اپلیکیشن شبکه سه
دریافت نسخه اندروید

مشاهده محتوا

95-09-06-حجت الاسلام والمسلمين عابديني– سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم- حضرت هود(عليه‌السلام)

برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم- حضرت هود(عليه‌السلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 06-09-95

بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام مي‌کنم به همه شما بيننده‌ها و شنونده‌هاي عزيزمان، آرزو مي‌کنم در اين سرماي پاييزي دلتان بهاري و گرم باشد. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقاي عابديني: سلام مي‌کنم به همه بينندگان و شنوندگان عزيز. عرض خوش آمد به همه زائريني داريم که در اين رزمايش عظيم ظهور شرکت کردند و کساني که دلشان را شرکت دادند. عرض تسليتي هم خدمت خانواده کساني که در راه زيارت امام حسين(ع) و همچنين امام رضا(ع) که مصيبتي ايجاد کرد، داريم. البته اجر اينها با صاحبان حقيقتي است که قصد آنجا را داشتند و با امامشان محشور مي‌شود. براي بازماندگان آنها از خداي متعال صبر طلب مي‌کنيم.
شريعتي: در ذيل بحث سيره تربيتي انبياء در قرآن کريم به قصه حضرت هود رسيديم و امروز عذاب قوم عاد را مي‌شنويم.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرج) انشاءالله از ياران و ياوران و سرداران حضرت باشيم.
ما به نيابت از همه بينندگان و شنوندگان نايب الزياره در همه عتبات مقدسه بوديم. چه در نجف اشرف و چه در کربلاي معلي و چه در کاظمين و سامرا سلام همه دوستان را رسانديم. علاوه بر اين وقتي در نجف اشرف بوديم، در وادي السلام که وارد شديم، نزديک جوار اميرالمؤمنين(ع) قبر هود و صالح قرار دارد. آنجا که مشرف بوديم، ياد همه بينندگان و شنوندگان به خصوص به واسطه بحثي که داشتيم بوديم و سلام همه دوستان را به حضرت هود رسانديم. از حضرت هود اجازه خواستيم که آخرين جلسه از بحث را بتوانيم درست ادا کنيم و زندگي و حقايق وجودي ايشان و آنچه در قرآن در مورد ايشان آمده در مورد ما مؤثر واقع شود. از حضرت صالح(ع) هم اذن براي ورود به بحث در مورد ايشان را خواستيم.
اين مباحث را وقتي انسان در مورد انبياء در قرآن کريم مي‌بيند، وقتي وارد مسجد کوفه و مسجد سهله مي‌شود، آنجا مي‌بيند حشر با انبياء چقدر عظيم است. وقتي در اين دو مسجد بزرگ وارد مي‌شويد، مي‌بينيد مقام نوح نبي داريم. مقام ادريس داريم. مقام خضر داريم. مقام آدم داريم. وقتي اينها را مي‌بينم مي‌فهمد که وقتي اطلاع حشر با اين مباحث دارد، آنوقت حضرات معصومين چقدر زيبا در اعمال اينها سوق دادند که ما را با انبياء متصل کنند. لذا با انبياء متصل بودن فقط مربوط به ما نيست. حضرات معصومين هم اين سنت را انجام مي‌دادند و تبليغ مي‌کردند. لذا حشر با حضرت هود(ع) که در اين بحث در محضرش هستيم، بعضي از اولياي الهي در بار يافتن خدمت انبياء بعضي از کمالات را اختصاصاً از حضرت هود مي‌گرفتند. يعني وقتي به محضر انبياء مشرف مي‌شدند، بعضي از معارف خاص و کمالات ويژه مختص حضرت هود در ظهور بود. چنانچه هرکدام از حضرات معصومين ظهوري و بروزي دارند و اثري مي‌گذارند، لذا نگاه ما به انبياء به عنوان يک شخصيت‌هاي مؤثر و تأثيرگذار بايد نگاه کنيم. لذا وقتي وارد اين مکان‌هاي مقدس مي‌شويم، مي‌گويد: به مقام ادريس متوسل شويد که اينجا عبادتگاه ادريس است. اينجا عبادتگاه خضر است. اينجا عبادتگاه ابراهيم است. اينجا محل بيت نوح(ع) بوده است. حشر با اينها بايد جاري باشد. لذا اين خود بحث سنگيني را مي‌طلبد که اولياي الهي در ارتباط با انبياء چه چيزي را اخذ کردند؟ گاهي ذکر کردند که ما اين حقيقت را از هود(ع) اخذ کرديم. اين حقيقت را از خضر نبي اخذ کرديم. اينها را مي‌شود انسان با يک دقتي روش ارتباط را هم پيدا کند.
