب اين بود که نمي‌توانستيم. از باب رحم بر اينها بود. «وَ ما مَنَعَنا أَنْ نُرْسِلَ بِالْآياتِ إِلَّا أَنْ كَذَّبَ بِهَا الْأَوَّلُونَ وَ آتَيْنا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً» ما به ثمود ناقه را داديم، ناقة الله با تقاضاي خودش بود. اين آيت مبصره بود. بصيرت زا بود. يعني هرکس مي‌ديد مي‌فهميد به غير از اعجاز الهي راه ديگري ندارد. نه سحر و جادو بود. اين مبصره بود. «فَظَلَمُوا بِها» اما آنها ظلم کردند. «وَ ما نُرْسِلُ بِالْآياتِ إِلَّا تَخْوِيفا» اگر معجزه مي‌فرستيم، معجزه بايد نتيجه داشته باشد. مگر آنکه دنبالش يک شعور و خوف و خداترسي ايجاد شود. خداي متعال اهل هزل نيست. اهل لعب نيست که بخواهد با اينها بازي کند. اگر منع مي‌کنيم منع ما از روي رحمت الهي است. حالا با اين نگاه ناقه‌اي که از صالح خواستند، همه منفعت بود. يک روز آب اينها را مي‌خورد، اما در قبال يک روز به اينها شير مي‌داد. نفع داشت. اما اين ناقه را پي کردند.
شريعتي: امروز صفحه 446 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره‌ي مبارکه صافات در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏«1» وَ الصَّافَّاتِ صَفًّا «2» فَالزَّاجِراتِ زَجْراً «3» فَالتَّالِياتِ ذِكْراً«4» إِنَّ إِلهَكُمْ لَواحِدٌ «5» رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ‏ إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِبِ «6» وَ حِفْظاً مِنْ كُلِّ شَيْطانٍ مارِدٍ «7» لا يَسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلى‏ وَ يُقْذَفُونَ مِنْ كُلِّ جانِبٍ «8» دُحُوراً وَ لَهُمْ عَذابٌ واصِبٌ «9» إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ «10» فَاسْتَفْتِهِمْ أَ هُمْ أَشَدُّ خَلْقاً أَمْ مَنْ خَلَقْنا إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِينٍ لازِبٍ «11» بَلْ عَجِبْتَ وَ يَسْخَرُونَ «12» وَ إِذا ذُكِّرُوا لا يَذْكُرُونَ «13» وَ إِذا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ «14» وَ قالُوا إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «15» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً وَ عِظاماً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ «16» أَ وَ آباؤُنَا الْأَوَّلُونَ «17» قُلْ نَعَمْ وَ أَنْتُمْ داخِرُونَ «18» فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ فَإِذا هُمْ يَنْظُرُونَ «19» وَ قالُوا يا وَيْلَنا هذا يَوْمُ الدِّينِ «20» هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «21» احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ «22» مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِيمِ «23» وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ «24»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده مهربان‏. سوگند به صف بستگان (در صفوفى منظّم) صف بستنى. پس باز مى‏دارند (از معاصى و وسوسه‏ها) باز داشتنى. همانان كه پى در پى ذكر خدا (كتاب آسمانى) را تلاوت مى‏كنند. بى شك كه معبود شما يكتاست. پروردگار آسمان‏ها و زمين و آن چه ميان آن دو است و پروردگار مشرق‏ها (و مغرب‏ها). ما آسمان زيرين را به زيور ستارگان آراستيم. و (آن را) از هر شيطان متمرّد و سركشى محفوظ داشتيم. آن‏ها نمى‏توانند به (اسرار) عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سو به آنها (شهاب) پرتاب مى‏شود. تا رانده شوند و براى آن‏ها عذابى پاينده است. مگر شيطانى (به آسمان بالا رود و) به سرعت خبرى را بربايد كه شهاب و شراره‏اى نافذ او را دنبال (و نابود) كند. پس از آنان نظر بخواه كه آفرينش آنان سخت‏تر است يا كسانى كه ما (در آسمان‏ها و زمين) آفريديم؟ ما آنان را از گِلى چسبنده آفريديم، بلكه تو (از افكار آنان) تعجب مى‏كنى و آنان (تو را) مسخره مى‏كنند. و هرگاه اندرز داده شوند پند نمى‏گيرند. و هرگاه معجزه‏اى بينند، يكديگر را به مسخره كردن دعوت مى‏كنند و مى‏گويند: اين جز جادويى آشكار نيست. (مى‏گويند:) آيا چون مرديم و خاك و استخوان (پوسيده) شديم آيا (دوباره) برانگيخته خواهيم شد؟! و آيا پدران گذشته‏ى ما نيز (زنده خواهند شد)؟ بگو: آرى (همه زنده مى‏شويد) در حالى كه خوار و كوچك خواهيد بود. همانا قيامت با يك صيحه است، پس آن گاه آنان (صحنه قيامت را) خواهند ديد. و گويند: واى بر ما اين روز جزاست. (به آنها گفته مى‏شود:) اين همان روز جدايى (حقّ از باطل) است كه دائماً آن را تكذيب مى‏كرديد. (خداوند به فرشتگان دستور مى‏دهد:) ستمكاران و هم رديفان آنان و آن چه را به جاى خداوند مى‏پرستيدند (در يك جا) گرد آوريد. پس همه را به راه دوزخ راهنمايى كنيد. آنان را متوقف كنيد، زيرا كه آنان مورد سؤال و باز خواست هستند.
