حجت الاسلام والمسلمين عابديني – سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم (داستان حضرت نوح عليهالسلام)
برنامه سمت خدا
موضوع برنامه: سيره تربيتي انبياي الهي در قرآن کريم(داستان حضرت نوح عليهالسلام)
كارشناس: حجت الاسلام والمسلمين عابديني
تاريخ پخش: 20-06-95
بسم الله الرحمن الرحيم و صلي الله علي محمد و آله الطاهرين
شريعتي: سلام ميکنم به همه شما دوستان خوبم. بينندهها و شنوندههاي خوبمان که از راديو قرآن صداي ما را ميشنوند. انشاءالله در هر کجا که هستيد تنتان سالم باشد و قلبتان سليم. خيلي خوشحاليم در اين روزهايي که هر روز و شب آن کلي ارزش دارد در خدمت شما هستيم. حاج آقا عابديني سلام عليکم خيلي خوش آمديد.
حاج آقا عابديني: عرض سلام دارم خدمت جنابعالي و همه بينندگان و شنوندگان عزيز. انشاءالله اعمال مؤمنين در اين ايام مورد قبول پروردگار قرار بگيرد و در درگاه حضرت حق قبول شود و برکات زيادي در سر تا سر عالم به برکت اين اعمال نازل شود.
شريعتي: حيف است که در شب عرفه از اعمال اين شب نشنويم و از اعمال و مراقبتهاي اين روزها ندانيم.
حاج آقا عابديني: (قرائت دعاي فرج) انشاءالله خداي متعال به ما توفيق بدهد که از ياران امام زمان(عج) باشيم.
بحثي که در اين ايام مطرح است، روز هشتم روز ترويه است. طبق آنچه در کتاب شريف اقبال الاعمال مربوط به سيد بن طاووس هست، که از کتابهاي مرجع در کتب اعمال سال است، سيد بن طاووس کتابهاي متعددي دارد. کتاب «فلاح السائل» و کتاب «جمال الاسبوع» از کتابهاي ايشان است. «فلاح السائل» در اعمال شبانه روز هست و ساعات هر روز است. «جمال الاسبوع» مربوط به اعمال هفته است. اقبال الاعمال مربوط به اعمال سال است که تمام سال اعمالي که در اين ايام هست را ايشان فرموده است. بزرگاني مثل آيت الله بهجت ميفرمودند: در اين ايام خاص و ويژه به خصوص ايام شعبان و رمضان و ايام ويژه با اقبال محشور باشيد.
مرحوم آقا ميرزا جواد ملکي در مراقبات همه نکاتي را که به عنوان دستورالعمل نقل ميکند، از اقبال سيد بن طاووس ارجاع ميدهند. در روز هشتم فرمودند: روزه در روز ترويه که امروز است مساوي با کفاره شصت سال گناه است. اين روايت هم ميتواند اميدي باشد براي کساني که امروز را به روزه آغاز کردند و کفاره شصت سال گناه است. يعني اگر کسي غفلتها داشته، معصيتها داشته، اين کفاره گناهان را پاک ميکند. توفيق ايجاد ميکند که توبه حقيقي برايشان محقق کند. لذا اين روز را اگر کساني توفيق براي روزهاش داشتند، قدر بدانند.
همچنين امشب، شب عرفه است. فضيلتي که در روز عرفه داريم، شب عرفه جز شبهايي است که پيامبر فرمودند: در شب عرفه همه دعاهاي خيري که ميشود مستجاب ميگردد و نيز هرکس در آن شب به عبادت خداوند بپردازد، پاداش هفتاد سال عبادت به او داده ميشود. اين شب، شب مناجات است و خداوند توبه هرکس را که بخواهد ميپذيرد. لذا ما نميدانيم 170 سال و 60 سال که ميگويند، به فرمايش آقا ميرزا جواد ملکي، از عدم ظرفيت ما است که باور نميکنيم. خداي متعال در بعضي زمانها تصرف کرده است. اين از فضل الهي است و امکان پذير است که چنين کاري محقق ميشود. به فرمايش آقا ميرزا جواد ملکي محروميتهاي ما از همين جهت است که باور نميکنيم.