بحث ما در رابطه با عذاب قوم هود که همان قوم عاد بودند، هست. در بحث عذاب به آنجا رسيديم که قبل از عذاب هفت سال نوعي از قحطي بوده، سه سال هم شدت داشته است. در کل سه تا هفت سال خشکسالي و قحطي محقق شد که شايد اگر کسي در بين اينها بود که قابل برگشت است، با اين فشار برگردد و تنبه پيدا کند. اما چون لجاجت قوم عاد شدت پيدا کرد به طوري که از هود تقاضا کردند عذابي که وعده کردي، کجاست؟ اين تقاضاي وجودي اينها که عذابي که مي‌گفتي کجاست، خيلي مهم است. اين خودش يک سؤال و درخواست از خدا بود. حتي قحطي و خشکسالي هم اثر نکرد و لجاجت و روي گرداني اينها را بيشتر کرد. عده‌ي کمي شايد ايمانشان مضاعف بود که گفتيم آمدند از حضرت براي رفع قحطي طلب دعا کردند. اينها در وجودشان تقاضاي عذاب محقق شد. به طوري که به هود دائماً مي‌گفتند: عذابي که گفتي کجاست؟ اين سؤال وجودي اجابت حق را در پي داشت. حواس ما باشد گاهي از بعضي وقايع ناراحت مي‌شويم. يک موقع قهر نکنيم و نگوييم: خدايا حالا که اينطور شد ديگر هرکاري خواستي بکن. اين حرف‌ زدن‌ها نوعي سؤال است. لذا به ما گفتند: اگر چيزي بدي به ذهن شما خطور کرد، به زبان نياوريد. اين به زبان آوردن خود آخرين جها عليت است که محقق شود. در حرف زدن انسان بايد ادب به خرج بدهد. حواسش باشد. به زبان ناسپاسي مبدل نشود.
قوم عاد تقاضاي عذاب را داشتند. لذا عذاب به واسطه درخواست و سؤال اينها بود. آن هم به طوري که وقتي عذاب مي‌خواست به سمت اينها بيايد، چون خشکسالي بود و باران و ابري در کار نبود. هوا حالت سمي و آلودگي داشت. از دور ابر سنگيني به سمت اينها آمد. تا اين ابر را ديدند خوشحال شدند که اين ابري است که مي‌خواهد بر ما ببارد. به هود پشت کردند و به دشت‌هايشان رو کردند. آنجا خطاب به اينها شد اين آن چيزي نيست که شما فکر مي‌کنيد. اين عذاب الهي است. منتهي اينها توجه نداشتند. وقتي رسيدند ديدند اين ابر سنگيني است و باد شديدي است که به تعبير قرآن «ريحاً صَرْصَراً» (فصلت/16) يعني باد تندي که شدت تندي آن به گونه‌اي است که صداي بد و شديدي دارد. سردي به همراه خودش دارد و علاوه بر صداي شديد، گرد و غبار زيادي هم با خود داشت. يعني به گونه‌اي که رمل‌ها را کنده بود و ماسه‌ها را خود همراه کرده بود و بر سر اينها ريخت. وقتي ديدند اين باد باران‌زا نيست، به پناهگاه رفتند. اما عجيب است که به تعبير آيات قرآن هفت شب و هشت روز اين باد طول کشيد. لذا اول اينها زير ماسه‌ها دفن شدند و ناله مي‌کردند. عذاب سنخيت کامل با خلق و خوي انسان دارد. يعني جزاي خداي متعال با عمل انسان مطابقت دارد. يعني هر عذابي که براي قومي نازل شده تطابق کامل با نوع عمل اينها دارد. در هر قومي متناسب با خلق و خوها و عمل آن قوم اين عذاب متناسب با آن بود.