شريعتي: در اين ايام ماه ربيع الثاني خبر خوشي براي شما داريم. در روزهاي پنج‌شنبه ياد و خاطره‌ي مرحوم مهندسي در برنامه ساري و جاري خواهد بود. دوستداراني که مثل من خاطره‌ي خوشي از مرحوم مهندسي در برنامه سمت خدا دارند و هنوز هم با صحبت‌هاي گرم و نصايح پدرانه‌ي ايشان زندگي مي‌کنند، مي‌توانند پنج‌شنبه‌ها مباحث ايشان را دنبال کنند. اشاره قرآني را مي‌شنويم.
حاج آقاي عابديني: ثواب قرائت سوره‌ي صافات را که در روايات ذکر کردند متعدد است. اما من به يک نکته از آن ثواب اشاره مي‌کنم. اگر کسي سوره‌ي صافات را در روز جمعه بخواند، «و ان مات في يومه او ليلته بعثه الله شهيدا، و اماته شهيدا، و ادخله الجنة مع الشهداء في درجة من الجنة» اگر کسي اين سوره را در روز جمعه بخواند و در آن روز از دنيا برود، خداي متعال او را در وقت بعث شهيد مبعوث مي‌کند. و اگر عمرش باشد، خداي متعال «اماته شهيدا» يعني توفيق شهادت و روزي شهادت پيدا مي‌کند. معلوم مي‌شود سوره صافات و حقايق وجودي که در اين سوره هست، اين جهت خيلي تأثير دارد. لذا بايد به مفهوم و معناي اين سوره دقت بيشتري داشت. «و ادخله الجنة مع الشهداء» او را با شهدا داخل جنت مي‌کنند. «في درجة من الجنه» در درجه‌ي شهدا در جنت وارد مي‌کنند.
اين آيه 22 مي‌فرمايد: «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ» در روز قيامت حشر يعني از مقرش کنده شدند، اينها از قبرها کنده مي‌شوند. کساني که اهل ظلم هستند، «أزواجهم» شايد اينجا تنها جايي است در قرآن که صريحاً زوج خطاب شده اما منظور همسر نيست. ازدواج اينها شياطيني هستند که با اينها در دنيا حشر داشتند، يا اعمال اينها هستند که ظالمانه بوده است. «احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ» اهل ظلم با ازواجشان، نه همسرشان، چون ممکن است همسر اين اهل ظلم نباشد. اينها و آنچه که عبادت مي‌کردند، اينها در قيامت کنار هم جمع مي‌شوند. لذا در روايت داريم اگر آن ظلم همراه انسان شود و اعمال ظالمانه بد همراهي هستند که جدايي پذير هم نيستند. اين اعمال بد انسان اگر انسان جهنمي شود، از انسان جدا شدني نيست.
شريعتي: دعا بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله خداي متعال ما را قدر دان نعمت‌هاي خودش قرار بدهد که به کفران نعمت مبتلا نشويم. انشاءالله خداي متعال توفيق بدهد که ادب الهي را در دعاهايمان داشته باشيم و نوع خواستن ما طوري باشد که با ادب الهي سازگار باشد. انشاءالله حاجات همه‌ي مؤمنين را اجابت بفرمايد. خيلي‌ها گرفتاري دارند، انشاءالله خداي متعال گرفتاري همه را برطرف کند.
شريعتي: قدر آيات و معجزه‌ي خدا را بدانيم و شاکر باشيم. السلام عليک يا رسول الله