زمان روح دارد. خزائن دارد. ما گاهي نگاه به اين ظواهر ميکنيم. چطور يک شب مطابق با 170 سال باشد؟ چطور يک شب مطابق با هزار ماه باشد؟ اينها خزائنشان اينگونه است. ما علل ظاهري را ميبينيم، آنها علل ديگري هم در نظام باطني دارد که اولياء ميديدند و خبر ميدادند. اين اخبار براي ما معجزه آنهاست. اين فهمي که آنها کردند و براي ما کردند معجزه است. در شب عرفه دعاهاي متعددي ذکر شده که يک دعاي مفصلي است، «اللهم يا شاهد کل نجوي» در ابتدايش است، خيلي دعاي زيبايي است که بعضي قسمتهايش در شب جمعه وارد شده، که در مفاتيح هم به عنوان دعاي شب جمعه آمده است.
همچنين براي شب عرفه تسبيحي وارد شده و از جمله فضيلت زيارت امام حسين در شب عرفه را از دست ندهيد. شب عرفه شب ولايت است و روز عرفه روز شناخت ولايت است. لذا اين ايام آماده شدن براي روز عرفه است. روز عرفه و عيد قربان آماده شدن براي عيد غدير است. در عيد غدير «اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي» به فرمايش مرحوم علامه اين اوج تفضل الهي است که کفار ديگر نااميد شدند از اينکه در اين دين تحريف کنند. دين را ابتر کنند. با اين کار نا اميد شدند. لذا ابديت اين دين با غدير تثبيت شد. اينها همه مقدمه است براي اينکه آماده براي ايام غدير شويم.
شريعتي: روزهاي شنبه از سيره تربيتي انبياء در قرآن ميشنويم. به قصه حضرت نوح و ساخت کشتي رسيديم.
حاج آقاي عابديني: قسمت اول را با يک روايتي شروع ميکنم. در اين روايت شريف که از امام صادق(ع) است، در جلد يازدهم بحار الانوار صفحه 312 اين روايت نقل شده است. از کساني چون علي ابن ابراهيم، پدرش ابراهيم ابن هاشم، الصفوان، ابي بصير، ابي عبدالله(ع) اين روايت نقل شده است. نسبت به جريان نوح و جريان بعد از ساخت کشتي حديث جامعي است. ميفرمايد: وقتي خداي متعال اراده کرد قوم نوح را به هلاکت برساند و نوح نا اميد شد اينها ديگر هدايت شوند، خدا روشن کرد که اينها ديگر ايمان نميآورند. ارحام نساء چهل سال عقيم شد. ديگر فرزندي به دنيا نيامد. وقتي کشتي ساخته شد، از ساختن کشتي فارغ شد، خداي متعال امر کرد او را با زبان سرياني که زبان نوح بود، با آن زبان چه وقت ندا کند و همهي حيوانات را طلب کند. اينها همه معجزه است. بعد عرض خواهيم کرد که آيا طوفان نوح عالمگير بوده يا منطقهاي بوده است؟ آيا حيواناتي که وارد کشتي شدند، از همه حيوانات عالم بودند يا بعضي بودند؟
اينجا ميگويد: اينطور نبود که نوح دنبال حيوانات برود. با يک ندا خودشان آمد. اين ولايت تکويني است. اولياي الهي ولايت تکويني نسبت به عالم دارند. نه فقط به حيوانات، به کل عالم ولايت تکويني دارند. يعني خورشيد که طلوع ميکند، باران که ميبارد، روز و شب، ماه که در آسمان پديدار ميگردد، زمين که گسترده مانده است. «إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ» اراده رب که ميخواهد در همهي عالم قدر الهي را محقق کند، اول در وجود شما نازل ميشود. به سوي شما و از بيوت شما صادر ميشود. اين بيت نه خانهي آب و گل باشد. اين بيت، بيت الولايه است. بيت النور و بيت الولايه است. وجود ولايي آنهاست. اينها مظهر ارادت الرب ميشوند. اگر در روايت فرموده: «نحن مشيعت الله» ما مشيعت الهي هستيم. يعني انسان در کمالش به مرتبهاي ميرسد که محو در مراتب بالا ميشود و مظهر مشيعت الهي ميشود. مشيعت الهي با اين وجود تجلي ميکند.