اين عذاب که آمد چند روز اين ماسه‌ها را بر روي اينها ريخت. به گونه‌اي که ناله‌هاي اينها بلند شده بود و تقاضاي کمک داشتند. اما ديگر جاي کمک نبود. بعد از مدتي که زير ماسه‌ها مدفون شدند. باد شديد ماسه‌ها را از روي اينها کنار زد. اينها تعبيرات قرآن است و اينها را مثل خس و خاشاکي که روي سيلاب قرار مي‌گيرند، بدون اراده به هر طرفي حرکت مي‌کند، چون جسه‌هاي قوي داشتند و قدرتمند بودند. اين نگاه اينها که مي‌گفتند: چه کسي از ما قوي‌تر هست را به خس و خاشاکي تبديل کرد که اين باد اينها را به زمين مي‌کوبيد. به تعبير قرآن مثل درخت‌هاي نخلي که از ريشه کنده شده باشند. اما به تعبير قرآن ريح سرکش، يعني بادي که هيچ قدرت کنترلي بر اينها نيست. سرکش نسبت به اينهاست. اينها هيچ توان کنترل نداشتند. «كَأَنَّهُمْ أَعْجازُ نَخْلٍ‏ مُنْقَعِر» (قمر/20) مثل درختان نخلي که ريشه‌کن شدند و اين طرف و آن طرف پرت مي‌شوند. اينها با اين هيکل‌ها و تنومندي پرت مي‌شدند. اين عذاب براي اينها خوار کننده بود. به تعبير قرآن اين عذاب غليظ است. عذاب غليظ در دنيا امکان ظهور ندارد. چون دنيا جاي ظهور عذاب غليظ نيست. لذا به ما مي‌گويند: تمام آتش‌هايي که در دنيا است، قطره‌اي از آتش جهنم بوده که از هزاران هزار اقيانوس عبور کرده و سرد شده است و اين آتشي که در دنياست شده است. لذا آتش در دنيا با همه سوزندگي‌اش که بدن انسان هيچ مقاومتي در برابر آن ندارد، درختان و موجودات ديگر هم توان ندارند، تازه اين سرد شده‌ي هزار دريا از يک قطره آتش است. اين هم در جانب عذاب و هم در جانب قرب الي الله سعادت و نعمت و رحمت است. آن نعمت اطلاقي حق هم در دنيا جاي ظهور ندارد. آن هم بايد خيلي نازل شود تا در دنيا قدرت ظهور پيدا کند. لذا عذاب غليظي که نسبت به اينها گفته شده همين گونه است. نسبي است، عذاب غليظ مطلق فقط در آخرت امکان پذير است. اگر خداي متعال عذاب غليظ براي اينها در دنيا تعبير مي‌کند، ناظر بر اين است که نسبت به اقوام ديگر عذاب اينها غليظ است. در عذاب‌هاي دنياي اين عذاب غليظ بود. چرا؟ چون تراکم حجاب‌هاي اينها و نعمت‌هايي که خدا به اينها داده بود و کفران اينها باعث شده بود عذاب غليظ را طلب کنند.
