اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-09-13-حجت الاسلام والمسلمين عابديني– سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم- حضرت صالح(عليه‌السلام)


برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم- حضرت صالح(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 13-09-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
حتي به خنده‌اي شده مهمانمان کنيد *** زلفي نشان دهيد و پريشانمان کنيد
از ما مسافران قدم دور خود زدن *** سلمان شدن گذشت، مسلمانمان کنيد
يک نور واحديد که در چهارده افق *** تکرار مي‌شويد که حيرانمان کنيد

شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان. حلول ماه ربيع الاول بر شما مبارک باشد. انشاءالله زير سايه مولود اين ماه نبي مکرم اسلام حضرت محمد(ص) باشيد. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام مي‌کنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز. اميدواريم در اين ماه مبارک و ربيع المولود که مزين به نبي ختمي آن مبعوث رحمه للعالمين، انشاءالله همه تحت رحمت بي‌منتهي بيش از گذشته قرب الي الله پيدا کنيم.
شريعتي: انشاءالله توجهات حضرت ولي عصر و توجهات خداوند متعال مشمول حال همه بيننده‌هاي نازنين ما باشد. امروز قصه حضرت صالح را خواهيم شنيد.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرج) انشاءالله از ياران و ياوران و سرداران حضرت باشيم.
خدمت حضرت آدم سلام مي‌دهيم. خدمت حضرت شيث، خدمت حضرت ادريس، خدمت حضرت نوح و خدمت حضرت هود و خدمت حضرت صالح (سلام الله عليهم اجمعين). که دل ما را در ارتباط با خدا آشنا کردند و انشاءالله اين ارتباط محفوظ مي‌ماند. ما دلمان به محبت اينها روشن است. جلوه‌هايي از نبوت ختمي ما از اولياي محمدي(صلوات الله و سلام عليهم اجمعين) هست و دلمان را با محبت اينها آماده مي‌کنيم که بتوانيم وزنه‌ي محبت اولياي معصومين دين ختمي را بگذاريم. لذا از هر نبي که خارج مي‌شويم اينگونه نيست که از ياد ما برود. همراه آن نبي باقي مي‌مانيم البته در دلمان را به سوي نبي ديگري هم باز مي‌کنيم. يک سير است. همه اينها براي ما يک کمال ايجاد مي‌کنيد. از امروز در خدمت حضرت صالح(ع) هستيم. انشاءالله بتوانيم با اين حضرت هم پيوند و محبتي برقرار کنيم که در زندگي امروز ما تأثيرگذار باشد. زيرا ارتباط با انبياء يک پيوند تاريخي نبود. يک پيوند به روز هست که قرآن اينها را به عنوان اسوه‌اي معرفي کرده است. هم خود و هم برخورد قومشان را که مؤمنين براي ما اسوه مي‌شوند و کفارشان براي ما عبرت مي‌شوند که چگونه عبرت بگيريم و صرفاً تاريخ نيست. يک همراهي و يک حرکت جمعي است.
در قبرستان وادي السلام ما از ايشان اذن گرفتيم که انشاءالله به ما اجازه بدهند سيره تربيتي ايشان را آغاز کنيم و اين سيره را انشاءالله در وجود ما مؤثر بگرداند. بحث حضرت صالح مثل حضرت هود از انبيايي هستند که پيش از تاريخ هستند. به اين معنا که در اين زمان تاريخ مضبوطي و مکتوبي ذکر نشده است. حتي در تورات نسبت به حضرت صالح هم ذکري به ميان نيامده است. در قرآن کريم از صالح بيش از هشتاد آيه وارد شده. وقتي در مورد موضوعي در قرآن بيش از هشتاد آيه وارد شده باشد، اين شدت و اهميت مسأله را نشان مي‌دهد. شايد ما کلاً حدود ده، يازده نبي داشته باشيم که آيات فراواني در مورد آنها وارد شده که پنج نبي انبياي اولوالعزم هستند. غير از اين پنج نبي اولوالعزم چند نبي هستند مثل هود(س) و صالح(س) که حضرت هود و صالح پر آيه ترين هستند. اين خود نشان مي‌دهد اين انبياي گرامي هم نقش ويژه در زندگي ما دارند. اگر نزد ما مشهور نيستند آنچنان که بايد باشند دليل بر اين نيست که ما هم کمتر بپردازيم. بلکه پرداختن ما به اين انبياء تابع آنچه است که در قرآن وارد شده است. يعني ما آنچنان که قرآن به اين مسأله پرداخته است، سعي مي‌کنيم پردازش و وقت گذاشتن ما همانطور باشد که قرآن به ما گفته است.