در بهشت اراده انسان انجام ميشود. هرچه اراده ميکند در آنجا محقق است. نامه نوشته ميشود. از حي قيوم لا يموت، به حي قيومي که نميميرد. موضوع چيست؟ موضوع اين است که من تا به حال به گونهاي بودم «إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُون» (يس/82) تو در اينجا به گونهاي ميشوي که هر چيزي ميخواهي ميشود. همان «کُن فيکون» است. يعني در آنجا ولايت پيدا ميکنند. يعني اراده انسان در بهشت تحقق است. بين اراده و تحقق فاصلهاي نيست. اين اراده که در بهشت براي مؤمنين محقق ميشود، در حد وجود مؤمن در بهشت، چون آنچه که ميخواهد ميشود. ولي اين مؤمن ممکن است که خيلي چيزها را نميداند و وجودش در اين مرتبه نبوده و لذا نميخواهد. اما اگر چيزي را شناخت و اراده کرد، تحقق دارد. اين حقيقت در نظام وجود اولياء در دنيا هم محقق است. اسم اين را ولايت تکويني ميگذارند که در دنيا بشود راحت تصرف کرد. منتهي اينها محو اراده الهي هستند. چيزي به غير از آن نميخواهند.
اگر اينجا نوح خطاب ميکند و موجودات اطاعت امر او ميکنند و براي کشتي ميآيند، اين همان امر الهي است. هم ميتوانيم به نوح نسبت بدهيم. بگوييم: نوح گفت. هم ميتوانيم به خدا نسبت بدهيم. بگوييم: خداي تبارک و تعالي خواست. هيچ مشکلي ندارد. چون نوح در اينجا از اراده و نفسانيت خودش بريده است. اراده او محو در خواست خداست. چيزي به غير از آنکه خدا بخواهد، نميخواهد. لذا رسيدن به اين مرتبه خيلي سخت است. خيليها ممکن است قدرت پيدا کنند اما نميتوانند تحمل کنند. ببيند بچه از تشنگي ميسوزد. اما دستور نداشته باشد آب براي او حاضر کند. بايد صبر کند. ما نميتوانيم چنين کاري را کنيم. اگر ببينيم يک جايي دارد ظلم ميشود، اگر قدرتي داشته باشيم، از جهت قدرت عادي بايد قيام کنيم. اما اگر به قدرت غير ظاهري باشد، نميتوانيم اعمال کنيم. پيغمبر اکرم است. با آن ولايت مطلقه که داشت خاکستر بر سرش ميريزند. اما آب از آب تکان نميخورد.
امام حسين(ع) در صحراي کربلا است، ولي مطلق الهي است. با آن وضع سخت خودش و فرزندانش را به شهادت ميرسانند. اما دَم نميزند! آنجا که به آنها اذن داده ميشود، آنجا امر اينها امر خداست و هيچ تفاوتي ندارد. لذا فکر نکنيد کساني که اين کمالات را دارند در يک آسايش و راحتي هستند. اين عرفان قدرت نيست. اين عرفان تسليم محض است. اين قدرت طلبي نيست. اين محو شدن است. اوج خضوع و عبوديت است. لذا ميفرمايد: اينجا خطاب کرد آمدند. دعوت کرد آمدند. ندا داد، آمدند. در قيامت دارد که خداي متعال روز بعث ندا ميکند همه جانها به پا ميخيزند. همه از قبرها بلند ميشوند. نداي الهي به پا خاستن است. ابراهيم(ع) وقتي گفت: «أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى» (بقره/260) به من نشان بده که چطور مردهها، زنده ميشوند. آنجا به ابراهيم خليل، خداي متعال فرمود: «فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ» چهار پرنده را بگير و اينها را تکه تکه کن. بر هر سر کوهي قطعات اينها را قرار بده. «ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً» آنها را بخوان. اينها را دعوت کن. بگو بيايند، ميآيند. اين که به ابراهيم خطاب شد، براي اين است که ابراهيم ولايت دارد. آنجا ابراهيم احياء را ديد. اينجا مرتبهي ديگري براي نوح است. که همه حيوانات وحشي و اهلي را بخوان، ميآيند. اينها خيلي جالب است. اين قدرت انسان است. اين ظرفيت انسانها است که تا اين اندازه ميتواند عظيم باشد و همه عالم وجود مطيع او باشند.