دنباله اين بحث يک بحث جدي است که هر عذابي که نازل مي‌شود يا هر نعمتي که نازل مي‌شود، از جانب خداي متعال آن نعمت فقط هست. وقتي اين را با خدا قياس مي‌کنيم از جانب خدا باد نعمت است. لذا همين باد وقتي که آمد سبب حيات هود و مؤمنين شد. براي آنها تبديل به نسيم شد. آن هواي مسموم را برد و براي آنها قابل تنفس شد. در وجود کفار تبديل به عذاب شد. آن هم باد صرصر که هيچ توان مقابله با آن نيست. تعبير روايت اين است که مي‌فرمايد: بادها پنج قسمت هستند. باد صبا، باد دبور، باد شمال هست. اين بادها با اينکه گاهي سخت هستند ولي هميشه آبادي در کنار سختي‌شان هست. اما ريح عقيم فقط خرابي دارد. به طوري که اين باد بر قوم عاد ريح عقيم بود. اما بر مؤمنين هود ريح عقيم نبود. اين حقيقت که ما فکر مي‌کنيم حقايق اشياء در بيرون همان چيزي است که ما مي‌بينيم. نمي‌دانيم تأثير و حقيقت اين دائماً به دست خداست. اين نگاه باعث مي‌شود همين حقيقت که رحمت است در وجود کافر به نقمت تبديل مي‌شود. مثل معده مسمومي که هر غذاي خوبي را فاسد مي‌کند. بهترين غذا براي او سم است. نبايد غذا بخورد. معده کشش هيچ غذايي را ندارد. معده اينها در نظام وجودي و اعتقادي و اخلاقي مسموم شده بود. وقتي باد بر آنها مي‌وزد، آن باد نشأت گرفته از عمق وجود آنهاست. يعني حوادثي که بر ما پيش مي‌آيد اينطور نيست که ظاهرش اين باشد همه يکسان است. هر حادثه‌اي مرتبط با عمق وجود ماست. در روايت دارد که ريح عقيم از ارضين السبع نشأت گرفته بود. اين ارضي که ما روي آن قرار گرفتيم با تمام عمقش يک ارض است. ارضين السبع مثل سماوات السبع است. سماوات السبع در تعبير قرآن هست «إِنَّا زَيَّنَّا السَّماءَ الدُّنْيا بِزِينَةٍ الْكَواكِب‏» (صافات/6) يعني تمام آسمان دنيا با تمام ستارگان آسمان دنيا و آسمان اول است. کواکب در آسمان‌هاي بعدي اينگونه نيست. آنها باطن اين عالم است. باطن عالم دنيا آسمان دوم مي‌شود. تا به آسمان هفتم مي‌رسد. بعد از آسمان هفتم کرسي الهي و بعد از آن عرش الهي است. که اينها مراتب باطن عالم هستند. که هرکدام بر ديگري سيطره دارند. در نظام ارض هم همينطور است. نظام ارض يعني نظام تعلق و دور شدن از سماوات. ارض هم يک ارض ظاهري است. اين ارض ملعون نيست. اين ارضي که ما روي آن قرار داريم ملعون نيست. اما باطن اينکه تعلق است و کشيدن انسان به درون خود و آن تعلقات و محبت‌هايي است که انسان را در مقابل خدا قرار مي‌دهد، مي‌شود ارض دومي که در مقابل اين ارض است. يک سقوط است. «أَخْلَدَ إِلَى‏ الْأَرْض‏» (اعراف/176)، «اثَّاقَلْتُمْ إِلَى‏ الْأَرْض‏» (توبه/38) انسان را پايين مي‌کشد. اول در يک سطح حيواني قرار مي‌دهد و بعد هم از حيوانيت پايين‌تر قرار مي‌دهد. انساني که حيوان مي‌شود. انساني که گياه مي‌شود و سنگ مي‌شود. تعلقات انسان را پايين مي‌برد. سنگ خودش ملعون نيست. اما انساني که در رتبه سنگ باشد و حيوان باشد اين ملعون است چون رتبه خودش را حفظ نکرده است. عذابي که بر اينها نازل شد، اين ريح عقيم از ارضين السبع نشأت گرفت. اين ارضين السبع باطن وجود اينهاست. يعني از باطن وجودشان اين باد نشأت گرفت. ديگر اين باد براي اينها قابل کنترل نيست و سرکش است. همچنان که براي مؤمنين مراتب ايمان مراتب تنعم است. ما به چشم ظاهر يک باد و يک تخريب مي‌بينيم.
ممکن است کسي در لحظه تصادف شاهد باشد که کسي از دنيا برود. اين به نظر ما آن لحظه ممکن است چند ثانيه باشد. اما براي شخصي که دارد جان مي‌دهد غير از اين است که ما مي‌بينيم. يعني در آن حالت براي او تمام مسير زندگي‌اش دوره مي‌شود و مي‌رود. اصلاً زمان او با زمان ما يکي نيست. در نظام روحي ما اين زمان کاملاً متفاوت است. براي قوم عاد اين هفت شب و هشت روز به لحاظ عادي بود. معلوم نيست براي آنها چقدر طول کشيد. تمام افعال و اخلاق و اعتقادات اينها که در اين دوران با رسول الهي به کار مي‌بردند، اين خودش را بروز و ظهور مي‌دهد. اين عذاب سنگين است. لذا ممکن است کسي در آن لحظه تنعمات خود را ببيند. خيلي‌ها در آن لحظه ايمان مي‌آورند و با ايمان از دنيا مي‌روند. اين لحظه براي خيلي‌ها نجات دهنده و براي خيلي‌ها ساقط کننده است. اين عذاب از آن درون آنها نشأت گرفته بود. گاهي ريشه وجودي اينها قومي و قبيله‌اي و اجتماعي است. گاهي ريشه يک فرد است. يک فرد هم که ممکن است با مريضي از دنيا برود، همين مسأله را طي مي‌کند.