از جهت کتاب‌هاي تاريخي نقل صحيحي در مورد اينها وارد نشده مگر آن چيزي که در قرآن وارد شده است. يا قرآن آن را تأييد کرده است. قوم ثمود قوم صالح است. ثمود از اجداد خود صالح است و هم قوم او به ثمود مشهور هستند اما ثمود در آن دوره نبوده است. مثل قوم عاد، لذا قوم ثمودي که در زمان صالح بودند، با چند واسطه به ثمود مي‌رسيدند.
نکته ديگر اين است که قوم ثمود و حضرت صالح از اقوامي هستند که عنوان عرب پيدا مي‌کردند. قوم عاد هم از اقوام عرب بودند. اقوام عرب در اين منطقه بين حجاز و يمن و شام تا مناطق نزديک حجاز مستقر بودند. گفتيم پنج نبي از انبياي عرب هستند. اينها زبانشان عربي بود. صالح(ع) هم يکي از آن انبياء است.
حضرت صالح طبق آنچه در قرآن از انبياء مطرح شده است، سومين نبي است که عليه نظام بت پرستي و شرک قيام کرد. اولين نبي که قيام کرد حضرت نوح(ع) بود. بعد حضرت هود(ع) و بعد حضرت صالح(ع) سومين نبي است که قيام کرد و رسالتش در قرآن ذکر شده است که مردم را به روي گرداني از بت پرستي و اقامه توحيد دعوت کرد. چون انبياء مستخفي بودند. غير علني بودند. غير آشکار بودند.
حضرت صالح در شانزده سالگي مبعوث به رسالت شدند. ايشان از کساني بود که در بين قومش مورد اميد در آينده بود. به گونه‌اي که مردم از نبوغ و خانواده و اصالت و شخصيت او اميد داشتند که اين شخصيت در آينده قوم ثمود را به ثمرات عظيمي برساند. اين رسالت صالح باعث شد که آنها فکر کنند که ديگر حضرت صالح محروم شد و نا اميد شدند. اما در نظر خداي متعال اين تحقق پيدا کرد که اميد اينها به جا بود و اين هم محقق شد.
شريعتي: حدفاصل بين زمان حضرت هود و حضرت صالح ذکر نشده است؟
حاج آقاي عابديني: حدود زماني ذکر نشده است. اما معلوم است که مدتي گذشت که مردم پس از جريان هود(ع) که بت پرست‌ها و متکبران از بين رفتند و مؤمنين باقي ماندند. چون غير از جريان نوح(ع) عذاب عالمي نداشتيم. اينگونه نبود که اگر عذاب نازل مي‌شود همه اقوام از بين بروند. بلکه قومي که آن نبي بر آنها مبعوث بود، نوح (ع) رسالتش عالمي بود. لذا در جزاي مقابل هم کساني که عقاب شدند، همه آنهايي که ايمان نياورده بودند عقاب شدند. اما در مورد هود و صالح نه، عاد يک تيره بود که به سوي آنها مبعوث شده بود. صالح(ع) هم همينطور است. بر قبايلي مبعوث شده بود. نه بر کل انسان‌ها! پس اگر آنهايي که از بين رفتند در مقابل هود    بودند، دليل بر اين نيست که همه انسان‌هايي که در آن دوره بودند غير از مؤمنين از بين رفته باشند. کساني که در دعوت هود مورد دعوت قرار گرفتند ولي ايمان نياوردند و کفر ورزيدند از بين رفتند. لذا در اين فاصله افراد ديگري بودند، قوم صالح هم که قوم ثمود است، قوم عاد نيست که فقط مؤمنين قوم هود باشند. اقوام ديگري هم بودند. در قرآن ذکر شده که قوم ثمود که صالح بر آنها مبعوث شد، جايگزين قوم عاد شدند. چون مکاني که آنها بودند، مکان آبادي بود، اينها هجرت کردند يا در طول تاريخ کم کم اينها به آن سمت سوق پيدا کردند. لذا زمين‌ها و مساکن آنها را به ارث بردند. «جَعَلَكُمْ‏ خُلَفاء» (اعراف/69) در قرآن ذکر شده است.