در کشتي از هر جفت حيواني قرار داده بودند. هشتاد نفر هم به نوح ايمان داشتند. هشت نفرشان از خاندان نوح بودند و 72 نفر هم از مؤمنين ديگر بودند که به نوح ايمان آورده بودند. «احْمِلْ فِيها مِنْ كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْن وَ أََََََََهلَکَ» (هود/40) از هر زوجي دو تا. يعني از گوسفند و بز و غيره هم اهلي و هم غير اهلي. و هم چنين اهل خودت را سوار کن، «إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ» مگر آن کسي که قبلاً راجع به او صحبت کرديم. که همسر نوح بود. «وَ مَنْ آمَنَ» و کساني که به تو ايمان آوردند. پس يک دسته حيوانات هستند، يکي خانواده نوح هستند. يکي هم مؤمنين هستند. «وَ ما آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِيلٌ» البته اهل ايمان کم هستند.
مرحوم علامه فرمود: چرا گفت: «الا قليل» نگفت: «قليل من قومه» قليل مطلق آورد؟ نه اينکه اين به نسبت قومش قليل است. يعني يک زمان ميگوييم: قومش صد هزار نفر هستند. اين نسبت به قومش قليل است. مثلاً پنج هزار نفر نسبت به صد هزار نفر قليل است.
نوح سفينه را در کجا ساخت؟ در مسجد کوفه. «کانت امراة نوح» در بعضي روايات ميگويد: همسر نوح، در بعضي روايات ميگويد: خانمي که اطراف مسجد کوفه منزلش بوده، داشت نان ميپخت. اين کشتي خصوصياتي دارد که اينجا اشاره ميکند اتاق اتاق بوده است. بعضي روايات ميگويد: طبقه طبقه بوده است. يک طبقه مربوط به چهارپايان و وحوش بوده است. يک طبقه مربوط به پرندگان بوده است. يک طبقه هم مربوط به انسان بوده است. سقفش هم بسته بوده است. چون وقتي ميخواست غرق محقق شود هم چشمهها در سرتاسر زمين جوشيدند، هم از آسمان باران نه، بلکه گويا آب از آسمان ميجوشيد. قطره قطره نبود، يکجا آب ميريخت. دو سوراخ بوده يکي به سمت خورشيد که بعد اينها خورشيد را ببينند و يکي به سمت ماه بوده است. که اينها ميتوانستند ساعتها را با اين تشخيص بدهند.
آن تنوري که محل پختن نان بود، خداي متعال علامت را در علاقهاي که کاملاً ضديت باشد قرار ميدهد. از درون تنور آب شروع به جوشيدن کرد. اين غير عادي بودن خودش علامت و معجزه است که ايمان مؤمنين مضاعف شود و حجت براي کافرين تمام شود. که اينها همه غير عادي است. اين يک وعده براي نوح بود که هرگاه آب از تنور جوشيد، وقت اين است که بايد افراد را سوار کشتي کنند و ديگر آماده شوند. وقتي آب از تنور بيرون آمد، نوح کنار تنور آمد و درش را گذاشت تا حيوانات و انسانها وارد کشتي شوند، دوباره در تنور را برداشت و خودش هم سوار شد. آنقدر آسمان در بارش شديد بود که ديگر خورشيد ديده نميشد. آسمان تاريک تاريک بود. در همين حالت تمام زمين چشمه شد. بعضي از کساني که در علوم زمين شناسي هستند، مقالاتي نوشتند از جمله يکي از کساني که مقاله نوشته دکتر يدالله سحابي بوده که در جلد دهم الميزان هم هست و علامه يک مقاله از ايشان ميخواهد و ايشان هم به لحاظ علمي ثابت کرده است و آورده که آيا امکان پذير است آب سرتا سر زمين را فرا بگيرد؟ آنجا ايشان از جهت علمي اين مسأله را مطرح ميکند که امکان پذير است.
«فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ، وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً» (قمر/11 و 12) يکي از نکاتي که بايد خيلي توجه داشته باشيم اين است که مرحوم علامه هم اين را فرمودند. که معجزه به اراده نبي است. يعني نفس نبي به مرتبهاي از کمال و توان ميرسد که به اراده او محقق ميشود. لذا باريدن باران و جوشيدن چشمه از زمين به اراده نوح محقق شد. لذا ما در بهشت داريم که «يُفَجِّرُونَها تَفْجِيراً» (انسان/6) مؤمنين آنجا چشمهها را تفجير ميکنند. اهل بهشت هر چشمهاي را هرگونه بخواهند، به اراده آنها جوشيده ميشود. مؤمن و ولي و نبي در مراتب کماليشان به جايي ميرسند که معجزه تابع وجود آنهاست. به تبع نفس نبي محقق ميشود. جوشيدن چشمهها و باريدن باران به اراده نوح(ع) بود. بعد از اين حرکت کشتي و ايستادن کشتي هم به اراده نوح بود. با وسايل عادي نبود. «بِسْمِ اللّهِ مَجْراها وَ مُرْساها» (هود/41) با بسم الله نوح اين کشتي جاري ميشد و حرکت ميکرد و با بسم الله ميايستاد. نگاه ما ظاهري است. قرآن ميخواهد دائماً اين نگاه را به عمق ببرد. مقام انسان را نشان بدهد. مقام انبياء دعوت انسان به آن مقام است. يعني انبياء مظهر مقام انساني هستند. اينها به فعليت رسيدند و ديگران به آن دعوت ميشوند. لذا انبياء در مقام ولايتشان امکان ذاتي دارند به مقام ولايت برسند، اما نبوت آنها جداست، که باب نبوت مسدود است و بسته شده است. اما باب مقام ولايت مفتوح است.
«وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُيُوناً فَالْتَقَى الْماءُ عَلى أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ، وَ حَمَلْناهُ عَلى ذاتِ أَلْواحٍ وَ دُسُرٍ» (قمر/12 و 13) 129 هزار ميخ طبق روايات در اين کشتي به کار رفته است. که پنج ميخ از اين ميخها برجستگي و نورانيت خاصي داشتند. اينها نشان ميدهد گاهي مسأله فقط ظاهر نبوده است، هر يک از اين پنج ميخ ناظر به مقام يکي از پنج تن آل عبا بود که حافظ کشتي نوح بودند. در پنج نقطه کشتي اينها قرار داشتند که کشتي حفظ شود. اين رابطه است. خيلي زيباست که «ان الحسين مصباح الهدي و سفينة النجاة» يا اينکه ميفرمايد: «مَثَلُ أهلِ بَيتي مَثَلُ سَفينَةِ نُوحٍ؛ مَن رَكِبَها نَجا و مَن تَخَلّفَ عَنها غَرِقَ» مردم در غرق عالم مادي قرار دارند. طبع اولي انسان غرق در عالم ماده است. همان غرقي که در آب براي قوم نوح پيش آمد. کسي که مطيع شود ميتواند از اين غرق آبهي عالم دنيا نجات پيدا کند. روايت داريم که چهل روز بارش بود. موجهاي کالجبل بود. اين موجهاي کالجبل راسخ که امروزه انسان را زمين ميزند، کم نيست. چه کسي ميتواند از اين موجها جان سالم به درد ببرد. کسي که سوار بر کشتي نجات اهل بيت(ع) بشود. اينها تمثيلي است که بر واقعيات نظارت دارد. يعني اگر کسي حقيقتاً عالم دنيا و تعلقات دنيايي را اينگونه ببيند که مثل جوشش آب است و انسان را هلاک ميکند، مگر به مقداري که لازم است، اگر همراه خودش کرد، اين غرق نميشود. اگر کسي مطيع بود نجات پيدا ميکند و غرق نميشود. اگر کسي مطيع نباشد، غرق ميشود. اينها خيلي زيباست. اگر کسي به اين پنج تن و اهل بيت(ع) تمسک داشته باشد، به واسطه مقاومت آنها اين هم مقاوم ميشود. به واسطه تمسک به اينها او هم ميماند. آنهايي که سوار بر کشتي نوح بودند خيلي ميترسيدند. نوح مطمئن بود که هيچ خطري اينها را تهديد نميکند. حيواناتي که در کشتي بودند همه تلاششان اين بود که خودشان را حفظ کنند. به مقداري که به نوح اطمينان داشتند آرامش داشتند. موجهايي مثل کوه به کشتي نوح ميخورد. هريک از اين موجها کافي بود که کشتي را در هم بکوبد. اينها خودش براي خلوص کساني که در کشتي بودند، آثار زيادي ايجاد ميکرد تا يقين پيدا کنند نوح کشتي بان است. اگر نوح کشتي بان است کشتي به ساحل ميرسد. اگر کشتي باني غير از او بود اين کشتي بقا نداشت. با بسم الله نوح اين کشتي بقا پيدا ميکند و اين کشتي را به خدا گره ميزند و باقي ميماند.