شريعتي: اينها در درون خود و ته دلشان از ارضين السبع و زمين هفتم نشأت مي‌گرفته، لذا عذاب از آنجا آمده است.
حاج آقاي عابديني: گاهي ممکن است ديگران هم از ارضين السبع باشد، اما براي اينها تثبيت نشده باشد. اما براي اينها تثبيت شده بود. لذا تعبير روايت اين است که هيچ قومي ديگري از ارضين السبع برايشان عذاب نازل نشد. در روابط اجتماعي و سقوط اجتماعي‌شان به نهايت ذلت و نهايت عقاب رسيده بودند. گاهي ممکن است يک فردي مرتبه خودش ارضين السبع باشد. عذاب براي او از آن مرتبه نشأت گرفته باشد. تنها قومي که از ارضين السبع عذاب براي آنها نشأت گرفت و هيچ وجهي از رحمت رحيمي همراه اين عذاب نبود، جايي براي برگشت اينها نبود. همين قوم بودند. تعبيري که آمده اين است که هم بشارت است و هم خيلي سخت است. بشارت به اينکه وقتي انسان عمل فردي يا اجتماعي انجام مي‌دهد، جزايي که به اين عمل داده مي‌شود مطابق اعتقادي است که اين شخص دارد. ممکن است سماوات اول باشد، ممکن است سماوات السبع باشد. ممکن است عرش و کرسي الهي باشد. اين خيلي خوشايند است. يک کار ساده مثل جفت کردن کفش مؤمن با اينکه به ظاهر ساده است، اما عمق وجود آن کسي که دارد اين کفش را جفت مي‌کند از کجا نشأت گرفته است. لذا از عرش الهي اين جزا براي او محقق مي‌شود. هرچه مراتب سماوات عالي‌تر مي‌شود وحدت و قرب الي الله در او شدت دارد. لذا انسان به خدا نزديک‌تر مي‌شود. هرچه هم انسان به ارضين السبع نزديک‌تر مي‌شود، از خدا دورتر مي‌شود. قوم عاد مورد لعن الهي به صورت قومي قرار گرفتند. جلسه گذشته گفتيم که خداي متعال لعن بر آنها را تجويز کرده بود. تا اينجا يک بحث کلي از عذاب بود.
شريعتي: جنس اين عذاب با جنس عذابي که بر قوم نوح آمد، متفاوت است؟
حاج آقاي عابديني: تعبير قوم نوح اين است «أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» (نوح/25) در آب قرار گرفتند و غرق شدند. آب مايه حيات است و کشتي نوح را نجات داد. اما آب براي اينها آتش بود. چقدر اين بيانات عظيم است. همين آب براي اينها آتش بود. چون از منشأ عذاب نشأت گرفته بود. اين آبي که آمد اينها را غرق کرد، در معده اينها تبديل به آتش شد. ممکن است به ظاهر ما متوجه نشويم که چرا قوم نوح با غرق شدن عذاب شدند و قوم عاد با ريح صرصر که هفت شبانه روز طول کشيد.     اما همين باد براي کساني که به هود ايمان آورده بودند سبب نجات بود. اين تعبيرات ما را با قدرت الهي آشنا مي‌کند. خداي متعال اينگونه نيست که مقهور افعالش باشد. اگر مي‌خواهد يک فعلي را عذاب کند، تر و خشک با هم بسوزند. اين در نظام الهي نيست. اگر جايي مثل قوم شعيب تر و خشک با هم مي‌سوزند، آنجا مي‌فرمايد: چهل هزار نفر عصيان و کم فروشي کرده بودند، شصت هزار نفر سکوت کرده بودند. يعني اين‌ها هردو خشک هستند. منتهي جرم اين کم‌فروشي بود و جرم ديگري اين بود که امر به معروف و نهي از منکر نکرده بود. بخاطر همين همه سوختند. اينطور نيست که مؤمني در اين بين باشد و بسوزد.