نکته ديگر اينکه قوم ثمود از جهت مدنيت قوم ثمود قوم پيشرفته‌اي بوده است. تعبير آيات قرآن را هم نقل مي‌کنيم. لذا در قصرسازي خيلي قوي بودند. هم در دشت‌ها قصرهاي بزرگي مي‌ساختند، هم در کوه‌ها «يَنْحِتُونَ مِنَ‏ الْجِبالِ‏ بُيُوتا» (حجر/83) يعني يکي از خصوصياتي که در قرآن چند بار ذکر شده است، اين است که اينها قدرت و توانمندي داشتند که در دل کوه‌ها خانه‌هاي امن مي‌ساختند. چون سيلاب‌‌ها يا زلزله‌ها يا سرماهاي شديد پيش مي‌آمد، اينها مساکن امن داشتند. در وقت تابستان و بهار ييلاق و قشلاق مي‌کردند. وقتي هوا مناسب بود در دشت‌ها و قصرهايشان مي‌آمدند و زندگي مي‌کردند. اما در قسمتي از سال که هوا نامناسب بود يکطور پناهگاه داشتند. پناهگاه‌هايي بود که به تعبير قرآن اينها را تراشيده بودند. يعني يک صنعت ويژه و قدرت ويژه‌اي داشتند که مي‌توانستند در دل کوه‌ها ساختمان‌هاي خوبي بسازند. لذا يکي از شغل‌هاي اينها در آن دوره معماري مهمي بود که در دشت‌ها به صورت قصرها بود و در کوه‌ها به صورت «بُيُوتاً آمِنِين‏» بوده است. خانه‌هاي امني که مي‌توانسته اينها را از بسياري از آسيب‌ها حفظ کند. بارها در قرآن کريم در سوره شعرا، سوره هود و اعراف ذکر کرده که اينها در ساختمان‌سازي قدرت ويژه داشتند.
نکته ديگر اين است که قوم ثمود رفاه زيادي داشتند. در قرآن کريم مفصل در مورد باغستان‌ها و چشمه‌هايي که اينها داشتند متعدد ذکر شده است. اينکه درختان اينها آنچنان در هم قرار مي‌گرفت، که ميوه‌ها در هم فرو مي‌رفتند. يعني شدت آبادي و عمران را نشان مي‌دهد. هواي مناسب و باران مناسب براي اينها طوري بود که درختان پر ميوه و در هم فرو رفته بود. يکي از شغل‌هاي اينها زراعت و باغداري بود که در آبياري هم صنعت ويژه‌اي داشتند. چشمه‌ها را هدايت مي‌کردند. طوري نهرها را هدايت کرده بودند که زمين‌هايشان را سيراب کنند. دوستان مي‌توانند به سوره اعراف آيات 73 تا 79، سوره هود آيات 61 تا 68، سوره شعرا آيات 141 تا 159، سوره نمل آيات 45 تا 53 مراجعه کنند و همچنين سوره حجر که ناميده به حجر شده به عنوان همين قوم ثمود. قوم ثمود همان «أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِينَ» (حجر/80) هستند. سوره قمر که سوره‌ي معروفي است و همچنين سوره شمس که «كَذَّبَتْ‏ ثَمُودُ بِطَغْواها، إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها،فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَةَ اللَّهِ وَ سُقْياها، فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها، وَ لا يَخافُ عُقْباها»» (شمس/11- 15) اين آيات زيبايي که در سوره شمس آمده است و سوره‌هاي ديگر که ذکر شد، تعبير «وَ كانُوا يَنْحِتُونَ‏ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِين‏» است.