شريعتي: چه خوب گفت مهدي سيار: در اين کشتي درآ، پا در رکاب ماست درياها *** مترس از موج، بسم الله، مجراها و مرساها
هرچقدر انسان در اين الهيت بحث دقت کند، ميفهمد اين جرياني که خدا در رابطه با نوح آورده است، کشتي نجات امروز کجاست؟ اين جريان براي چه نقل شده است؟ گرداب دنيا همه را غرق کرده است. نجات فقط براي عدهاي است که ميتوانند سوار اين کشتي شوند. لذا سوار شدن بر اين کشتي ساده نيست و خيلي همت ميخواهد. «وَ قالَ ارْكَبُوا فِيها بِسْمِ اللَّهِ مَجْراها وَ مُرْساها إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَحِيم» (هود/41) چهل روز آب جوشيد، به حدي که آب از قلههاي کوهها فراتر رفت. هفت و نيم متر آب از قلهها بالاتر بود.
شريعتي: امروز صفحه 334 قرآن کريم آيات 16 تا 23 سوره مبارکه حج در سمت خداي امروز تلاوت ميشود.
«وَ كَذلِكَ أَنْزَلْناهُ آياتٍ بَيِّناتٍ وَ أَنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يُرِيدُ «16» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ الَّذِينَ هادُوا وَ الصَّابِئِينَ وَ النَّصارى وَ الْمَجُوسَ وَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا إِنَّ اللَّهَ يَفْصِلُ بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ «17» أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يَشاءُ «18» هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيابٌ مِنْ نارٍ يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُؤُسِهِمُ الْحَمِيمُ «19» يُصْهَرُ بِهِ ما فِي بُطُونِهِمْ وَ الْجُلُودُ «20» وَ لَهُمْ مَقامِعُ مِنْ حَدِيدٍ «21» كُلَّما أَرادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِيقِ «22» إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ «23»
ترجمه: و اين گونه قرآن را (به صورت) آيات روشن نازل كرديم، و البتّه خداوند هر كس را بخواهد هدايت مىكند. همانا خداوند در قيامت، ميان مؤمنان (مسلمان) و يهوديان و صابئين و نصارى و مجوس و مشركان، داورى كرده و حقّ را از باطل جدا خواهد نمود، همانا خداوند بر هر چيزى گواه (و از همه چيز آگاه) است. آيا نديدى كه هركه در آسمانها وهركه در زمين است و خورشيد و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان و بسيارى از مردم براى خدا سجده مىكنند؟ البتّه بسيارى از مردم (به خاطر تكبر و لجاجت) قطعاً گرفتار عذابند، و هر كه را خدا خوار كند، هيچ احترام كنندهاى براى او نيست، همانا خداوند هر چه را بخواهد انجام مىدهد. اين دوگروه مخالف، (كثيرى كه اهل عبادتند باكثير ديگرى كه مستحق عذابند) دربارهى پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، پس براى كسانى كه كفر ورزيدند، لباسهايى از آتش بريده شده است، (و) از بالاى سرشان مايع جوشانى ريخته مىشود. با آن مايع جوشان (كه از بالاى سرشان ريخته مىشود)، آنچه در درون و برونشان هست گداخته مىشود. و براى (كيفر) آنان گرزهايى از آهن است. هرگاه اراده كنند كه از (شدّت) غم از دوزخ خارج شوند، به آن برگردانده مىشوند (و به آنان گفته مىشود:) بچشيد عذاب سوزان را. قطعاً خداوند كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى نيكو انجام دادهاند، به باغهايى كه نهرها از زير (درختان) آن جارى است، وارد مىكند، در آن جا با دستبندهايى از طلا و مرواريد زينت داده مىشوند و در آن جا لباسشان از ابريشم است.