لذا در همين سيل‌ها و زلزله‌ها ممکن است براي کسي اين زلزله عقاب باشد، براي ديگري اين زلزله رحمت باشد. لذا ما بايد نسبت به ديگران هر واقعه‌اي را مي‌بينيم که سخت است و تکان دهنده است، ترفيع درجه ببينيم. «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (بقره/124) ابتلائات که پيش مي‌آيد، خدا مي‌خواهد اين را بالا ببرد. اما نسبت به خودتان سعي کنيد نگاه شما اين باشد تا جايي به يأس مبتلا نشويد. اين نگاه اين است که من دارم تطهير مي‌شوم. کار بدي داشتم، اشتباه و اختلالي داشتم، بگرديم و جبران کنيم. اگر ديديد ممکن است به يأس بکشد، شما براي خود ترفيع ببينيد، بگوييد: خدايا صبر بده تا تحمل کنم و بالا بروم. اما به ديگران حق نداريد به ديده عقاب ببينيد. همان آبي که فرعون را غرق کرد، همان براي موسي و يارانش باعث نجات شد. خداي متعال مقهور افعالش نيست. اگر ما اين را باور کنيم آن زمان اين جمله نوح که «ما مِنْ دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها» (هود/56) هيچ موجودي نيست مگر اينکه ناصيه و اصل وجودش در دست خداست. اگر اين باور در تمام وجود ما ايجاد شود، «إِنَّ مَعِي رَبِّي‏» (شعرا/62) چون تا رب با او هست همه عالم با او هست.  
شريعتي: امروز صفحه 411 قرآن کريم، آيات ابتدايي سوره مبارکه لقمان در سمت خداي امروز تلاوت مي‌شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏، الم (1) تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ (2) هُديً وَرَحْمَةً لِّلْمُحْسِنِينَ (3) الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ (4) أُوْلئِكَ عَلَي هُديً مِن رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (5) وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ (6) وَإِذَا تُتْلَي عَلَيْهِ آيَاتُنَا وَلَّي مُسْتَكْبِراً كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا كَأَنَّ فِي أُذُنَيْهِ وَقْراً فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيم ٍ(7) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِيمِ (8) خَالِدِينَ فَيهَا وَعْدَ اللَّهِ حَقّاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (9) خَلَقَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَي فِي الْأَرْضِ رَوَاسِيَ أَن تَمِيدَ بِكُمْ وَبَثَّ فِيهَا مِن كُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَنْبَتْنَا فِيهَا مِن كُلِّ زَوْجٍ كَرِيمٍ (10) هذَا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِي مَاذَا خَلَقَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ بَلِ الظَّالِمُونَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (11)
ترجمه: به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏. الف، لام، ميم. اين، آياتِ كتابِ سراسر حكمت است. كه (مايه‏ى) هدايت و رحمت، براى نيكوكاران است. آنان كه نماز به پا مى‏دارند و زكات مى‏پردازند و تنها آنان به آخرت يقين دارند. آنان بر هدايتى از پروردگارشان هستند و هم آنانند رستگاران. و برخى از مردم، خريدار سخنان بيهوده و سرگرم كننده‏اند، تا بى هيچ علمى، (ديگران را) از راه خدا گمراه كنند و آن را به مسخره گيرند؛ آنان برايشان عذابى خوار كننده است. و هرگاه آيات ما بر او خوانده شود، مستكبرانه روى برگرداند، چنان كه گويى آن را نشنيده، گويا در گوش‏هاى او سنگينى است، پس او را به عذابى دردناك بشارت ده. همانا كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام داده‏اند، براى آنان باغ‏هاى پر نعمت (بهشت) است. در آن جاودانه‏اند، وعده‏ى الهى حقّ است و اوست شكست ناپذيرِ حكيم. (خداوند،) آسمان‏ها را بدون ستونى كه آن را ببينيد آفريد، و در زمين كوه‏هايى بيفكند كه زمين شما را نلرزاند، و در آن از هر جنبنده‏اى منتشر ساخت؛ و از آسمان، آبى فرو فرستاديم پس در زمين (انواع گوناگونى) از جفت‏هاى (گياهان) نيكو و پر ارزش رويانديم. اين آفرينش خداست، پس به من نشان دهيد كه (معبودان) غير او چه آفريده‏اند؟ آرى، ستمگران (مشرك) در گمراهى آشكارند.