در سوره اعراف مي‌فرمايد: «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ» (اعراف/74) شما جانشينان قوم عاد شديد. نشان مي‌دهد اينها زمين‌هاي آنها را به ارث بردند. هم از جهت وجودي معلوم مي‌شود تا آن زمان براي اينها قصه قوم عاد روشن بوده است. صالح(ع) به اينها مي‌گويد: به ياد بياوريد. هم يادتان باشد که آنها با همه توان و نيرويي که داشتند از بين رفتند. عناد کار دستشان داد. هم بدانيد اين نعمت در دست شما امانت است. اينطور نيست که وقتي نعمت را پيدا مي‌کنيد فکر کنيد ابدي هست. يکي از آفاتي که هميشه است اگر زندگي قومي خيلي اهل رفاه باشد، غفلت در آن شديدتر است. وقتي انسان مستغني مي‌شود و احساس غني بودن مي‌کند، طغيان‌گري‌اش شدت پيدا مي‌کند. قوم ثمود اين خصوصيت که رفاه زياد شامل حالشان بود يک نکته بود. نکته ديگر اين بود که عمر‌هايشان هم طولاني بود. به تعبير قرآن «وَ اسْتَعْمَرَكُمْ‏ فِيها» (هود/61) شما را در ارض عمر طولاني داديم، يا اينکه قدرت عمران و ارض را داديم. هردو تعبير در روايات استفاده شده و اهل لغت هم هردو را قبول کردند که امکان پذير است. قوم ثمود عمرهايشان کمتر از سيصد سال نبود. عمده عمرهايشان بالاتر از سيصد سال بود. حساب کنيد عمر طولاني با رفاه زياد غفلت تام ايجاد مي‌کند. چون انسان با همين عمر هشتاد و صد سال احساس مي‌کند مردن براي من نيست، براي همسايه است. «وَ ما تَدْرِي‏ نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ» (لقمان/34) اصلاً نمي‌دانيم کجا و کي مي‌ميريم. ولي باوري که خداي متعال در ما ايجاد کرده تا ذکر باشد براي ما و توجه، همين را ما سبب غفلت قرار داديم. يعني همين باعث شده فکر کنيم مرگ براي ديگران است. لذا در روايت دارد که وقتي مرگ شخصي مي‌رسد، آن شخص مي‌گويد: خدايا کاش به من اعلان خطر کرده بودي که من براي اين لحظه آماده مي‌شدم. مي‌گويد: يادت مي‌آيد مريضي همسايه‌ات را. يادت مي‌آيد مريضي خودت را؟ همه اينها اعلان خطر براي تو بود. يعني يک واقعه‌اي است اتفاق مي‌افتد که براي هر شخصي پيام ويژه دارد. اگر ما آن پيام ويژه را گرفتيم، رشد ايجاد مي‌شود. اگر نگرفتيم اين آيه الهي را ضايع کرديم.