شريعتي: اشاره قرآني را بفرماييد.
حاج آقاي عابديني: آيه 18 ميفرمايد: «أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ» همه عالم وجود خاضع مطلق در برابر حضرت حق هستند و هيچ اِنانيتي در مقابل با خدا ندارند. حتي انسانها به عنوان وجودشان هيچ انانيتي ندارند. ما در يک حيطهاي اختيار داريم. لذا در اين آيه داريم «يسجد له» يعني خضوع مطلق. «مَنْ فِي السَّماواتِ» همه ملکوتيان را شامل ميشود. «وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ» انسانها را شامل ميشود. اينها هم «يسجد له» هيچ استثنايي نيست. خورشيد و ماه و ستارگان و کوه و غيره تا «کثير من الناس» يعني اين سجده «کثير من الناس» سجده تشريعي است. يعني انسانها تنها موجوداتي هستند که به غير از سجده تکويني که دارند يک سجده تشريعي دارند. اختيار انسان است. آنجايي که نسبت به اوامر الهي تابع ميشود يعني خاضع است. يعني امر، امر اوست. کسي که خودش را مطيع خدا قرار ميدهد، يعني خدايا من در دايره نظام الهي و دايره خلقت و دايره عالم وجود، من خودم را در راستاي عالم وجود قرار دادم. اما اگر کسي در مقابل اطاعت الهي قرار گرفت و عاصي شد، «وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذابُ» يعني کساني که بايد آنجايي که سجده تشريعي ميکردند، اطاعت رب ميکردند، اطاعت نکردند. اينها عذاب برايشان ميشود و تمام عالم وجود در برابر آنها قرار ميگيرد. جهت مخالف خدا حرکت کردن، جهت مخالف همه عالم وجود است. «وَ مَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ» اگر کسي اطاعت رب نکرد، ديگر کرامتي براي او باقي نميماند.
شريعتي: در قصه نوح به جايي رسيديم که فرزند نوح در حال غرق شدن بود. ادامه قصه باشد براي هفته آينده. در روايت داريم در روز عرفه خداوند اول به زائران امام حسين(ع) نظر ميکند. ما که اينجا هستيم و توفيق زيارت امام حسين را نداريم، چه کنيم؟
حاج آقاي عابديني: اينکه مکانهاي خاص ويژگي خاص دارند، به خصوص کربلا ويژگي خاص دارد، که خدا متعال اول به کربلا نظر ميکند و بعد به صحراي عرفات و کساني که آنجا مشغول دعا هستند، اجابت ميکند و بعد به صحراي عرفه، چون اين ثار الله شده است. اين در نگاه اولي مسألهي تام و تمامي است که مکانها ويژگي دارند. به خصوص به واسطه حقيقتي که در آنجا مدفون است يا تعلق دارد. اما قلب و دل انسان بيت ولايت است. اگر انسان از آن موطن دور است اما اين ياد را در دلش ايجاد کند، اين زيارت را وجودش احيا کند، قلبش را به ياد آنها احياء کند، اين به آن حضرات رو کرده است. و آن قريب به آن عنوان است. کسي که حقيقتش طالب جايي باشد، همانطور که اول جلسه گذشته عرض کرديم کسي که چيزي را ميخواهد، مانند کسي است که شاهد است و آن را انجام داده است. اگر در دل ما اين است که واقعاً دوست داشتيم در کربلا باشيم و با همان حال زيارت امام حسين(ع) در روز عرفه را داشته باشيم، اگر با اين طلب در وجودمان سر سفره زيارت بنشينيم، حقيقتاً مانند کسي هستيم که در کربلا وارد شده است.
شريعتي: دعا بفرماييد و همه آمين بگوييم.
حاج آقاي عابديني: انشاءالله خداي متعال به نابودي آل سعود راه حج عظيمي را باز کند که همه انبياي الهي در انجام آن شريک بودند، توفيق اين زيارت را براي همه ما محقق کند. انشاءالله خداي متعال دعاي دعا کنندگان در روز عرفه را به اجابت برساند. همه ما را داخل سفينه النجاه امام حسين(ع) وارد کند و به امن و امان برساند. کشور ما را از آسيبها حفظ بفرمايد.
شريعتي: والحمدلله رب العالمين و صلي الله علي محمد و آل الطاهرين.