شريعتي: ثواب تلاوت آيات را هديه به روح تمام ياران سفر کرده کنيم. چه زائرين کربلا و چه زائرين مشهد مقدس، انشاءالله علو درجات براي آنها باشد و تسکيني براي دل داغدار خانواده‌هايشان باشد.
حاج آقاي عابديني: در محضر آيات ابتدايي سوره لقمان بوديم. نکته زيبايي که دلم مي‌خواهد متذکر شوم، اين است که در آيه 3 تا 5 اين سوره مي‌فرمايد: «هُدىً‏ وَ رَحْمَةً لِلْمُحْسِنِين‏» اين کتابي که خداي متعال نازل کرد. براي محسنين اين هدايت و رحمت است. محسنين چه کساني هستند؟ خود اينجا محسنين را معرفي مي‌کند. محسنين در روايات ما يک بحث زيبايي دارد، «اعْبُداللّه كَأنّكَ تَراه‏» اينها محسن هستند. مقام احسان اين است که خداي متعال را در همه جا حاضر و ناظر مي‌بينند. به اين عنوان رؤيت دارند.
اينجا مي‌گويد: محسنين کساني هستند که «يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُم بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ» سه خصوصيت ذکر مي‌کند. يکي اينکه آخر ذکر کرده است، اينها مراتب يقين به معاد را دارند. مراتب يقين به معاد در عملشان تأثير مي‌گذارد. عملشان هم با عمل ديگران تفاوتش در اين است که اينها «يقيمون الصلاة» نماز خواندن يک بحث است و اقامه صلاه يک بحث است. اقامه صلاه فقط به نماز جماعت نيست. يعني اين نيست که ما نماز جماعت به پا کنيم. اقامه صلاه يک مظهرش نماز جماعت است. اقامه صلاه يعني نماز با تمام حقيقت و آثارش در اجتماع محقق شود. همانطور که مي‌فرمايد: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر» (عنکبوت/45) اينها به گونه‌اي هستند که نماز را در اجتماع محقق مي‌کنند. يعني کاري مي‌کنند نماز خواندن با تمام آثار در اجتماع محقق مي‌شود. يعني نماز را با تمام اثرش که ستون دين است، يعني دين به دست اينها محقق مي‌شود. نماز نقطه آغاز تحقق دين است. اگر مي‌خواهيم قرآن براي ما هدايت و رحمت باشد، از رحمت و هدايت قرآن بيشتر استفاده کنيم يک نکته اين است که مراتب يقين را به معاد افزايش دهيم. معاد در وجود ما افزايش پيدا کند. يکي از راه‌هاي افزايش معاد رفتن به قبرستان است. باور کند مردني در کار هست. هر مقدار اينها باور شود هدايت بيشتري شامل حالش مي‌شود. هم به دنبال اين هستند که عبادات دين را اقامه کنند تا نتايج فلاحي که هست، «أُوْلئِكَ عَلَي هُديً مِن رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» هم ايتاء زکات دارند. يعني دنبال جبران فقر و سختي‌ها هستند. دنبال پر کردن حفره‌ها هستند. اگر ما با اين نگاه شروع کنيم، با نماز جماعت و پخش کردن صدقات شروع کنيم، اينها نقطه آغاز براي ماست. تا شامل هدايت و رحمت شود.
از داستان هود، بحث نحوست ايام باقي ماند. که ايام نحس در مورد عذاب وارد شده است، اين ايام نحس در قرآن کريم به چه معناست؟ اين يک بحث مهمي است که در ماه صفر هم بعضي‌ها خواستند اين نسبت‌ها را بدهند، بدانند. دو آيه در قرآن در مورد نحس آمده و هردو در مورد هود است.     
شريعتي: بهترين‌ها نصيب شما شود. انشاءالله با نابودي آل سعود زيارت مدينه النبي نصيب همه شما شود.