قوم ثمود هم رفاه داشتند و هم عمر طولاني. اين دو سبب که دو نعمت الهي براي اينهاست سبب غفلت بيشتر شد. يعني باعث شد اينها غفلتشان شديدتر و طغيانشان بيشتر شود. از خصوصيات قوم ثمود در مقابل قوم عاد اين است که قوم عاد خيلي از جهت استکباري و خودبيني و خودنمايي و مقام پرستي قوي بودند. آنها مي‌خواستند در هر چيزي خودشان را جلوه بدهند. بلندترين جاها را براي نشان دادن خودشان قرار مي‌دادند. مقام پرستي، خودنمايي، عنانيت در قوم عاد شديد بود. لذا شايد استکبار در قوم عاد بي‌نظير بود. هبوط مراتبي دارد. انسان وقتي سقوط مي‌کند مراتبي دارد. يک مرتبه هبوط اين است که انسان شکمش که سير مي‌شود خيالش راحت مي‌شود. مثل حيواني که وقتي سير مي‌شود ديگر کاري ندارد. گاهي انسان هبوطش در همين حد است. وقتي شکمش سير شد، خيالش راحت مي‌شود.
اما گاهي انسان به اين مرتبه قانع نمي‌شود. فقط به سير بودن شکم قانع نيست. حتي حاضر است گرسنه بماند ولي مالکيت پيدا کند. يعني زمين‌هاي ديگران براي او باشد. اشياء ديگران براي او باشد. حرص در مالکيت دارد. مي‌خواهد مالکيتش به گونه‌اي باشد که همه چيز مربوط به او باشد. اين هبوط شديدتري است. يعني يک خانه نمي‌خواهد که فقط در آنجا زندگي کند. دهها خانه هم که داشته باشد، احساس مي‌کند کم است. يک زمان خانه مي‌‌سازد تا ديگران استفاده کنند، تا يک ساخت و سازي را ايجاد کند و رشدي ايجاد شود. اما گاهي حرص است. اين حس مالکيت گرايي مرتبه شديدتري از هبوط است. بعضي از حيوانات هم ممکن است که محله استيلاي خود را بخواهند توسعه بدهند. ديگري در اين منطقه وارد نشود. اما انسان در اين حس خيلي قوي است. اما هبوط شديدتر و سنگين تر و بالاترين مرتبه هبوط اين است که انسان نه فقط مالکيت اشياي ديگر را مي‌خواهد، بلکه مي‌خواهد همه انسان‌هاي ديگر هم عبد او باشند. نه اموال ملک او باشند. بلکه انسان‌ها هم مثل فرعون ملک او باشند. «أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى‏» (نازعات/24) من پروردگار شما هستم. شما ملک و عبد من هستيد. اين ملوکيت است. فوق مالکيت است. يعني اين مي‌خواهد ملک باشد نه مالک. مالک فقط صاحب بر اشياء هست. اما ملک پادشاه است. کسي که همه نفوس هم تحت اختيار او قرار مي‌گيرند. لذا در آمدن از شکم يک مرتبه از سختي را دارد. اما کسي که در مرتبه مالکيت هبوط کرده، خارج شدن از آن سخت‌تر است. باتلاقي است که فرو مي‌رود. اما اگر در ملوکيت فرو رفت نجات خيلي سخت‌تر است.
قوم هود علاوه بر اين دو مرتبه هبوط قبلي در ملوکيت فرو رفته بودند. يعني مي‌خواستند بر بقيه سرور باشند. مي‌خواستند در بقيه جلوه‌گر باشند. چشم پر کن باشند. همه آنها را ببينند. اما قوم ثمود اين شدت هبوط را نداشتند. اما در مالکيت هبوط قوي داشتند. در شکم پرستي خيلي قوي بودند. لذا محاجه‌هاي قرآن نشان مي‌دهد هر کدام از اين اقوام در چه مرتبه‌اي از هبوط بودند. هبوط‌ها مختلف است. هبوطي که قوم هود داشت خيلي سنگين بود. لذا عذابي که بر آنها نازل شد عذابي بود که هفت شب و هشت روز طول کشيد. تا بتواند ذره‌اي از عذاب جزايي اينها را در دنيا به اينها بچشاند. عذاب قوم صالح سه روز طول کشيد که اين سه روز هم حالت برگشت پذيري براي اينها داشت. قوم ثمود با همه دارايي‌هايي که داشتند در مقابل صالح ايستادند و دعوت او را رد کردند. عمر حضرت صالح هم خيلي طولاني نبود. طبق روايت تا 120 سال با آنها محاجه مي‌کند. 104 سال نبي بوده است. مي فرمايد: من 104 سال است با شما هستم. در شانزده سالگي مبعوث به رسالت شدم. الآن 120 سال سن دارم.
در روايات مختلفي که آمده نعمت‌هايي که بر اينها مي‌شمارد، «وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ‏ بَعْدِ عاد» شما بعد از عاد جانشين آنها شديد و جايگاه آنها را اشغال کرديد. «وَ بَوَّأَكُمْ فِي الْأَرْض‏» خدا شما را در زمين سکني داد. «تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً» (اعراف/74) در دشت‌ها قصرها براي خودتان ساختيد. نشان مي‌دهد اينها دشت‌هاي آبادي داشتند. هم نشان مي‌دهد صنعت معماري‌شان خيلي قوي بوده که قصور، قصرها داشتند. «وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً» در کوه‌ها خانه‌هاي مختلفي تراشيديد. يک زمان هست که مي‌گوييم: غارها را خانه قرار دادند. اين پيدا کردن غارها مهم بوده است. اما نه، تراشيدن است. يعني خود اينها ابتدا جاهايي را به عنوان خانه تراشيدند. تراشيدن کوه خيلي سخت است. سنگ‌هاي سنگين و سخت را توانستيد به عنوان وادي قرار بدهيد. اين هنر عظيمي بود که اينها داشتند. در نگاه باستان شناسي آنچه از سابقين باقي مانده است، خداي متعال و قرآن کريم نمي‌گويد: از بين ببريد. مي‌گويد: اينها را به عنوان عبرت نگاه کنيد. نمي‌گويد: تعظيم کنيد. چون اينها بوي استکبار مي‌دهد.
وقتي پيغمبر(ص) در جنگ تبوک از جايي که عذاب بر قوم صالح و قوم ثمود نازل شده بود، عبور مي‌کردند فرمودند: اينجا همان جايي است که قوم ثمود ساکن بودند. عذاب اينجا نازل شد. حضرت فرمودند: از اينجا به سرعت عبور کنيد. نايستيد. توضيح دادند که اينجا چه واقعه‌اي اتفاق افتاده است. نمي‌گويد: به اينها بباليد ولي مي‌گويد: عبرت بگيريد. اگر ساختمان عظيم است، مطرح کنيد اما با همه اينها هيچ نشاني از اينها باقي نماند. اين نگاه به آثار باستاني است که فرهنگي براي ما نيست. بوي کفر و شرک را مي‌داد. جايي که بوي کفر و شرک مي‌دهد و آثار استکبار است را نمي‌گويد: از بين ببريد. اما مي‌گويد: نگاه شما به اين نگاه عبرت آموز باشد. باقي نگه داشتن آثار خلاف نيست که الآن داعش هر اثري از سابقين هست را از بين مي‌برند. اما نگه داشتن و تعظيم کردن غلط است. نگه داشتن و عبرت گرفتن باشد.
دوستاني که در اين حرفه هستند شايد بگويند: هدف ما بايد چگونه باشد؟ آيا تعمير اين آثار صحيح است؟ بله. اما حواسمان باشد طوري اينها را قرار بدهيم که براي مردم تفريح نباشد. پيغمبر اکرم روي صورت خود را پوشاندند و فرمودند: از آب اينجا نخوريد. طعامي از اينجا نخوريد. يعني از اين حالت بترسيم. که اينجا محل عذاب بوده است. محل عصيان رب بوده است. اين افق چقدر زيباست. خود اين عبرت آموزي است که براي ما هم حالت ترس ايجاد شود.
بعد مي‌فرمايد: «فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ» اگر ما اين قدرت را براي شما قرار داديم، که شما را جايگزين قوم عاد کرديم، اين توانايي که مي‌توانيد در کوه‌ها تصرف کنيد را به شما داديم. «وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ» در ارض فساد نکنيد. در سوره حجر دارد «وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِين‏» (حجر/82) در سوره ديگر دارد «وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى‏ رَبِّ الْعالَمِينَ» (شعرا/145) من از شما اجري نمي‌خواهم که اين سنت همه انبياء بوده است. «أَ تُتْرَكُونَ‏ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ» (شعرا/146) آيا فکر مي‌کنيد با همين نعمت‌هايي که هست رها مي‌شويد و هيچ آزمايشي نمي‌شويد. «فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ» (شعرا/147 و 148) در جنات و جاهايي که پر درخت هست و چشمه‌هاي زياد دارد، زرع‌هاي پر و درخت‌هاي نخلي که وقتي شکوفه مي‌زند، آنچنان اين شکوفه‌ها پر ثمر است که چشم‌ها را خيره مي‌کند. «وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ» (شعرا/149) اين فارهين تعبير زيبايي است که در کوه‌ها مي‌تراشيد. اين فره به معني امري است که با تخصص انجام مي‌شود. يعني يک خانه‌هايي را با تخصص و خبرگي در دل کوه‌ها ايجاد مي‌کنيد. براي فاره دو معنا آوردند. «بيوتاً فارهين» بعضي  به معني بيوت براي لهو و لعب ذکر کردند. بعضي هم به معني خبرگي و تخصص ذکر کردند. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ» (شعرا/150) اينها بايد تقوا و اطاعت شما را مضاعف کنيد. «وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ» (شعرا/151)
شريعتي: امروز صفحه 418 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه احزاب در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، يا أَيُّهَا النَّبِيُ‏ اتَّقِ اللَّهَ وَ لا تُطِعِ الْكافِرِينَ وَ الْمُنافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً «1» وَ اتَّبِعْ ما يُوحى‏ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبِيراً «2» وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ وَكِيلًا «3» ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ وَ ما جَعَلَ أَزْواجَكُمُ اللَّائِي تُظاهِرُونَ مِنْهُنَّ أُمَّهاتِكُمْ وَ ما جَعَلَ أَدْعِياءَكُمْ أَبْناءَكُمْ ذلِكُمْ قَوْلُكُمْ بِأَفْواهِكُمْ وَ اللَّهُ يَقُولُ الْحَقَّ وَ هُوَ يَهْدِي السَّبِيلَ «4» ادْعُوهُمْ لِآبائِهِمْ هُوَ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ تَعْلَمُوا آباءَهُمْ فَإِخْوانُكُمْ فِي الدِّينِ وَ مَوالِيكُمْ وَ لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ فِيما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَ لكِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً «5» النَّبِيُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى‏ بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى‏ أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً «6»
ترجمه: به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏. اى پيامبر! از خداوند پروا كن و از كافران و منافقان اطاعت مكن كه خداوند دانا و حكيم است. و از آنچه از سوى پروردگارت به تو وحى مى‏شود پيروى كن كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است. و بر خداوند توكّل كن، و همين بس كه خداوند وكيل و نگهبان (تو) است. خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل قرار نداده است؛ و هرگز همسرانى را كه مورد «ظِهار» قرار مى‏دهيد مادران شما قرار نداده؛ (و نيز) فرزند خوانده‏هاى شما را پسر (واقعى) شما قرار نداده است. اين (قرار دادن همسر به منزله‏ى مادر و فرزند خوانده به منزله‏ى فرزند) سخنى است كه شما به زبان مى‏گوييد، و خداوند حقّ مى‏گويد و اوست كه به راه (راست) هدايت مى‏كند. آنان (پسر خواندگان) را به نام پدرانشان بخوانيد، كه اين نزد خداوند عادلانه‏تر است، پس اگر پدرانشان را نمى‏شناسيد، آنان برادران دينى و موالى شما هستند؛ و در آنچه (پيش از اين) خطا كرديد (و پسر خواندگان را فرزند خود دانستيد) گناهى بر شما نيست، ولى در آنچه دل‏هايتان قصد و عمد داشته (مسئوليد) و خداوند آمرزنده‏ى مهربان است.پيامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، و همسران او (در حرمت نكاح مانند) مادران مؤمنان محسوب مى‏شوند، و در كتاب خداوند، خويشاوندان (نسبى) بعضى نسبت به بعضى از مؤمنان و مهاجران (كه قبلًا بر اساس ايمان و هجرت ارث مى‏بردند، در ارث بردن) اولويّت دارند، مگر آن كه بخواهيد نسبت به دوستانتان نيكى كنيد (و سهمى از اموال خود را در قالب وصيّت به آنان بدهيد)؛ اين (حكم) در كتاب (الهى) نوشته شده است.
شريعتي: اشاره قرآني را مي‌شنويم.
حاج آقاي عابديني: در محضر آيات ابتدايي سوره احزاب بوديم. آيه چهارم مي‌فرمايد: «ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ» خدا دو دل در درون کسي قرار نداده که با دلي محبت به کسي و با دل ديگر محبت به خدا را داشته باشد. از اين آيه استفاده مي‌شود که کسي غير از خدا را نبايد دوست داشته باشيم؟ يا نه اين همه رواياتي که ذکر شده محبت پدر و مادر و همسر و فرزندان و محبت مؤمنين و انسان‌ها، محبت اولياي الهي چطور است؟ بيانش اين است که اگر محبت به دو سو بکشد، دو قلب مي‌خواهد تا دو محبت را تحمل کند. اما اگر هم سو و هم جهت باشند، نه فقط اينها مانع نيستند، بلکه مؤيد همديگر هم هستند. يعني وزنه‌اي که من در محبت نسبت به همسر و فرزندم و دوستان و پدر و مادرم دارم، من را نسبت به زدن وزنه‌ي بالاتر محبت که وزنه‌ي ولي است، آماده مي‌کند. کسي که وزنه‌ي محبت به ولي الهي را مي‌زند، آماده مي‌شود براي اينکه وزنه محبت الهي را بزند. اين نگاه اين است که يک قلب است. اما اي يک دله‌ي صد دله، دل يک دله کن! يعني اگر تو به صد جا محبت کردي و نتوانستي اينها را در يک سو قرار بدهي، صد دله هستي. اما اگر توانستي همه را تجلي و جلوه او ببيني، اينها مؤيد آن دوست داشتن است که اي يک دله‌ي صد دله، دل يک دله کن! همه اين محبت‌ها در يک راستا قرار مي‌گيرد.
شريعتي: کتاب سيره تربيتي انبياء، «سيره تربيتي حضرت آدم(ع)» که خيلي از دوستان مي‌خواستند نکات مفصل‌تري را از زندگي حضرت آدم مطالعه کنند، حاج آقاي عابديني زحمت کشيدند و نکات را به رشته تحرير درآوردند و اين کتاب تازه منتشر شده است. براي تهيه کتاب مي‌توانيد به ما پيامک بزنيد، دوستان با شما تماس خواهند گرفت و کتاب را به دست شما خواهند رساند. دعا بفرماييد.    
حاج آقاي عابديني: انشاءالله خداي متعال ما را محب اولياي خودش قرار بدهد. دلهاي ما را به محبت خودش آشنا بگرداند. مشکلات جامعه مسلمين و مستضعفين و مشکلات جوان‌ها را به رحمت خودش و رحمتي که در اين ماه ربيع المولود متولد شده همه اينها را حل بفرمايد.
شريعتي: انشاءالله در پنج‌شنبه‌هاي ماه ربيع الاول برنامه سمت خدا ميزبان دکتر رفيعي خواهيم بود و از مباحث ايشان در برنامه استفاده خواهيم کرد.